بایگانی برچسب: s

تجربه فعال ایرانی_اسلامی

تجربه پیراهن عثمان!

  1. حضرت امیر(ع) از منتقدین عثمان بود و چند نوبت هم واسطه معترضین با او شد؛ اما محاصره خانه او و کشتنش را کاری جاهلی خواند(خ۱۶۸)
  2. حزب قاسطین(معاویه)، خون عثمان را بهانه کرد. اول با شعار مطالبه خلافت و حکومت نیامد بلکه با شعار انتقام خون عثمان توسط ولیّ دم (پسرعمو) با استناد به “مَن قُتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً” (۳۳اسراء)، لشکر کشید (شرح ابن ابی الحدید ج۴ص۹۳)
  3. فتنه وقتی عمیق شد که در حین اشتغال حضرت امیر(ع) به جنگ جمل، معاویه به حضرت نامه نوشت که قاتلین عثمان (به ادعای او مالک، عمار، محمد بن ابی بکر و.‌‌..) را تحویل بده! (همان تاص۱۰۲)
    حداکثر تنزل میکرد: “یا خودت قصاص کن”! در سپاه حضرت هم ۲۰هزارنفر گفتند در محاصره خانه عثمان حضور داشته اند!
    کار علی(ع) سخت شده بود که نه میتوانست عقلا و شرعا آن پاکان یا آن جمعیت را تقدیم معاویه کند و نه بخاطر ناامنی و جنگ داخلی موجود میتوانست دادگاه مقصرین واقعی ریخته شدن خون عثمان را تشکیل دهد! (ر.ک: خطبه۱۶۸)

می بینید ماجراها مثل پیاز لایه لایه است، یک لایه حق یک لایه باطل! بسیط و یک خطی و ساده نیست که یک کنش واحد بطلبد.

تجربه فعال مردم ایران!

ماجراهای ما ساده تر و سبک تر از دوران حضرت امیر(ع) شده است. بلاتشبیه بین مهسا و عثمان؛ اما پیراهن عثمان در جنگ روانی-رسانه ای امروز موجود است. کشته یا فوت معلوم نشده، کل نیروی انتظامی بلکه همه نظام مقصر خوانده شده است! گروهی خاص در خیابان دارند با آتش زدن مامور انتظامی و مسجد و زدن محجبه و… انتقام می گیرند!

بعید ندانید به حکمیت های خارجی و کمیساریای حقوق بشر هم بکشانند؛ اما سودای اصلی، برگشت به خلافت و حکومت است؛ نه حتی خون خواهی مهسا و حجاب!

ملت ایران از تکرار پیراهن عثمان ها یاد گرفته اول قاسطین را سرجایشان بنشاند.

نظام اسلامی هم با این امنیت و استقرار (غیر قابل مقایسه با حکومت نوپای علوی)، باید یادگرفته باشد بهتر از بارهای قبل کمیسیون حقیقت یاب و دادگاه برای قصور و تقصیرهای احتمالی برگزار کند و روشها را چنانچه وعده شده اصلاح کند ان شاء الله!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۶/۳۰

سلبریت گزیدگی!

ژان ژاک روسو _اولین کسی که مفهوم حقوق بشر را به کار برد_ قبل از دنیای دیجیتال، کاندیداشدن سلبریتی ها برای امر سیاسی را منع کرد. نوشت:

“بازیگران نباید نامزد انتخابات شوند چون شاید بدون هیچ تخصصی و صرفاً با استفاده از تکنیک های متقاعد کننده، کنترل مملکت را به دست بگیرند”!

دنیای دیجیتال و لایک جای صندوق رأی نشست و سلبریتی ها عملا کنترل مملکت ها را دست گرفتند!

به تعبیر جورج مونبیو در گاردین؛ “یکی از نتایجش این است که هیچ موضوعی، موضوعیت نمی یابد مگر زمانی که از دهان یک هنرپیشه خارج شود. فروپاشی اقلیم، آوارگان، حقوق بشر، آزارگری جنسی به نظر می رسد هیچ یک از این مسائل نمی توانند بدون اینکه به هالیوود بروند مطرح شوند”!

