بایگانی برچسب: s

“فقهای عصر از مسائل بانک و بیمه و چک و سفته به عنوان مسائل مستحدث کم و بیش بحثهایی کرده و می کنند ولی توجه ندارند که رأس و رئیس مسائل مستحدثه خود سرمایه داری است، زیرا ابتدائاً چنین تصور می رود که سرمایه داری یک موضوع کهنه و قدیمی است که شارع اسلام برای آن حدود و موازینی مقرر کرده است(…)اما اینکه مقدار سرمایه کمتر یا بیشتر باشد ربطی به مطلب ندارد. ولی حقیقت اینطور نیست؛ سرمایه داری جدید یک پدیده جداگانه و مستقل و بی سابقه است و جداگانه و مستقلا باید درباره آن اجتهاد کرد…”(شهید مطهری/ مجموعه آثار ج۲۰ص۴۷۹)

در مستند ها و پایش های اجتماعی هم به سرمایه و سرمایه دار و نقش او در برهم زدن نظم طبیعی زندگی مردم یک شهر کمتر توجه شده است!

امسال در بخش نقد درون گفتمانی جشنواره عمار مستند نیوجرسی کار علی زهیری برنده فانوس شد.

تلاشی برای نشان دادن موردی ساده و پرتکرار از زور سرمایه و سرمایه دار در به هم زدن نظم طبیعی کسب و کار مردم! اینکه چگونه سرمایه حتی میتواند برخی نهادهای ناظر و مسئول را هم خنثی و حتی در خدمت در آورد!

تلاش جمعی مطالبه گر موقتا نیوجرسی -بلوکهای بزرگ بتنی که شهرهای خوزستان با آن در برخوردهای انتظامی_امنیتی آشنایند- را از میدان میوه و تره بار برمی دارد؛ اما درباره سرمایه دار و سرمایه داری از کف میدان تا استنباط و تقنین و سیاستگذاری حرف ناگفته بسیار است.

* ضمن خداقوت به مدرسه اندیشه و هنر اهواز و آقای علی زهیری پیشنهاد می کنم این مستند را ببینید و امتدادهای عملی و نظری آن را دنبال کنید!

محسن قنبریان

۰۳/ عدالت پردازیِ فاطمه(س)

سخنرانی با موضوع «عدالت پردازیِ فاطمه(س)» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در ایام فاطمیه دوّم ۱۴۰۱، برگزار شده در هیئت الزهراء دانشگاه شریف منتشر می‌شود. شب سوم این سخنرانی در تاریخ ۳ دی ماه ۱۴۰۱ برگزار شد. گزیده و متن کامل این سخنرانی در ادامه خواهد آمد.

جلسه سوم

  • عدالت در حکمرانی موجب انس مردم با حاکم می شود
  • عدالت و عمران شهرها
    – خوانش تاریخی از حکومتهای صدر اسلام
    – خوانش معاصر:
  • نسبت توسعه و عدالت؟:
    – قرائت لیبرالیستی: راه عدالت از توسعه می گذرد!
    – نقد این مشهور غلط!
    – قرائت اسلامی: پیشرفت را عدالت صورت بندی نهایی می کند(صورت نوعیه اخیرِ پیشرفت)
    – پیشرفت مردم پایه، ملازم با عدالت است!
  • مخالف و معترض هم با عدالت مقهور می شود!
    (بالسیره العادله یُقهر المُناوی)
    – ایرانِ قوی، باید ایران مُقسط هم باشد!
  • اینجور عدالت: سپر دولتها / موجب ثبات آنها می شود
    – عدالت، ضابطه مندی است؛ پس اقناع افکار عمومی را آسان می کند.
    – شورش مظلومین و محرومین را از بین می برد!

حجت الاسلام قنبریان – هیات الزهرا دانشگاه شریف ۱۴۰۱/۱۰/۳

دریافت شب سوّم «عدالت پردازیِ فاطمه(س)» | “دریافت از پیوند کمکی

ادامه خواندن ۰۳/ عدالت پردازیِ فاطمه(س)

سخنرانی/ عدالت پردازیِ فاطمه(س)

سخنرانی با موضوع «عدالت پردازیِ فاطمه(س)» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در ایام فاطمیه دوّم ۱۴۰۱، برگزار شده در هیئت الزهراء دانشگاه شریف منتشر می‌شود.

