تحریمهای هوشمند آمریکا، ولا طرفینی رو از بین برده چه طوری تونستن این کار رو بکنن؟!
بایگانی برچسب: s
بازی، بازی و خربزه آب است!
گرچه بُرد در “بازیِ”فوتبال -بخصوص در این جنگ چند وجهی- میتوانست کام ملت ایران را شیرین و شمیم یکپارچگی ملی را ساعاتی به مشام آنها برساند؛ لکن این مُسَکن های موقت جای درمان اساسی و شیرینی پایدار را نمی گیرد!
تحقق عدالت اجتماعی هم “تنسیق قلوب[۱]” (همترازی و پیوستگی دلها و بالتبع وحدت ملی) را موجب می شود و هم به فرمایش امام صادق(ع): از شهد و عسل شیرین تر و از کره، نرم تر و از مُشک خوشبوتر است[۲].
فوتبال برای عده زیادی یک چیز بالاصاله و ذاتا مطبوع است که از آن لذت می برند. در پیوند خوردنش با هویت ملی یا تعصب های باشگاهی، موجب غم و شادی شان هم می شود و…
اما برای گروهی -که فاش و روشن به آن نگاه ابزاری و بالعرض دارند- فقط در شرایط و نتایج خاصی، خوب و دیدنی و شادی اش ارزشمند می شود!
باخت -آن هم در مقابل آمریکا- به دسته دوم یادآور میشود که: بازی، بازی است؛ به فکر نان باش که خربزه آب است!
دشمن هم نه ۱۱بازیکن آبی پوش بلکه سیاستهای استکباریِ آمریکاست!
نقیصه اصلی هم نه در ملی پوشان که در عدم جبران عقب ماندگی عدالت توسط دولتهاست!
دولتمردان و مجلسیان علی القاعده از دسته دوم اند. اگر می خواستند با بُرد فوتبال جشن پیروزی بگیرند، به ماموریت اصلی خود جدی تر برگردند و “احلی من الشهد” -یعنی عدالت- را برای ملت ایران بسازند.
محسن قنبریان
[۱] صدیقه طاهره(س): جعل الله… العدل تنسیقاً للقلوب.(بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۸)
[۲] الکافی ج۲ص۱۴۷
دو درخواست از دکتر سعید لیلاز
- اسناد کاسبان تحریم درون بخشی از حاکمیت را که شما(مثل برخی دوستانتان) مدعی هستید لطفا منتشر کنید! (درخواست حقیقی است نه استهزایی یا انکاری)
- درباره اسناد زیر که ثابت می کند بخشی از جریان موسوم به فتنه ۸۸ درخواست دهنده تحریم بیشتر بوده و شما نیز از محکومان آن ماجرا در دادگاه بودید برای جامعه توضیح دهید:
-
- گزارش روزنامه وال استریت ژورنال ۲۰نوامبر۲۰۰۹ از بازدید مخملباف (به عنوان نماینده میرحسین موسوی) از واشنگتن
S. Talks Tougher on Dealing With Iran - گزارش هفته نامه تایم از سفر مخملباف(به عنوان نماینده میرحسین موسوی) ۲۳نوامبر۲۰۰۹ به قلم رابین رایت
- فیلم صحبت های مخملباف(به عنوان نماینده میرحسین موسوی) در شورای اروپا
- گزارش روزنامه وال استریت ژورنال ۲۰نوامبر۲۰۰۹ از بازدید مخملباف (به عنوان نماینده میرحسین موسوی) از واشنگتن
- افشاگری مایکل لدین در نشریه فوربس
Schumer And The Secrets Of Iran - ترجمه افشاگری مایکل لدین
مایکل لدین: کاخ سفید از طریق شامر برای موسوی پیام فرستاد/ سبزها در پاسخ خواستار فشار به ایران شدند - گزارش حضور فعالان سبز در شورای اروپا
چرخش یکباره:
-
- کمپین ضد تحریم اصلاح طلبان بعد از رای آوردن در ۹۲
“کمپین ضد تحریم اصلاحطلبان”؛ به نام ایران، به کام اوباما - نامه فعالان سیاسی جنبش سبز به اوباما بعد از رای آوردن
نامه ۵۵ فعال و زندانی سیاسی ایران به اوباما: تحریمها مجازات جمعی مردم ایران است - ویدئوی منتشر شده از اعتراف مقامات غربی بر اینکه تحریمهای آمریکا برای احیای جنبش سبز یا روی کار آمدن دولتی نزدیکتر به آمریکائی ها بوده است
- کمپین ضد تحریم اصلاح طلبان بعد از رای آوردن در ۹۲
توجه مهم:
آیا برای این مدارک ارائه شده تکذیبی این جریان سراغ دارید؟!
