بایگانی دسته: یادداشت‌ها و مصاحبه‌ها

«روایت زن ایرانی»

«روایت زن ایرانی»؛ ویژه‌نامه سیزدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار منتشر شد.

آنچه در این ویژه نامه میخوانید:

  • نسبت خانه‌نشینی زن با کالا انگاری او؛ تقریری از سخنرانی حجت‌الاسلام محسن قنبریان
  • آسیب شناسی نقش رسانۀ ملی در بازنمایی نقش زنان، دکتر فرج الله هدایت نیا
  • یادداشت دکتر رقیه فاضل؛ دکتری علوم تربیتی، درباره سرمایه‌داری و فرصت فکر‌ کردن زنان
  • یادداشت رقیه رودسرایی؛ نویسنده کتاب انقلاب ژاکت‌های دکمه‌دار
  • بت دوگانه‌ی(خانه‌داری-فعالیت اجتماعی) را بشکنیم! ، مهدی تکلو، دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
  • یادداشت‌هایی درباره فیلم‌های با موضوع زن در ادوار جشنواره مردمی عمار
  • مفرد مونث غائب؛ گفت‌و‌گو با مریم برزویی، کارشناسی حقوق و طلبه سطح دو
  • معرفی کتاب مَنَم یه مادرم؛ روایت هایی از سبک تربیتی والدین شهدا
  • همچنین گفتارهایی از فاطمه دلاوری پاریزی، احمد عسگری، ملیحه بخشی‌نژاد و…

جشنواره مردمی فیلم عمار

دریافت «روایت زن ایرانی» | “دریافت از پیوند کمکی

خامنه‌ای پس از محمد(ص)

کاریکاتور، هنر است؛ مثل شعر. اما همانجور که “هجو”، شعر را فحش می کند؛ اغراض سیاسیِ شارلی ابدو هم کاریکاتور را فحش می کند.

فحش بطور معمول فرمان مقابله و دشمنی از سوی آدم زبون و بی چاره است.

 وقتی دست با چکش کوبیده شود، فرمان مقاومت و مقابله با سوزشِ درد را آدم بی ادب با فحش بروز می دهد.

ناتوانی مقابل یک رقیب قویِ پیروز هم با فحش تسلی می گیرد!

ظاهراً ملاها، جهان جدیدی بنیان نهاده و از مرزهای کشورشان صادر شده است و ظاهرا بدجور ارزشهای منافقانه انقلاب فرانسه و حقوق بشر دروغین را به چالش کشیده که به کاریکاتور هجو روی آورده اند!

آیا شارلی ابدویِ احمق دانست بعد از چند بار اسلام هراسی اش با کاریکاتورِ هجو علیه پیامبر اسلام(ص)، حالا با فراخوان کاریکاتور علیه آیت الله خامنه ای، باصدای بلند گفت: اسلامِ خامنه ای ادامه اسلام محمد(ص) است؟!

این موجب اتحاد بیشتر جهان اسلام حول اسلامِ انقلاب اسلامی خواهد شد.ان شاءالله

محسن قنبریان

و باز درها بر همان پاشنه‌ها می‌چرخد!

دو روز از فرمایشات مهم حضرت آقا درباره زنان و خانواده می‌گذرد و تقریباً نتیجه‌اش در رشد همگرایی جامعه حزب‌الهی تا جایی که برای بنده مشهود است، تقریباً هیچ است!

همه کسانی که از قبل موضعی دارند، جملاتی از حضرت آقا را گزینش کرده‌اند و بر درستی دیدگاه خود با تأکید بر «فصل الخطاب بودن کلام رهبری» اصرار می‌ورزند!

تقریباً گفتگویی شکل نمی‌گیرد و رفت و برگشت‌ها، بیشتر شبیه «بیانیه‌های سیاسی پی در پی» است تا «گفت و شنودی فرهنگی»!

کسی را ندیده‌ام که با فرمایشات حضرت آقا تکان قابل توجهی خورده باشد، کأنه آنچه در پوشش گفتگو انجام می‌دهیم را بیشتر ابزاری برای ابراز و تحمیل دیدگاه خود می‌دانیم، تا مجالی برای تأمل و شنیدن و آموختن!

