بایگانی دسته: پیام‌ها و تحلیل‌ها

امیر سلحشوران

نتانیاهو بخصوص با اقدامات جنون آمیز اخیر از انفجار پیجرها تا ترور سیدمقاومت و تهدید ترور رهبر انقلاب، غیر از ژست پیروزی دنبال ایجاد ارعاب بود.

 

اگر وعده صادق۲ اتفاق نمی افتاد، سید حسن، شهید ارعاب بود!

جای روح سلحشوری و اباء از ضیم و ننگ، ترس می آفرید؛ لکن ورق برگشت.

 

علیرغم احتمال تلافی و تهدید رسمی ترور رهبری، آمدن این هفته حضرت آقا به نماز جمعه، اثرش از موشکهای سه شنبه شب کمتر نیست؛ طرح ارعاب نتانیاهو را کامل به هم می زند.

یکبار دیگر امیر سلحشوران بعد از زدن عین الاسد و تهدید ترامپ جلسه زنده گذاشت و دشمن را در جنگ روانی شکست داد.

 

چنانچه قبلا نوشتم حضور میلیونی مردم ایران بعد از وعده صادق۲ در خیابان ها و بخصوص در نماز جمعه این هفته تهران بالاترین قدرت بازدارندگی را ایجاد می کند.

 

چه آنهایی که دنبال محو اسرائیل اند چه آنهایی که نمی خواهند ایران در جنون های نتانیاهو آسیب ببیند، این جمعه را غنیمت شمارند.

حضور میلیونی همزمان تصویر مقاومت و بازدارنگی مردم پایه است.

 

*مطالب مرتبط:

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۷/۱۱

و من کلام له (علیه السلام) لما خُوفَ من الغیله:

وَ إِنَّ عَلَیَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّهً حَصِینَهً، فَإِذَا جَاءَ یَوْمِی انْفَرَجَتْ عَنِّی وَ أَسْلَمَتْنِی، فَحِینَئِذٍ لَا یَطِیشُ السَّهْمُ وَ لَا یَبْرَأُ الْکَلْمُ.

(در سال ۴۰ هجرى، در کوفه در پاسخ به برخى که از تهدیدها و خطر ترور می ترساندند انشاء فرمود):

پروردگار براى من پوششى استوار قرار داد که مرا حفظ نماید، هنگامى که عمرم بسر آید، از من دور شده و مرا تسلیم مرگ مى کند، که در آن روز نه تیر خطا مى رود و نه زخم بهبود مى یابد.

خطبه ۶۲ نهج البلاغه

بازدارندگیِ مردم پایه!

dDZgUjS.jpg
dDZg6Ge.jpg

رهبر انقلاب اسلامی سالها قبل خلاصه جمهوری ما را “خدا” و “مردم” خواند! نظریه مردمسالاری دینی و “سالاری مردم در همه امور جامعه” از همین الهیات برمی خیزد.

 

قدرت بازدارنده این کشور هم بعد از خدا و قبل از موشک، “مردم” است.

“مطالبه مردم”، “خرج موشک های انتقام” است و قدردانی و “پشتیبانی آنها” بعد از عملیات، “بهترین عامل بازدارنده” از پاسخ دشمن است.

 

برای نمونه این پیمایش مرکز تحلیل اجتماعی متا متعلق به مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع):

 

٪۸۲ مردم ایران در طوفان الاقصی حق را به فلسطین میدهند.

این ظرفیت بزرگ طرفداری، تازه قبل از جنایات بی حد صهیونیست ها در غزه و لبنان و تجاوز به حریم و شرف کشورمان است.

 

جنایات یکسال اخیر اسرائیل، ایرانیانی که با وجود فشار و تحریم، موافق مخالفت با اسرائیل بودند را از حدود ۶۳٪ به حدود ۶۷٪ افزایش داد. و کسانی که خواهان پایان دادن به مخالفت با اسرائیل بودند را از ۲۹٪  به ۲۲٪ درصد کاهش داد.

 

نتیجه اینکه:

اقلا ۸۰٪ مردم ایران زمینه و ظرفیت پشتیبانی از وعده صادق۲ و ساخت “بازدارندگی مردم پایه” را دارند.

