بایگانی برچسب: s

نسبت آزادی و عدالت

– در عالم ثبوت، عدالت قید آزادی است

– در عالم اثبات، اگر آزادی نباشد عدالتی هم نیست

– عدم آزادی سیاسی، موجب حاکم شدن یک فهم و به تأویل رفتن عدالت می شود

– آزادی باید مدیریت شود اما به وسیله خود انسان های آزاد اندیش نه نهادهای دولتی

برای مطالعه

حجت الاسلام قنبریان در نشست بررسی کتاب «نسبت عدالت و آزادی در منظومه فکری آیت الله خامنه ای»

گزارش یک نشست؛ نسبت عدالت و آزادی

نقد ارزیابی کتاب نسبت عدالت و آزادی در منظومه فکری مقام معظم رهبری

نسبت عدالت و آزادی

ارائه حجت الاسلام قنبریان در نشست نقد و ارزیابی کتاب نسبت عدالت و آزادی در منظومه فکری رهبر انقلاب اسلامی/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ ۸آبان۱۴۰۲

 

عدالت در اندیشه امام و رهبری متکی به یک حقیقت است

  • عدالت اجتماعی، مظهر عدالت تکوینی الهی
  • اولین عدالتخواه، خداوند و عدالتخواهی بسط صفات حضرت حق است

آزادی در تفکر عدلیه، انعطاف اراده ها به حقیقت است

  • هر آزادی یک تمرد دارد یک انقیاد
  • اینها قید هستی آن اند نه ارزشی
  • اختلاف مکاتب در تعیین موضع تمرد و انقیاد است نه در قید داشتن یا نداشتن!

عدالت و آزادی در لیبرالیسم هردو “برساخت” است.

عدالت قید ثبوتی برای آزادی و در اثبات آزادی محقق عدالت

  • مدیریت آزادی در کلمات رهبری توسط خود آزاد اندیشان است نه دولت وسازمانها

دریافت صوت «نسبت عدالت و آزادی» | “دریافت از پیوند کمکی

سخنرانی/ سه آزادی، سه انتخاب

سخنرانی «سه آزادی، سه انتخاب» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در ماه محرم ۱۴۰۲ش، به همت «هیأت منتظران حضرت مهدی (عج) بهبهان» منتشر می‌شود.

دریافت شب نخست «سه آزادی، سه انتخاب» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب دوّم «سه آزادی، سه انتخاب» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب سوّم «سه آزادی، سه انتخاب» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب چهارم «سه آزادی، سه انتخاب» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب پنجم «سه آزادی، سه انتخاب» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب ششم «سه آزادی، سه انتخاب» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب هفتم «سه آزادی، سه انتخاب» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب هشتم «سه آزادی، سه انتخاب» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب نهم «سه آزادی، سه انتخاب» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب دهم «سه آزادی، سه انتخاب» | “دریافت از پیوند کمکی


ادامه خواندن سخنرانی/ سه آزادی، سه انتخاب

شیعه‌تر از علی؛ کاتولیک‌تر از پاپ!

حجت‌الاسلام قنبریان

  • عده ای تحمل آزادی اش را نداشتند و عده ای تحمل عدالتش!
  • این مکتب هنوز همان جور است …

برگرفته از سخنرانی شب ولادت امام علی(ع)

 برای تفصیل و قضاوت بهتر فایل کامل صوتی را اینجا بشنوید.

چکیده بحث را اینجا بخوانید.

سخنرانی/ تناسب آزادی و عدالت در حکمرانی علوی

در شب ولادت امیرالمومنین علیه السلام مصادف با مورخه ۱۴ بهمن ماه ۱۴۰۱ ش، حجت الاسلام قنبریان میهمان دانشجویان دانشگاه شریف بوده و سخنانی تحت عنوان «تناسب آزادی و عدالت در حکمرانی علوی» ایراد فرمودند. صوت این نشست منتشر می‌شود.

  • جمع بین خیر عمومی و آزادی فرد، مکتب ساز است…
  • ایندو در مکتب امیرالمومنین(ع)…
  • برخی آزادی او را تحمل نکردند و برخی عدالت او را…

تقریری از آن را اینجا بخوانید.