ایده گفتمان انقلاب اسلامی در برخورد با حجاب را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد؛

    این ایده مرزهای روشنی با جریان توسعه‌خواه، مدیران التقاطی و جریان تحجر دینی دارد و در ذیل انگاره‌ پیشرفت قابل صورت‌بندی است:

بی‌تردید اهمال نسبت به بی‌حجابی، اشتباهی جبران‌ناپذیر است.

هیچ توجیهی در به تعویق انداختن توجه و حساسیت نسبت به مقوله حجاب، پذیرفتنی نیست.

باید حاکمیت در مسئله حجاب، مورد مطالبه و امر به معروف ونهی از منکر قرار گیرد.

در برخورد با پدیده بی‌حجابی، «تمرکز بر برخورد انتظامی و قضایی» ایده‌ای متحجرانه است.

مهمترین عامل رشد بی‌حجابی، تحقق پروتکلهای ایده توسعه  غربی در کشور، توسط جریان مدیران التقاطی و در میانه‌ی چُرت خرگوشی جریان متحجر است.

برخورد انتظامی و قضایی با بی‌حجابی حتما باید در جای خود مورد تأکید قرار گیرد.

امر به معروف و نهی از منکر درباره حجاب، نباید منجر به نفرت آفرینی و برچسب زنی ضد انقلابی و ضد دینی به بی‌حجابان شود.

ایده گفتمان انقلاب اسلامی درباره بی‌حجابی را می‌توان در میان این سلب و ایجابها بهتر فهم کرد:

  1. در این ایده، اینگونه نیست که بی‌حجابی را باید پذیرفت و با آن کوتاه آمد؛ هرگز!
    بلکه بدان معناست که در برخورد با بی‌حجاب، نباید نقطه برخورد را فقط نکته آشکار و هویدای آن در خیابان قرار داد.
  2. در این ایده، اینگونه نیست که بی‌حجابی اهمیت ندارد و باید مواجهه با آن را به بعد موکول کرد؛ هرگز!
    بلکه بدان معناست که ما با مجموعه‌ای از منکرها مواجه هستیم که بنا به فرمایش رهبری مسئله بی‌حجابی به صورت مستقیم در رأس آنها نیست. از امروز باید مبارزه با بی‌حجابی را با شدت و حدّت ادامه دهیم، ولی در ضمن یک منظومه و نظام امربه معروفها و نهی از منکرها که در آنها رعایت اولویتها شده باشد. بی‌حجابی، پیوست فرهنگی فرآیند توسعه مدرن است که متأسفانه آگاهی و به تبع آن، حساسیتِ جریان دینی به علت وجود سه دیگری گفتمان انقلاب اسلامی (جریان غربگرایی، مدیران التقاطی و تحجر دینی) درباره آن کم است.
  3. در این ایده، اینگونه نیست که حاکمیت، وظیفه‌ای در قبال بی‌حجاب ندارد؛ هرگز!
    بلکه بدان معناست که از حاکمیت باید مطالبه حساسیت به مقوله حجاب داشته باشیم و از او بخواهیم که از یک بام و دو هوای خواستن و نخواستن رشد فرهنگی و از جمله حجاب بیرون بیاید. باید به او بفهمانیم که مطالبه ما فقط بر روی برخورد انتظامی و قضایی با حجاب نیست، بلکه حاکمیت باید در وهله‌ی اول، همه تصمیمات غلطش را در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی که بر مقوله «فرهنگ اسلامی ـ ایرانی» و از جمله «حجاب زنان» تأثیرات منفی می‌گذارد، متوقف کندو از دوگانه «سیاست‌زدگی در شعار» و «سیاست‌زدایی در عمل» دست بردارد که نتیجه آن چیزی نبوده است تاکنون جز «هویت‌زدایی انقلابی»؛ و البته به میزان شدت و جدیتش در این کار، برخورد انتظامی و قضایی را در دستور خود قرار دهد. (تقدم دولت‌سازی بر جامعه‌سازی)
  4. در این ایده، اینگونه نیست که باید امر به معروف زبانی و همگانی را از دستور کار خارج کرد؛ هرگز!
    بلکه بدان معناست که در برخورد با بی‌حجابی، خط قرمز امر به معروف و نهی از منکر عمومی این است که نباید «نفرت‌آفرینی» کند و دلها را از هم دورتر نماید؛ نباید با برچسب «ضد انقلابی» و «ضد دینی» همراه باشد؛ نباید به گسست اجتماعی بینجامد؛ نباید اولویتها نادیده انگاشته شود؛ باید از منظر برادری و رحمت باشد؛ باید دلسوزانه و متعهدانه باشد؛ باید به دور از عصبانیت و خشم باشد. باید متوجه بود که مقوله بی‌حجابی هرچه باشد، بیش از هرچیز درمانش منوط بر «هویت‌زایی انقلابی»است که هم می‌تواند حاوی عنصر جهت است و هم امکان کنش و تأثیر اجتماعی را فراهم می‌کند و هم بستری است برای رشد عقلانیت و آگاهی….

