بایگانی برچسب: s

سخنرانی/ قیام و قنوت!

اولین معترض سیاسی در اسلام یک زن است؛ فاطمه(س).

واقعا علیه دستگاه، قیام کرد…

اما سردر خانه اش به شوهرش این جمله است: البیتُ بیتُک و الحرهُ اَمَتُک!

تا دم در زن آزاد بودم حالا کنیز توام!

این قانتات بودن است.

 

* برشی از بحث: قیام و قنوت زن مسلمان

حجت الاسلام قنبریان / ۵ دی ۱۴۰۲

هیات اصحاب الحسین(ع) دانشگاه تهران

دریافت سخنرانی «قیام و قنوت» | “دریافت از پیوند کمکی

  • قنوت: اطاعت از سر رغبت و مستمر است
    – قنوت در مقابل خداوند، وصفی مردانه و زنانه در قرآن
    – جذابیت قنوت در علم حضوری و وجدانی
  • “قانتات”، وصف خاص زنان مومنه؛ هم درباره خداوند و هم شوهران
  • تناسب قیام و قنوت در سیمای زن مسلمان
    – فاطمه(س) اولین معترض سیاسی صدر اسلام
    در عین حال از قانتات (الحُرَّهُ اَمَتُک)!
  • نشوز مقابل قنوت
    – نشوز مردان به زدن زنان و منع نفقه/ نشوز زنان به عصیان در مقابل حقوق شوهر
    – نشوز اجتماعی-سیاسی ؛ زدن زیر ولایت اجتماعی مومنان و نهی ناپذیری
  • ام البنین های ایران
    – حلیمه مادر ۴شهید و همسر شهید سجادیان!

به همه عزیزانی که ایران و انقلاب را دوست دارند/ بخصوص به آنهایی که ولایت امر در غیبت را از دینداری‌شان کنار نگذاشته‌اند:

شاید مثل بنده از دستگاه‌های امنیتی و قضایی در رعایت آرمانها و استانداردهای انقلاب اسلامی گلایه‌ها داشته باشید؛ اما در ماجراها و شرایط حساس اخیر دستور صریح رهبرانقلاب اسلامی این است که همه در کنار آنها ید واحد شویم!

یدِ واحده و وظایفش را اینگونه می‌فهمم:

  1. پشتیبانی همگانی از حافظان امنیت و قوه قضائیه برای مقابله قاطع و خردمندانه با سررشته فاجعه آفرینی‌ها و عوامل خائن همسو با دشمن.
  2. خنثی کردن توطئه دشمن برای اِعمال خشونت حداکثریِ بهانه‌ساز یا تسامح زمینه‌سازِ زنجیره آشوب از سوی نظام، با حضور باشکوه همگانی در راهپیمایی و تجمعات انقلابی مثل همیشه، برای جمع کردن اغتشاشات خیابانی.
  3. حضور متین و حداکثری دانشجویان اصیل مقابل دانشجو نمایانی که به مقدسات بی‌احترامی می‌کنند؛ با شعارها و نمادها و ابتکاراتی که آنها را منفعل یا ماخوذ به حیا کند.
  4. حضور تبلیغی فعالان انقلاب برای ید واحد کردن همه عناصر، مقابل دشمن و عناصر خائن در دانشگاه و مدرسه و محلات.
  5. جدا کردن جاهل و غافل از عوامل خائن با خنثی کردن شک و شبهه‌ها -بخصوص در ید واحد شدن ملت- توسط فعالان عرصه فکر و تبلیغ.

قبل از اینکه دیر شود، موعظه الهی را گوش کنیم: ان تقوموا لله!

محسن قنبریان/ جمعه/۶ آبان ۱۴۰۱

سخنرانی/ شیعه تراریخته!

سخنرانی ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در محرم ۱۴۰۰، با عنوان «شیعه تراریخته!»، در هیأت محبین امام حسن عسکری علیه السلام شهرستان بهبهان منتشر می‌شود.

