بایگانی برچسب: s

نظر حجت الاسلام قنبریان درباره ماجرای درمانگاه قم

افراد صاحب رسانه به وضعیت دنیای کنونی و برساخت سازی دشمن باید دقت کنند. ما در قضاوت نباید شتاب کنیم. بله میتوانیم از جهاتی سؤال کنیم مثلا آیا واقعا این روحانی فیلم یا عکس گرفته است یا خیر؟ اما این که یک باره قضاوت کنیم و دو قطبی شدیدی بسازیم واضح است که این گسست اجتماعی را بیشتر میکند که به سود هیچ طرفی نیست.

 از طرف دیگر اینکه مثلا عکس برداری از بی حجاب را با گوشی موبایل در بستری که تعریف شده، مجاز و مورد حمایت قانون بدانیم ولی انتشار عمدی و حتی غیر عمدی اموال مسئولین را جرم انگاری کنیم و این مقوله را محرمانه بدانیم، ممکن است گسست ها و احساس تبعیض را بیشتر کند.

برگرفته از مصاحبه ای با مباحثات

 برای فریضه نهی از منکر نیازمند دیالیز عمومی در جامعه هستیم/ انجام هر تکلیف اجتماعی با توجه به اصل «واقع – رسانه – واقع» باشد

  • با توجه به اتفاقی که در درمانگاه قران و عترت قم و مواجهه یک حوزوی با یک خانم رخ داده است بحث های مختلفی را می توان مورد توجه قرار داد. برای اولین سوال بفرمائید تفاوت فرهنگی و عمل به شعائر و مظاهر دینی در یک جامعه‌ی اسلامی تا چه میزان معتبر و قابل قبول است؟

همانطور که می‌دانید تکثر در جامعه یک واقعیت طبیعی است.  یا به صورت طبیعی تکثر دارد و یا تکثری برای آن می‌سازند که به این هم باید توجه کنیم. مثلا در دنیای معاصر استعمار با ادیان چنین کاری کرده که تکثری را بر‌ آن‌ها عارض کرده است. می‌بینیم عقیده که مربوط به فطرت و جهت مشترک بین انسان‌ها هست، دائما در آن تنویع درست می‌کند، عقاید، مذاهب و یا نحله‌های مختلف را می‌سازد و یا به رواج آن‌ها کمک می‌کند. اما در مورد سلیقه که از قضا هر جایی اقلیم و فرهنگ خودش را دارد سعی می‌کند به سبک واحدی درآورد و یک جامعه‌ی جهانی بسازد. همه شلوار جین بپوشند، همه موسیقی متال گوش دهند، همه لاتین سخن بگویند، همه از ارزش‌های آمریکایی برخوردار باشند. این برای این است که تکثر ساختگی وجود دارد.

مواجهه با تکثر در مذهب و دین ما یک اصولی دارد. قانون اساسی ما جایی است که مجتهدان بزرگی جمع شدند و این قانون را نوشتند که به تعبیر مرحوم نائینی به مثابه رساله‌ی عملیه در اجتماعیات است، در این قانون هم ۳ اصل به این تکثرها توجه کرده: اصل ۱۲ مربوط به مذاهب اسلامی که ۴ مذهب دیگر غیرشیعه را قبول می‌کنیم که کار خودشان را انجام دهند و مناسک و شعائر خودشان را داشته باشند. اصل ۱۳ مربوط به ادیان توحیدی دیگر است که زرتشت، مسیحیت و یهودیت را قبول کرده‌ایم و اصل ۱۴ که یک نسبت مطلق‌تری دارد و اتکای آن به آیه‌ی ۸ سوره‌ی ممتحنه است که می‌فرماید: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»؛ خدا نهی نمی‌کند درباره‌ی کسانی که جنگ دینی با شما ندارند، یعنی حربی نیستند و شما را هم از شهرهایتان اخراج نکردند، نهی‌تان نمی‌کند که اولا درباره‌ی آن‌ها برّ و نیکی کنید و ثانیا درباره‌ی آن‌ها قسط بورزید که خدا مقسطین را دوست دارد.

