بایگانی برچسب: s

عدالتخواهی واقع گرا

چکیده ای از بحثی مهم شب نیمه شعبان۱۴۰۱/ دانشگاه شریف

حجت الاسلام قنبریان

دو آیه کلیدی و ارزیابی

  1. آیه ۱۱۵ انعام: وَ تَمَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدقاً و عَدلاً لامُبَدِّلَ لِکَلِماتِه وَ هُو السَّمیعُ العلیم
    کلمه رب چیست؟ اتمامش چیست؟!
    تمام شدن کلمه به صدق و عدل یعنی چه؟!
    – کلمه چیزی است که از مکنون و منظوری پرده بردارد. گاهی سخن و فرمان است گاهی هم یک موجود عینی! قرآن، عیسی(ع) را (کلمه منه) کلمه ای از پروردگار می خواند! چون آن نحوه خلقت، تمثال کلمه وجودیِ “کُن فیکون” بود.
    کلمه رب در این آیه:
    – روایات می گویند: ائمه اطهار(ع)
    – مفسرینی مثل علامه طباطبایی: دعوت اسلامی، آیین
    ایندو قابل جمع اند. دین و آیین از آدم تا خاتم به حسب اقتضاء و نیاز بشر تکمیل شد؛ دین اسلام اتمام و اکمال آن است.
    در عین حال رهبران معصوم این دین، مجسمه و تمثال آنند پس درست است آنان هم کلمه رب خوانده شوند. چنانچه آنها را در زیارات “کلمه التقوی” هم می خوانیم.
    تمامیت به صدق: یعنی آنچنان که گفته شده، تحقق پذیرد. این آیین حاکی از حقیقت تکوین و بنیادی ترین حقیقت (یعنی توحید و شعب آن) و مراتب واقعیت عالم است.️ پس از این حیث متصف به صدق می شود.
    صدق، معیار سنجش اخبار است. در حکمت نظری این آیین درباره قوس نزول (انا لله) و قوس صعود (انا الیه راجعون) هر چه لازم بوده، تمام و کمال گفته است پس اتمامش متصف به صدق می شود.
    تمامیت به عدل: عدالت گزاره بنیادین حکمت عملی و حوزه باید ها و بایسته هاست. بخلاف هست ها، باید ها متصف به صدق و کذب نمی شوند چون انشاء و ایجادند نه خبر و حکایت.
    متصف به عدل و ظلم می شوند. “برو” مثل “رفت” نیست. برو، انشاء و ایجاد رفتن است نمی پرسند راست است یا دروغ می گویند: این دستور عدل بود؟! دستورات و تشریع دین از این حیث متصف به عدل می شود.
    یعنی از حیث تشریع و بایسته، متکی به عدالت و رعایت حق و شأن هاست.
    جمع بندی: آیه می فرماید کلمه رب و این آیین هم “واقع گراست” (چون متکی به اصیل ترین واقعیات است و صدق دارد) و هم “آرمانگراست”
    (چون بایسته ها و درخواست هایش متکی بر اصیل ترین آرمان یعنی عدالت است)
    دو دیگری این کلمه رب:
    الف) یکی جانب “واقعیت” ایستاد و واقع گرایی را برگزید!
    لکن حقیقت و واقعیت اصیل عالم یعنی خدا و توحید را لحاظ نکرد! به واقعیت های دانی و پست بسنده کرد!
    نگفت خدا نیست؛ گفت قابل بحث علمی و عقلی نیست! یعنی صدق و کذب بردار نیست! کانت این ضربه جبران ناپذیر را زد که بحث از مبدأ و معاد را از سنجش علمی و بررسی صدق و کذب خارج کرد! پوزیتویست ها بعدا تصورش را هم زیر سؤال بردند و گفتند اصلا معنای روشنی هم ندارد!
