شعار البقیه البقیه (یعنی باقیمانده را دریاب) چه نتیجه ای به بارآورد؟!
یادی از فرماندهانشهـــــــــــــــــــــــید
حجت الاسلام والمسلمین قنبریان
شب سوم روضه آخر صفـــــــــــــــــــر
▪️هیئتلبیک – حســینیه هنر مشهد
شعار البقیه البقیه (یعنی باقیمانده را دریاب) چه نتیجه ای به بارآورد؟!
یادی از فرماندهانشهـــــــــــــــــــــــید
حجت الاسلام والمسلمین قنبریان
شب سوم روضه آخر صفـــــــــــــــــــر
▪️هیئتلبیک – حســینیه هنر مشهد
![]() |
![]() |
از “ارضکم” و “دیارکم” تا “وطن” راه بسیار است.
زمین و خانه هم محترم است. نباید اجازه ویرانی اش یا اخراج از آن داد؛ لکن وطن بیشتر از اینهاست.
دیار و بلاد تازه با حب وطن است که عمارت و آبادانی می یابند (عمرت البلدان بحب الأوطان)
کششی خدادادی به آن در کرامت انسان وجود دارد (من کرم المرء … و حَنینُهُ إلى أوطانِهِ)!
وطن، دیار و خاک است به علاوه ی درکی رضایت بخش از سکنی در آن.
اول در جهان اجتماعی انسان، “توطن” شکل می گیرد تا دیار و خاکی برای انسان “وطن” شود.
عرفانی تر اینکه: وطنِ خاکی، نمودی از وطن مأوایی است؛ همان که “حب الوطن من الایمان” است؛ به تعبیر شیخ بهایی:
این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن شهرى است کانرا نام نیست.
آن وطن، عکسش در جان ایرانی، با ایران و برای عراقی با عراق جلوه می کند و کششِ وطن شکل می گیرد.
نتایج:
۱. وطن، همیشه “نمود” یک “بود” است و حتما از ایمان به معاد می گذرد؛ چه خود آگاه چه ناخودآگاه!
۲. ذهنیت، بسیار موثر در درک وطن یا تقلیل به ارض و دیار است.
متولد هر خاک، حس وطن ندارد و نفی بلد شده هم حتما بی وطن نیست!
اصلا درک وطن است که نفی بلد را مجازاتی هم عرض کشتن می کند! (۳۳مائده)
ذهنیت سازی را باید جدی گرفت؛ یک سال کاری می کنند که با پیروزی هم در زمین ورزش سرود ملی نخوانند و یک سال احترام به پرچم، ژست فراگیر می شود! خاک همان خاک، مردم و نظام سیاسی همان، رقیب و حریف همان اما حس وطن متفاوت!
۳.کُشتی گیران امسال فقط قهرمان جهان ورزش نشدند؛ در جهان اجتماعیِ ایرانیان درک وطن را هم پررنگتر کردند.
محسن قنبریان
رهبر انقلاب در کتاب “خون دلی که لعل شد” از هم سلولی ای در دوره پهلوی می گوید؛ کمونیستی که به هیچ دینی عقیده نداشت!
اما با او در مقابل ستم پهلوی، وحدتی را ترسیم می کرد!
«گفتم سوکارنو رییس جمهور اندونزی در کنفرانس باندونگ گفت: ملاک اتحاد ملتهای عقب مانده نه وحدت دینی و نه وحدت تاریخی و فرهنگی و امثال آن بلکه وحدت نیاز است. مسائل یکی است و سرنوشت نامعلوم. و دین نباید میان من و شما جدایی بیندازد!»
این یک ائتلاف سلبی مقابل اربابهای زمین است که می شود به “تعالی” برسد؛ به “کلمه سواءِ” توحید هم برسد! (۶۴ آل عمران: قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الَّا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله)
کاروان صمود علیه اسرائیل از این قبیل است.
امروز از هر دینی و شاید بی دین هم درش پیدا شود؛ وحدتِ نیاز بر سر ضدیت با ظلم اسرائیل!