حتی کسانی که از جنگ می ترسند یا ترسانده شده اند، کسانی که فقط ایران برایشان مهم است، در یک پشتیبانی مستظهر و آشکار می توانند سایه جنگ یا علمیات جدی تلافی جویانه دشمن را از ایران دور کنند.

 

حلقه های میانی باید زمینه ساخت و نمایش این بازدارندگی مردم پایه را همین روزها مهیا کنند.

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۷/۱۱

بدری باشیم نه اُحدی!

ناترازی نظامی

در بدر دو گزینه روی میز مسلمین بود:

– تصرف کاروان تجاری مشرکان و ترجیح منافع موقت اقتصادی.

– جنگ با گروه نظامی مشرکان و لحاظ مصالح دور بُرد.

ترجیح مسلمین، ابتدائا اولی بود لکن اراده خداوند دومی بود.(۷انفال)

البته مواجهه سخت با مشرکین یک مشکل اساسی داشت: ناترازی نظامی!

نه کمیت و نه کیفیت نظامی مسلمین در اولین مواجهه در تراز نظامی سپاه مشرکان نبود!

خداوند جبران ناترازی نظامی در جهاد فی سبیل الله را تضمین کرد!(۹انفال)

پیروزی رقم خورد. بدریون ضرب المثل فئه حق شدند؛ ۳۱۳ عددشان، عدد مقدس فئه حق تا ظهور شد.

 

ناترازی ایمانی و گرایشی!

در اُحد اما با ناترازی گرایشی و ایمانی در بخشی از نیروها و تنگه بانان مواجه بودیم!

ترس یا طمع فرقی نمی کند؛ خداوند این ناترازی را جبران نکرد! بلکه جایش شیطان از آن بهره برد، لغزش در تصمیم و عملکرد آن ماموران را موجب شد! (۱۵۵ آل عمران[۱])

تنگه رها شد، جنگِ پیروز، مغلوبه شد؛ حتی تا مرز کشته شدن پیامبر(ص) کشید!

عجیب تر اینکه: این شکست در اُحد، مشرکانی را جسور کرد تا به غیر نظامیان هم آسیب برسانند و فضای خیانت و ارعاب درست کنند! سفیر فرهنگی هم مصون نباشد! مسلمانانی را اسیر و به مشرکان مکه تحویل دهند تا انتقام بدر ازشان گرفته شود!

فاجعه رجیع و فاجعه بئر معونه پشت سر هم رخ داد!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۷/۱۰

[۱] درباره نسبت ناترازی گرایشی و اخلاقی با لغزشهای سیاسی و امنیتی و حکمرانی این مجموعه فیش را بخوانید!

خدایا! مقاومت!

۳۱۳دلاور بدر مَثَل فئه های پیروز تا ۳۱۳یار ظهور شدند.

اما شب عملیات بدر پیامبر(ص) تا صبح بیتوته کرد و دعای عجیبی داشت: خدایا اگر این گروه شکست بخورند دیگر روی زمین پرستش نمی شوی!

حق نداریم این دعا را برای مقاومت کنیم؟!

 

آیا مقاومت در دنیای امروز اگر شکست خورد، خداوند حقیقتاً پرستش می شود؟!

به اسلام آمریکایی و ادیان صهیونی آری؛ اما به اسلام محمدی چه؟!

 

چنین اضطراری به خداوند برای پیامبر(ص) ضعف است؟!

بدریون، ضعیف و زبون بودند؟!

غلبه نظامی مشرکان و عدم توازن نظامی را پیامبر جای حاشا کردن، با خدایش در میان نهاد! مثل یک مضطر تا صبح دعا کرد و مردم هم شنیدند!

 

چرا حیا می کنیم جای فراخوان دعا در شب حادثه برای دروغ بودن شهادت و ترور فلان دلاور، قبل از مواجهه، با اضطرار از خداوند نصرت بخواهیم!

 

خدایا! در غلبه نظامی و اطلاعاتی دشمنانت، مقاومت -با همه استحکام و دلاوری هایش- اگر شکست بخورد دیگر به این زودی اسلام محمدی کمر راست نمی کند!