دریافت شب اول «عدالت پردازیِ فاطمه(س)» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب دوّم «عدالت پردازیِ فاطمه(س)» | “دریافت از پیوند کمکی

دریافت شب سوّم «عدالت پردازیِ فاطمه(س)» | “دریافت از پیوند کمکی


ادامه خواندن سخنرانی/ عدالت پردازیِ فاطمه(س)

هنجار سازی مترفین!


از کجا باید شروع کرد؟!

  • آیه۱۶ اسراء فسق جوامع را سرریزِ شادخواریِ مترفین می خواند؛ که موجب هلاک اجتماعی میشود.
  • دهه۷۰ تهاجم فرهنگی صرفاً برون زا قرائت شد و به سهم درون زایش در طبقه نوکیسه، کمتر توجه شد. طبقه برخوردار که زد و بند با برخی لابی های حاکمیت هم بلد است، سبک زندگی خود را می خواهد: اتراف و شادخواری با فسق و پرده دری تلازم دارد.
  • گشت ارشاد هم در همان ناقص الخلقه بودن، این طبقه را در شاپینگ مال ها و مظاهر دیگر اشرافیت، کاری نداشت و دختران خیابانها و پیاده شدگان مترو را کار داشت!
  • به اندازه ای که برخورد قضایی چاره است:
    – مالک کافه های اشرافی پیتزا و بستنی طلا و… را در مالش، ممنوع التصرف کردن[۱].
    – مالیات بر اشرافیت (پنت هاوس ها، ماشین های چند میلیاردی و…)
    – مقررات گذاری برای تبلیغات و کسب سلبریتی ها!
    – و…
    هم شرعی بود (برخی از قدماء هم فتوا داشت) و هم برخی در عرف دنیا نمونه دارد و هم برخی تا مرز قانونِ (البته بدون اجرا) در کشور رفته است!
    شروع از اینجا شرعی تر است یا منع خدمات عمومی به مشتریان معمولی اما بی حجاب؟!!
  • بدون عدالت اقتصادی و اقلش عدالت توزیعی با قله تراشی از مترفین، اینبار هم موج حجاب و عفاف به سرانجام نمی رسد!

محسن قنبریان

[۱] مولتی میلیاردرهای سفیه!

با دیگریِ مذهبی چگونه باید برخورد کرد؟!

نظام اسلامی دو جور دیگری دارد:

  1. دیگری ای که خلاف ضروریات دین است مثل فرقه های دست ساز استعمار (بهائیت و…)/ یا همجنس گرایی و…
  2. دیگری ای که در اجتهاد (در عقاید یا فروعات) یا تطبیق، دیگری است. مثل فرقه های مذهبی درون اسلام یا گروه های سیاسی مسلمان.

برخورد با این دو متفاوت است:

گروه اول اجازه فعالیت تبلیغی و اجتماعی نمی یابند.

گروه دوم را نمی توان ملحق به اول کرد. اصل اولی درباره آنها جواز فعالیت اجتماعی است.

اینها اجتهاداً یا تقلیداً، اجتهاد متفاوتی قبول دارند (مثلا قائل به ولایت فقیه نیستند) یا به لحاظ سیاسی در تطبیقات و نحوه اداره کشور مشکل دارند؛ که فرقی نمی کند از مجتهدین باشند یا روشنفکران، هنرمندان، مداحان و…

حکومت اسلامی -مثل هر حکومت دیگر- حق دارد غیر معتقدین به نظام را در بدنه سیاسی خود پذیرش نکند؛ اما حق ندارد مانع فعالیت گروه دوم در عرصه های اجتماعی-فرهنگی شود مادامی که  فعالیتشان مخل به مبانی (وضروریات دین) یا مسلحانه نباشد(اصل۲۷ قانون اساسی).

سؤال مهم این که افرادحقیقی گروه دوم چه زمانی منع فعالیتشان مشروع است؟!

روایتی از امیرالمومنین(ع) رسیده است که: “یجب علی الامام ان یحبس فساق من العلماء…: بر امام واجب است علماء فاسق و پزشکان نادان و دلالها و واسطه های مفلس و کلاهبردار را حبس کند[۱]“.