شب سالگرد حاج قاسم مهمان دانشگاه امیر کبیر بودم. شعر سحرگونه سید حمید رضا برقعی را دانشجوی جوان مداحی(امین پویان راد) بسیار دلنشین خواند؛ شب جمعه با شما اشتراک می گذاریم.

التماس دعا

نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بندۀ‌ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق» که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس «اجننی» گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت: برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر…

خدا را شکر که هستی!

صدا (سرود دختران بالغ)، رنگ (روسری و حجاب برخی بانوان حاضر) و مهمتر سخنان حکیمانه، همه پیام بود؛ برای دو جانبِ افراطی و تفریطی نسبت به گفتمان اصیل انقلاب اسلامی:

ضرورت شرعی خواندن حجاب، ناظر به  نواندیشانی بود که از رد الزام تا انکار اصل وجوب و حجاب عرفی رفته اند. به سیاسیونی که اهمیت حجاب را دست چندم کرده اند، هم بود.

دختر خود خواندنِ کم حجاب و رد اتهام بی دینی و ضد انقلابی، خط روشنی مقابل جریان دیگر است که بیشتر از خشونت رفتاری، دچار درشت گویی زبانی درباره اینان است. یکبار شریک مفسدان اقتصادی خطاب می کند و یکبار برانداز!

جالب اینکه فرمودی قبلا به علماء دراینباره تذکر هم داده ای!

بخصوص این جمله پدرانه بسیار دلکش بود که: “من حسرت می خورم به آنجور اشک ریختن. می گویم ای کاش من می توانستم اینجور مثل این زن جوان اشک بریزم اینرا چطور میشود متهمش کرد؟”

فن آوری اجتماعیِ تصحیح حجاب، عمده اش با تأثیر و تأثر متقابل مردم بر هم انجام می شود و اندکی از برخورد با ناهنجاری ها، گردن حکومت می افتد. این تأثیر و تأثر متقابل جز با این نگاه حاصل نمیشود. باید محجبه و متشرع در بد حجاب هم فضیلتی قائل باشد و حتی امر و نهی او بر خود را بپذیرد تا زمینه اثر گذاری بر او هم فراهم شود. بی دین و برانداز دیدن بد حجاب، قفل کردن این فن آوری اجتماعی و رفتن به سمت برخورد صرفاً خشن است! (دقت کنید)

خدارا شکر که از نسل مطهری و بهشتی تو برای ما ماندی!

محسن قنبریان

حکمرانی مردمی!

