بایگانی برچسب: s

ده کارکرد سلوکی روزه

۱۰٫ خدا خانه اش را پیش مهمان می فرستد!

خوبی ها و بدی ها بر اعضا و جوارح می نشیند اما اثرشان را به قلب و جان ما می نهند.

مثلا قربانی کردن یک عمل حسنه است که اثرش ” تقوای قلب” است. گوشت قربانی را فقرا می خورند اما تقوای قلب، بنده را به خدا نزدیک می کند. سیئات هم همینطور است. هر گناهی اثر سوئی بر قلب می گذارد که قرآن آن را “خطیئه” می نامد.

خطیئه بر وزن فعیل دلالت بر انباشت می کند.آن قدر این حالات سوء در قلب پر می شود که جان آدم را احاطه می کند.

قرآن می فرماید:” من کسب سیّئه و احاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النّار هم فیها خالدون(۸۱ بقره) :کسانی که گناهی مرتکب شوند و اثر گناهشان همه وجودآنها را فراگیرد (و جایی برای رحمت الهی در آن نباشد) آنها همدم آتش اند و در آن جاودانه خواهند بود.”

این وضع بدی ها و انباشت حالات سوء در قلب ، چاره جز لطف خدا ندارد. خدای مهربان به بنده این لطف را دارد که اگر از گناهان کبیره دست بردارد، او سیئات و خطیئه ها(حالات سوء قلب) را از او پاک کرده و او را به جایگاه ارجمند و دار کرامتی وارد می کند.( إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلاً کَرِیمًا)(۳۱نساء)

گاهی لطف را از این هم بیشتر می کند و منتظر اجتنابِ بنده اش از کبائر نمی ماند. دار کرامت و “مدخل کریم” را پیش می فرستد تا در آن فضا و جایگاه، بنده توفیق یابد گناهان کبیره را ترک و خطیئه ها(آثار سوء قلبی) از او زدوده شود. خوبی ها و تقوا نیز به جایگاه و مدخل مورد پسند می رساند(۵۹ حج)
متقابلاً دار کرامت و مدخل کریم و رضایت اگر بر پا شود اعمال مؤثرتر و تقوای قلب افزون می شود.

رمضان الکریم،ماه مبارک الهی یکی از مصادیق “مدخل کریم” است که برای وارد شونده است؛ از بین برنده ی آثار سوء گناهان و افزاینده تقوا و آثار اعمال صالح در قلب است.

لذا کارکرد دهم را امام صادق(ع) تَخفیفُ السَّیِئات وَ تَضعیفُ الحَسَنات شمرد.

(بازنشر رمضان ۱۳۹۵)

ده کارکرد سلوکی روزه

۹٫ آخور شکنی و آخر بینی

دوکلمه نزدیک به هم در قرآن داریم یکی نیکو، یکی مذموم: “عزم” و “همّ”

در مذمت زلیخا می فرماید “لقد همّت به”: به یوسف گرائید. والبته یوسف هم اگر “برهان رب” نبود به او می گرائید.(وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّه)

“عزم” تحریک شدن و میل کردن و اقدامی است که از “عقل” و “حزم”(دوراندیشی)پدید آید:
امیرالمؤمنین (ع)فرمود :”اصل العزم الحزم”:ریشه عزم دوراندیشی است.

اما “همّ” تحریک شدن و میل کردن و اقدامی است که از خیال و “وهم” سرچشمه گرفته باشد. زلیخا ،”خیال” یوسف را پرورید و در “واهمه” خویش او را دوست و محب خود گمان کرد از اینجا به او تحریک شد.

انسان وقتی “آخور بین” شد و پی شهوات زودگذر افتاد “همّ” در او پدید می آید و وقتی “آخر بین” شد و احتیاجات آن را یافت تا رفع کند “اهل عزم” می شود.

روزه ، فاصله شدن بین انسان و “آخور” خویش است و توجه دادن به “آخر” خویش. لذا تحریک و میل عمومی او به شهوات زودگذر را می شکند و میل و عزم به مایحتاج اخروی را بیشتر می کند.