دریافت سخنرانی «تناسب آزادی و عدالت در حکمرانی علوی» | “دریافت از پیوند کمکی

سه الگو در مواجهه با کشف حجاب دانشجویی

  1. الگوی دکتر زاکانی: برجک زنی!
    در این الگو دختر دانشجو بخاطر کشف حجاب از حرف زدن منع نمیشود و تریبون می گیرد اما جایش در مضمون حرف، گیر می افتد. در پاسخ با تیکه و طعنه جبران می شود که: ولش کنید شاید بخواهد نماینده داعش باشد! فقط بدانند اگر گیر داعش می افتادند چه بلایی سرشان می آمد!
    این الگو را:
    – حزب اللهی های سیاسی تر بیشتر پذیرفتند. با بی حجابی او کنار آمده بودند اما تعرضش به رهبر انقلاب را هو کردند!
    – مذهبی ترها تریبون دهی به بی حجاب را رسمیت شماری و مشروعیت بخشی به کشف حجاب خواندند!
    – برخی هم بخاطر شرایط شریف ترجیح اش دادند!
    این الگو، تهاجمی و بیش از حفاظت از ارزشهای خود به فکر زدن ارزشهای طرف است؛ نتیجه اش روکم کنی است نه اقناع یا جذب و…!
    لذا در شرایطی که دوماه گذشته در شریف شکل گرفته بود، این الگو نزد برخی یک پاسخ تلقی شد.
  2. الگوی برادر خضریان: منع گفتگو!
    در این الگو با ادب و متانت شرط گفتگو را احترام به قانون و اسلام می خواند و از اول پرسش دانشجو بی حجاب را منوط به حجاب سر کردن می کند!
    این الگو را:
    – مذهبی ترها ترجیح دادند چون کشف حجاب را به رسمیت نشناخت؛ حتی اگر این دانشجو و مثل او سالن را ترک می کردند و دیگر هم در چنین جلساتی شرکت نکنند!
    این الگو بر حفاظت از ارزشهای خود بیش از درگیری مستقیم با طرف مصرّ است‌. می خواهد سر خطوط قرمز بایستد؛ مهر تایید بر کشف حجاب نخورد و کوتاه آمدن از حجاب برداشت نشود. اگر بتواند در گام بعد بی حجاب را به سالن هم راه نمی دهد.
    نتیجه اش جدا کردن صف از بی حجابها با فشار غیر مستقیم برآنهاست. البته بسته به تعداد طرفدار، یا به غلبه ظاهری می رسد و یا بخاطر رعایت نشدن ارزش حجاب توسط اکثر حضار، دیگر خود در آن محیط ها حاضر نمی شود؛ مثل حاضر نشدن در جشنواره های رسمی هنری یا برخی مراکز خرید و…
    شرایط افول اغتشاشات خیابانی به همراه  باقی ماندن کشف حجاب ها و عادی شدنش، این الگو را نزد برخی موجّه می کند.
  3. الگوی سوم: گفتگوی مشروط! (نمونه ندارم!)
    در این الگو مقام مسئول پاسخ خود را مشروط می کند به اینکه: من پاسخ سؤال شما را می دهم یا اگر اشکالتان وارد بود می پذیرم به شرطی که شما هم سؤال و اشکال بنده را جواب دهید!
    اگر دانشجو حاضر نشد و رفت ؛ چیزی از جنس الگوی۲ قابل صورت بندی است. اگر پذیرفت، پس از پاسخ به سؤالش یا قبول اشکالش، از کشف حجاب او سؤال و به آن اشکال می شود!
    الگوی۳ گرچه ژست الگوی۲ را ندارد لکن کشف حجاب را جای ندید گرفتن، پاسخگو می کند. به نوعی بین رسمیت نشمردن کشف حجاب و پاسخگو کردنش جمع می کند.
    – بعضی همین قدر را عقب نشینی از قانون و انفعال می دانند و الگوی۲ را ترجیح می دهند.
    – پاسخ طرفداران این الگو یک کلام است: در همه جاهایی که امر به معروف واجب است، قانونی (آن هم قانون خدا) نقض شده است! در همه باید راه اثر بخشی را باز کرد.
    مغزای اصلی این الگو بر ولایت طرفینی همه افراد جامعه و بالتبع امر و نهی های متقابل(۷۱/توبه) است؛ وقتی او حق دارد به مسئول اشکال کند، مسئول هم حق دارد به کشف حجاب او اشکال کند. منطقاً “به تو چه؟” از دو طرف رخت بر می بندد و عادتاً راه برای تاثیر و تأثر باز می شود.
    هسته سخت کشف حجاب در ماه های اخیر، آنرا یک سلیقه و سبک زندگی شخصیِ غیر قابل گفتگو گرفت و دست به کشف حجاب زد. امیدش این بوده بتواند زنان زیادی را با خود همراه کند تا برخورد را پرهزینه و سخت کند.
    الگوی ۱و۲ بیشتر روی فاصله ها می ایستد. تحقیر او یا رعایت ویترین رسمی (ولو به یک شال عقب افتاده) برایش مهمتر از تاثیر و تأثر طرفینی است.

