بایگانی برچسب: s

…حتی اتاک الیقین

یقین با مراتبش(علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین) اوج مراتب سلوک انسان عارف است که به مشاهده مبدأ و معاد بلکه توحّد می‌رساند. اما نور یقین چگونه در سالک می‌تابد؟

 ابن ابی لیلی از امیرالمومنین روز جنگ با اهل شام شنیده که فرمود:

“ای مومنان! هرکس ظلم و تجاوزی را ببیند که به آن عمل می‌شود(پیرو می‌یابد)، و کار زشت و منکری که مردم را بدان دعوت می‌کنند:

اگر “در دل” آنرا منکر شود و زشت شمارد، رسته و برئ است.

و هرکس به زبان انکار کند، پاداش خواهد داشت و از آن دیگری برتر است.

و هرکس با شمشیر انکار کند تا چنان شود که سخن خدا برتر آید و سخن ستمکاران فرو افتد؛ آن کس است که “به راه هدایت رسیده” و “نور یقین بر دلش تابیده است[۱]“( نَوَّرَ فِی قَلْبِهِ اَلْیَقِینُ).

این دستوری سلوکی است که در بسته‌های مرشدهای سیر و سلوک -بجز عارفان قائم به قسط- جایش خالی است امام خمینی بابش کرد و مثل حاج قاسم‌ها طی‌اش کردند.

نشانش در زیارات معصومین بسیار است: “جاهدتَ فی سبیلِ الله حتّی اتاک الیقین: در راه خدا مجاهده کردی تا به یقین رسیدی[۲]“.

٭بیشتر را در مباحث «توحید و توحّد قائمین به قسط»  تعقیب کنید.

محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۳

[۱] وسائل ج۱۶ص۱۳۳

[۲] الکافی ج۴ص۵۷٨و۵۷۳و۵۷۰و۵۵۲

سخنرانی/ توحید و توحّد قائمین بالقسط

سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در دهه آخر رمضان ۹۸؛ که سابقا بصورت قسمت‌های جداگانه به همراه متن چکیده‌ی مختص هر جلسه خدمتتان ارائه شد. حال تمامی نه قسمت این مجموعه سخنرانی را بصورت یکجا تقدیم حضورتان می‌کنیم.

ضمنا این مجموعه را از طریق سلسله کلید واژه «توحید و توحّد» می‌توانید دنبال نمایید.

  1. توحید و توحّد قائمین بالقسط

  2. توحید و توحّد قائمین بالقسط

  3. توحید و توحّد قائمین بالقسط

  4. توحید و توحّد قائمین بالقسط

  5. توحید و توحّد قائمین بالقسط

  6. توحید و توحّد قائمین بالقسط

  7. توحید و توحّد قائمین بالقسط

  8. توحید و توحّد قائمین بالقسط

  9. توحید و توحّد قائمین بالقسط

۹_توحید و توحّد قائمین بالقسط(پایانی)

نحوه شهادت قائمین به قسط بر توحید:

امیرالمومنین در خطبه۱۶۷ فرمود:”الفرائض الفرائض…وشَدَّبالٳخلاصِ والتوحیدِ حقوقَ المسلمین فی معاقدِها: واجبات

واجبات[…] و خداوندبا توحید و اخلاص محکم کرد حقوق مسلمین را در جایگاه آن حقوق”

برقراری حقوق مسلمین عبارت دیگر از قسط و عدل است. چگونه با توحید و اخلاص انجام میشود؟ چه فرقی بین توحید و اخلاص هست؟ چه ربطی بین این با شهادت به قسط است؟

تمایز صورت علمی و عملی!

  1. صورت علمی و تشریعی این احکام و فرائض و حریم ها در تشریع الهی با “توحید” تشدید و محکم شده است.
    یعنی همه این آموزه ها منبعث از کلمه توحیدند. توحید روح همه احکام الهی است. علامه طباطبائی در چند جای المیزان و امام در چهل حدیث و… این مطلب را خوب تبیین کرده اند.
    آیه۱۰٨انبیاء نیز با دو حصر(انما) میفرماید فقط توحید به تو وحی شد ولاغیر!(قل انما یُوحی الیَّ أَنما الهکم اله واحد)
    در حالیکه می دانیم در وحی قرآنی احکام بسیاری از حدود و دیات وارث و قصاص و… وجود دارد!
    معلوم است اینها هم همه توحیدند که با حصر وانحصار فرموده فقط توحید وحی شد!
    این یعنی” شَدَّبالتوحید” .
  2. در صورت عملی و تحقق آن فرائض و حقوق در جامعه(نه در تشریع الهی) ” اخلاص ” آنها را مستقر و محکم می کند.
    اخلاص، تحقق توحید در فرد است. همانگونه که توحیدنظام بخش آموزه ها در صورت علمی وتشریعی دین است
    اخلاص انسان های برتر(اولوالعلم)، محقق کننده آن حقوق در عینیت جامعه است.
    شارحان نهج البلاغه هم همین گفتند که: برموحدین و مخلصین واجب شده محافظت بر حقوق مردم و مراعات جایگاه آن حقوق!

