بایگانی ماهیانه: آذر 1401

بازی، بازی و خربزه آب است!

گرچه بُرد در “بازیِ”فوتبال -بخصوص در این جنگ چند وجهی- میتوانست کام ملت ایران را شیرین و شمیم یکپارچگی ملی را ساعاتی به مشام آنها برساند؛ لکن این مُسَکن های موقت جای درمان اساسی و شیرینی پایدار را نمی گیرد!

تحقق عدالت اجتماعی هم “تنسیق قلوب[۱]” (همترازی و پیوستگی دلها و بالتبع وحدت ملی) را موجب می شود و هم به فرمایش امام صادق(ع): از شهد و عسل شیرین تر و از کره، نرم تر و از مُشک خوشبوتر است[۲].

فوتبال برای عده زیادی یک چیز بالاصاله و ذاتا مطبوع است که از آن لذت می برند. در پیوند خوردنش با هویت ملی یا تعصب های باشگاهی، موجب غم و شادی شان هم می شود و…

اما برای گروهی -که فاش و روشن به آن نگاه ابزاری و بالعرض دارند- فقط در شرایط و نتایج خاصی، خوب و دیدنی و شادی اش ارزشمند می شود!

باخت -آن هم در مقابل آمریکا- به دسته دوم یادآور میشود که: بازی، بازی است؛ به فکر نان باش که خربزه آب است!

 دشمن هم نه ۱۱بازیکن آبی پوش بلکه سیاستهای استکباریِ آمریکاست!

نقیصه اصلی هم نه در ملی پوشان که در عدم جبران عقب ماندگی عدالت توسط دولتهاست!

دولتمردان و مجلسیان علی القاعده از دسته دوم اند. اگر می خواستند با بُرد فوتبال جشن پیروزی بگیرند، به ماموریت اصلی خود جدی تر برگردند و “احلی من الشهد” -یعنی عدالت- را برای ملت ایران بسازند.

محسن قنبریان

[۱] صدیقه طاهره(س): جعل الله… العدل تنسیقاً للقلوب.(بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۸)

[۲] الکافی ج۲ص۱۴۷

ری استارت(بازآغاز) حجاب خواهی!

هفته اخیر تحرکاتی -بخصوص از سوی بانوان- برای بازآغاز مقابله با کشف حجاب نمود یافت؛ از پلاکارد دست گرفتن و تذکر لسانی، تا حمایت از منع خدمات بانکی به بی حجاب و تحصن اعتراضی برای عدم برخورد با کشف حجاب و…!

قطعا نمی شود در حکومت اسلامی دغدغه های ایمانی و اسلامی را سرکوب کرد، نسبت به عادی شدن کشف حجاب بی موضع بود، یا از وظایف همگانی مثل تذکر لسانی منع کرد.

همه سخن در این است که بازآغاز و شروع مجدد باید با آسیب شناسی رویه قبل باشد. ارزشهای الهی با همراهی(اقلا همراه کردن) مردم حرف نوی انقلاب اسلامی بوده است و این ایده مرکزی سر همه راه حلهای مساله های ما چتر می اندازد.

شهید بهشتی در ص۶۲تا۶۷ کتاب سه گونه اسلام نکاتی را توجه می دهد:

– تحقق نسبت حجاب و احترام زن.

– تحقق نسبت حجاب و عزت و شخصیت محجبه.

– تحقق نسبت حجاب و فعالیت های موثر اجتماعی زن.

– تحقق نسبت دعوت به این فضایل و پذیرفتن حق انتقاد متقابل برای طرف مورد دعوت. [رسمیت شماری ولاء طرفینی]

بنده به قدر بضاعت اندک خود به کرات قدم اول برای این باز آغاز را همان رسمیت شماری ولاء طرفینی و تهیه بسته سیاستی و اقدامی برای آن شمرده ام؛ و الا قفل شدگی موجود دوباره گره کور می شود!

محسن قنبریان

خط انقلاب را از متحجرین جدا کنید!

