شما صدای استاد قنبریان را میشنوید
عصاره همه تمدن وحشی غرب…
– جنگ جهانی و تجزیه جهان اسلام
شما صدای استاد قنبریان را میشنوید
عصاره همه تمدن وحشی غرب…
– جنگ جهانی و تجزیه جهان اسلام
گرچه بُرد در “بازیِ”فوتبال -بخصوص در این جنگ چند وجهی- میتوانست کام ملت ایران را شیرین و شمیم یکپارچگی ملی را ساعاتی به مشام آنها برساند؛ لکن این مُسَکن های موقت جای درمان اساسی و شیرینی پایدار را نمی گیرد!
تحقق عدالت اجتماعی هم “تنسیق قلوب[۱]” (همترازی و پیوستگی دلها و بالتبع وحدت ملی) را موجب می شود و هم به فرمایش امام صادق(ع): از شهد و عسل شیرین تر و از کره، نرم تر و از مُشک خوشبوتر است[۲].
فوتبال برای عده زیادی یک چیز بالاصاله و ذاتا مطبوع است که از آن لذت می برند. در پیوند خوردنش با هویت ملی یا تعصب های باشگاهی، موجب غم و شادی شان هم می شود و…
اما برای گروهی -که فاش و روشن به آن نگاه ابزاری و بالعرض دارند- فقط در شرایط و نتایج خاصی، خوب و دیدنی و شادی اش ارزشمند می شود!
باخت -آن هم در مقابل آمریکا- به دسته دوم یادآور میشود که: بازی، بازی است؛ به فکر نان باش که خربزه آب است!
دشمن هم نه ۱۱بازیکن آبی پوش بلکه سیاستهای استکباریِ آمریکاست!
نقیصه اصلی هم نه در ملی پوشان که در عدم جبران عقب ماندگی عدالت توسط دولتهاست!
دولتمردان و مجلسیان علی القاعده از دسته دوم اند. اگر می خواستند با بُرد فوتبال جشن پیروزی بگیرند، به ماموریت اصلی خود جدی تر برگردند و “احلی من الشهد” -یعنی عدالت- را برای ملت ایران بسازند.
محسن قنبریان
[۱] صدیقه طاهره(س): جعل الله… العدل تنسیقاً للقلوب.(بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۸)
[۲] الکافی ج۲ص۱۴۷
توجه مهم:
آیا برای این مدارک ارائه شده تکذیبی این جریان سراغ دارید؟!
یک اتفاق جالب: در ایام دولت روحانی ۳۰نفر از ضد انقلاب و جنبش سبزی های مقیم خارج به ترامپ نامه نوشته و خواستار تحریم شدند!
متن اصلی
An open letter by Iranian dissidents to President-Elect Donald Trump
ترجمه
نامه سرگشاده گروهی از ایرانیان مخالف حکومت به دانلد ترامپ
زود اصلاح طلبان داخلی از این نامه تبری جستند!
حال سؤال اساسی این است: در نامه ها و پیامهای قبلی جنبش سبز به اوباما که از قضا بعنوان نماینده موسوی و اصلاح طلبان هم ارائه میشد آیا همان روزها یا همان سال تکذیبی اتفاق افتاد که ما از آن بی خبریم؟!
چکیده ای از اسناد را اینجا ببینید.
محسن قنبریان ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
حضرت آقا در دیدار اخیر در مقابل شیفتگی برخی ترسوهای داخلی در مقابل پیشنهاد مذاکره توسط آمریکا به این نکته توجه دادند که آمریکا همیشه پیشنهاد مذاکره داشته و امام و ایشان رد کرده اند. بعد به نمونه فرستاده ریگان(مک فارلین) اشاره کردند که با او مذاکره نشد.
نمونه دیگری هم در زمان کارتر(قبل از ریگان) بود که پس از اشغال سفارت، کارتر چند نماینده فرستاد و حضرت روح الله با پیامی بدون بسم الله آنها را در راه دست خالی برگرداند. سیداحمدآقا این را تنها بیانیه بدون بسم الله امام و بمثابه سوره برائت می خواند. رضوان خدا بر آن مرد الهی.
بعد از آن نوبت به سوره فیل و تأویل “ترمیهم بحجاره من سجیل” رسید. کاش ترسوها باور کنند: خدا باماست!