برای مشاهده کامل مطلب به بخش ادامه خواندن مراجعه نمایید. ادامه خواندن  برای فریضه نهی از منکر نیازمند دیالیز عمومی در جامعه هستیم/ انجام هر تکلیف اجتماعی با توجه به اصل «واقع – رسانه – واقع» باشد

نهی از منکر در انحصار حزب‌اللهی‌ها نیست!

در اسلامِ امام خمینی، امر به معروف و نهی از منکر در انحصار انقلابی‌ها و حزب‌اللهی‌ها نیست! وظیفه‌ی همه است! حتی نسبت به امامشان!

امر به معروف و نهی از منکر در اسلام خمینی را بی‌واسطه از زبان خودش بشناسید:

الآن مکلّفیم ما، مسئولیم همه‌مان، همه‌مان مسئولیم، نه مسئول برای کار خودمان؛ مسئول کارهای دیگران هم هستیم؛ «کُلُّکم راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسئولٌ عَن رَعِیَّتِه».

همه باید نسبت به هم رعایت بکنند. مسئولیت من هم گردن شماست؛ [مسئولیت] شما هم گردن من است!

اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟

اگر خدای نخواسته یک معمّم در یک جا پایش را کج گذاشت، همه روحانیون باید به او هجوم کنند که چرا بر خلاف موازین [قدم برداشتی]؟ سایر مردم هم باید [نهی] بکنند.

نهی از منکر اختصاص به روحانی ندارد؛ مال همه است. امت باید نهی از منکر بکند؛ امر به معروف بکند[۱].