 انقلاب اسلامی از ابتدای شکل‌گیری، با دو رقیب گفتمانی روبرو بوده: جریان تحجر و جریان غرب‌گرایی؛

در مقابل آنها انقلاب اسلامی با یک حرف نو روی کار آمد. این حرف نو جمع بین ارزش‌های الهی و اراده مردم بود. یعنی هم اسلام، هم مردم. یعنی جمهوری اسلامی؛

اما ملاحظه‌کاری با جریان تحجر در این چند دهه، باعث شده حرف متحجرین به عنوان حرف انقلاب اسلامی قالب شود! یعنی ما الان نمی‌توانیم دقیقاً بگوییم درباره زن و حجاب، دیدگاه انقلاب اسلامی کدام است و حرف متحجرین کدام؟!

نخواستیم حرف انقلاب را از هم لباسی‌های خودمان متمایز کنیم، بگوییم مطهری و بهشتی و طالقانی و خمینی اینجوری می‌اندیشیدند اما فلانی‌ها الان دارند جور دیگه‌ای می‌اندیشند. پای هم نوشته شدیم!

وقتی اینجا قفل شد واضح است که درِ غرب‌گرایی باز می‌شود؛ و هر کسی فکر می‌کند همین راه درست است؛ چیزی که الان با آن مواجه هستیم.

۱۱/ درسهایی از نهج البلاغه

جلسه یازدهم سلسله درس‌هایی از نهچ البلاغه به شرح نامه ۵۳ پرداخته شده است. این جلسه مورخه ۴ آذر ماه ۱۴۰۱ برگزار گردیده است.

دریافت «۱۱/ درسهایی از نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

فراز “ولیَکُن اَبعَدُ رَعیِّتَکَ مِنکَ […] ان تَشَبَّهَ بِالناصحین” حاوی ۵ نکته است:

  1. باید دورترین مردم (نه فقط کارگزار) از درگاه حاکم، عیب جوها باشند!
    “باید دورترین رعیت از حریم تو، و مبغوض ترینشان در نزد تو کسی باشد که بیش از دیگران عیب جوی مردم است”.
    پیامبر(ص) فرمود: کسی از شما چیزی درباره اصحابم به من نرساند؛ من دوست دارم با دل سالم از بین شما خارج شوم(بحار ج۱۶ص۲۳۰)
    این اتصال به بحث قبل است که پیامبر(ص) یُومن للمومنین است.
  2. والی احق به پوشیدن عیب مردم!
    “مردم عیب هایی دارند که حاکم در پوشاندن آنها از همه سزاوارتر است”.
    چرا باید حاکم بیشتر عیب پوش باشد؟!
    قبلا عرض شد غیر از تکوین، تشریع الهی هم مظهر توحید اوست! حکومت تراز دینی باید بیشتر مظهر اسم الهی “الحَکَم العَدل” (حاکم عادل) باشد. این اسم، توازن در اسماء الهی درست کرده است. سَبَقَت رحمَتَه غَضَبه (رحمت الهی بر غضبش سبقت گرفته) تنظیم گری این اسم است. اظهَرَ الجمیل و سَتَرَ القَبیح (زیبایی ها را آشکار و زشتی ها را می پوشاند) هم تنظیم گری این اسم است. مظهر الحَکَم العَدل (حکومت تراز اسلامی) هم باید اظهر الجمیل و ستر القبیح باشد.
    چگونه حکومت، در کلان عیب پوش مردم باشد؟!
    پیامبر(ص) فرمود: العلمُ و المالُ یَستُرانِ کُلَّ عیب و الجَهلُ و الفقرُ یَکشفان کُلَّ عیب: علم و مال عیوب را می پوشاند و جهل و فقر، عیب ها را آشکار می کند.(قبلا در شرح خ۲۲۵ به آبرو ریزی فقر و… پرداختیم.[۱]) حکومت به لحاظ ساختاری با ریشه کنی فقر و جهل، میتواند عیب پوش مردم باشد و این برای او یک وظیفه است.
  3. تطهیر عیوب، آن هم فقط عیوب آشکار!
    “آنچه بر تو پوشیده است را آشکار نکن. زیرا وظیفه ات فقط پاک کردن عیوبی است که برتو آشکار شده؛ خداوند نسبت به آنچه از تو پنهان مانده حُکم خواهد کرد”
    اینکه حاکم عیوب مخفی مردم را برای قضاوت الهی در قیامت واگذارد را فقط یک “حکومتِ وظیفه گرا” انجام می دهد نه “حکومت نتیجه گرا”! اگر حکومتی بقائش به هر قیمت برایش مهم شد سعی می کند از مخفی ترین مسائل مردم هم سردرآورد. دیروز مامون عباسی فقط در بغداد ۱۰۰۰پیرمرد و ۷۰۰پیرزن را از بیت المال جیره می داد تا احوال مردم کوچه و بازار را برایش گزارش کنند! امروز با هوش مصنوعی میشود همه سرچ های اینترنتی و حریم خصوصی افراد را رصد کرد و سر آنها معامله کرد که در قبال سکوت، سرپوش گذاشته شود! و…
    نکته مهم تعبیر “فَانّما علیک تَطهیرُ ما ظَهرَ لک” است. چرا نفرمود: مجازات عیوب آشکار برعهده توست؟! فرمود: تطهیرش برعهده توست!
    چون تطهیر اعم از مجازات است و اقلا سه مرتبه را شامل است:

    1. با همان کارهای ساختاری در ریشه کنی فقر و جهل، عیوب آشکار تطهیر شود بدون اینکه کسی مجازات شده باشد
    2. با صفح و گذشت حاکم، گاهی تطهیر صورت می گیرد. رهبر انقلاب ماجرای مالک اشتر و جوان بی ادب بازار را دوبار به رخ نیروهای مسلح و بسیجیان کشیده(۹۳/۹/۶و ۹۶/۱۱/۱۹) در آنجا مالک با گذشت کردن عیب هتاکی آن جوان را تطهیر کرد.
    3. گاهی هم مجازات لازم است. این حکیم است که جای گذشت و مجازات را تشخیص می دهد. نباید روشنفکری مانع دیدن این آخرین دوا شود و نباید تندروی فقط همین (مجازات) را پاک کننده قلمداد کند.
      – قرآن برای مرجفون وعده تبعید می دهد (والمرجفون فی المدینه لَنُغرینَّک بهم ثم لایُجاوُرونک فیها الا قلیلا ۶۰احزاب) رجفه تکانه شدید است. مرجف کسی است که با حرف و شایعه و مانند آن تکانه سازی و به حقیقت تشویش اذهان می کند. می فرماید مرجفون اگر دست نکشند ترا علیه شان می شورانیم در آن صورت در فرصت کوتاهی باید شهر را ترک کنند!
      – پیامبر(ص) حَکَم پدر مروان را بخاطر جرایمی از جمله مسخره کردن پیامبر(ص) و گوش ایستادن پشت حجره پیامبر(ص) و فاش کردن حرف پیامبر بازنانش و هتک حرمت او به طائف تبعید کرد.
      فحاشی هایی که عامدانه و به قصد ضربه به جایگاه و جابجا کردن خطوط احترام و توهین در جامعه باشد می تواند چنین حکمی داشته باشد.
  1. قانون غیبی و عینی!
    “تا میتوانی عیوب مردم را بپوشان تا خداوند آنچه را تو دوست داری بر مردم پوشیده باشد، بپوشاند”
    خدای مردم جای حق نشسته و این یک قانون عینی و سنت پروردگار است که هرکه دنبال آشکار کردن عیوب مردم باشد، خداوند عیوبش را آشکار می کند. (روایات متعددی از این قانون خبر می دهد)
    در اینباره لازم است از ماده ۶و۷ فرمان ده ماده ای امام خمینی (ره) به نیروهای امنیتی و ضابطین قضائی و… سرلوحه عمل باشد. («فرمان هشت ماده ای» درباره حقوق مردم، قانون، قوه قضائیه و لزوم اسلامی شدن روابط و قوانین)
  1. خشکاندن ریشه های عیب جویی از مردم
    “گره هر کینه ای بگشای و ریشه هر انتقام را از خود قطع کن و از هرچه برایت روشن نیست، چشم بپوش. در تصدیق سخن چین شتاب مکن زیرا سخن چین خائن است هرچند خود را به خیرخواهان شبیه سازد”
    کینه و انتقام از افراد و احزاب و… یکی از مناشئ افشای اسرار و عیوب آنهاست. حاکم و دستگاه حکومت از ایندو خصلت باید پاک باشد. برای کسی پرونده سازی نکند پرونده خصوصی او را مایه تسویه حساب با او قرار ندهد و…
    سخن چین ها معمولا درباره منتقد و رقیب حاکم، ذی نفع هستند خود شیرینی می کنند و… حاکم باید اینها را تصدیق نکند (در فراز اول فرمود دورشان کند) طبعا اینها خود را ناصح حکومت و حاکم جا میزنند اما حضرت می فرمایند خائن اند!
    – جالب اینکه حضرت امیر(ع) جای جاسوس بر منتقد خود، بر کارگزاران خود جاسوس می گماشت (در حوزه انجام وظایف نه امور شخصی). در برخی نامه های توبیخی اش به کارگزاران می نویسد: عیون و جاسوسانم به من خبر داده اند!
    اینها راه نجات و صلاح یک حاکمیت است.