هریک از سه الگو به “لحاظ ذاتی” و به “لحاظ موقعیت و شرایط” قابل ارزش گذاری است.

هریک مبتنی بر درکی از ارزشها و روش تحقق آن و هم مبتنی بر محاسبه ای از وضعیت حجاب و کشف حجاب در جامعه است.

با همین دو می توان سه الگو را ارزش گذاری یا در موقعیت های متفاوت تجویز یا منع اش کرد.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۹/۲۲

از این منطق جدید رفع نقص کنیم!

 رهبر انقلاب اسلامی: “ما جمع کردیم بین جمهوری و بین اسلامی؛ جمع کردیم بین حضور مردم و آراء مردم و معارف الهی؛ جمع بین این دو کارِ آسانی نیست، [ولی] ما این کار را به توفیق الهی انجام دادیم. البتّه نقصهایی داریم. من هیچ وقت ادّعا نمیکنم در این زمینه‌ها نقص نداریم؛ نه، نقصهایی داریم امّا حرف، منطق، یک منطق جدیدی است در دنیا.”(۱۱آبان۱۴۰۱)

پ.ن:

وظیفه نیروهای انقلابی در وهله اول فهم و برجسته کردن این منطق جدید و بعد تلاش برای رفع نقایص آن است.

هنوز به نظر افراد حزب اللهی زیادی این منطق جدید یعنی جمع بین معارف و ارزشهای الهی با حضور و رای مردم -که حرف نوی جمهوری اسلامی است[۱]–  خوب فهم نشده است.

لوازم این منطق جدید در همه سطوح و رویه های حکمرانی خوب پیگیری و اجرا نشده است!

قبول کنیم سطحی از مشکلات حکمرانی با مردم دقیقا از این نقایص است!

محسن قنبریان

[۱] “جمهوری اسلامی حرف نویی دارد ارزشهای الهی و مردم؛ این دوتا باید باهم توأم بشوند”.(۹۰/۱۰/۷)

رهبر انقلاب اسلامی: “ما جمع کردیم بین جمهوری و بین اسلامی؛ جمع کردیم بین حضور مردم و آراء مردم و معارف الهی؛ جمع بین این دو کارِ آسانی نیست، [ولی] ما این کار را به توفیق الهی انجام دادیم. البتّه نقصهایی داریم. من هیچ وقت ادّعا نمیکنم در این زمینه‌ها نقص نداریم؛ نه، نقصهایی داریم امّا حرف، منطق، یک منطق جدیدی است در دنیا.”(۱۱آبان۱۴۰۱)

پ.ن:

وظیفه نیروهای انقلابی در وهله اول فهم و برجسته کردن این منطق جدید و بعد تلاش برای رفع نقایص آن است.

هنوز به نظر افراد حزب اللهی زیادی این منطق جدید یعنی جمع بین معارف و ارزشهای الهی با حضور و رای مردم -که حرف نوی جمهوری اسلامی است[۱]–  خوب فهم نشده است.

لوازم این منطق جدید در همه سطوح و رویه های حکمرانی خوب پیگیری و اجرا نشده است!

قبول کنیم سطحی از مشکلات حکمرانی با مردم دقیقا از این نقایص است!

