بایگانی دسته: پیام‌ها و تحلیل‌ها

 به خشم آوردن آمریکا از نظر قرآن!

به خلاف قرائت برخی دیپلمات‌ها، در فرهنگ قرآن، خشمگین کردن کفار مستکبری مثل آمریکا، “فی نفسه یک ارزش” است و هر عملی که چنان کند “عمل صالح” نوشته می‌شود (۱۲۰/توبه)

قرآن در توصیف عصبانیت و خشمگینی آن‌ها، “به هم خوردن دستگاه محاسباتی‌شان” را تصویر می‌کند که:

  • “سر انگشتان خود را به دندان می‌گزند[۱]” (۱۱۹/آل عمران).
  • یا نزدیک به انتحار می‌شوند: “از خشم باید ریسمانی به آسمان کشند سپس خود را بدان حلق آویز کند و آنگاه بنگرد آیا این کار خشم او را از بین می‌برد؟[۲]” (۱۵/حج).

پس این خشمگین کردن، “کاری استراتژیک” است و بیجا نیست که عمل صالح تلقی می‌شود.

قرآن بر چند عمل -که موجب آن خشم است-تأکید بیشتر دارد:

  • خود اتکائی و بالندگی[۳](۲۹/فتح)
  • حضور در سرزمین‌هایی که حضورتان لازم است[۴](۱۲۰/توبه)

از حضور مدبرانه در سوریه و عراق و کمک به یمن و فلسطین پشیمان نباش و به فکر بالندگی و خوداتکائی ایران باش که “کفر عصر” را خشمگین و محاسباتش را به هم می‌ریزد و برای شما “عمل صالح” نوشته می‌شود.

(آیات مورد اشاره را ببینید)


[۱]  ها أَنتُم أُولاءِ تُحِبّونَهُم وَلا یُحِبّونَکُم وَتُؤمِنونَ بِالکِتابِ کُلِّهِ وَإِذا لَقوکُم قالوا آمَنّا وَإِذا خَلَوا عَضّوا عَلَیکُمُ الأَنامِلَ مِنَ الغَیظِ ۚ قُل موتوا بِغَیظِکُم ۗ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدورِ﴿۱۱۹﴾

شما کسانی هستید که آنها را دوست می‌دارید؛ امّا آنها شما را دوست ندارند! در حالی که شما به همه کتابهای آسمانی ایمان دارید (و آنها به کتاب آسمانی شما ایمان ندارند). هنگامی که شما را ملاقات می‌کنند، (به دروغ) می‌گویند: «ایمان آورده‌ایم!» امّا هنگامی که تنها می‌شوند، از شدّت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان می‌گزند! بگو: «با همین خشمی که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینه‌ها آگاه است.»

[۲]  مَنْ کَانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ ﴿۱۵﴾

آن کس که پندارد خدا هرگز او را (یعنی رسولش را) در دنیا و آخرت یاری نخواهد کرد (و اینک نصرت‏های الهی را در حق او می‏بیند) پس طنابی به سقف بندد و خود را از آن بیاویزد تا خفه شود، آن گاه بنگرد که آیا این حیله و کید او خشمش را از بین می‏برد؟ (۱۵)

[۳]  مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِی الإنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿٢٩﴾

محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند، آنان را در حال رکوع و سجود نماز بسیار بنگری که فضل و رحمت خدا و خشنودی او را می‌طلبند، بر رخسارشان از اثر سجده نشانه‌های نورانیّت پدیدار است. این وصف حال آنها در کتاب تورات و انجیل مکتوب است که (مثل حال آن رسول) به دانه‌ای ماند که چون نخست سر از خاک برآورد جوانه و شاخه‌ای نازک و ضعیف باشد بعد از آن قوّت یابد تا آنکه ستبر و قوی گردد و بر ساق خود راست و محکم بایستد که دهقانان را (در تماشای خود) حیران کند (همچنین محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم و اصحابش از ضعف به قوّت رسند) تا کافران عالم را (از قدرت و قوّت خود) به خشم آرند. خدا وعده فرموده که هر کس از آنها ثابت ایمان و نیکوکار شود گناهانش ببخشد و اجر عظیم عطا کند. ( ۲۹ )

[۴]  مَا کَانَ لأهْلِ الْمَدِینَهِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الأعْرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلا إِلا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ﴿١٢٠﴾

اهل مدینه و بادیه‏نشینان اطرافشان نباید هرگز از (همراهی) پیغمبر تخلف کنند و نه هرگز جان خود را از جان او عزیزتر شمارند، زیرا هیچ رنج تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه خدا نکشند و هیچ قدمی در جایی که کفار را خشمگین کند ننهند و هیچ دستبردی به دشمنان نرسانند جز آن‌که در مقابل هر یک از این رنج و آلام عمل صالحی در نامه اعمالشان نوشته شود که خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نخواهد گذاشت. (۱۲۰)

پارادکس پول و آموزش!

یادداشت قبل و مواجهه مخاطبان بهانه‌ای برای موشکافی بیشتر شد.

به این دو سؤال فکر کنید:

  1. آموزش و پرورش متداول “کالایی خصوصی” است یا “خدماتی عمومی” ؟!
    خدمات عمومی چیزی است که بطور اعتباری یا ذاتی، سهم هر کس از آن به قدرت خرید و تمایل او بستگی ندارد. اما کالای خصوصی برعکس، مقدار مصرف آن تابعی از قدرت خرید و اراده و تمایل مصرف کننده است.
    آموزش و پرورش در ایران کدام یک است؟!
  2. نهاد آموزش و پرورش، “حامل فرهنگ عمومی” است یا “بهترین راه انتقال قدرت و ثروت” ؟!

آیا در دنیای جدید از نهاد آموزش برای ساخت شهروندی مناسب استفاده می‌شود یا صرفا ابزاری برای انتقال حرفه‌ها و مشاغل است؟

حل مشکلات اجتماعی از سن ازدواج و آموزش‌های آن تا رعایت قوانین رانندگی، چاقی و لاغری، حفاظت از محیط زیست، آموزش دفاعی و زلزله و…تا دادن هویت ایرانی-اسلامی و کاربری بهتر از فن‌آوری و مناسبات موجود جامعه همه متن اصلی آموزش و پرورش هست یا نیست؟

اگر چنین است پس از خدمات عمومی است.