[۱] ۲۶/ سلسله درس‌های نهج البلاغه

دیالکتیک اسلام سلفی_جام جهانی!

  • فوتبال پدیده مدرنی -که مناسباتی مدرن چون جام جهانی را جهانی کرده- به تعبیر پله/ ریکاردو- فرانسیکو خود یک دین شده است!
  • جام جهانی۲۰۲۲ در یک کشور اسلامی، دیالکتیک اسلام و این پدیده چند لایه مدرن را علنی تر کرد:
    – منع مشروبات و نمادهای همجنس گرایی، تکریم اذان و تبلیغ حجاب و… از نهاد حاکمیت تعبیه شد.
    – نهادهای اجتماعیِ اسلام سلفی نیز حضور جدی دارند. از جمله حضور تبلیغی مبلغان بین المللی سلفی مثل: ذاکر نایک/ عمر عبدالکافی/ سعید الکملی/ عثمان الخمیس و…
  • دو گانه پوپر_هایدگر در ایران پس از انقلاب اسلامی حتی در فعالین مذهبی و حوزوی به نوعی بازتولید شد:
    – غربزدگی و تاویل آموزه های دینی به نفع مناسبات مدرن!
    – قائل به نجاست ذاتی مدرنیسم و غیر قابل تصرف و اثرگذاری اساسی در آن و به انتظار دوره دیگر نشستن!
  • خوانش مطهری و بهشتی و… در لزوم دیالکتیک موثر با پدیده های مدرن، امتداد لازم را نیافت:
    – همین مقدار تصرفات اسلام سطحی سلفی در نهادهای اجتماعی و حوزوی شیعی (با عمق خاص خود) هم دیده نمیشود!
    – فضای عمومی ایران نیز به این دیالکتیک به اندازه گُل و پنالتی مسابقات توجه ندارد!
  • واضح است اسلام سلفی (بخاطر فقدان ولایت) با روح مدرنیته و طغیان آن سطح درگیری ندارد و از این حیث وضع ما بهتر است.

محسن قنبریان

قوی اما مستضعفیم!

وقتی موشکها و پهپادهایت را برای دفاع یا تهاجم به دشمن، نو و دقیق می کنی؛ او میدان جنگ (نه بازی) را عوض می کند! میدانی که نه غلبه حجت (استدلال) در آن تمام کننده است و نه قدرتِ نظامی و…!

انقلاب اسلامی -که ایده های اساسی اش روزی برایش قدرت نرم در منطقه و بلکه جهان شده- امروز قدرت سخت اش زبانزد می شود اما در میادین نرمی به چالش کشیده می شود که میدان او نبوده/نشده/ نیست!

یعنی انقلاب، ارزشهای خود را در آنجا بماهو حقه بازتولید و رشد نداده است؛ میادین: فوتبال/ اینستاگرام/ جنگ هشتگ ها و…

چین با “تیک تاک” به جنگ اینستاگرامِ آمریکایی رفت. جنگی صرفاً سیاسی اما بوسیله همان ارزشهای آمریکایی اینستاگرام!

جمهوری اسلامی نه به لحاظ سخت افزاری بلکه به لحاظ ارزشهای فرهنگی اش نمی تواند تیک تاکِ ایرانی داشته باشد که همه سرگرمی ها و سکس و رقص و انواع دیگرباشی ها درش باشد و فقط آمریکایی نباشد!

 هرچه “روبیکا”یش، اینستاگرامی تر شود، از ارزشهای انقلابش دور تر میشود و هرچه پلتفرم هایش “ایتا”ای تر شود شهروندان و بخصوص جوانانش را بیشتر از دست می دهد!