نتایج مهم:

  1. مخلصین و موحدین تام(عرفاء) در نگاه امیرالمومنین، نگهبان حریم های اجتماعی هم هستند و نباید فقط مراقب خلوت و خلسه خود باشند. لذا در خطبه۳ از عهد الهی با این عالمان گفت که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم ساکت نباشند.
  2. تحقیق و تحقق قسط و عدالت اجتماعی با توحید است ولاغیر. هم در نظام تقنینی بدون توحید قسط صورت بندی قانونی نمیشود هم در نظام عینی بدون توحید و وجود موحدان قسط و عدل محقق نمیشود.
    ثبوتا توحید عامل قسط است!
    [از همین جا معلوم است ملحدانی مثل مارکسیستها ولو شعار عدالت را در ایدئولوژی های سوسیالیستی خود بر دست بگیرند، اما در تحقق آن عاجرند. نه قانونگذاری عادلانه میتوانند بکنند نه قسط واقعی را میتوانند محقق کنند]
  3. صورت علمیه قسط در منظومه احکام و صورت عملیه آن در جامعه قرآنی؛ همان شهادت به توحید است که مضمون آیه ۱٨آل عمران بود.
    شهدالله انه لااله الا هو: خدا چگونه به توحید شهادت می دهد؟
    یکی با نظام عادلانه عالم تکوین یکی با منظومه عادلانه تشریع!
    حکم ظالمانه از او سر نمیزند و اگر ظلمی به دین بسته شد معلوم است تحریف است و دین الهی نیست.
    اولوالعلم قائم به قسط چگونه به توحید شهادت می دهند؟
    نه با سخنرانی! با تحقق عملی قسط.
    یک جامعه دارای قسط -که ساخت موحدین و مخلصین از اهل علم است-بهترین شهادت بر توحید الهی است.
    اثباتا قسط سند توحید است.

سلسله عرفاء اصیل باید مثل سلسله ائمه اطهار باشند همه موحد تمام و مخلصین اند اما همه قائم به قسط و حافظ حقوق مردم هم هستند. حتی کم تحرک ترین امام به جهت شرایط زمانه -مثل امام سجاد(ع)- در اینباره بی تفاوت نیست. دعای ۴۹صحیفه سجادیه یک نمونه است که امام از سوء قصدها به خود می گوید و…

(نکته رابطه توحید و عدالت اجتماعی به جهت ثبوت و اثبات بسیار حائز اهمیت است که حتما اهل علم غنیمت خواهند گرفت).

دریافت قسمت نهم(پایانی) سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط»

۸_توحید و توحّد قائمین بالقسط

نحوه شهادت به توحید؟

آیه ۱٨آل عمران فرمود قائمین به قسط و خدا وفرشتگان شهادت به توحید می دهند. اما چگونه؟!

شهادت، خبر دادن با مشاهده ومعاینه است از چیزی محل دعوا وادعا. موجب فصل دعوا وحکم به حق میشود.

الفاظ هم برای حقایق وضع شده اند نه مصادیق . پس شهادت منحصر به دادگاه و دعاوی شخصی و حقوقی نیست.

شهادت خدا وفرشتگان بر توحید علی القاعده باید برای زائل کردن شک وشرک باشد. این شهادت چگونه باشد تا چنین ثمری داشته باشد؟

دعوای شهادت قولی یا فعلی بین مفسرین برپاست.بنظر می رسد شهادت فعلی راجح است ولو منع از شهادت قولی هم نیست. چون شهادت فعلی است که می تواند سند برای توحید شود وفصل دعوا کند.

شهادت خدا و فرشتگان؟

شهادت فعلی خداوند به توحید از طریق آیات الهی وخلقت است. بخصوص اگر “قائما بالقسط “قید او هم باشد. نظام عادلانه عالم حاکی از توحید است برای عاقلان.(آیه ۱۶۴بقره و…)

ملائکه هم این شهادت را قولا وفعلا دارند ؛اگر کسی اهل ملکوت شود.
قرآن فقط به اولیاء سیر ملکوت را توصیه نمی کند، کافران ونامومنان را هم سرزنش می کند که چرا به ملکوت نظر نمی کنند!(مثل آیه ۱٨۵اعراف).

یکی از راه های معرفت،شهود باطنی است(ر.ک:شیعه در اسلام علامه طباطبایی). میشود تسبیح وتحمید آنها را دید و…

فرشتگان هم قائم به قسطند!هم کارگزار نظام عادلانه تکوین اند هم برای قسط تشریعی به امداد می آیند.
جالب اینکه حتی توسط کفار قابل مشاهده اند. آیات ۹تا۱۲انفال و۱۲۳تا ۱۲۷آل عمران از حضورشان در جنگ بدر با قاسطین مکه می گوید.

