بایگانی دسته: پیام‌ها و تحلیل‌ها

برای شنبه …!

معمولا با دوگانه حسنی_حسینی / ساباط_عاشورا در الگوگیری مواجه بودیم؛ حالا که بیش از یک دهه و در چند دولت است راه مذاکره و توافق طی می کنیم خوب است به الگوی برتر آن از باب “یتبعون احسنه” بپردازیم:

حدیبیه _ ساباط!

یعنی معاهده ای از سنخ حدیبیه پیامبر(ص) با مشرکان یا از جنس امام مجتبی(ع) با معاویه؟!

واضح است حسن(ع)، محمدی و معصوم است و نقصی بر او نیست؛ اما این بدان معنا نیست که بین معاهده حدیبیه و ساباط هیچ تفاوتی به لحاظ خاستگاه، شرایط، فرآیند و فرجام نیست.

سالهای برجام معمولا رئیس جمهورِ وقت برای تئوریزه مذاکرات این دو را شبیه هم به رخ می کشید؛ اما آیا واقعا هردو یکسان اند؟!

تاریخ، ارزش ساختن “تجربه فعال” دارد. یعنی ولو در شرائط متعدد، تکالیف متعدد شود، هم ساباط و هم حدیبیه مشروع و چاره میگردد؛ اما ساخت شرایط الگوی بهتر با درس گرفتن از تاریخ، وظیفه است.

 وقتی می توان حدیبیه بست چرا ساباط؟! اولی “تحمّلی فعال” برای “فتح مبین” است و دومی پذیرش “تحمیلی” به جهت “حقن دماء[۱]“(حفظ جان ها) است.

چند تفاوت شاخص:

  1. مذاکره در قوت یا ضعف؟!
    حدیبیه یک سال پس از پیروزی بزرگ و دست برتر پیامبر(ص) در جنگ احزاب (مقابل همه طوایف مشرک و همه یهود) و در نقطه روبه افول مشرکان بود.
    ابتدای محاصره ی مدینه توسط احزاب هم  پیشنهاد صلح از سوی ائتلاف شرک-یهود درقبال واگذاری نصف نخلهای مدینه به آنها آمده بود!
    مختصات آن روز به تعبیر سردار اسلام -علی(ع)- “تَری فی انفسها القُوّهَ و فینا الضَّعفَ تُرعِدُ و تُبرِقُ[۲]” (:در خود اقتدار و در ما ضعف می دیدند پس مثل رعد و برق می غریدند!) بود.
    اما پیامبر(ص) در آن شرایط رد کرد و پاسخ نوشت: “جز نوک سرنیزه ها و تیزی شمشیرها جوابی به شما ندارم[۳].”
    پس از پیروزی حیرت انگیز در مقابل سپاه ۱۰هزار نفری(مقابل هزار مسلمان!)، حدیبیه در شرایط غیر جنگی و در هنگام عزم بر زیارت بیت الله بدون سلاح، “تحمّل” شد.
    اما ساباط برعکس، پس از یک سلسله شکست و عدم یاری امیر(ع) بود:
    – سقوط شهرها در ماجرای غارات
    – عدم تجهیز سپاه تا آخرین ساعات عمر امیرالمومنین
    – تا لشکر خسته از جنگ همراه امام حسن(ع) که شعارشان “البقیه البقیه[۴]” (باقیمانده را دریاب) بود!
    در این شرایط ضعف، ولو چاره ای جز صلح نیست و مشروع می شود لکن دیگر “تحمیل” است و نتایج دیگری دارد.
  2. روحیه عمومی و ارکان مملکت
    ساباط پس از جنگ ترکیبی از سوی نفوذی های اموی در سپاه حسنی بود. جنگِ شایعات در جناح های سپاه همراه شبهه رشوه ها به سران که بعضی هم درست در می آمد!
    سپاهی که صبح بیاید و ببیند فرمانده اصلی اش آلوده پول کثیف شده و به دشمن پیوسته و شایعات درست بوده، برایش مقاومتی نمی ماند و استراتژی البقیه البقیه را می پذیرد تا بدتر از این نشود!
    اما در حدیبیه گرچه منافقانی هم در اطراف پیامبر(ص) هستند اما سرداران و سران آلودگی و نجاست خواری جار زده ای ندارند. کاتب حدیبیه فاتح خندق و قاتل اسطوره مشرکان (عمروبن عبدود)، علی بن ابیطالب(ع) است.
    اعتراض چند افراطی به پیامبر(ص) سر تعابیر و متن معاهده -که آقای روحانی دائم به سر نیروهای انقلابی می کوبید- حاشیه حدیبیه بود نه متن آن.(دقت کنید)
    اینجا برعکس این پیامبر(ص) بود که در احزاب به جنگ روانی در سپاه دشمن دست زد؛ شایعات توافق گروهی از یهود یا غطفان با رسول الله، پیوند و استقامت ائتلافیون را شکست تا گروه گروه محاصره را ترک و فرار کردند[۵]!
  3. رابطه مردم-حاکم
    حدیبیه در مختصات رابطه عمیق مردم-حاکم انجام شد. همان وقتِ مذاکرات زیر درختی بیعت عظیم رضوان شکل گرفت و مورد ستایش وحی قرار گرفت[۶].
    این مردم سالاری دینی باشکوه با مواجهه مقدس با پیامبر(ص) همراه شد که یک تار مو (از تقصیر کردن) و یک قطره آب وضوی ایشان زمین نیافتاد و همه تبرک برده شد!
    اما صلح ساباط گرچه پس از بیعت عمومی و آزادانه مردم با امام حسن(ع) در بدو امر بود لکن شکافها و تفرقه ها، تضعیف ها و تخریب ها موجب شده بود اعتماد عمومی از رؤسا آسیب ببیند؛ حتی خود امام دائم در مظان ترور دشمن بود؛ طوری که زیر لباس، زره می پوشید! در لشکر خود در ساباط و مدائن مورد تعرض غارت و جراحت واقع شد! عجیب اینکه اینها موجب تحرک جدی و انسجام بیشتر نمی شد!
  4. برآیند و فرجام
    پس از حدیبیه پیامبر(ص) در محاصره و تحریم قریش نبود. از فرصت استفاده و کار یهود را یکسره کرد. دعوتش را جهانی کرد و با ارسال نامه ها به سایر بلاد گسترش داد.
    در یکسال قرارداد حدیبیه با اقتدار زیست. وقتی امیر نصرانی ها (که طرف قرارداد حدیبیه نبودند) سفیر ایشان (حارث بن عمیر) را کشت، بدان سو لشکر فرستاد و موته رقم خورد.
    در این یکسال وقتی طایفه ای از مشرکان بندهایی از معاهده را شکست، پیامبر حدیبیه را ابطال و اصرارهای ابوسفیان برای پایبندی را رد و مکه را فتح نمود.
    اما ساباط، گرچه متن قرارداد فاخر نوشته شد اما پس از آن پسر همان ابوسفیانِ حدیبیه بر کوفه مسلط شد همه عهدها را شکست و تصریح کرد: “کلَّ شرط شَرَطتُه فَتَحتَ قَدَمَیَّ هاتین[۷]” (: هر شرطی از شروط معاهده که پذیرفتم، آنرا اکنون زیر پا می گذارم)!
    امام حسن(ع) به مدینه بازگشت و “نظام اسلامیِ” علوی و حسنی به “نهضتِ شیعی” بازگشت تا زمینه قیام حسینی شود. اصالت خود را حفظ کند اما حکومت را از دست بدهد.
    این تحمیل کجا شبیه آن تحمل است؟!