جام جهانی سالها “پوششِ” جنایات غربِ وحشی و “روکشِ” خیانات دست نشاندگان استعمار بوده اما اینبار برای جمهوری اسلامی نه پوششی است و نه روکشی؛ خودِ میدان نبرد است. نبردی که نه بازکنان تیمش، همه رزمندگان کربلای۵ و مدافعان حرم و تجلی ارزشهای انقلاب اند و نه تماشاگران کشورش همه با تیم جمهوری اسلامی اند!

 افراد تیم سرودملی نمی خوانند، کاپیتان با نام خدای رنگین کمان(!) شروع و کنار داغدیدگان حوادث اخیر اعلام حضور می کند. جمعیت بالایی از تماشاگران هم در خانه ها روی سکوهای تیم رقیب می نشینند یا تماشا را تحریم می کنند!

دبل گل زن ایرانی محبوب اروپا را روزنامه ای داخلی “پوچ” تیتر می کند! و…

راه حل دو دیگریِ گفتمان انقلاب اسلامی واضح است:

  • متحجران: علیه فجازی و صرفاً محدودیت برای همه پلتفرم های نوبه نو شونده اش/ علیه فوتبال و جام جهانی بلکه علیه تیم ملی و بازیکنان وطن!
  • دگر اندیشان: موافق فجازیِ جهانی و جام جهانی و همه استاندارد سازی های بین المللی نظام سلطه؛ خواهان استحاله ج.ا در مقتضیات آنها (اینبار اغلب علیه تیم ملی بخصوص بازیکنان مقید به ارزشهای ج.ا)

راه حل “گفتمانِ جمهوری اسلامی” (با تاکید بر دو رکن اش: ارزشهای اسلامی و مردم) اما در ایندو معلوم نیست!

می خواهد با ورزش بخصوص فوتبال و  ورزش بانوان، متن و حاشیه های المپیک و جام جهانی چه کند؟! امتداد خود را چگونه در آنها تعریف و تعبیه می کند؟! صرفاً پوشاندن سر زنانِ ورزشکار -که هر روز به کلاه نزدیک تر و بعضاً حذف میشود- را امتداد ارزشهای خود می داند؟!

با فضای مجازی غیر از فیلترینگ چه چاره ای دارد؟! فجازی ایرانی اسلامی انقلابی چگونه محیطی است که همه شهروندان را در خود جای داده و راضی نگه دارد؟!

پاسخها کماکان سیاسی بلکه نظامی است: اینها مهم نیست؛ مهم قدرت نظامی ما و دست برترمان در منطقه برای اخراج آمریکا و نابودی اسرائیل است!

ناپاسخی هم عمدتا بخاطر اختلاط گفتمان اصیل با دو دیگری خود در سیاستگذاری و اجراست!

شاید حوادث این دو ماه و نحوه مواجهه اعتماد عمومی با ج.ا و مواجهه اینبار جامعه بزرگ فوتبال دوستان با تیم ملی، این عبرت را بدهد که اگر در این میادین نرم دست برتر نداشته باشیم، علمیات نظامی بلکه حتی دفاع مشروع از خود در افکار عمومی متهم و محکوم به شکست است!

حوادث این دو ماه آئینه ای خداداد بود برای اجابت دعای: “اَوقِفنِی عَلی مراکِزِ اِضطِرارِی! خدایا نقاط اضطرار و ناتوانی ام را به من بنمایان”!(دعای عرفه)

یافتن نقاط اضطرار برای سست عنصرها، ترس و یأس می سازد؛ اما راسخ الایمان ها را به جدّ و جهد نظری و عملی وامیدارد و التجائشان به خداوند را بیشتر می کند.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۹/۱

تحجر جاده صاف کن غربزدگی جوانان

امام خمینی استفاده از فضای آزاد کشور پس از انقلاب توسط جوانان و بیان اندیشه های شان را خوش بینانه تحلیل و بخاطر تپیدن دل آنها برای اسلام می شمارد و از انگ زنی به آنها (التقاطی و منحرف خواندن) منع می کند.

تصحیح انحرافات احتمالی آنها باید توسط روحانیت با الفت و پدری کردن و دوری از پرخاشگری و کنار زدن آنها باشد. حتی اگر قبول نکردند، هم مایوس نشوند و از خطاها و اشتباهات کوچک آنها بگذرند.

– یکبار یکی از فقهای شورای نگهبان یکی از همین جوانان را کمونیست خواند، امام نه برای او، بلکه برای کل شورای نگهبان نامه زد و این کار را مغایر شأن شورای نگهبان خواند و از منبری پرخاشگوی شدن آقایان حذر داد[۱].