اولویت بندی ها و جهت دادن به خواست های عمومی را آنها با همان مقدار تخصص و تعهد شان عهده دار می شوند!

خوب چه اشکال دارد؟! وقتی برای حقوق بشر یا آوارگان و امور شریف نظرها را جلب کنند!

مشکل این است که آنها فقط مشهور نیستند؛ فقط نظرها را جلب نمی کنند؛ بلکه معمولا طبقه اجتماعی خاصی شده اند.(با پوزش از افراد شریف این طبقه)

سلبریتی در بستره سرمایه داری و در ارتباط با بازار و ذیل حمایت دولتِ بازار، متولد و رشد می کند پس نوعا علیه ارزشهای آن نمیتواند اقدام کند! برای تبلیغ ارزشهای دنیای آزاد، هویت گرفته است. پس انتقاد و خواستِ طبقات پایین را با واژگان خود و پس از درونی کردن برای خود، ترجمه و قالب بندی می کند! (اگر نگویم خواسته های طبقه خود را به فرودستان حقنه می کند)!

چاره در چنین دنیایی چیست؟!

پتانسیل های اجتماعی اگر با سلبریتی ها، جنبشی شوند که در آسمان تمنیّات آنها صورت بندی میشوند!

رسانه ملیِ یک انقلاب فرهنگی، قرار بود دانشگاه شود!

یعنی “اندیشه ها” را مقابل “چهره ها”، ضریب رسانه ای دهد و عملا مقابل سلبریتی زدگیِ انتقادها و خواست ها قرار گیرد.

بدون محافظه کاری مساله های جامعه را با تضارب آراءِ صاحبان اندیشه به جامعه بکشاند و با راهبری آنها جنبش های اجتماعی را در نظام ارزشی مقبول، سامان دهد.

پ.ن:

– مساله چگونگی مواجهه درست با نحوه پوشش در اتمسفر سلبریتی ها، آزادی جنسی و علیه مطلق حجاب ترجمه میشود!

– هیچ مواجهه علمی بین صاحبان اندیشه در رسانه های فراگیر ضریب نمی گیرد. (حتی برنامه ای کم بیننده بدین خاطر تعطیل میشود!)

– پلیس و بدنه انقلابی، جلوداران قافله را خط شکنان هنجارهای جامعه (عده ای از سلبریتی ها) می بینند؛ پس گشت ارشاد را سنگر مقاومت گرفته، برآن اصرار می کنند!

– رسانه های دشمن از سوژه های رویه های جاری، سریال ساخته و به جنگ اصل نظام می برند!

– بخاطر حفظ نظام، کل پروژه، امنیتی می شود!

حالا دیگر سؤال از رویه ی ناقص یا معیوب ارشاد، بهانه برای زدن نظام جلوه می کند!

* این چرخه در مسائل دیگر (بنزین و…) تکرار میشود

آنچه جایش بین:

سلبریتی_رسانه‌دشمن / امنیتی_رسانه‌ملی؛ خالی است: دانشگاه تلویزیونی_مجازی است تا نیاز و تقاضای مردم را بشکل اصیل و معقول برای سیاستگذار صورت بندی و مردم را هم اقناع کند.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۶/۲۹

تبار گشت ارشاد مسئولین!

اولین بار ۳۱تیر۵۸ امام خمینی بود که گشت ارشاد مسئولین را مطالبه کرد!

اداره امر به معروف در فهم امام خمینی، اول ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی (حتی رهبر و رئیس جمهور) بود؛ بعد هم اقشار ملت. (صحیفه امام ج۹ص۲۱۳)

اما جالب اینکه دستور امام هم درباره نهی از منکر دولت اجرا نشد (لابد به همین سازمانهای ناظر دولت و مجلس و قضائیه که بعدا در قانون اساسی آمد، بسنده شد) ؛ اما برای اقشار ملت (البته نوعا در پوشش و…) در لباس های مختلف: کمیته انقلاب و ستاد امر به معروف و گشت ارشاد انجام شد!