اما اگر مثل کارورزی یک جوان نزد صنعت‌گری در دنیای گذشته است -که به میل خود آن صنعت را برای شغل آینده برگزیده بود- یک کالای خصوصی است.

شاید قائل به تفصیل شوید که: تا پایه‌ای تحصیلی، اولی غالب است و از پایه‌ای دیگر دومی!

مثلا تحصیلات عالی عملا در خدمت توسعه و برنامه‌های آن طراحی و اجرا می‌شود و به نوعی حامل انتقال قدرت و ثروت است بخلاف آموزش‌های ابتدائی تا متوسطه که بیشتر حامل فرهنگ‌اند.

لازمه هر یک:

وقتی حامل فرهنگ و از خدمات عمومی شد:

  • الزامی و اجباری
  • همگانی
  • مفاد و ساختار حاکمیتی
  • رسمی (یعنی حتما از نهاد مدرسه می‌گذرد و مردم نمی‌توانند خود بگذرانند)

خواهد بود.

اگر کالای خصوصی بود؛ دیگر اقلا اجباری و الزامی و همگانی نیست و مفاد و ساختار آن هم حاکمیتی نخواهد بود (مثل همه حرفه‌ها).

  • باز ممکن است آن تفصیل را پی گیرید که: مثلا تا پایان متوسطه، خدمات عمومی؛ ولی تحصیلات عالی، کالای خصوصی!

اما توجه داشته باشید که گرچه گرفتن لیسانس، رسماً اجباری نیست، لکن وقتی شرط هر استخدام -حتی در شغل‌های غیر تخصصی مثل سرایداری و آبدارچی- منوط به آن می‌شود؛ عملا الزامی و همگانی می‌شود!

پارادکس پول و آموزش:

اگر آموزش(اقلا تا متوسطه) از خدمات عمومی است -که حق مخلوقین است- به فتوای فقهای بزرگی مثل شیخ انصاری، پول گرفتن در قبال آن از شهروندان حرام است؛ و متصدیان باید از بیت‌المال ارتزاق کنند.(واضح است بهره بردن از وقف و خیّرین به معنای پولی شدن آن نیست).

اگر اقلا تحصیلات عالی از کالاهای خصوصی است؛ پس چرا هزینه‌های آن از بیت‌المال و بودجه عمومی تٲمین می‌شود؟!

اگر آموزش‌های عالی برای تربیت تکنیسین صنایع و مانند آن است و جداگانه آنها هم واگذار به سرمایه‌داران شده؛ پس هزینه تربیت تکنیسین آنها هم با خودشان باشد؛ چرا از جیب عموم ملت؟!!

  • خود دولت در سال بیشتر از ۱۰۰هزار نیروی متخصص لازم ندارد؛ با کدام منطق در سال، سه برابر این را برای بخش خصوصی آموزش رایگان می‌دهد؟!
  • آیا صنعتگر و پیشه‌وری اگر بخواهد چنین کالای خصوصی(آموزش حرفه) به کارورزی دهد، به او چنین یارانه‌ای می‌دهند یا بعکس بیمه اجباری کارورز را هم از او می‌خواهند؟!(دقت کنید).

از زاویه دیگر: وقتی به حسب آمار ٨۰٪ قبولی‌های دانشگاه از۲۰٪ مدارس‌اند! و ٨۵٪ آن‌ها فقط متعلق به ۶ استان بهرمندترند؛ آیا در ارائه خدمات عمومی دچار تبعیض فاحش نشده‌ایم؟!

  • و اگر دانشگاه، خدمات عمومی نیست و کالای خصوصی است؛ آن ۲۰٪مدارس خاص هم برایش تعبیه شده؛ پس معطل کردن عمر جوانان ٨۰٪مدارس دیگر چرا عملا الزامی و اجباری است؟!

اگر کالاست پس چرا سالانه رقمی نزدیک ۴۰٪ بودجه آموزش و پرورش در آموزش عالی برای آن درصد کوچک هزینه می‌شود و هزینه‌اش از بخش خصوصی(اشخاص یا شرکت‌هایی که فارغ‌التحصیلان برای آنهایند) ستانده نمی‌شود؟!

آیا در مقابل، برای راه نایافتگان به آموزش عالی چنین مزیت مالی اختصاص می‌یابد؟! یا باز دانشگاه آزاد و پولی را جلوی پایشان قرار می‌دهیم؟!

و اینچنین عملا با تربیت نیروی مازاد، بیکاری را دامن می‌زنند؛ اما از جیب همین بیکاران رقم بالایی درآمد کسب کرده‌اند؟!

قبول ندارید تکلیف آموزش در کشور بین خدماتی بودن یا کالا بودن مشخص نیست؟! لذا هم از بیت‌المال خورده می‌شود هم مال مشتریان!!!

دولت‌ها، اصلی‌ترین مشکل را مخارج سنگین آموزش و پرورش می‌شمارند و لذا به سمت پولی کردن آن می‌روند.

در حالیکه در سیستمی که اشاره شد، با ارائه خدمات رایگان در تحصیلات عالی دولتی، متخصصانی را تربیت می‌کنیم که فرار مالیاتی فقط یک صنف آنان، ۳برابر هزینه نوسازی مدارس دولتی در یک سال است!(تٲمل کنید)

یعنی حتی پس از اشتغال، مالیات واقعی آن اصناف پر درآمد -که عمدتا از آموزش عالی رایگان برخوردار بوده‌اند- به چرخه بر نمی‌گردد تا نهاد آموزش(ابتدائی و متوسطه) بخاطر فقر به بخش خصوصی واگذار نشود!

محسن قنبریان
۹۸/۸/۱۱

مدارس پولی و تداوم بین نسلی تبعیض!


گرچه تٲسیس مدارس پولی مختص به خانواده حداد عادل نیست و فهرستش هرروز بلندتر می‌شود؛ اما نمی‌دانم این خانواده چه اصراری بر تئوریزه آن دارند؟! پدر خانواده آنرا مغایر با عدالت نمی‌بیند و مادر خانواده آنرا چاره‌ای تربیتی برای فرزندان می‌خواند و…!

به رغم این حرف‌ها، مدارس پولی و خصوصی‌سازی آموزش؛ هم مغایر با عدالت است هم مغایر با شرع!

مغایر با عدالت است!

