بایگانی ماهیانه: اردیبهشت 1402

مهار تورم در مقیاس شهر!

۱٫      مسکن وقفی و خیریه ای

به این چند گزاره توجه کنید:

  1. تورم در همه شهرهای ایران برابر نیست. یک جستجوی ساده نرخ تورم متفاوت شهرها و استانها را در سالهای متمادی به شما نشان می دهد.
  2. پایینی تورم در برخی شهرها، همه عواملی غیر قابل تحصیل ندارد لذا قابل شبیه سازی در شهرهای دیگر است.
  3. بالاترین سهم در تورم سبد خانوار را مسکن برعهده دارد که خود “متغیری” در شهرهای ایران و بالتبع نرخ تورم آنجاست.

فکر می کنید پروژه خیریه ای مثل آنچه این جوان عراقی (عباس سیف) یک تنه و با پول خُرد خیّرین انجام داده چقدر میتواند غیر از کمک مستقیم به ضعفاء، به شکل غیر مستقیم به سبد زندگی همه خانوارهای آن شهر کمک کند؟!

عرضه این میزان مسکن در “شهری کوچک”، تورم مسکن آنجا را مهار و هزینه اجاره را بر کل خانوارهای شهر می کاهد و یک خیر مضاعف می شود.

پ. ن:

دولت در “سطح ملی” می تواند با سیاست زمین صفر و واگذاری زمین به نیازمندان و تعاونی های مسکن، نقدینگی را به سمت تولیدی که قابل انجام توسط هر خانوار است، هدایت کند و از این طریق: هم از نرخ تورم عمومی بکاهد/ و هم وعده ساخت مسکن اش را تحقق دهد؛ که البته چنین نمی کند!

با این وضع باید از نیروی اجتماعی مردم ایران کمک گرفت و به مهار تورم در مقیاس کوچک (شهر و روستایی که در آن زندگی می کنیم) فکر کرد.

 گروه های جهادی و خیریه های شهری به کمک “انجمن خیّرین مسکن ساز”، در شهرهایی که مشکل زمین ندارند، باید بتوانند کاری مثل این جوان عراقی بکنند.

ایده های غیر خیریه ای دیگر مستقلا قابل طرح است.

 ادامه دارد…

محسن قنبریان

نقاب الفاظ مقدس!

بعضی فکر می کنند هر تئوری با کلمات مقدس تر آمد درست تر است!

دولت اول اموی، بیت المال را “مال الله” می خواند! که به توحید هم نزدیکتر است!

اما دعوای شاگردان امیرالمومنین(ع) با آنها سر همین لفظ بود!

همه چیز مال خداست اما آنجا که کلیدش در جیب توست، “بیت المال مسلمین” است؛ یعنی برای سرانه مسلمانها درش سهم است!

حزب اموی می خواست “مال الله” بخواند و خودش را “خلیفه الله” تا هرچه دلش خواست با بیت المال بکند و به کسی مربوط نباشد!

* برای قضاوت بهتر:

فایل صوتی کامل و چکیده را از اینجا دسترسی داشته باشید.

حجت الاسلام قنبریان

۱۸/ درسهایی از نهج البلاغه

جلسه هجدهم درسهایی از نهج البلاغه به کلام حجت الاسلام قنبریان، به شرح نامه ۵۳ نهج البلاغه پرداخته است. این جلسه مورخه ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ برگزار شده است. صوت این جلسه منتشر می‌شود.

 

از نظریه مبنا (تسخیر طرفینی) تا طرح کلی ساخت اجتماعی و اقتصادی

“قیمت گذاری آزاد” در بازار اسلامی یا “بازار آزاد” لیبرال؟!!

طرح پیشینی چینش صنوف و نهادهای اقتصادی:

لشکریان و نظامیان، خراج دهندگان، قضات و دبیران، صنعتگران و تجار

حل تعارض منافع فاتحان و خراج دهندگان!

تفکیک قوا در والی و فرمانده لشکر با قاضی و مسئول بیت المال!

–  منع والی و قاضی و هاشمی از سهم بری عاملین زکات!

والی و قاضی و عمّال نباید تاجر هم باشند!