محسن قنبریان

[۱] “جمهوری اسلامی حرف نویی دارد ارزشهای الهی و مردم؛ این دوتا باید باهم توأم بشوند”.(۹۰/۱۰/۷)

آیه‎‌ای برای فتنه‌ها

چکیده ای از سخنرانی حجت الاسلام قنبریان، در دانشگاه علم وصنعت تهران، دانشگاه شیراز منتشر می‌شود.

هرفتنه و التباسی حصحصه ای دارد!

آیه۵۱ یوسف کلمه اسرار آمیزی دارد:”اَلآن حَصحَصَ الحَقُّ” الان حق آشکار شد!

یوسف ازاول معصوم بود. برای گمان سوء احتمالی، پارگی پیراهن از پشت و شاهد و… هم آمد؛ اما وقتی این معصونیت، به مظلومیت رفتن به زندان(۷سال) انجامید، بعد از آن در مجمع زنان گفته شد: الآن حَصحَص الحق!

هرجا التباس و اشتباه، قاطی شدن باطلی در حقی، ودر یک کلمه فتنه‌ای باشد؛ الآن حصحص الحقی دارد،یا باید داشته باشد؛ مقداری تدبیری مقداری تقدیری و ربانی.

شهادت مظلومانه زن و کودکان در شاهچراغ الآن حصحص الحق فتنه۱۴۰۱ بود!

مگر در ماجرای مهسا امینی وپس از آن چیزی از التباس، قاطی شدن حق و باطلی بود؟!

برای بعضی نه! اما یک جامعه باید منتظر هم بمانند. بعضی دیرتر میرسند، دیر باورترند، منابع اطلاعات‌شان از دیگران است، به رسانه خودی و حتی مسئولین بی اعتمادند.

بعضی بستره‌ها هم بود، شکاف نسلی، گسل جنسیتی و مذهبی و…؛ بالتبع انتقادهایی از برخی رویکردها و عملکردها در حوزه زنان، حجاب و…بود.

اینها اقلا بنظر آن شهروندان حق و مانع دیدن باطلِ دشمن می‌شد.

۵ ضلعیِ معنای حصحصه:

این کلمه رازآلود فقط یکبار در قرآن آمده و پنج لبه معنا دارد که برای ما مشکل گشایی می‌کند:

  1. ظهور بعد از خفاء و کتمان[۱]
    عکس‌های سلفی ما -که درصدی هم در حباب رسانه می‌افتد- با عکس ماهواره‌ایِ مثل رهبر انقلاب یکی نبود! بسیاری از ما، عاملیت و فاعلیت تحرکات خیابان را همان گسل‌ها و انتقادها و اعتراض‌ها می‌دیدیم. دشمن هم وجود خود را کتمان می‌کرد، حداکثر در بازتاب رسانه‌ای خیابان و کشاندن به مجامع بین المللی رو بازی می‌کرد.
    ماجرای شاهچراغ شد: الآن حَصحَص الحق!
    جای کتمان نماند که داعش (دشمن نشان دار) جنایت کرد.
    آشوب خیابان متاثر از مخالفان اروپایی و برلین بود نه داعش؟!
    همان وقت که پلیس آتش زدند و علیرغم بردباری بیشتر نیروی انتظامی خشونت بیشتر(رفتاری و زبانی) نشان دادند؛ برای بعضی شباهت به دشمن -نه هم وطن- معلوم شد؛ اما بعضی هنوز…!
    ماجرای شهید آرمان علی وردی کاملا شبیه کار یک دشمن بود؛ اما دشمن باید با نشان رسمی خود می‌آمد تابعضی باور کنند. شاهچراغ چنین شد!
  2. جدا کردن حصه و نصیب حق از باطل[۲]
    درحصحصه باید حصه و سهم باطل معلوم شود.
    در زاهدان هم -در بیانیه شورای تامین- بی گناهانی کشته شدند؛ چرا برای آنها ایران تسلیت نشد؟! خون شیرازی و شیعه رنگین‌تر از زهدانی و سنی است؟! کشته شاهچراغ شهید است و مسجد مکی نه!
    هرگز! خون هر بی‌گناهی محترم است. خون ریخته شده بی‌گناه دو وجه دارد:
    – وجه نزد خدایی: که فرقی نمی‌کند و خداوند برای هر دو منتقم است و ولیّ دم یا دیه قرار داده است.
    – وجه برای ما: کارکرد اجتماعی ‌های ریخته شده مثل هم نیست. در زهدان نمی‌شد دست گذاشت کدام بی‌گناه و کدام فرد مسلح یا حمله کننده به پاسگاه بود؛ اما در شاهچراغ یک اسلحه به دست بود و یک حرم بی‌پناه و بیگناه!
    لذا شهدای شاهچراغ الآن حصحص الحق ماجرا شدند[۳].
  3. باطل را زائل هم می‌کند[۴]
    در حصحصه، حق فقط آشکار و از باطل متمایز نمی‌شود؛ بلکه باطل را هم رسوا و زائل میکند.
    شهدای امنیت هم شهید بودند. اینبار اصلا بخاطر تدبیر انتظامی و مقابله با کشته‌سازی، شهدای امنیت به شکل معنا داری بیشترند. اما آن شهیدان عزیز کل جامعه را به حصحصه نرساندند! برای بعضی این بودکه: در درگیری و آشوب اینها میزنند، آنها هم میزنند؛ طبیعی است برخی از این طرف هم کشته شوند!
    اما در عملیات تروریستی شاهچراغ، کشتن زن و بچه و پیر و جوان در حال غفلت(ترور) آنهم با آن وضع که بروی و برگردی و تیر دوباره بزنی و…! کودک شیرخوار و بچه دبستان، شهادتش کارکرد اجتماعی متفاوتی از شهادت مرزدار و پلیس دارد؛ پس: الآن حصحص الحق!
  4. ثبات و استقرار حق را هم در پی دارد[۵]
    در حصحصه، حق باید به ثبات و استقرار هم برسد. مثل یوسفی که نه فقط تبرئه شد بلکه در حصحصه، امین و عزیز مصر هم شد.
    ماجرای شاهچراغ و نوع شهادت آن عزیزان، ملت را به صحنه آورد؛ رمز همیشگی استقرار حقِ در این ۴دهه، حضور میلیونی مردم بوده است که دوباره شد؛ پس: الآن حصحص الحق!
  5. تکرار ظهور[۶]
    از دیگر ویژگی‌های حصحصه این است که امری را درظهور و تبیّن خود، پس از تکرارها به ظهور نهایی می‌رساند و پس از آن هم تکرارش می‌کند. ظهور معصومیت یوسف از بدو ورود تا پس از زندان را به رخ می‌کشد و به اوج خود (تبرئه و امین مصر شدن) می‌رساند و بعد هم پاکی او را تکرار می‌کند.
    شهدای شاهچراغ، نمادی می‌شود برای التباس‌های بعدی! مرز مراقبتی در ذهن ایرانیان می‌شود که مراقب باشند: انتقاد و اعتراض اگر به درگیری یک ماهه خیابان رسید راه برای تروریست‌ها باز می‌شود! از این حیث هم: الآن حصحص الحق!

[۱] یقال حصحص الشئ: اذا ظهر بعدخفاء او تبیّن بعد کتمان

[۲] اشتقاق از”حصه” = نصیب و قسمت. بانت حصه الحق و جهته من جهه الباطل

[۳] در سیره امیرالمومنین(ع) هم بین کشته “الهائشات”(فتنه ها و درگیری های شبانه و…) و “الغارات” یورش های تروریستی به شهرها و بی پناهان فرق است. برای دومی بود که فرمود اگر کسی بشنود و بمیرد ملامتی ندارد!

[۴] الحاصه: مایَحُصّ شعرها: یحلقه کله فیذهب به/ ناقه حَصّاء : لیس علیها وَبَر  ظهوره ظهوراً یُذهب الباطل

[۵] در معانی حصحص: الحرکه فی الشئ حتی یستقرَّ فیه و یستمکن

[۶] حصحص فعل ثنائی مکرر بر وزن فعلل است و این صیغه دلالت بر تکرار حدوث فعل می کند.