[۱] صحیفه‌ی امام خمینی؛ ج۸، ص۴۸۷

حمیدرضا وجدان بیدار جامعه

یادداشت حجت الاسلام قنبریان را در روزنامه وطن امروز بخوانید.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین محسن قنبریان: برای حفاظت و حراست از افراد جامعه، ۲‌مرحله متصور است؛ یک مرحله جایی است که اصطلاحا به آن مرحله امداد و نجات می‌گویند و آنجایی است که کسی قربانی شده و مورد آسیب واقع شود، مثل جایی که انسان از حادثه‌ای طبیعی مثل سیل و زلزله آسیب می‌بیند و همه وجدان‌ها می‌گویند باید امداد برسانید. اگر به جای سیل و زلزله یک عمل ارادی و اختیاری مثل یک شرارت، سرقت، تجاوز و اذیت جنسی اتفاق بیفتد، اینجا فیلسوفان اخلاق و حقوق به یک حکم اخلاقی به نام امداد و نجات حکم می‌کنند و می‌گویند همه باید به کمک بروند. متأسفانه در دنیای غرب به دلیل گسترش فرهنگ «به من چه» و«به تو چه» این امر بشدت آسیب دیده است؛ به گونه‌ای که ما آمار بالای تجاوز جنسی را در آنجا داریم. مثلا ۶۵۰۰ تجاوز جنسی در ۳ سال گذشته در انگلستان ثبت شده است تا جایی که برای مقابله با این مساله مثلا روی لباس پرستاران بریتانیایی دوربین نصب می‌کنند. یا در اسپانیا به خاطر کاهش مجازات مجرمان جنسی اعتراضاتی وجود دارد و مردم از این بابت ناراحت هستند، این عواقب این مساله است که اگر در مرحله امداد و نجات جامعه به خود بگوید به ما چه ربطی دارد، این اتفاقات می‌افتد.
مرحله دوم این است که کسی به ظاهر قربانی نشده و کمکی برای نجات خود ‌طلب نمی‌کند و با رضایت خود این کار آسیب‌زا را انجام می‌دهد و خود را در معرض آسیب قرار می‌دهد. این مرحله در پهنه وسیع امر به معروف و نهی از منکر جا می‌گیرد.
آقای «مایکل کوک» که درس‌خوانده کمبریج و استاد دانشگاه‌های آمریکاست، وقتی ماجرای متروی شیکاگو را تعریف می‌کند، می‌گوید آنجا کسی مورد آزار جنسی واقع شد و مردم با وجود اینکه شلوغ‌ترین وقت مترو بود، تماشاگر بودند.
سوال و پرسش اصلی روزنامه‌ها این بود: چه بر سر مردم آمده است که قربانی تجاوز کمک می‌خواسته و هیچ کسی به کمک او نرفته است. صرفا بعد از آنکه متجاوز کارش را تمام کرد و رفت، کسی دنبالش کرده و او را به پلیس معرفی کرده است و آن فرد با ۵ نفر دیگر که علیه متجاوز شهادت دادند به عنوان شهروندان خوب، جایزه شهروندی گرفتند.
