سه الگو در مواجهه با کشف حجاب دانشجویی

  1. الگوی دکتر زاکانی: برجک زنی!
    در این الگو دختر دانشجو بخاطر کشف حجاب از حرف زدن منع نمیشود و تریبون می گیرد اما جایش در مضمون حرف، گیر می افتد. در پاسخ با تیکه و طعنه جبران می شود که: ولش کنید شاید بخواهد نماینده داعش باشد! فقط بدانند اگر گیر داعش می افتادند چه بلایی سرشان می آمد!
    این الگو را:
    – حزب اللهی های سیاسی تر بیشتر پذیرفتند. با بی حجابی او کنار آمده بودند اما تعرضش به رهبر انقلاب را هو کردند!
    – مذهبی ترها تریبون دهی به بی حجاب را رسمیت شماری و مشروعیت بخشی به کشف حجاب خواندند!
    – برخی هم بخاطر شرایط شریف ترجیح اش دادند!
    این الگو، تهاجمی و بیش از حفاظت از ارزشهای خود به فکر زدن ارزشهای طرف است؛ نتیجه اش روکم کنی است نه اقناع یا جذب و…!
    لذا در شرایطی که دوماه گذشته در شریف شکل گرفته بود، این الگو نزد برخی یک پاسخ تلقی شد.
  2. الگوی برادر خضریان: منع گفتگو!
    در این الگو با ادب و متانت شرط گفتگو را احترام به قانون و اسلام می خواند و از اول پرسش دانشجو بی حجاب را منوط به حجاب سر کردن می کند!
    این الگو را:
    – مذهبی ترها ترجیح دادند چون کشف حجاب را به رسمیت نشناخت؛ حتی اگر این دانشجو و مثل او سالن را ترک می کردند و دیگر هم در چنین جلساتی شرکت نکنند!
    این الگو بر حفاظت از ارزشهای خود بیش از درگیری مستقیم با طرف مصرّ است‌. می خواهد سر خطوط قرمز بایستد؛ مهر تایید بر کشف حجاب نخورد و کوتاه آمدن از حجاب برداشت نشود. اگر بتواند در گام بعد بی حجاب را به سالن هم راه نمی دهد.
    نتیجه اش جدا کردن صف از بی حجابها با فشار غیر مستقیم برآنهاست. البته بسته به تعداد طرفدار، یا به غلبه ظاهری می رسد و یا بخاطر رعایت نشدن ارزش حجاب توسط اکثر حضار، دیگر خود در آن محیط ها حاضر نمی شود؛ مثل حاضر نشدن در جشنواره های رسمی هنری یا برخی مراکز خرید و…
    شرایط افول اغتشاشات خیابانی به همراه  باقی ماندن کشف حجاب ها و عادی شدنش، این الگو را نزد برخی موجّه می کند.
  3. الگوی سوم: گفتگوی مشروط! (نمونه ندارم!)
    در این الگو مقام مسئول پاسخ خود را مشروط می کند به اینکه: من پاسخ سؤال شما را می دهم یا اگر اشکالتان وارد بود می پذیرم به شرطی که شما هم سؤال و اشکال بنده را جواب دهید!
    اگر دانشجو حاضر نشد و رفت ؛ چیزی از جنس الگوی۲ قابل صورت بندی است. اگر پذیرفت، پس از پاسخ به سؤالش یا قبول اشکالش، از کشف حجاب او سؤال و به آن اشکال می شود!
    الگوی۳ گرچه ژست الگوی۲ را ندارد لکن کشف حجاب را جای ندید گرفتن، پاسخگو می کند. به نوعی بین رسمیت نشمردن کشف حجاب و پاسخگو کردنش جمع می کند.
    – بعضی همین قدر را عقب نشینی از قانون و انفعال می دانند و الگوی۲ را ترجیح می دهند.
    – پاسخ طرفداران این الگو یک کلام است: در همه جاهایی که امر به معروف واجب است، قانونی (آن هم قانون خدا) نقض شده است! در همه باید راه اثر بخشی را باز کرد.
    مغزای اصلی این الگو بر ولایت طرفینی همه افراد جامعه و بالتبع امر و نهی های متقابل(۷۱/توبه) است؛ وقتی او حق دارد به مسئول اشکال کند، مسئول هم حق دارد به کشف حجاب او اشکال کند. منطقاً “به تو چه؟” از دو طرف رخت بر می بندد و عادتاً راه برای تاثیر و تأثر باز می شود.
    هسته سخت کشف حجاب در ماه های اخیر، آنرا یک سلیقه و سبک زندگی شخصیِ غیر قابل گفتگو گرفت و دست به کشف حجاب زد. امیدش این بوده بتواند زنان زیادی را با خود همراه کند تا برخورد را پرهزینه و سخت کند.
    الگوی ۱و۲ بیشتر روی فاصله ها می ایستد. تحقیر او یا رعایت ویترین رسمی (ولو به یک شال عقب افتاده) برایش مهمتر از تاثیر و تأثر طرفینی است.

هریک از سه الگو به “لحاظ ذاتی” و به “لحاظ موقعیت و شرایط” قابل ارزش گذاری است.

هریک مبتنی بر درکی از ارزشها و روش تحقق آن و هم مبتنی بر محاسبه ای از وضعیت حجاب و کشف حجاب در جامعه است.

با همین دو می توان سه الگو را ارزش گذاری یا در موقعیت های متفاوت تجویز یا منع اش کرد.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۹/۲۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *