بایگانی ماهیانه: بهمن 1398

سخنرانی/ خون‌خواهی و خیرخواهی

سخنرانی با عنوان «خون‌خواهی و خیرخواهی» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در ایام فاطمیه دوّم سال ۱۳۹۸ (۱۴۴۱ ه.ق) تقدیم می‌شود.

پیشتر «نمائی کلی از مبحث فاطمیه دوم (بهمن ۹٨)» در دو مطلب منتشر شده بود:

  1. خون‌خواهی و خیرخواهی(۱)
  2. خون‌خواهی و خیرخواهی(۲)

  1. دریافت قسمت نخست سخنرانی «خون‌خواهی و خیرخواهی» | دریافت از «پیوند کمکی»
  2. دریافت قسمت دوّم سخنرانی «خون‌خواهی و خیرخواهی» | دریافت از «پیوند کمکی»
  3. دریافت قسمت سوّم سخنرانی «خون‌خواهی و خیرخواهی» | دریافت از «پیوند کمکی»

مثلث یُمْن؛ مثلث شوم!

چکیده‌ای از سخنرانی روز شهادت حضرت زهرا(س) در جمع دوستان موسسه دیدبان (برنامه ثریا)/۹بهمن ۹٨

مثلث یُمْن: عدالت- موالات-ولایت

مثلث شوم: نظام طبقاتی- تحزّب- سلطنت و الیگارشی

️نسبتها:

  1. تا “عدالت” برقرار نشود، “موالات” و دوستی بین مردم تثبیت نمی‌شود.
    حضرت فاطمه (س)فرمود: “جعل الله… العدل تنسیقاً للقلوب” خداوند عدالت را برای هم نسق شدن و یکپارچگی دل‌ها (همبستگی اجتماعی) قرار داد.
  2. تا”موالات” نباشد، “ولایت” مستقر نمی‌شود.
    آیت الله شاه آبادی در کتاب شذرات المعارف به خوبی اینرا تبیین می‌کنند که “اخوت جامعه”، شرط “تحقق نظام ولایت” است. موالات و همبستگی با هم، “حلقه‌ی انگشتر” برای “نگین” ولایت و امامت است.[۱]
  3. “ولایت” در مرتبه نازلترش(محبت و ارادت) خود موجب “موالات” و دوستی متولیان می‌شود.
    فأصبحتم بنعمته اخواناً یعنی با نعمت ولایت باهم برادر شدید.
    حضرت زهرا(س) فرمود: اطاعتنا اماناً من الفرقه. در زیارت جامعه: بموالاتکم ائتلفت الفرقه.
  4. تا “ولایت” در حد سرپرستی اجتماعی-سیاسی محقق نشود، “عدالت” در جامعه مستقر نمی‌شود.
    انا انزلنا رسلنا … لیقوم الناس بالقسط.

خوانش تاریخ اسلام:

پیامبر در بدو ورود به مدینه، اخوت و موالات جامعه مومنین را موجب شد(اصبحتم بنعمته اخوانا)

این اخوت موجب نفوذ کلمه پیامبر و تحقق سرپرستی سیاسی اجتماعی او شد. جنگ و صلح رقم زد، حد و دیه اجرا کرد و زکات و خمس گرفت و… (النبی اولی بالمومنین من انفسهم)

در آن سرپرستی و ولایت، سریع سراغ عدالت رفت تا تنسیق قلوب شده، موالات و همبستگی جامعه تثبیت شود. این دوستی‌ها حال گذرا و جو اول انقلاب نباشد.

  • اول مهاجر فقیر را زمین‌دار کرد تا مساوات برقرار شود.
  • از برخی ثروتمندان تراشید و گاهی سپاه خود را با پول آنها تجهیز میکرد.

آن عدالت گستری، موالات مردم با هم و با ولیّ را افزود:

  • در اُحد زخمی عطشان آب نمی‌خورد تا اول همرزمش را آب دهند و آن یکی هم نخورد تا حدود ۱۵نفر! طوری که نفر اول تشنه شهید شد.
  • پیامبر هم چنان دوست داشتنی شد که آب وضو و مو و ناخن تقصیرش تبرک میرفت.

جابجایی با مثلث شوم!

سقیفه ، هنوز جنازه پیامبر بر زمین بود چرا پی قدرت رفتند؟

امیر(ع) فرمود:”صرتم بعد الموالاه احزاباً: بعد از موالات، دچار تحزب شدید”.