یک اتفاق جالب: در ایام دولت روحانی ۳۰نفر از ضد انقلاب و جنبش سبزی های مقیم خارج به ترامپ نامه نوشته و خواستار تحریم شدند!
متن اصلی
An open letter by Iranian dissidents to President-Elect Donald Trump
ترجمه
نامه سرگشاده گروهی از ایرانیان مخالف حکومت به دانلد ترامپ
زود اصلاح طلبان داخلی از این نامه تبری جستند!
حال سؤال اساسی این است: در نامه ها و پیامهای قبلی جنبش سبز به اوباما که از قضا بعنوان نماینده موسوی و اصلاح طلبان هم ارائه میشد آیا همان روزها یا همان سال تکذیبی اتفاق افتاد که ما از آن بی خبریم؟!
چکیده ای از اسناد را اینجا ببینید.
محسن قنبریان ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
سوره برائت روح الله!
حضرت آقا در دیدار اخیر در مقابل شیفتگی برخی ترسوهای داخلی در مقابل پیشنهاد مذاکره توسط آمریکا به این نکته توجه دادند که آمریکا همیشه پیشنهاد مذاکره داشته و امام و ایشان رد کرده اند. بعد به نمونه فرستاده ریگان(مک فارلین) اشاره کردند که با او مذاکره نشد.
نمونه دیگری هم در زمان کارتر(قبل از ریگان) بود که پس از اشغال سفارت، کارتر چند نماینده فرستاد و حضرت روح الله با پیامی بدون بسم الله آنها را در راه دست خالی برگرداند. سیداحمدآقا این را تنها بیانیه بدون بسم الله امام و بمثابه سوره برائت می خواند. رضوان خدا بر آن مرد الهی.
بعد از آن نوبت به سوره فیل و تأویل “ترمیهم بحجاره من سجیل” رسید. کاش ترسوها باور کنند: خدا باماست!
آن پیام در جلد ۱۰صحیفه امام چنین است:
از قرار اطلاع نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با این جانب ملاقات نمایند.[۱] لهذا لازم میدانم متذکر شوم دولت امریکا که با نگهداری شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران را نموده است و از طرفی دیگر آن طور که گفته شده است سفارت امریکا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه برای نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:
۱- اعضای شورای انقلاب اسلامی به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.
۲- هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.
۳- اگر چنانچه امریکا، شاه مخلوع- این دشمن شماره یک ملت عزیز ما- را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضی از روابطی که به نفع ملت است باز میباشد.
روح الله الموسوی الخمینی
امام خمینی (ره)؛ ۱۶ آبان ۱۳۵۸
[۱] پس از تسخیر لانه جاسوسی امریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، جیمی کارتر رئیس جمهوری امریکا( احتمالًا با هماهنگی عوامل داخلی و بخصوص چند عضو کابینه دولت موقت« رمزی کلارک» و« ویلیام میلر» را برای ملاقات با امام خمینی به ایران اعزام داشت. نمایندگان اعزامی در حالی که به ترکیه رسیده بودند و خود را برای سفر به ایران آماده میکردند، پیام فوق الذکر حضرت امام صادر شد و آنان بدون اخذ نتیجه به امریکا بازگشتند. پیام کوتاه و مختصر حضرت امام بلافاصله در جهان و رسانههای گروهی بین المللی انعکاس گسترده و کم نظیری یافت. یادگار حضرت امام آقای سید احمد خمینی در این باره تصریح میکنند:« حضرت امام به محض اطلاع اعلامیهای صادر فرمودند و در آن اطلاعیه هیات امریکایی را نپذیرفتند و به همه اعضای شورای انقلاب، هیات دولت موقت و سایر مسئولین تذکر دادند که هیچ کس حق ملاقات با این هیات امریکایی را ندارد. نکته قابل توجه در این اعلامیه آن است که این تنها اعلامیه حضرت امام است که بدون« بسم اللَّه الرحمن الرحیم» است همانند سوره برائت در قرآن کریم». مجموعه آثار یادگار امام، ج ۲، ص ۴۱
محسن قنبریان ۲۶مرداد۹۷
پلیس طبقاتی و بیعدالتی امنیتی!
یک اصل در اقتصاد اسلامی و عدالتگرا مورد تأکید است:”حق” نمیتواند “کالا” شود!
شیخ انصاری در اثر فاخر خود تکسّب با حق مخلوقین را حرام میشمارد[۱].