    – این رئالیست و واقع گرایی در غرب به “واقعیت طبیعت” تنزل کرد چون هیچ واقعیت برتری از آن را قابل بررسی علمی و اتصاف به صدق و کذب ندانست!
    – “طبیعت” هم دو فرد اصلی دارد: طبیعت انسان و طبیعت بی جان! واقعیت شد همین طبیعت ها!
    علوم شد بررسی و سنجش و پیش بینی این طبیعت ها! طبیعت حرص و طمع در انسان، کنش اقتصادی او را می سازد. انسان اصلا در بستره بازار معنا شد. تنبل و بی کار است مگر برای گرسنگی یا غذای چرب تر! پیش بینی آماری و ریاضی این کنش ها علم (اقتصاد و…) شد!
    – آرمان در این واقع گرایی تنزل یافته، “آزادی طبیعت انسان” است. طبیعتی که واقعیت است، تغییر برنمی دارد؛ همان را آزاد بگذار!
    ب) دیگری جانب آرمان ایستاد! ریشه ایده ها و آرمانها و بایسته ها، عدالت بود. شعار عدالت داد لکن چون آرمان و عدالتش مبتنی بر واقعیت نبود از حقیقت اصیل توحید نمی آمد، به یک ایده آلیست پوچ انجامید. وقتی توحید و خدا را خرافه و افیون خواند، عدالت و آرمانش هم متکی بر واقع و صدق نشد…
    عدالت مبتنی بر صدق (آرمان مبتنی بر واقعیت):
    عدالت در آیین الهی مبتنی بر واقعیت و صدق است. زنجیره اعتدال ها و عدالت ها یک خط مستقیم (صراط مستقیم ) می شود:
    – اعتدال درون انسان اولین واقعیت است. همان شهوت و طمع در نقطه تعادل میشود عفاف. وقتی عدالت بر خُلق انسان بنشیند از او انسانی عفیف (خویشتن دار از حرام) می سازد و همینجور شجاع و حکیم و…
    – مناصب مهم جامعه از شهادت دادن تا قضاوت و امام جماعت و کارگزار و والی و… را شرط عدالت می کند. تا مدار بر عدالت بچرخد.
    – از آن بالاتر صفات و اسماء خداوند را هم با عدل، میزان و متناسب می کند!
    توضیح اینکه: هر اسمی از اسامی خداوند مثل خود او بی نهایت است و اقتضاء اطلاق و بی نهایت دارد مثلا رحمت، بی نهایت است، اطلاق می خواهد. اطلاقش یعنی چه؟ یعنی هیچ چیز و هیچ کس بیرون نماند! شمرها و فرعون ها را هم بگیرد! در مقابل اسم قهر و غضب هم اطلاق می خواهد…
    چه می شود که تناسب حاکم می شود و اسماء حسنای الهی شکل می گیرد؟! مثلا “سبقت رحمته غضبه” می شود؟! اسم ” الحَکَم العدل”، اسماء الهی را منظم می کند و به رحمت اجازه ظهور بیشتر از عذاب و نقمت می دهد!
    می بینید چگونه در واقعی ترین چیز عالم -یعنی صفات الهی- عدالت، تنظیم گری می کند؟!
    – انبیاء و اولیاء بعنوان انسان کامل هم مظهر این اسماء حسنای الهی و محصول تنظیم گری اسم الحکم العدل می شوند.
    حالا این نقطه های عدالت واقعی را اگر به هم رسم کنی یک خط مستقیم می شود، صراط مستقیمی که از درون طبیعت انسان شروع و به حریم اسماء الهی می رسد.
    عدالت، بایسته این آیین، استقامت بر این صراط از طبیعت تا اسماء است.
    می بینی چقدر با عدالت مارکسیستی منکر حقیقت های برتر تفاوت دارد؟!
    می بینی چقدر واقع گرا و مبتنی بر واقعیات اصیل عالم است؟! و از واقع گرایی و رئالیست طبیعی غرب فاصله می گیرد؟!