چند وصف لشکریان:

  • حصون الرعیه: دژهای مردم و ملت یا والی؟!
  • زین الولاه: زینت والی/ لزوم بروز سجایای حاکم عادل در آنها/ نامه۱۴ و…
  • عزّ الدین: حصن دین هم فقهاء و اندیشمندان اند نه نظامیان! اما عزت دین نظامیان اند!
  • سُبُل الأمن: راههای امنیت

دریافت سخنرانی «۱۸/ درسهایی از نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

ادامه خواندن ۱۸/ درسهایی از نهج البلاغه

مجاهدان فلسطینی و بیعت با امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف )

چرا مجاهدان فلسطینی در مساجد با امام زمان بیعت می‌کنند؟

بیعت با امام مهدی(عج) در وصیت نامه شهید نضال فرحات مهندس موشک‌های قسّام

تدبیر اجتماعی، عنصر مغفول در امر به معروف!

برشی از کلاس کارگاه حل مساله فقهی مدرسه تخصصی فقه امام کاظم(ع)

  • برای فقه تحقق و اقامه، “فن” کنار “علم” و “خلاقیت” کنار “اجتهاد” لازم است.
  • وسائل امر به معروف در بیان شهید مطهری: پند، بند، تدبیر اجتماعی
    – بیش از حد بر سر پند و بند حساب شده!
    – “چیزی که بیش از همه مورد غفلت است: تدابیر عملی است”.
  • تدبیر اجتماعی، کار فرهنگی نیست؛ استفاده از مولفه های یک زندگی اجتماعی است که مثل حروف الفبا طوری چیده شود که نتیجه مطلوب حاصل شود.
    – بعد مهسا کسی کمپین علیه صف جدای زن و مرد در نانوایی داده است؟! چرا نه؟!
    – تفکیک برخی معابر توسط امیرالمومنین؛ نه فتوای طالبانی حداکثری و نه تابوی غربزدگان!
    – غرب هم سه قسم تفکیک جنسیتی دارد!
  • تجربه دیگری(غیر از مثال شهید مطهری) از تدبیر اجتماعی در ایسلند
  • اجتماعات مرگ بر بی حجاب اگر متفرق و فقط در خیابان ظاهر شوند…!

دریافت سخنرانی «تدبیر اجتماعی، عنصر مغفول در امر به معروف!» | “دریافت از پیوند کمکی

اولوا بقیه!

آیه ۱۱۶ هود می پرسد: چرا اولوا بقیه نیستید!

  • اولوا بقیه، رهسپار بقیه الله اند!
  • و اینها فقط به یک وصف توصیف میشوند: نهی از فساد در زمین!

امام خمینی ما را پای این آیه آورد!

  • حالا بگو دینداری مردم ایران بهتر شده یا پسرفت کرده؟!

امام همه آن را در دو کلمه خلاصه کرد: مبارزه با آمریکا و اسلام آمریکایی!

  • اسلام آمریکایی یعنی چه؟!

هیچ جمکران و مسجد سهله ای بیشتر از این اولوا بقیه شدن تورا به امام زمان(عج) نمی رساند!

فایل صوتی کامل این سخنرانی پرمطلب را اینجا بشنوید.

چکیده بحث را اینجا بخوانید.

 

حجت الاسلام قنبریان

تقویت مدارس دولتی، به تعطیلی مدارس پولی است!

توجه شایسته به عدالت آموزشی بدون لحاظ این فرآیند به نتیجه نمی رسد: «وقتی آموزش از حق تبدیل به کالا شود؛ حتماً برنده ی بازار، برنده آموزش هم خواهد شد»!

  1. پول، عنصری برای رتبه بندی کالاها (نه حق ها) است: کالای مرغوب تر، گرانتر؛ دادن پول بیشتر، کالا و خدمت با کیفیت تر!
    اساساً رابطه پول-کالا ست که “بازار” را پدید می آورد.
  2. آموزشِ حامل فرهنگ (مثل دوره ابتدایی که از سواد ضرورات زندگی، تا فرهنگ ایرانی-اسلامی، تا کمربند ایمنی و زلزله و… را آموزش می دهد)، “حق همگانی” است؛ بخلاف آموزشِ حامل ثروت (مثل تحصیلات حرفه ای) که نوعی “کالا” ست.
  3. اجازه بازیگری به عنصر “پول” در عرصه حقوق همگانی، حتما آنها را کالا و بر اساس پول و درجه ثروت، رتبه بندی می کند؛ مثل کاری که با کالای خانه، ماشین، خوراکی ها و پوشاک می کند.
    این حتمیت در شرایط عینی، حس شدنی تر است: به اندازه ۱۶میلیون دانش آموز، معلم برتر و فضای آموزشی مناسب تر و… نداریم؛ پس حتما پول، آنها را رتبه بندی و بهترین ها را برای مدارس پولی تر می برد!
  4. در گذشته تمدنی، عمدتا نهادهای وقف و خیر (اقتصاد مجانی)، تامین حق آموزش می کردند؛ که امروز هم می توانست به کمک بودجه دولتی، تقویت مدارس را موجب شود. لکن “بازار آموزش” با مدارس خیریه ای و وقفی همان می کند که ربا و سود بانکی با قرض الحسنه! (دقت کنید)

* بیشتر بخوانید.