آن پیام در جلد ۱۰صحیفه امام چنین است:
از قرار اطلاع نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با این جانب ملاقات نمایند.[۱] لهذا لازم میدانم متذکر شوم دولت امریکا که با نگهداری شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران را نموده است و از طرفی دیگر آن طور که گفته شده است سفارت امریکا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه برای نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:
۱- اعضای شورای انقلاب اسلامی به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.
۲- هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.
۳- اگر چنانچه امریکا، شاه مخلوع- این دشمن شماره یک ملت عزیز ما- را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضی از روابطی که به نفع ملت است باز میباشد.
روح الله الموسوی الخمینی
امام خمینی (ره)؛ ۱۶ آبان ۱۳۵۸
[۱] پس از تسخیر لانه جاسوسی امریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، جیمی کارتر رئیس جمهوری امریکا( احتمالًا با هماهنگی عوامل داخلی و بخصوص چند عضو کابینه دولت موقت« رمزی کلارک» و« ویلیام میلر» را برای ملاقات با امام خمینی به ایران اعزام داشت. نمایندگان اعزامی در حالی که به ترکیه رسیده بودند و خود را برای سفر به ایران آماده میکردند، پیام فوق الذکر حضرت امام صادر شد و آنان بدون اخذ نتیجه به امریکا بازگشتند. پیام کوتاه و مختصر حضرت امام بلافاصله در جهان و رسانههای گروهی بین المللی انعکاس گسترده و کم نظیری یافت. یادگار حضرت امام آقای سید احمد خمینی در این باره تصریح میکنند:« حضرت امام به محض اطلاع اعلامیهای صادر فرمودند و در آن اطلاعیه هیات امریکایی را نپذیرفتند و به همه اعضای شورای انقلاب، هیات دولت موقت و سایر مسئولین تذکر دادند که هیچ کس حق ملاقات با این هیات امریکایی را ندارد. نکته قابل توجه در این اعلامیه آن است که این تنها اعلامیه حضرت امام است که بدون« بسم اللَّه الرحمن الرحیم» است همانند سوره برائت در قرآن کریم». مجموعه آثار یادگار امام، ج ۲، ص ۴۱
محسن قنبریان ۲۶مرداد۹۷
یک اصل در اقتصاد اسلامی و عدالتگرا مورد تأکید است:”حق” نمیتواند “کالا” شود!
شیخ انصاری در اثر فاخر خود تکسّب با حق مخلوقین را حرام میشمارد[۱].
حق مثل: بهداشت و درمان، سطحی از آموزش و فرهنگ، امنیت و…
از اینرو تأمین امنیت عمومی، نمیتواند “کالا” شود و در “بازار عرضه و تقاضا” قرار گیرد. مأموران امنیت به نسبت خدمات از کارفرمایان خود “مزد و اجرت” بگیرند. بلکه تأمین امنیت عمومی برعهده دولت و تأمین معاش مأموران با “ارتزاق از بیتالمال” است.
خصوصیت بارز اقتصاد سرمایهداری، “کالاییسازی”، “بازاریسازی” حداکثری است. در این نظام همه آنچه “حق عمومی مردم” تلقی میشود هم “کالا” میشود. از آن جمله امنیت عمومی(نه نگهبانی یک موسسه و کارخانه خاص) است.
آمریکا -بعنوان مهد سرمایهداری- نه فقط نیروهای اشغالگر نظامیاش در استخدام پیمانکاران خصوصی(مثل بلک واتر) است؛ بلکه پلیسهای متعددی از آن در اختیار پیمانکاران است.
همانطور که آموزش دیدهای در یک کار فنی میتواند به استخدام کارفرما و پیمانکار خصوصی درآید؛ مدارسی خصوصی، آموزش پلیسی داده و کارآموزانِ جویای کار، در شهرها و ایالتها به استخدام پلیس در میآیند. پلیسی که مثل شرکتی خصوصی در قرارداد شهردار یا فرماندار است[۲].
کارمند دولت فدرال نیستند. محلههای مرفهنشین چون پول بیشتر میدهند، پلیس بیشتر و بهتری دارند!
وقتی امنیت، کالا شد و پیمانکار پیدا کرد و در بازار عرضه و تقاضا درآمد؛ خود جداگانه میتواند دکانی جدید بسازد.