شهادت اولوا العلم قائما بالقسط به توحید؟

شهادت قولی که معلوم است مثل خطبه۱۲۴:اشهدُ انه عَد٘ل عَدَلَ:شهادت می دهم خداوند محض عدل است و به عدل رفتار می کند.

اما شهادت فعلی، با خود قیام واقامه قسط است.

در خطبه ۱۶۷می فرماید:”و شَدَّ بالاخلاصِ والتوحید حقوقَ المسلمین فی مَعاقِدها:خداوند با اخلاص وتوحید، حقوق مسلمین را در جاهای خود محکم واستوار ساخت.

  • حقوق مسلمین در جایگاه خود قرار دادن ،عبارت اخرای همان عدل وقسط است.
  • مفسرین این خطبه چه ابن میثم بحرانی و علامه مجلسی ازشیعه وچه ابن ابی الحدید معتزلی اینطور معنا کرده اند:” اوجب علی المخلصین الموحدین، المحافظه علی حقوق المسلمین و مراعات مواضعها:یعنی موحدین ومخلصین، مراقب قسط اجتماعی و نگهبان آن باشند. خداوند با آنها قسط را محکم کرده است.
  • وقتی با توحید واخلاص به توحید، نظام عادلانه حقوق برپا شد؛نظام قسط دال و حاکی از توحید خواهد بود .این عبارت از شهادت فعلی اولوا العلم قائما بالقسط است به انه لااله الاهو.

بیان لطیف تری از این در جلسه بعد تقدیم میشود.

دریافت قسمت هشتم سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط»

۷_توحید و توحّد قائمین بالقسط

استدلال به آیه ۱۱۶هود:

“چرا در سده های پیش از شما صاحبان بقائی(اولوا بقیه) به هم نرسیدند تا مردمان را از تباهی کردن در زمین باز دارند؟ جز اندکی از کسانی که آنها را رهانیدیم. و بیدادگران تبعیت از مترفان کرده و همه مجرم بودند”

شاهد:”اولوا بقیه ینهون عن الفساد فی الارض” است.

  • “اولوا” و “ذو” هردو برای مصاحبت است اما اولوا برای شدت مصاحبت است. صاحبش، جزء یا حالت و شأن متصل و ملازمی است (اولوالعلم،اولواالفضل،اولوالامر،اولوالنُهی،اولوالالباب …) بخلاف “ذو” که اعم است: “ذامال وبنین” می گویند؛ نه اولوالمال!
  • بقیه: اسم از بقاء و ضد فناء است. “اولوابقیه” یعنی صاحبان بقاء. بقیه الله هم یعنی حالت باقیه از خدا،” ما ابقی” نه یعنی باقیمانده و ذخیره و مانند اینها.

در فرهنگ قرآن، “باقی” فقط “وجه رب” است(یبقی وجه ربک).

پس”اولوا بقیه”یعنی وجه رب ها. همانها که باقی اند ما بقی الدهر.

اوج عرفان:

اوج عرفان، رسیدن به همین فناء فی الله و باقی شدن با خداست. چه بگویی مقام وجه اللهی چه بگویی اولوا بقیه شدن.

  • “ینهون عن الفساد فی الارض”، وصف برای “اولوابقیه” است. وصف هم مُشعر به علیت است و بدان اشاره دارد.

یعنی علت اولوا بقیه شدن و وجه الله شدنشان،نهی از فساد در زمین و درافتادن با مترفین و ظالمین است.

این همان مطلوب ماست که از اول ادعا کردیم توحید و توحّد قائمین به قسط اصیل است نه سایرین.

سلسله و پیوند این عارفان:

امیر المومنین در خطبه ۱۲۴ اتصال اینان به هم در طول تاریخ(من القرون به تعبیر قرآن) را با”ولایت” و “ملاقات با محبت” معرفی می کند.(یتواصلون بالولایه ویتلاقون بالمحبه).

در جلسات اولی اندکی از نحوه این پیوند ویژه ولائی سخن گفته شد.

موعظه خداوند:

آیه ۴۶سبأ تنها موعظه خداوند را “قیام لله مثنی و فرادی” می خواند.قیام برای خدا دوتائی یا تنها!

از طرفی وعظ،انجذاب الی الحق وجذب حق کردن است از طرفی قیام دوتایی(مثنی مقدم بر فرادی است در آیه) ظهور در قیام بیرونی وعلیه ظلمه و… است.

معلوم است همین اقدامات همراه با یقظه های سلوکی موجب انجذاب و رسیدن به حق تعالی میشود.

لذا امیرالمومنین(ع)در خطبه ۱۱۰ جهاد را پس از ایمان به خدا، افضل چیزی می شمارد که متوسلان الهی با آن به خداوند توسل می جویند!(دراین خطبه درنگ کنید).