تجربه فعال

برای حدیبیه سازی مذاکرات باید از مختصات ساباط فاصله گرفت و به قدر مقدور مختصات حدیبیه را بازتولید کرد. این چند مورد شدنی و مهم اند:

  1. اقتدار واقعی نه نمایشی
    شاید اگر مذاکرات بعد از وعده صادق۳ در موضع یمنی و توان موشکی ایرانی انجام می شد بهتر به نظر می آمد اما از جزییات نشدن ها بی اطلاعیم، پس قضاوتی نمی کنیم.

    1. به رخ کشیدن قدرت نظامی و صدای تهدید با همراهی کامل رجال سیاسی اقل کاری است که نباید از دست داد.
    2. رجال نظامی نباید در این شرایط سخنگوی دیپلماسی باشند هر سخن از مذاکره توسط اینان پیام ضعف است.
    3. مذاکرات نه به هدف رفع سایه جنگ بلکه به هدف رفع تحریم طراحی و تعقیب شود و الا دچار البقیه البقیه خواهیم شد.
  2. سلامت ارکان، ارتقاء روحیه عمومی
    1. قرار دادن پاک ترین ها و راسخ ترین ها در مجاری دیپلماسی و نظامی با مراقبت شدید دستگاه های اطلاعاتی و حفاظتی.
    2. قطع زنجیره شایعات و شبهات و بی اعتمادی به مذاکره کنندگان امین نظام توسط رسانه ها و نخبگان.
    3. تدارک تدبیر برای گسست ائتلاف دشمن از ظرفیت شکاف اروپا و چین با آمریکا و هم کشورهای منطقه.
  3. تعمیق یکدستی و پیوند مردم-حکومت
    اصل مهم اینجا این فرمایش رهبری است:
    “اگر ما کاهش حضور مردم را داشته باشیم از آن طرف افزایش فشارهای دشمن را خواهیم داشت؛ یعنی اینها از همدیگر به معنای واقعی کلمه یک نسبت معکوسی دارند”(۱۴۰۰/۳/۲۶)