لذا امام صادق(ع) کارکرد نهم روزه را “انکسار الهمه” شمرد.

ده کارکرد سلوکی روزه

۸٫ آسانسور آسمان!

سه مومنی که از جهاد تخلف کردند و به سرگرمی هایشان مشغول شدند را یادت هست؟(سوره توبه)

وقتی پیامبر خواست آنها را متنبه کند “دستور امساک” داد! هیچکس با آنها مراوده نکند و تحویلشان نگیرد. پهنای شهر با امساک مردمانش برآنها تنگ شد.
شهر همان شهر بود مساحتش کم نشده بود آدمها هم بودند اما “درب ارتباط” بر آنها بسته بود. این امساک زمین را در چشم آنها تنگ کرد. (حتی ضاقت علیهم الارض بما رحبت -۱۱۸توبه).

طولی نکشید این امساک به خودشان هم سرایت کرد. کسی نبود تا با او حرف بزنند، حرفشان خشکید! گوششان بیکار شد! چشمشان معطل ماند! و جانشان برشان تنگ شد. (ضاقت علیهم انفسهم).
در این تنگی ها، ناخودآگاه انسان ملجأ و پناهگاهش را می یابد؛ همان که همیشه هست اما اشتغال بسیار از او غافلمان کرده: خداوند!
وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ: یقین کردند که هیچ پناهگاهی از خدا جز خودش نیست.

اینگونه رسول الله آنها را متنبه کرد و توبه داد: امساک و خودداری مردم، ریسمان پناه جویی شان به خداوند شد…

روزه نیز تا حدی این امساک و “مضیقه” را برایمان می سازد تا ملجأ واقعی را بیابیم.

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: خداوند به خاطر حفظ بندگانش (از کید شیطان و …) با نماز و زکات و مجاهده در گرفتن روزه واجب، آنان را حراست فرموده تا اعضاء و جوارحشان آرام و چشم هایشان خاضع و غرائز و تمایلات سرکششان خوار و ذلیل و قلبهای آنان خاضع گردد و تکبر و تخیلات بد آنها رخت بندد.

لذا امام صادق(ع) کارکرد هشتم روزه را “حبل الالتجاء الی الله تعالی” معرفی کرد.
بخصوص اگر جز امساک خوراک و آب، امساک اعضاء و جوارح هم داشته باشیم چشم و زبان و دست و پا هم روزه بگیرند.. .

(بازنشر رمضان ۱۳۹۵)

 

ده کارکرد سلوکی روزه

  1. تنها مِلک خویش را یافتم!

اگر مالک “حیاتت” بودی می توانستی نگهش داری. اگر مالک “مرگت” بودی می توانستی از خود دورش کنی ، پسش دهی! ردش کنی!

اگر مالک “نفع” خویش بودی اینقدر دنبالش نمی گشتی و اگر مالک “ضرر” خود بودی به دیگری می دادی! از سر خود بازش می کردی و…!

اما می دانی مالک نیستی : لا أملک لنفسی نفعاً ولا ضرّاً ولا موتاً ولا حیوهً

فقط مالک فقر و نیاز خویشم. مالک نداری ها! عجب مالکیتی؟!!

نمی توانم بگویم : علم من! چون ممکن است زمین بخورم و از یادم برود…

نمی توانم بگویم فضایلم ! چون ممکن است سقوط کنم و همه رذیله شوند ، بلعم باعورا شوم! ابلیس هم واعظ فرشتگان بوده!

اما می توانم بگویم: نیاز من ! احتیاجم! نداری ام!

زمین که بخورم بیشتر می شود. سقوط کنم افزون می شود. بالا که بروم، هنوز هست!