چون بهترین ساختار برای نهادینه کردن تبعیض و استمرار نسلی آن است:

تبعیض در مالکیت منابع/ تبعیض در درآمدها/ تبعیض در امتیازات و انحصارات/ همه در بستر تبعیض آموزشی، نهادینه شده و تداوم بین نسلی می‌یابد.

توضیح اینکه:

  • کسانی که مثلا با خصوصی‌سازی‌هائی که می‌بینیم صاحب کارخانه‌های بزرگ می‌شوند؛ یا اراضی مرغوب را تملّک می‌کنند؛ یا با آورده‌ای ۵۰۰میلیاردی، حق سیاسیِ تٲسیس بانک خصوصی و خلق پول می‌یابند؛ در منابع ثروت از دیگران جلو افتاده‌اند.
  • کسانی که قانوناً تا ۲۴برابرِ کمترین حقوقِ جامعه می‌توانند درآمد بگیرند؛ و اصنافی که تا سقف ۶۰میلیون، در مقابل ۱میلیون و ۵۰۰هزارِ یک کارگر برایشان قانونی است؛ نیز در نظام حقوق و دستمزد بر دیگران تفوّق یافته‌اند.
  • کسانی که انحصار وارداتی خاص را از آن خود کرده و بازار آن جنس را در قبضه خود دارند؛ یا حق انحصاری بهره‌برداری از معدنی را دارند و از سود سرشار بهرمندند؛ هم تفاضل آشکاری بر غیر دارند.

این سه تفاضل و تبعیض قانونی و شبه قانونی به صاحبان اجازه می‌دهد بخشی از درآمد و ثروت را خرج آتیه برتر فرزندان کنند و کودکان معمولی خود را با پول در مدارسی برتر به جهت امکانات آموزشی بسپارند.

حالا موالید آن تبعیض‌ها در کنکور عمومی از بچه‌های مردم تفاضل طبیعی و قانونی می‌یابند!

به حسب آمار ۶۳٪ دانشجوهای دانشگاه‌های برتر کشور از این سه دهک بالا پر می‌شود (فقط ٨٪ از سه دهک پایین است)!

اگر درصدی از آن آقازادگان را پرت کار حساب کنیم که سراغ کامجوئی‌های آقازادگی می‌روند؛ درصد بالائی، از طریق دانشگاه‌های برتر و بالتبع بورس شدن یا تکمیل تحصیلات در دانشگاه‌های برتر اروپائی، قانوناً و واقعاً مدیران برتر آینده کشور می‌شوند.

یک دهه بعد، سپردن همه مناصب اصلی کشور به اینان عمل به تخصص‌گرائی و سپردن امور به هوش‌های برتر و رزومه‌های پُرتر است!

یکبار دیگر “استئثار” و ویژه‌خواری اقتصادی، “استیلاء” و قدرت سیاسی می‌سازد.

این یعنی نهادینه کردن تبعیض و استمرار نسلی آن. برهمن‌زاده، برهمن ؛ و دهقان‌زاده، دهقان خواهد ماند!

این چرخه و ساختار وقتی متصلّب‌تر و برگشت‌ناپذیر می‌شود که برخی از پدران ممتاز در دوره گذار، سیاست‌گزاران این روند بشوند!

می‌بینید علی‌رغم دعوای زرگری روحانی- حداد عادل (اصلاح طلب-اصولگرا) رئیس‌جمهور، حداد عادل و هم همسر ایشان را به شورای عالی سیاست‌گذاری آموزش و پرورش نصب می‌کند!

از این پس گذار به خصوصی‌سازی آموزش با مدارس پولی برای تفوّق طبیعی اغنیاء بر فقرا، بدون برگشت انجام خواهد شد.

خلاف شرع است!

در اینباره یادداشتی بنام “آقای روحانی، کالائی کردن آموزش خلاف شرع است!” در ۹۷/۱۰/۲۲ نوشته شد که دوستان دانش‌پژوه را به آن ارجاع می‌دهم.

محسن قنبریان
۹۸/۸/۱۰

معماری در عرف قرآن (۱)

نسبت “عمارت”با “بناء”، نسبتِ “عم٘ر” با “بدن ” است.

یک ساختمان -حتی هنری- عمارت در اصطلاح قرآن، نمی‌شود؛ چنانچه یک بدن بدون روح، عمر ندارد.

این حیات عارضی به بناء را صرف “تجسد فرهنگ” به آن نمی‌دهد؛ “معتمر” (عمره گذار) و “زائر” هم نقش اساسی دارند.

مشرکین ممکن است بر مساجد، بناء بسازند اما نمی‌تواند آنرا عمارت دهد. (آیات ۱۷و ۱٨توبه)

  • در یک عمارت اسلامی، توریست و زائر و نماز گذار بالسویه نیست. اولی فقط “تماشاگر” است؛ اما دومی “نقش آفرین” است.

اثر در علت مادی:

ماده اولیه یا بیس کار یک عمارت اسلامی، قطعه‌ای مناسب از زمین و مصالحی مرغوب نیست. بیس کار، “ارتباطی انسانی-ایمانی” با “قطعه‌ای از زمین” است. جوانمردان مومنی با یک غار، ابراهیم و هاجر و اسماعیل با قطعه از زمین، مجموعه‌ای مناسبات ایمانی در متراژی از زمین کوفه(که مسجد کوفه شد)، فداکاری و شهادت سیدالشهدا و اصحابش در مساحتی از زمین کربلا که موجب برتری آن زمین شد(طابت الارض التی فیها دفنتم).

اینها سرجمع، ماده و بیس کار معماری اسلامی می‌شوند.

کمترین ارتباط انسانی با خاک و زمین، نیت مومنانه وقف است که واقفی برای وقف زمینی برای مسجد می‌کند و آنرا از زمین‌های همجوار متمایز می‌کند.

در عنصر مصالح هم اثر می‌کند:

مثلا امیرالمومنین در خطبه قاصعه برای عمارت کعبه برای برترین معمار (ابراهیم) مثال می‌زند که از سنگ‌هائی استفاده کرد که نه نفعی می‌رسانند نه ضرری؛ نه می‌بینند نه می‌شنوند! یعنی سنگ‌های کم ارزش.

چرا؟ چون غایت از این عمارت یک مکان توریستی نیست ؛جاذبه گردشگری نباید عامل جذب مردم بدین‌جا شود (حتما این قطعه خطبه قاصعه نهج البلاغه را ملاحظه کنید). پس غایت، در انتخاب مصالح هم اثر گذاشت.