بعد از دفاع مقدس مامور شد در طول حدود ۱۰۰۰کیلومتر مرز شرقی با اشرار و قاچاقچیان انسان و مواد مخدر مقابله کند. ص۹۷

حاج قاسم برای برگردندان امنیت به منطقه با مردم بومی هماهنگی می کرد و همراه با رضایت و خشنودی آنها اقدامات را پیش می برد. ص۱۰۱

عملیات آورتین در سال۷۴ به منظور پاکسازی و حذف گروههای مهم اشرار در منطقه ای به وسعت ۱۰۰۰کیلومترمربع از ایرانشهر تا بشاگرد صورت پذیرفت و یک ماه کامل طول کشید. ص۱۰۲

(زندانی شروری می گوید): من شنیدم که حاج قاسم می خواهد با قبایل گوناگون گفتگو کند و گروه های زندانی را -که مقصودش ما اشرار بودیم- آزاد کند و به اهالی قبیله ها گفته اگر ما آنها را آزاد کنیم، آنها را در خانه هایشان مورد مراقبت قرار دهید تا دوباره به آن کار دست نزنند. بعد هم باکوشش آنها تعداد زیادی از زندانیان بخشوده شدند و از جمله آنان من بودم. هنگامی که از زندان آزاد شدم از درون انگیزه ای نداشتم که در مکانهای عمومی و در میان مردم بروم ولی آن بزرگان قبیله نزد من آمدند و به من کمک کردند برای من یک مغازه برپا کردند و کار شروع کردم. اکنون سالهای زیادی گذشته است که از محبت و لطف حاج قاسم کاری را آغاز کردم و آبرومندانه زندگی می کنم. ص۱۰۵

پ.ن:

 روش سردار در زندان زدایی و سپردن تعهد به سران قبایل، نزدیک به ترتیب اولیاء در فقه اسلامی است. مبتنی برآن، ورود حکومت بعد از نهادهای مدنی و مردمی است. سالار امور جامعه خود مردمند مکتب سلیمانی این رکن مردمسالاری را هم تجربی کرد.

محسن قنبریان

معرفی کتاب

 شامگاه روز پنجشنبه ۲۲سپتامبر۱۹۸۸ در ایستگاه قطار شهری شیکاگو در حضور جمعی از مردم، زنی مورد تجاوز قرار گرفت. گزارش کوتاهی از این حادثه، بر اساس گفته های پلیس در روز جمعه در روزنامه نیویورک تایمز روز یکشنبه به چاپ رسید. نکته شایان توجه در آن گزارش، این بود که هیچ کس برای کمک به قربانی از جای خود حرکت نکرد، با وجود آن که این تجاوز در ساعت‌های پر رفت و آمد روز انجام شد. فریادهای زن بی پاسخ ماند. به طوری که کارآگاه دیزی مارتین بیان کرده «چندین نفر به آن صحنه می ‌نگریستند و زن از آنها کمک خواست، اما هیچ کس پاسخی ندارد».

مایکل کوک پس از آن مروری بر اخبار ارائه شده از این رویداد در برخی از نشریات آن روز کرده و از این که کسی برای دخالت در این رویداد زشت احساس «وظیفه» نکرده، و حتی خبر آن هم چندان اهمیتی نداشته، شروع به تحلیل مبانی اجتماعی و فرهنگی این بی احساسی می‌کند:

«فرهنگ ما تعریف خاصی برای این ادراک ندارد. درست است که حقوقدانان و فیلسوفان ما بحث هایی دارند که ما در چه مواردی وظیفه ای برای «امداد و نجات» داریم، اما این بحث مهجورتر از آن است که به عنوان فرهنگ ما به تفصیل توصیف شود.»

این مسأله مایکل کوک را که روی فرهنگ اسلامی کار می کند، به فکر آن می اندازد که در حقوق اسلامی، چه تدارکی برای این مسأله دیده شده است. از اینجاست که به سراغ این بحث آمده و یک کتاب دوجلدی مجموعا ۱۱۰۰ صفحه تألیف می‌کند.

وی در ادامه بحث بالا می‌نویسد:‌

«اسلام، بر عکس، نام و تعالیمی ویژه برای چنین وظیفه اخلاقی گسترده‌ای دارد. نام آن امر به معروف و نهی از منکر است».

از موءوده تا محرّره!

چکیده‌ای از جلسات ایام فاطمیه دوم برگزار شده در هیات صاحب العصر اراک به مورخه دی ماه ۱۴۰۱، ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان منتشر می‌شود.