خروج از عدالت ها!
خروج از عدالت، فقط در نشئه دنیا و طبیعت انسان ممکن است. وقتی گستره واقعیت را از طبیعت تا اسماء دیدی، این خروج ها از عدالت را “جوله” می بینی و عدالت را “دوله”!
خروج از عدالت در طبیعت انسان که با “هلوع” و “جزوع” و “منوع” بودن خود نمایی می کند، نوعی” فساد” است. ناواقعیت و خروج از چرخه واقعی دنیا تا خداست. خروج از عدالت های اجتماعی نیز همین است.
مقابل این فساد و ناعدالتی ایستادن، از مصادیق “تمت کلمه ربک صدقا و عدلا” است.

  • آیه ۱۱۶ هود:
    فَلَولا کانَ مِنَ القُرُونِ مِن قَبلِکُم اُولُوا بقیه یَنهَون عَن الفسادِ فِی الارضِ الا قلیلاً مِمَّن اَنجَینا منهم و اتبع الذین ظَلَموا ما اُترفوا فیه و کانوا مجرمین.
    آیه در مقام توبیخ است. می فرماید چرا در نسلهای گذشته جز اندکی اولوا بقیه نبودند و بقیه تبعیت از ظلم و اتراف کرده و مجرم شدند.
    – اولوا بقیه یعنی صاحبان بقاء یعنی نامیرا‌. از آنها نمی میرد جز این تن! زنده و جاویدند.
    – بقیه الله فرد اکمل این اولوا بقیه است؛ نه یعنی باقیمانده خدا، یعنی وجه باقی رب.
    این اولوا بقیه چه خصوصیتی دارند؟!
    بین هزار خصلت عبادی و اخلاقی و عرفانی و..‌. خداوند یک خصلت را بعنوان وصف آنها در آیه آورده: ینهون عن الفساد فی الارض!
    نهی از فساد در زمین می کنند! عدالت خواه و فساد ستیزند.
    فساد همان خروج از عدل ها بود که در زنجیره قبل شمارش شد.
    اینها مقابل ظالمین و مترفین و شادخوران در این آیه اند.
    راه نشانه گذاری شده بقیه الله در قرآن این است. بقیه راه ها آدرس غلط است. آدرس های حجتیه ای و نوحجتیه ای آدرس غلط است!
    حالا ارزیابی کن جامعه ایرانی نسبت به ۴۰۰سال پیش (کمتر و بیشتر) به بقیه الله نزدیک شده یا دور شده؟!
    آیا جامعه امروز ایران بیشتر مصداق “ینهون عن افساد فی الارض” (آنهم فی الارض در همه زمین نه مقابل خان یک دهات) است یا دوره قاجار و پهلوی؟!
    امام عزیز این راه را باز کرد نهی از فساد در زمین مقابل استکبار جهانی در خارج مقابل اسلام مترفین و مرفهین در داخل…
    – مقام صاحب الزمان حله را با ماجرای فتح بازی دراز مقایسه کنید تا ببینید چه راهی آمده ایم و چقدر به تحقق این آیه نزدیک شده ایم!

 

* نکات مهمی در این سخنرانی برای دوستان انقلاب و عدالتخواه به لحاظ مبانی وجود دارد. حتما فایل صوتی را گوش کنید و به دیگران سفارش کنید

وحدت عمومی چه زمانی محقق می‌شود؟

چرا برخورد امام(ره) با سرباز میدان ژاله که اسلحه بدست بود با یک سرباز بعثی متفاوت بود؟
خواست اکثریت مردم چیست؟

تبیین حجت الاسلام محسن قنبریان در مورد نظریه اجتماعی اسلام و وحدت عمومی، در برنامه تلویزیونی جهان آرا

حاشیه صراط؛

رویکرد مومنانه در جامعه که باعث جلب قلوب شده و کدورت ها را از بین میبرد عمل به آیه «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» است. تا نگاه بالا به پایین عده ای، مخصوصا مسئولین تغییر نکند جلب قلوب کسانی که به بهانه های مختلف با مظاهر دین و جمهوری اسلامی زاویه پیدا کرده اند اتفاق نخواهد افتاد. نمونه عینی و بارز این نوع برخورد مومنانه، رهبر انقلاب و شهید حاج قاسم سلیمانی است.

برای تفصیل و قضاوت بهتر صوت کامل را اینجا بشنوید.

حکومت صددرصد مردمی آینده!

حکومت آینده حضرت مهدی موعود ارواحنافداه، یک حکومت مردمىِ به تمام معناست.

مردمی یعنی چه؟

یعنی متّکی به ایمانها و اراده‌ها و بازوان مردم است. امام زمان، تنها دنیا را پُر از عدل و داد نمیکند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بنای عدل الهی را در سرتاسر عالم استقرار میبخشد و یک حکومت صددرصد مردمی تشکیل میدهد[۱].

پ.ن:

واژه ها در عصر ما زیاد دستمالی میشوند! بسیاراستعمال میشوند اما در معنا و مصداقشان، اختلاس میشود! گاه مردم گفته اما طبقه خاص، طیف خاص، جناح خاص و… مراد میشود!

“مردمیِ به تمامِ معنا” و “صددرصد مردمی”، از اینجا مهم می شود!

محسن قنبریان

[۱] رهبر انقلاب/۳۰مهر۱۳۸۱

 

 

امام مستضعفین(عج)

انقلاب مردم ایران عجیب بود؛ در دوره مبارزه، سالی جشن نیمه شعبان (ریسه و شربت) را تحریم کرد![۱] و بعد از پیروزی، نیمه شعبان را روز مستضعفین کرد!