از همین جا می‌توان ادعا کرد مثلا “مسجد روی آب” ایده خلاقانه و خوبی است اما جایش در کیش نیست؛ تا مسجد، قسمتی از پازل جاذبه گردشگری آنجا شود. جایش روی آب‌های اروند و هور است! جائی که غواصان دفاع مقدس مظلومانه با دست بسته زنده به گور می‌شوند.

این ذوق شارع بود که حوادث ایمانی بزرگ در قطعات زمین را بیس کار و ماده اولیه عمارت یک مسجد می‌کرد مثل مسجد غدیر، مسجد اُحد و ده‌ها مسجد دیگر که حاجیان در زیارت دوره در مدینه می‌بینند.

امام(ره) این ذوق شارع را در آن فرهنگ عمارت قرآنی بسیار عالی داشت که به آستان قدس دستور داد قبر شهید مدرس را تجدید بناء کنند (۲۸شهریور۶۳)

یا درباره مصلای تهران تٲکید کرد یادآور مساجد ساده صدر اسلام باشد.

اثر درعلت صوری:

چنانچه در ویدئو بیان شده، طواف و سعی و… می‌گوید بیت الحرام چه نقشه و صورتی داشته باشد.

مقامات مسجد کوفه و اعمال آنها، روی میز یک مهندس زبر دست و آشنا با ذوق قرآن، به او الهام می‌دهد نقشه و صورت این عمارت چگونه باشد؟

مثلا در زیارت امیر المومنین از وقت دیدن قبه، عمل بیان شده تا رسیدن به عتبه و بوسیدن آن؛ حتی قبله، پشت سرت باشد بعد روبه کربلا کن و قبله بین دو کتفت باشد و…؛ اینها به معمار اسلامی می‌گوید نقشه و صورت چگونه باشد؛ نه اینکه بنائی با نقشه‌ای دلخواه خود بسازد و بگوید بروید زیارت! برعکس زیارات مٲثور را ببینند متناسب با آن نقشه بکشد.

اینها نمونه‌هائی از تعامل حدیث و فقه با معماری است. نتیجه این می‌شود که محصول معماری در ماده و صورت مورد پذیرش دین و متناسب با ذوق شارع باشد.

استفاده از گچ کاری در قبور آری یا خیر؟ طلا اندود کردن سقف و دیوار آری یاخیر؟ همه در حدیث یا فقه ما مطرح شده است.(در پیوستی دیگر اشاره خواهم کرد).

پیوند “دریافت برنامه «شب معماری»”

تظاهرات مقابل خانه امام رضا(ع) یا زیدالنار؟!

 

فرمایش آقای رئیس جمهور -که چند سال است این قرائت را از ولایتعهدی امام رضا(ع) تکرار می‌کند- دو ایراد اساسی دارد:

۱٫      تاریخ را ژله گرفته که به خواست ایشان فرم می‌گیرد! قبول ولایتعهدی و رفتن با “ابرقدرت به تمام معنا” با وجود “جائر بودن”، بخاطر “مصلحت اسلام و مردم”؛ هیچ شباهتی به وضع ایشان ندارد .
نه فقط بر اساس اسناد تاریخی بلکه براساس صحیح‌ترین روایات از خود امام رضا(ع)، قبول ولایت عهدی از سوی امام مشروط به
:
۱. “ عدم تعهد ” نسبت به آن ابرقدرت بود(روایت صحیح السند معمّربن خلّاد از امام رضا)[۱]. یعنی شرط کرد در انفاذ هیچ حکم آن ابرقدرت همکاری نکند و هیچ را امضاء نکند.
۲. “ تعهد نسبت به انقلابیون و مبارزینِ با آن ابرقدرت، در اقصی نقاط جهان اسلام“.
وقتی به حسب روایت صحیح، مأمون از حضرت می‌خواهد که به مطیعین‌شان -که در نواحی مختلف دست به قیام زده‌اند- نامه بنویسند(و آنها را به سازش دعوت کنند)، امام قبول نمی‌نماید و تازه می‌فرماید: “این ولایت عهدی نعمتی بر من نیافزوده؛ نامه‌های من در شرق و غرب امپراطوری نفوذ داشت
[۲]“!(
یعنی آری این نفوذ را دارم اما برای منافع شما چنان نمی‌کنم
.
وجدان عمومی و حافظه تاریخ درباره این “شباهت‌سازیِ” آقای روحانی بین خود و امام رضا(ع) قضاوت خواهد کرد؛ که آیا رویکرد ایشان و در آمدن با ابرقدرتی که خود جائرش می‌داند و فقط بخاطر مصلحت اسلام و مردم حاضر است خود را قربانی کند؛ این دو عنصر ولایتعهدی امام رضا(ع) را دارد؟! یعنی
:
۱. از عدم تعهد نسبت به رویههای آن ابرقدرت برخوردار است؟! یا هر کنوانسیون و معاهدهای را خواستند، متعهد میشود؟!!
۲. از تعهد نسبت به مبارزین اسلام در یمن و فلسطین و سوریه و عراق مقابل منافع این ابرقدرت، برخوردار است؟!
یا درخواست مأمونِ عصر برای استفاده از نفوذ انقلاب اسلامی برای به سازش درآوردن جبهه مقاومت، قابل بررسی و معامله است؟!

۲٫      اگر قرار است شبیهی تاریخی برای رویکرد ایشان یافته شود؛ آن “زیدالنار” است نه امام رضا(ع)!
باز به حسب گزارش احادیث عیون اخبار الرضا
[۳]زید برادر امام رضا(ع)، منفعت طلبی خودبرتربین بود؛ در دوره‌ای بخاطر منافع، دست به تندروی و شورش علیه ابرقدرت عباسی زد وخانه‌های آنها را در بصره را آتش زد و معروف به “زیدالنار” شد. لکن کمی بعد مثل انقلابی‌ای بریده، با مأمون ساخت. به مأمون گفت: “اگر بار بعد خواستم خانه‌هائی را آتش بزنم، خانه دشمنان شما را آتش می‌زنم[۴]. بعدتر از ندیمان و همنشینان ابرقدرت عباسی شد[۵](
امام رضا(ع) آن تندروی آن روز و آتش افروزی بر بی‌گناهان و این سازشکاری امروز را نکوهش و تا آخر عمر با او قطع ارتباط کرد و بدو فرمود: “اینها [ابرقدرت عباسی] با پیروان ما بخاطر محبت و اعتقادشان به ما، دشمنی می‌کنند و خون و مالشان را حلال می‌شمارند؛ مراقب باش با اسائه و کم گرفتن آنان، به خود ظلم می‌کنی و حقت [که منتسب به خاندان عترتی]را باطل می‌کنی
[۶]“(

آقای روحانی بهتر می‌داند چه کسی در ایام اختیار داری امور جنگ به تولید سلاح هسته‌ای بی‌میل نبود! سال ٨۵ نامه محرمانه فرماندهی نظامی را منتشر کرد که در آن پیروزی منوط به “قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاح‌های لیزر و اتم” خوانده شده بود! انتشار آن نامه، اعتراف، تلقی و بهانه غرب برای صدور ۵ قطنامه شورای امنیت ظرف سه سال علیه کشور شد!