  1. شب اول سخنرانی «شیعه تراریخته!» | “دریافت از پیوند کمکی

  2. شب دوم سخنرانی «شیعه تراریخته!» | “دریافت از پیوند کمکی

  3. شب سوم سخنرانی «شیعه تراریخته!» | “دریافت از پیوند کمکی

  4.   شب چهارم سخنرانی «شیعه تراریخته!» | “دریافت از پیوند کمکی

  5.  شب پنجم سخنرانی «شیعه تراریخته!» | “دریافت از پیوند کمکی

  6.  شب ششم سخنرانی «شیعه تراریخته!» | “دریافت از پیوند کمکی

  7.  شب هفتم سخنرانی «شیعه تراریخته!» | “دریافت از پیوند کمکی

ادامه خواندن سخنرانی/ شیعه تراریخته!

سخنرانی/ یک مرد در عرفات، منا، کربلا

سخنرانی ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در محرم ۱۴۰۰، با عنوان «یک مرد در عرفات، منا، کربلا»، در هیأت محبان سید الشهدا (علیه السلام) شهرستان بهبهان منتشر می‌شود.

  1. روز اوّل سخنرانی «یک مرد در عرفات، منا، کربلا» | “دریافت از پیوند کمکی

  2. روز دوّم سخنرانی «یک مرد در عرفات، منا، کربلا» | “دریافت از پیوند کمکی

  3. روز سوّم سخنرانی «یک مرد در عرفات، منا، کربلا» | “دریافت از پیوند کمکی

  4. روز چهارم سخنرانی «یک مرد در عرفات، منا، کربلا» | “دریافت از پیوند کمکی

  5.  روز پنجم سخنرانی «یک مرد در عرفات، منا، کربلا» | “دریافت از پیوند کمکی

  6.  روز ششم سخنرانی «یک مرد در عرفات، منا، کربلا» | “دریافت از پیوند کمکی

  7.  روز هفتم سخنرانی «یک مرد در عرفات، منا، کربلا» | “دریافت از پیوند کمکی

  8.  روز هشتم سخنرانی «یک مرد در عرفات، منا، کربلا» | “دریافت از پیوند کمکی

  9.  روز نهم سخنرانی «یک مرد در عرفات، منا، کربلا» | “دریافت از پیوند کمکی

  10.  روز دهم سخنرانی «یک مرد در عرفات، منا، کربلا» | “دریافت از پیوند کمکی

ادامه خواندن سخنرانی/ یک مرد در عرفات، منا، کربلا

سخنرانی/ جادوی محبّت

سخنرانی ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در محرم ۱۴۰۰، با عنوان «جادوی محبّت»، در هیأت آل یاسین مسجد امام حسن عسکری علیه السلام شهرستان بهبهان منتشر می‌شود.

شب نخست سخنرانی «جادوی محبّت» | “دریافت از پیوند کمکی

شب دوّم سخنرانی «جادوی محبّت» | “دریافت از پیوند کمکی

شب سوّم سخنرانی «جادوی محبّت» | “دریافت از پیوند کمکی

شب چهارم سخنرانی «جادوی محبّت» | “دریافت از پیوند کمکی

شب پنجم سخنرانی «جادوی محبّت» | “دریافت از پیوند کمکی

شب ششم سخنرانی «جادوی محبّت» | “دریافت از پیوند کمکی

شب هفتم سخنرانی «جادوی محبّت» | “دریافت از پیوند کمکی

پیشنهاد استماع برای تاسوعا و عاشورا ۱

دو وارث حسین(ع)

  • تقریری عرفانی از حضور سیدالشهدا در تاریخ
  • صعود دفعی و تدریجی نفس مطمئنه او

شب هشتم سخنرانی «جادوی محبّت» | “دریافت از پیوند کمکی

پیشنهاد استماع برای تاسوعا و عاشورا ۲

تمتع حسین(ع)

  • تقریری عرفانی از فراز “متعنی بجوارحی”
  • صعود دفعی و تدریجی نفس مطمئنه او

شب نهم سخنرانی «جادوی محبّت» | “دریافت از پیوند کمکی

شب دهم سخنرانی «جادوی محبّت» | “دریافت از پیوند کمکی

سخنرانی/ عاشورا؛ نزاع دو اسلام

سخنرانی ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در محرم ۱۴۰۰، با عنوان «عاشورا؛ نزاع دو اسلام»، در هیأت منتظران حضرت مهدی (عج) شهرستان بهبهان منتشر می‌شود.