مرحوم سید احمد خمینی دلیل مخالفت با فرمان امام از سوی دولت موقت و برخی اعضای شورای انقلاب را: نبودن تشکیلات لازم / و هرج و مرج شدن، می شمارد! (همان/ پاورقی)

جادارد بعد از ۴۰ سال، تشکیلات و سازمانهای مدعی جلوگیری از جرم یا مجازات مسئولین را با تشکیلات نهی از منکر اقشار مردم (گشت ارشاد)، در روش و نتیجه مقایسه کنیم و نهی از منکرِ متوازن و نتیجه بخش را پی ریزی کنیم.

«انقلاب اسلامی همچون پدیده‌ای زنده و با اراده، همواره دارای انعطاف و آماده‌ی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بی‌عمل میشمارد، امّا به هیچ بهانه‌ای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد.» (بیانیه گام دوم)

محسن قنبریان

حرف سوم!

در دو دستگی های رسانه ای، هژمونیک و هیجانی، حرف سوم شنیده نمیشود!

دسته اول: از انتقاد به رویه گشت ارشاد، به ضدیت با اصل آن و علیه حجاب الزامی و اسلام سیاسی (که حکومت در ارزشها دخالت کند) کشیده شده اند و با لبه مخالفین نظام ج.ا مماس شده اند.

دسته دوم: ماجراها را صرفاً یک اتفاق (آنهم قابل توجیه) دیده، همین روش را درست و عمل به قانون و شرع دانسته، حجاب الزامی و گشت ارشاد را سنگر مقاومت علیه دشمن برانداز گرفته که حتی عیب و نقص احتمالی اش هم قابل اغماض است! بلکه اصلا جنگ روایت و رسانه است که بد جلوه می دهد! و…

حرف سوم؛ نه مخالف اسلام سیاسی و دخالت حاکمیت در ارزشهاست و نه حجاب را بی اهمیت و حتی غیر قابل الزام می داند؛ لکن رویه ناقص و معیوب جاری در گشت ارشاد را تبعیضی، دین بازی و بالتبع دارای اثر معکوس می داند!

در منبرهای دهه محرم و هم سلسله مباحث برنامه علامت شبکه دو، بستره و گستره فسق و عفاف بیان شد و برای برخورد حقوقی با بد حجابی سه مرحله از سیره و سنت اسلامی شمارش شد که  رویه موجود فاقد شاخص ها و استانداردهای آن است!

اگر حوصله شنیدن این حرف را داشتید اقلا جلسات ۸و۹ برنامه علامت را ببینید!

صوت کامل جلسه هشتم، برنامه علامت با عنوان «مراحل حقوقی عفیف سازی جامعه»

صوت کامل جلسه نهم، برنامه علامت با عنوان «ربط ساخت حقیقی فضایل با ساخت حقوقی آنها»

محسن قنبریان

رعایت اقتضائات عمل عدالتخواهی

 

حجت‌الاسلام‌ و‌ المسلمین قنبریان استاد حوزه و دانشگاه:

به نظرم این ۲ مرحله پیوست‌نگاری عدالت که شما در متن آوردید خیلی معنادار و واقع‌بینانه است. پیوست عدالت در مرحله و گام اول خود «توجیه موجه بودن و هم‌راستایی هر خط‌مشی با عدالت اجتماعی» است که به یک معنا همان عدالت حداکثری است و در مرحله دوم «طراحی بسته جبرانی و کاهش عوارض بی‌عدالتی در یک خط‌مشی» است که نوعی نگاه حداقلی با خود دارد.

