آیا هر موشکافی علمی، باقر شدن است؟!
در وجه تسمیه امام باقر(ع) فرمود: “به زودی خالصان شیعیانم بر او وارد، و علم را برایشان میشکافد؛ شکافتنی[۱]“
پس “باقر علم النبیین” لقب گرفت[۲]؛ نامی که از تورات با اوست[۳].
اما از سوی دیگر برخی “شکافتنها” و غور کردنها و موشکافیها؛ “آفت علماء” شمرده شده است:
“کسی که محروم از خشیت باشد، عالم نیست؛ حتی اگر در متشابهات و مشکلات علمی، مو بشکافد[۴]“!
“آفت علماء ۸چیز است:… فرو رفتن در آنچه به حقیقتش نمیرسند، خود را به سختی انداختن در زینت کردن کلام با الفاظ زاید[۵]“!
وارث باقرالعلوم کیست؟!
کدام موشکافی ارث باقرالعلوم(ع) و کدام “آفت علم زدگی” است؟!
علم محتاج عمل و مسئولیت و تعهد است [۶] بدون آن خود را نشان نمیدهد و صاحبش را به کفر میکشد[۷]
اصلا “طلب آن”، به “استعمالش” است[۸]. توازن و تناسب قوای علمی و عملی اگر نبود، قوای علمی هم علم صید نمیکنند بلکه همان زواید و الفاظ به چنگش میآید.
مسئولیت علم در قبال دو چیز است:
- در قبال خداوند: که خشیت را موجب میشود[۹]
- در قبال مردم: تعهد نسبت به فقر و غنا؛ قسط و عدل و هدایت[۱۰].
اگر علمورزی، در مسیر این دو تعهد قرار گرفت؛ شکافته شدنهایش، گرهگشایی از کار مردم و خشیت در مقابل خداوند را نتیجه داده و صاحبش را وارث باقر(ع) میکند. اما اگر “در خود معطل ماند”؛ خود را فربه و متورم میکند. صاحبش هم آفت میزند. فروعات بیثمر میشکافد، به لفّاظی میانجامد. دو چندانش گرسنهای را سیر و ظالمی را سرکوب نمیکند! حال عالم را هم نزد خدا خوشتر نمیکند!
در طلاب علوم دینی همیشه دعوای “زوائد” علوم، داغ است. از غوامض و موشکافیهایی میخوانند که صاحبش در عصر استبداد و استعمار هیچ خبری ازش نیست. و از رهبران واقعی تشیع در مواقع حساس تاریخی (میرزای شیرازی و مثل او) کمتر در آن غوامض و فروعات موشکافانه چیزی میشنوند!
امام عزیز نیز از برخی زوائد علوم آلی گلایه داشت[۱۱].
اما راه اصلی رفع زوائد، قیل و قالِ زائد نیست. قرار دادن علم در جایگاه و مسیر درستش است. علم دین (بخصوص فقه و حکمت) در موضع مسئولیت اخلاقی_اجتماعیاش نزد خدا و مردم قرار گیرد؛ خود به خود هرچه لازم بود میماند و زوائد و آفات رفع میشود. فقه در خدمت قسط و عدل اجتماعی قرار گیرد و نسبت به “گرسنگی مظلوم و پرخوری ظالم” احساس وظیفه کند؛ بعد هرچه لازم بود فروعات مشتق و وضع و استعمال را بیش از این هم بشکافد.
یعنی: فقه، مسالهاش را از “عینیت جامعهاش” بگیرد و اصول فقه، مسالهاش را از “این فقه” بگیرد. نه فقه، از خودش (از فرض) بگیرد و اصول از مسائل فرضی فقه و از مسائل خود، مساله تولید کند.
- شاید همین سرّ بود که امام سجاد(ع) در وجه تسمیه باقر، سجده شکر کرد و سپس فرمود:”امامت در فرزندان اوست تا قیام قائمی که زمین را پر از قسط و عدل میکند[۱۲].”
محسن قنبریان ۹۹/۵/۶
[۱] کفایه الاثرص۲۴۳وص۴۲
[۲] همان
[۳] الامامه والتبصره من الحیره ص۶۴
[۴] بحار ج۲ص۵۲
[۵] همان
[۶] بحار ج۲ص۳۲
[۷] الکافی ج۱ص۴۵
[۸] بحار ج۱ص۲۲۵
[۹] فاطر/۲۸
[۱۰] نهج البلاغه خ۳/الکافی ج۸ص۵۶و۵۷
[۱۱] در موضع مختلف:الرسائل ج۲ص۹۷/تهذیب الاصول ج۳ص۵۷۰و۵۷۲/منهاج الوصول ج۱ص۵۱/الاجتهاد والتقلیدص۱۰و۱۲/انوار الهدایه ج۱ص۳۴۹
[۱۲] کفایه الاثر ص۲۳۷