چند رکن این روایت:

  1. وجوب بر امام(ع)
    آیا میتوان این حکم را بر نوّاب امام و حکّامِ مشروع هم سرایت داد؟!
    برخی اشکال کرده اند؛ اما مجلسی در روضه المتقین نوشته شکی نیست این حکم لازم است چون مدار دین و جان و مال مردم غالبا گردن این سه طایفه است[۲].
    برخی فقهاء نیز بدان فتوا داده اند.
  2. معیار حبس (و حصر و منع)، رسیدن به مرحله فسق است. یعنی نه بخاطر اجتهادی دیگر یا تطبیقی -که به نظر حکومت خطاست- بلکه اقدامات آن عالم متصف به فسق (گناه/ نه خطا) شود. مثلا علیه نظام مشروع و قانونی اقدامات براندازانه انجام دهد.
  3. این حبس چه حبسی است؟
    در ادامه روایتی افزوده شده است که حضرت فرمود: حبس امام بعد از اجرای حد، ظلم است!
    یعنی این حبس و زندان قبل از مرحله اجرای حد (اگر مشمول حد باشد) است.

 یکی از کسانی که حصر علماء را باتوجه به همین روایت تئوریزه کرد آیت الله منتظری بود. دراینباره می نویسد: “پرواضح است که در این صورت زندان در مرتبه متأخر قرار می گیرد. یعنی ابتدا او را پند و نصحیت داده و موعظه یا تهدید می کنند اگر این کارها اثر نبخشید، او را به زندان می افکنند. در این صورت زندان او نیز از نوع زندان تعزیری محسوب می شود و اگر زندان در ادب کردن او موثر نمی باشد باید نوع زندان او را بدین گونه مشخص کنیم که بگوییم او را برای دفع شر و زیانش از جامعه و مردم زندانی کرده ایم که در این صورت زندان او نه جنبه تعزیری دارد و نه جنبه حدی (بلکه صرفاً برای تامین مصالح عمومی جامعه است[۳])”.

نمونه هایی از سیره امام خمینی

درباره افرادی از نهضت آزادی / و شخصیت حقوقی آن:

آیت الله اردبیلی نقل می کند: درباره برخی از افراد نهضت آزادی امام فرمود آنهایی را که من می شناسم، آدمهای مسلمان خوبی هستند.

یکی از آقایان می خواست تحریک کند؛ گفت: اینها روحانیت را قبول ندارند! امام فرمودند: روحانیت را قبول دارند، شماها را قبول ندارند. آن آقا گفت شخص شما را قبول ندارند. امام فرمود: قبول نداشته باشند من که اصول دین نیستم[۴]“!

این رعایت همان میزان دقیق است امام خودش را دین نمی داند و تشخیص و تطبیق آنها را چون متدینانه می داند، منع نمی کند.

گفته شد حکومت اسلامی هم دیگری هایی که اصول اساسی اش را قبول ندارند اجازه ورود به بدنه سیاسی اش را نمی دهد نامه امام درباره رسمیت نداشتن نهضت آزادی دراینباره مهم است[۵].

درباره آیت الله سید ابوالفضل زنجانی:

ایشان که مورد احترام علمی شهید مطهری و یاران امام و به تعبیر برخی از آنها عالم خداترسی بود، امام جماعت مسجد حسینیه ارشاد و از اعضای مقاومت ملی و جبهه ملی بود. نماز عید فطر سال۵۶ در تپه های قیطریه را او امامت کرد و بعد بنا به وصیت آیت الله طالقانی بر پیکر او نماز خواند. اما پس از پیروزی انقلاب فاصله گرفت و ازجمله در ۱۲شهریور۵۹ اعلامیه تندی نوشت که به تعبیر آیت الله اردبیلی بوی تکفیر امام را می داد! ایشان نقل می کند وقتی نظر امام را پرسیدند که چه کار کنند امام فرمود: هیچ چیز!

-: یعنی تذکر زبانی هم به ایشان داده نشود؟!

امام: چه تذکری؟! مگر شما چیزی می دانید  که او نداند؟!

امام فکر می کردند ممکن است من قضیه را در جلسه سران سه قوه طرح کنم و با او برخورد بکنیم با آن که خداحافظی کرده بودم صدایم زدند و فرمودند با آقا سید ابوالفضل کاری نداشته باشید[۶]“.

از این موارد معلوم می شود مواجهه با مواردی مثل آقای شریعتمداری در زمان ایشان بخاطر تفاوت با سید ابوالفضل زنجانی بوده است.

تا همراهی با کودتاگران نشده امام به حصر اجازه نداده است.

بررسی موارد حصر خانگی دیگر مثل مرحوم آیت الله محمد صادق روحانی مجال دیگری می طلبد. اینقدر گفتنی است که برادر ایشان(سید محمد) با وجود مخالفت های اساسی با امام حصر نشد[۷]. درباره ایشان(سید محمد صادق) هم وقتی در دولت اصلاحات برای رفع حصر ایشان واسطه شدند، رهبر انقلاب موافقت کردند[۸].