به مرور “مستضعفین” از ادبیات انقلابی ها هم رفت و “قشر آسیب پذیر” نام گرفت؛ جشن ها هم نوعاً به ریسه و شربت و صرفاً عشق و عاطفه برگشت!

بدخواهانی هم پیدا شدند که همین نام و یاد را نشانه گرفتند؛ پس همین جُنگ شادی هم غنیمت شد و منتقد هم از آن سقف آرمانی کوتاه آمد!

برخی سالها برای سخنرانی درهمین جشن ها، اعلام میکردم هرکس با خودش یک عکس از انواع استضعاف و صنوف مستضعف بیاورد. از کودکان یمن و غزه تا محرومیت در بشاگرد و جیرفت و مدرسه ایذه و… می آمد!

جامع همه: “آمریکا” (و اسرائیل و ایادی اش) و “اسلام آمریکایی” (اسلام مترفین و مرفهین بی درد و اسلام تئوریزه کننده فاصله طبقاتی و…) بود؛ که باید علیه اش حرف زده می شد؛ همان که امام خمینی و انقلاب اسلامی نشانه گرفته بود. گرچه فقط سخنرانی چاره نبود…!

دیدم حاج آقا پناهیان عزیز امسال برای جشن نیمه شعبان در منطقه محروم زابل کمک جمع آوری می کند؛ خواستم تشکر و یاری کنم: بهترین مکان برای جشن‌های نیمه‌شعبان کجاست؟

محسن قنبریان

[۱] همراهی علمای مشهد با نهضت امام خمینی در نیمه شعبان سال ۵۷ / نگاه متحجرین به تحریم جشن نیمه شعبان توسط امام

جهاد امید آفرینی

(قطعاتی از سخنرانی شب نیمه شعبان۱۴۰۰/ مسجد دانشگاه شریف)

یک روایت مهم:

امام کاظم(ع) به علی بن یقطین فرمود:

الشیعهُ تُربَّی بِالاَمانِیِّ مُنذُ مائَتی سِنَه

دویست سال(تا زمان ایشان) است که آرزو شیعه را تربیت کرده است[۱].

 آرزو چگونه میتواند یک امت را تربیت کند؟!

دو نحوه حادثه امید سوز در تاریخ تشیع:

  1. استضعاف و ظلم دشمنان با مثل کربلا و زندان و اسارت.
    اینجا گرچه ماندن امید سخت است اما با آرزو تربیت شدن و صبر و استقامت یافتن را می فهمم.
  2. ناکامی ها، شکستها و خیانت ها درون جبهه خودی و حتی در دستگاه ولایت!

اینجا نحوه هایی دارد.

اینجا امید چگونه نسوزد؟! آرزو چگونه موهوم نشود و باز ملت را تربیت کند؟!

سه دسته ناکامی و شکست وخیانت در جبهه خودی:

  1. باید جای قیس بن سعدعباده انقلابی باشی که با امام مجتبی(ع) هم بشرط مبارزه با شام بیعت می کند! با فرماندهی عبیدالله بن عباس فرماندارِ فراری یمن در عهد امیرالمومنین مواجه میشود، اینبار هم خیانت می کند و شبانگاه به معاویه می پیوندد!
    اگر قیس بودی، امید از کجا می آوردی و آرزو چگونه برایت می ماند؟!!
    او خیانت پسرعموی امام را به امام سرایت نداد و برای مردم خطبه خواند که او(ابن عباس) و پدرش و برادرش برای اسلام کاری نکردند و او هم خیانت اولش نیست…
    پس از تبیین او لشکر فریاد کردند: خدا را شکر که او را از ما راند و با دشمنان همراه کرد[۲].
    قیس امید آفرید و آرزوی شیعه را تحکیم کرد.
  2. اگر جای شاگرد درسخوان امام باقر(ع) و شبکه ساز امام صادق(ع) بودی و می دیدی نه پسر عمو که فرزند امام صادق(ع) خیانت می کند، چه می کردی؟!
    فساد آقازادگی درون بیت خود امام(ع)!
    عبدالله افطح پسر بزرگ بعد از فوت اسماعیل اما بی سواد و بی تقوا با دعوی امامت، مایل به مرجئه و فرقه های انحرافی!
    شاگردان اصیل، جای خود باختن و ناامید شدن، آرزوی روز درخشان شیعه را سردست گرفتند با سؤال و استیضاح او را برای شیعه رسوا کردند و راه را بر امامت امام کاظم(ع) باز کردند!
    یاد گرفتند و یاد دادند: اِنَّ اولی الناسِ بابراهیمَ للذین اتَبعُوه(۶۸ آل عمران) معیار فامیل و نژاد نیست انطباق بر آرمانهاست.
  3. جای فعالین سازمان وکالت نبوده ای که ببینی مقدمات نهضت بزرگ شیعه مورد خیانت زعمای آن واقع میشود!
    ۶وکیل امام کاظم(ع) با طمع در اموال شرعی متعلق به امامت، در امام کاظم(ع) توقف می کنند و راه بر امام رضا(ع) می بندند!
    اموال را بالا می کشند و کنیزان را زن خود می کنند!
    طعنه شیخ بغداد شنیده میشود که آنها را شاهد کرده و بگوید: در دنیا بدتر از شما شیعیان یافت نمیشود!
    یونس بن عبدالرحمن ها رشوه قبول نکردند، تخریب شدند و حتی امام برحق(امام رضا) نشد رسما از او حمایت کند اما باز روشنگری کردند.