سقیفه، اعتراض به وضع موجود نبود، شورشی برآمده از نظم طبقاتی(مثل شورش علیه عثمان) نبود. یک روز بعد از نبی در جامعه عادلانه اوست.

سقیفه با نگرانی گروهی(انصار) از آینده خود، شروع و به نفع گروهی دیگر(مهاجر) تمام شد. از اوضاع و احوال چنین دستگیرشان شد که کار دست علی(ع) نمی‌افتد، لذا پیش‌دستی کردند چون نگران بودند مهاجر، آینده‌شان را خراب کنند! مهاجر هم آمدند و مذاکرات به نفع آنها شد. تحزّب و خدشه به موالات، موجب “سقوط ولایت” شد.

با سقوط ولایت(ولو موقت)، خلافت باید کاری میکرد که دیگر برگشت ولایت ممتنع شود: از بین بردن عدالت با نظام طبقاتی!

عدالت، تنسیق قلوب و موالات می‌ساخت و موالات، حلقه برای نگین ولایت می‌شد؛ عدالت که مخدوش شود، دیگر جای موالات، تحزب دائمی و “نزاع بر سر منافع” خواهد بود. این دیگر حلقه برای نگین ولایت نمی‌شود؛ بلکه زمینه “سلطنت و استبداد” می‌شود.

  • دیوان های خلیفه دوم و تبعیض در بیت‌المال شروع برهم زدن عدالت و مساوات بود. در دوره عثمان اوج گرفت و کامل نظام اجتماعی را طبقاتی کرد.

شورش علیه عثمان، برآمده از فشار طبقاتی است. ائتلاف نیروهائی مختلف از جمله تضاد منافع برخی صحابه غیر اموی با حزب عثمان، شورش آفرید.

تضاد منافعِ احزاب است که جنگ و صلح می‌سازد. کوفی-شامی هم جنگش و هم حکمیتش وابسته به این منافع گروهی است که ولایت در آن دوام نمی‌یابد و سلطنت بنی‌امیه در آن زایش می‌شود!

دوره کوتاه علی(ع)، امام سراغ زیر بنا رفت: عدالت!

تا از آنجا، تنسیق قلوب و موالات بیافریند و ولایت استقرارش تأمین شود نه اینکه کوفه به فرمانش نباشد و گرمی و سردی هوا را بهانه کند و در منافع همراه و در مضار، علیه باشد!

️اضلاع این مثلث‌ها هریک، ضلع دیگر خودش را می‌خواند(تأمل کنید)

[۱] بیشتر ر.ک:طرح اندیشه اسلامی‌در قرآن . مقام معظم رهبری. قسمت ولایت

خون‌خواهی و خیرخواهی(۲)

نمائی کلی از مبحث فاطمیه دوم (بهمن ۹٨)

خون‌خواهی از کی؟

در روایات همین مضمون دعای ندبه به تعدد وجود دارد که حضرت خون‌خواه دو کسان است: انبیاء و فرزندانشان (الطالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء) / شهدای کربلا (الطالب بدم المقتول بکربلا).

قرآن یهود معاصر را قاتل انبیاء می‌خواند!

آیه ۱٨۳آل‌عمران یهود معاصر رسول الله را مخاطب قرار داده می‌پرسد چرا انبیاء را کشتید[۱]؟!

️در حالیکه بین عیسی(ع) و پیامبر فاصله زیادی است و پیامبری نبوده که اینها کشته باشند! عمر اینها هم به کشتن یحیی و اسماعیل صادق الوعد و… نمیرسد!

اما قرآن صراحتا اینها را قاتل می‌خواند!

روایاتی همان وجه سابق را برای قاتل خواندن اینان میشمارد: رضایت و عدم برائت [۲]در این روایات باز به خون‌خواهی از تابعان مسببین کربلا با این آیه استناد شده است.

️معلوم می‌شود:

سازمان و شخصیت حقوقی‌ای که انتقام‌ها و خون‌خواهی‌های اصیل اسلامی از آنها انجام میشود دو شعبه دارد:

  • سفیانی‌ها (درون جهان اسلام و تابعان مکتب بنی‌امیه)
  • صهیونیست‌ها (بیرون جهان اسلام و تابعان بنی‌اسرائیل قاتلان انبیاء)

این مستند قرآنی-روائی راهبرد انتقام از صهیونیزم (یهودیت صهیونیزم و مسیحیت صهیونیزم) و سفیانی‌ها(داعش و سعودی و…) است.

خون‌خواهی و خیرخواهی

این خون‌خواهی، کشتن‌های کور جاهلی و خون به خون شستن‌های پی در پی و افزایش جنگ‌افروزی نیست. بلکه برعکس موجب تمام شدن جنگ‌ها و خونریزی‌هاست!

لذا ظهور امامی‌که خون‌خواه انبیاء و اولیاء است با “بقیه الله خیر لکم” توصیف شده است. “خیر” هم در همان است. مسیح هم از “صلح زیر شمشیر” می‌گفت.

وجه اصلی‌اش در “قاتلوا ائمه الکفر” است. زعمای پیمان‌شکن کفر و استکبار عددشان بسیار نیست؛ کشتن آنان پایان خونریزی در عالم است.

️یعنی همانطور که قصاص شخص قاتل، موجب کاهش قتل و خونریزی است(لذا قرآن آنرا حیات و حضرت زهرا فرمود: جعل الله… القصاص حقناً للدماء: خداوند قصاص را برای نگهداشت خونریزی تشریع کرد)؛ همینجور خوانخواهی از سازمان جنگ‌افروز و استکباری، موجب کاهش جنگ در عالم است.(دقت کنید)

خون‌خواهی و انتقام فاطمه(س):

در زیارت حضرت می‌خوانیم:”اللهم کن الطالب لها ممّن ظلمها واستخف بحقها کن الثائر اللهم بدم اولادها[۳]

خون‌خواهی حضرت و طلب حقش از ظالمین را از خدا می‌خواهیم.

روایاتی که از قصاص قاتلین می‌گوید:

بخلاف قاتلین سیدالشهدا، قاتلین صدیقه شهیده(س) قصاص هم نشدند! یعنی  شخص حقیقی هم مجازات نشده از دنیا رفت. لذا روایاتی از زنده و حاضر کردن قاتلین توسط حضرت مهدی(ع) پس از ظهور سخن می‌گوید:

  • شیخ صدوق در کمال الدین [۴]و عیون [۵] از امام صادق(ع) از آبائش از پیامبر روایت می‌کند.
  • دلائل الامامه [۶]روایتی قریب به آن مضمون از امام باقر(ع)
  • سرور اهل ایمان [۷] دو روایت دیگر از امام صادق(ع)
  • مختصرالبصائر [۸] در روایت بلندی از مفضل از امام صادق(ع) با تفاصیل و جزییات بیشتر.

️معلوم میشود:

درباره صدیقه طاهره ، قصاص هم چون انجام نشده انجام میشود.

اما خون‌خواهی آن حضرت به چیست؟!

خون‌خواهی سیدالشهداء، ظهور را رقم میزند که خیر بزرگ بر مستضعفان عالم است؛ خون‌خواهی صدیقه طاهره(س)، نشئه رجعت را رقم میزند.

خون‌خواهی و یوم الله

روایات رئوس ایام الله را سه روز می‌شمارند: روز ظهور، روز رجعت، روز قیامت[۹]

ایام الله منحصر در این سه نیست چنانچه عاشورا هم یوم الله شمرده شده [۱۰]یا هر روز نعمت و ابتلاء یوم الله خطاب شده [۱۱]پس معلوم است آن سه رئوس ایام الله‌اند و بقیه در خدمت آن سه‌اند که ایام الله شده‌اند. هر واقعه‌ای که ظهور را تقریب کند یا مقدمه نشئه رجعت شود یوم الله است.

️قصاص قاتلین صدیقه شهیده، از اولین اقدامات “رجعت استحضاری” حضرت قائم(ع) پس از ظهور است که عالم را وارد نشئه رجعت می‌کند. رجعت استحضاری آن است که حضرت عده‌ای از بدان گذشته را احضار می‌کند تا مواجهشان با حق تکمیل و مهیای خلود در جهنم شوند[۱۲].

️معلوم میشود:

خون‌خواهی در مکتب متعالی اسلام ، نه خون به خون شستن و افزایش قتال بلکه پلی برای رساندن عالم به ظهور دین حق و از آن به نشئه رجعت و هویدا شدن آثار قیامت در این عالم، برای تهیأ و آمادگی عالم برای درک قیامت کبراست.

خون‌خواهی صدیقه شهیده، کلید رجعت است و شفاعت کبرای آن حضرت، رقم زننده قیامت.