حق مثل: بهداشت و درمان، سطحی از آموزش و فرهنگ، امنیت و…
از اینرو تأمین امنیت عمومی، نمیتواند “کالا” شود و در “بازار عرضه و تقاضا” قرار گیرد. مأموران امنیت به نسبت خدمات از کارفرمایان خود “مزد و اجرت” بگیرند. بلکه تأمین امنیت عمومی برعهده دولت و تأمین معاش مأموران با “ارتزاق از بیتالمال” است.
خصوصیت بارز اقتصاد سرمایهداری، “کالاییسازی”، “بازاریسازی” حداکثری است. در این نظام همه آنچه “حق عمومی مردم” تلقی میشود هم “کالا” میشود. از آن جمله امنیت عمومی(نه نگهبانی یک موسسه و کارخانه خاص) است.
آمریکا -بعنوان مهد سرمایهداری- نه فقط نیروهای اشغالگر نظامیاش در استخدام پیمانکاران خصوصی(مثل بلک واتر) است؛ بلکه پلیسهای متعددی از آن در اختیار پیمانکاران است.
همانطور که آموزش دیدهای در یک کار فنی میتواند به استخدام کارفرما و پیمانکار خصوصی درآید؛ مدارسی خصوصی، آموزش پلیسی داده و کارآموزانِ جویای کار، در شهرها و ایالتها به استخدام پلیس در میآیند. پلیسی که مثل شرکتی خصوصی در قرارداد شهردار یا فرماندار است[۲].
کارمند دولت فدرال نیستند. محلههای مرفهنشین چون پول بیشتر میدهند، پلیس بیشتر و بهتری دارند!
وقتی امنیت، کالا شد و پیمانکار پیدا کرد و در بازار عرضه و تقاضا درآمد؛ خود جداگانه میتواند دکانی جدید بسازد.
مایکل سندل به خوبی در کتاب “آنچه با پول نمیتوان خرید” از راهیابی تبلیغات تجاری به ماشین و خدمات پلیس پرده برداری میکند. مثلا شرکتی به پیمانکاران پلیس ایالتی پیشنهاد میدهد ماشین مجهز را در قبال سالی ۱دلار در اختیارشان دهد به این شرط که: به بدنه ماشینها، آگهیهای تجاری نصب شود! پلیس ۱۶۰شهر در ۲٨ ایالت قبول میکنند! شرکت واگذار کنندهی ماشین هم امتیاز تبلیغات بر ماشین پلیس را به شرکتهای تبلیغاتی کرایه میدهد!
مخالفان، خطر جانبداری پلیس نسبت به حامیان مالیاش را برجسته و موافقان، فقط به صرفه و اقتصادی بودن را به رخ میکشند(اقساط سالانه ۱دلاری بجای ۲٨۰۰۰ دلار هزینه نقد، پیشنهاد وسوسه کنندهای است). از دهه ۹۰ به بعد سروکله ماشینهای تجاری شده پلیس قبلا تجاری شده در اروپا و آمریکا پیدا شد[۳].
سیاستهای اقتصادی ترامپ بیش از اوباما به نفع سرمایهداران سفید و به ضرر سیاهان فقیر شد. سیاستهای تشویقی برای سرمایهگذاری در آمریکا و کاهش مالیات سرمایهداران(از ۳۵٪ به ۱۵٪) از آن جمله است.
از آنسو، کاهش مالیات موجب کاهش در آمد دولت میشود! ترامپ برای جبران آن، از بیمه درمانی، آموزش و امنیت(حقوق عمومی) کاست!
بالتبع فاصله فقر و غنا را بیشتر و ایدههای نژادپرستانه را محقق میکند.
در چنین وضعیتی هم بزه و خشونت فقرا و سیاهان افزایش مییابد و هم پلیس نگاه بالسویه به شهروندان فقیر و غنی، سیاه و سفید ندارد! بیشتر به نفع مرفهانی -که با مالیات، بودجه شهرداری و فرماندار ایالت(کارفرمای پلیس) را تأمین میکنند- وارد میشوند. و نسبت به فقرا و سیاهان خشونت بیشتری اعمال میکنند.
خوب است به عنصر سرمایهداری و کالایی شدن امنیت هم(در کنار نژادپرستی) در افزایش خشونت پلیس نسبت به سیاهان فقیر توجه شود.
مطالب مرتبط:
محسن قنبریان
۹۹/۳/۲۲
[۱] مکاسب محرمه شیخ انصاری. فضلای حوزوی خوب است صرفا به ادله موافقین و مخالفین توجه نکنند و لازمه سیاسی-اجتماعی هریک از مبانی را هم -که بی تأثیر در ادله هم نیست- توجه کنند.