اینگونه آرزوی شیعه را در سینه ها نگه داشتند و امت را تربیت کردند.

یک آرزو برای تربیت دو شرط دارد:

  1. تصویر معلوم و روشن داشته باشد(المأمول).
    مردمت از سربداران تا صفویه و… آرزویشان معلوم و معین شده: یاران قائم آل محمد(ص) برای اقامه عدل در زمین باشند.
    وقتی علامه مجلسی از حکومت سلطانی صفوی امید زمینه سازی دارد، انقلاب اسلامی اولویت بیشتری دارد.
    البته اگر بتوانی ناکامی ها و خیانت ها را مثل سلف صالح قبل تدبیر کنی. امیدها را نگه داری و آرزو را شفاف تر کنی!
  2. بر آن تصویر روشنِ آرزو، وعده تحقق الهی هم نشسته باشد(المُومَّل).
    وعده ها درباره قومت در آیات و روایات زیادی آمده اند. وعده خداست که یاران امام زمانشان کند!
    پس آرزوی موهومی نیست، آرزوی امضاء شده ای است.

البته آرزو از انشائیات و ساختنی هاست نه حکایات و اِخباریات پس خوف و رجاء باهم دارد.

باور کن این آرزو شیعه را تربیت کرده است!

مقام امام زمان در حله را با قله بازی دراز یا کانال کمیل مقایسه کن تا باور کنی با آرزو تربیت شده ایم!

مقام حله همان خانه ای است که به حسب حکایت، امام زمان(ع) دو بزغاله بر بام بجای شیخ علی حلاوی و قصاب کشت و همه مشتاقان حاضر در حیاط فرار کردند!

بازی دراز جایی است که گردانی همه کشته میشوند تا با ۶نفر زخمی قله را فتح کنند و ایام عید به نائب امام زمان(ع) هدیه دهند!

با آرزوی امام عدل، تربیت نشده ایم؟!

حدیث لوح آدرس تربیت شدگان دوره غیبت آن امام را می دهد:

سرهایشان به ظلمه هدیه داده میشود!

کشته میشوند و آتش زده میشوند!

زمین از خونشان رنگین میشود !

و…

این خصوصیات برای اهل قعود است یا جبهه مقاومت؟!

نشان اینها را در یاران خمینی می بینی یا اسلام های دیگر و تشیع ها و  فقاهت های دیگر؟!

همین جمهوری اسلامی موجود، مرکز اصلی این آدمها در عالم است یا …؟!

حجت الاسلام قنبریان

[۱] الکافی ج۱ص۳۶۹/ الغیبه للنعمانی ص۲۹۵/ الغیبه للطوسی ص۳۴۱

[۲] ارشاد مفید ج۲ص۹

عدالت مهدوی؛ از جبّاران تا عالمان و عارفان!

تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها هست. حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن انحرافاتی هست و لو خودش نداند. در اخلاقها انحراف هست، در عقاید انحراف هست، در اعمال انحراف هست

امام خمینی (ره)؛ ۰۷ تیر ۱۳۵۹

امام خمینی در معنای یملأ الارض عدلا: “تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها هست. حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن انحرافاتی هست ولو خودش نداند. در اخلاقها، عقاید، اعمال انحراف هست… ایشان مأمورند برای اینکه تمام این کجی ها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال…”

قطعا حضرت حجت(ع) اقامه قسط و عدالت اجتماعی می کند و نباید چیزی از اهمیت عدالت اقتصادی_سیاسی بکاهد.

امام خمینی از آن بیشتر را هم می فرمود: تصحیح انحرافات در نفوس اشخاص به ظاهر کامل!