امام رعایت نکردن این تذکر از سوی علماء و روحانیون را موجب اتفاقی بدتر از التقاط می داند: افتادن در دام لیبرالها و ملی گراها و یا چپ و منافقین!

اگر درصدی از جوانان‌مان به دام غربزدگی افتادند حق نداریم بپرسیم سهم پرخاشگری برخی روحانیون تریبون‌دار و مناصب خاص در کنار زدن و انگ زدن چقدر است؟!

وقتی رسانه‌های معاند برخی تعابیر ناسزا و غیر دقیق را ضریب داده از برخی علماء، منبری پرخاشگوی به جامعه معرفی کرده و شکاف با جوانان را می‌افزاید؛ آیا نباید تذکرات (حتی از متعلقین به بیت رهبری) در تصحیح رویه‌ها اثر کند؟!

محسن قنبریان

[۱] عدم ورود فقهای شورای نگهبان در مسائلی که موجب وهن است‌

نمود و نماد اعتراضات

پدیده‌ها چهار بُعدی اند:

  1. فاعل و ایجاد کننده دارند
  2. برای غایت و نتیجه ای طراحی می شوند
  3. صورت و نمود و شکلی می پذیرند
  4. و بر ماده و زمینه ای می نشینند!

در ماجراهای اخیر به ایجاد کننده و زمینه ها و غایات توجه بیشتری می شود تا صورت و نمود و بروز اعتراضات.

“بودها” از پس “نمودها” دیده و ترجمه می شوند.

نمودهای اعتراض، اینبار به شکل عجیبی “نمادین” است! از برداشتن و آتش زدن روسری تا علامت فحش مقابل نمادهای نظام و عمامه پرانی و…

صرفاً چیزی، دیدنی نشده و ضریب رسانه نگرفته، خودش نمادین و ذاتاً دیدنی است.(دقت کنید)

تعدیل یا تقابل با آن بدون تصرف در این علت صوری و بُعد نمودین ممکن نیست.

گفتمان شبه فلسفی دهه۷۰ نیست که با طرح ولایت جمع شود. شبکه حزبی۸۸ هم نیست که با سلسله نشست های بصیرتی تقابل شود.

صورت متبدل و دائم نوشونده ای از نمودها و نمادها، افتاده بر زمینه های اعتراض است. “فان”، “هم فال و هم تماشا و هم اعتراض” و بچه گانه و در عین حال جدی است!

پ.ن:

  • کار تقابلی طلاب معصومیه از این حیث یک کار نو بود. جمله حجت الاسلام وکیل پور که نارنجک دستی اغتشاشگران دستش را مجروح کرد را هشتگ و بنر کردند و جای کوکتل مولوتف ها به دیوار معصومیه، نصب کردند: خدارا شکر به مردم نخورد!
  • این یک تقابلِ نمودی، ناظر به علت صوری اعتراضات است. میتواند تعدیل کننده و سو دهنده به زمینه ها و قابلیت های اعتراض هم طراحی شود…

محسن قنبریان

از خشت تا آئینه!

رهبر انقلاب اسلامی در ۶سخنرانی اخیر (۳۰شهریور/۱۱و۲۰و۲۲و۲۷ مهر/۵و۱۱آبان) روی نقش دشمن در حوادث اخیر تاکید ویژه کرد که برای عمده خواص هم این تمرکز ایشان قابل درک نبود!

حالا در آئینه پژوهش رصد خانه اینترنتی استنفورد(sio) و موسسهgraphika ببینید:

گزارش تحلیلی: صداهای ناشنیده: ارزیابی ۵سال پویش نفوذ مخفی طرفدار غرب

دریافت «Unheard Voice» | “دریافت از پیوند کمکی

از: ص۲۶ تا ص۳۸ متن اصلی برای محققین.

نقش پنتاگون و سنتکام در جنگ رسانه ای علیه ایران و قصه کشف آنرا بخوانید.

  • محتواهایی که موجب بدبینی افکار عمومی می شد
  • تا عملیات ربات های مجازی
  • و حتی محتواهای تندرو و به ظاهر انقلابی!

مطلب مرتبط: اسرائیل علیه اسرائیل!

