بایگانی برچسب: s

چی کتاب جدید منتشر شد

دور کتاب «به اضافۀ مردم» در یک دقیقه

دکتر روح‌الله رشیدی، نویسنده و پژوهشگر در کتاب «به اضافۀ مردم»؛ برخی اصول و قواعد کار فرهنگی را به استناد تجربیات ارزنده تاریخ انقلاب اسلامی مرور می‌کند.

این کتاب اصول اساسی و بنیادی کار فرهنگی و اجتماعی چون مردم‌محوری، مشارکت‌پذیری، عملیات‌محوری، فرصت‌محوری و مانند آن‌ها را شرح می‌دهد.

«به اضافۀ مردم» در ۱۰ فصل به بررسی ۱۰ قاعده اساسی در کار فرهنگی و تشکیلاتی پرداخته و در هر فصل، مثال‌‌هایی از خاطرات و تجربه‌های عینی افراد، جهت کاربردی شدن این قواعد آورده است.

این اصول ده‌گانه، اگر چه از هم جدا هستند، اما عملاً در دل هم قرار دارند. در واقع ما با یک منظومه نظری و عملی مواجه هستیم.

معرفی کتاب

 شامگاه روز پنجشنبه ۲۲سپتامبر۱۹۸۸ در ایستگاه قطار شهری شیکاگو در حضور جمعی از مردم، زنی مورد تجاوز قرار گرفت. گزارش کوتاهی از این حادثه، بر اساس گفته های پلیس در روز جمعه در روزنامه نیویورک تایمز روز یکشنبه به چاپ رسید. نکته شایان توجه در آن گزارش، این بود که هیچ کس برای کمک به قربانی از جای خود حرکت نکرد، با وجود آن که این تجاوز در ساعت‌های پر رفت و آمد روز انجام شد. فریادهای زن بی پاسخ ماند. به طوری که کارآگاه دیزی مارتین بیان کرده «چندین نفر به آن صحنه می ‌نگریستند و زن از آنها کمک خواست، اما هیچ کس پاسخی ندارد».

مایکل کوک پس از آن مروری بر اخبار ارائه شده از این رویداد در برخی از نشریات آن روز کرده و از این که کسی برای دخالت در این رویداد زشت احساس «وظیفه» نکرده، و حتی خبر آن هم چندان اهمیتی نداشته، شروع به تحلیل مبانی اجتماعی و فرهنگی این بی احساسی می‌کند:

«فرهنگ ما تعریف خاصی برای این ادراک ندارد. درست است که حقوقدانان و فیلسوفان ما بحث هایی دارند که ما در چه مواردی وظیفه ای برای «امداد و نجات» داریم، اما این بحث مهجورتر از آن است که به عنوان فرهنگ ما به تفصیل توصیف شود.»

این مسأله مایکل کوک را که روی فرهنگ اسلامی کار می کند، به فکر آن می اندازد که در حقوق اسلامی، چه تدارکی برای این مسأله دیده شده است. از اینجاست که به سراغ این بحث آمده و یک کتاب دوجلدی مجموعا ۱۱۰۰ صفحه تألیف می‌کند.

وی در ادامه بحث بالا می‌نویسد:‌

«اسلام، بر عکس، نام و تعالیمی ویژه برای چنین وظیفه اخلاقی گسترده‌ای دارد. نام آن امر به معروف و نهی از منکر است».

هنجار سازی مترفین!


از کجا باید شروع کرد؟!

  • آیه۱۶ اسراء فسق جوامع را سرریزِ شادخواریِ مترفین می خواند؛ که موجب هلاک اجتماعی میشود.
  • دهه۷۰ تهاجم فرهنگی صرفاً برون زا قرائت شد و به سهم درون زایش در طبقه نوکیسه، کمتر توجه شد. طبقه برخوردار که زد و بند با برخی لابی های حاکمیت هم بلد است، سبک زندگی خود را می خواهد: اتراف و شادخواری با فسق و پرده دری تلازم دارد.
  • گشت ارشاد هم در همان ناقص الخلقه بودن، این طبقه را در شاپینگ مال ها و مظاهر دیگر اشرافیت، کاری نداشت و دختران خیابانها و پیاده شدگان مترو را کار داشت!
  • به اندازه ای که برخورد قضایی چاره است:
    – مالک کافه های اشرافی پیتزا و بستنی طلا و… را در مالش، ممنوع التصرف کردن[۱].
    – مالیات بر اشرافیت (پنت هاوس ها، ماشین های چند میلیاردی و…)
    – مقررات گذاری برای تبلیغات و کسب سلبریتی ها!
    – و…
    هم شرعی بود (برخی از قدماء هم فتوا داشت) و هم برخی در عرف دنیا نمونه دارد و هم برخی تا مرز قانونِ (البته بدون اجرا) در کشور رفته است!
    شروع از اینجا شرعی تر است یا منع خدمات عمومی به مشتریان معمولی اما بی حجاب؟!!
  • بدون عدالت اقتصادی و اقلش عدالت توزیعی با قله تراشی از مترفین، اینبار هم موج حجاب و عفاف به سرانجام نمی رسد!

محسن قنبریان

[۱] مولتی میلیاردرهای سفیه!

منطق بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور

ساختارها همیشه و همه جا “پیکر” برای یک “روح” اند.

 در این ۴۳سال فقط ساختارهای فرهنگی فربه، موازی، فرسوده و ناکارا نشده اند؛ رویکرد فرهنگی-اجتماعی مان هم غیرفراگیر، محافظه کار، امنیتی زده، قدیمی و نابه روز شده است.

مثلا هنوز از “اقناع” می گوییم (تازه همان چیزی که یافت می نشود!)!

اما اقناع، توقعِ رویکرد فرهنگی مونولوگ است. از منبر تا ارشاد، از کلاس تا صدارت، بگوییم تا قانع شوند! جامعه گوش، ما زبان!

معجزه انقلاب اسلامی این بود که یک “ولاء اجتماعی متقابل” در بین همه ملت آفرید (تحقق آیه۷۱توبه).

 ذیل “ولاء سیاسی فقیهِ انقلابی و ساختارنوکُن”، ولاء عمومی ملت نسبت به هم و نسبت به حاکمان شکل گرفت(اصل۸و۲۶ و…قانون اساسی).

ولاء، فاعلیت است؛ ولاءِ همگانی، همه گویی و همه کُنشی است؛ فرهنگ حاصل از آن “برآیندی” است نه “فرآیندی”؛ تعامل پایین و بالاست نه از بالا و فرمایشی.

مثلا “خواهر بی حجاب”، هم “برادر مسئول” را نهی از منکر می کرد و هم از سوی خواهر یا برادری، نهی از منکر می‌شد؛ “عدالت” و “عفاف” در برآیند کلی نزدیک به هم سیر می کرد و هیچکدام به نفع دیگری تأویل نمی رفت.

آن روح انقلابی را باید به فرهنگ، به همه ملت، به همه عرصه های دخالت عمومی و به همه اجتماع برگرداند/ رسمیت شمرد؛ و الا بازسازی ساختارهای فرهنگی هرچه باشد انقلابی نیست، نخبه‌گرا، هوادار پسند و از بالا به پایین و پیشاپیش شکست خورده و فقط بودجه خور است!

محسن قنبریان ۲۴ مهر ۱۴۰۱

سلبریت گزیدگی!

ژان ژاک روسو _اولین کسی که مفهوم حقوق بشر را به کار برد_ قبل از دنیای دیجیتال، کاندیداشدن سلبریتی ها برای امر سیاسی را منع کرد. نوشت:

“بازیگران نباید نامزد انتخابات شوند چون شاید بدون هیچ تخصصی و صرفاً با استفاده از تکنیک های متقاعد کننده، کنترل مملکت را به دست بگیرند”!

دنیای دیجیتال و لایک جای صندوق رأی نشست و سلبریتی ها عملا کنترل مملکت ها را دست گرفتند!

به تعبیر جورج مونبیو در گاردین؛ “یکی از نتایجش این است که هیچ موضوعی، موضوعیت نمی یابد مگر زمانی که از دهان یک هنرپیشه خارج شود. فروپاشی اقلیم، آوارگان، حقوق بشر، آزارگری جنسی به نظر می رسد هیچ یک از این مسائل نمی توانند بدون اینکه به هالیوود بروند مطرح شوند”!

اولویت بندی ها و جهت دادن به خواست های عمومی را آنها با همان مقدار تخصص و تعهد شان عهده دار می شوند!

خوب چه اشکال دارد؟! وقتی برای حقوق بشر یا آوارگان و امور شریف نظرها را جلب کنند!

مشکل این است که آنها فقط مشهور نیستند؛ فقط نظرها را جلب نمی کنند؛ بلکه معمولا طبقه اجتماعی خاصی شده اند.(با پوزش از افراد شریف این طبقه)

سلبریتی در بستره سرمایه داری و در ارتباط با بازار و ذیل حمایت دولتِ بازار، متولد و رشد می کند پس نوعا علیه ارزشهای آن نمیتواند اقدام کند! برای تبلیغ ارزشهای دنیای آزاد، هویت گرفته است. پس انتقاد و خواستِ طبقات پایین را با واژگان خود و پس از درونی کردن برای خود، ترجمه و قالب بندی می کند! (اگر نگویم خواسته های طبقه خود را به فرودستان حقنه می کند)!