“نیازها” همان اند که متن “دعاها” یم می شوند. پس درست است؛ من فقط مالک دعایم هستم! “لایملکه الّا الدّعا”

این تنها مِلک من، در ضعف و فقدان بیشتر می شود! عجیب است نه!؟

انسان بلاء دیده محتاج تر است و بالتبع دعا کننده تر است؛ چون فقر و نیاز بیشتری را مالک است!

روزه ما را از مالکیت های پنداری دور می کند. ما را با احتیاجات و نیاز هایمان تنها می کند. احتیاج خود به یک لیوان آب را بالعیان می بینیم. ما را متوجه نیاز ها و نداری ها می کند و برایمان جشن مالکیتِ دعا می گیرد.

دعای محتاج، ۴ خصلت دارد:

“تضرع” (با فروتنی) ، “خُفیه” (پنهان) ، “خوف” (ترس) ، “طمع” (امید) : ۵۵ و ۵۶ اعراف.

لذا روزه دار به تضرع و خشوع و بکاء نزدیکتر است.

کار کرد هفتم را امام صادق (ع) همین معرفی کرد: زیاده التضرع و الخشوع و البکاء

 امیرالمومنین فرمود: البکاء من خشیه الله مفتاح الرحمه : گریه از سر ترس و خشیت از خدا کلید رحمت است.

ندار را دارا می کند ، فقر را غنی می کند.

(بازنشر رمضان ۱۳۹۵)

ده کارکرد سلوکی روزه

  1. فقیر فالو می‌شود!

تا حالا از “شُح” چیزی شنیده ای ؟! بیشتر از “شَبَح” باید ازش بترسی. “شُح” حالتی شبح مانند است که نه اتاقت که در نفس و جانت حاضر می شود: واُحضرت الأنفس الشُح (۱۲۸/ نساء)

وقتی از نعمت ها سرخوش می شوی و نگران وقتِ نبودش می شوی، روی آنها چنبره می زنی، همه را برای خود می خواهی، به کسی نمی دهی، و حرص می زنی که بیشتر شود. این حالتی که در نفست حاضر شده “شُحِ نفس” نام دارد.

با حضور “شح نفس” تو وظایف مالی ات را انجام نمی دهی! از حقوق معنوی خویش ایثار نمی کنی ؛ حتی اگر زندگی خانوادگی و اجتماعی ات آسیب ببیند!

اگر از چیزی از مال ، یا حقوق خویش هم بگذری، مثل تاجری هستی که سود بیشتر مادی را قصد کرده ای! با همسرت یک شریک اقتصادی می شوی با دوستت یک رقیب و…!

مقابل این حالت را قرآن “تَطَوُّع” می نامد. “طَوع” مقابل کراهت و بمعنای کار از روی رغبت است.

 وقتی باب تفعیل برود بمعنی “داوطلب بودن” است. تطوع یعنی دلبخواه خودت پیشقدم شوی از مال یا حقوقت برای بهتر زیستن دیگران، بگذری.

می بینی چقدر جایش در زندگی خانوادگی و اجتماعی ما خالی است. تطوع ، بسیار به حال انسان و رشد او نافع است :

من تَطوَّعَ خَیراً فَهُوَ خَیرٌ لَّهُ (۱۸۴/بقره) هرکس با رغبت کار خیری کند، برایش بهتر است.

روزه ، امساک از مصرف ها و لذت هاست. بشکل مرموزی شُح نفس را کم می کند ، و تَطَوُّع را در انسان می افزاید . لذت خوردن پس از چند روز روزه داری کم می شود و لذت خوراندن جایش می نشیند:

“لذه الکرام فی الإطعام و لذه اللئام فی الطعام : لذت انسانهای با کرامت در خوراندن و لذت فرومایگان در خوراک است”.(غررالحکم)

گرسنه و تشنه که می شوی ، ندار ها را نه می فهمی ؛ می یابی ! اگر شنیدی خانواده ای یک روز چیزی برای خوردن نداشته، عکس و فیلم آن ها را  در «وجدان» خویش تماشا می کنی ، نه فقط سر صفحه موبایلت!  انگار خودت همان فقیر شده ای! صدای گرسنگی اش را می شنوی و ضعف دلش را احساس می کنی؛ لذا تحرک می کنی. احسانت می آید. سراغ فقیر می گیری و…

از اینرو امام صادق (ع) کار کرد ششم روزه را “الاحسان الی الفقراء” معرفی فرمود.