خدایا مقاومت!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۷/۹

 

مطلب مرتبط: شرایط مرگ و زندگی

دو نکته مهم در بیانات اخیر رهبر انقلاب اسلامی:

  1. تکلیف شخصیت حقوقی!
    “بر همه مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند”(۱۴۰۳/۷/۷)
    این وجوب یاری -بخصوص وقتی رویارویی موشکی و سیاسی است- به طریق اوْلی دولت و قوای نظامی را هم می گیرد.
    نمی شود یک مرد و زن مسلمان مکلف باشد؛ اما قوای نظامی و عناصر دیپلماتیک و سیاسی مکلف نباشند!
    رئیس مجلس شورای اسلامی امروز اعلام کرد:
    “بر اساس حکم شرعی رهبر انقلاب درکمک به مقاومت تا هر سطحی که لازم باشد به خود تردید راه نخواهیم داد”
    رئیس شورای امنیت ملی دکتر پزشکیان -که مفتخر به اجرای سیاستها و فرامین رهبری است- هم باید صریحا این وجوب را بپذیرد و نحوه یاری را بیشتر از روال جاری معلوم کند.
    جبران برخی مواضع سفر نیویورک -که در رسانه های دشمن پیام ضعف و عقب نشینی تلقی شد- با اِعمال سیاست های درست و تجربه شده ضروری به نظر می رسد.
    البته این هرگز به معنی سلب تکلیف از آحاد ملت مسلمان در جهاد تبیین و کمک مالی و آمادگی حضور در صورت امکان و جواز و… نیست.
    اگر قوای سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی از این بیان صریح، تکلیف نگیرند و آثار اِعمال کردن آن هویدا نشود، این تحلیلِ کف صحنه -که شاید درست هم نباشد- قوت می گیرد که: رهبر انقلاب کوتاهی های مسئولان مربوطه را دیده و با این بیان از خود امت اسلامی خواسته است و از اینجاست که دیگر از انتقام خون سیدحسن با مسئولان نگفته است!!!
  2. رأس بودن حزب الله در محور رویارویی:
    “همه نیروی مقاومت منطقه در کنار حزب الله و پشتیبان آن است. سرنوشت این منطقه را نیروهای مقاومت و در رأس آنان حزب الله سرافراز رقم خواهد زد”.
    این سخن صریح است که محور رویارویی قرار نیست از حزب الله به ایران تغییر کند.
    ایران هم البته حتما باید طبق تکلیف بالا پشتیبان و در کنار حزب الله حضور داشته باشد.

دوستان انقلابی هم باید به این قسمت توجه داشته باشند. ظاهرا تغییر محور رویارویی از حزب الله و… به ایران و بالتبع جنگ مستقیم و مستمر جمهوری اسلامی با رژیم در بیان ایشان هم سلب شده است!

این نکته مهم احتمالا از سر تحلیل سایه و تله جنگ و مانند آن نباشد؛ بلکه لحاظ موقعیت حزب الله به خصوص در شرایط اخیر هم دخیل است. تغییر محور و رأس رویارویی از حزب الله به ایران، پیام ضعف هم دارد و با “بنای مستحکم حزب الله” و “صدمه ندیدن آن از این ضربات” هم ناسازگار است.

برخی مقامات سیاسی و نظامی نیز این روزها در همین خط سخن گفتند:

– و…

البته این نباید بد تفسیر شود و مطلق ورود مستقیم جمهوری اسلامی در نظر ایشان سلب شود و همه چیز با نیابت حزب الله تلقی شود! چون کلمات صریح شان در ضرورت خونخواهی شهید هنیه و عقوبت الهی در صورت عقب نشینی جلوی چشم است.

انتقام شهید هنیه و سردار نیلفروشان و… هنوز کارت استفاده نشده ای است که به شکل قوی و کارایش می تواند موازنه ساز هم باشد و بدون جنگ فراگیر یا تغییر محور اصلی و رأس مواجهه، پشتیبانی جدی به خط مقدم و حزب الله برساند.

به تازگی دوباره برخی مقامات سیاسی از این حق انتقام گفته اند و طبعا این شورای امنیت ملی و نیروهای مسلح اند که می توانند جزییات آنرا مهندسی و اجرایش کنند.