چه بسیار عالمان و عارفانی که به کامل و کمّلین و… ستایش شدند اما مکتب و مرامشان با “تمام” و “کمال” عدالت مطابق نیست؛ یا از قسط و عدالتخواهی اجتماعی- سیاسی کم دارند (ناتمام) یا از اوج کمالات متوازن معنوی محرومند (غیرکامل)؛ حضرت در پروسه پرکردن زمین از عدل، زندگان اینها را تمام و کمال می دهد.

عجیب است که امامِ عدل از جبّارین و قاسطین تا عالمان و عارفان را به عدالت برمیگرداند! هریک به نوعی و به طریقی!

محسن قنبریان

غیبت کبری مهلک تر است یا کویید۱۹

 

  1. کرونا، سلامت را به مخاطره انداخت و غیبت، عافیت را!

عافیت، اعم از سلامت جسم و روان است؛ سلامتهای روحی، معنوی، اخلاقی را هم شامل است.

کرونا در سالی که گذشت بیش از ۲میلیون و۷۰۰هزار نفر را کشت. عارضه های روانی اش در حد جنگ جهانی دوم تخمین زده شد(رئیس کالج روانپزشکان انگلیس)!

اما آمار مخاطره عافیت در ۱۱۱۳سال غیبت کبری در دست نیست. چقدر مفتون فتنه های آخرالزمان شده، از سعادت بازماندند؟!!

در همان سلامت هم اصلا کرونا و صدها مثل آن، میوه تلخِ ظَهَر الفسادُ فی البَرِّ و البَحرِ بِما کَسَبَت اَیدِی الناسِ غیبت اند!

قبل از کرونا هم هر روز ۸۰۰میلیون ویروس متصل به ذرات گرد و غبار روی هر مترمربع از سطح زمین سقوط می کرد[۱]!

 

۲٫ کرونا، آموزش را مجازی کرد و غیبت، علم را!

در اولی، مجازی جای حضوری نشست؛ شاید آسیب ها و آفت هایی هم داشت. مدرسه، معنایش را از دست داد و نت گرمی و نت گردی جایش نشست!

در دومی اما، مجاز جای حقیقت نشست. از علم حقیقی، تصویر و شبه ای به ما رسید. مسیر علوم نافع هم تغییر کرد و منفعت جای حقیقت نشست!

 

۳٫ کرونا، فاصله آفرید و غیبت تفرقه!

کرونا، فاصله اجتماعی را جای مصافحه نهاد. صله رحم را کاست و تجمعات را سخت کرد؛ اما اشتیاق ها ماند با دور همی های دزدکی و تجمعات غیر رسمی اش!

غیبت اما نه! تألیف ها را تفریق و جمع ها را تشتت کرد[۲]!

در یک مذهب و یک مسجد، مقابل هم نشستند! به تفسیق و تکفیرها کشید! به آب دهن برهم انداختن هم می کشد[۳]!

جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

 

۴٫ کرونا ابزارِ غیبت برای افزایش فاصله فقر و غنی و تبعیض شد!

قبلاً غیبت با “سلاطین جور”، با “جنگها” و با “نظام طبقاتی” چنین میکرد. نظم جهانی به او فرصت داد که اینبار با کرونا هرسه را باهم جمع کند: سلاطین نامرئی با جنگ های بیولوژیک، طبقه بندی اجتماعی را نو کنند! طبقه اغنیاء را فاصله دار تر کنند!

فقط دارائی ۱۰مرد را ۵۴۰میلیارد دلار افزایش داد! درآمد ۱۰ماه کرونایی آنان برای پیشگیری از فقیر شدن بقیه جهانیان بخاطر کرونا کافیست+ واکسیناسیون همه!(نقل از موسسه اکسفام[۴])

 

۵٫ کرونا، دین ها و علم ها را به چالش کشید؛ همانها که غیبت تثبیت اش می کند!

با کرونا به بهداشت و پزشکی مدرن شک شد! به قرائت های متعددی از ادیان شرک آلود تردید شد! پنجره ای برای یقظه و بیداری شد؛ برای علمی نو و دینی برتر!

غیبت اما، راه بر علم نو می بندد و تحولی جزیی از صورتی به صورتی در همان پارادایم را اجازه می دهد!

غیبت، اصلی ترین مانع ظهور دین حق است. پس چالش ها را با شرکی مضاعف، تثبیت می کند!