آیت الله منتظری هم پس از امام با ندید گرفتن توصیه -بلکه فرمان- امام خمینی درباره منافقین و لیبرالها، به حصری دچار شد که خود آنرا برای حاکم اسلامی مشروع شمرده بود!

حق این است که نحوه مواجهه و میزان تحریک همه این مخالفان با نظام اسلامی یک جورنبوده؛ استفاده دشمنان (بخصوص رسانه های دشمن) از مواضع آنها هم بالسویه نبوده است و این هم در تنوع برخورد اثر داشته است.

ته نوشت:

۱. پیروان ایدئولوژی های غیر اسلامی (مثل مارکسیسم) به نظر متفکران انقلاب اسلامی “ممنوع” از بیان نبودند، “مشروط” به مواجهه فکری با علماء دین بودند[۹].

۲.دیگری های مذهبی (هیاتها، مقلدین و مراجع غیر همراه با ج.ا و…) که تحلیل سیاسی متفاوتی دارند اما جزئی ثابت شده از توطئه ها نیستند و به نظر ما خطای در تطبیق و تحلیل دارند اگر ملحق به دسته اولِ دیگری ها (ممنوعه ها) شوند، به مرور به بزرگتر شدن جامعه مذهبیِ علیه نظام می افزایند. در نفی حکومت دینی طیف غیر مذهبی و این مذهبی ها به ائتلافی رسمی یا غیر رسمی می رسند و زمینه جذب طیف مذهبی و غیر مذهبی جامعه می شوند.

۳. تطبیق این موازین دقیق موجب شده قانونگذاران در قانون اساسی برای وزیر اطلاعات و قضائیه، اجتهاد و عدالت را شرط کنند.

این امور را نمیتوان بروکراتیک کرد و از نصابها کاست!

دستگاه امنیتی مامور مواجهه با توطئه های براندازی است، عالمان موظف به مواجهه با دیگرهای علمی اند و مداحان و هنرمندان انقلابی مسئول مواجهه با خوانش های غیر انقلابی مثل خود اند. این سه، جای هم نمی نشینند.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۰/۱

[۱] تهذیب الاحکام ج۶ص۳۲۱/ الفقیه ج۳ص۳۱

[۲] روضه المتقین ج۶ص۹۰

[۳] دراسات فی ولایه الفقیه ج۲ص۴۸۳/مبانی فقهی حکومت اسلامی ج۴ص۱۵۹

[۴] گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی ۱۰خرداد ۹۰
مصاحبه با آیه الله سید عبد الکریم موسوی اردبیلی

[۵] ارزیابی عملکرد «نهضت آزادی»

[۶] گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی ۱۰خرداد ۹۰

مصاحبه با آیه الله سید عبد الکریم موسوی اردبیلی

[۷] ر.ک: مقاله تحلیلی بر معارضه و رویارویی روحانیون مبارز انقلابی با آیت الله سید محمد روحانی در نجف / مجتبی شهرآبادی / پژوهش در تاریخ سال نهم ش۲۵و۲۶ پاییز و زمستان۹۸

[۸] ر.ک: روایات و خاطرات سید مهدی امام جمارانی تدوین دکتر صادق عبادی ج۲ص۷۴۴

[۹] ر.ک: پیرامون انقلاب اسلامی شهید مطهری

چون دیدم به مناسبت ۱۶ آذر در برخی کانال ها و رسانه ها داره دوباره این کلیپ دست به دست میشه گفتم اینجا ام بذارم. دیدن دوبارش خالی از لطف نیست.

خوبه بعضی موقع ها حرفاتو یادت بیارن. ان شاء الله روزی نشه مقابل این حرفا شرمنده بشیم و سرمون پایین باشه.

‌‌‌‌اگه قرار باشه جنبش دانشجویی به چیزی افتخار کنه، اون چیزی نیست جز اینکه تو این بازی برنده ها و بازنده ها؛ در کنار بازنده هایی باشه که معمولا نه تریبونی دارند و نه توانی برای صدا زدن…

پ.ن: کلیپ مربوط به تجمع سال ۹۹ آذرماه مقابل وزارت کشور هست سر ماجرای آلونک بندرعباسی..

بازی، بازی و خربزه آب است!