محسن قنبریان

حمیدرضا وجدان بیدار جامعه

یادداشت حجت الاسلام قنبریان را در روزنامه وطن امروز بخوانید.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین محسن قنبریان: برای حفاظت و حراست از افراد جامعه، ۲‌مرحله متصور است؛ یک مرحله جایی است که اصطلاحا به آن مرحله امداد و نجات می‌گویند و آنجایی است که کسی قربانی شده و مورد آسیب واقع شود، مثل جایی که انسان از حادثه‌ای طبیعی مثل سیل و زلزله آسیب می‌بیند و همه وجدان‌ها می‌گویند باید امداد برسانید. اگر به جای سیل و زلزله یک عمل ارادی و اختیاری مثل یک شرارت، سرقت، تجاوز و اذیت جنسی اتفاق بیفتد، اینجا فیلسوفان اخلاق و حقوق به یک حکم اخلاقی به نام امداد و نجات حکم می‌کنند و می‌گویند همه باید به کمک بروند. متأسفانه در دنیای غرب به دلیل گسترش فرهنگ «به من چه» و«به تو چه» این امر بشدت آسیب دیده است؛ به گونه‌ای که ما آمار بالای تجاوز جنسی را در آنجا داریم. مثلا ۶۵۰۰ تجاوز جنسی در ۳ سال گذشته در انگلستان ثبت شده است تا جایی که برای مقابله با این مساله مثلا روی لباس پرستاران بریتانیایی دوربین نصب می‌کنند. یا در اسپانیا به خاطر کاهش مجازات مجرمان جنسی اعتراضاتی وجود دارد و مردم از این بابت ناراحت هستند، این عواقب این مساله است که اگر در مرحله امداد و نجات جامعه به خود بگوید به ما چه ربطی دارد، این اتفاقات می‌افتد.
مرحله دوم این است که کسی به ظاهر قربانی نشده و کمکی برای نجات خود ‌طلب نمی‌کند و با رضایت خود این کار آسیب‌زا را انجام می‌دهد و خود را در معرض آسیب قرار می‌دهد. این مرحله در پهنه وسیع امر به معروف و نهی از منکر جا می‌گیرد.
آقای «مایکل کوک» که درس‌خوانده کمبریج و استاد دانشگاه‌های آمریکاست، وقتی ماجرای متروی شیکاگو را تعریف می‌کند، می‌گوید آنجا کسی مورد آزار جنسی واقع شد و مردم با وجود اینکه شلوغ‌ترین وقت مترو بود، تماشاگر بودند.
سوال و پرسش اصلی روزنامه‌ها این بود: چه بر سر مردم آمده است که قربانی تجاوز کمک می‌خواسته و هیچ کسی به کمک او نرفته است. صرفا بعد از آنکه متجاوز کارش را تمام کرد و رفت، کسی دنبالش کرده و او را به پلیس معرفی کرده است و آن فرد با ۵ نفر دیگر که علیه متجاوز شهادت دادند به عنوان شهروندان خوب، جایزه شهروندی گرفتند.
مایکل کوک در اینجا یک بحثی دارد که بحث مفیدی است و در کتاب خود آورده است. وی ۲ جلد مفصل کتاب «امر به معروف و نهی از منکر در اسلام» نوشته و می‌گوید ما در فرهنگ خود واژه‌ای برای این مساله نداریم که کسی در این شرایط کمک کند. می‌گوید من ۱۲ سال تحقیق کردم و ۱۷۰۰ کتاب و مقاله خواندم و با اسلام آشنا شدم و دیدم مفهوم وسیعی به نام امر به معروف و نهی از منکر دارند که هم شامل امداد و نجات می‌شود، یعنی جایی که کسی کمک بخواهد و قربانی باشد و هم شامل جایی می‌شود که حتی آن شخص خودش کار بدی را انجام می‌دهد ولو خودش انتخاب کرده اما چون کار بدی است و کار بد عواقبی را در جامعه دارد، نهی از منکر او لازم است. در میان کسانی که مسلمان نیستند، تقریبا مفصل‌ترین کتاب درباره امر به معروف را وی نوشته و دلیلش هم در پیش‌گفتار همین مساله ذکر شده است.
مرحله‌ای که تحت عنوان امداد و نجات ذکر شد را همه وجدان‌های عمومی جامعه، هم‌صدا تصدیق می‌کنند که آنجا جایی است که انسان باید هر طور می‌شود کمک کند. فطرت انسانی مردم، کسانی همچون شهید الداغی را که در این راه مجروح یا شهید می‌شوند ستایش می‌کند و اگر این سنگ‌های زیرین فطری و وجدانی جامعه ویران شد، چیزی برای آن جامعه نمی‌ماند؛ همان‌طور که در غرب نمانده است.
۶ چیز در ادیان محل اتفاق هستند که یکی از آنها امر به معروف و نهی از منکر است. همه ادیانی که روی زمین آمدند اصل امر به معروف و نهی از منکر را داشتند ولی در فرآیند سکولاریزاسیون جوامع غربی، این اصل مهم از مسیحیت و ادیان دیگر رخت بسته تا جایی که مرحله امداد و نجات هم دیگر آسیب جدی دیده است.
در اسلام این چنین تشریع حکیمانه‌ای وجود دارد که همه فقها به حکم عقل، آن را واجب می‌دانند و منافع زیادی را در خودش دارد که باید قدردان این اصل و کسانی چون شهید الداغی که جان خود را در این راه نثار می‌کنند، باشیم.