عمل همیشه در عالم تزاحمات است و چاره‌ای از این اقتضائات نیست. این خلط اشتباه را باید اصلاح کرد. علی‌رغم اینکه عدالت و عدالت‌خواهی یک ارزش مطلق است اما خط‌مشی عادلانه و عمل عدالت‌خواهی تابع احکام عمل است و باید مختصات زمانی و مکانی را در آن دخالت داد. پیوست عدالت برای یک سیاست ضدعدالت به این معنا که عوارض آن را کاهش دهیم اگرچه کمی معقول اما نوعی پینه‌دوزی است و نوعی توجیه برای آن می‌شود و در عمل نیز تبعات ناعادلانه بعدی در پی دارد. در این موقعیت‌ها بهتر است که عَلَم عدالت را عقب بگذاریم و اصلاً وارد پیوست‌نگاری چنین سیاست‌هایی نشویم.

در رونمایی از چهارچوب و روش شناسی پیوست عدالت حجت الاسلام قنبریان بر دو مورد دیگر غیر از نهاد دولت در پیوست عدالت بر لوایح و برنامه ها تاکید کرد:

  1. نهاد مردم
    جنبش های عدالتخواه سهم خود در پیوست عدالت هر برنامه و لایحه و طرح را در مسیر تحقق عدالت بدانند و مطالبه کنند.
  2. نهاد قضاء
    مردم ستمدیده و زیان دیده از نقض پیوست عدالتِ برنامه ها و لوایح، بتوانند به دستگاه قضاء شکایت کنند. بدون این پیگرد، پیوست عدالت ضمانت اجرا ندارد.
    مثلا وقتی با یک سیاست ارزی قریب ۷۰۰هزار نفر کمیته امدادی میشوند! چرا ستمدیدگان نتوانند از آن متصدیان شکایت کنند؟!

مبانی فقهی چنین چیزی جداگانه قابل تبیین است.

مطلب مرتبط:

  1. پیوست عدالت؛ از حرف تا عمل
  2. رونمایی از گزارش رصدخانه عدالت اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع)

(۹شهریور۱۴۰۱ مرکز رشد دانشگاه امام صادق)

رونمایی از گزارش رصدخانه عدالت اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع)

در آغاز دومین سال از روی کار آمدن دولت سیزدهم هستیم. مقام معظم رهبری در جلسه ۶ شهریورماه با دولت، درخواست و مطالبه مهمی پیرامون «پیوست عدالت» برای بخشنامه‌ها، سیاست‌ها و برنامه‌های مختلف دستگاه‌های اجرایی بیان کردند. به مناسبت یک‌سالگی این مطالبه، رصدخانه عدالت اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام مراسم رونمایی از چارچوب پیوست عدالت را با حضور جناب حجت الاسلام قنبریان و محمدصادق تراب زاده برگزار کرد.

در ابتدای جلسه تراب زاده با تأکید بر سابقه طولانی مباحث فلسفی و نظری عدالت، اهمیت و جایگاه ارزش عدالت در فضای آرمان‌های انقلاب اسلامی را مورد اشاره قرار داد. از نگاه ایشان، علیرغم اذعان رهبران انقلاب بر این ارزش محوری همچنان عقب‌ماندگی زیادی در این حوزه را شاهد هستیم. به‌منظور شناخت دقیق‌تر چرایی این عقب‌ماندگی باید وضعیت عناصر و زیرساخت‌های موردنیاز برای پیشبرد و به تعبیر دقیق‌تر «اقامه» عدالت اجتماعی را مورد بررسی قرار دهیم. دعوای امروز وضعیت نا به سامان عدالت اجتماعی، دعوای نظر و عمل نیست بلکه دعوای حرف و عمل است.

تراب زاده تصریح کرد: در مورد پیوست عدالت و مطالبه رهبری از دولت نیز همچنان چیز جدی دیده نمی‌شود. خوب است در این زمینه دولتمردان گزارشی در این زمینه ارائه کنند. اعضای رصدخانه عدالت اجتماعی با همین دغدغه‌ها تلاش کردند نقاط ابتدایی را در برخی از این محورها- نظریه اسلامی، شاخص، تربیت نیرو، رسانه- برداشتند. یکی از مصادیق به‌روز حرکت در این مسیر از سال گذشته تا به امروز تولید «چارچوب پیوست عدالت» حاضر است.