عدالتِ آزادی آفرین

  1. از اسامی خداوند، “الحَکَم العدل”(حاکم عادل) است. درباره اش در ادعیه می خوانیم: “تو منزهی از اینکه از تو ترسی باشد، جز از ناحیه عدالتت”!
    عدالت هم امر ترس آوری نیست. انسان در حقیقت از خودش می ترسد؛ که از حدود خود به حقوق دیگران تجاوز کند[۱].
  2. حکومت هرچه به این ترازِ الحَکَم العدل نزدیک تر شود، الهی تر است.
    مردم در آن از حکومت نمی ترسند بلکه از خودشان می ترسند[۲].
  3. ترس مردم از حکومت ها، بخاطر تخلف حکومت هاست.
    بخاطر آن است که دولت و سازمان امنیت و پاسبانش به ملت زور می گفت؛ از آن طرف بین مقامات حکومت و مردم در رسیدگی به تخلف فرق است! این دو، عامل ترس مردم از حکومت(اختناق) است.
  4. هرچه حکومت، عدل بیشتری درباره خود و کارگزارانش اجرا کند؛ ترس مردم از آن کمتر می شود(رفع اختناق). متقابلاً ترس نسبت به خود، بیشتر می شود(تامین آزادی قانونی شهروندان).

پس عدالتِ حاکمیت بخصوص درباره خود و صاحبان قدرت و ثروت، عامل رفع اختناق و آزادی آفرین برای مردم است.

*۱* این تئوری حِکَمی توسط پیامبر(ص) و علی(ع) تحقق عینی یافت.

*۲* بیانیه شورای تامین سیستان و برخی تصمیمات و وعده های آن درباره حوادث ۸مهرماه زاهدان حرکتی بدین سمت است. کاش زودتر با اجابت درخواست نماینده ولی فقیه انجام می شد[۳].

محسن قنبریان

[۱] https://lib.eshia.ir/50006/1/19

[۲] پیام رادیو- تلویزیونی به ملت و اعلام «جمهوری اسلامی»

[۳] ۱۴نکته آیت‌الله محامی پیرامون حوادث و وقایع اخیر در سیستان و بلوچستان

اُذُن خَیر یا گوش فعال

(چه باید کرد؟!/۲)

آنچه این روزهای سخنگوی جوان دولت (آقای بهادری جهرمی) در شرایط به ظاهر قفل شده دانشگاه از خود نشان داد، عمل به سیره حکمرانی نبوی بود.

آیه ۶۱توبه، “گوش فعال” بودن پیامبر(ص) را چنین توصیف می کند که منافقان هم به او می گفتند: اُذُن! یعنی گوش! (یقولون هو اُذُن)

خداوند آن صفت حکمرانی پیامبر(ص) را تحسین می‌کند: قُل اُذُنُ خَیر لکم: بگو گوش خوبی برای شماست!

گوشِ خوبِ حکمران، نه فقط شنیدن حرفهای خوب؛ بلکه شنیدنِ خوب است[۱]. حتی اگر در بین گویندگان عبدالله بن نُفیل‌ها و منافقانی باشند و حرفهای غلط یا قصدهای سوئی داشته باشند. این احترام حکمران به هر حرف از هر گوینده جزو سیره حکمرانی اسلامی است.

رهبری مکرر از هفته‌ای یکبار رفتن خود به دانشگاه در اوایل انقلاب و توصیه‌ی این کار به مسئولان گفته‌اند [۲]که متاسفانه تا کار قفل نشود خوب انجام نمیشود!

واقعیت این است که این نسلِ مدرسه و دانشگاه هیچکدام نه انقلاب و نه دفاع مقدس را از نزدیک ندیده‌اند. پیمایش‌های واقعی دستگاه‌های نظام هم می‌گوید اینها عمدتا دیتاهای اطلاعات خود را از غیر رسانه‌ها و تریبون‌های نظام می‌گیرند.

پس بازگفتن‌ها بس است و شنیدن‌ها لازم‌تر است. گوش فعال چهره‌های نظام فقط زمینه تخلیه روانی جوانان نیست، آشنایی با دید و دغدغه و زبان آنهاست. از اینرو برای مسئولان از نان شب لازم‌تر است. یعنی ‌ی این شنیدن برای مسئولان و چهره‌های نظام بیشتر از آورده‌اش برای دانشجویان و دانش آموزان است.

پس نباید محاسبه کنند در چنین فضاهای پر هیاهویی مگر چه می‌شود گفت؟! و نتیجه بگیرند که فعلا برای گفتگو مناسب نیست!