افتادن در مسیر اجابت این “تعالوا”، به ایمان نزدیک می کند!
اتحاد دیگری هم می تواند بین مومنین به پیامبر(ص) با اعتصام به حبل الله باشد!
اینجا هم سخن از “تعالوا” است اما تعالی به جنگیدن یا دفاع از مسلمان (ولیعلَمَ الذین نافقوا و قیل لهم تعالوا قاتلوا فی سبیل الله او ادفعوا…)
منافقین امت این “تعالوا” را اجابت نمی کنند، قرآن هم خطابشان می کند: هم للکفر یومئذ اقرب منهم للایمان! در این وقت به کفر نزدیک ترند!(۱۶۷ آل عمران)
عجیب نیست؟!
معرکه های تاریخی(مثل غزه) پیشران های کفر و ایمان هم می شوند؛ عده ای را به ایمان و عده ای را به کفر نزدیک می کند!
محسن قنبریان ۰۴/۶/۱۵
خلاصه ای از بیانات حجت الاسلام قنبریان بعنوان “اسلامی که انقلاب کرد” در برنامه راز (قسمت دوم) تاریخ ۲۳مرداد۱۴۰۳
با عنوان “جمع بین وحدت و خلوص”
نقشه امام بنای مدنیت اجتماعی-سیاسی براساس عقلانیت اسلامی بود با دو رکن: سپردن کارها به دست مردم / حرکت در چارچوبه شریعت
خلاصه اش می شود مردم سالاری دینی؛ دو طیف با آن مخالفند…
آدمها را زود نباید متهم به تحجر کرد ولی برخی افکار تحجری است…
لجنه ای هست که پیشبرد انقلاب را فقط از قوای قهری و قضایی و نظارتی می خواهد…
چرا آنطرف نایستیم؟ تایید بیشتر و انتخابات رقابتی تر نخواهیم؟!
در دوره نهضت بیشتر بر سر اقناع مردم حساب باز می کردیم…
بهشتی رئیس قضاییه بود اما با دگر اندیش ها مناظره می کرد!
“غلبه حجت” و “قبول امت”، رمز پیشبرد انقلاب [با قدرت نرم] است…
نظر شهیدان صدر و بهشتی درباره قانون شدن یکی از دو فتوا…
وقتی در فتوا چنین است در سیاست ها و تدبیرهای بشری بطریق اولی…
پ.ن:
در این سخنان هرگز حزب اللهی ها و بچه های انقلاب متحجر یا داعش خطاب نشدند بلکه صراحتا گفته شد در سال۸۸ همین ها پای جمهوریت ایستادند.
لکن مصلحانه برخی حرفها و تلقی ها درباره مردم و مردمسالاری دینی که گوشه کنار در حجره ها و گروه های مجازی بیان می شود نقد شد!
این لینک را ببینید: بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روز ماه رمضان
(برای آنها که میخواهند مساله مشکل حل کنند؛ نه ساده انگاران!)
«یک سؤال دیگر این است که بعضیها میگویند وحدت، بعضیها میگویند خلوص؛ شما چه میگوئید؟ من میگویم هر دو.
خلوص که شما مطرح میکنید -که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عدهای را که ناخالصی دارند، از دائره خارج کنیم- چیزی نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که اینجوری حاصل نمیشود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم.
در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّبنکعب بود، عمار بود، کی بود، کی بود؛ اینها درجهی اول و خالصترینها بودند؛ عدهای دیگر از اینها یک مقداری متوسطتر بودند؛ یک عدهای بودند که گاهی اوقات پیغمبر حتّی به اینها تشر هم میزد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعهی چند هزار نفری -که کار خالص سازی خیلی آسانتر بود از یک جامعهی هفتاد میلیونی کشور ما- میخواست خالصسازی کند، چه کار میکرد؟ چی برایش میماند؟ آن که یک گناهی کرده، باید میرفت؛ آن که یک تشری شنفته، باید میرفت؛ آن که در یک وقتی که نباید از پیغمبر اجازهی مرخصی بگیرد، اجازهی مرخصی گرفته، باید میرفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید میرفت؛ خوب، کسی نمیماند.