    1. توجه ویژه به رهبر انقلاب اسلامی و اعتماد به تدابیر و راهبری ایشان در این مقطع حساس.
      بازتولید بیعت رضوان ها در حمایت از تدبیر رهبری در اصل و نحوه مذاکرات لازم است؛ چیزی که ظرفیت همراه سازی عامه مردم را هم دارد.
      در فقدانش دشمن و نفوذی ها ممکن است کمپین ها یا تجمعاتی برای فشار بر رهبری در جهت عبور از خطوط قرمز طراحی کنند.
    2. یکدست انگاری حاکمیت و ندمیدن بر انفصال و تفکیک دولت-رهبر
      توضیح اینکه: همان رهبری که بار قبل نامه ترامپ را لایق پاسخ ندید، اینبار مخاطب نامه بود و اجازه ایشان مبنی بر مذاکره غیر مستقیم را فرماندهان ایشان هم بیان کردند.
      به تدبیر ایشان مذاکرات، اماراتی پیش نرفت و در عمان -همانجا که در دولت آقای رئیسی قطع شده بود- ادامه می یابد.
      گرچه دولت با دولت و دیپلمات با دیپلمات در قدرت چانه زنی و گرفتن حقوق مسلم فرقهایی دارد اما این تفاوت ها نباید به انعکاس یکدستی تصمیم در ارکان نظام خدشه کند و عملا مردم یا فعالین را دو پاره موافق و مخالف مذاکرات تبدیل کند.
      به توصیه خود رهبری، منتقدین نباید خوبیها را برای رهبری و آنچه نمی پسندند را برای دولتها ثبت کنند[۸]. اینجور انسجام ها می شکند با هم از اصل تصمیم حمایت و با هم از انجام درستش مراقبت کنیم.
    3. مردم اخبار صحیح را صریح و سریع از مقامات بشنوند نه ترامپ و رسانه های دشمن.
      هر میزان محرمانگی که میدانند دشمن رعایت نکرده در جنگ ترکیبی استفاده می کند را خود با مردم در میان بگذارند و الا اعتماد عمومی ضربه اساسی می خورد و هدایت افکار عمومی دست دشمن می افتد و غلبه در جنگ ترکیبی رخ می دهد.
  4. پرداختن به امور اساسی در ضمن مذاکرات
    1. تجربه زشت گذشته و گره زدن همه امور به مذاکرات هرگز تکرار نشود. حل مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم در ضمن مذاکرات جدی دنبال شود.
    2. مذاکره با ترامپ نباید با سکون در محور مقاومت و اهداف اصولی همراه باشد.
      تعلیق مقاومت در برابر اسرائیل و یاری غزه دست برتر دادن به ترامپ برای تحکم است. گفتمان(= سخن غالب) وعده صادق۳ و توجیه داخلی و بین المللی آن حتی در ضمن مذاکرات اهرمی جدی برای جلوگیری از زیاده خواهی های ترامپ است.
    3. گزینه بازدارنده جدی برای فرض عهدشکنی دوباره ترامپ باید حتما روی میز مذاکرات باشد. طبعا آن نمیتواند مذاکره و معاهده ای دیگر باشد.
      اگر این گزینه، خواست عمومی برای سلاح اتمی باشد (چنانچه در سخنان لاریجانی بروز کرد) نخبگان جامعه -نه رجال رسمی- باید زمینه اش را در تظاهرهای عمومی مردم فراهم کنند.

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۱/۱۹

[۱] کامل ابن اثیر ج۳ص۲۰۵/ الامامه و السیاسه ج۱ص۱۴۱

[۲] الخصال ج۲ص۳۸۶

[۳] مکاتیب الرسول(ص) ج۳ص۵۹۷

[۴] صلح الحسن ص۲۱۴

[۵] ر.ک: الصحیح من سیره النبی الاعظم ج۱۱ص۲۰۳

[۶] فتح/۱۸

[۷] البدایه و النهایه ج۸ص۱۳۱/ الغدیر ج۱۰ص۳۲۶

[۸] رهبری۸۲/۶/۵

سوختن، چاره بیچارگان!

این “خبرنگار” فلسطینی احمد منصور نیست که زیر بمباران رژیم می سوزد؛ این “خبر”، “هشتگ”، “ترند”، “افکار عمومی” و هرچیز دیگر از این جنس است که بمباران می شود و می سوزد!

 

احمد منصور صحنه ای بهتر از این را نمی توانست به دنیای یخ زده و از تکرر جنایات بی حس شده مخابره کند.

بهتر از این نمی شد گفت دیگر عکس، خبر، هشتگ ها، کمپین ها و راهپیمایی ها و اعتراضات منبعث از آن هیچ اثری ندارند؛ هیچ!

خود خبر و خبرنگار را هم اینجا -مثل امداد و امداگر- آتش می زنند و به ریش همه جهان می خندند!

 

عاقبتِ هرکس که غزه را می بیند و ته مانده وجدانی دارد همین جور سوختن و مردن است!

چه آرون بوشنلِ نظامی باشد، با خودسوزی مقابل سفارت رژیم؛ چه احمد منصورِ خبرنگار باشد، با آتش زدنش در چادر خبرنگاران!

 

هرکس که اختیار ارتش ها و موشک ها را ندارد، چاره اش فقط سوختن است!

دق کردن و مردنش را علی(ع) هم می ستاید(خطبه۲۷)!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۱/۱۸

 

مطلب مرتبط: بی تفاوت نباشیم

تراز و ناتراز

برای بنده که نهج البلاغه می خوانم و آرزو دارم _چنانچه همان سال۵۹ وعده داده شد_ “آیین نامه این انقلاب به حساب آید”۱؛ کار رئیس جمهور در عزل معاون پارلمانی برای سفر نوروزی به قطب جنوب قابل تقدیر و ستایش است.

نه از جهت اینکه این تراز نهج البلاغه است!

تراز، نامه۴۵ است؛ که حضور در یک مهمانی ای که فقراء در آن نیستند برای مسئول جایز نیست!

بلکه از آن جهت که ایشان اجازه نداد مرزهای اشرافیت جابجا شود.