مطالبه مردمی -به تعبیر رهبری- خرج موشکها خواهد بود.

* صرفاً برداشتی از آخرین بیانات رهبر انقلاب اسلامی بود مصون از خطانیست!

مطلب مرتبط: این مرد اسطوره صلاح الدین را تعویض می کند!

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۷/۸

شرایط مرگ و زندگی ۲

سالهاست با دو رویکرد غالب در عین حال متقابل مواجه ایم:

  1. برخی فکر می کنند دشمن با دکمه ای می تواند همه دارایی ما را از بین ببرد!
    توان تکنولوژیک اطلاعاتی-نظامی بعلاوه جسارت و حد نشناسی این روزهای رژیم موقت آنها را مسحور و کاملا می ترساند؛ بالتبع مقاومت برایشان پرهزینه و ناممکن است و همیشه راه حلشان از سازش می گذرد!
  2. برخی هم برایشان این جور ساخته و پرداخته شده که اگر فقط اراده کنیم حیفا و تلاویو با خاک یکسان است!
    به آسانی همان رجزخوانی های هیات می گیرند و از شهادت ها و… هم فقط وجهه عرفانی و تحقق سریعتر وعده الهی را می خوانند!
    اینها هم خوب “هزینه مقاومت” را برای مردمی که می خواهند واقع بین هم باشند تصویر نمی کنند؛ بالتبع کمتر بودن “هزینه مقاومت” از “هزینه سازش” از این تیپ آدم پذیرفته نمی شود!

دشمن صهیونیستی راحت با مردمش -که زن و مردش سربازی رفته و همه نظامی اند- حرف می زند که: روزهای سختی در پیش دارد؛ اما همزمان از عزمش می گوید و آنها را پشتیبان خود نگه می دارد.

لذا  به حسب نظر سنجی های درون رژیم (افکار سنجی مرکز میندپول و مرکز دایرکت) ۶۳ و ۷۴ درصد غاصبین صهیونیست طرفدار ادامه جنگ اند و انگیزه ای برای آتس بس نمی بینند!

سیدشهیدمقاومت نیز در ماجرای پیجرها (وموارد مشابه) صراحتا از ضربه سخت و دست برتر تکنولوژیک دشمن و… می گفت و آرمان مقاومت را با واقع بینی برای مردمش می ساخت.

اما برخی از ما دوست داریم فقط مدیحه بگوییم. با ساده کردن بلکه تمام خواندن کار، اصلا گارد مقاومت را در عموم مردم شکل نداده ایم!

لذا عدم تناسب اقدام واقعی با سطح شعارزدگی، برای خودمان هم چالش ساخته است!

در این وضع، تماشاگری مردم در لحظه حساس و جدی شدن صحنه را راهبرد رقیب مدیریت می کند؛ یعنی دور کردن سایه جنگ و تنش زدایی و تله جنگ و…!

آخر چگونه حیفا را نابود و وعده عظیم تر صادق ۲ بیافرینید که یک ضربه هم در جواب نخورید؟!

آن تصویرخیالی و انتزاعی از مواجهه با دشمن، موجب میشود از کمی اقدام های مستقیم ج.ا فقط توطئه بفهمیم و همه را (از نظامی و سیاسی) متهم به نفوذ کنیم!

برخی از ما حتی نمی توانیم بین  “شرایط مرگ و حیات برای طرفین” (رژیم و مقاومت) -که صریح بیان رهبری است- با امید به پیروزی و “فرسوده بودن و روبه زوال بودن رژیم”، جمع کنیم!

حتما بی هزینه باید تصویر کنیم و پیروزی زودرس خیالی(با یک حمله) را بسرائیم تا امید داشته باشیم!

این که: “جنایتکاران صهیونیست بدانند که بسیار کوچکتر از آنند که به ساخت مستحکم حزب‌الله لبنان صدمۀ مهمی وارد کنند” را از رهبری بگیریم و جمله دیگرشان: “شرایط کنونی منطقه به گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق” را رها کنیم؛ حاصل آن توأم ندیدن آرمان-واقعیت (آرمان گرایِ واقع بین) است.