(بازنشر رمضان ۱۳۹۵)

ده کارکرد سلوکی روزه

۵٫ خدا پیدا می‌شود!

“شکر” هم خانواده “آشکار” است.

علامه طباطبایی چنین معنایش می کند:
“نعمت را طوری آشکار به کار ببری که به همه بفهمانی این نعمت را فلان مُنعِم[نعمت دهنده] به من داده ؛ در مقابل “کفران” بمعنای استعمال آن به نحوی است که از خلق بپوشانی که این نعمت از مُنعم است”.

دقت کن! خود نعمت همیشه پیداست آنچه در شاکر ، آشکار می شود “مُنعِم”(نعمت دهنده) است و آنچه در اهل کفران مخفی است می شود “منعم” است.

مثلا زور بازو یک نعمت است قابل مخفی کردن نیست. در عمل “شرور” ، مردم از زور بازو شیطان میبینند و در عمل شجاع و “مدافع مظلوم”، خدا.
اولی کافر(پوشاننده مُنعم) است و دومی شاکر(آشکار کننده مُنعم).

لذا فرمود: شکر المومن یظهر فی عمله: سپاسگزاری مومن در عملش آشکار می شود(غررالحکم)

این فرشته_شامپانزه به دو سمت بینهایت امکان سیر دارد.

اگر مهاجر الی الله شد، اول منعم را می بیند. از خودش تا منعم ، نعمتها را در مسیر رسیدن به او مصرف می کند و خدایش در همه نعمتها و مصرفها، آشکار می شود. ذهن و علمی که خدا می جوید. پول و ثروتی که راه خدا می طلبد و … همه شکرند.

اما اگر به سوی “اخلاد در زمین” و فرورفتن در مرداب دنیا رفت، پشت به منعم کرده است و فقط نعمتها را می بیند لذا نعمت او را سر خوش می کند به “طَرَب”(سرخوشی) و “مَرَح”(مستی و تکبر) می اندازدش.
وقتی نعمت را دارد”مَنوع”(منع کننده) است وقتی ندارد”جَزوع”(بی تابی کننده). در هر صورت حضور خدا در نعمت هایش مخفی است.

حال می پرسی نقش روزه در این وسط چیست؟ روزه گرفتن ما را اهل شکر می کند؟

کار ویژه ی روزه این است که بین “نعمت” و “مصرف” حایل می شود .
همه نعمت های جسمی و جنسی و … هست اما ممنوع الاستفاده است تا فرصت بیابی قبل از مصرفش، مُنعم را ببینی. مصرف باعجله ی نعمتها سرخوش ات نکند و غافل.

امیرالمومنین(ع) فرمود :
“اشتغل بشکر النعمه عن التطرب بها
با مشغول شدن به شکر نعمت از سر خوشی باآنها باز ایست!”

وقت می کنی، مقایسه کنی با آنهایی که ندارند و دست تفضل خدا برای خود را ببینی.

فرمود: “اکثر النظر الی مَن فُضّلت علیه فان ذلک من ابواب الشکر:
به کسی که براو فضیلت داده شده ای زیادنگاه کن؛ که این از دربهای شکرگزاری است”.(غررالحکم)

باورکن بدون این فرصت برای شکر، آدمی، شامپانزه می شود:

” من لم یشکر الإنعام فلیعد من الأنعام: هرکس شکرگزار نعمت ها نباشد از چارپایان شمرده می شود!”(غررالحکم)

لذا امام صادق(ع) کارکرد پنجم روزه را «الشُکرُ عَلی المُنعِم» معرفی فرمود.

(بازنشر رمضان ۱۳۹۵)

ده کارکرد سلوکی روزه

۴٫ صحن و رواقهای مسجد الحرام!