مایکل کوک در اینجا یک بحثی دارد که بحث مفیدی است و در کتاب خود آورده است. وی ۲ جلد مفصل کتاب «امر به معروف و نهی از منکر در اسلام» نوشته و می‌گوید ما در فرهنگ خود واژه‌ای برای این مساله نداریم که کسی در این شرایط کمک کند. می‌گوید من ۱۲ سال تحقیق کردم و ۱۷۰۰ کتاب و مقاله خواندم و با اسلام آشنا شدم و دیدم مفهوم وسیعی به نام امر به معروف و نهی از منکر دارند که هم شامل امداد و نجات می‌شود، یعنی جایی که کسی کمک بخواهد و قربانی باشد و هم شامل جایی می‌شود که حتی آن شخص خودش کار بدی را انجام می‌دهد ولو خودش انتخاب کرده اما چون کار بدی است و کار بد عواقبی را در جامعه دارد، نهی از منکر او لازم است. در میان کسانی که مسلمان نیستند، تقریبا مفصل‌ترین کتاب درباره امر به معروف را وی نوشته و دلیلش هم در پیش‌گفتار همین مساله ذکر شده است.
مرحله‌ای که تحت عنوان امداد و نجات ذکر شد را همه وجدان‌های عمومی جامعه، هم‌صدا تصدیق می‌کنند که آنجا جایی است که انسان باید هر طور می‌شود کمک کند. فطرت انسانی مردم، کسانی همچون شهید الداغی را که در این راه مجروح یا شهید می‌شوند ستایش می‌کند و اگر این سنگ‌های زیرین فطری و وجدانی جامعه ویران شد، چیزی برای آن جامعه نمی‌ماند؛ همان‌طور که در غرب نمانده است.
۶ چیز در ادیان محل اتفاق هستند که یکی از آنها امر به معروف و نهی از منکر است. همه ادیانی که روی زمین آمدند اصل امر به معروف و نهی از منکر را داشتند ولی در فرآیند سکولاریزاسیون جوامع غربی، این اصل مهم از مسیحیت و ادیان دیگر رخت بسته تا جایی که مرحله امداد و نجات هم دیگر آسیب جدی دیده است.
در اسلام این چنین تشریع حکیمانه‌ای وجود دارد که همه فقها به حکم عقل، آن را واجب می‌دانند و منافع زیادی را در خودش دارد که باید قدردان این اصل و کسانی چون شهید الداغی که جان خود را در این راه نثار می‌کنند، باشیم.

پاسخ قنبریان به استاد حقوقی که به شهید الداغی صفت نفله شدن را داد / وجدان عمومی بیدار جامعه این حرف‌‎ها را بر نمی تابد

محسن قنبریان در گفتگو با دانشجو:

بهتر است سر یقینی ها به اشتراک برسیم، امداد رساندن به یک فرد وقتی مورد تجاوز واقع می شود یک اجماع اخلاقی و عرفی در همه جای دنیاست.

اگر این مرحله را هم زیر سوال ببریم به این معناست که اگر کسی قربانی سرقت،تجاوز یا هر نوع شرارتی قرار گرفت کسی هیچ اقدامی نکند.

اینکه بگوییم اقدام شهید الداغی کاری نفله شدنی یا بیهوده است حرف اشتباهی است و وجدان عمومی بیدار جامعه این حرف‌‎ها را بر نمی‌تابد.

شهید الداغی را چگونه روایت کنیم؟!

به کرات گفته ام خاستگاه اصلی تحقق امر به معروف در جامعه، ولاء طرفینی زن و مرد جامعه است.

– هر طرحی که از آن ارتزاق نکند یا بدان نیانجامد، نه خودی است و نه شدنی!