محسن قنبریان

خون شیراز و ایذه با زاهدان فرقی می‌کند؟!

در ریخته شدن خون بی گناه نزد خداوند فرقی بین سنی و شیعه، زاهدان و ایذه نیست.

پس چرا برای یکی ایران تسلیت شکل می گیرد و پیامهای مقامات سیاسی و مذهبی صادر میشود و برای دیگری نه؟!

فرق ایندو در رنگ خون شان نیست در شکل و معنای حادثه است: الهائشات یا الغارات؟!

الهائشات، فتنه ها و نا آرامی هایی است که کسی در آن کشته یا زخمی می شود بدون اینکه قاتلش معلوم باشد[۱].

اینجا باید دیه از بیت المال پرداخت شود[۲]. و از خانواده دلجوئی شود.

الغارات، عملیاتهای تروریستی واضح و کشتن مردم بی گناه است. مثل آنچه گروه سفیان غامدی به دستور معاویه با شهر انبار کرد.

امیرالمومنین(ع) درباره اش خطبه خواند[۳] و از جمله فرمود: “کار را بر دوش همدیگر انداختید و یکدیگر را تنها و بی یاور گذاشتید تا اینکه دشمن غافلگیرانه از هرسو برشما تاخت(حتی شُنَّت علیکم الغارات)”.

وقتی علی(ع) در مسجد فراخوان صفین می داد، اربد از بنی فزاره بر امام اعتراض تند کرد. جمعی از مردم بر او شوریدند. در فرار با لگد و ضربات مردم کشته شد و قاتلش معلوم نبود. امیرالمومنین اورا کشته غوغا خواند و دیه اش را از بیت المال داد.[۴]

اما حضرت برای زنان مسلمان و ذمیِ انبار که در غارات سفیان غامدی غارت شدند خطبه خواند و فرمود:

“باخبر شدم مردانشان بر زن مسلمان و زنی دیگر که در پناه اسلام به سر می برده، هجوم آورده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره آنها را به غارت برده اند و آن بیچاره در برابر مهاجم جز گریه و التماس وسیله ای برای دفاع از خود نداشته… اگر پس از این رویداد مسلمانی از غصه بمیرد نکوهشی بر او نباشد بلکه نزد من جای آن هست که از غصه جان دهد[۵]“.

این به مثابه همان پیام مقامات و اعلام تسلیت یا عزای عمومی امروز است!

جمعه زاهدان، نمونه الهائشات بود!

 رهبر انقلاب با کشته های بی گناه آن روز همان مواجهه را کرد: دلجوئی و دیه!

در عهدنامه مالک اشتر، حضرت حکم هردو صورت قتل عمد و خطای کارگزار و والی خود را بیان کرده:

– “نه من در قتل عمد عذری نزد خدا دارم و نه تو؛ چرا که کیفر آن کشتن قاتل است”

– “اگر گرفتار قتل خطایی شدی و تازیانه یا شمشیر و یا دستت در مجازات کردن کسی افراط کرد… مبادا کبر و نخوت حکومت تو موجب شود که حق صاحبان خون را به آنان نپردازی[۶]

برای زاهدان هم دستور بررسی برای تطبیق این دو داده شد.

شیراز و ایذه و اصفهان اما نمونه آشکار الغارات است؛ چنانچه آرمان عزیز و سید روح الله و…!

در اینجا که بطور واضح تروریست ها جان بی گناهان بی پناه را می گیرند؛ اگر علی(ع) هم بود، خطبه۲۷ می خواند و بیانیه می داد! تاسف و تسلیت عمومی را روا می داشت.

نه چون این خون رنگین تر است، چون کشته شدن در عملیات تروریستی (الغارات) با کشته شدن در یک آشوب خیابانی (الهائشات) دو صورت اجتماعی متفاوت و هرکدام اثر و بار حقوقی خود را دارد.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۸/۲۶

[۱] تهذیب الاحکام ج۱۰ص۲۰۳/ ملاذالاخیار ج۱۶ص۴۲۳

[۲] ریاض المسائل ج۱۶ص۲۸۶/ جواهر الکلام ج۴۲ص۲۳۴

[۳] نهج البلاغه خطبه۲۷

[۴] وقعه صفین ص۹۴و۹۵

[۵] نهج البلاغه خطبه۲۷

[۶] نهج البلاغه نامه۵۳