شب نخست سخنرانی «عاشورا؛ نزاع دو اسلام» | “دریافت از پیوند کمکی

شب دوّم سخنرانی «عاشورا؛ نزاع دو اسلام» | “دریافت از پیوند کمکی

شب سوّم سخنرانی «عاشورا؛ نزاع دو اسلام» | “دریافت از پیوند کمکی

شب چهارم سخنرانی «عاشورا؛ نزاع دو اسلام» | “دریافت از پیوند کمکی

شب پنجم سخنرانی «عاشورا؛ نزاع دو اسلام» | “دریافت از پیوند کمکی

شب ششم سخنرانی «عاشورا؛ نزاع دو اسلام» | “دریافت از پیوند کمکی

شب هفتم سخنرانی «عاشورا؛ نزاع دو اسلام» | “دریافت از پیوند کمکی

شب هشتم سخنرانی «عاشورا؛ نزاع دو اسلام» | “دریافت از پیوند کمکی

شب نهم سخنرانی «عاشورا؛ نزاع دو اسلام» | “دریافت از پیوند کمکی


ادامه خواندن سخنرانی/ عاشورا؛ نزاع دو اسلام

اینکه خروج سیدالشهداء، ایام بعثت است و ورود به مکه نیز مصادف با ایام تولد اوست؛ می گوید: قیام حسینی از جنس بعثت و اصلاح امت، کاری پیامبرانه است.
حسینِ مکه و منا، یک تولد جدید است. حسین، ده سال حسن بود و از اینجا تازه میشود حسین!
منزلهای بعد یک به یک رساننده او به عاشوراست که فقط برای اوست!
لایوم کیومک یا اباعبدالله

شاگرد پذیری عاشورا!

آیا قیام حسین(ع) یک اسوه است یا ماموریت خصوصی و ویژه؟!

اسوه است!

خود حضرت می‌نویسد: “فلکم فیّ[بیّ] اسوه” در من برای شما الگوست[۱]

در ادامه “هیهات منا الذله” هم دارند: اینرا (ذلت) خدا و رسول و مومنین و سینه‌های پاک و غیرتمندان و جان‌های ننگ‌ناپذیر از ما نمی‌پذیرد[۲].

معلوم است مومنین و غیرتمندان و اهل اباء از ننگ در چنین شرایطی کار حسینی می‌کنند که حضرت در تماشاگه تاریخی آنها می‌گوید نباید ذلت بپذیرم.(دقت کنید)

البته منافاتی ندارد، بخاطر تراز کار و مقدس بودن نهضت او؛ حضرت ملهم از غیب هم باشد و با خبر پیامبر و مکاشفات و… تایید گردد. اینها تاسی‌پذیری را از عاشورا نمی‌گیرد.

پس چرا ائمه دیگر مقابل جبّارین کاری عاشورایی نکردند؟! یعنی تا سر حد جان دادن بر “نه” مقاومت کنند!

از دیدی همه، “نهِ” حسین(ع) را تعقیب کردند. اما “در شرایط مشابه”، باید انتظار “شهادت مشابه” را داشت:

  1. نهی از منکری تا به خطر افتادن جان، واجب است؛ که اساس اسلام در خطر باشد[۳].
    “و علی الاسلام والسلام” برای خلافت فلان خلیفه عباسی نبود آنجور که برای یزید بود. چون قیام حسینی موجب تفکیک مذهب از خلیفه جور شد. دیگر مردم دین خود را از خلیفه نمی‌گرفتند تا فسق او همه محرمات را حلال کند…