برخی از این سالکان

سید محمد سعید حبوبی(از شاگردان سلوکی ملاحسینقلی همدانی)،میرزا ابراهیم شریفی(داماد وشاگرد مرحوم آیت الله قاضی)،شیخ محمدجوادشریعت(از شاگردان آقای قاضی)از این جمله اند که درباره شان برای اهل اخلاق و سلوک کم گفته شده است.

[در مجموعه عکسنوشته های عرفان و سیاست چند کلامی درباره شان گفته شده است]

دریافت قسمت هفتم سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط»

۶_توحید و توحّد قائمین بالقسط

مقامات عرفانی و راه آن:

عرفاء مبدأ سیر وسلوک را بیت مظلمه نف٘س ونهایت را ذات مقدس حق به جمیع اسماء وصفات (فنای ذاتی)میدانند.

این قرب به حق تعالی از طریق “قرب نوافل” و “قرب فرائض”(مستحبات و واجبات)انجام میشود.

قرب نوافل و فرائض:

در قرب نوافل و تقرب با مستحبات سالک میرسد به جایی که بجز خدا نبیند!

فرمود:”بنده با نوافل، به من نزدیک میشود طوری که دوستش میدارم وگوشش میشوم که با آن بشنود، چشمش میشوم که با آن ببیند، زبانش میشوم که با آن بگوید و…”(اصول کافی ج۲ص۳۵۲کتاب ایمان وکفر).

اما با قرب فرائض از این بالاتر میرود: “فالحقُّ یسمعُ به ویبصربه و…”خدا با او میشنود ومی بیند!

سالک با چشمی الهی ببیند کجا تا او عین الله ناظره شود کجا؟!

دراینجا او جلوه خدا و خلیفه خدا در زمین شده است.

نقایص برخی دستورات سلوکی:

حالا چگونه اعظم فرائض و واجبات الهی که اقامه قسط است وهدف ارسال رسل و انزال کتب است در دستورات برخی اهل سلوک نیست؟!!

چگونه اغاثه الملهوف(فریادرسی غمدیده) با این همه روایات مؤکد بعنوان یک مستحب مؤکد وگاه واجب در دستورات سلوکی برخی نیست؟!

کسانی که در دستورات سلوکشان چنین واجبات و مستحباتی هم کنار ذکر و چله نشینی هست ، راهیابی شان به آن مقصود تمام وکمالتر انجام میشود (همان مضمون ۱٨آل عمران).

تأییدی از امام صادق (ع):

محمد بن مسلم می گوید از امام صادق (ع)شنیدم که میفرمود:” برای خداوند خلقی است که از نور آفریده و رحمتی از رحمت اویند پس آنها چشم بینای خدا، گوش شنوای او،زبان ناطق او در خلق اند[همان مضمون حدیث قرب فرائض] … پس با آنها سیئات را محو، ضیم وننگ را از بندگان دفع،رحمت را نازل ، مرده را زنده و زنده را میمیراند.و…” (معانی الاخبار ص۱۶).

این نتایج همه سیاسی اجتماعی هم هستند. دفع ضیم وننگ از بندگان کاری است که سیدالشهداء با قیام خود کرد[به مباحث نسل مستشهد رجوع کنید].

معنای دقیق ودرست روایت این است:خداوند با چشم اینها ظلمها وستم ها را می بیند وبا گوش اینان داد خواهی ها را میشنود وبا زبان اینان بندگان را به راه درست می خواند(همان یاد آوری ایام الله و وقت قیام علیه فرعونها که در خطبه۲۲۲بود وجلسه قبل گذشت).

نه اینکه روایت را فقط غیبی و باطنی معنا کنیم که مثلا گوش وچشم خدا شدن یعنی شاهد اعمال بندگان شدن برای احتجاج محشر!(این هم هست اما آن هم هست).

زنده کردن بندگان یعنی کاری که امام کرد نه حتما مرده ای در قبرستان زنده کردن که کاری نادر و اقلی از اولیاء خداست وکمتر انجام می داده اند!روایت با فعل مضارع دارد میگوید با آنها مستمرا زنده می کند!کار اعجازی عیسی مانند که رویه اولیاء الله نبوده است. زنده کردن امتها علیه بیدادها و عازم کردن آنها به سرای نور منظور است. میراندن زنده، “یهلک ملوکا “است فانی ونابود کردن سلسله های شاهی است .همان که خمینی کبیر کرد نه فقط کشتن یک افعی با یک ذکر و…!محو سیئه، پاک کردن نجاسات وپلشتی های فرنگی و فرهنگی ائمه جور از جامعه است و…

جهاد، لباس تقواست!