 

ولاء متقابل اجتماعی در اسلام دو رو دارد:

  1. پناه دادن و حمایت از هم کردن (۷۲انفال)
  2. امر به معروف و نهی از منکر کردن همگانی و متقابل (۷۱توبه)

اگر برای بخشی از جامعه (مثلا بی حجابها) به هرعلت (ساخت سیاسی یا برساخت رسانه ای) این ذهنیت ساخته شد که: تو فقط امر و نهی میشوی! اما نه حمایت میشوی! و نه حق امر و نهی متشرعان و حاکمان داری!

گسست و گسل اجتماعی شکل می گیرد. ولاء طرفینی از کار می افتد و نهی از بی حجابی هم به مقاومت مدنی آنها اصابت می کند!

 

شهید الداغی تمثال زیبای روی دیگر سکه ولاء متقابل است.

– مصداق روشن “وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ” است.

او دختر کم حجاب را نهی از منکر نکرد، اورا یاری داد و مأوای او شد. چاقو خورد اما دختر ایران را تنها نگذاشت!

جامعه آسیب دیده از بی حجابی، به این روی سکه ولاء مومنانه نیازمند است؛ تا گاردش بشکند و نصحیت برادرانه و خواهرانه بپذیرد.

 

این شهید عزیز را اگر همین گونه -که بود- روایت کنیم، به امر به معروف هم کمک می کنیم.

اما اگر بعکس، مسبب خونش را بی حجابی و کم حجابی خواندیم (که بی سبب هم نیست!) و مایه شعار مرگ بر بی حجابش ساختیم؛ باز بجای التیامِ گسل و موثر کردن روی دیگر سکه ولاء اجتماعی (امر و نهی)، بر شکاف و گسست افزوده، امر و نهی ها را بی اثرتر می کنیم.

 

محسن قنبریان

مایکل کوک نویسنده کتاب دوجلدی “امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی” از ماجرای متروی شیکاگو کشف عجیبی کرد!

در تجاوز به یک زن، ابتدا کسی به کمک هم نرفته بود و فقط بعد از رفتن متجاوز، کایلز او را دنبال و جلوی ماشین پلیس را گرفته و به دستگیری متجاوز می انجامد!

– کوک این را -که به یک قربانی کمک شود-  “امداد و نجات” می خواند که با وجود “اجماع اخلاقی” برآن باز خوب انجام نمیشود!

او نوشت: “در زندگی روزمره، ما نامی برای این وظیفه نداریم، هنوز به تدوین کلی مواردی که باید آن را به کار بریم و شرایطی که از انجام آن معافیم نپرداخته ایم. اما این کاری نیست که فرهنگ ما آن را پرورده یا به آن سامان بخشیده باشد… من نیزچیزی در این مورد نمی دانستم تا این که ضمن تحقیقات اسلامی خود از آن آگاه شدم. اسلام برعکس، نام و تعالیمی ویژه برای چنین وظیفه اخلاقی گسترده ای دارد نام آن “امر به معروف و نهی از منکر” است“.(ج۱ص۱۸و۱۹)

همین منجر به تحقیق گسترده او درباره امر به معروف و نوشتن این کتاب شد.

کوک: “وظیفه امداد، تکلیفی است برای کمک رسانی به مردمی که دچار مشکلی هستند… اگر آن زن قربانی تجاوز نبود، بلکه در زلزله ای زیر آوار مانده بود در آن صورت رهگذران وظیفه داشتند به یاری او بشتابند. به عکس، امر به معروف وظیفه ای برای کمک به مردم گرفتار نیست، بلکه تکلیفی است برای جلوگیری از کار زشت (حتی اگر از سر رضایت باشد)“.(ج۲ص۹۲۸)

پ.ن: نهی از منکر، پیشگیری از قربانی شدن هاست. اگر آن رفت، امداد و نجات هم نمی ماند!

* در اینباره حتما جلسه سوّم « از موءوده تا محرّره»  را بشنوید!