  1. خصوصیت مقابله با بدعت در بدو امر:
    بعدها خلیفه مشروب‌خور‌تر از یزید هم آمد اما این بدعت در زمان سیدالشهدا شروع شد؛ لذا سکوت، مجوز تلقی می‌شد. هم مُعلِن به فسق، هم تبدیل خلافت به سلطنت و هم موروثی کردن؛ آن سه بدعت بود که خون حسین(ع) بر آن مهر باطل و ضد اسلام زد. حالا عملا ادامه یابد، سخن دیگری است. “هدایت” به اینکه این کار، اسلامی نیست؛ در همان بدو امر با مخالفت امام صورت گرفته است. این وظیفه امام و علماست که در بدو امر بدعتها مخالفت کنند حتی اگر عملا موثر نشود[۴]. وظیفه بعدی‌ها که در زمان شیوع آن می‌آیند الزاما وظیفه ابتدایی‌ها نیست.
    اصلا دیگر بیعت ورافتاد که از ائمه بیعت بخواهند و بیعت نکردن به عاشورا بیانجامد!
    یک امام در مدینه برای امپراطوری بزرگ عباسی دیگر اهمیت حسین بن علیِ مدینه را نداشت که حتما نظرش را بگیرند!

  1. “دوره نهضت” و “دوره نظام” هم مثل هم نیست:
    “نهِ” یک امام و عالم که به قیام و نهضت رسیده (مثل امام حسین)؛ اگر آنقدر بایستد که جانش را بدهد، موجب خیزش و انقلاب مردم است؛ اما “نهِ” یک رهبر نظام، وقتی مردمش نمی‌خواهند ادامه دهند (مثل امام علی و امام حسن)، ادامه‌اش شکست است.
    هرچه “حماسه مظلومِ” اول به طرفداران، شخصیت و جسارت می‌دهد؛ “حماسه مغلوبِ” دوم، رعب و سرشکستگی و بی‌نتیجه‌گی می‌آفریند. اینجا یک نظام، مقابل یک نظام، شکست خورده است. می‌گویند چرا نرفت مردمش را همراه کند؟ چرا نرفت نظامش را استحکام دهد؟! اما یک قیام حق طلبانه وقتی با یک نظام جبّار سرکوب شود، نتیجه دیگر دارد.

  1. مساله ضِیم هم موضوعیت دارد:
    ضیم بیشتر از ظلم است. ظلم با ننگ است. از حسین(ع) بیعتی می‌خواستند که ضیم بود. “یا بیعت یا سر حسین”!؛ شعار این ضیم است.
    مقایسه کنید با واقعه حَرّه تا روشن شود. آنجا امام سجاد(ع) صد خانواده را تحت پوشش دارد و خانه‌اش امن است؛ اینجا خود زنان و دختران امام در معرض تعرض و اسارتند. لذا فرمود: “هیهات منا الذله یابی الله ذلک لنا و رسوله و… و نفوس ابیّه” جان‌های اهل اباء از ضیم، از من نمی‌پذیرند اینجور ننگی را بپذیرم[۵]. لذا ابن ابی الحدید حضرت ” سید اهل اباء” می‌خواند[۶].

* بازنویسی با تلخیص نشست با دانشجویان دانشگاه شریف

[۱] بحار الانوار ج۴۴ص۳۸۲

[۲] تحف العقول ص۲۴۱

[۳] رجوع کنید به تحریر الوسیله امام خمینی شرط۴ امربه معروف مساله۶

[۴] ر.ک: همان مساله ۷تا ۱۹

[۵] تحف العقول ص۲۴۱

[۶] شرح ابن ابی الحدید ج۳ص۲۴۹

ماهیت قیام حسین(ع) ؟!

فرار، خروج، نهضت یا… ؟!

قطعا فرار نیست!

هم خود تصریح می‌کند (لا اَفِرُّ فرارَ العبید)؛ هم آدم فراری، مسیر را از راه اصلی طی نمی‌کند (که امام چنین کرد)!

خروج است اما نه مثل خوارج!

خود امام تصریح می‌کند:”خرجتُ…” (خروج کردم…)؛ لکن خروج او هیچ شباهتی با “خروج‌های مسلحانه” مثل خوارج -که پس از حکمیت و نهروان تا آن زمان زیاد اتفاق می‌آفتد- ندارد.

برعکسِ خروج‌های مسلحانه، با زن و بچه از مدینه و مکه بیرون می‌زند، فقط سلاح حامل دارد، هیچ نشانی از درگیری و جنگ طلبی ندارد و شروع کننده جنگ نیست.