چاره در چنین دنیایی چیست؟!

پتانسیل های اجتماعی اگر با سلبریتی ها، جنبشی شوند که در آسمان تمنیّات آنها صورت بندی میشوند!

رسانه ملیِ یک انقلاب فرهنگی، قرار بود دانشگاه شود!

یعنی “اندیشه ها” را مقابل “چهره ها”، ضریب رسانه ای دهد و عملا مقابل سلبریتی زدگیِ انتقادها و خواست ها قرار گیرد.

بدون محافظه کاری مساله های جامعه را با تضارب آراءِ صاحبان اندیشه به جامعه بکشاند و با راهبری آنها جنبش های اجتماعی را در نظام ارزشی مقبول، سامان دهد.

پ.ن:

– مساله چگونگی مواجهه درست با نحوه پوشش در اتمسفر سلبریتی ها، آزادی جنسی و علیه مطلق حجاب ترجمه میشود!

– هیچ مواجهه علمی بین صاحبان اندیشه در رسانه های فراگیر ضریب نمی گیرد. (حتی برنامه ای کم بیننده بدین خاطر تعطیل میشود!)

– پلیس و بدنه انقلابی، جلوداران قافله را خط شکنان هنجارهای جامعه (عده ای از سلبریتی ها) می بینند؛ پس گشت ارشاد را سنگر مقاومت گرفته، برآن اصرار می کنند!

– رسانه های دشمن از سوژه های رویه های جاری، سریال ساخته و به جنگ اصل نظام می برند!

– بخاطر حفظ نظام، کل پروژه، امنیتی می شود!

حالا دیگر سؤال از رویه ی ناقص یا معیوب ارشاد، بهانه برای زدن نظام جلوه می کند!

* این چرخه در مسائل دیگر (بنزین و…) تکرار میشود

آنچه جایش بین:

سلبریتی_رسانه‌دشمن / امنیتی_رسانه‌ملی؛ خالی است: دانشگاه تلویزیونی_مجازی است تا نیاز و تقاضای مردم را بشکل اصیل و معقول برای سیاستگذار صورت بندی و مردم را هم اقناع کند.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۶/۲۹

عدالت حاکم، جود شهروند!

دشمنان سرمایه داری و کمونیست ها، ضد خیریه اند! میگویند اعتراض طبقه فرودستان علیه وضعیت حاکم را تسکین می‏‏‌دهد[۱]!

کاپیتالیست ها، خیریه را جای عدالت قرار می دهند! در نظام طبقاتی و تبعیض شان، میلیاردرها خیریه دارند و البته از آن انحصاراتی در بهداشت و آموزش طلب می کنند[۲]!

در تعالیم اهلبیت(ع)، عدالت سیاست عام(سائس عام) و وظیفه حاکم است و جود حاکمان از بیت المال مذموم!

اما از فقر هم استفاده ابزاری برای قیام علیه ظلمه نمیشود. جود برای شهروندان یک ارزش است. اهلبیت(ع) در زمان جور اهل جود بودند.

(تفصیل را در سخنرانی حجت الاسلام قنبریان شب شهادت جواد الائمه(ع) در مسجد دانشگاه تهران ببینید.

دریافت نسخه صوتی «عدالت حاکم، جود شهروند» | “دریافت از پیوند کمکی

[۱] بیشتر بخوانید: علیهِ خیریه

[۲] ر.ک: پیامبران جدید سرمایه

جنگ روانی و توطئه فرهنگی مأمونی!

  • استقبال عجیب مردم از امام رضا(ع) در مسیر مدینه تا مرو، بخصوص اجتماع عظیم نیشابور، دستگاه عباسی را لرزاند و به فکر توطئه ای فرهنگی و جنگی روانی انداخت!:
    “ساخت و انتساب اتهامی به امام رضا(ع)؛ آنقدر ظریف که در مردم جا بگیرد، و آنقدر شنیع که بشود امام را بخاطرش مجرم کرد!”
  • ساختند و گرفت! و امام را در سرخس به همان اتهام مدتی زندانی کردند!
    ملاقات کوتاه اباصلت با امام توطئه را برایمان پرده برداری می کند. به امام می گوید:
    -: یابن رسول الله مردم از شما سخنانی حکایت می کنند!
    – : چه می گویند؟!
    -: می گویند: شما فرموده اید: مردم بندگان ما هستند!
  • تأویل بردن “ارادت مردم” به “بردگی”! + و “نقل کرامات حضرت” در این سفر به “اظهار ربوبیت”! + چاشنی کردن و بزرگ نمایی چند سوژه غالی = تکمیل پروژه مامون و ارکان جنگ روانی-فرهنگی علیه امام.
    حالا اتهام بزنند که خود امام مدعی است: همه مردم بردگان و بندگان اویند!
  • جالب، برخورد امام با این توطئه است:
    – در زندان سرخس روزی ۱۰۰۰ رکعت نماز می خواند، طوری که مجالی برایش نمی ماند!
    اینگونه “چهره بندگی” خود را پررنگ تر و شبهه و اتهام “ربوبیت” را دفع می کند.
    – در همان ملاقات کوتاه (پس از شکایت به خدا از این اتهام) پاسخ نقضی شیرینی به دهان اباصلت می گذارد. می‌فرماید: “اگر مردم براساس آنچه می گویند همه بردگان مایند، پس آنها را به چه کسی خواهیم فروخت؟!!”