(بخاطر استقبال مومنین از جلسه اول فاطمیه اول در مسجد دانشگاه تهران ، این بحث به تفصیل بیشتر در سه جلسه فاطمیه دوم تعقیب شد. چکیده مطالب تکمیلی):

جعل تشریعی آزادی برای انسان

حضرت امیر(ع) در نامه۳۱ نهج البلاغه با دستور شرعی می فرماید: لا تَکُن عبدَ غیرِک و قد جَعلکَ الله حُراً: خود را برده دیگری قرار نده که خداوند برایت آزادی قرار داده است.

این غیر از جعل تکوینی و سرشت آزاد آدمی است. این آزادی در حوزه تشریع و قانونگذاری است. اگر منظور این بود که تو تکویناً مختار یا آزاد هستی، دستور نمی داند عبد دیگری نشو! چون تکوین و سرشت که قابل سلب نیست. معلوم است این حریت مقابل آن رقیت و عبدیت است و هردو در نظام ارزشی رخ می دهد.(دقت کنید)

پس آزادی کلمه نحسی نیست، خانه زاد امیرالمومنین(ع) و تشریع خداوند و دین الهی است.

دو بردگی بر سر راه آزادی!

  1. بردگی ظاهری: ادبیات دینی آنرا “رقیّت” می خواند.
    این بردگی بخاطر نبودِ عدالت شکل می گیرد! فرعونها و نمرودها عده ای را برده خود می کنند! قارونها عده ای را برای بردگی می خرند!
    در دنیای جدید هم وجود دارد فقط “بردگی سیاه”(سیاهپوستان) شده “برده سفید”(برده های جنسی/ زنان)! یک سرچ ساده اعداد و رقم های حیرت آور آنرا جلوی چشمتان می آورد.
  2. برده مناسبات جاهلی!
    این کمی توضیح می خواهد:
    – آزادی ملازم مسئولیت است؛ آزادی بیشتر، مسئولیت بیشتر طلب می کند.
    بچه ای که والدین دارد آزادی عمل کمتری از بچه خیابانی دارد اما همه مسئولیت بچه خیابانی هم با خودش هست!
    شما وقتی شریک اقتصادی می گیرید، آزادی تان کم میشود اما مسئولیتتان هم نصف می شود!
    – مقداری از این محدودیت ها و مسئولیت ها طبیعی زندگی اجتماعی ماست. ما فرزند کسی، همسر یا شوهر کسی، همسایه و همکار کسی هستیم و از این حیثیت های ضروری زندگی اجتماعی، متعهد با آنها میشویم و از آزادی مطلق در می آییم.
    – اما برخی از محدودیت ها، صناعی و ساختگی است. ضرورت زندگی اجتماعی ما نیست، منفعت طبقه ای خاص است. وقتی در گذشته، فرزندان طبقاتی از اجتماع از تحصیل منع می شدند ضرورت اجتماعی مثل مورد قبل نبود، منافع یک طبقه برخوردار در وسط بود!
    در جامعه ای که زن، عار و نقطه ضعف بود؛ نوزاد دختر توسط پدرش کشته میشد! این سلب آزادی و گرفتن حیات، چه اش از بردگی قبل کمتر است؟!
    بطور کلی رسوم و مناسبات جاهلی که زن و دختر ظاهراً آزاد را مثل برده رقّ می کرد، بردگی صناعی بود.

اسلام برای آزادی زن

اسلام مقابل آن دو بردگی، دو آزادی داشت:

  1. عِتق: آزاد کردن برده ظاهری (مقابل رقیّت).
    اغلب راه های برده شدن را بست و راه های آزادی برده را باز کرد. کفارات خود را آزاد کردن برده قرار داد. بر آزاد کردن برده بعنوان یک ارزش پا فشرد. امیرالمومنین با مزد کار دستش به تنهایی ۱۰۰۰برده خرید و آزاد کرد…
    – کسانی مثل صعصعه بن ناجیه در زمان بعثت بودند که نوزادان دختر را از زنده به گور شدن نجات می دادند به پدران فریه می دادند و آنها را می خریدند. در خانه اش ۱۰۴دختر نجات یافته از زنده به گوری بود! قبل از او عمر بن نفیل هم چنین بود!
    اما آیا بعثت و پیامبر اسلام(ص) برای این سطح از کار آمده بود؟!
    نه! اسلام بیشتر از این را نشانه کرده بود! امیرالمومنین درباره پیامبر فرمود: خداوند اورا به حق مبعوث کرد تا بندگان را از عبادت بندگان دیگر خارج کند و به عبادت خدا برساند. از تعهد بندگان دیگر خارج و به تعهد الهی برساند…(الکافی ج۸ص۳۸۶) یعنی مرتبه دوم آزادی را موجب شود:
  2. آزاد کردن آزاد! آزاد کردن از مناسبات و رسوم جاهلی (آنرا تحریر می نامیم)
    یضع عنهم اصرهم و اغلال التی کانت علیهم: (مبعوث شد که) بار گران و احکام پر رنج و زنجیرهایی که بر آنها بود را بردارد.
    پس پیامبر(ص) هم “مُعتِق” (آزاد کننده برده ظاهری) است؛ هم “مُحَرِّر” (آزاد کننده ی آزاد از رسوم و مناسبات اسیر کننده) است.
    – در آیه۳۵ آل عمران مادر مریم نذر می کند نوزاد خود را برای خدا آزاد کند(ربِّ انّی نذَرتُ لک ما فی بطنی مُحَرَّراً) همسر عمران، مریم را از مناسبات و تعهدات طبیعی (فرزند-مادری) آزاد می کرد او در کنیسه می رفت و جای خدمت به مادر و در خانه، به کنیسه خدمت می کرد. در این آیه مریم، مُحَرَّر (آزاد شده) و همسر عمران، مُحَرِّر (آزاد کننده) نام می گیرد. مریم، برده نبود؛ آزاد بود. آزاد کردنِ آزاد، تحریر است.

اسلام برای زن،تحریر آورد:

– رسم زنده به گوری را با آیات انقلابی خود برانداخت:”واذ الموءوده سُئلت بأیِّ ذنب قُتلت”(۸و۹تکویر)

موءوده از “وَاد” است (مقلوب آد/ یئود/ اوداً/ لا یَوُدُه حفظُهما: یعنی حفظ آسمان و زمین بر خدا سنگین نمی شود) یعنی ثقل و سنگینی است. چون خاک بر دختر بچه می ریختند و زیر سنگینی خاک(یک خروار خاک) خفه می شد خداوند واژه “موءوده” برای او ساخت! با بیانی انقلابی که: از این دختر بچه زنده به گور شده روز قیامت سؤال می شود به چه گناهی کشته شدی؟!

این آیات در آن جاهلیت، انقلاب می کرد.

فاطمه دختر پیغمبر کوثر لقب گرفت و زن و دختر محترم شد.

از کالای غارتی،به تشخّص رسید. دیگر بخاطر عار، کشته یا درخانه حبس نمی شد. حجاب برای تامین آزادی حضور اجتماعی او بود.

فاطمه(س)، مُحَرِّر زن

زن در جاهلیت دچار دو بردگی و اسارت صناعی میشود:

  1. کالای غارتی
    وقتی زن عار و عورت (نقطه ضعف) است؛ یا زنده به گور می شد یا در خانه حبس می شد!
    فاطمه(س) به او تشخص داد. حجاب فاطمه فقط چادر سر کردن نیست. چادر میتوانست از خاستگاه عار و خانه نشین کردن باشد. او حجاب را ابزاری برای تامین آزادی حضور اجتماعی زن کرد.
    به تنهایی حفظ میراث و ارزشهای دفاع مقدس را تامین می کرد. هفته ای دوبار از مدینه، به اُحد می رفت و سید الشهدای بعثت(حضرت حمزه) را زیارت می کرد تا خط شهادت در جامعه ارجمند بماند. فعالیتهای اجتماعی سیاسی دیگر را کم و بیش شنیده اید
  2. کالای مصرفی
    در جاهلیت اُولی زنی که در معرض تهدید غارت نبود، دختر رئیس قبیله (مثل امّ زمل) بود و حامی داشت، تبرّج می کرد. یعنی با جلوه های زنانه اش در جامعه جولان می داد.
    تبرج در جاهلیت مدرن بیشتر است. زن جای حبس در خانه، ویترین می شود. کالای مصرفی است. هم خودش متاع قیمتی است و از آن درآمد کسب می شود. از سر و سینه او صفحات پورن تهیه و درآمد هنگفت میشود. از فیلمهای پورن بیشتر!
    هم برای مصرف بیشتر، تبلیغات اجناس دیگر بر عهده زن می شود!
    – حضرت امیر(ع) در خطبه۱۷۲ به زیبایی تبرّج را هم کنیزی و کالای مصرفی معرفی می کند. درباره زنی که آیه۳۳ احزاب او را از تبرّج جاهلی حذر داده بود فرمود: فَخَرجوا یَجُرُّونَ حُرمهَ رسولِ الله(ص) کَما تُجَرُّ الاَمَهُ عندَ شِرائِها: (اهل جمل) خروج کردند، حریم و ناموس رسول الله را می کشیدند همانطور که کنیز را وقت فروش می کشند!
    به حسب ظاهر آن همسر پیامبر محترم بود روی جمل سوار و دهها نفر افسار می کشیدند و از کُرک و بول شتر تبرک می بردند؛ اما امیرالمومنین این تبرّج را مثل همان کنیز فروشی توصیف می کند!
    فاطمه(س) از این دربند شدن صناعی با کالای مصرفی شدن هم زن را آزاد کرد!
    همان حجاب، زن را اجتماعی می کرد اما از تبرج باز می داشت.

چیزی که به چشم مایکل کوک آمد!

مایکل کوک مستشرق و اسلام شناس انگلیسی وقتی خبر تجاوز به یک زن در متروی شیکاگو جلوی چشم مردم را در روزنامه نیویورک تایمز خواند به فکر فرو رفت که چرا حاضران به او کمک نکردند؟!

کایلز و چند نفر دیگر هم بعد از اتمام کار و فرار متجاوز و کمک خواهی قربانی، سراغ متجاوز رفتند و او را به دست پلیس سپردند!

جالب برای کوک این بود که کایلز، به قربانی کمک نکرده بود و متجاوز را به سزایش رسانده بود اما در مصاحبه گفت باید به قربانی کمک می کرد!

کوک نتیجه مهمی گرفت: فرهنگ غربی، مفهوم امداد و نجات را می شناسد اما حسی که کایلز برای تعقیب متجاوز کرد امداد نبود چیزی بود که غرب برایش واژه نداشت!

کوک آنرا در مفهوم نهی از منکر و امر به معروف اسلام دید و بیش از ده سال وقت گذاشت تا تحقیقش درباره این فریضه را بشناسد. محصول آن دو جلد کتاب شد که الان به فارسی هم ترجمه شده است.

غربزدگی برخی در جامعه ما دارد دفاع از زن را در حد، امداد و نجات مقابل متجاوز و زورگیر تقلیل می دهد! شاید از یک متفکر غربی بپذیرد که راه نجات غرب را هم بیشتر از امداد می داند: امر به معروف و نهی از منکر!

مایکل کوک، کم دیده بود!

امر به معروف و نهی از منکر، حافظ آزادی جامعه از جمله زنان هست اما ریشه آن جای دیگری است که از دید کوک مخفی مانده است: ولایت طرفینی همه افراد جامعه!
آیه ۷۱توبه زنان را هم دارای این ولایت اجتماعی می شمارد (المومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض) این ولایت، ریشه امر و نهی کردن افراد به هم است که نه فقط قربانی هارا امداد می کند بلکه منکراتی که با رضایت طرفین هست را هم جلوگیری می کند.
اسلام -بخلاف غرب- فرهنگ را پیشران سیاست و اقتصاد می کند. بجای اینکه زن بعنوان کالای لوکس و تبلیغات، پیشران اقتصاد و بالتبع پیشران سیاست و فرهنگ شود؛ زن با ولایت اجتماعی اش، پیشران فرهنگ می شود و سیاست و اقتصاد را تحت تاثیر فرهنگ قرار می دهد! (تفصیل در فایل صوتی)

مردان خدا پرده پندار دریدند!