خروج او، “خروج از نظم اموی موجود” است که به مرحله یزیدی رسیده و دیگر سکوت مقابلش جایز نیست.

مراحل نهضت:

  1. “نه” به یزید!
    این “نهِ” حسین به یزید قطعی است و نقطه شروع ماجراست.
    در همان زمان معاویه، به خصلت مشروب‌خوری یزید اعتراض و او را نااهل خوانده است.
    وقت دعوت به بیعت در همان روز اول در مدینه به مروان می‌گوید: “چگونه کسی که مشروب می‌خورد، میتواند بر امت محمد(ص) حکومت کند؟! چنین کسی فاسق و از اشرار است و حتی بر یک درهم نمی‌تواند امین باشد؛ چه رسد بر آنکه امین بر امت باشد[۱]“.
    به عبدالله بن عمر که “پیشنهاد سازش” داشت فرمود: اُف بر این کلام مادامی‌که آسمان‌ها و زمین برپاست[۲]“.
    جملاتِ:”مثلی لا یُبایع مثله”، “و علی الاسلام والسلام ان دُعیت الامه براع مثل یزید” و… همه گویای این است که “نهِ” امام به حاکمیت یزید قطعی است و هرگز به بیعت و سازش و… نمی‌رسد؛ اما “صورت‌بندی اجتماعی” این “نه” بستگی به شرایط و حوادث بعد دارد.
  2. تبدیل به قیام!
    “نهِ” خود را شخصی و خانوادگی نگه نمی‌دارد. برایش تبلیغ می‌کند. یعنی به “مرحله قیام” می‌رساند. در مکه، عالمان آنروز جهان اسلام را در منا جمع و به اعتراض دعوتشان کرد[۳].
    از سوم شعبان تا دهه ذیحجه، چهارماه در مرکز فرهنگی اسلام برای شیوع “نه” خود تلاش می‌کند. طرف مقابل هم برای سازش، تلاش می‌کند(تقلاهای دیپلماتی مثل عبدالله بن جعفر برای مصالحه در همین برهه است)!
    هنوز قیام حسینی “صورت کوفی” و “تعیّن کوفی” ندارد. این قیام و خیزش که طرفدارانی یافته، ممکن است با جاهای دیگر صورتبندی شود.
  3. نهضت، کوفی شد!
    علتِ “نهِ” حسین، دعوت کوفه نیست. از ماه‌ها قبل، او “نه” گفته و بیعت نکرده است. برعکس، نهضت کوفه، علتش شروع قیام توسط امام است.
    بعد از شهادت امام مجتبی(ع) -یعنی ده سال قبل- شیعیان به امام نامه نوشته آمادگی برای قیام را خبر داده بودند اما امام دعوت به خانه‌نشینی تا پایان عمر معاویه (و پایان عهدنامه فیمابین) کرد. اینبار که شرعا و عرفا به یزید، “نه” گفت[۴]؛ کوفی‌ها شنیده و نامه‌های بیعت فرستادند و به کوفه دعوتش کردند.
    جالب اینکه دوبار نامه جمعیِ شیعیان را بی‌پاسخ می‌گذارد، تا نامه‌ها و امضاء‌ها، فراگیرتر از شیعیان میشود (حتی کسانی مثل شبث و حصین و… نامه نوشتند). این یعنی اکثریت کوفه دارند به یزید “نه” می‌گویند؛ نه فقط شیعیان علی(ع).
    از اینجا قیام، “تعیّن کوفی” می‌یابد. امام، مسلم‌بن‌عقیل را میفرستد و…
  4. حاضر است تعیّن کوفی را عوض کند؛ اما “نه” را نه!
    وقت نزول به کربلا، نامه عبیدالله -که بیعت یا سرحسین(ع) را خواسته- را پرت کرده، بی‌جواب می‌گذارد. یعنی هنوز بر”نه” است.
    ملاقات‌ها با ابن‌سعد در کربلا -که نصیحت توسط امام و دعوتش به پیوستن به قیام است- از سوی ابن‌سعد به عبیدالله چنین گزارش شد که؛ بر یکی از این گزینه‌ها رضایت دارد:”برگشت به مدینه”، “رفتن به مرزها و سرحدات و مثل یکی از مسلمانان شدن” و “رفتن به شام و دست در دست یزید نهادن تا ببیند بین‌شان به چه می‌آنجامد[۵]“.
    گزارش عقبه‌بن‌سمعان(غلام رباب) در اینباره این است که:”همه جا تا شهادت با امام بودم، به خدا قسم آنچه مردم می‌گویند وگمان دارند که او گفته: بگذارید من دستم را به دست یزید بگذارم یا به سرحدات بروم”؛ چنین سخنی نفرمود. فقط گفت: بگذارید من در این سرزمین پهناور بروم تا ببینم امر مردم به کجا می‌رسد[۶]“.
    جالب اینکه طبری این شهادت عقبه را پیش از نقل گزارش ابن‌سعد آورده و بنظرش موجه‌تر است.
    بفرض صحت گزارش ابن‌سعد، هیچ دلالت بر رضایت به بیعت و دست شستن از “نه” ندارد. چون خیلی واضح است گزینه‌ی شام رفتن و دست به دست یزید نهادن، اگر بمعنای بیعت و سازش بود ؛ که مطلوب اصلی ابن زیاد و ابن‌سعد بود و اصلا برایش بدیل، طرح نمی‌کردند و قطعا تحت الحفظ به شام می‌فرستادند. پس معلوم است خود ابن‌سعد هم از عزیمت به شام، بیعت و سازش نفهمیده است. شمر که کاملا ادامه نهضت و کشاندن اعتراض به شام را ازش فهمید. لذا ابن‌زیاد را از قبول منع کرد که اگر برود او عزیز است و تو ذلیل می‌شوی!
    پس “نهِ” امام هرگز قابل مذاکره نیست؛ حداکثر تعیّن کوفی، مدنی، یمنی‌اش قابل بحث است. چنانچه در مواجهه با حُر هم همین را اشاره کرده است.(دقت شود)