[۲] آمریکا پلیس فدرال و گارد ملی هم دارد که برای جرمهای سازمان یافته و آنچه امنیت ملی را تهدید میکند(مثل ۱۱سپتامبر و اعتراضات فراگیر اخیر) وارد میشوند و در اختیار دولتاند.
[۳] ر.ک:کتاب آنچه نمیتوان با پول خرید؟ ص۱۷۱و۱۷۲
فرعونی که هست ؛ موسایی که…!
فرعونِ مصر بی شباهت با تفرعن عصر ما نبود.
- “کودک کُش” بود(۴/قصص) اما شاید نه اندازه اسرائیل!
- “نسل کُش” بود(۴۹/بقره) اما نه آنقدر که حدود ۱۰۰میلیون بومی قاره را بکشد تا مالک آمریکا شود!
- “خوار کننده” ساکنان سرزمیناش بود(۳۰/دخان) ؛ اما نه اینجور که تا همین حوالی سیاهان را در قفسهای باغ وحش کنار حیوانات به تماشای سفیدهای مرفه بگذارد!
- “آدمکش” بود؛ اما نه اینطور که فقط پلیساش سالانه حدود ۱۰۰۰نفر از شهروندانش را بکشد!
- فرعون اگر به میخ هم میکشید(۱۰/فجر)، فقط فرعون مصر بود؛ به مردم دیگر دنیا دستش نمیرسید. از ابوغریبش در عراق و گوانتانامو در خلیج کوبا -آن هم برای غیر نظامیان- گزارشی نیست!
- نمیدانم اصلا “ذی الاوتاد” بودن با شلیک بمب اتم و نابودی ۲۰۰هزار انسان در یک لحظه، قابل مقایسه است؟!
جنایات “فرعون عصر” روی زمین و حتی درون خاکش(کشتار کارگران، نژادها، فرقهها و…) روی “فرعون مصر” را سفید کرده است. هرچه بود آن فرعون هم مردم را “مستضعف” و بیچاره کرده بود(۴/قصص).
موسای اولوالعزم، منجی آن مستضعفان بود که خداوند بخاطر استغاثه آنان، طلوعش را ۱۷۰سال جلوتر انداخت[۱].
وقتی رشید و سرپا شد(۱۴/قصص) و زمان نجات مستضعفان نزدیک شد؛ قبل از خروجش بر تمدن فرعونی، اتفاقی ظاهرا ساده اما عجیب رقم خورد!
اتفاقی که بعدأ معلوم شد، طرح شیطان بوده است: درگیری بین طرفداری٘ از او، با مخالف و دشمنش[۲]!
جانبداریاش از طرفدارش، کار دستش داد. طرف مقابل با مشتِ موسی(ع) کشته شد!
در افکار عمومیِ مصر ، حالا دیگر موسی(ع) قاتل یا اقلا مرتکب قتل خطائی است!
فردا در صحنهای مشابهِ دیروز عصر -که باز مداخله مشت موسی(ع) طلب میشد- زبان درازهای آنطرف فریاد کردند:”جز این نمیخواهی که از جبّاران(زورگویان و مستبدان) زمین باشی! تو هرگز نمیخواهی از مصلحان باشی!”(۱۹/قصص). موسی(ع) نقشه را خواند: جابجا کردن جای جبّار و مصلح!
جوسازی و پیگرد باقی بود و راهی جز فرار نبود(۲۱/قصص).
قیام و نصرت مستضعفین هم قریب یک دهه به تأخیر افتاد!
خدائی که طلوع منجی مستضعفان را ۱۷۰سال جلو انداخت، چرا در نیمه راه چنین تقدیری را امضاء کرد؛ که حالا موسی(ع) هم خود را گنهکار ببیند(۱۴/شعراء) و زبان بُرّانش مقابل سفاکان کودککش و نسلکش لکنت بگیرد؟!
دست و مُشت موسی(ع) چرا در این مقطع حساس ، ترک او٘لی (به نظر متدینان) و خطا (در افکار عمومی مصر) بکند؟!
مگر دستهای یاریگر ، نمیدانند خداوند، موسی(ع) را برای چه رسالت بزرگی “رشد و استوی” داده است؟!
خواهشاً ایادی، موساتر از موسی (ع) نشوند که: این خون مقابل آنهمه خون به ناحق ریخته توسط فرعون، عددی نیست!
موسی(ع) مرد سیاسیای است. جنگ روانی رقیب را میشناسد که به خدایش میگوید:”لهم علیّ ذنب فأخاف”(برای خود، گردن من گناهی میشمارند. از این میترسم…)!
لطفا سینه چاکان، کلاس فلسفه و کلام دایر نکنند که: آن کشتن هم به حق بود و مضرّ به عصمت موسی(ع) نیست.