[۱]  فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ

[۲] ر.ک:وسائل الشیعه ج۱۶ص۱۴۱و۱۴۲

[۳] مصباح المتهجد ج۱ص۴۰۱

[۴] ج۱ص۲۵۳

[۵] ج۱ص۵٨

[۶] ص۴۵۵

[۷] ص۶۵و۶۶و۶۷

[۸] ص۴۴٨تا۴۵۰

[۹] الخصال ج۱ص۱۰٨

[۱۰] عوائداللئالی ج۱ص۱۳٨

[۱۱] امالی طوسی ص۴۹۱

[۱۲] برای تفصیل به مطالب گرانقدر آیت الله شاه آبادی در کتاب رشحات البحار قسمت ایمان و رجعت رجوع کنید

خون‌خواهی و خیرخواهی! (۱)

نمائی کلی از مبحث فاطمیه دوم (بهمن ۹٨)

خلط “خون‌خواهی” با “قصاص”!

شأن نزول آیه قصاص[۱]، تعدی و تجاوز در قتل و خون‌خواهی کردن در زمان جاهلی بود[۲]. پس چرا دوباره در اسلام خون‌خواهی افزون بر قصاص داریم؟! مثل خون‌خواهی سیدالشهدا توسط امام عصر(ع) علیرغم قصاص قاتلین توسط مختار!

امیرالمومنین خود وصیت به قصاص ابن‌ملجم کرد و به “النفس بالنفس”(یک جان مقابل یک جان) سفارش کرد[۳]؛ اما در زیارات مأثوره درباره همان حضرت می‌خوانیم: اشهد ان الله تعالی الطالب بثأرک[۴] خداوند دنبال انتقام اوست پس از قصاص قاتل یعنی چه؟!

اینگونه روایات و زیارات، ساختگی و از اسرائیلیات و برای ارتجاع احکام نورانی اسلام به جاهلیتند(!) یا بین قصاص و خون‌خواهی -در معنای اسلامی‌اش- فرق است؟! و بعضی ندانسته دچار خلط شده اند؟!

روایات انتقام و خون‌خواهی سیدالشهدا، آنهم از ذریه‌های قاتلین!

صدوق در ثواب الاعمال[۵] از امام صادق(ع) روایت می‌کند.

این حکم چنان پذیرشش سنگین است که ۶۰-۷۰سال بعد اباصلت علتش را از امام رضا(ع) جویا میشود که چرا نوادگان باید وزر و وبال عمل پدران در قتل سیدالشهدا را بپردازند؟! حضرت رضایت اینان و افتخار به عمل پدران را علت میشمارد[۶].

️پس معلوم است:

 این انتقام و خون‌خواهی، قصاص نیست چون از نوادگان است. در قصاص خود قاتل، قصاص میشود(که توسط مختار شدند).

خلط بین شخص حقیقی و شخصیت حقوقی:

قصاص از شخص حقیقی است. خود جانی به مثل همان جنایت، مجازات میشود. اما خون‌خواهی (طلب دم و ثار) از شخصیت حقوقی و سازمانی است. نوادگان مسببین کربلا در روایات یاد شده، احیاگر “مکتب سفیانی” شده‌اند. خون‌خواهی امیرالمومنین و امام مجتبی و سیدالشهدا از مکتب سفیانی و پیروانش، قصاص قاتل آنها نیست؛ گرفتن حق آنهاست.

دو آیه قرینه در قرآن برای ایندو:

  1. آیه۱۲۶ نحل که جواز مقابله به مثل می‌دهد اما صبر را بهتر می‌شمارد. شأن نزولش کشتن حمزه(ع) بیان شده است. از قضا رسول الله به قسمت صبرش عمل کرد. وحشی قاتل حمزه(ع) را ترور نکرد. حتی پس از فتح مکه او را بخشید. آنهم با چه ناز و کششی که او مخفی شده بود و ناامید از بخشش هربار پیامی میفرستاد و به آیه‌ای تمسک میکرد که لایق بخشش نیست و باز رسول الله آیات بشارت میفرستاد تا دست آخر با آیه ۵۳زمر صید شد! آمد و توسط پیامبر رحمت بخشیده شد.
  2. آیه ۶۰حج با همان مضمون جواز مقابله به مثل است اما ذیلش بجای سفارش به صبر، وعده نصرت خداوند داده شده است! شأن نزول آنرا نقشه قتل پیامبر و اخراج حضرت از مکه شمرده‌اند؛که خداوند عقوبت آن کار را جنگ بدر و کشتن سرانی از قریش قرار داد[۷]! پیامبر که کشته نشده بود؛ پس این قصاص نیست، انتقام و طلب حق است.

️معلوم است:

پیامبر فتح مکه و شکستن سازمان قریش و سفیانی‌ها را خون‌خواهی حمزه(ع) قرار داده نه کشتن یک برده قاتل!