  1. اگر مردم می‌ماندند، به “انقلاب” و “حکومت” می‌آنجامید!
    علی التشبیه “نهِ” امام خمینی به پهلوی؛ کویت راه نداد، می‌رود عراق؛ آنجا نشد، پاریس؛ اما سر “نه” هست. اگر مردم ماندند و نهضت، فراگیر شد، “انقلاب” میشد و نظام سابق زیر و زبر شده، “نظام جدید” شکل می‌گرفت.
    اتفاقی که در نهضت امام خمینی -به تأسی از سیدالشهدا- افتاد اما در قیام سیدالشهدا، کوفه ریزش کرد؛ به امام هم اجازه جای دیگر رفتن داده نشد لذا به انقلاب و حکومت نیانجامید.
    البته این انقلابیگری، بعد از شهادت به “روح امت” تزریق شد. واقعا “طلب اصلاح در امت جدش” محقق شد. او به مردم جرات طوفان داد. دیگر قیام پس از قیام تا واژگونی دستگاه اموی ادامه یافت.
    بی‌مناسبت نیست که “ثارالله” لقب برگزیده آن امام شهید در زیارات شده که با “الثوره”(بمعنای انقلاب) هم ریشه است. خونی که می‌جوشد و انقلاب می‌آفریند.

بازنویسی ای از جلسه با دانشجویان دانشگاه شریف

[۱] دعائم الاسلام ج۲ص۱۳۱

[۲] طبری ج۳ص۲۹۵

[۳] ر.ک: تحف العقول خطبه منا

[۴] شرعا چون ادله شرعی مانع حاکمیت یک فاسق مشروب خوار بر مسلمین است.عرفا چون خلاف عهدنامه معاویه با امام حسن(ع) است که از تعیین ولایتعهدی و خلیفه بعدتوسط معاویه منع کرده بود.

[۵] طبری  ج۵ص۴۱۴/ ارشاد مفید ج۲ص۸۷و۸۸

[۶] طبری ج۵ص۴۱۳/ الکامل ج۲ص۵۵۶