گرچه بُرد در “بازیِ”فوتبال -بخصوص در این جنگ چند وجهی- میتوانست کام ملت ایران را شیرین و شمیم یکپارچگی ملی را ساعاتی به مشام آنها برساند؛ لکن این مُسَکن های موقت جای درمان اساسی و شیرینی پایدار را نمی گیرد!

تحقق عدالت اجتماعی هم “تنسیق قلوب[۱]” (همترازی و پیوستگی دلها و بالتبع وحدت ملی) را موجب می شود و هم به فرمایش امام صادق(ع): از شهد و عسل شیرین تر و از کره، نرم تر و از مُشک خوشبوتر است[۲].

فوتبال برای عده زیادی یک چیز بالاصاله و ذاتا مطبوع است که از آن لذت می برند. در پیوند خوردنش با هویت ملی یا تعصب های باشگاهی، موجب غم و شادی شان هم می شود و…

اما برای گروهی -که فاش و روشن به آن نگاه ابزاری و بالعرض دارند- فقط در شرایط و نتایج خاصی، خوب و دیدنی و شادی اش ارزشمند می شود!

باخت -آن هم در مقابل آمریکا- به دسته دوم یادآور میشود که: بازی، بازی است؛ به فکر نان باش که خربزه آب است!

 دشمن هم نه ۱۱بازیکن آبی پوش بلکه سیاستهای استکباریِ آمریکاست!

نقیصه اصلی هم نه در ملی پوشان که در عدم جبران عقب ماندگی عدالت توسط دولتهاست!

دولتمردان و مجلسیان علی القاعده از دسته دوم اند. اگر می خواستند با بُرد فوتبال جشن پیروزی بگیرند، به ماموریت اصلی خود جدی تر برگردند و “احلی من الشهد” -یعنی عدالت- را برای ملت ایران بسازند.

محسن قنبریان

[۱] صدیقه طاهره(س): جعل الله… العدل تنسیقاً للقلوب.(بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۸)

[۲] الکافی ج۲ص۱۴۷

از خشت تا آئینه!

رهبر انقلاب اسلامی در ۶سخنرانی اخیر (۳۰شهریور/۱۱و۲۰و۲۲و۲۷ مهر/۵و۱۱آبان) روی نقش دشمن در حوادث اخیر تاکید ویژه کرد که برای عمده خواص هم این تمرکز ایشان قابل درک نبود!

حالا در آئینه پژوهش رصد خانه اینترنتی استنفورد(sio) و موسسهgraphika ببینید:

گزارش تحلیلی: صداهای ناشنیده: ارزیابی ۵سال پویش نفوذ مخفی طرفدار غرب

دریافت «Unheard Voice» | “دریافت از پیوند کمکی

از: ص۲۶ تا ص۳۸ متن اصلی برای محققین.

نقش پنتاگون و سنتکام در جنگ رسانه ای علیه ایران و قصه کشف آنرا بخوانید.

  • محتواهایی که موجب بدبینی افکار عمومی می شد
  • تا عملیات ربات های مجازی
  • و حتی محتواهای تندرو و به ظاهر انقلابی!

مطلب مرتبط: اسرائیل علیه اسرائیل!

محسن قنبریان

خون شیراز و ایذه با زاهدان فرقی می‌کند؟!

در ریخته شدن خون بی گناه نزد خداوند فرقی بین سنی و شیعه، زاهدان و ایذه نیست.

پس چرا برای یکی ایران تسلیت شکل می گیرد و پیامهای مقامات سیاسی و مذهبی صادر میشود و برای دیگری نه؟!

فرق ایندو در رنگ خون شان نیست در شکل و معنای حادثه است: الهائشات یا الغارات؟!

الهائشات، فتنه ها و نا آرامی هایی است که کسی در آن کشته یا زخمی می شود بدون اینکه قاتلش معلوم باشد[۱].

اینجا باید دیه از بیت المال پرداخت شود[۲]. و از خانواده دلجوئی شود.

الغارات، عملیاتهای تروریستی واضح و کشتن مردم بی گناه است. مثل آنچه گروه سفیان غامدی به دستور معاویه با شهر انبار کرد.

امیرالمومنین(ع) درباره اش خطبه خواند[۳] و از جمله فرمود: “کار را بر دوش همدیگر انداختید و یکدیگر را تنها و بی یاور گذاشتید تا اینکه دشمن غافلگیرانه از هرسو برشما تاخت(حتی شُنَّت علیکم الغارات)”.