ما هم قول می‌دهیم با فتح مکه‌مان و شکستن سازمان استکبار، سربازان ماشه چکان قاتل مغنیه و حاج قاسم و ابومهدی را -بشرط ایمان- ببخشیم!

وقتی فرمانده نصرانیان عرب (شرحبیل بن عمرو غسانی)، سفیر پیامبر(حارث بن عمیر) اعزامی‌برای امیر بُصری را در راه کشت؛ پیامبر(ص) فقط مجازات و قصاص شرحبیل را نخواست بلکه با او اعلان جنگ کرد و جنگ موته رقم خورد. چون سفیر شخصیت حقوقی هم داشت و نماینده همه مسلمانان بود ؛ در مقابل خون‌خواهی او کشتن قاتلش نیست، انتقام از سازمان مقابل است.

[۱] سوره بقره؛ آیه‌ی ۱۷۸

[۲] مجمع البیان ج۱ص۴۷۹

[۳] ارشاد مفید ترجمه محلاتی ج۱ص۱۹

[۴] مصباح المتهجد ج۱ص۴۰۲

[۵] ص۲۱۷

[۶] روایت صحیح السند صدوق در عیون اخبار الرضا ج۱ص۲۷۳

[۷] تفسیر قمی‌ج۲ص٨۶

یوم اللهِ سلیمانی

“یوم الله” شکافت نیل و غرق فرعون [۱] را یکی از نخبگان بنی‌اسرائیل با گوساله‌پرستی، “شب” کرد!

پس از آن به جای “فرعون” ، به مکافاتِ آن خسران، “خود” همدیگر را کشتند!

 

قومی که سامری دارد، فرعون لازم ندارد!

[۱] سوره ابراهیم؛ آیه‌ی ۵

آیت الله سیستانی و مبارزه با آمریکا

سؤال این روزها این است که چرا مرجع عالی عراق مثل داعش با آمریکایی‌ها برخورد نمی‌کند؟! نه حکم جهاد که حتی حکم حرمت به ماندن آنها -چنانچه آیت الله سید کاظم حائری داد- را نمی‌دهد!

در شهادت ابومهدی و سردار سلیمانی به تسلیت بسنده کردند! نه چیزی از انتقام و نه چیزی از اخراج آمریکا نگفتند! حتی به تظاهرات ضد آمریکایی جمعه بغداد، فراخوان نکردند! در این ایام بیش از پیش بر برخورد مسالمت آمیز تأکید می‌کنند!

در مقابل آمریکایی‌ها -از جمله پمپئو- برای سلامتی او توئیت شکرگزاری میزند! چنانچه ۲۰۰۴ کالین فریمن -نویسنده آمریکایی- ایشان را برای جایزه صلح نوبل پیشنهاد می‌کرد!

 مروری بر مواضع آیت الله درباره اشغالگران:

مرجعیتشان اواخر دوره صدام و تحت کنترل شدید او پس از انتفاضه شروع شد. با سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمریکا اولین امکان‌ها برای حضور سیاسی اجتماعی فراهم شد:

  1. وقتی حاکم آمریکایی عراق می‌خواست با گزینش افرادی خاص، قانون اساسی عراق را بنویسند، آیت الله با آن مخالفت و بر انتخابات عمومی تأکید کردند. به همه گروه‌ها، حتی افراد منسوب به خود برای کاندید شدن، تأکید کردند؛ تا قانون اساسی توسط خود عراقی‌ها و متناسب با اسلام نوشته شود. البته در قانون اساسی چیزی بعنوان نظارت مرجعیت یا فقهاء و مانند آن تعبیه نشد و در واقع نظارت موثر کنونی آیت الله در خطوط کلی، مشخصه منحصر به فرد ایشان است نه منصبی قانونی برای مرجعیت‌های آتی!
  2. مطلقا اشغالگران را به حضور نپذیرفته است. از اصرارهای پل برمر -حاکم آمریکایی عراق- تا نامه‌های بدون جواب بوش و بلر به استناد قوانین بین‌المللی نیروهای بیگانه را اشغالگر دانست.
  3. وقتی جریان صدر از عدم مبارزه مستقیم ایشان با آمریکا از او ناراحت و بدگویی می‌کردند؛ سخنگوی ایشان در نماز جمعه کربلا می‌گفت: “مرجعیت به روش‌های مسالمت آمیز در جهت سرعت بخشیدن به بازگرداندن سلطه و سیادت در عراق به عراقی‌ها و فراهم کردن زمینه اداره کشور به دست خود آنان بدون تسلط اجانب معتقد است”.
  4. در ماجرای درگیری نظامی‌آمریکایی‌ها با صدری‌ها(۲۰۰۴) که احتمال از بین رفتن آنها می‌رفت با نامه و سفارش آیت الله خامنه‌ای، برای نجات مقتدی و جیش المهدی مداخله کردند. در این نامه آیت الله خامنه‌ای به ایشان نوشتند بخاطر ایشان است که خود مستقیما دخالت نمی‌کنند[۱].
  5. خروج اشغالگران انگلیسی و آمریکایی پس از چند سال اشغال و تشکیل دولت عراقی را برخی نزدیکان ایشان محصول سیاست سکوت و مبارزه منفی ایشان خواندند[۲].
  6. پس از فتوای دفاع در مقابل داعش و شکست داعش، درباره نیروهای ائتلاف و پایگاه‌های آمریکا همان موضع سابق را ادامه دادند. در جریان جنایت آمریکایی‌ها در فرودگاه بغداد و کشتن فرمانده حشدالشعبی و مهمان نخست‌وزیر عراق (سردار سلیمانی) ضمن تسلیت باز به رفتار مسالمت آمیز دعوت کردند! در بیانیه اخیر(۴بهمن) هم تأکید کردند: “مرجعیت دینی بر موضع ابتدائی و اصولی خود مبنی بر لزوم احترام به حاکمیت عراق، استقلال سیاسی آن و وحدت تمامیت ارضی و وحدت ملی آن و مخالفت قاطع با تعرض به اصول ملی آن از سوی هرطرفی و تحت هر بهانه‌ای تأکید می‌کند[۳]

عملا با کارهای تلافی جویانه چه در عراق و چه از سوی ایران روی خوشی نشان ندادند.

تحلیل:

درباره این رویکرد مرجعیت عراق در قبال اشغالگران دو تحلیل عمده وجود دارد:

  1. تفاوت مکتب نجف و مکتب قم:

مکتب فقهی مراجع نجفِ معاصر، بر ولایت فقیه و قیام علیه جائر وتشکیل حکومت اسلامی و مبارزه با طاغوت‌های عصر مبتنی نبوده است. حفظ جامعه شیعی سقف خواست آنهاست. مباحثه امام خمینی در مهرماه۱۳۴۴ با آیت الله حکیم در نجف مثالی گویا از این رویکرد است؛ لذا دخالت آیت الله خوئی در انتفاضه علیه صدام و دخالت آیت الله سیستانی در جهاد علیه داعش، به یک گونه تحلیل می‌شود. هردو دفاع و برای نجات شیعیان از دست ستمگران بود که نتیجه یکی شکست و نتیجه دیگری پیروزی شد.

شهید محمدباقر صدر و صدر ثانی(پدر مقتدی) و شاگردان شهید صدر مثل آیت الله سید کاظم حائری جور دیگر می‌اندیشیده‌اند. لذا هم در مقابل صدام و هم اشغالگران فتاوای دیگری داشته‌اند (برای نمونه فتوای اخیر آیت الله حائری در ۷جمادی الاولی ۱۴۴۱را ببینید). البته مرجعیت اعلای عراق دست اینان نبوده است.

  1. تمایز ایران و عراق:

تحلیل دیگر بیش از اینکه این روش مسالمت جویانه و در حد نظارت و ارشاد را به مبانی فقهی و ویژگی‌های شخصیتی این مراجع برگرداند [۴] به موقعیت متمایز عراق نسبت به ایران بر می‌گرداند. ایران از زمان صفویه جامعه‌ای یک پارچه و با مذهب رسمی شیعه بوده و مرجعیت در آن از اول با دخالت در مسائل سیاسی شکل گرفته است. قیام‌ها و نهضت‌های ایرانیان در چند قرن اخیر عمدتا به رهبری مراجع یا فقهای تراز اول خود در ایران یا مقیم سامراء و نجف بوده است. اینها پیوند مردم و مرجعیت را بسیار وسیق و جایگاه آنرا تثبیت کرده است. اما عراق اکثریت شیعی کوچکتری نسبت به ایران(۶۴٪) داشته؛ تکثرهای آن موجب شده روند ایران را نداشته باشد. خطر تجزیه هنوز هم جدی است. شکست نهضت علماء در ثوره العشرین و انزوای آنها و محرومیت شیعیان پس از ساختن رقبا با اشغالگران تجربه دیگر است. سه دهه سرکوب توسط دیکتاتوری صدام، جایگاه مرجعیت را ضعیف‌تر کرد؛ طوری که حتی دولت‌های شیعی(مثل نوری مالکی) یا جریان‌های شیعی(مثل صدری‌ها) نیز گاه به مرجعیت توجه نکرده و حتی در مواردی بر او فشار هم آورده‌اند(  مثل محاصره بیت در ۲۰۰۴). اینها موجب شده مرجعیت در حد پدری کردن برای همه گروه‌ها و عدم دخالت تفصیلی در تصمیمات وارائه کلیات بسنده کند. اصلاحات اساسی در عراق و دولتی قدرتمند و برآمده از اکثریت مردم که بتواند حافظ امنیت و استقلال عراق باشد به همراه ارتقاء موقعیت مرجعیت، اولویت بر درگیری با آمریکائی‌ها یابد.