شرک آلودترین مذاهب زمین، بت هایشان را لباس خادمان سلامت پوشانده بر بالین کرونایی ها بردند؛ گانش در هند یک نمونه است!

 

۶٫ غیبت زدگی بخلاف کرونا، غیر قابل واکسیناسیون و درمانش سخت است!

واکسناسیون کرونا دارد عالم گیر میشود. درصد کشته ها هم از بهبود یافتگان خیلی کمتر است.

غیبت اما، همه را گرفت؛ همه ساکنان زمین!

وقت پیشگیری و واکسن اش گذشت!

درمانِ فردی غیبت زدگی، مشکل و درمان عمومی و جهانی آن مشکل تر!

فرد غیبت زده، تا بالا آمده از ابر متراکم غیبت بگذرد و آفتاب را در دل خود چون نیمروز ببیند[۵] و غیبت برایش بمنزله مشاهده شود[۶]، سلوکی سخت دارد.

با غیبت زدگی بسازد و ایمانش نمیرد و خود بمیرد، آسان تر است.

اینکه ابر فراگیر غیبت از اتمسفر زمین و زمانه دور کند و ظهور را آفاقی نماید، اجتماع قلوبی [۷] در نصابی می خواهد که از آندو سخت تر است لذا  مجاهد منتظر صادقش نایاب تر است!

 

اگر اینها و بیش از این را باور کردی و اضطرار در خود یافتی، شب نیمه شعبان برای پایان غیبت و ظهور حقیقت استغاثه و احیاء بگیر!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۰/۱/۷

[۱] به یادداشت تحقق پیشگویی فرشته و ابلیس

[۲] فقراتی در دعای افتتاح و دعای ندبه بیش از این را فهرست کرده است.

[۳] اشاره به روایت امام حسین(ع) / الغیبه النعمانی ص۲۰۵ح۹

[۴] https://rizy.ir/5RIUvm

[۵] اشاره به روایت ابی خالد کابلی از امام باقر(ع) / الکافی ج۱ص۱۹۴

[۶] اشاره به روایت ابی خالد کابلی از امام سجاد(ع) / بحار ج۵۲ص۱۲۲

[۷] اشاره به فقره معروف توقیع شریف / الاحتجاج ج۲ص۳۲۵

ظهور، پایان ایمان٘ کاسبها!

اگر “ریشه‌کنی” کفر از جهان، مختص ظهور باشد؛ “ذلیل شدنش” مقابل دولت مسلمین، به دست اموی و عباسی هم اتفاق افتاده چه رسد به دولت صالحان!

اما نفاق و ایمان٘ کاسبی ظاهرا فقط در دولت کریمه او ذلیل می‌شود(دعای افتتاح).

راههای طی شده:

  1. ذلیل کردن اسلام، برای ذلیل کردن منافق!
    گفته‌اند و باز می‌گویند: اصلا اسلام، حکومت نداشته باشد، تا عده‌ای بخاطر غنائم آن، منافق و دوچهره نشوند!
  2. ذلت نفاقِ ویترینی و منافق رسمی!
    در اسلامِ عزیز و دارای حکومت و جهاد و شهادت، علیه نفاق خطبه و بیانیه زیاد بخوانند. هر برهه، جریان و عده‌ای -که شاخک کفر یا بغی‌شان بیرون زده- از تریبون‌ها، به نفاق معرفی شوند؛ تا نفوذشان در حاکمیت کم و در افکار عمومی ذلیل شوند!

لاجرم مخاطب عامی همواره می‌پرسد: فتنه بعدی کی٘ است؟ منافق بعدی کیست؟!

جالب اینکه منافق خوان‌های دهه ۶۰، بعضا خود منافق دهه ۷۰و٨۰ می‌شوند!

“منافق بزرگ” و “رسمی”، موجب استتار و حتی گاه عملیات فریب منافقان غیررسمی و اعلام ناشده می‌شود! آنان هم با متعلقات ایمان(ولایت، عدالت، ارزش‌های اسلامی و…) معاش کرده، حتی وزیر و وکیل می‌شوند!

تملق و خودنمائی و تظاهرهای اضافی و قسم‌های مؤکد و نشانه‌های دیگر هم اگر خوانده شود، جامعه حزب الهی جرأت نمی‌کند بعض مقابلین با منافق بزرگ و رسمی را منافق بپندارد (آن هم در وانفسای دشمن‌زدگی)!

