نقدی بر یادداشت آقای میلاد دخانچی
- اصلا فقه، همان که شما میگویید(!):
- گرایش سلطه گر نسبت به زن!
- زن گریز یا حتی زن ستیز!
- گریز از سوژگی و هیاهو و تشویق های زنانه تا همه آنچه شمرده اید!
(بحثش بماند برای بعد)
- به تصریح تان از ورزشگاه تا اقتصاد و فرهنگ و سیاست هم زیر چتر این فقه است که خسارت همه را برای او فاکتور کرده اید!
و نوشته اید: “برای دفاع از الهیات خود دست به دامن فلفل می شود. بنابراین ماجرای فلفل، نه نتیجه عملکرد سهوی فلان کارگزار و یا بدسلیقگی در اجراست. فلفل اسلحه ایست که فقه زن گریز (اگر نگوییم زن ستیز) برای دفاع از کیان خود در دست میگیرد”!
بنظرتان: فقه و بانیان آن مقصرند چون عقب ماندگی خود را با توسل به قوه قهریه دولت مدرن جبران می کنند، اینجاست که “فلفل” متولد میشود!
از خود نپرسیدید:
- این فقهِ فهم شده شما با آن تسلطش بر فرهنگ و سیاست در ایران، چطور با اینهمه سوژگی زنان در رسانه ملی کاری ندارد و فقط به دیدن چند سانت ساق پای لخت مردان در نمای دور ورزشگاه و احیانا استماع چند فحش گیر داده است؟!!
- پخش ورزش های بانوان و دهها کار بدن نما و فریبا از دختران و زنان در مثل برنامه عصر جدید و دهها برنامه دیگر، سوژگی و عاملیت زنان نیست؟! یا این استاندارد های دوگانه و تناقض ها ریشه در جایی غیر از فقه سنتی و مرجعیت دارد؟!
- اگر حداقلِ کار این فقه در دفاع از کیانش و بیرون نیافتادن از قدرت، گاز فلفل ورزشگاه مشهد است چرا رسانه ملیِ تحت سیطره خود را از سوژگی های نو به نوی زنان پالایش نمی کند؟! و حتی به اطوار جدید سوژگی زنان با روی خوش جایزه و نشان می دهد؟!!
- بنظرم از میانه راه به خطا رفته اید!
- ظاهرا جریانی سکولار و کاملا هوشیار دارد این تناقض ها و استانداردهای دوگانه را مدیریت می کند و به جایی رهسپار است!
- با یک دست در اصلی ترین ابزار سوژگی (رسانه) فقه زدایی می کند و تماشاگر میلیونی می افزاید و با دستی دیگر پشت درب ورزشگاه، زنان را به جنگ فقه و مرجعیت فقهی می کشاند!
- اینگونه هر روز سیل مهاجم بیشتری به فقاهت تولید می شود!
- این روند به گذر بیشتر جامعه از فقه (بالقوه و بالفعلش) می کشد! به جای شرع، عرف یا تفقه عرفی می نشیند!
دقیقا این، تامین نیاز همان دولت مدرن و همسو کردن حکمرانی مدرن با تئوری های مدرن(عرفی سازی و سکولاریزم) می باشد!
- با این تدابیر، مرجعیت سنتیِ تضعیف شده در جامعه هم دیگر نمیتواند در روندهای قدرت و حکمرانی، مؤثر و مراقب باشد!
فرداها بهتر می توانند ولایت فقیه را از ولایت فقه به ولایت یک معمم عرفی اما مسلط به دولت مدرن تنزل دهند! (مباد آن روز)
بلاتشبیه؛ ملکه و سلطنت هم متعلق به قرون میانه است که سایه اش در دولت مدرن مانده است!
و دقیقا ردپای همین تناقض ها را در سیاست و اقتصاد هم می بینید:
- حرمت نزول خواری سنتی اما آزادی ربای بانکی و خلق پول بانکهای تجاری!
- وجوب خمس بر پس اندازهای سالیانه خانواده برای خرید خانه و ماشین، اما معافیت عملی از خمس و بعضاً مالیات برای معادن واگذاری شده!
- و…
جریان عینی سکولاریزاسیون، فقه را هم در ذهنیت خود عرفی و سکولار می خواهد تا یک دستیِ دولت مدرن با تئوری های مدرن را موجب شود. سراغ کنشگران میدانی این جریان را باید در نظام دیوانی و حتی انتظامی_امنیتی (کشوری و لشکری) گرفت!
محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱/۱۳