محسن قنبریان

پاسخی به نقد حجت الاسلام و المسلمین رسایی

برادر ارجمندم جناب آقای رسائی در کنار اعلام موافقت با بخش های زیادی از یادداشت “راهبرد روشن رهبر انقلاب درباره کشف حجاب” از غفلتی در آن تذکر داده اند تا نتیجه گیری غلط نشود؛ و آن اینکه: “راهبرد رهبر انقلاب در موضوع حجاب به هیچ وجه متمرکز بر تذکر لسانی نبوده بلکه این مرحله راهبرد ایشان در مواجهه مردم با موضوع منکر عدم رعایت حجاب است و الا در خصوص حاکمیت راهبرد ایشان ورود نهادهای مختلف و اعمال قانون از سوی آنهاست”

سپس برای این نکته شواهدی از سخنان رهبر انقلاب از ۸۰تا۹۸ آورده اند و نتیجه گرفته اند: “این بیانات رهبر انقلاب از جهت تعدد و هم از جهت صراحت به خوبی نشان می دهد که در کنار راهبرد تذکر لسانی توسط مردم، راهبرد دیگر امام و رهبر جامعه اعمال قانون از طرف حاکمیت بوده و به هیچ وجه مصداق آن برخورد با قاچاق پارچه و لباس و پیدا کردن دست سرویس های امنیتی دشمنان نیست بلکه از نظر رهبر انقلاب دقیقا نسبت به کسانی که کشف حجاب کرده اند باید توسط حاکمیت اعمال قانون صورت بگیرد[۱]

به پاس ذره پروری ایشان نکاتی را عرض می کنم:

  1. بین “راهبرد” و “راه حل” (اصلی-اساسی و تبعی-تکمیلی) اقلا در یادداشت بنده فرق است.
    – راهبرد و استراتژی، احکام کلیِ همیشه ثابت مثل ایدئولوژی نیست. کاملا وابسته به شرایط و موقعیت، ظرفیت های خودی و دشمن طراحی می شود. لذا در کشف راهبرد همیشه باید آخرین بیانات و هندسه کلام در شرایط جدید در نظر گرفته شود و البته برای فهم بهتر به منظومه سخنان سابق هم نظر شود.
    – “راه حل” نیز یک راه حل پایه و اساسی است و راه حلهای فرعی و تکمیلی. مثلا وقتی اطباء می گویند: آخر الدواء الکی! راه حل اساسی درمان دارویی است ولو در آخرین مرحله با جواب نگرفتن به راه حل داغ کردن (جراحی) تن دهند.
    تذکر لسانی و همگانی مردم و تبیین (و همه آنچه “فن آوری اجتماعی” خوانده ام) در یادداشت بنده، راه حل اساسی بیان شده است نه راهبرد.
    راهبرد رهبر انقلاب در شرایط جاری -که گسل اجتماعی پدید آمده و ارتباط را قطع و تذکر را نوعا نزاع می کند- اینجور بیان شده است:
    “رهبر دارد چتر وحدت ملی می گسترد و شکاف و گسل اجتماعی را پر می کند تا تاثیر و تاثر ملت برهم [یعنی راه حل اساسی] فراهم شود”.
    گمان نمی کنم برادر عزیزم با این مهم بمثابه راهبرد (در ظرفی که در فقرات اول یادداشت توضیح یافته) مخالفتی داشته باشد.
    فقط با تحقق این راهبرد است که “فن آوری های اجتماعی” تبیین و تذکر لسانی و حتی “اجرای احکام توسط حاکمیت” قابل انجام و ثمر بخش است.
  2. بین “نوک تیز مطالبه گری از مسئولین” با “خود وظایف مسئولین” هم فرق است!
    – بنده “وظیفه حاکمیت” را فقط برخورد با قاچاقچیان حجاب و سازمان بخشی ها و دستهای پنهان مورد اشاره رهبری، قرار ندادم؛ بلکه “پیکان مطالبه گری” دوستان حزب اللهی در تجمعات را در این موارد منحصر کردم؛ و بین ایندو فرق آشکاری است.
    وقتی محجبه ها، خانواده شهدا و حزب اللهی ها دائم با تحصن و تجمع، فقط مطالبه اِعمال قانون تعزیرات بر بی حجاب خیابان کنند، و چنانچه دیدیم شعار به مرگ بر بی حجاب (و سایر تعابیر) بکشد؛ همان گسل اجتماعی عمیق تر می شود و آن راهبرد زمینه ساز زمین می خورد. (دقت شود)
    – بنده مطالبه گری را به برخورد با “قاچاق لباس و پوشاک” تقلیل ندادم و حتی کنار قاچاقچیان حجاب و سازمان بخشی ها و دستهای پنهان، اول “مطالبه برخورد با مهره درشتهای بی حجابی” را ذکر کردم. کمی قبل هم در یادداشت “هنجار سازی مترفین” مفصل تر به لزوم این برخورد پرداختم.
    معتقدم اینجور مطالبه گری ها از مسئولین غیر از اولویت و اهمیت، آسیب زننده به راهبرد و بستره سازی برای تاثیر و تاثر عمومی ملت نخواهد بود.
  3. بنده به اتکاء آمار مرداد ۱۴۰۱ و هم تعبیر رهبر انقلاب (“خیلی از کسانی که کشف حجاب می کنند…”) راه حل اساسی (نه راهبرد) را “تبیین” و “فن آوری های اجتماعی” بیان کردم. طبعاً با راه حلهای تکمیلی و تبعی سرجای خود مخالفتی ندارم و همیشه هم به آن اذعان کرده ام.
    یعنی ممکن است “پس از” تحقق راهبرد رهبری (یکپارچگی و بستره ارتباط و گفتگو برای تبیین و تذکر) باز عده ای بسیار اندک تر از حالا کشف حجاب را ادامه دهند؛ البته اعمال قانون درباره آنها -وقتی راه اصلی و اساسی طی شده- صحیح است. عادتا با طی روند یاد شده، همراهی عامه را هم خواهد داشت بخلاف وقتی از اول فقط ورود دادستان و اجرای احکام را مطالبه کنیم!
    – در اینباره هم فقط دو روز پیش از این یادداشت(۱۵ فروردین) ذیل سخنان رئیس قوه قضاییه یادداشتی گذاشتم که: نباید “جرم” به “تخلف” و “مجازات” به “جریمه” و “دادگاه” به “سامانه” تبدیل شود. اما همانجا هم دادگاه را مرتبه آخر و پس از تحقق ولاء طرفینی قرار داده در مقایسه با سامانه هوشمند جریمه، رعایت کرامت مرتکب خواندم تا بتواند از خود دفاع کند