چون انقلاب موسوی نه در مکتب خانهها که در افکار عمومی جهان هم عصمت میخواهد.
موسی(ع) به فکر روز مواجه با فرعون است و میداند به او خواهد گفت: “وفعَل٘تَ فع٘لَتَک التی فعَل٘تَ…تو همانی که آن کار(نادرست) را کردی”!(۱۹/شعراء).
کار آسانی نیست. حالا آن دست باید ید بیضاء شود تا حجت بر عموم تمام شود!
پ.ن:
- اینجا پیش ما کسی موسای معصوم نیست اما انقلاب موسویای هست که قرارش تمهیدِ در افتادن با فراعنه و نجات مستضعفان بوده است.
ایادی آن باید مراقب باشند خطا و حتی ترک او٘لی نکنند.
موسای معصوم هم فردا صبح، در صحنه مشابه آن ماجرا، بهتر حاضر شد. طرفداری٘ که باز، مُشت موسی(ع) را طلب میکرد را خطاب کرد که:”راه درستی نمیروی و آشکارا بیراهه میروی”(۱۸/قصص). - آقای امنیت و همه ایادی! اعتراض آبان و موارد مشابه دیروز و فردا، بهتر و کم هزینهتر از این هم جمع شدنی است؛ مراقبِ “فعلتَ فعلتک التی فعل٘تَ” رسانههای فرعون عصر باشید.
محسن قنبریان
۹۹/۳/۱۷
[۱] تفسیر عیاشی ج۲ص۱۵۴
[۲] روایت امام رضا(ع) ذیل آیه ۱۵قصص در عیون اخبارالرضا و تفاسیر روایی.
آیت الله سیستانی و مبارزه با آمریکا
سؤال این روزها این است که چرا مرجع عالی عراق مثل داعش با آمریکاییها برخورد نمیکند؟! نه حکم جهاد که حتی حکم حرمت به ماندن آنها -چنانچه آیت الله سید کاظم حائری داد- را نمیدهد!
در شهادت ابومهدی و سردار سلیمانی به تسلیت بسنده کردند! نه چیزی از انتقام و نه چیزی از اخراج آمریکا نگفتند! حتی به تظاهرات ضد آمریکایی جمعه بغداد، فراخوان نکردند! در این ایام بیش از پیش بر برخورد مسالمت آمیز تأکید میکنند!
در مقابل آمریکاییها -از جمله پمپئو- برای سلامتی او توئیت شکرگزاری میزند! چنانچه ۲۰۰۴ کالین فریمن -نویسنده آمریکایی- ایشان را برای جایزه صلح نوبل پیشنهاد میکرد!
مروری بر مواضع آیت الله درباره اشغالگران:
مرجعیتشان اواخر دوره صدام و تحت کنترل شدید او پس از انتفاضه شروع شد. با سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمریکا اولین امکانها برای حضور سیاسی اجتماعی فراهم شد:
- وقتی حاکم آمریکایی عراق میخواست با گزینش افرادی خاص، قانون اساسی عراق را بنویسند، آیت الله با آن مخالفت و بر انتخابات عمومی تأکید کردند. به همه گروهها، حتی افراد منسوب به خود برای کاندید شدن، تأکید کردند؛ تا قانون اساسی توسط خود عراقیها و متناسب با اسلام نوشته شود. البته در قانون اساسی چیزی بعنوان نظارت مرجعیت یا فقهاء و مانند آن تعبیه نشد و در واقع نظارت موثر کنونی آیت الله در خطوط کلی، مشخصه منحصر به فرد ایشان است نه منصبی قانونی برای مرجعیتهای آتی!
- مطلقا اشغالگران را به حضور نپذیرفته است. از اصرارهای پل برمر -حاکم آمریکایی عراق- تا نامههای بدون جواب بوش و بلر به استناد قوانین بینالمللی نیروهای بیگانه را اشغالگر دانست.
- وقتی جریان صدر از عدم مبارزه مستقیم ایشان با آمریکا از او ناراحت و بدگویی میکردند؛ سخنگوی ایشان در نماز جمعه کربلا میگفت: “مرجعیت به روشهای مسالمت آمیز در جهت سرعت بخشیدن به بازگرداندن سلطه و سیادت در عراق به عراقیها و فراهم کردن زمینه اداره کشور به دست خود آنان بدون تسلط اجانب معتقد است”.
- در ماجرای درگیری نظامیآمریکاییها با صدریها(۲۰۰۴) که احتمال از بین رفتن آنها میرفت با نامه و سفارش آیت الله خامنهای، برای نجات مقتدی و جیش المهدی مداخله کردند. در این نامه آیت الله خامنهای به ایشان نوشتند بخاطر ایشان است که خود مستقیما دخالت نمیکنند[۱].