آقای روحانی دست راست و وارث همان کس بود که تا ۹۴ هم رفتن به سمت سلاح هسته‌ای را -علیرغم فتوای صریح رهبری- ممکن می‌شمرد و به حسب گزارش سایت رسمی خودش گفت: “این درست است که ما اجازه رفتن به طرف سلاح هسته‌ای را نداریم ولی اگر شرایطی پیش بیاید و ضرورت پیدا کند و یا دشمنی پیدا کنیم که بخواهد از این سلاح استفاده کند قدرت ما محفوظ است[۷]“!(

روزی دیگر از پایان عصر موشک گفت و امضای کری را ضمانت خواند!

حالا بگویند شباهتشان به زیدالنار بیشتر است یا امام رضا(ع)؟!

اگر در خانه کسی تجمع نیکو باشد جلوی خانه زیدالنارهاست نه امام رضا(ع)!

 

محسن قنبریان
۹۸/۸/۳


[۱] الکافی ج٨ص۱۵۱

[۲] همان

[۳] عیون اخبارالرضا ج۲باب۵٨ص۲۳۲و۲۳۵

[۴] همان

[۵] همان

[۶] همان

[۷] سایت آیت الله هاشمی رفسنجانی ۴آبان۹۴کدخبر۸۰۲۳۴

 

 آقای پرزیدنت! “حدیبیه” با “حاء” است یا “هاء”؟!

جناب رئیس جمهور فرموده‌اند: “در جریان صلح حدیبیه، تندروها در مقابل آن قرار گرفتند و به پیامبر طعنه می‌زدند که عجب صلح نامه‌ای امضاء کرده‌ای که حتی در آن از عنوان رسالت نیز صرف نظر کردید”

http://www.president.ir/fa/111911

آقای روحانی از اول برجام اصرار دارند از مناسبت آخر صفر برای تئوریزه کردن رویکردش درباره آمریکا استفاده کند و فعلا از ۲۳سال پیامبری فقط با صلح حدیبیه کار دارد.

بسیار خوب، بیایید کمی در “وجه شباهت” مذاکرات ایشان و حدیبیه مرور کنیم. فقط و فقط از بینات استفاده کنیم:

  • حدیبیه، پس از جنگ احزاب و اجتماع همه دشمنان علیه پیامبر بود.
    ما هم چنین وضعیتی را گذرانیدیم؛ قطعنامه‌ها و اجماعات ساختگی قدرت‌های دنیا علیه ما. (نتیجه بماند)
  • سلّمنا تعهدات برجام مثل توافق حدیبیه(!)؛ و طعنه‌ها به برجام و آقای رئیس جمهور، مثل طعنه‌های تندروها [فی الواقع سازشکاران] به پیامبر(ص)!
  • مفاد و تعهدات برجام توسط ترامپ و هم اروپا نقض شد؛ چنانچه تعهدات حدیبیه توسط اشراف قریش.

آقای رئیس جمهور بگویند سال بعد از حدیبیه، پیامبر چه کار کرد؟

آیا فقط یک سال بعد از مذاکرات و توافق، بخاطر نقض تعهدات از سوی طرف مقابل، پیامبر مکه را فتح نکرد و انا فتحنا لک فتحاً مبینا اتفاق نیافتاد؟!

آقای روحانی پس از نقض تعهدات آمریکا و اروپا چه کرد؟! بعد از چند سال باز مثل روز برجام میخواهد قصه حدیبیه بخواند؟!

آقای پرزیدنت! امروز شما، دیروز نقض حدیبیه است؛ بگو برنامه “فتح مبین”ات چیست؟!

یک حدیبیه دیگر؟!!

احتمالا -به قرائن موجود در همین سخنان امسال‌تان- زدن پهپاد آمریکائی و عقب‌نشینی در سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا را هم صدمه به برجام می‌دانید نه فتح مبین!

واقعا حدیبیه با “حاء” است یا “هاء”؟!

مشکل‌ترین درس، سخت‌ترین عبرت!

“فروپاشی سیاسی” دوره امام مجتبی(ع) از شکست نظامی نبود؛ محصول کار “مُـدهنـون” و “مُـرجفـون” در طبقه خواص بود!

مدهنون[۱]

در لغت، روغن مالان[به فارسی : ماست مالان!] و در اصطلاح “سازشکاران” ترجمه می‌شود.

بدنه مردم، سازش نکردند؛ “سران میدان “، پنهانی با دشمن بستند! مَح٘رم‌ترین‌ها، نزدیک‌ترین‌ها به امام (مثل عبیدالله بن عباس)، با سابقه‌ی کارگزاری امیرالمومنین و پدر دو شهید بودن، مخفیانه با دشمن بستند! دو بچه‌اش را بُسر بن ارطاه -تروریست دولت اموی – کشته بود؛ اقلا از این حیث باید مقاومت می‌کرد. اما صبح دیدند برای نماز نیامد؛ شبانه بازی خورده و ” پناهنده” شده بود!

مرجفون[۲]

رجفه، تکانه های سخت را گویند. مرجفون کسانی‌اند که با حرف‌هایشان، جامعه را دچار تکانه و تلاطم می‌کنند.

“ترساندن از دشمن” یک سنخ رجفه است. “بی اعتماد کردن توده مردم به ارکان” سنخ دیگر است.

مثلا شایعه می‌ساختند، فلان امیر یا وزیر سازش کرده و به دشمن پیوسته است!