 توجه:

  1. راهپیمایی میلیونی و کم‌نظیر جمعه مردم عراق علیه اشغالگران در سال‌های ارتفاع موقعیت مرجعیت در عراق، در گذرگاه اراده‌های سیاسی و راهبری مرجعیت است که می‌تواند به ثمره اخراج کامل اشغالگران بیانجامد؛ و الا ماهیت استکباری آمریکا، “خروج طبیعی نیروهایش از عراق” را نامفهوم کرده است. استقلال و وحدت ملی عراق به اندازه ژاپن هم بشود، خروج طبیعی اتفاق نمی‌افتد.
  2. کاریزمای شخصی آیت الله سیستانی و فقدان جایگاه قانونی برای منصب مرجعیت و نظارت فقهاء در قانون اساسی عراق این نگرانی را افزون می‌کند که در صورت فقدان این رهبر معنوی ۹۰ساله این روند کُند به کجا می‌انجامد؟ آیا فقیهی دیگر بدون جایگاه قانونی و صرفا متکی به داشته‌های شخصی میتواند زود این خلأ را پر کند؟!

محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۶

[۱] https://fa.shafaqna.com/news/429815

[۲] ۱. ر.ک: مصاحبه مجله اندیشه پویا اسفند۹۶با حجت الاسلام والمسلمین شهرستانی نماینده آیت الله سیستانی در ایران

[۳] https://www.tabnak.ir/fa/news/954113

[۴] مثلا آیت الله خوئی حتی جهاد ابتدائی با کفار را در عصر غیبت مشروط به تشخیص اهل خبره وامکان پیروزی واجب می‌داند!(منهاج الصالحین ج۱ص۳۶۶). در جنگ شش روزه اعراب هم دستورجهاد علیه اسرائیل دادند

مصاحبه با خبرگزاری میزان/ جمعه‌های انتظار

در بخش ادامه مطلب می‌توانید مصاحبه‌ی حجت الاسلام قنبریان با خبرگزاری میزان، با موضوع «جمعه‌های انتظار» مطالعه فرمایید.

متن منتشره در تارنما خبرگزاری در بخش ادامه مطلب قرار داده خواهد شد.

ادامه خواندن مصاحبه با خبرگزاری میزان/ جمعه‌های انتظار

…حتی اتاک الیقین

یقین با مراتبش(علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین) اوج مراتب سلوک انسان عارف است که به مشاهده مبدأ و معاد بلکه توحّد می‌رساند. اما نور یقین چگونه در سالک می‌تابد؟

 ابن ابی لیلی از امیرالمومنین روز جنگ با اهل شام شنیده که فرمود:

“ای مومنان! هرکس ظلم و تجاوزی را ببیند که به آن عمل می‌شود(پیرو می‌یابد)، و کار زشت و منکری که مردم را بدان دعوت می‌کنند:

اگر “در دل” آنرا منکر شود و زشت شمارد، رسته و برئ است.

و هرکس به زبان انکار کند، پاداش خواهد داشت و از آن دیگری برتر است.

و هرکس با شمشیر انکار کند تا چنان شود که سخن خدا برتر آید و سخن ستمکاران فرو افتد؛ آن کس است که “به راه هدایت رسیده” و “نور یقین بر دلش تابیده است[۱]“( نَوَّرَ فِی قَلْبِهِ اَلْیَقِینُ).

این دستوری سلوکی است که در بسته‌های مرشدهای سیر و سلوک -بجز عارفان قائم به قسط- جایش خالی است امام خمینی بابش کرد و مثل حاج قاسم‌ها طی‌اش کردند.