خرید و عروسی و مراسمات و هدایا و عیدی و… بعضی از مسئولین با نهج البلاغه #ناترازی کم ندارد؛ اما گیر دادن به اینها دیگر نشانه اُمل بودن است!

دست پزشکیان درد نکند که از مرزشکنی جدیدِ آن بعض، جلوگیری کرد و با “دوست دیرین” خود مماشات نکرد.

تقدیرم نه از آن جهت است که اولین برخورد اینچنین در جمهوری اسلامی است!

نه! میدانم برخی فسادها و اشرافیت های دیگر حتی کمتر از این هم برخورد شده و میشود؛ لکن نامه زدن و اعلام کردن تراز نهج البلاغه و جای تقدیر دارد:

“در دولتی که مفتخر به اقتدا به مولای متقیان است و در شرایطی که هنوز در کشورمان فشارهای اقتصادی بر مردم زیاد و محرومان پرشمارند، سفر پر هزینه تفریحی مسئولان رسمی، حتی با هزینه‌های شخصی، قابل دفاع و توجیه‌پذیر نبوده و با معیار ساده‌زیستی مسئولان سازگار نیست.”

علی(ع) هم میتوانست عثمان بن حنیف را بخاطر آن مهمانی، بی صدا عزل یا از بصره جابجا کند تا آبروی او و خانواده اش آسیبی نبیند؛ اما نامه۴۵ را به کارتابلش نفرستاد، عمومی و علنی به او زد تا مردم آن روز و امروز بدانند بخاطر کاری -که در ظاهر غیر قانونی هم نبوده- عزل شده است!

این پدیده نادر و کم وقوعی در جمهوری اسلامی است. از قضا پرده گیری ها، جسارتها و مرزشکنی ها را زیاد کرد و بعضا “بخاطری که مطالبه گران پر رو نشوند”(!) برخوردهای محتمل مخفی می شد یا حداکثر در استعفاء بروز می کرد!

“نهج البلاغه کتاب تدوین شده ی انقلاب اسلامی[۱]” است.

کار رئیس جمهور اگر ساده زیستیِ تراز نهج البلاغه را در همه مسئولان نهادینه نکند، اما اقلا حال مردم را خوب کرد.

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۱/۱۶

مطلب مرتبط:

[۱] رهبر انقلاب اسلامی ۵۹/۲/۱۳

پاندول کشف/حجاب

برخورد موضعیِ گشت ارشاد سوژه های رسانه ای می ساخت تا در ۱۴۰۱ بهانه ای برای کشف حجاب عده ای فراهم کرد ‌که به تجمعات و اغتشاشاتی انجامید.

این نیروی اجتماعی پاندولِ رفته به سمت برخوردهای سلبی و انتظامی را به سمت مقابل هل داد که گشت ارشاد تعطیل و عملا در ساحات غیر انتظامی هم حجاب اهمال شد!

اینبار افزایش کشف حجاب حتی به شکل جمعی و در مراسمات و مکانهای رسمی و کشیده شدن به برهنگی در لایوها و برخی کنسرتها و… در کنار عدم ابلاغ قانون توسط مقامات، پاندول را به سمت حجاب خواهی کشید!

اینبار زنان محجبه در زیر برف و سرما در مشهد و تهران و… تجمعات تشکیل داده و از مراجع تقلید تا دستگاه های قانونی عمل به قانون منع کشف حجاب را خواستند!

احتمالا اجرای قانون و جریمه ها و… نیز -بخصوص اگر با سوژه سازی یا برساخت رسانه ای همراه شود- دوباره پاندول را به طرف مقابل بکشد؛ چنانچه در همین حالا از طیف های مقابل هم تقاضای تجمع مخالفین حجاب شنیده می شود! و هکذا…

به راستی نقطه تعادل این پاندول نیروهای اجتماعی کجاست؟

 دستگاه حکمرانی چه نقشی در تنظیم این نقطه تعادل دارد؟

آیا وسط بازی مسئولان و باری به هرجهت (متناسب با جو خیابان) چاره است؟!

آیا کمک رسانی تکثرهای درون حاکمیت به جهات متخالف این پاندول، منطق مقبولی دارد یا تعارضات درونی را عیان تر می کند؟!

مشکل حجاب بیش از همه، ضعف نحوه حکمرانی ما را عیان می کند.

 هر مساله اجتماعی که گستره ای این چنین داشته و در تکثر جامعه -ولو با نسبت نابرابر- موافق و مخالف داشته باشد همین ضعف حکمرانی را عیان می کند.

حکمرانی را صرفا به نظام سلسله مراتبی دولتی تقلیل دادن و انتظار بیش از حد از تقنین و اجرای دولتی داشتن یک سوی مشکل است.

فقدان پیوست اجتماعی موثر در چنین قوانینی و بی بهره گی از مهارت فن آوری های اجتماعیِ نهاد های مدنی برای تحقق یک ارزش سوی دیگر مشکل می باشد.

در این شرایط درصد قابل توجهی از کنشگران و نخبگان بین ابلاغ یک قانون ناقص یا اهمال و امضای وضع موجود مخیّر می شوند!

نه آن قانون -به فرض ابلاغ- در سیستم اجرای دولتی (آن هم یک دولت غیر همراه)، کامل محقق می شود و نه اجرای کامل آن لزوماً به تمام شدن مساله کشف حجاب می انجامد!