از قضا برای اُذُن خَیرِ حکمرانی الان از همیشه مناسب‌تر است، چون نه دانشجوی خاص که قاطبه دانشجو و دانش آموز هجوم می‌کنند و واقعیت نسلی بهتر خود را نشان می‌دهد.

خوب است:

  1. آقای رئیسی خود و وزرایش را به دانشگاه‌های مختلف، دوره بفرستد و کار سخنگوی جوان را امتداد دهد.
  2. رئیس مجلس و کمیسیون‌های مرتبط و چهره‌های شورای انقلاب فرهنگی و روسای صدا و سیما همین کنند. بروند از نزدیک مدرسه‌های دخترانه‌ای که روسری برداشته‌اند و اعتراض تند می‌کنند را بشنوند. بهترین بازخورد برای میزان تحقق مصوبات و اعتبارات دهه گذشته‌شان همین شنیدن است!
  3. .شورای سیاست‌گذاری و سازمان تبلیغات و بسیج اساتید؛ ائمه جمعه، روحانیون و فعالین حزب اللهی درشت‌گو را ملزم به این اُذُن خیر کنند. تاکید کنند: بیشتر بشنوید و کمتر بگویید! خدا میداند راهی بهتر از این برای گام دوم انقلاب نیست! تیزی‌ها و تندی‌های در فکر و بیان -که حاصل فقط با خودی سخن گفتن است- گرفته و انقلابی‌گریِ متین و معقول شکل می‌گیرد. جای انفعال از اصول و آرمانها، روش‌ها و بیان‌ها نو می‌شود.
  4. می‌دانم از این کارگاه عملی بسیاری از متصدیان سیاست و فرهنگ و اقتصاد و امنیت[۳] و قضاء، باز طفره می‌روند. دانشجویان طومار دعوت از مسئولین مرتبط را ساز کنند و مدعو را به خیل دانشجوی کف دانشگاه بسپارند تا اُذُن خیر شکل بگیرد.

این قدم اول برای برگشت “امر سیاسی” به دانشگاه است.

هیاهوها و حتی ناسزاهای امروز در دید عمیق، هم سنگ بی‌تفاوتی دیروز کف دانشگاه است.[۴] با گوش فعال، امر سیاسی برمی‌گردد، فحاشی‌ها نخواهد ماند!

برگشتِ امر سیاسی به دانشگاه بیشتر از گوش فعال هم می‌خواهد که در یادداشت دیگری خواهم گفت!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۸/۴

[۱] اگر به المیزان ذیل این آیه رجوع کنید برای تفسیر (اُذُن خیر) دو وجه مطرح است:

الف) اضافه (اذن) به (خیر) اضافه حقیقی است که معنا میشود: او بسیار شنواست ولی آنچه خیر است را می شنود؛ یعنی “مسموع” خیر است.

ب) اضافه موصوف بر صفت است که معنا این می‌شود که او گوش است لکن گوشی با این صفت که برای شما خیر است؛ یعنی “استماع” خیر است. حتی پاره‌ای از حرفهایی که برای مسلمانان خیر نیست، گوش می دهد. علامه طباطبایی همین وجه دوم را مناسب‌تر با سیاق آیه می‌داند.

[۲] ایشان در روزهایی که دانشگاه در تسلط گروه های معارض افتاد و تیراندازی در دانشگاه می شد این حضور هفته گی را قطع نکرد (ر.ک: خاطره ایشان در بیانات۹۶/۳/۱۷)

[۳] رهبر انقلاب اسلامی حتی حضور فرماندهان نظامی را لازم می‌داند: “از مطالب دیگری که گفته شد مساله حضور مسئولان در دانشگاه است. این اشکال کاملا وارد است. من عقیده‌ام این است که مسئولین باید در دانشگاه‌ها شرکت کنند روسای سه قوه، مسئولین میانی، رئیس صدا و سیما، مسئولین سپاه و نیروهای مسلح اینها بروند با دانشجوها جلسه بگذارند و حرفهای گفتنی دانشجوها را بشنوند.”(۹۱/۵/۱۶)

[۴] رهبر انقلاب اسلامی صریحا می‌فرماید: “خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کرده اند و می کنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند”(۷۲/۸/۱۲)