- خروج اشغالگران انگلیسی و آمریکایی پس از چند سال اشغال و تشکیل دولت عراقی را برخی نزدیکان ایشان محصول سیاست سکوت و مبارزه منفی ایشان خواندند[۲].
- پس از فتوای دفاع در مقابل داعش و شکست داعش، درباره نیروهای ائتلاف و پایگاههای آمریکا همان موضع سابق را ادامه دادند. در جریان جنایت آمریکاییها در فرودگاه بغداد و کشتن فرمانده حشدالشعبی و مهمان نخستوزیر عراق (سردار سلیمانی) ضمن تسلیت باز به رفتار مسالمت آمیز دعوت کردند! در بیانیه اخیر(۴بهمن) هم تأکید کردند: “مرجعیت دینی بر موضع ابتدائی و اصولی خود مبنی بر لزوم احترام به حاکمیت عراق، استقلال سیاسی آن و وحدت تمامیت ارضی و وحدت ملی آن و مخالفت قاطع با تعرض به اصول ملی آن از سوی هرطرفی و تحت هر بهانهای تأکید میکند[۳]“
عملا با کارهای تلافی جویانه چه در عراق و چه از سوی ایران روی خوشی نشان ندادند.
تحلیل:
درباره این رویکرد مرجعیت عراق در قبال اشغالگران دو تحلیل عمده وجود دارد:
- تفاوت مکتب نجف و مکتب قم:
مکتب فقهی مراجع نجفِ معاصر، بر ولایت فقیه و قیام علیه جائر وتشکیل حکومت اسلامی و مبارزه با طاغوتهای عصر مبتنی نبوده است. حفظ جامعه شیعی سقف خواست آنهاست. مباحثه امام خمینی در مهرماه۱۳۴۴ با آیت الله حکیم در نجف مثالی گویا از این رویکرد است؛ لذا دخالت آیت الله خوئی در انتفاضه علیه صدام و دخالت آیت الله سیستانی در جهاد علیه داعش، به یک گونه تحلیل میشود. هردو دفاع و برای نجات شیعیان از دست ستمگران بود که نتیجه یکی شکست و نتیجه دیگری پیروزی شد.
شهید محمدباقر صدر و صدر ثانی(پدر مقتدی) و شاگردان شهید صدر مثل آیت الله سید کاظم حائری جور دیگر میاندیشیدهاند. لذا هم در مقابل صدام و هم اشغالگران فتاوای دیگری داشتهاند (برای نمونه فتوای اخیر آیت الله حائری در ۷جمادی الاولی ۱۴۴۱را ببینید). البته مرجعیت اعلای عراق دست اینان نبوده است.
- تمایز ایران و عراق:
تحلیل دیگر بیش از اینکه این روش مسالمت جویانه و در حد نظارت و ارشاد را به مبانی فقهی و ویژگیهای شخصیتی این مراجع برگرداند [۴] به موقعیت متمایز عراق نسبت به ایران بر میگرداند. ایران از زمان صفویه جامعهای یک پارچه و با مذهب رسمی شیعه بوده و مرجعیت در آن از اول با دخالت در مسائل سیاسی شکل گرفته است. قیامها و نهضتهای ایرانیان در چند قرن اخیر عمدتا به رهبری مراجع یا فقهای تراز اول خود در ایران یا مقیم سامراء و نجف بوده است. اینها پیوند مردم و مرجعیت را بسیار وسیق و جایگاه آنرا تثبیت کرده است. اما عراق اکثریت شیعی کوچکتری نسبت به ایران(۶۴٪) داشته؛ تکثرهای آن موجب شده روند ایران را نداشته باشد. خطر تجزیه هنوز هم جدی است. شکست نهضت علماء در ثوره العشرین و انزوای آنها و محرومیت شیعیان پس از ساختن رقبا با اشغالگران تجربه دیگر است. سه دهه سرکوب توسط دیکتاتوری صدام، جایگاه مرجعیت را ضعیفتر کرد؛ طوری که حتی دولتهای شیعی(مثل نوری مالکی) یا جریانهای شیعی(مثل صدریها) نیز گاه به مرجعیت توجه نکرده و حتی در مواردی بر او فشار هم آوردهاند( مثل محاصره بیت در ۲۰۰۴). اینها موجب شده مرجعیت در حد پدری کردن برای همه گروهها و عدم دخالت تفصیلی در تصمیمات وارائه کلیات بسنده کند. اصلاحات اساسی در عراق و دولتی قدرتمند و برآمده از اکثریت مردم که بتواند حافظ امنیت و استقلال عراق باشد به همراه ارتقاء موقعیت مرجعیت، اولویت بر درگیری با آمریکائیها یابد.