عجیب‌ترین قسمت ماجرا این بود که برخی شایعاتِ مرجفون، کمی بعد درست در می‌آمد! واقعا آن امیر سازش می‌کرد!

اما زودتر گفتنش مقاومت را بهم می‌ریخت؛ یأس می‌پراکند و زمینه تلاطم و آشوب می‌شد طوری که به خیمه خود امام هم ریختند…

عبرت ماجرا این است که در عین مراقبت مومنانه از سران و خواص -که نکند پنهانی با دشمن ببندند و سازش کنند یا حتی در بزنگاهی حساس سراغ تابعیت دوم‌شان روند-در عین حال با پخش شایعات و اتهامات ثابت نشده درباره برخی مظنونان رده بالا، دل مردم را خالی نکنیم!

القاء شود سران نظام، انگلیسی و آمریکائی‌اند و پشت پرده بسته‌اند و آتیه خود و فرزندان را تدارک کرده‌اند؛ رجفه و تکانه بزرگی در جامعه می‌آفریند گرچه محال نیست برخی عاقبتشان چنان شود!

دشمنی که پیروزی نظامی را ممتنع می‌دانست، فقط با این دو عنصر، شیرازه سپاه امام را کشید و او را مجبور به مذاکره کرد!

توجه: از مدهنون به مرجفون پناه نبریم و از مرجفون، به ساده‌باوری نسبت به مدهنون کشیده نشویم!

حفظ این توازن، از مشکل‌ترین درس‌ها و سخت‌ترین عبرت‌های ۲۵۰سال امامت است که آموزگارش امام مجتبی(ع) است.