از آن سو عدم ابلاغ قانون -ولو معیوب- از سوی مقامات و اهمال وضع پوشش و رشد فزاینده کشف حجاب و… هم هیچ توجیهی ندارد!

 آنچه مسلم است این است که تعطیل حکم خداوند برای حکومت اسلامی برازنده نیست.

چند پیشنهاد عملی:

  1. همین قانون مصوب مجلس، ابلاغ و فصول اول آن که ناظر به وظایف دستگاه های دولتی است (بیش از ۸۰درصد قانون) در موعد مقرر اجرا شود. بدعت عدم ابلاغ قانون به نفع هیچ دولتی نیست.
  2. برای بندهای خاص و احیانا چالش دار درباره اصناف و اطیاف که رئیس جمهور مقابله با مردم می داند(!)، در دستور العمل های اجرایی، تاخیر اجرای معین معلوم شود.
    این موارد حداکثر چند ماده از فصل۵ قانون مثل ماده ۴۰،۴۷،۴۹،۵۲ می باشد نه بیشتر.
    آن تاخیر اجرای موقت باید همزمان به تصحیح احتمالی این بندها پرداخته و مهمتر از آن، پیوست نگاری اجتماعی برای منع کشف حجاب را موجب شود.
    اگر دبیرخانه شورای امنیت ملی میتواند ابلاغ کل قانون را جلوگیری کند؛ مجامعی مثل شورای سران می تواند این تاخیر اجرایی برخی مواد قانون را -که خلاف خود قانون است- بر عهده بگیرد!
    توجه شود: پرداختن به مقدمات (فصول اول قانون) نباید موجب اهمال همه ذی المقدمه و منع کشف حجاب (موضوع فصل۵) گردد.
  3. مطالبه گران حجاب سهم جدی ای از نیروی خود را برای تعریف و تحقق فن آوری های مکمل اجتماعی و تدابیر عملی (نه صرفا کار فرهنگی) به کار بندند؛ چیزی که تقریبا در قانون مصوب علیرغم تفاصیل زیاد وجود ندارد.
    ساکتین بین دوگانه فوق الذکر قابل تجمیع در این کنش جدید هستند.
    شورای انقلاب فرهنگی یا شورای فرهنگ عمومی میتواند دبیرخانه این هم افزایی اجتماعی گردد.
  4. اجماع سازی بین عناصر حاکمیت سر چنین قدر متیقنی، واجبی فوری است.
    تشتت یا تکثر موجود درون حاکمیت در اینباره عملا به بدنه های اجتماعی تابع (یا متبوع) کشیده و انسجام اجتماعی را آسیب زده است.
    چنین هماهنگ سازی ای بین قوای مختلف به حسب قانون اساسی در درجه اول برعهده نهاد رهبری است(بند۷ اصل ۱۱۰)؛ بیت ایشان و بعد شورای سران باید این مهم را در اولویت خویش قرار دهد.

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۲/۲۲

خواهرِ مقاومت!

قَالَ امِیرُالمُومِنِین عَلَیهِ السَّلَام:

إِذَا کَانَ فِی رَجُلٍ خَلَّهٌ رَائِقَهٌ، فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا:

هرگاه در انسانى خوى و خصلت خوشایندى باشد انتظار همانندهایش را نیز (در او) داشته باشید.(حکمت۴۴۵)

 

خَلَّهٌ یعنی خصلت و خوی، رَائِقَهٌ یعنی زیبا و جذاب.

امام از قاعده ی هم بستگی خوی های زیبا به هم سخن می گوید: خصلت های خوب برادران و خواهران هم اند!

 

پس از مقاومت شگفت انگیز غزه، حالا نوبت روزه داری و رمضان المبارک زیبایشان است!

در ویرانی های مساجدشان زیر بمباران نشان داده بودند عمارت مسجد به آدم هایش است نه زخارفش. (اینجا)

نماز جماعت هایشان کنار مساجد ویران تصویر ساز شده بود.

 

سابقاً از حجاب متاثر از مقاومت فلسطینی ها -علیرغم غربزدگی سواحل مدیترانه- مطلبی از دیوید گریبر مردم شناس یهودی اشتراک گذاشته شد! (اینجا)

 

باور کنیم همه احکام دین به هم می آیند! مقاومت در مقابل استکبار، نمازِ مقابل تکبر و روزه ی سپر از آتشِ جزاء را فرا می خواند.

 

در مقابل، سازش و سرسپردگی در مقابل بت های زنده، یا لا ابالی گری و بی دینی می آورد و یا دین بازی ای مثل نماز بازی و افطار بازی و مساجد اشرافیِ شیوخ عرب!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۲/۹

وقتی مذاکره نمی‌کنیم؛ آیا مقاومت می‌کنیم؟!!

کف خیابان می پرسند:

– اوضاع چه می شود؟!

– شما که می گویید مذاکره با ترامپ نه! گزینه جایگزینتان چیست؟!

– این سالها بدون مذاکره جدید وضع بهتر نشده؛ بدون مذاکره وضع تغییر می کند؟!

– با وضعیت فرسایشی مواجه ایم یا فعالیت موثر؟!!

 

در جهاد تبیین، جایگزین مذاکره با ترامپ عهد شکن را “مقاومت” می شماریم و ثابت می کنیم: “هزینه سازش از مقاومت بیشتر است”!