نواقص فضای پیوست‌نگاری عدالت اجتماعی

وی فضای پیوست عدالت در کشور را دارای ۲ مشکل جدی دانست و گفت:بی‌توجهی مسئولان به مسئله پیوست عدالت است. حتی اگر صحبت و ادعایی هم انجام شود کمتر حمایتی از اجرا و پیشبرد آن تا به امروز مشاهده شده است.تصورات غلط و ناقص در زمینه پیوست عدالت است. تصورات گذشته از مفاهیمی چون پیوست فرهنگی امروزه پیوست عدالت را نیز دچار این سوء فهم کرده است.

 قنبریان، برخی از گزاره‌ها و تلقی‌های کلیدی راجع به پیوست عدالت را نقد کرد و گفت: پیوست عدالت داخل در سیاست‌ها است؛ نه الصاق به آن‌ها. باید پذیرفت و تصریح کرد که موضوع عدالت در باطن هر انتخاب، اقدام، مداخله و وضعیت است. موضوع هر سیاستی عدالت است و از منظر عادلانه یا ناعادلانه بودن می‌تواند محل سؤال باشد.

وی افزود: پیوست‌نگاری، فعالیتی دل‌بخواهی نیست بلکه کاملاً نظریه‌بنیان است. برای پیوست‌نگاری باید بنیان نظری خود را از عدالت به‌صورت آگاهانه و توسعه‌یافته، در این فرآیند دخیل کنیم. پیوست عدالت یک کار کاملاً فنی و علمی است نه یک کار نمایشی و تزئینی برای پیوست‌نگاری عدالت، باید برنامه‌ها و سیاست‌های مهم دولت در اولویت قرار گیرند.

قنبریان در ادامه تصریح کرد: بهتر است برای مداخلات مهم و کلان اجتماعی چون ارز، مالیات، نان، مسکن و… مورد پیوست‌نگاری عدالت اجتماعی انجام شود. «ظرفیت‌سازی پیوست‌نگاری»، بدیل گزارش‌ها و پروژه‌های رسمی پیوست عدالت است: درواقع باید نظام اداری، سیاستی و سیاسی یاد بگیرند که همواره از منظر عدالت اجتماعی به تصمیمات و اقدامات بنگرند و آن را به‌صورت ضمنی لحاظ کنند.

پیوست عدالت، توجیه ناموجه مداخلات اجتماعی نیست

قنبریان در ادامه تاکید کرد: برخی تصور می‌کنند که پیوست عدالت، یعنی اینکه هرگونه سیاست غلطی را طراحی کنیم و انتظار داشته باشیم پیوست آن‌را توجیه یا آن‌را به شکلی ماهوی اصلاح کند. پیوست یعنی طراحی مداخله یا برنامه به نحوی که مقتضی عدالت است.

وی افزود:پیوست عدالت در همه مراحل برنامه باید لحاظ و بکار گرفته شود: پیوست، از جنس قضاوت است. برنامه‌ای که طراحی شده باشد یا در حال طراحی باشد یا در حال اجراست یا اجرا شده باشد، همواره می‌تواند از منظر عدالت محل قضاوت قرار گیرد و به اصلاح جزئی یا قضاوت کلی در مورد عادلانه بودن آن برنامه رسید.

رابطه نظریه عدالت با پیوست عدالت

حجت الاسلام قنبریان در ادامه ضمن تشکر از فعالیت‌های جدی رصدخانه عدالت اجتماعی که تلاش دارد مسائل ناظر به میدان را به شکل علمی و دقیق واکاوی کند، پیرامون مسئله عدالت، پیوست عدالت و متن چارچوب تولید شده نکاتی را بیان کردند.