اختلاس‌گری خیّر نما راحت تا برخی سران نفوذ کرد. آیت الله بهجت درخواست ملاقاتش را نپذیرفت. سر راه ایستاد. به خیر و خوبی معرفی‌اش کردند. تا چشم آیت الله به او افتاد فرمود: از همه کارهای خیرت توبه کن!

گفتنش سخت است اما ظاهرا برای زمین‌گیر کردن نفاق، “ایمان” کافی نیست؛ “ایقان” (مرتبه یقین) می‌خواهد.  باید “تفرّس”، “توسّم” و نشانه‌شناسیِ اهل یقین را بین گروه‌های فعال اجتماعی-سیاسی  و شوراهای انتصاب توزیع کرد؛ تا منافق به “لحن قول” و “طور فعل” شناخته شود و زیر آن لو رفتن، ذلیل شود! و الا بشکل رسمی آن وفور را نمیشود جمع کرد.

اللهم انا نرغب الیک  فی دوله کریمه… تُذل بها النفاق و اهله!

محسن قنبریان
۹۹/۱/۲۰

سخنرانی/ انقلاب اسلامی و اضطرار به امام زمان(عج)

سخنرانی ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در شب نیمه شعبان با عنوان «انقلاب اسلامی و اضطرار به امام زمان(عج)» منتشر می‌شود.

دریافت سخنرانی «انقلاب اسلامی و اضطرار به امام زمان(عج)» | “دریافت از پیوند کمکی

چند ایده نیمه شعبانی از دوستان

  1. گروهی جهادی یا هیأت و کانونی فرهنگی برنامه جشن خود را در محرومترین نقطه شهر یا منطقه شان با تصویرکردن آن محرومیت تبلیغ کند و قبل از آن ضروری ترین نیاز اهالی را شناسایی و اطلاع رسانی کند و:

    الف)
    با جذب خیّرین مومنی به آن نیازها وعده تأمین بخشی از آن نیازها را شب جشن اعلام کنند.
    فراموش نکنیم امام زمان(ع) به علی بن مهزیار با وجود ۲۰سال سفر به تمنای دیدار امام، گله کرد که: “ولی شما به زیاد کردن اموال خود و فخر فروشی بر ضعفای مومن روی آوردید…”(۱)
    و از سوی دیگر هم امام صادق(ع) فرمود: “هرکس قادر نیست صله و هدیه اش را به ما اهلبیت برساند، به شیعیان صالح ما بدهد که ثواب صله به ما را دارد”(۲) از این بابت میشود هدایای مومنین به امامشان در شب تولدش را هم جذب به رفع نیاز شیعیان امام اختصاص داد.

    ب) 
    با مسئولین شهری درباره نیازی جدی و ضروری در آن منطقه از قبل جلسه گرفته و وعده حل اقلا یک نیاز را بگیرند که رسول الله(ص)فرمود: “هرکس حاجت نیازمندی را که توانایی ابلاغ ندارد به صاحب منصبی برساند خداوند در قیامت قدمهایش را برصراط استوار دارد”(۳).
    ج)زمینه دیدار و گردشی کوتاه برای مومنین حاضر شده در جشن را در آن منطقه محروم یا حاشیه نشین فراهم کنند تا دیدن محرومیت ضعفاء، “احساس دردمندی” در آنها پدید آورد و امام زمان خواهی را با حج و عمره تکراری (مثل ابن مهزیار)و سایر اعمال اینچنین دنبال نکنند.
    (چون خوزستانی ام پیشنهاد دیدن برخی مناطق سیل زده این استان حتی مثل عین دو در خود اهواز را هم می افزایم که قبل از سیل هم وضعیتی نابسامان تر از برخی مناطق سیل زده اخیر کشور داشته اند!)
  2. جلسات و هیأت و تکیه های بزرگ که احیانا امکان برگزاری در مناطق محروم حاشیه را ندارند میتوانند از جوانان یمن یا بحرین و…(که در دانشگاه و حوزه ایران هستند یا در رسانه ها حضوری داشته اند) دعوت تا بی واسطه استضعاف عجیب معاصر و کنار دست ما را برای مخاطبین توصیف کنند و اضطرار به ظهور ولیّ مطلق را در مخاطبین بیفزایند. شاید برخی گروههای فعال جهادی در مناطق بسیار محروم کشور خودمان هم بتوانند جایگزینی دیگر باشند .

با تشکر از ایده خوب احیاء روز جهانی مستضعفین.

۱)دلائل الامامه ص۵۴۱و۵۴۲
۲)من لایحضره الفقیه ج۲ص۷۳
۳)تحف العقول قسمت جملات قصار پیامبر(ص).