برگرفته از سخنرانی ۷صفر۹٨،هیأت صاحب العصر(ع)-اراک

[۱] متخذ از آیات ۹ قلم و ٨۱ واقعه

[۲] متخذ از آیه ۶۰ احزاب

نگاهی آینده پژوهانه به عتبات و زیارت در عرف فردا

  1. روزی متشرعه، بودن قبر امیرالمومنین(ع) در یک قصر را مذموم می دانستند!
    تازمان امام کاظم(ع)-به جز دوره کوتاهی در عصر امام صادق(ع)- قبر حضرت مخفی بود. بین شیعیان اختلاف بود که آیا در مسجد کوفه است یا در قصر یا در اراضی نجف؟!
    حسن بن جهم نزد امام کاظم(ع) احتمال قصر را چنین باطل کرد: “به آن قائلین جواب دادم که: خداوند هرگز قبر امیرالمومنین را در قصر و خانه‌های ظالمین قرار نمی‌دهد”!
    امام(ع) بر استدلال او صحه نهاد و مذهب او را ستود.[۱]
    معلوم است حسن بن جهم بین حیات ظاهری و پس از شهادت امام و محل سکونت و امارت امام با مزار ایشان فرقی ننهاده است؛ چرا که حضرت وقتی وارد کوفه شد و از او پرسیدند: در کدام قصر منزلتان دهیم؟!
    فرمود: “مرا در کاخ فساد منزل ندهید[۲]
    واضح است، سیره مسلمین بر اصل قبر و مزار داشتن و تعمیر قبور ائمه(ع) دائر بوده است. امام صادق(ع) به ابی عامر الساجی -واعظ اهل حجاز- از پیامبر(ص) روایت کرده بود که به علی(ع) فرموده بود: “هرکس قبور شما را تعمیر کند کٲنه سلیمان را دربناء بیت المقدس یاری کرده است[۳]
    ملا احمد نراقی از کثرت روایاتی که در ابواب زیارات وارد شده و در آداب زیارت تصریح به “ایستادن برباب روضه” یا قبله یا ناحیه مقدسه دارند و از “اذن گرفتن برای دخول” و”بوسیدن عتبه” و”دعا وقت دیدن قبه” می گویند؛ استفاده کرده که اینها همه متوقف بر بناء و عمارت بر قبورند و دلالت بر فضیلت بناء بر قبور ائمه(ع) دارد[۴].
    از اینروست که فقهای بزرگ، استحباب تعمیر و زیارت قبور ائمه را “نزدیک به ضروری مذهب” بلکه ضروری اسلام می شمارند[۵].
    – نکته اینجاست که علیرغم این وضوح و بداهتِ فضیلت مزار و عمارت برای معصومین، شیعیان نزدیک به امام، درون قصر وکاخ واقع شدن آنرا خلاف شأن امام و اراده الهی می دانسته اند و امام(ع) هم این ارتکاز را تأئید می کرده است.
  2. دوره ای مشاهد مجلّل در عرف متشرعه از مصادیق تعظیم شعائر شد!
    بیش از هزار سال بعد فتوای فقهای بزرگ شیعه چنین شد: “زینت دادن مشاهد مشرفه به قندیل طلا و نقره و طلا باف کردن پرده و روپوش ضرایح مقدسه جایز است[۶]
    این فتوا -که دیگر مشهور فقهای متأخر است- خروج از اسلام اصیل و تشیع علوی نیست بلکه بخاطر جایگاه دخالت عرف در تعیین مصادیقِ “تعظیمِ” شعائر است.
    در عرف گذشته، شیعه مکتب اعتراض بود و با ائمه جور و غاصبین حق امام حتی در ساخت مسجد همکاری نداشت.[۷]
    لذا هیچ گزارشی از همکاری ائمه و شیعیان با برخی شاهان عباسی -که بخاطر تزویر و مشروعیت بخشی به غصب خود به نوسازی و تعمیر و توسعه حرم سیدالشهداء(ع) روی آوردند- در دست نیست[۸]. قبر معصوم را در بیابان بهتر از بودن در کاخی شبیه کاخ ظالمین می دانستند.
    اما وقتی درغیبت معصوم، خود دارای جامعه مستقل و سلسله سلاطین شیعی شدند-که آنها را از مخالفین جدا و حفاظت می کردند- دیگر آن سخت گیری نبود.
    سلاطین شیعی برای ایجاد “هویت واحد ملی” و”انگیزش برای مقابله با مخالفین” (مثل ازبک‌ها وامپراطوری عثمانی و…)، اعتقاد مردم به ائمه وزیارت را گسترش دادند. بعض آنها از سر اخلاص و برخی به تظاهر؛ گاه واقعا به قصد زیارت وگاه در ضمن لشکر کشی یا شکار و تفرّج، به زیارت می رفتند. هدایای نفیس به حرم می دادند؛ وقف می کردند، آبادانی و امنیت مسیر و شهرهای زیارتی را موجب می شدند[۹].
    “تعظیم” شعائری مثل مزار معصومین، دستور قرآن بوده و هست [۱۰] اما اینکه “تعظیم” به چیست؟! اقلا به مبنائی فقهی، “با عرف زمانه” است.
    وقتی سلطان شیعی، شأنی دارد وکاخ و تشریفات خاص برایش، تبذیر و اسرافِ خلاف شأن نیست (قدیلیق بالسلطان مالا یلیق بغیره)؛ بطور طبیعی امام معصوم از او او٘لی به چنین شأن و منزلتی می شود. در کنار نادرشاه و شاه عباس(مثلا)، شاه نجف و شاه خراسان هم وارد ادبیات شیعی می شود. لذا در کنار قصرهای عالی قاپو و هشت بهشت و چهل ستون و…، حرم‌های معصومین هم به شکل مجلّل و باشکوه تر از آن قصرها تجدید بنا، تعمیر و توسعه می یابد.
    عرف این دوره گنبد و بارگاه طلائی و ضرایح نقره ای با انواع زیور آلات را “شأنِ مزار معصوم” و از مصادیق تعظیم شعائر می داند؛ لذا فقهاء هم آنرا منع نمی کنند؛ چون دلیلی خاص از کتاب و سنت بر منع نیافته اند.
  3. عرف پیش رو، توسعه و بزرگی حرم‌ها را با سادگی آنها خواهد خواست!
    روایات متعدد شیعی برای عصر ظهور دو عنصرِ “توسعه ی فوق العاده” اما “باسادگی” و دور از زخارف مساجد و عتبات عراق را خبر می دهد:
    ۳_ پس از استقرار حضرت حجت(ع) در کوفه، مردم به ایشان می گویند: پسر رسول خدا نماز پشت سر شما برابر نماز پشت سر رسول خدا(ص) است و این مسجد گنجایش ما را ندارد.
    حضرت جواب می دهد: برایتان چاره ای می کنم(یا زیادش می کنم). پس به سمت نجف(الغری) خارج شده و حدود مسجدی با ۱۰۰۰درب را معین می کند که گنجایش همه مردم را دارد و بر آن ساختمان محکمی بنا می شود[علیه ٲصیص][۱۱] سپس از پشت قبر امام حسین(ع) نهری حفر می کنند که آب آن به اراضی نجف و کوفه رسیده و در نجف بریزد. روی آن نهر در راه‌ها، پل‌ها وآسیاب‌ها می‌سازند؛ طوری که پیرزنی زنبیل به سر گندم می برد تا در کربلا آن را آرد کند[۱۲]
    – در چند روایت دیگر خبر از این مسجد ۱۰۰۰دربی و اتصال خانه های کوفه به نهر کربلا و حیره است.[۱۳]
    به حسب روایات وقت ظهور همه مومنین به این شهر اقبال خواهند کرد.[۱۴]
    – از قرائن متعدد در این روایات بدست می آید که ظاهرا طرح جامعی قبر امیرالمومنین(ع) را به حرم سیدالشهداء(ع) متصل می کند و مسجدی بزرگ با۱۰۰۰درب بین این دو قرار می گیرد ؛که حتی در طول دوره ظهور و دوره رجعت توسعه هم می یابد.[۱۵]
    ۲٫۳_ اما عنصر سادگی و دوری از زخارف:
    -“…بدرستی که قائم ما وقتی قیام کرد مسجد کوفه(کنونی) را می شکند[۱۶]
    -“…مسجد کوفه را می شکند(ویران می کند) و می فرماید: رسول الله(ص) فرمود: مسجد باید داربستی مثل چوب پوش برادرم موسی باشد[۱۷]
    -“همه مساجد را مثل عهد رسول الله(ص) بدون کنگره و با دیوار هموار و بدون اِشراف خواهند کرد”[۱۸]
    این اقدامات به حسب همین روایات وظیفه فعلی شیعیان نیست[۱۹]؛ لکن آینده پژوهی مستند به این روایات اقتضاء دارد به مختصات آن زمانه و عرف آن دوره توجه شود؛ توسعه و تعمیر عتبات -که متناسب با چند صدسال آتی بنا می شوند- ناظر بدان، مهندسی و معماری شوند.
    هر واقف و ناذری دوست دارد مال او به گونه ای صرف شود که تا عصر ظهور امام قائم(ع) برپا و مورد استفاده ی خیل زوّارِ عصر ظهور باشد نه با ظهور حضرت، ویران یا در معرض تلف واقع شود!
    صدای “تغییر تدریجی عرف شاه زده‌ی” افشاری و صفوی با شروع انقلاب اسلامی مستضعفین در ایران شنیده شد.
    برخی اشکال ها به زخارف اضافی در اماکن مقدس را نباید یکباره متهم به وهابی گری و مذهب گریزی کرد؛ بلکه باید آنرا در کنار ازدیاد میلیونی زوّار در کشور و هم زیارت اربعین دید که خبر از تغییر تدریجی عرف گذشته می دهد.
    دور نیست که عرف، تعظیم مزار معصومین را “به کثرت زوّار آن” در ایام الله ببیند، نه صرفاً شکوه و جلال صحن ها و ایوان‌ها؛ از همین روست که توسعه و جاداری و امکانات مناسب برای زوّار چند ده میلیونی جهانی، بر افزودن ایوان‌های طلا و قنادیل گران و مانند این کارها تقدیم و اولویت می یابد.
    گسترش موقوفات در مسیر نجف وکربلا -که مسیر زیارات پیاده باشکوه نیمه شعبان و عرفه و اربعین شده است- از وقف خشت طلای بازمانده از عرف گذشته پراهمیت تر خواهد شد و قس علی هذا…
  • حال چگونه در طرح های جامع توسعه عتبات برای ۵۰۰سال آینده می توان جای این آینده پژوهی و روند پژوهی ها را خالی دید؟!
  • تولیت ها وستاد بازسازی ها میتوانند فقط متأثر از عرف گذشته طرح هایی برای سده های آتی طراحی و اجرا کنند و حداکثر افزایش جمعیت را لحاظ کنند؟!

مدینه الزائرهای مسیر پیاده روی نویدهای خوبی از این توجه است که امیدواریم در طرحی جامع و براساس آن آینده پژوهی کامل شیعی در حال انجام باشد.