مایکل سندل به خوبی در کتاب “آنچه با پول نمیتوان خرید” از راهیابی تبلیغات تجاری به ماشین و خدمات پلیس پرده برداری میکند. مثلا شرکتی به پیمانکاران پلیس ایالتی پیشنهاد میدهد ماشین مجهز را در قبال سالی ۱دلار در اختیارشان دهد به این شرط که: به بدنه ماشینها، آگهیهای تجاری نصب شود! پلیس ۱۶۰شهر در ۲٨ ایالت قبول میکنند! شرکت واگذار کنندهی ماشین هم امتیاز تبلیغات بر ماشین پلیس را به شرکتهای تبلیغاتی کرایه میدهد!
مخالفان، خطر جانبداری پلیس نسبت به حامیان مالیاش را برجسته و موافقان، فقط به صرفه و اقتصادی بودن را به رخ میکشند(اقساط سالانه ۱دلاری بجای ۲٨۰۰۰ دلار هزینه نقد، پیشنهاد وسوسه کنندهای است). از دهه ۹۰ به بعد سروکله ماشینهای تجاری شده پلیس قبلا تجاری شده در اروپا و آمریکا پیدا شد[۳].
سیاستهای اقتصادی ترامپ بیش از اوباما به نفع سرمایهداران سفید و به ضرر سیاهان فقیر شد. سیاستهای تشویقی برای سرمایهگذاری در آمریکا و کاهش مالیات سرمایهداران(از ۳۵٪ به ۱۵٪) از آن جمله است.
از آنسو، کاهش مالیات موجب کاهش در آمد دولت میشود! ترامپ برای جبران آن، از بیمه درمانی، آموزش و امنیت(حقوق عمومی) کاست!
بالتبع فاصله فقر و غنا را بیشتر و ایدههای نژادپرستانه را محقق میکند.
در چنین وضعیتی هم بزه و خشونت فقرا و سیاهان افزایش مییابد و هم پلیس نگاه بالسویه به شهروندان فقیر و غنی، سیاه و سفید ندارد! بیشتر به نفع مرفهانی -که با مالیات، بودجه شهرداری و فرماندار ایالت(کارفرمای پلیس) را تأمین میکنند- وارد میشوند. و نسبت به فقرا و سیاهان خشونت بیشتری اعمال میکنند.
خوب است به عنصر سرمایهداری و کالایی شدن امنیت هم(در کنار نژادپرستی) در افزایش خشونت پلیس نسبت به سیاهان فقیر توجه شود.
مطالب مرتبط:
محسن قنبریان
۹۹/۳/۲۲
[۱] مکاسب محرمه شیخ انصاری. فضلای حوزوی خوب است صرفا به ادله موافقین و مخالفین توجه نکنند و لازمه سیاسی-اجتماعی هریک از مبانی را هم -که بی تأثیر در ادله هم نیست- توجه کنند.
[۲] آمریکا پلیس فدرال و گارد ملی هم دارد که برای جرمهای سازمان یافته و آنچه امنیت ملی را تهدید میکند(مثل ۱۱سپتامبر و اعتراضات فراگیر اخیر) وارد میشوند و در اختیار دولتاند.
[۳] ر.ک:کتاب آنچه نمیتوان با پول خرید؟ ص۱۷۱و۱۷۲
فرعونِ مصر بی شباهت با تفرعن عصر ما نبود.
جنایات “فرعون عصر” روی زمین و حتی درون خاکش(کشتار کارگران، نژادها، فرقهها و…) روی “فرعون مصر” را سفید کرده است. هرچه بود آن فرعون هم مردم را “مستضعف” و بیچاره کرده بود(۴/قصص).
موسای اولوالعزم، منجی آن مستضعفان بود که خداوند بخاطر استغاثه آنان، طلوعش را ۱۷۰سال جلوتر انداخت[۱].
وقتی رشید و سرپا شد(۱۴/قصص) و زمان نجات مستضعفان نزدیک شد؛ قبل از خروجش بر تمدن فرعونی، اتفاقی ظاهرا ساده اما عجیب رقم خورد!
اتفاقی که بعدأ معلوم شد، طرح شیطان بوده است: درگیری بین طرفداری٘ از او، با مخالف و دشمنش[۲]!
جانبداریاش از طرفدارش، کار دستش داد. طرف مقابل با مشتِ موسی(ع) کشته شد!