کدام کعبه و مسجدالحرام آباد است؟

۱٫ وقتی به بهترین و گران قیمت ترین “سنگها” مزیّن اما پر از “بتها”ست و گردش غافلان و کافران به “سوت و کف” می چرخند!

۲٫ وقتی ساده و بی آلایش اما محل توجه است و مومنان درآن به زیارت آمد و رفت کرده و در طوافند!

آیه۱۱۸توبه می گوید دومی موجب عمارت بیت الله است.

اعضاء ظاهر و باطن را می شناسی؟

دست و پا و گوش و چشم و زبان و… (اعضاء ظاهر)و خیال و وهم و قوه جاذبه و قوه دافعه و… (اعضاء باطن)؛اینها “صحن و رواقهای دل” هستند و “دل حرم الله”

گاه دل پر از بت های غیر خداست و این صحن و سراها هم زیبا و باشکوه اما جز فضای غفلت نیستند. حتی نماز و عبادتش مثل سوت و کف است خیلی اثری بیشتر از استادیوم نشینها ندارد.

اما اگر با رمضان، قلب صفا گرفت و شبح یار در آن افتاد و جوارح طاهر شده و در خدمت دل شدند می بینی همین دست و پا و چشم و گوش آباد می شوند و سرای یار:

چشم می بیند اما نمی چسبد ؛ “عبور میکند” و عبرت می گیرد…

دست و پا از خدمت تن درآمده مسجد و حسینیه شده اند که در آنها “جلسه ذکر” برقرار است…

گوش مراقب شده هر چیز به حرم نریزد. شنیدنی ها، فضای دست و پا را معطر، و خشوع و خشیت در آنها ایجاد کرده اند…

خیال از پرسه زنی بی جا مانده ، بنزین لاهی کشیدن ندارد و به اعتکاف حرم نشسته تا نادیدنی ها ببیند…

و جاذبه و دافعه دارند. دنیای جدیدی تجربه می کنند.

اشتهاء به غیر خوردن و پوشیدن و خوابیدن میل کرده و …

اینجا “عُمره” است بخاطر رمضان و روزه موجب “عمارت” ظاهر و باطن شده است.

لذا امام صادق(ع) کارکرد چهارم را “عماره الظاهر و الباطن” معرفی فرمود.

(بازنشر رمضان ۱۳۹۵)

ده کارکرد سلوکی روزه

۳٫ دست و پایی برای دل!

آمیختگی فرشته_شامپانزه مثل آمیختگی گربه_سگ کارتن ها نیست که دو قلوی بهم چسبیده چپ_راست، شمال_جنوب باشد بلکه آمیختگی باطن_ظاهر است. فرشته ای که کالبد حیوانی یافته است!

از این رو فرشته ی درون (روح مجرد) کار خود را ناگزیر است با دست و پای مادی و کالبد حیوانی انجام دهد.

با گوش او می شنود با چشم او می بیند و با دست او کار انجام می دهد و با پای او به جائی می رود و …

نکته عجیب قصه می دانی کجاست؟

اینکه کالبد حیوانی در کارهایی که نقش مستقیم به خودش می رسد چابک است اما در آنجا که استخدام فرشته است کسل و تنبل!

“خوردن” را با “خوراندن” ، “خوابیدن” را با “خواندن” و فهمیدن مقایسه کن تا باورت شود.

تا بخواهد از بستر نرمَش بلند شود ساعتی دست دست می کند اما اولین بار که به ذهنش رسید مطالعه بس است یا تلاوت قرآن کافی است تعلل نمی کند و کتاب را می بندد ولو هنوز یک ساعت نشده است!

رمضان اردویی یک ماه است که دست و پا و چشم و گوش را مال دل می کند. وقتی خوردن ممنوع می شود مقدمات و مؤخرات آن نیز حذف می شود. دست و پا در آن باره بیکار می شوند. وقتی ذکر و تلاوت قرآن تاکید می شود دست و پای بیکار با فرشته درون پای سجاده می آیند و رنگ خدا می گیرند.