 

ولی آیا وقتی مذاکره نمی کنیم، واقعاً مقاومت می کنیم؟! یا بیشتر شعارش را می دهیم؟!

وضعیت جاری به دید برخی نه مذاکره است و نه مقاومت؛ وضعیتی است فرسایشی!!!

 

مقاومتِ واقعی، علی القاعده ثمره دارد: خنثی سازی اثر تحریم ها نه حتی دور زدن آن!

به تعبیر رهبر انقلاب: خنثی سازی تحریم، راهبرد است و دور زدن آن تاکتیک!

اثر تحریم ها چقدر خنثی شده است؟

اجمالا تفاوتی در دولتها در اینباره قابل مشاهده است؛ الان در چه وضعیم؟!

فلسفه وجودی شورای سران مقابله با تحریم و نشستن مقابل اتاق جنگ اقتصادی آمریکایی ها  در وزارت خزانه داری بود(رهبری ۱۴۰۱/۱/۲۳)؛ جلسات سران در این مسیر چقدر رو به جلوست؟!

 

چون تحریم ها مردم پایه است؛ مقاومت هم باید مردم پایه باشد!

به تعبیر رهبر انقلاب: “تحریم گروگان برداشتن معیشت مردم است”(۱۴۰۲/۶/۸)/ “مقاومت هم مساله عمومی و یک حرکت جمعی است” (۹۹/۱۲/۴)

مقاومت مردم پایه یک پیوست سیاسی ضروری دارد: حضور حداکثری مردم در صحنه ها!

به تعبیر رهبر انقلاب: “به معنای واقعی کلمه یک نسبت معکوسی دارند: اگر چنانچه ما در کشور افزایش حضور مردم را کم داشته باشیم، از آن طرف افزایش فراوان فشار دشمنان را خواهیم داشت”.(۱۴۰۰/۳/۲۶)

هسته سخت مقاومت چقدر سینه چاک مشارکت سیاسی حداکثری و انتخابات رقابتی است؟!

فقهای نگهبان، ائمه جمعه و جهادگران تبیین و… چقدر بر ساخت و افزایش این عنصر مقاومت مصرّ هستند؟! انتخاباتهای اخیرمان چه نشان می دهد؟!

 

مقاومت در برابر تحریم اقتصادی، حتماً هسته مرکزی اش مقاوم سازی اقتصاد است.

مقاوم سازی اقتصادی بسته ای ضروری دارد:

۱. حداکثر رساندن مشارکت آحاد جامعه در فعالیت اقتصادی

۲. پیشتازی اقتصاد دانش بنیاد

۳. رشد بهره وری با تقویت عوامل تولید/ تقویت رقابت پذیری اقتصاد (مبارزه با انحصار و رانت)

۴. هدفمندی یارانه در دو جهت:

– افزایش تولید و اشتغال

– ارتقاء شاخص های عدالت اجتماعی

۵. سهم بری عادلانه عوامل زنجیره تولید تا مصرف به ویژه کارگران

۶. افزایش تولید داخلی کالاهای اساسی

۷. تامین امنیت غذا و درمان

۸. مدیریت مصرف

۹ تا ۲۴ را اینجا بخوانید!

حال بر این اساس جواب دهید:

  1. عموم مردم در خصوصی سازی و مولد سازی سهمی دارند؟!
  2. دانش بنیادها نزد رهبری چه گلایه ای دارند؟! دانشمندان چقدر در معرض مهاجرت اند؟!
  3. انحصارات و رانت ها بیشتر است یا رقابت های آزاد؟!
  4. بنگاه های تولید ناچار به سود وام + سود مضاعف بانکی + گرو گذاشتن بنگاه دست بانک نیستند؟!
    در مقابل بانکهای خصوصی علیرغم بدهکاریهای بزرگ به بانک مرکزی کماکان آزادانه خلق پول می کند یا نه؟!!
  5. با سرکوب دستمزد کارگری در کنار حقوق نجومی شرکت های زیان دهِ دولتی و درآمدهای دلاری مدیران خصوصی،  بیش از ۴۰ میلیون ایرانی را می توان در موقف استقامت نگه داشت؟!
  6. سیب زمینی (جای مرغ عید برخی سالها) از کالاهای تحریمی بود یا مصادیق بی تدبیری؟! و…

کاش با مقاومت -این کلمه مقدس- شوخی نکنیم؛ یا به تمامه به کارش بندیم یا اینقدر دستمالی اش نکنیم! تا وضعیت های منفعل و فرسایشی پای مقاومت گذاشته نشود و مقاومت در افکار عمومی شکست نخورد!

آری سازش نکرده ایم!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۲/۴

 

مطلب مرتبط: الزامات مقاومت مردم پایه

کارنامه‌ای حکومتی از امیرالمومنین(ع)

شیعه یک “نهضت مقدس”(عاشورا) دارد و یک “دولت مقدس“(حکومت علوی). مقدس یعنی خالی از عیب و نقص و دارای همه ارزشهای انسانی و اسلامی.

با این دو خط کش می تواند قیامها و نهضت ها، نظامها و حکومت ها را ارزیابی کند.