پاسخ قنبریان به استاد حقوقی که به شهید الداغی صفت نفله شدن را داد / وجدان عمومی بیدار جامعه این حرف‌‎ها را بر نمی تابد

محسن قنبریان در گفتگو با دانشجو:

بهتر است سر یقینی ها به اشتراک برسیم، امداد رساندن به یک فرد وقتی مورد تجاوز واقع می شود یک اجماع اخلاقی و عرفی در همه جای دنیاست.

اگر این مرحله را هم زیر سوال ببریم به این معناست که اگر کسی قربانی سرقت،تجاوز یا هر نوع شرارتی قرار گرفت کسی هیچ اقدامی نکند.

اینکه بگوییم اقدام شهید الداغی کاری نفله شدنی یا بیهوده است حرف اشتباهی است و وجدان عمومی بیدار جامعه این حرف‌‎ها را بر نمی‌تابد.

شهید الداغی را چگونه روایت کنیم؟!

به کرات گفته ام خاستگاه اصلی تحقق امر به معروف در جامعه، ولاء طرفینی زن و مرد جامعه است.

– هر طرحی که از آن ارتزاق نکند یا بدان نیانجامد، نه خودی است و نه شدنی!

 

ولاء متقابل اجتماعی در اسلام دو رو دارد:

  1. پناه دادن و حمایت از هم کردن (۷۲انفال)
  2. امر به معروف و نهی از منکر کردن همگانی و متقابل (۷۱توبه)

اگر برای بخشی از جامعه (مثلا بی حجابها) به هرعلت (ساخت سیاسی یا برساخت رسانه ای) این ذهنیت ساخته شد که: تو فقط امر و نهی میشوی! اما نه حمایت میشوی! و نه حق امر و نهی متشرعان و حاکمان داری!

گسست و گسل اجتماعی شکل می گیرد. ولاء طرفینی از کار می افتد و نهی از بی حجابی هم به مقاومت مدنی آنها اصابت می کند!

 

شهید الداغی تمثال زیبای روی دیگر سکه ولاء متقابل است.

– مصداق روشن “وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ” است.

او دختر کم حجاب را نهی از منکر نکرد، اورا یاری داد و مأوای او شد. چاقو خورد اما دختر ایران را تنها نگذاشت!

جامعه آسیب دیده از بی حجابی، به این روی سکه ولاء مومنانه نیازمند است؛ تا گاردش بشکند و نصحیت برادرانه و خواهرانه بپذیرد.

 

این شهید عزیز را اگر همین گونه -که بود- روایت کنیم، به امر به معروف هم کمک می کنیم.

اما اگر بعکس، مسبب خونش را بی حجابی و کم حجابی خواندیم (که بی سبب هم نیست!) و مایه شعار مرگ بر بی حجابش ساختیم؛ باز بجای التیامِ گسل و موثر کردن روی دیگر سکه ولاء اجتماعی (امر و نهی)، بر شکاف و گسست افزوده، امر و نهی ها را بی اثرتر می کنیم.

 

محسن قنبریان