از نگاه وی، بحث مهم پس از ۱۰ سال آن است که چطور مقام معظم رهبری پس از ۱۰ سال از نظریه عدالت به سمت پیوست عدالت آمده‌اند؟ رابطه بین این دو چیست؟ اگر پیوست عدالت ناظر به مسائل مهمی که زیست مردم- نه لزوماً معیشت و اقتصاد مردم- را در بر می‌گیرد انجام بشود، راه برای نظریه اسلامی عدالت باز می‌شود. به تعبیر دقیق‌تر رابطه دو سویه و تعاملی بین این دو برقرار است. نباید اسیر اولویت و تقدم این مباحث شویم. هرچه پیوست نگاری عدالت بیشتر و دقیق‌تر انجام گیرد نظریه اسلامی با وضوح و دسترس‌پذیری بیشتر تولید خواهد شد. عدالت نیازمند استنطاق میدانی است. در میدان نمی‌ماند اما از میدان تراوش و تغذیه می‌کند.

از منظر قنبریان، این چارچوب توانسته تا حد زیادی مباحث نظری عدالت را به یک الگوی منسجم و عملیاتی نزدیک کند تا با آن امکان پیوست نگاری فراهم شود. این کتابچه تلاش کرده است که همانند یک دفترچه راهنمایی باشد تا سیاست‌گذار بتواند از آن استفاده کند.

این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه مباحث خود چند نکته مهم در باب پیوست عدالت را مورد اشاره قرار داد و گفت: عدالت به‌مثابه آن ملکی است که صورت نوعیه آخر را تفویض می‌کند. صورت نوعیه هر موجود نقشه ژنومی است که همه عناصر در آن تحت آرایش خاصی قرار گرفته است. عدالت در آن صورت نوعیه، نقش آخر را بازی کرده است.

وی افزود: به تعبیر ساده‌تر- که در این کتابچه هم به درستی ذکر شده است- عدالت صرفاً یک مسئله نیست و یک مسئله در عرض مسائل دیگر هم نیست. عدالت با همه مسائل رابطه طولی دارد و مهم‌ترین و جدی‌ترین مسئله است. در همه مسائل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی یا …. عدالت مهم و جایگاه بالایی و حیاتی دارد و باید بر آن حاکم باشد.

قنبریان تصریح کرد: پیوست عدالت وقتی جدی می‌شود که در کنار نقد برنامه و طرح، حرف ایجابی داشته باشد و علاوه بر این ضمانت اجرایی و حقوقی هم پشتوانه آن باشد. به‌طور مثال یک سیاست ارزی دولت قبل حدود ۷۰۰ هزار نفر را کمیته امدادی کرده است. این نشان می‌دهد که چنین سیاستی پیوست عدالت نداشته است. این خسارت‌های به وجود آمده از ناحیه حکمرانی باید قابل پیگرد قضایی باشد. باید انجام چنین خطاها و اشتباهاتی کم‌هزینه نشود و افراد و مسئولان تبعات تصمیم‌های خودشان را بپردازند. برخی فعل‌ها یا عدم فعل‌ها گناه و تقصیر و مستوجب تنبیه است. وجود ضمانت اجرایی حقوقی-قضایی منجر به این خواهد شد که پیوست تبدیل به پی‌نوشت نشود.

 قنبریان اصل نهاد دنبال کننده و اجرا کننده پیوست را مورد اشاره قرار داد و گفت: باید با یک هماهنگی و هم‌افزایی به سمت اجرایی کردن این مفهوم و مطالبه مهم رفت وگرنه این پیوست عدالت آن‌قدر دستمالی می‌شود که کم‌کم بی‌خیال فکر و اجرایی کردن آن خواهیم شد.

وی گفت:راه این کار  تبیین درست گفتمان این مفهوم است و درنهایت باید یک قرارگاه فکری-اجرایی واحد تشکیل شود. چنین قرارگاهی نقش عقل منفصل نهادهای دیگر است تا بتوانند با یک تعریف واحد و قابل اجماع این مطالبه را پیش ببرد. خوانش‌ها و عمل‌های متنوع و احتمالاً متناقض اصل موفقیت پیوست را زیر سؤال خواهد برد.