شهیدان، شاهدان غیب و مردان خدایند. خصوصیت مردان خدا این است که پرده پندار و مَجاز را می درند و حقیقت را آشکارا می بینند؛ بلکه می نمایانند.

در سنت عرفانی ما: همه دنیا و ماسوی الله، پرده پندار است؛ لکن در عرفانِ اجتماعیِ خمینی کبیر(ره) مَجاز بر مَجاز در جهان های اجتماعی هم نشان داده میشود. سیاست های شیطانی، مَجازی بر پندار دنیاست که مردان خدا در کسوت شهادت و مبارزه اینرا هم می درند.

استخوانهای متبرّک آنها بعد از قریب ۴۰سال هم که بیایند با همه گمنامی شان، پرده پندارِ براندازان و انقلاب ربات های مجازی را پاره می کنند! حقیقتِ مردم ایران را دوباره نشان می دهند.

 بدون آنها هیچ رسانه ای نمی تواند پرده مَجاز شیطنت ها را پاره کند! واقعاً مردان خدا پرده پندار دریدند!(خوش آمدند)

درصدی از این مردم، گله مند هم هستند، حتی معترض؛ اما زیر تابوت مردترین های مردان جمهوری اسلامی، با نظامشان هستند.

 و الحق براندازند! برانداز همه توطئه ها و دژخیمی ها (آفرین به شما مردم)!

محسن قنبریان

تحجّر اگر حاکم شود…!

تحجر اگر حکمران جامعه ای شود چیزی از جنس طالبان می شود. کتاب نظام امارت اسلامی نوشته قاضی القضات طالبان با مقدمه هبه الله آخندزاده رهبر طالبان، مانیفست حکمرانی این گروهِ به حکومت رسیده است.

آنچه این روزها درباره منع زنان از کار و تحصیل در افغانستان می گذرد هم عمل به این کتاب است!

در جای جای کتاب زن، ضعیف و جای او در خانه معرفی شده است(ص۸۰و۸۱). نظام ربّانی درباره زن، بودن در خانه و تولد فرزند و سرپرستی اطفال است(ص۱۵۱و۱۵۲). تعلیم زنان باید در خانه و توسط محارم باشد. اگر ناگزیر به خروج از خانه شد، معلم، زن باشد. اگر این هم میسر نشد، بایستی میان دانشجویان زن و معلم پرده ای باشد(ص۲۵۴و ص۲۶۲) نویسنده برای فتوای به حرمت اختلاط به این شعر فارسی هم تمسک می کند: “زبیگانگان چشم زن کور باد/ چو بیرون شد از خانه درگور باد”!

نزدیک به این فتاوا در کنج حجره های ما هم پیدا میشود؛ لکن اسلامِ خمینی و متفکران انقلاب درباره زن نظرشان چیز دیگری بود. آن نظر، غیرِ شرعیت از اجتهاد روشمند، مقبولیت با رأی مردم را هم از آن خود کرد.

تحجری که امام(ره) تا روزهای آخر از آن نالید و در منشور حوزیان هم از آن حذر داد، بعیداست مشکلش، بودنِ خمینی بوده باشد و بعد از او به اصالت و زمانه شناسی برگشته باشد!

توجه: هروقت در جامعه مظاهر غربزدگی -مثل کشف حجاب و…- بروز می کند، آن قرائت متحجر موجّه جلوه می کند!

گفتمان اصیل انقلاب اسلامی، نقطه وسط و ثبات حرکت پاندولی جامعه است؛ هرچه حرکت به جانب تحجر منحرف شود، از آنسو به سمت غربزدگی برمی گردد و بالعکس!

محسن قنبریان