قطعا دشمن در این یکسال و حتی با ترور سید مقاومت “به پیروزی دست نیافته است” اما شرایط مواجه در لحظه تاریخی و مهم و سرنوشت ساز است. عدم درک شرایط سخت و جدی نزاع می تواند رژیم فرسوده را جانی دیگر دهد و مقاومت پیروز را به تأویل تاریخی بفرستد!

خیالبافی را امید و حرفهای مخدّر برای گارد جدی مقاومت را تسلیت نگیریم؛ آرمان واقع بینانه مان را درست تبیین کنیم و اقدام درست در لحظه را زمینه سازی کنیم!

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۷/۸

شرایط مرگ و زندگی!

«شرایط کنونی منطقه به گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق.

ورود لبنان به قضایای اخیر فلسطین و غزه تأثیر عمیقی داشت و اگر چنین کاری انجام نمی‌شد قطعا بیشترین خسارت به خود لبنان وارد می شد.

(رهبر انقلاب اسلامی در دیدار «نبیه بری» رئیس مجلس لبنان ۱۴۰۳/۰۳/۰۲)

 توجه:

مهمترین دیده بانی رهبر انقلاب اسلامی بعد از طوفان الاقصی در این جمله بروز کرد:

شرایط کنونی منطقه به گونه ای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است هم برای جبهه حق!

از حرف های تکراری و کلیشه ای و شعاری که به قصد امید بخشی از اتمام کار اسرائیل و وعده های تاویلی و مبهم می دهند بگذرید؛ برای جبهه حق هم شرایط مرگ و زندگی است! از تبیین و سخن گفتن درباره اش برای مردم و بدنه انقلابی نترسیم!

با حمله به لبنان و ترورهای اخیر بخصوص سید مقاومت این موازنه به نفع اسرائیل در حال به هم خوردن است!

حرفهای مخدّر را جای امید و شعارهای توخالی را جای تسلیت تحویل نگیریم!

شرایط خاص زمانی را درک کنیم و این دیده بانی فرمانده کل را پاس بداریم.

مردم را برای مقابله جدی (مستقیم یا باواسطه) مهیا و از مسئولین(سیاسی و نظامی) جدی مطالبه کنیم.

عدم درک شرایط ویژه زمان در لحظه مرگ و حیات، ملامت غیر جبران دارد!

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۷/۷

کاش می‌شد با صهیونیست‌ها معامله کنیم

حضرت امیر(ع) درباره یاران زمانش می فرمود:
…الْمُبْتَلَى بِهِمْ أُمَرَاؤُهُمْ. صَاحِبُکُمْ یُطِیعُ اللَّهَ وَ أَنْتُم تَعْصُونَهُ، وَ صَاحِبُ أَهْلِ الشَّام یَعْصِی اللَّهَ وَ هُمْ یُطِیعُونَهُ. لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِیَه صَارَفَنِی بِکُمْ صَرْفَ الدِّینَارِ بِالدِّرْهمِ، فَأَخَذ مِنِّی عَشَرَهَ مِنْکُم وَ أَعْطَانِی رَجُلًا مِنْهُمْ.
… فرمانروایانتان گرفتار شمایند. فرمانرواى شما، خدا را اطاعت مى کند و شما نافرمانیش مى نمایید و فرمانرواى آنان خدا را نافرمانى مى کند و ایشان سر بر خط فرمانش دارند. دلم مى خواهد معاویه با من مثل صرافی به درهم و دینار معاملتى کند: ده تن از شما را از من بستاند و یک تن از مردان خود را به من دهد!(خطبه ۹۷)

امام خمینی مردم ایران معاصر را از مردم کوفه امیرالمومنین بهتر می خواند!
امت اسلامی هم از آن روز بیدارتر است!

اینبار این امت اسلامی است که مبتلا به امراء ضعیفش شده است!
و این نتانیاهوست که همزمان با سخنرانی در سازمان ملل، هیچ خط قرمزی در حمله نگه نمی دارد!
دارد مضمون این سخن امام علی(ع) را توئیت می کند که فرمود :
کُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلَاهُمْ فَوْتاً :
در مقام شعار صدایم از همه آهسته تر؛ امّا در عمل برتر و پیشتاز بودم(خطبه ۳۷)[ما در عمل صحبت خواهیم کرد نه با کلمات!]
و این برخی از مائیم که دیگر خوب شعار هم نمی دهیم!