در قسمتی از خطبه ۸۷ حضرت امیر(ع) کارنامه ای از حکومتش ارائه می دهد؛ به گونه ای که جامعه ی دچار فتنه ها و جنگ ها هم علیه او حجتی ندارد:

اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّهَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا

 معذور دارید کسى را که شما را بر او حجت و دلیلى نیست؛ و او منم!

این اوج افتخار یک حکمران است که واقعا معذور باشد و علیه او حجت و دعوی قابل اثباتی نباشد!

أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ؟

آیا من در میان شما به «ثقل اکبر» [یعنى قرآن] عمل ننموده ام آیا «ثقل اصغر» [یعنى عترت] را در میان شما نگذاشتم؟

یعنی براساس قرآن حکم کردم و عترت پیامبر(ص) -حسن و حسین- را هم برایتان نگه داشتم. غیر بقای ظاهری عترت از لزوم پیروی از آنها در همین خطبه هم می گوید؛ گرچه خودش این کارنامه حکومتی اش را منهای قبول امامتش از سوی همه امت عرضه می کند!

 به تعبیر دیگر در حد خلافتی کنار خلفاء به چنین کارنامه ای رسیده است نه امامتی کامل و پذیرفته شده توسط همه مملکت!

قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَهَ الْإِیمَانِ

پرچم ایمان را در میان شما برافراشتم.

به زبان امروز، “ایمان”  گفتمان رایج و سخن غالب جامعه علوی شد.

و این به دستور العمل و آیین نامه نبود چنانچه در فراز آخر خواهد آمد.

وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ

و بر حدود حلال و حرام آگاهتان کردم.

حکومت اسلامی در احکام و ارزشها بی طرف نیست و آموزش آنرا وظیفه خود می داند. علی(ع) به آن به خوبی عمل کرده است. معاویه به برخی زنان این جامعه گفت: پسر ابوطالب شما را فقیه پرورانده است!(بلاغات النساء ج۱ص۷۲)

أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَهَ مِنْ عَدْلِی

و از عدالت خویش جامه عافیت بر تنتان پوشاندم .

بدون عدالت، عافیت در زندگی نیست و احکام هم برپا نمی شود (العَدلُ حَیاهُ الأحکامِ).

کسی از حاضران منکر این مقدار تحقق عدالت از سوی علی(ع) نیست و حجتی علیه ایشان آورده نمی شود.

و فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی

و معروف را با گفتار و کردارم، در میان شما، گسترش دادم.

غیر از آموزش احکام، واجبات باید “معروف” در جامعه شود. یک هنجار شناخته شده و پذیرفته شده در عموم گردد؛ تا “امر به معروف” آسان باشد.

کارنامه حضرت دراینباره هم درخشان است می فرماید: معروف را مثل فرش برایتان گستراندم.

این قطعا با عدالت و عافیت بخشی به معاش هم نسبتی دارد.

وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی

و اخلاق کریمه را با رفتار و منش خود به شما نشان دادم.

این فراز در نسبت مستقیم با برافراشتن پرچم ایمان در جامعه است.

رهبر انقلاب اسلامی دربیانیه گام دوم درباره نسبت معنویت امام خمینی -در رأس- با رشد معنویت در متن جامعه سخن حقی دارند که تمثال اعلای آن امیرالمومنین(ع) است:

“[انقلاب اسلامی] عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونه‌ای چشمگیر افزایش داد. این پدیده‌ی مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس ‌از پیروزی انقلاب، بیش ‌از هر چیز رواج داد؛ آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایه‌های مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایه‌های ایمان مردمش بسی ریشه‌دار و عمیق بود. هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بی‌بندوباری در طول دوران پهلوی‌ها به آن ضربه‌های سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود، ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دلهای مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد. مجاهدتهای جوانان در میدانهای سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیه‌ی برادری و ایثار همراه شد و ماجراهای صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد.”

محسن قنبریان ۱۹بهمن۱۴۰۳

عثمان وارگی در قطبیدگی جناحی!

گاهی در شرایط دو قطبی جناحی، کسی در خودبرگزیدگی افراط یا برایش افراط می کنند؛ در مقابل علیه اش هم افراط میشود!

در تصادم این دو افراط، حرف حق و جریان متعادل است که ذبح میشود!

 

در روزگار علی(ع)، عثمان آن خودبرگزیده ای بود که افراط کرد؛ مقابلش اهل جزع و فریاد هم افراط کردند تا کار به اعدام کشید!

 

حضرت در خطبه۳۰ به این معضل اجتماعی_سیاسی می پردازد و تنگنای کنشی خود -بعنوان امیر حق و عدل- را باز می شمارد:

 

اگر به کشتن او فرمان داده بودم، [نزد طرفدارانش] قاتل بودم!

و اگر از آن باز مى داشتم [نزد مخالفانش] از یاوران او به شمار مى آمدم!

کسى که او را یارى کرد، نمى تواند بگوید که از کسى که دست از یارى اش برداشت بهترم!

و کسى که دست از یارى اش برداشت نمى تواند بگوید، یاورش از من بهتر است!

من قضیه اش را برایتان جمع بندی می کنم: خودبرگزیدگی (استئثار) کرد و بد هم چنین کرد!

و شما بى تابى کردید و بد بی تابی کردید!

و خداوند برای هر دو (تندروی) حکم دارد: هم برای مستأثر (خودبرگزیده) و هم جزع کننده!