چشمها را باید شست. در این تلقی درست لباس تقوا فقط پرهیزهای شخصی وفردی نیست ،جهاد با طواغیت هم هست . امیرالمومنین(ع)در خطبه ۲۷ جهاد را درب ویژه بهشت برای اولیاء برگزیده خدا ولباس تقوا معرفی می کند.

آیت الله سید عبدالحسین لاری یک آیت این طریق است. شاگرد سلوکی حسینقلی همدانی وشاگرد فقهی میرزای شیرازی است. اما جلودار در نهضت مشروطه است فتوا می دهد:” واجب است تبدیل سلطنت امویه قاجاریه به دولت حقه اسلامیه”. نهضتی در جنوب ایران برپا می کند هم علیه استبداد هم استعمار. انگلیسی ها را “شیطان “خطاب و لعن آنها را ذکر مذهبی و خود در قنوت نماز شب می گوید. علیه شان سپاه تجهیز می کند و… .

همزمان در عرفان رسائل،”عرفان سلمانی بحقائق ایمانی” و” معارف السلمانی بمراتب خلفاء الرحمانی” و”آداب المتعلمین” می نویسد و شاگرد تربیت می کند.

دریافت قسمت ششم سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط»‏‌

۵_توحید و توحّد قائمین بالقسط

اصناف سلوک

  • نماینده مجلسی را قبول دارید که از قدرت سیاسی اش برای حل مشکلات افراد استفاده می کند؟ یانماینده ای که تمام تلاشش را براین می گذارد که ساختار را تصحیح کند تا این همه دچار مشکل نشوند؟
    -اهل سلوک وعرفان هم چنین اند:یکی مثل نخودکی اصفهانی با ولاء باطنی خود مشکل این وآن را حل می کند. یکی مثل امام خمینی با ولاء باطنش یک امت را واحد و نظام مشکلات را برمی اندازد.
    توحید امام دراین بود که جنود رب را دید .دید شن ها مأمور حق اند در هلاکت آمریکائی ها.
    اما توحدش این است که اصلا او شن ها را به اذن الهی بفرستد!

انذار اهل قیام

اگر ریزشهای انقلاب ومنحرفین قیام علیه طاغوت(مثل مجاهدینی ها و…) را قلم بگیریم باز اهل قیام به قسط دو دسته اند:

  1. عده ای اهل سلوک اخلاقی عرفانی هم هستند ودنبال شهود توحید وتحقق ۱٨آل عمران در خودند.
  2. عده ای اهل این سلوک نیستند. ریزش نمی کنند وانقلابی می مانند مذهبی ومتدین هم هستند لکن مراقبه جدی نداشتن شان آنها را دچار برزخی سخت می کند. نمونه ای که حاج آقا قرائتی از مسئولی در نظام اسلامی تعریف میکند از این قبیل است(ویدئو ضمیمه را ببینید).

این نمونه ها متاسفانه در صف انقلابی ها کم نیست. دو عارضه منفی جدی دارد:

  • موجب فرار اخلاقی ها از انقلابی گری میشود!و در گذر زمان اردوگاه اهل عرفان واخلاق ،خالی ازقیام واقدام انقلابی میشود.
  • بهانه دست دشمن میشود که مثل مستند بهتان را بسازد و مردم را از انقلابی گری و ولایت فقیه وحکومت دینی بترساند(سه قسمت نقد این مستند را در همین تارنما بخوانید)

دوگانه مهم

  1. آیه ٨مائده: مارا “قوّامین لله شهداء بالقسط”خواسته است:یعنی قیامتان تمام وکمال برای خدا باشد. اوج اخلاص ودوری از شوائب بدون سلوک اخلاقی نمیشود. این قیام لله به این بیانجامد که شهداء به قسط والگوی قسط وعدل شوید.
  2. آیه ۱۳۵نساء: ما را” قوامین بالقسط شهداء لله” خواسته است:قیام تمام وکمال به قسط کنید. از مسیر قیام وانقلاب به شهود رب بار یابید تا آنجا که شهداء لله شوید.

توجهات مهم

  1. در مسیر اقامه قسط و انقلابیگری شدت مراقبه اخلاقی داشته باشیم.
    به ما ناقص گفته اند: عمار باش نه ابوموسی!
    خیر! سه گانه است: ابوموسای مفتون فتنه ها نباش، حجربن عدی (شهید والامقام )هم نباش!!!عمار باش.خطبه۲۰۶نهج البلاغه حضرت، حجر وعمربن حمق رااز سب وفحش سپاه صفین منع میکند وبه روشنگری عمارگونه فرامی خواند!
    فتنه گران عصرما از معاویه و عمروعاص بدتر نیستند. عمار بودن سخت است ابن حمق شدن در بین یاران انقلاب زیاد است که اگر تصحیح نشود باطن وبرزخ سخت پیش روست مثل او که آقای قرائتی گفت.
  2. در مسیر سلوک الی الله و مشاهده توحید و فناء فی الله(توحّد)، حتما از مسیر قیام به قسط برویم واهل قیام و اقدام انقلابی برای مستضعفین زمین باشیم.
    خطبه ۲۲۲نهج البلاغه آدرس این بیان است: عارفانی که خداوند در فکرشان با آنها نجوا ودر ذات عقولشان با آنها سخن می گوید. آنها فردا اقدام کرده ایام الله را بیاد مردم می آورند. ایام الله مناسبتهای تقویم نیست که امشب قدر است فردا عرفه و…!این راکه همه می دانند. ایام الله در قرآن روز خروج علیه فرعون است(۵ابراهیم). یعنی بگوید ۲۱بهمن بریزید به خیابان! از دید فقه ۲۱و۲۲بهمن چه فرقی دارد؟ این” ناجاهم فی فکرهم” در آن سلوک عرفانی است که ایام الله را معلوم میکند.