کاش می شد با صهیونیست ها معامله کنیم: ده تن از امراء کشورهای اسلامی را بدهیم و یکی مثل امیر آنها را برای جبهه حق بستانیم!

محسن قنبریان ۶مهر۱۴۰۳

درس توازن از رهبر انقلاب اسلامی

به دو سیره متمایز ایشان توجه کنید:

  1. آزادی، عفو و عدم پیگرد:
    با معترضین سیاسی در ناآرامی ها که حتی برخی خطای امنیتی هم کرده اند یا دچار پرونده قضایی و حتی محکومیت شده اند:
    در مواجهه با اصل حضور در ناآرامی های ۱۴۰۱:
    “کسانی که در خیابان فساد و تخریب میکنند و کردند، اینها همه یک حکم ندارند. بعضی از اینها جوانان و نوجوانانی هستند که هیجان ناشی از ملاحظه‌ی فرض کنید که فلان برنامه‌ی اینترنتی اینها را به خیابان میکشاند؛ (…)مشکل اینها را با یک تنبیهی میشود حل کرد؛ یعنی هدایتشان کرد و تفهیم کرد که اشتباه میکنند؛ لکن بعضی از اینها این جور نیستند؛ بعضی از اینها بازمانده‌های عناصرِ ضربت‌خورده‌ی چهل سالِ گذشته هستند: منافقین، تجزیه‌طلب‌ها، بقایای رژیم منحوس پهلوی، خانواده‌های ساواکی‌های مطرود و منفور که بیانیّه‌‌ی اخیر وزارت اطّلاعات تا حدود زیادی برخی از این مطالب را روشن کرد”(۱۱مهر۱۴۰۱)
    در ۱۹دی۱۴۰۱ هم دو گانه باتوم و تبیین را طرح و چاره وسوسه بر ذهن جوانان (در ماجراهای۱۴۰۱) را تبیین بیان کردند نه باتوم.
    عفو معیاری رهبری پس از ناآرامی های ۱۴۰۱:
    تمام محکومان ۱۴۰۱ از ۲۵شهریور تا زمان اعلام عفو(۱۶بهمن۱۴۰۱) در هر مرحله ای که باشد به ۸شرط پرونده مختومه و مورد بخشش واقع شدند. (بخوانید!)
    رئیس جمهور سابق (شهید رئیسی) هم روز ۲۲بهمن موافقت رهبر انقلاب با امتداد این عفو قضایی به حوزه اداری را اعلام کرد. دانشجویان، چهره های فرهنگی، ورزشی و رسانه ای که مشمول محدودیت شده بودند را مشمول عفو اعلام کرد.
    روایت دبیرکل کمیته المپیک در اینباره را ببینید!
  2. مراقبت و سخت گیری در صلاحیت
    برای مناصب و مراکز تصمیم ساز و…
    پیش از انتخابات اخیر با کاندیداها:
    “با خداوند عهد کنید اگر موفق شدید کارگزاران خود را از کسانی قرار ندهید که ذره ای با انقلاب زاویه دارند”(۱۴۰۳/۴/۵)
    هشدار دوباره درباره نفوذ:
    “نمی‌شود ملت ایران قبول کند که همان پرچم‌ها به وسیله افراد نفوذی، به وسیله انسان‌های فریب‌خورده در داخل کشور برافراشته بشود.
    این پرچم، پرچم نفوذ فرهنگی و سبک زندگی دشمن و وسوسه‌های خصمانه دشمن نباید در داخل کشور در دستگاه‌های مختلف ما برافراشته شود. باید مراقبت کرد، همه موظفند. در وزارت آموزش و پرورش باید مراقبت کرد، در صدا و سیما باید مراقبت کرد، در مطبوعات باید مراقبت کرد، در وزارت علوم و وزارت بهداشت که محل تربیت جوانهاست باید مراقبت کرد. آنجا دشمن به وسیله رزمندگان ما شکست خورد نباید گذاشت آن دشمن شکست خورده در داخل کشور با انحاء حیله‌ها و ترفندها کار خودش را دنبال کند و انجام دهد.”(۱۴۰۳/۷/۴)
    جمع بندی:
    در اسلام برای شهروند معمولی اصل بر برائت است. (اصل۳۷قانون اساسی)
    هر حضور اعتراضی الزاما جرم و بغی نیست حتی اگر همراه با خطاهایی باشد.(۱۱مهر۱۴۰۱ رهبر انقلاب)
    در صورت اثبات جرم هم بخشش در هنگام پیروزی، “زکات قدرت” است. بخشش مشرکانِ جنگ افروز، پس از فتح مکه از آن قبیل بود.
    با این عفو، تحصیل و کار و سایر حقوق شهروندی آزاد می شود. (عفو معیاری رهبری در ۱۴۰۱ و سریانش به نظام اداری توسط شهید رئیسی)
    اصل میل کردن به صفر در زندانی سیاسی، رفتن به سمت سیره امیرالمومنین(ع) است.
    لکن در تصدی مناصب حکومت، اصل بر برائت نیست و “احراز صلاحیت”، شرط است.
    بدون این احرازها، نفوذ شکل می گیرد.
    (پیامبر(ص) خلافت و حکمرانی را بر همان طلقاء و آزاد شدگان فتح مکه ممنوع و حرام اعلام کرد)
    در این صلاحیت ها الاولی فالاولی حاکم است یعنی هرچه منصب مهمتر، صلاحیت باید بیشتر ثابت باشد. زاویه دارها با انقلاب نباید در مناصب مهم بنشینند. (رهبر انقلاب۱۴۰۳/۴/۵)
    کسانی که سوء پیشینه هم ندارند، با ریب و شک در بقاء صلاحیت ها قابل تعویض اند (فائده قاعده۱۴۷ القواعد و الفوائد) در اینجا شهادت مراکز حفاظتی و اطلاعاتیِ امین کفایت می کند (عهدنامه مالک اشتر فراز مربوط به کارگزاران) و مثل قسم اول نیست که اثباتش دادگاه صالحه بخواهد.