 

بلاتشبیه همین زبان حال جمعی از دلسوزان عقلانیت انقلابی است: بی چاره بین “پیراهن عثمان” یا “امارت عثمان”!

 

درباره برخی رجال سیاسی، گروهی طوری در تمجید افراط می کنند که عیوب فاحشی از او را نمی بینند!

و گروهی هم در تنقیص او افراط و او را خائن و ساواکی خوانده و حکم اعدام می خواهند!

 

این وسط، آنچه بین هیاهو گم میشود، جریان اصیل تری است که نقص او را برای آن منصب می بیند و افراط را هم پازل دشمن می بیند!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۱/۱۶

ناملازمه رشد اقتصادی و عدالت

 

توجه به این نکته از رهبر انقلاب بسیار ضروری است که: تازه رشد ۸درصدی هم حاصل شود، حتما ملازم با عدالت نیست!

یکبار باید به پیشرفت و رشد۸٪ و استمرار آن فکر کرد(شرط لازم) و یکبار به تقسیم عادلانه عوائد آن یعنی عدالت توزیعی (شرط کافی).

 

واقعیت این است که از برنامه پنجم -که با سیاستهای اصل۴۴ قرار بوده ضریب جینی به ۳۵صدم برسد- تا برنامه هفتم، دولتها(به جز چند نمونه محدود) از عدالت توزیعی فاصله بیشتری گرفته اند ودائماً به دنبال شانه خالی کردن از این بخش هستند!

 

کسانی که به جای تکیه بر توان داخلی برای رشد اقتصادی، صرفا احیای برجام اولویت شان بوده هم درچندماه اجرای برجام به حسب آمار رسمی دیدند باز دهک بالاست که از آن نفع می برد نه عموم مردم!

یعنی نه “رشد اقتصادی درون زا” و نه “احیای برجام”، مستقیماً و لزوماً عدالت نمی آورد و آن تدابیر خاص خودرا میخواهد!

 

متاسفانه این سالها حتی گفتمان عدالت هم در گفتمان پیشرفت به محاق رفته است!

برای نیروی انقلابی هم فقط  روایت پیشرفت مهم است. دیگر از عقب ماندگی عدالت گفتن، عیب است!

 

رهبر انقلاب در دهه پیشرفت و عدالت از عقب افتادن عدالت از پیشرفت بارها گله کردند و مساله را از “عدالت” به “عقب ماندگی در عدالت” به حسب گفتمانی(یعنی سخن غالب شدن) ارتقاء دادند. برای نمونه ببینید: ۸۹/۱۱/۱۵|۹۰/۲/۲۷|۹۰/۱۱/۴|۹۱/۷/۲۲|۹۳/۱۰/۱۷|۹۶/۳/۱۴|۹۶/۳/۳۱|۹۶/۱۱/۲۹| و…

: “فاصله زیاد”، “مطلقا راضی کننده نیست”، “نقطه ضعف ما”، “انصافا عقبیم”، “ضریب جینی بدتر شده”، “از خدا و مردم عذرخواهی کنیم” و…

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۱/۴

بالقیاس الی الغیر ببینید!

چرا نمایشگاه بخش خصوصی سالانه شده است؟! برای بخش کارگری چرا چنین گفتگوهایی شکل نمیگیرد؟!

  1. توجه ویژه رهبری به بخش خصوصی در مقایسه با بخش کارگری نیست؛ بالقیاس به اقتصاد وابسته به خارج و بسته به تحریم است.
    رهبری “مقاوم سازی اقتصاد مقابل تحریم ها”* را اقتصاد مقاومتیِ “درون زا_برون گرا”* می داند.
    “علاج تحریم فقط و فقط تکیه بر توانایی های ملی است.”*
    حتی “دور زدن تحریم یک تاکیک است، مصون سازی در مقابل تحریم یک راهبرد است.”*
    “تکیه اقتصاد کشور نباید به ستونی باشد که ممکن است با نعره مثلا  ترامپی بلرزد… باید درون زا باشد”*
    لذا توانمندی های درونی را نمایشگاه می کند، به رخ دولت هم می کشد تا رئیس جمهور هم باور کند. “در نمایشگاه فعالان اقتصادی رئیس جمهور رفت، آنجا ثابت کردند که ما رشد ۸٪ را بدون احتیاج به خارج می توانیم تامین کنیم”(۴۰۳/۱۰/۱۹)
  2. اما در مقیاس داخلی و بالقیاس به کارگران (بال دیگر کنار کار آفرین*) دیگر ترجیح با کارآفرین و سرمایه گذار نیست!
    “یک اصل مهم برای رشد تولید، ارتقاء زندگی کارگر” است*.
    “بهترین راه عدالت بنیان کردن اقتصاد: طراحی برای مشارکت قشرهای ضعیف در فعالیت های اقتصادی” است*.
    “سهم بری عادلانه از درآمد کار”، “توجه به سهم کارگر” هم جزء اصول همان سیاست های اقتصاد مقاومتی است*.

 حتی به غیر عادلانه هایی تصریح می کنند: “دیدم دوستانی شکایت می کنند از بعضی مصوباتی که نظرات کارگر در آنها ملاحظه نشده، خیلی خب این مقررات بایستی حتما با نگاه عادلانه تنظیم بشود”.*

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۱/۲