مضمون این خطبه در مناجات شعبانیه هم هست. مناجات شعبانیه را ۱۴معصوم می خواندند و اوجش مثل ابوحمزه و… نیست. پس از اوج آن که هب لی کمال الانقطاع است و پس از درخواست پاره شدن حجب نور و معلق شدن به عزّقدس، حالا از خدا می خواهد: الهی و اجعلنی ممّن نادیتَه فأجابک ولاحظته فصعق لجلالک فناجیتَه سرّاً وعمل لک جهراً: خدایا مرا از کسانی قرار ده که ندایشان دادی پس اجابتت کردند بدانها توجه کردی و از جلالت مدهوش شدند پس تو با آنها نجوا کردی و آنها آشکارا برایت عمل کردند”
سخن از “ناجیتَه” است تو با آنها مناجات کردی! و مبتنی برآن آنها فردا عمل آشکار کردند.
امام عزیز بیشتر از همه مناجات شعبانیه را دوست داشت و می فرمود آدم رابه جائی می رساند. در فرازهای آن هم بیشتراین فراز را به رخ می کشید. و حقا خود تمثال این فراز بود.

دریافت قسمت پنجم سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط»

۴_توحید و توحّد قائمین بالقسط

از این جلسه به بعض آیات و ادله ای که شهود توحیدی قائمین به قسط از اهل سلوک را باز می گوید، پرداخته میشود. چون این سلسله مباحث بمثابه حلقه اولی برای این نظر است در سطح عموم طرح شده است .
آیه۱٨آل عمران:
“شهدالله انه لااله الاهو والملائکه واولواالعلم قائما بالقسط لااله الاهو العزیز الحکیم”
-“شهادت”لغتا واصطلاحا باید با مشاهده وحضور باشد. پس شهود توحید ،شرط این شهادت است.
-اما چه کسی می تواند این شهود وشهادت را داشته باشد؟
خدا و ملائکه که روشن است.به”اولواالعلم” که میرسد، “قائما بالقسط” اضافه میشود.که بنا به تفسیری ،اهل علمی که قائم به قسط باشند میتوانند این شهود خاص توحید را داشته برآن شهادت دهند نه هر دانشمندی!اینکه برخی بدین سو رفته اند که دانشمندان طبیعی هم بابررسی نظم عالم شهادت به توحید داده اند؛ از غرض آیه دور شده اند!
-این شهادت قولی است یا فعلی خود بحث مفصلی دارد که در جلسات بعد اشاره میشود.
اختلافی ادبی-تفسیری
دراینکه “قائما بالقسط” فقط حال برای خداوند است یا اولواالعلم را هم شامل است بین مفسرین اختلاف است.
نظری که حال برای اولواالعلم هم باشد مطلوب ما را ثابت می کند(۱).
-بهترین شاهد بر این مطلوب ، استفاده ائمه اطهار(ع) ازآیه است که:”قائما بالقسط را قید اولوالعلم گرفته اند”. آنها فصحاء عربند وبا قواعدادبیات آشنایند اما مثلا امام رضا(ع)”اولواالعلم قائما بالقسط”را در این آیه باهم آورده به “الامام”معنا میکند(۲).
امام باقر(ع)صراحتا این قسمت را چنین معنا می کند:”…واولوالعلم قائما بالقسط، فان اولی العلم الانبیاء والاوصیاء وهم قائم بالقسط…”(۳).
پس قیام کننده برای عدالت وقسط میتواند شاهد اسماء وصفاتی از حق باشد که غیر او از آن محروم است.
شهود وشهادت سیدالشهداء در دعای عرفه:
-دعای عرفه را از این دید مرور کنید در مقام توحید مثلا:”الحمدلله الذی… وللکربات دافع وللدرجات رافع وللجبابره قامع فلااله غیره….یا من جعلت له الملوک نیر المذله علی اعناقهم فهم من سطواته خائفون…”
این اسامی وصفات مورد شهود یک قیام کننده به قسط است. دیدن ترس ولرز شاهان در درون خودشان از خدا حتی در حال غلبه را اینها میبینند نه قاعدین.
-بعد این شهود را شهادت می دهد .آن توحید به توحّد می کشاندش:”أشهد یا الهی بحقیقه ایمانی…(تا آخر این فراز عجیب)”
این شهادت همه ارکان وجوارح حسین(ع)،همان تسبیح همه ذرات عالم وآدم به ربوبیت الهی نیست؛که حسین ویزید ندارد! این “شهادت فعلی وعملی” قائم به قسط در معرکه است ودیگران در آن سهمی ندارند!
به لحاظ ادبی هم نمی فرماید گوش ولبها و موها وپوست ورگهایم شهادت به توحید می دهد ؛نه!میفرماید :من با اینها شهادت به توحید می دهم(أشهدُ…)
(لطایف بیشتر را در فایل صوتی بشنوید)
پی نوشت:
۱.ر.ک: تفسیرغرائب القرآن نیشابوری(سنی)ج۲ص۱۲٨/تفسیر مواهب الرحمان سبزواری (شیعه)ج۵ص۱۴۰/دفاع ادبی از این نظر در حلقات دیگر این نظر تعقیب میشود.
۲و۳. تفسیر برهان ج۱ص۶۰۳و۶۰۴