 

مطالب تکمیلی:

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۷/۵

حاشیه‌ای بر اعلام تعطیلیِ درس آقامجتبی خامنه‌ای!

سال‌هاست که دشمن ایشان را به اتّهام «تلاش برای جانشینیِ رهبری» تخریب می‌کند؛ حال‌آنکه غیر از شنیده‌های سابق، اخیراً نیز از پدر متّقی و حکیم‌شان  نَقل و رسانه‌ای شد که مخالف جانشینیِ فرزندشان -به‌خاطر شبههٔ موروثی‌شدن یا چیز دیگری- هستند. این را به کمیتهٔ خاصّ خبرگان (کمیسیون اصل ۱۰۷ و ۱۰۹) هم گفته‌اند؛ اما می‌بینید قضیه تمام نمی‌شود!

تعطیلیِ درس ایشان (به دلیلی بین خودشان و خدا)  گرچه می‌شد مسئله‌ای «عادی» در حوزه تلقّی شود، باز مسئله‌ای «خاص» بین دوست و دشمن می‌شود؛ برخی دوستان به جهات اخلاقیِ ایشان استناد و استدلال کردند که «اقبال» هزاروششصد متقاضی برای شرکت در درس ایشان، آن‌هم در هنگام رکود حلقه‌های استادوشاگردی، و کم‌رونقی و تعطیلیِ برخی دروس در حوزه، عاملی برای تعطیل‌کردن درس‌شان شده است، دشمنان هم که…!

بندهٔ ناچیز در مسئلهٔ جانشینی، هم‌نظر -بلکه مطیع- پدر بزرگوار ایشان هستم؛ اما در سایر مسائل از جهات علمی و عملی نباید به فرزندان ایشان -از جمله این فرزند فاضل‌شان- جفا شود؛ مثلاً ایشان حق دارند از عالمان حوزه باشند، آن‌چنان که فرزندانِ برخی زعمای گذشته بودند و هستند.