توجه:
- راهپیمایی میلیونی و کمنظیر جمعه مردم عراق علیه اشغالگران در سالهای ارتفاع موقعیت مرجعیت در عراق، در گذرگاه ارادههای سیاسی و راهبری مرجعیت است که میتواند به ثمره اخراج کامل اشغالگران بیانجامد؛ و الا ماهیت استکباری آمریکا، “خروج طبیعی نیروهایش از عراق” را نامفهوم کرده است. استقلال و وحدت ملی عراق به اندازه ژاپن هم بشود، خروج طبیعی اتفاق نمیافتد.
- کاریزمای شخصی آیت الله سیستانی و فقدان جایگاه قانونی برای منصب مرجعیت و نظارت فقهاء در قانون اساسی عراق این نگرانی را افزون میکند که در صورت فقدان این رهبر معنوی ۹۰ساله این روند کُند به کجا میانجامد؟ آیا فقیهی دیگر بدون جایگاه قانونی و صرفا متکی به داشتههای شخصی میتواند زود این خلأ را پر کند؟!
محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۶
[۱] https://fa.shafaqna.com/news/429815
[۲] ۱. ر.ک: مصاحبه مجله اندیشه پویا اسفند۹۶با حجت الاسلام والمسلمین شهرستانی نماینده آیت الله سیستانی در ایران
[۳] https://www.tabnak.ir/fa/news/954113
[۴] مثلا آیت الله خوئی حتی جهاد ابتدائی با کفار را در عصر غیبت مشروط به تشخیص اهل خبره وامکان پیروزی واجب میداند!(منهاج الصالحین ج۱ص۳۶۶). در جنگ شش روزه اعراب هم دستورجهاد علیه اسرائیل دادند
اطلاعنگاشت | راهکارهایی برای حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی
وظیفه ملتهای منطقه برای نجات از سلطه آمریکا؛
رهبر انقلاب اسلامی، در بخش عربی خطبههای نماز جمعه مورخ ۹۸/۱۰/۲۷، خطاب به ملت های منطقه، راه کارهایی را برای نجات منطقه از سلطه آمریکا و همچنین رهایی فلسطین از حاکمیّت بیگانگان صهیونیست ارائه کردند که پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در این اطلاع نگاشت، آنها را مرور میکند.
بخشی مهم از بیانات عربی رهبر معظم انقلاب در خطبه دوم نمازجمعه ۲۷دیماه (در راستای راهبرد اخراج آمریکا از منطقه):
- جهان اسلام باید عوامل تفرقه را بزداید
- هماهنگی رسانههای ما فرهنگ عمومی را از ریشه اصلاح خواهد کرد
- ارتباط نیروهای مسلّح ما جنگ و تجاوز را از همهی منطقه دور خواهد کرد.
- ارتباط بازارهای ما، اقد کشورهایمان را از سلطهی کمپانیهای غارتگر بیرون خواهد آورد.
- رفت و آمدها و سفرهای مردم ما، همزبانی و همدلی وحدت و دوستی به ارمغان خواهد آورد.
دوگانه کهنه: کارشناسی-انقلابیگری!
آنچه استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران درباره توافق آتی ایران و آمریکا پس از شهادت سردار سلیمانی گفته، قبل از اینکه اظهار نظری شخصی باشد، سخن رایج کارشناسی غیر انقلابی در طول ۴دهه مواجه انقلاب با آمریکاست؛ که البته ایشان رُک و صریح بیانش کرده است! این کارشناسی اغلب در “مجاری تصمیمسازی” دولتمردان حضور داشته است؛ لذا بجای موضعگیری درباره شخص ایشان باید درباره دوگانه ساختگیِ کارشناسی-انقلابیگری بیاندیشیم.
ایشان بطور خلاصه گفتهاند:
- “اینکه آمریکا باید از منطقه خارج شود یک ایده سیاسی است نه یک ایده استراتژیک”!
- “در مباحث استراتژیک هرگز وارد بحث حقوقی نمیشوم، عامل تعیین کننده نهائی قدرت است نه حقوق”!
- “مقامات یک کشور ملاحظات استراتژیک خود را دارند، ولی ممکن است مباحث سیاسیای مطرح کنند برای مصارف داخلی یا خارجی؛ اما این بدان معنا نیست که از فردا قرار است قیام کنند برای تحقق آن مباحث سیاسی”!