دریافت قسمت چهارم « توحید و توحّد قائمین بالقسط» حجم: ۹MB

۳_توحید و توحّد قائمین بالقسط

گفته شد هر ولیّ مرشدی به اندازه وسعت ولایتش می تواند به حقائق تأویل دهد. ولیّ مطلق، مؤوّل به حقیقت مطلق است. یعنی تأویل به حقیقت توحید واسماء حسنای الهی.
توحید و توحّد:
توحید، یگانه “دانستن” یا یگانه “یافتن” خداست. اما توحّد، “یگانه شدن با او و مظهر الهی شدن” است.
از غرر کلمات امیرالمومنین(ع)یکی این است:”من عرف الله توحّد” (غررالحکم). هرکس خدا را شناخت(او را به وحدانیت یافت)به توحّد و مظهر او شدن می رسد.
گوشه ای از توحید ولیّ مطلق در دعای افتتاح:”الحمدلله الذی یؤمن الخائفین ویُنجّی الصالحین ویَرفع المستضعفین ویَضع المستکبرین ویهلک ملوکا و یَستخلف آخرین والحمد لله قاصم الجبارین ،مُبیر الظالمین، مّدرک الهاربین…
اینها را همه میدانیم که خدا مستضعفین را بالا و مستکبرین را پایین میکشد ،شاهان را هلاک می کندو…؛ اما “قائمین به قسط” از اهل سلوک می یابند.
سالکی که قائم به قسط است اگر با ولیّ مرشدِ اهل قیام، به توحّد رسد؛ فقط این جلوات خاص توحید را نمی یابد بلکه مظهر این اسامی در عالم میشود. لذا همان جلوات توحید دعای افتتاح را در توحّد دعای ندبه می بینید حالا ولیّ خدا را به همان صدا میزنید:” أین قاصم شوکه المعتدین…”
مثلا موسی(ع)فقط نمی یابد یهلک ملوکا را؛ خودش مظهر مهلک میشود با یک عصا زدن به نیل صالحین را نجات و ملوک را هلاک می کند.این توحّد است که اسم منجی و مهلک پروردگار از آستین او ظهور در عالم کند.
پهنای کلاس امیرالمومنین:
او چون تأویل برنده قرآن است؛مؤول “الا لله الدین الخالص”(۳زمر)است یعنی می برد به توحیدناب.
-برترین دین با افضل پیامبران می آید ، با سختی های بسیار گسترده میشود(تنزیل)؛ حالا دربین پیروان این بهترین دین وبرترین پیامبر باید دین خالص جدا شود. لذا علی(ع)همه گرایشهای ممکن از توحیدرا در کلاس تأویل خود جمع می کند تا خضر آن شود.چه در دوره بعدپیامبر چه دوره حاکمیت، سه گرایش قاسطین ومارقین وناکثین” تحت ولایت او “در تصرف شیطان قرار می گیرد!تا او-ولیّ مطلق- در آن سالکان را أُو٘ل و رجوع دهد به:”ألا لله الدین الخالص”(دقت شود)
این ولیّ مطلق به ما خبر می دهد که حوادث و فتنه ها در تاریخ برهم استوارند!”یتوارثها الظلمه بالعهود” ظالمین با عهد وپیمان از هم ارثش می گیرند.”أوّلهم قائد لأخرهم واخرهم مقتد بأوّلهم”اولین فتنه گر ،فرمانده ورهبر آخری ها و آخری ها هم به او اقتدا می کنند.(خ ۱۵۱نهج البلاغه)!
ولیّ مطلق خود با سرسلسله وقائد آنها درگیرمی شود و توحید خالص را نشان می دهد.
ادامه سلسله فتنه ها وانحراف از توحید خالص، در زمانهای بعد محقق میشوند وادامه کلاس امیر(ع)میشود؛ تا سالکانِ قائم به قسط، درگیر شوند ؛در جملها وصفین ها ونهروان ها با ولیّ خود واقعا وعملا سیر کنند نه تاریخ بخوانند. ونتیجه این شود که باز برخی مارقین شوند واین سالکین، ملازم وهمراه مولای خود شوند(فالراغب عنکم مارق واللازم لکم لاحق)
امیرالمومنین(ع) حتی امامی کنار امامان نیست؛ “امام ائمه” است. دوره او هم دوره ای کنار ادوار واطوار امامت نیست،”مادر دوران” است.چون مادر فتنه ها را تحت ولایت خود بروز داده، وخود -سیدالاوصیاء- حقیقت توحید را در آنها عیان کرده تا مثالها و مصداقهای بعدتکلیفشان معلوم شود.