البته اینجا نکته‌ای مهم می‌شود که «جریانی عادی» را «غیرمعمول» می‌کند و آن، غیر از شائبهٔ جانشینِ رهبری و اشتهار در رسانه‌هاست:

«معمول» در حوزه‌ها این بوده که فرزند فاضل و درس‌خوان، درس می‌گوید و دروسش منتشر می‌شود، تألیف می‌کند و نقد می‌شود؛ مؤافق و مخالفِ علمی پیدا می‌کند و تدریجاً در صحن علنیِ حوزهٔ علمیه، در مرآی اساتید و بزرگان رشد می‌کند. فخرالمحققین در قدما، و آقامصطفی خمینی در متأخرین، نمونه‌های روشنی هستند؛ سیدمصطفی باآن‌که مستشکلِ درس امام بود، خودش درسی بعضاً شلوغ‌تر هم داشت و آثار علمیِ ایشان منتشر می‌شد (هشت‌کتاب فقهی و فلسفی، دوکتاب در تبعیدِ ترکیه، ده‌اثر در تبعیدِ نجف). این‌گونه بود که غیرشاگردانش، او را نه به شهادت شاگردان و هم‌بحث‌ها، بلکه به شهادت آثارش قضاوت می‌کردند.

می‌دانیم که در حوزه، هم‌نشینیِ نام با عنوان «آیت‌الله» و پیداشدن نمودهای زعامت؛ تحفّظ یا ملاحظه‌کاری دربارهٔ پرداختن به آرای آن شخص شکل می‌دهد و معمولاً مورد نقد و ابرام جدّی قرار نمی‌گیرد. (مگر دربارهٔ کسانی که خلاف مشهورشان فزونی گیرد!)

لذا دورهٔ مناسب جهت تناظرها و بحث‌ها، دقیقاً در همین دورهٔ سنّی و مرحلهٔ علمیِ مثل آقامجتبی دامت‌توفیقاته انجام می‌شود و خروجیِ آن مواجهات علمی با هم‌سطح‌ها، با «روندی طبیعی» و «روشی عادلانه» به ارتقاهای علمی رسیدن و نشستن بر پلّه‌های فضلیت است.

اقتضای «ورع» این نیست که برای انتشار صوت و متنِ «سیزده‌سال تدریس» اقدامی نشود. چه‌اینکه حضور در میزگردها و همایش‌های علمی، با ارائه‌های تخصّصی برای عالمان دینی؛ ناجورتر از برخی فعالیت‌های سیاسی-انتخاباتی نیست که تقوا و خویشاوندی با رهبر انقلاب اسلامی بخواهد مانع آن و موجب احتیاط گردد، یا رانت و امتیازِ آقازادگی تلقی شود.

همه شاهدیم که آقازاده‌های فاضل و درس‌خوانده – حتی اگر در زیّ شخصیِ برخی از ایشان اخلاق آقازادگی مشهود باشد – در این مسئله، نوعاً «عادی»اند؛ یعنی دروس‌شان منتشر و کتاب‌های‌شان چاپ می‌شود و در معرض نقد قرار می‌گیرد. در مجامع تخصصی، لَه یا علیه آرای علمی حاضر می‌شوند و این‌گونه به شکل عادی، دارای مؤافق و مخالف علمی، شاگرد و منتقد می‌شوند. درس‌شان هم از همین مجرای عادی؛ پُر یا خالی، شروع یا تعطیل می‌شود.

بنده البته به شهادت برخی فضلا، باخبرم از سطح خوب و مقبولِ درس آقامجتبی؛ لکن اگر تعطیلیِ درس‌شان ادامه یافت، به‌نظر می‌رسد بهتر است که دروس گذشتهٔ ایشان منتشر شود و در معرض استفاده و نقد جامعهٔ علمیِ حوزه قرار گیرد. چه‌اینکه حضور علمیِ ایشان در مسئله‌های مطروحه در حوزه، علاوه‌بر استفادهٔ جامعهٔ علمی، پاسداشت رویه‌های معمول در ارتقای علمی در انظار نخبگان حوزوی نیز هست و ازقضا دقیقاً همین روش، اقتضای تقوا و ورع و ناآقازادگیِ متوقع از ایشان است.

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۷/۲