وقتی علی(ع) در مسجد فراخوان صفین می داد، اربد از بنی فزاره بر امام اعتراض تند کرد. جمعی از مردم بر او شوریدند. در فرار با لگد و ضربات مردم کشته شد و قاتلش معلوم نبود. امیرالمومنین اورا کشته غوغا خواند و دیه اش را از بیت المال داد.[۴]

اما حضرت برای زنان مسلمان و ذمیِ انبار که در غارات سفیان غامدی غارت شدند خطبه خواند و فرمود:

“باخبر شدم مردانشان بر زن مسلمان و زنی دیگر که در پناه اسلام به سر می برده، هجوم آورده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره آنها را به غارت برده اند و آن بیچاره در برابر مهاجم جز گریه و التماس وسیله ای برای دفاع از خود نداشته… اگر پس از این رویداد مسلمانی از غصه بمیرد نکوهشی بر او نباشد بلکه نزد من جای آن هست که از غصه جان دهد[۵]“.

این به مثابه همان پیام مقامات و اعلام تسلیت یا عزای عمومی امروز است!

جمعه زاهدان، نمونه الهائشات بود!

 رهبر انقلاب با کشته های بی گناه آن روز همان مواجهه را کرد: دلجوئی و دیه!

در عهدنامه مالک اشتر، حضرت حکم هردو صورت قتل عمد و خطای کارگزار و والی خود را بیان کرده:

– “نه من در قتل عمد عذری نزد خدا دارم و نه تو؛ چرا که کیفر آن کشتن قاتل است”

– “اگر گرفتار قتل خطایی شدی و تازیانه یا شمشیر و یا دستت در مجازات کردن کسی افراط کرد… مبادا کبر و نخوت حکومت تو موجب شود که حق صاحبان خون را به آنان نپردازی[۶]

برای زاهدان هم دستور بررسی برای تطبیق این دو داده شد.

شیراز و ایذه و اصفهان اما نمونه آشکار الغارات است؛ چنانچه آرمان عزیز و سید روح الله و…!

در اینجا که بطور واضح تروریست ها جان بی گناهان بی پناه را می گیرند؛ اگر علی(ع) هم بود، خطبه۲۷ می خواند و بیانیه می داد! تاسف و تسلیت عمومی را روا می داشت.

نه چون این خون رنگین تر است، چون کشته شدن در عملیات تروریستی (الغارات) با کشته شدن در یک آشوب خیابانی (الهائشات) دو صورت اجتماعی متفاوت و هرکدام اثر و بار حقوقی خود را دارد.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۸/۲۶

[۱] تهذیب الاحکام ج۱۰ص۲۰۳/ ملاذالاخیار ج۱۶ص۴۲۳

[۲] ریاض المسائل ج۱۶ص۲۸۶/ جواهر الکلام ج۴۲ص۲۳۴

[۳] نهج البلاغه خطبه۲۷

[۴] وقعه صفین ص۹۴و۹۵

[۵] نهج البلاغه خطبه۲۷

[۶] نهج البلاغه نامه۵۳

ولایتِ همگانی!

علامه طباطبایی ذیل آیه۷۱توبه:

«المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض…

بعد از آن تذکر و بیان حال منافقین، اینک حال عامه مؤمنین را بیان میکند و می فرماید: “مردان و زنان با ایمان اولیاى یکدیگرند”، تا منافقین بدانند نقطه مقابل ایشان مؤمنین هستند که مردان و زنانشان با همه کثرت و پراکندگى افرادشان همه در حکم یک تن واحدند، و به همین جهت بعضى از ایشان امور بعضى دیگر را عهده دار مى شوند.

و به همین جهت است که هر کدام دیگرى را به معروف امر میکند و از منکر نهى مى نماید. آرى، بخاطر ولایت داشتن ایشان در امور یکدیگر است -آنهم ولایتى که تا کوچک ترین افراد اجتماع راه دارد- که به خود اجازه مى دهند هر یک دیگرى را به معروف واداشته و از منکر باز بدارد.»(المیزان)

چون شرط امر به معروف، عدالت نیست و حتی فاسق هم چنین حقی(ولایتی) دارد[۱]؛

پس غیر متشرعه، بی حجاب و بدحجاب هم میتواند مذهبیِ محجبه ای یا حتی یک روحانی را در معروفی، امر یا از منکری، نهی کند!

محسن قنبریان

[۱] منهاج الصالحین – السید الخوئی – ج ١ – الصفحه ٣۵٢