(بخاطر ظرافت وباریک بودن بحث ،لطفا در دریافت مطالب دقت وترجیحا فایل صوتی را گوش دهید)

دریافت قسمت سوّم سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط» حجم: ۱۱MB

۲_توحید و توحّد قائمین بالقسط

توحید و توحّد قائمین بالقسط/ چکیده جلسه دوم:

کلاس خضر:
سه حادثه اجتماعی نسبتا کوچک می سازد برای رشد موسی.
مثلا برای حقیقت “فخشینا أن یرهقهما طغیانا وکفراً”، حادثه کشتن پسر بچه را می سازد تا از آن حادثه تلخ، موسی را به حقیقت رحمت پروردگار به والدین ببرد.
پسربچه یک مصداق است. دهها مورد ومصداق دیگر از این حقیقت جاری است. بسیاری از مرگ ومیر بچه ها وسقطها -که ظاهرا با اسباب طبیعی ویروس وبیماری وحادثه انجام میشود- تأویلش همین حقیقت است که ما بی خبریم![خضر هم اینجا “دست تکوین” است “مأمور تشریع” نیست که متشرعی مثل موسی اشکال کند قصاص قبل از جنایت چرا؟!]
برای این حقائق سه گانه در گذشته وآینده موسی هم مصداق هست:
-آن قبطی که در تظلم سبطی توسط موسی ناخواسته کشته شد؛موسی وهم فرعون آنرا ذنب وگناه خواندند اما خدا آنرا گناه نگرفت موسی را برگزید واز “مخلَصین” قرارش داد شاید تأویلش همان حقیقت است.[خدا میخواست او کشته شود ولو سزای تشریعی آن دعوا این نبود. جای تقدیر یک حادثه برای مرگ او، خدا مشت موسی را خطائاً عامل مرگ او قرار داد. سزای قتل خطائی تا قبل ازشریعت محمدی ۷سال تبعید بود که آن هم برای موسی تقدیر شد!]
-دستور”فاقتلوا انفسکم” بعد از گوساله پرستی شاید مصداق دیگر آن تأویل است.وسرّ برخی احکام شریعت موسی را روشن می کند.
می بینید این کلاس چه ثمرات زیاد برای موسی دارد او را مفسر حوادث و آگاه به اسرار می کند.
این حقائق میتواند مصداق اکمل هم داشته باشد.به حسب روایت امام صادق(ع)، امام مجتبی(ع)صلح خود با معاویه را مصداقی از سوراخ کردن کشتی مسکینان توسط خضر می خواند(…کما عاب العالم السفینه لتبقی لأصحابها…)[تحف العقول].
کلاس امیرالمومنین(ع):
کلاس ولیّ مرشد وسعتش اندازه وسعت ولایت اوست. ولیّ مطلق، حقیقت برتر وبیشتر وپیچیده تری را می تواند در تور تأویل آورد وسالکان را در آن سلوک دهد.
علی(ع) فرمود:رسول الله(ص)برای “تنزیل” جنگید و من برای”تأویل”!
پس تأویل حقایق نازل شده در قرآن با اوست.
-مثلا جمل وصفین اش به حسب روایات ، تأویل “قاتلوا ائمه الکفر انهم لا أی٘مان لهم” است…
امیر(ع) بجای ماجراهای کوچک و محدود خضر، جمل را رقم می زند وتأویل به حقیقتش را می آموزاند. نه فقط مومنین معاصرش بلکه مومنین تاریخ در پیش رو را به شاگردی می پذیرد وبه شهود این حقیقت بار می دهد(فقد شهدنا…).حالا چگونه این کلاس برای آیندگان برپاست ،خواهد آمد!
(تفصیل را در فایل صوتی بشنوید)

دریافت سخنرانی « ۲_توحید و توحّد قائمین بالقسط » با لینک مستقیم | حجم: ۱۰MB