– این نکته هم خالی از لطف نیست که در مجموع یادداشتها و مصاحبه های بنده، “تدبیر اجتماعی”، “فن آوری اجتماعی” و مانند آن مساوی “کار فرهنگی” نیست که اخیراً برخی مطالبه گران به آن الرژی یافته اند…

سپاس و قدر شناسی مجدد از جناب آقای رسائی

مرتبط: فهرست مطالب در حوزه حجاب

محسن قنبریان ۱۴۰۲/۱/۱۸

[۱] نقدی بر یادداشت آقای قنبریان درباره کشف حجاب

راهبرد روشن رهبر انقلاب درباره کشف حجابها!

  1. در دیدار با بانوان (۱۴۰۱/۱۰/۱۴) صراحتاً فرمودند: “کسانی را که حجاب کامل ندارند، نباید به بی دینی و ضد انقلابی متهم کرد”.
    برخی از ما پیروان ولایت از وصف (ضعیف الحجاب)، مفهوم گرفتیم و بی حجابها و کشف حجاب کرده ها را به “بی دین” و “ضد انقلاب” متهم کردیم!
    البته ایشان قبلا همین لبیک گویان به کمپین های علینژاد را هم بیش از فریب خورده لقب نداده بود.(۹۶/۱۲/۱۷)
    اینبار(۱۴۰۲/۱/۱۵) تصریح کرد: “خیلی از کسانی که کشف حجاب کردند اهل دین اند…”!
    تا از دست برخی از ماها و اتهام زنی هایمان نجاتشان دهد!
    می پرسی: حالا دعوا سر تعابیر و اتهامات است یا کشف راهبرد رهبری؟!
    منتظر باش!
  2. دو سه دهه قبل ایشان راه حل اساسی بی حجابی و بدحجابی را تذکر لسانی همگانی [نه گروه های نیابتی] می دانست: “بگویید و رد شوید”!
    آنوقت هم بسیاری از ما پیروان ولایت می گفتیم: اثر ندارد!
    اندیشکده ها و مراکز تخصصی هم دنبال بسته سیاستی و اجرایی برای تحقق تذکر لسانی همگانی نیافتادند. به شکل نیابتی و حداقلی انجام و البته محکوم به شکست شد!
    تا به اینجا کشید که کمپین های طراحی شده اپوزیسیون و سوژه سازی های گشت ارشاد از اساس تذکر لسانی را “ناممکن” (نه فقط ناموثر) کرد!
    فکر نمی کنید ادبیات اخیر رهبر انقلاب راهبردی را دنبال می کند؟!
    ادامه دهید!
  3. آمار پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات (دفتر طرح های ملی) در بازه زمانی ۲۹تا ۳مرداد۱۴۰۱ نشان می داد: ۲۳٪از پاسخگویان، اصلا حجاب را “واجب شرعی” نمی دانند!!!
    با انحاء تهاجمات رسانه ای و شبکه ای؛ شک، شبهه و جهل بسیط (به این میزان) نسبت به حکم عجیب نیست. با این وضع، در فضای گسل های اجتماعی موجود و ناممکن شدن گفتگو، تبیین و تذکر لسانی؛ صرفاً تکیه بر ورود قهری یا قضایی و اجرای تعزیرات قانونی، طبعا راه حل اساسی به نظر نمی رسد.
    اما گفتن این حرفها، از سوی برخی گروه ها و شبکه های اجتماعی، اتهام اسلام صورتی(!) می خورد! فقط “دادستان ورود کن!” نشان مذهب و انقلابیگری و غیرت قلمداد می شد!
    تا اینکه رهبر انقلاب هم در دیدار اخیر (۱۴۰۲/۱/۱۵) از “این ندانستن” به نوع دیگری سخن گفت و باز کمیت را بالا برد: “خیلی از کسانی که کشف حجاب می کنند اگر بدانند که پشت این کاری که اینها دارند می کنند چه کسانی هستند قطعاً نمی کنند. من می دانم. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دین اند، اهل تضرع اند، اهل ماه رمضان اند، اهل گریه و دعا هستند. توجه ندارند که چه کسانی پشت این سیاست رفع حجاب و مبارزه با حجاب است. جاسوسهای دشمن، دستگاه های جاسوسی دشمن دنبال این قضیه است. اگر بدانند حتما نمی کنند”!
    یعنی آنهایی که به ابعاد “حرام سیاسی” بودن کشف حجاب نا آگاهند هم “خیلی” هستند!
    اگر “خیلی” از کسانی که کشف حجاب کرده در خیابان اند، “نمی دانند”؛ راهش “تبیین است یا باتوم”؟!
    ایشان در ماجرای اغتشاشات فرمود: “وسوسه روی جوانان را تبیین بر طرف می کند نه باتوم”!(۱۴۰۱/۱۰/۱۹)
    اما راه حل بسیاری از ما باتوم یا مابه ازاء دوربین-جریمه بود!
  4. اما تبیین، فضا و ارتباط می خواهد.
    فضای موجود، گسست و جدایی بین بی حجاب و محجبه و علماء و… است. دشمن هم به شکل جدی به آن دامن می زند و دوستان نا آگاه هم مثل همیشه سوژه ها را برای گسست بیشتر فراهم می کنند.
    رهبر انقلاب با ادبیات خاص اخیر، اول دنبال بسترسازی برای این ارتباط و گفتگو و زمینه سازی برای جهاد تبیین است.
    اول شل حجابها را از زبان تندِ ما و برچسب های بی دین و ضد انقلاب گرفتند.
    وقتی فقط جای برچسب ها را عوض کردیم و به کشف حجابی ها، بی دین و ضد انقلاب گفتیم و حتی به خطبه های جمعه هم کشاندیم؛ سراغ اینها هم آمد و با ادبیاتی غلیظ تر و کلماتی بیشتر از بار قبل (که درباره شل حجابها بود) آنها را از زبان تند ما گرفت. آنها را اهل دین و تضرع و گریه و دعا و رمضان خطاب کرد.
    رهبر دارد چتر وحدت ملی می گسترد و شکاف و گسل اجتماعی را پر می کند تا تأثیر و تأثر ملت برهم فراهم شود. واضح نیست؟!