در افکار عمومیِ مصر ، حالا دیگر موسی(ع) قاتل یا اقلا مرتکب قتل خطائی است!
فردا در صحنهای مشابهِ دیروز عصر -که باز مداخله مشت موسی(ع) طلب میشد- زبان درازهای آنطرف فریاد کردند:”جز این نمیخواهی که از جبّاران(زورگویان و مستبدان) زمین باشی! تو هرگز نمیخواهی از مصلحان باشی!”(۱۹/قصص). موسی(ع) نقشه را خواند: جابجا کردن جای جبّار و مصلح!
جوسازی و پیگرد باقی بود و راهی جز فرار نبود(۲۱/قصص).
قیام و نصرت مستضعفین هم قریب یک دهه به تأخیر افتاد!
خدائی که طلوع منجی مستضعفان را ۱۷۰سال جلو انداخت، چرا در نیمه راه چنین تقدیری را امضاء کرد؛ که حالا موسی(ع) هم خود را گنهکار ببیند(۱۴/شعراء) و زبان بُرّانش مقابل سفاکان کودککش و نسلکش لکنت بگیرد؟!
دست و مُشت موسی(ع) چرا در این مقطع حساس ، ترک او٘لی (به نظر متدینان) و خطا (در افکار عمومی مصر) بکند؟!
مگر دستهای یاریگر ، نمیدانند خداوند، موسی(ع) را برای چه رسالت بزرگی “رشد و استوی” داده است؟!
خواهشاً ایادی، موساتر از موسی (ع) نشوند که: این خون مقابل آنهمه خون به ناحق ریخته توسط فرعون، عددی نیست!
موسی(ع) مرد سیاسیای است. جنگ روانی رقیب را میشناسد که به خدایش میگوید:”لهم علیّ ذنب فأخاف”(برای خود، گردن من گناهی میشمارند. از این میترسم…)!
لطفا سینه چاکان، کلاس فلسفه و کلام دایر نکنند که: آن کشتن هم به حق بود و مضرّ به عصمت موسی(ع) نیست.
چون انقلاب موسوی نه در مکتب خانهها که در افکار عمومی جهان هم عصمت میخواهد.
موسی(ع) به فکر روز مواجه با فرعون است و میداند به او خواهد گفت: “وفعَل٘تَ فع٘لَتَک التی فعَل٘تَ…تو همانی که آن کار(نادرست) را کردی”!(۱۹/شعراء).
کار آسانی نیست. حالا آن دست باید ید بیضاء شود تا حجت بر عموم تمام شود!
پ.ن:
محسن قنبریان
۹۹/۳/۱۷
[۱] تفسیر عیاشی ج۲ص۱۵۴
[۲] روایت امام رضا(ع) ذیل آیه ۱۵قصص در عیون اخبارالرضا و تفاسیر روایی.
سؤال این روزها این است که چرا مرجع عالی عراق مثل داعش با آمریکاییها برخورد نمیکند؟! نه حکم جهاد که حتی حکم حرمت به ماندن آنها -چنانچه آیت الله سید کاظم حائری داد- را نمیدهد!
در شهادت ابومهدی و سردار سلیمانی به تسلیت بسنده کردند! نه چیزی از انتقام و نه چیزی از اخراج آمریکا نگفتند! حتی به تظاهرات ضد آمریکایی جمعه بغداد، فراخوان نکردند! در این ایام بیش از پیش بر برخورد مسالمت آمیز تأکید میکنند!
در مقابل آمریکاییها -از جمله پمپئو- برای سلامتی او توئیت شکرگزاری میزند! چنانچه ۲۰۰۴ کالین فریمن -نویسنده آمریکایی- ایشان را برای جایزه صلح نوبل پیشنهاد میکرد!
مروری بر مواضع آیت الله درباره اشغالگران:
مرجعیتشان اواخر دوره صدام و تحت کنترل شدید او پس از انتفاضه شروع شد. با سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمریکا اولین امکانها برای حضور سیاسی اجتماعی فراهم شد:
عملا با کارهای تلافی جویانه چه در عراق و چه از سوی ایران روی خوشی نشان ندادند.