– مطالب مرتبط:

۱. تعمیر و توسعه مزار معصومین در فقاهت انقلابی امام

۲ . قرآن مطلا و قرآن اسیر

۳ . چالش شعائر

محسن قنبریان
۹۸/۷/۲۷

ادامه خواندن نگاهی آینده پژوهانه به عتبات و زیارت در عرف فردا

جناب آقای حیدری هم باید توضیح دهند!

بارها به عرض رسیده که در نقدها، “ما قال” و گفته را نقد می کنم نه “من قال” و گوینده را! لذا در نقدها تعرضی به خود اشخاص نمی‌کنم. چه بسا آنها از مثل بنده در همان مورد نقد معتقدتر و ملتزم‌تر هم باشند والله العالم.

برخی خوانندگان یا مریدان ایشان با نقد اخیر اصرار داشته اند کدها و مطالبی منتقل کنند که ایشان مخالف پیاده روی اربعین نیست.(که ما هم چنین ادعائی نکردیم)!

حتی یکی از مریدان همین روزها از ایشان استفتائی کرده و با جواب ایشان برای ما ارسال کرد؛ که هرچه منتظر ماندیم در سایت و کانال رسمی ایشان انعکاسی نداشت تا جواب ما قابل ارجاع به سخن ایشان باشد. بفرض صحت انتساب پاسخ استفتاء به ایشان؛ درجواب از نظرشان درباره زیارت اربعین مرقوم داشته‌اند: “بادلیل معتبر شرعی محکم ثابت نشده؛ بله ادله‌ای هست اما به حدی که مثل حکم تعبدی، زیارت شرعی روز اربعین ثابت شود نیست.”

بعد آنرا ذیل ادله عام زیارت سیدالشهدا برده و زیارت میلیونی اربعین را از معالم تشیع خوانده و از مهمترین عوامل ارتباط جوانان به دین و مقدسات خوانده و آنرا مهمترین عامل تقویت ملکات اخلاقی با مشاهده کرم و جود و ایثار و برادری و تعاون خوانده و حتی صورت کوچکی از اجتماع مردم در روز ظهور دیده‌اند! بعد به روایات استحباب پیاده روی برای زیارت سیدالشهداء تمسک جسته‌اند و نتیجه گرفته‌اند: زیارت اربعین چه دلیل معتبر شرعی داشته باشد چه نداشته باشد فعلا نشانه قدرت خداوند در جاودانگی امام حسین شده است!

شاید ویدئوی چندسال پیش ایشان در درس فصوص هم موید همین باشد.

این انصاف ما درباره نقل سخنان دیگر ایشان درباره پیاده روی اربعین.

اما با این نقل معما جدی‌تر میشود:

اگر پیاده روی میلیونی کنونی اربعین از معالم تشیع و صورت کوچکی از روز ظهور است؛ پس چرا در آن ویدئو آنها را -اقلا به این شکل تمجید شده خودشان- زیر سؤال می برد؟!

آیا این صوت و تصویر ایشان نیست که می گوید: “اینجا[ایران] که از ٨ساعت، ۷ساعت و۳۵دقیقه اش دروغ کار و کاذب است؛ و عراقی که ۴۰٪ یا۶۰٪ زیر خط فقر است؛ و اینجائی که از ۱۳٪تا۳۳٪ زیر خط فقر است من باید اجازه بدهم آقایان بروند پیاده روی برای آقا امام حسین یا تولید بره بالا؟!”

اگر همین پیاده روی موجود به حسب جواب استفتاء ادعائی، مهمترین عامل ارتباط جوانها به دین و مهمترین عامل تقویت ملکات اخلاقی است؛ پس چگونه خود اشکال می کنند که: “اگر صدا و سیما آمد و گفت کارکردن در دانشگاه و کارخانه ها ثوابش از پیاده رفتن به امام رضا صدبرابر[بیشتر است!] والله همان روز می بندنش. پس فرهنگ سازی کار کیه؟ این فرهنگ سازی هم کار موسسه[امام جواد متعلق به خودشان]است.”

مهمترین عامل تقویت ملکاتی مثل ایثار و برادری و تعاون و… برای پیاده روی را از ایشان قبول کنیم یا این تعرض که: “آنجا[عراق] می گوید امسال ۲۰میلیون زائر آمده امام حسین؛ اینجا[ایران] خواهد گفت باید کاری کنیم ۳۰میلیون بیان امام رضا! مطمئن باشید اینجوری میشود!”

پیاده روی برادری و تعاون آفریده یا رقابت و رو کم کنی؟!

کدام حرف جناب حیدری حرف نهائی شان است؟ ویدئوی مورد نقد ما در تاریخ اردیبهشت۹۷ ایراد شده و ویدئوی درس فصوص برای آبان۹۶ است. در فقه، اصل بر نظر جدید مفتی است.

اگر هم این استفتاء ادعائی نظر نهائی است(که نمیدانیم چرا هنوز نشر عمومی نداده اند!) آخرش بفرمایند مردم پیاده روی میلیونی بیافرینند یا ایشان به حسب آن ویدئو، نمی توانند اجازه دهند بخاطر فقر پیاده روی روند؟! وکار در کارخانه صد برابر ثوابش بیشتر است؟!

این استفتاء ادعائی و ویدئوی درس فصوص ایشان، و معما و پرسش از ایشان را جدی تر میکند! این تهافت در سخنان از چه روست؟؟

امیدواریم این استفتاء ادعائی نظر نهائی شان باشد و برای آن سخنان توضیح یا تعذیری منتشر کنند.

اربعین روز اختلاف نیست. استدلال و فکری نقد شده بود که گمان می شد شبهه در حماسه اربعین باشد. اصراری بر مخالفت با شخص خاصی نداشتم.

محسن قنبریان
۹۸/۷/۱۷

 

 ‌

پیاده روی اربعین، حزب اهلبیت را می سازد!

امام صادق(ع) در ثواب زیارت پیاده سیدالشهداء(ع) وعده داد؛ دو فرشته زائر را خطاب می کنند: ای ولیّ خدا تو مورد مغفرتی و از حزب الله و حزب رسول الله و اهلبیت شدی.(کامل الزیارات ص۱۳۴).

این وعده در پیاده روی بزرگ اربعین تحقق یافته و حزب بزرگ اهلبیت در جهان دارد تشکیل می شود.