به طور روشن:

این چتر پدری، برادری-خواهری که زمینه و بستره برای “فن آوری اجتماعیِ” گفتگو، تبیین، تذکر و تصحیح است، را به هیچ طریق پاره نکنیم. دوباره در آن رخنه جدید نیافکنیم.

خطباء، ائمه جمعه، منبری ها و گروه های مرجع چند هفته _بدون اینکه ارزش حجاب را کم یا بی حجابی را مجاز نشان دهند_ با همین ادبیات و درون همین راهبرد سخن بگویند.

اول به بستره گفتگو و ارتباط بپردازند از یکپارچگی و ولاء طرفینی [۱] بگویند و گسل اجتماعی را هم آورند.

به جای تجمعات مطالبه گری برای اِعمال تعزیرات قانونی یا اجرای جریمه علیه بی حجابها و…، به بسته ها و خلاقیت های فن آوری اجتماعی تأثیر و تأثر همگانی و متقابل فکر کنند. برخی ابتکارات خوب را بیفزاییم و نقش آفرینی مدنی خود را گسترش دهیم.

اگر نمی خواهیم حاکمیت در ارزشها برکنار باشد و فعلا مطالبه گری از مسئولین را انقلابیگری می دانیم؛ مطالبه برخورد با مهره درشت های بی حجابی یعنی قاچاقچیان حجاب و پوشاک، سازمان بخشی ها و دست های پنهانی که رهبری اشاره کردند را بخواهیم.

در برنامه جهان آراء عرض کردم بی حجاب کف خیابان، برانداز هم که باشد، بدتر از سرباز میدان ژاله دوره پهلوی نیست؛ با افسر بعثی شلمچه فرق دارد؛ یکبار دیگر (مثل دوره انقلاب) باید او را به ملت برگردانیم.

اولویت مسائل اقتصادی در مطالبه از دولتها را جابجا نکنیم.

رهبر انقلاب در همین سخنرانی تصریح کردند: “برای عملی شدن شعار امسال باید دستگاه ها و بخش های کشور اولویت آن را بپذیرند. همه همتها و اراده ها در طول سال باید متوجه این نقطه کانونی باشد./ شعارهای اقتصادی به معنای بی اعتنایی به مسائل فرهنگی و اجتماعی نیست یک اقتصاد نابسامان بر فرهنگ جامعه هم اثر گذار است”(۱۴۰۲/۱/۱۵)

ایشان از امام و مولایش امیرالمومنین(ع) آموخته که در خطبه۸۷ فرمود: “معذور دارید کسی را که هیچ حجتی علیه او ندارید و او منم!…بر حدود حلال و حرام واقف تان کردم، لباس عافیت از عدالت برتنتان کردم، معروف را با قول و فعلم فرش زیر پایتان کردم، کرائم اخلاقی خود را به شما نشان دادم…”

یعنی بدون مطلع کردن همه به حرامها، به عافیت رساندن زندگی ها با عدالت اجتماعی، فرش کردن معروف در جامعه، نشان دادن کرامت های اخلاقی حاکم؛ حاکمیت در قبال شهروندانش معذور نمی شود؛ عذر خطاها و تخلف ها تمام نمی شود!

مرتبط: فهرست مطالب در حوزه حجاب

محسن قنبریان ۱۴۰۲/۱/۱۷

[۱] رهبر انقلاب در دیدار بانوان(۱۴۰۱/۱۰/۱۴) یکبار دیگر سخنرانی خود برای علمای استان خراسان شمالی(۹۱/۷/۱۹) را به رخ کشید که به نظرم مثالی گویا از ولاء طرفینی و نهی از منکر متقابل بی حجاب-متشرع است.