- سپس، حضور آمریکا در منطقه را دارای منافعی استراتژیک برای ما و منطقه میشمارد که خلأ آن موجب نزاعات و جنگهائی میشود! در آخر هم پیشبینی میکند:
- “دو، سه هفته دیگر نه از فضای مربوط به ترور سردار سلیمانی خبری خواهد بود و نه از فضای مرتبط با سقوط این هواپیما! آنوقت ما شاهد افزایش میانجیگریها بین ایران و آمریکا خواهیم بود! بهار سال آتی احتمالا شاهد دیدار روحانی و ترامپ و توافق ایران و آمریکا خواهیم بود”!
تاریخ این دوگانه جعلی (کارشناسی-انقلابیگری) به روزی برمیگردد که امامِ انقلاب نظر خود درباره ناوگان آمریکا در بدو ورود به خلیج فارس را گفتند: (آنها را بزنید)! اما کارشناسان سیاسی-نظامیآنروز صلاح ندیدند (و تا امروز هم)! بعد در جنگ نفتکشها و زدن ایرباس ایرانی همین کارشناسی مانع درگیری جدی و نهائی با آمریکا شد. هدف قرار دادن عینالاسد نیز درون نظام بینالملل تعیین شد؛ و سعی شد به گونهای انجام شود که “جنگ با آمریکا” یا “نقض حریم همسایه” تلقی نشود. لذا هدف، با هماهنگی دولت عراق انتخاب و بلافاصله هم به آمریکا پیام اتمام مخابره شد!
از اینرو علیرغم بزرگی و عظمت نظامی آن برای نیروهای مسلح، به لحاظ دیپلماتیک و سیاسی، منتفی کننده رابطه آمریکا و ایران نیست؛ و حتی میتواند امتیازی در مذاکرات آتی بوده، جای سانتریفیوژهای نطنز بنشیند!
اگر جریحهدار شدن غرور ملی با شهادت سردار سلیمانی و مطالبه میلیونی خوانخواهی او بتواند یکبار برای همیشه تکلیف این دوگانه ساختگی و غلط را معلوم کند، مانع اصلی انتقام راهبردی از آمریکا برداشته شده است.
- آیا واقعا اخراج زمانبندی شده آمریکا از منطقه ،”غیر علمی” و سپس “غیر عملی” است؟!
- آیا این ایده انقلابی(به تعبیر ایشان: سیاسی) غیر استراتژیک است؟!
- “واقعا” خروج داعش و ناامنی، مولود حضور آمریکاست؛ یا سرکوب داعش و امنیت عراق و سوریه؟!
- لوازم استراتژیک تحقق آن ایده انقلابی چیست؟ چه میزانش الان موجود است؟
- تشکل و تشخص گروههای متعدد مقاومت با تلاش سردار دلها جزیی از فعلیت بخشی به آن راهبرد نیست؟
- ایجاد ائتلاف بین گروههای مقاومت امری نشد است؟!! آن ائتلاف نمیتواند خلأ موهوم ژانداری آمریکا را درون کشور خودشان پر کند؟!
- امکان ائتلافی نظامی بین دولتهای منطقه(حتی در فرض عدم حضور کشورهای حاشیه خلیج فارس) برای حفاظت از منافع خود بدون حضور آمریکا، امری دست نیافتنی است؟!
- پیشبرد اخراج آمریکا، با چنین کارهای دیپلماتیکی، همزمان با تهدید منافع آمریکا در منطقه با عملیاتهای گروههای مقاومت، در یک طرح جامع و زمانبندی شده، صرفا یک ایده و شعاری برای مصرف داخلی است؟!
- تحقق ایده ۳۰ساله “بازار مشترک اسلامی” و “ارز واحد اسلامی” -که برای بار چندم در اجلاس مالزی طرح شد- در جهت جبران تحریمهای اقتصادی و دلاری آمریکا مقابل استقلالطلبی مسلمانان منطقه؛ دور از دسترس و ایده کاغذی است؟! یا فقط اراده جدی دولتمردان را ندارد؟
بنظر میرسد مشکل جدی، همین دوگانه ساختگیِ کارشناسی-انقلابیگری یا واقعگرائی-آرمانگرائی و مانند آن است. زور خروش میلیونی مردم در خوانخواهی سردار ملی، از سوی نخبگان، باید برای ساقط کردن این دوگانهها و کلیشههای غلط راهبری شود. ثابت شود: انقلابیگریِ واقع بینانه و آرمانخواه، کارشناسی موجّه و معتبر و ناظر به واقعیت میدان هم هست؛ و غیر آن، نه فقط انقلابی و مردمی نیست که کارشناسی هم نیست. در غیر اینصورت منتظر تحقق پیشبینی این کارشناسان باشید!
٭مطالب مرتبط:
محسن قنبریان
۹۸/۱۰/۲۵