حیوانکی تا حالا همه اش آشپزخانه و دستشویی ، رختخواب و… را درک کرده بود. حالا چشم در استخدام فرشته درون اشکی میریزد ، پاها دو زانو در محضر ربوبی ادب می کند گوشها صدای خوش و ملایم ترتیل می شنود
و… همه اینها بخاطر آن است که از خدمت به تن معافند.

جالب اینکه در روایات “روزه را زکات بدن” خوانده اند
(زکاه البدن الصیام)

زکات در لغت یعنی زیاد شدن و رشد کردن ، در حالی که در ظاهر کم شدن است.

با روزه از بدن می کاهیم پس چگونه آنرا زکات می خوانند!

چون در واقع به آن می افزاییم. دست و پا را سبک و در اختیار فرشته روح قرار می دهیم و اعضاء جای خادم تن بودن ، خادم فرشته خدا می شوند و این رشد است.

امام صادق(ع) کار کرد سوم روزه را برای شاگرد سلوکی خود :
“طهاره الجوارح” بیان فرمود.

(بازنشر رمضان ۱۳۹۵)

ده کار کرد سلوکی روزه

۲٫ نظر کرده!

بعد فرشتگی ما نامش روح، قلب، لبّ و مانند اینهاست. وقتی روزه، اشتهاء و تقاضاهای شامپانزگی ما را کاست به قلب و لبّ ما خدمت دیگری میکند: صفاء دادن!

اگر از ساحل آلوده و خاکی ، لجن و خس و خار به دریا برده نشود دریا چه قدر زلال است؟ قلب ما هم همینطور است.

قلب یک “سلامت” دارد(قلب سلیم) و یک “صفا” ، چنانچه مقابل ایندو یک “زیغ” دارد که “انحراف از راه درست است” ضد سلامت است.

قلبی که خدا و معاد را نشانه نگرفته، زیغ دارد. مثل آئینه ای که خم شده و جهتش درست و رو به پنجره نیست.

یک “رین” هم برای قلب متصور است. رین یعنی زنگار، آئینه کج نشده ، کدر و تار شده است. رو به پنجره هست اما خوب منظره بیرون را نشان نمی دهد. همان دریای آلوده و کثیف.

روزه دار نماز هم می خواند ، بدش نمی آید جز شکم، زبان و چشمش هم روزه باشند.

پس معلوم است به دستور پزشک و به درخواست شوهر یا همسر، رژیم نگرفته، “تسلیم” امر خداوند شده و روزه گرفته است. همین قدر تسلیم هم کم نیست که قلب او سلیم خوانده شود و آئینه روبه ملکوت عالم نشانه رود.

حالا نوبت به جلاء دادن و صفا دادن به آئینه است تا از “رین” دور شود. چگونه فرشته زنگار گرفته درون جلاء بگیرد و پر بکشد؟

می دانی مثل چیست؟

دبستان شبانه روزی بروی بازدید. ببینی پروفسور حسابی_شاگرد انیشتین_ دارد در آشپزخانه مدرسه سیب زمینی پوست می گیرد و گوجه رنده می کند و …
توجهش دیگر به فیزیک نیست، پخت و صرف غذاست! از سیب و پیاز می گوید و دست و دامنش هم بوی همان را گرفته است!

لبّ و عقل و فرشته درون ما هم دکتر حسابی ماست. از صبح تا شب و از شب تا صبح باید آسیاب کند ، تصفیه کند ، نیازمندی و اشتهاء در خواست دهد، درخواست ها را اجرا کند و… رنگ خوردنی ها گرفته و بوی دفع کردنی ها!
اگر به او مرخصی دهیم کتابخانه و نمازخانه بیاید، حسابی بودن خود رانشان می دهد و نام این مرخصی رمضان است.