نشانش در زیارات معصومین بسیار است: “جاهدتَ فی سبیلِ الله حتّی اتاک الیقین: در راه خدا مجاهده کردی تا به یقین رسیدی[۲]“.

٭بیشتر را در مباحث «توحید و توحّد قائمین به قسط»  تعقیب کنید.

محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۳

[۱] وسائل ج۱۶ص۱۳۳

[۲] الکافی ج۴ص۵۷٨و۵۷۳و۵۷۰و۵۵۲

وجهه ی انقلابی صدیقه طاهره(س)

مباحث مطرح شده مرتبط با فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی حضرت صدیقه(س) جهت استفاده در ایام فاطمیه به تناسب زمانِ.

  • فاطمه، اسوه انقلابی منحصر بفرد
    فاطمه اسوه‌ی مطالبه انقلابی (الگویی برای پیشروی مطالبه ی حق است.)‌
  • فاطمه انقلابی تندرو!!
    فاطمه انقلابی تندرو!! پژوهشی در روایت اسوه بودن بنت رسول الله برای حضرت مهدی(عج) از زبان خود حضرت و بررسی وجههای اسوه و‌ثمرات انقلابی آن و مشخص شدن تکلیف است. فرق بین ولیّ خدایی که امام است و ولیّ خدایی که امام نیست چیست؟ و وجه شبه آن با اسوه بودن چیست؟‌‌
  • دوستی کی آخر آمد، دوستداران را چه شد؟
    سلسله بحث «دوستی کی آخر آمد، دوستداران را چه شد؟»
    بررسی یک معماست!
    تا حجه الوداع یک مو و ناخن پیامبر(ص) زمین نیافتاد و همه به تبرک رفت، یک شبه چه شد که شب وفات جنازه ی پیامبر(ص) رها می شود …؟!
    این واقعا عجیب است! زمانی از آن دوران نگذشته است ، همان مردم ، همان روحیات و … چرا یک شبه چنین میشود؟؟
    که امیرالمومنین(ع) پاسخ معما را می دهد:
    صرتم بعد الهجره اعرابا و بعد الموالاه احزابا‌‌
  • عقوبت تیه
    سلسله بحث «عقوبت تیه»
    تیه یک اختلال ادراکی-تحریکی است که در عرصه فردی، خانوادگی و اجتماعی رخ می دهد.انسان در اقدامات خود گم شود یا یک قدم برود یک قدم برگردد تا اینکه از اساس دچار حیرت باشد و قدمی برندارد، سه مرتبه تیه است. تیه و سرگردانی وابسته به هدایت و تکلیفی است که بدان رهنمون و از آن اعراض شده است…
    تا تیه غیبت و فرصت تاریخی انقلاب اسلامی و…‌
  • وِلایت و وَلایت
    سلسله گفتار «وِلایت و وَلایت» قرائتی روایی از مناسبات ولیّ و مردم است.
    چگونه ولایت تبدیل به سلطنت میشود؟!
    آیا برای منصب ولایت فقیه، تبدیل به سلطنت محال است؟!
    شباهت نظریه عدالت صحابه در تسنن با خوبی مطلق روحانیت در شیعه!
    چگونه ولاء مردم به ولایت آسیب می بیند؟!
    چگونه ولاء مردم به ولایت به ولاء آنها به اولیاء شیطان تبدیل میشود؟!

نفاق سنج !

قرآن راهی ساده برای شناخت منافقین پیشنهاد می‌کند: “به آنها گفته شود: بالا بیایید در راه خدا بجنگید یا (اقلا) از خود در برابر دشمن دفاع کنید”

این، عامل تشخیص مومن و منافق است. (لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ نَافَقُوا).[۱]

“مقاومت”، ابزار سنجش منافقین است.

عجیب اینکه امپراطوری رسانه‌ای استکبار، مومنینِ اهل مقاومت را “جنگ طلب”(!) جا زد؛ اما ما، “سازشکاری”  و شانه خالی کردن از مقاومت در زمان تهاجم دشمنِ مستکبر را نشانه‌ی نفاق در افکار عمومی نکردیم!

این سنجه برای یقه‌گیری و اتهام‌زنی به این و آن نیست؛ بلکه فرهنگ عمومی شدنش، بطور طبیعی نفاق را “ذلیل” می‌کند. منافق زیر فشار افکار عمومی مجبور است لااقل ژست مقاوم بگیرد و سازشکاری‌اش را با “صلح” و “تنش‌زدایی” و مانند اینها کادو نکند.

محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۱

[۱] ۱۶۶و ۱۶۷ آل عمران