تحلیل:
درباره این رویکرد مرجعیت عراق در قبال اشغالگران دو تحلیل عمده وجود دارد:
مکتب فقهی مراجع نجفِ معاصر، بر ولایت فقیه و قیام علیه جائر وتشکیل حکومت اسلامی و مبارزه با طاغوتهای عصر مبتنی نبوده است. حفظ جامعه شیعی سقف خواست آنهاست. مباحثه امام خمینی در مهرماه۱۳۴۴ با آیت الله حکیم در نجف مثالی گویا از این رویکرد است؛ لذا دخالت آیت الله خوئی در انتفاضه علیه صدام و دخالت آیت الله سیستانی در جهاد علیه داعش، به یک گونه تحلیل میشود. هردو دفاع و برای نجات شیعیان از دست ستمگران بود که نتیجه یکی شکست و نتیجه دیگری پیروزی شد.
شهید محمدباقر صدر و صدر ثانی(پدر مقتدی) و شاگردان شهید صدر مثل آیت الله سید کاظم حائری جور دیگر میاندیشیدهاند. لذا هم در مقابل صدام و هم اشغالگران فتاوای دیگری داشتهاند (برای نمونه فتوای اخیر آیت الله حائری در ۷جمادی الاولی ۱۴۴۱را ببینید). البته مرجعیت اعلای عراق دست اینان نبوده است.
تحلیل دیگر بیش از اینکه این روش مسالمت جویانه و در حد نظارت و ارشاد را به مبانی فقهی و ویژگیهای شخصیتی این مراجع برگرداند [۴] به موقعیت متمایز عراق نسبت به ایران بر میگرداند. ایران از زمان صفویه جامعهای یک پارچه و با مذهب رسمی شیعه بوده و مرجعیت در آن از اول با دخالت در مسائل سیاسی شکل گرفته است. قیامها و نهضتهای ایرانیان در چند قرن اخیر عمدتا به رهبری مراجع یا فقهای تراز اول خود در ایران یا مقیم سامراء و نجف بوده است. اینها پیوند مردم و مرجعیت را بسیار وسیق و جایگاه آنرا تثبیت کرده است. اما عراق اکثریت شیعی کوچکتری نسبت به ایران(۶۴٪) داشته؛ تکثرهای آن موجب شده روند ایران را نداشته باشد. خطر تجزیه هنوز هم جدی است. شکست نهضت علماء در ثوره العشرین و انزوای آنها و محرومیت شیعیان پس از ساختن رقبا با اشغالگران تجربه دیگر است. سه دهه سرکوب توسط دیکتاتوری صدام، جایگاه مرجعیت را ضعیفتر کرد؛ طوری که حتی دولتهای شیعی(مثل نوری مالکی) یا جریانهای شیعی(مثل صدریها) نیز گاه به مرجعیت توجه نکرده و حتی در مواردی بر او فشار هم آوردهاند( مثل محاصره بیت در ۲۰۰۴). اینها موجب شده مرجعیت در حد پدری کردن برای همه گروهها و عدم دخالت تفصیلی در تصمیمات وارائه کلیات بسنده کند. اصلاحات اساسی در عراق و دولتی قدرتمند و برآمده از اکثریت مردم که بتواند حافظ امنیت و استقلال عراق باشد به همراه ارتقاء موقعیت مرجعیت، اولویت بر درگیری با آمریکائیها یابد.
توجه:
محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۶
[۱] https://fa.shafaqna.com/news/429815
[۲] ۱. ر.ک: مصاحبه مجله اندیشه پویا اسفند۹۶با حجت الاسلام والمسلمین شهرستانی نماینده آیت الله سیستانی در ایران
[۳] https://www.tabnak.ir/fa/news/954113
[۴] مثلا آیت الله خوئی حتی جهاد ابتدائی با کفار را در عصر غیبت مشروط به تشخیص اهل خبره وامکان پیروزی واجب میداند!(منهاج الصالحین ج۱ص۳۶۶). در جنگ شش روزه اعراب هم دستورجهاد علیه اسرائیل دادند
وظیفه ملتهای منطقه برای نجات از سلطه آمریکا؛
رهبر انقلاب اسلامی، در بخش عربی خطبههای نماز جمعه مورخ ۹۸/۱۰/۲۷، خطاب به ملت های منطقه، راه کارهایی را برای نجات منطقه از سلطه آمریکا و همچنین رهایی فلسطین از حاکمیّت بیگانگان صهیونیست ارائه کردند که پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در این اطلاع نگاشت، آنها را مرور میکند.