امیرالمومنین فرمود:

“من قلّ اکله صفی فکره”
: هر که خوردنش کم شود فکرش جلاء می گیرد.

اینگونه قلب پاک می شود مثل دریا و فرمود:

“قلوب پاک بندگان جایگاه نظر خدای متعال است و هرکه قلبش پاک شد خدا به او نظر می کند”

در افطار و سحر نیازمندی های تن را تأمین کن مقوی بخور اما کم تا مانع جلاء و صفای قلب نشود.

کار کرد دوم روزه این است :
“فیه صفاء القلب”

(بازنشر رمضان ۱۳۹۵)

ده کارکرد سلوکی روزه

  1. تشبّه به فرشته!

اگر به جای پیتر هانن بودم به جای “گربه_سگ” داستان “فرشته_شامپانزه” را می نوشتم.

  • بی خیال نظریه تکامل داروین از باب مثال
    آنچه انسان می خوانیم ، محل اجتماع واتحاد یک فرشته با یک حیوان است.

به لحاظ تن با حیوان فرقی نداریم با همه تقاضاهایش ،اما به لحاظ روح یک فرشته ایم ، از عالم امر آمده و واقعاً تقاضای همانجایی دارد.

درکشاکش ایندو انسان یا “مهاجرٌ الی ربی” (مهاجرت کننده به پروردگارش) می شود و یا “اخلاد فی الارض” (فرو رفتن در زمین) و “اثاقلتم الی الارض”(سنگین شدن و زمینی شدن)

امیرالمومنین(ع) فرمود: عقل و شهوت ضد همند ؛ یاری گر عقل، علم است و یاری گر شهوت، هوای نفس.

نفس آدمی در کشاکش ایندوست ، هرکدام فائق آمد نفس در جانب او می رود(غررالحکم۴۴۸)

طبع و طبیعت انسان مرتبه نازله نفس است. جای اتصال روح(فرشته) است به خاک مثل ساحل که نقطه اتصال دریاست به خاک.

از این روی به سوی زمین و زمینی کشش دارد مثل موجهای دریا در کنار ساحل در زمین اشتهایی دارد و شهوتی ،مرادی دارد و اراده ای.

جالب اینکه همه اشتهاهای تن و طبیعت انسان زنجیره ای شده است که بند اتصالشان “خوردن و نوشیدن” است.

انگار خوردن و نوشیدن مثل بنزین و روغن ماشین تن و تقاضاهای طبیعتند اگر نبود بقیه شهوتها نیست ، همانطور که ماشین بدون بنزین لاهی نمیکشد و هر کسی را زیر نمیگیرد و نمیبینی وقتی گرسنه ای، خوابت هم نمی آید، حرفت هم نمی آید، امیال دیگر هم روی استندبای می روند⁉️

روزه شهوت خوردن و نوشیدن را میکاهد و از اینرو شهوات دیگر را ضعیف می کند تا در یک ماه فرشته درون فرصت کند پروبالی بکشد و این مرغ باغ ملکوت دوستان خود در عالم بالا را بیابد.

لذا فرمود: مَنْ  قَلَّ طَعَامُهُ وَ شَرَابُهُ وَ مَنَامُهُ و کَثُرَ تَسْبِیحُهُ وَ تَمْجِیدُهُ اشْتَاقَتْهُ الْمَلَائِکَه : هرکس خوردنی و نوشیدنی اش و خوابش کم شود و تسبیح و بزرگداشت یادالهی در او بیشتر شود فرشتگان به او مشتاق می شوند…

پس می توانی در قدم اول تشبّه به فرشته پیدا کنی. فرشتگان نمی خورند مگر تسبیح، نمی نوشند جز تهلیل (لا اله الا الله) و نمی خوابند و … ماه رمضان فرصت این تشبّه است.

لذا اولین کارکرد روزه این است که : “یمیت المرادَ النفس و شهوهَ الطبع” مراد نفس و اشتهای طبیعت خاکی را می میراند.

(بازنشر رمضان ۱۳۹۵)