امروز هم همین جور است. اینجوری نیست که شما بیائید افراد ضعافالایمان را از دائره خارج کنید، به بهانهی اینکه میخواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه میتوانید، دائرهی خلّصین را توسعه بدهید؛ کاری کنید که افراد خالصی که میتوانند جامعهی شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ این خوب است.
از خودتان شروع کنید؛ دور و بر خودتان، خانوادهی خودتان، دوستان خودتان، تشکل خودتان، بیرون از تشکل خودتان. هرچه میتوانید، در حوزهی نفوذ تشکل خود، برای بالا آوردن میزان خلوصهای فردی و جمعی تلاش کنید؛ که نتیجهی آن، خلوص روزافزون جامعهی شما خواهد شد. راه خالص کردن این است.
وحدت هم که ما گفتیم – که بعد سؤالات دیگری هم در این زمینه شده – منظور من اتحاد بر مبنای اصول است.
بنابراین وحدت با کیست؟
با آن کسی که این اصول را قبول دارد. به همان اندازهای که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این میشود ولایت بین مؤمنین.
آن کسی که اصول را قبول ندارد، نشان میدهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح میکند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است.
بنابراین با این تفصیل و توضیحی که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم».
(۸۹/۵/۳۱رهبر انقلاب اسلامی)
* برای بیشتر تعمق کردن: سخنرانی/ ولاء ها و ولایتها در قرآن
چرا برخورد امام(ره) با سرباز میدان ژاله که اسلحه بدست بود با یک سرباز بعثی متفاوت بود؟
خواست اکثریت مردم چیست؟
تبیین حجت الاسلام محسن قنبریان در مورد نظریه اجتماعی اسلام و وحدت عمومی، در برنامه تلویزیونی جهان آرا
حاشیه صراط؛
رویکرد مومنانه در جامعه که باعث جلب قلوب شده و کدورت ها را از بین میبرد عمل به آیه «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» است. تا نگاه بالا به پایین عده ای، مخصوصا مسئولین تغییر نکند جلب قلوب کسانی که به بهانه های مختلف با مظاهر دین و جمهوری اسلامی زاویه پیدا کرده اند اتفاق نخواهد افتاد. نمونه عینی و بارز این نوع برخورد مومنانه، رهبر انقلاب و شهید حاج قاسم سلیمانی است.
موالات، دوستی و اطاعت اهلبیت(ع)، باید موجب ائتلافِ تفرقه ها شود (بمولاتکم ائتلفت الفرقه)؛ و الا راه را درست طی نمی کنیم!
باز می گویم: پس چرا بین شیعیان ۱۲ امامی، تفرقه هست؟!
در این تلقی انگار هرچه ولائی تر، جدایی طلب تر! می کشد به جایی که انکار قمه زنی یا منع سبّ خلفاء هم خروج از تشیع باشد!
محسن قنبریان
نخبگان اجتماعی و رسانه ای خوزستان مراقب باشند اعتراضاتِ بحران آب به مخاصمه مردم-مردم نیانجامد!
پروژه های مربوط به انتقال سرچشمه های کارون به اصفهان و کرمان و یزد که بخصوص در این دولت اوج گرفت؛ در میزان و نحوه انتقال، باید عادلانه و عالمانه بازبینی شود؛ اما اعتراض از سیاستها نباید به دعوای خوزستان-اصفهان و… بیانجامد.
مومنین! دچار “صرتم بعد الموالاه احزاباً” (بعد از یکپارچگی ، گروه گروه شدید) نشویم.
همه باهم دنبال تحقق اصل ۴۸ قانون اساسی باشیم.
اصل ۴۸ قانون اساسی:
در بهره برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استانها و توزیع فعالیتهای اقتصادی میان استانها و مناطق مختلف کشور، باید تبعیض در کار نباشد، به طوری که هر منطقه فراخور نیازها و استعداد رشد خود، سرمایه و امکانات لازم در دسترس داشته باشد.