شایان ذکر است علاقه‌مندان می‌توانند چارچوب پیوست عدالت را از طریق سایت “رشدا” مرکز رشد دانشگاه امام صادق ع دریافت کنند.

پیوست عدالت؛ از حرف تا عمل

نشست رونمایی از جدیدترین گزارش رصدخانه عدالت اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) با عنوان «چارچوب و روش‌شناسی پیوست عدالت» با حضور «حجهالاسلام و المسلمین محسن قنبریان» روز چهارشنبه ۹ شهریورماه ۱۴۰۱ برگزار شد.

در این نشست، آقای دکتر محمدصادق تراب زاده، پس از بیان تطورات مطالبات رهبری در زمینه عدالت اجتماعی، از مسیر طی شده رصدخانه عدالت اجتماعی، از نظریه اسلامی عدالت تا شاخص های ترکیبی عدالت اجتماعی و پیوست عدالت سخن گفتند.

پس از ایشان، استاد ارجمند، جناب حجه الاسلام و المسلمین قنبریان به بیان نکات خود در زمینه الزامات نهادینه سازی چنین رویکردی در سطح کلان پرداختند.

تهیه نسخه فیزیکی گزارش «چارچوب پیوست عدالت» با تخفیف ویژه از سایت رشدا

مشاهده گزارش تصویری نشست در اینستاگرام هسته عدالت پژوهی

مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع)

نشست رونمایی چارچوب و روش شناسی پیوست عدالت

صداهنگ تهیه شده از «نشست رونمایی چارچوب و روش شناسی پیوست عدالت» ایراد شده حجت الاسلام قنبریان منتشر می‌شود.

دریافت نشست رونمایی چارچوب و روش شناسی پیوست عدالت | “دریافت از پیوند کمکی

  • عدالت، فرشته ای که صورت نوعیه آخر سیاست ها را انشاء می کند؛ طرح ژنومی سیاستها را عادلانه می کند.
  • نیاز به ضمانت قضایی برای پیوست عدالت!
    فقرا باید بتواتد از سیاستهای آسیب زا شکایت کنند
  • پیوست عدالت باید سهم مردم، نخبگان و رسانه ها را هم مشخص کند؛ از تصحیح ذهنیت ها تا کمک اوردن نیروی اجتماعی مردم

آقازاده‌ی خوب؛ “آقا”، زاده نیست!

آقازاده های زعماء اگر از نقطه شروعِ فرزندان مردم شروع کنند و از اول بخاطر فامیل پدر، “آقا” زاده نشوند؛ مشروع و عادلانه اند مثل فخر المحققین، مثل مصطفی خمینی.

اما اگر از اول، انتساب، آنها را جلو انداخت؛ ناعادلانه است.

فرقی نمی کند با امکانات بیت پدر یا پدر بزرگ شاگرد برای خود بسازد و جلو بیافتد (حتی بعضا بدون طی مراحلی که فرزندان مردم برای مدارج علمی باید بگذرانند)؛ یا اعتبار اجتماعی و متعلقات پدرِ مرجع خود را یکجا به ارث ببرد و زودتر به منصب زعامت برسد!

آقازاده خوب؛ آقازاده قابل کنترل توسط جبهه حق، مرجعیت، ولایت فقیه و… نیست تا آقازاده بد؛ صرفا آقا زاده چموش، غیر قابل کنترل و هزینه ساز باشد! آقازاده خوب، “آقا” زاده نیست، شروع و اتمامش مثل بچه های مردم است.

عبرت این روزهای ماجرای مقتدی صدر برای شیعیان بیش از مقتدی و عراق و فراتر از فامیل صدر و حکیم است.

مطالب مرتبط:

محسن قنبریان