پ.ن:

دستگاه های مامونِ جهانیِ زمانت را بشناس اما از سوژه شدن غالیان و افراطی ها برای تاویل دادن دو رکنِ حق دیگر به ناحق هم غافل نشو!

کارگردان عنکبوت مقدس صراحتا گفت: “موضوع فیلم، یک قاتل زنجیره ای نیست یک جامعه قاتل زنجیره ای است!”

تصویر این زنجیره در یک جامعه (ایران اسلامی) از کجاست تا کجا؟!

از یک قاتل مذهبی(!) تا یک حرم مذهبی!

خودش می گوید:”البته بیان اینکه این مرد یک مرد متدین است برای داستان مهم است، حلقه او را به یک حرم بزرگ -که نماد رسمی ادیان است- متصل می کنیم؛ بلکه کل موضوع مربوط به چیزی است که خوب می دانید…”!

موضع گیری ات امام رضایی باشد نه تایید و تکثیر سوژه های دروغ!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۳/۱۸

آموزش حق نه کالا!

دهها ساعت بحث فقهی-کلامی بهتر از رفتار فطری معلمان عزیز نمی تواند ثابت کند که آموزش کالا نیست و حقی همگانی است.

اگر کالا بود در قبال مزدی ناچیز این صحنه ها خلق نمی شد!

کاش نئولیبرال های ریشو و ریش تیغ بفهمند با کالا کردن آموزش و پولی کردن مدارس چطور زیبا ترین صحنه های انسانی را از حافظه بشر محو می کنند!

انتظام نهادهای خانوده و حکومت در شریعت

هردو نهاد مبتنی بر ولایت است. در خانواده ولایت أب و جد و در حکومت ولایت امام یا نائب الغیبه.

  • ولایت در هرجا یعنی رعایت مصلحت متعلقین. در خانواده رعایت مصلحت اعضا توسط پدر و شوهر؛ در جامعه، مصلحت مردم
  • ترتیب اولیاء از مسلمات فقه است یعنی ولایت پدر و وصی در خانواده مقدم بر ولایت حاکم است.
    اگر اینها نبودند یا شرایط ولایت را از دست دادند در مواردی نوبت به حاکم می رسد که مصلحت اهل خانه را تدارک کند.

در مواجهه با معضلات مدرن مثل کودک آزاری، کودک همسری، فرار دختران و… دو رویکرد برای تصحیح رخ می نمایاند:

  1. رویکرد مبتنی بر انتظام یاد شده:
    در این رویکرد با لحاظ ولایت خانواده و ترتیب اولیاء سراغ حل معضل می رویم. در واقع ارتقاء فرهنگی واحد خانواده وجه همت است.
  2. در رویکرد دوم:
    لویاتان و دولت متمرکز و مقتدر جای ولایت خانواده را خود می گیرد و با قانون گذاریِ یکنواخت و ضمانت های اجرایی اش سراغ حل معضل می رود؛ مثل اورژانس اجتماعی، قانون منع ازدواج زیر ۱۸ سال با منع ثبت در شناسنامه و ندادن یارانه و…!(البته هنوز قانون موجود به این الزام نرسیده!)

در رویکرد اول، شاهد این نظم شرعی هستیم که بعضا متفاوت از فرهنگ های محلی ماست:

  1. لزوم اختیار و رضایت دختر در قبول شوهر؛ بلکه حتی المقدور ایجاد ازدواج عاشقانه:
    – پدر حق عَضل ندارد؛ یعنی با وجود تمایل دوشیزه به همتای خودش، حق مانع شدن ندارد و در صورت منع، ولایتش ساقط است
    – بر دختر رشیده نیز در انتخاب همسر، ولایتی ندارد[۱].
    اما فرهنگهای استبداد زده همانطور که حاکم مستبد را جای ولیّ منتخب تئوریزه می کرد از ولایت پدر و شوهر نیز خوانشی مستبد و مالکانه می کند.
  2. حفاظت از خانواده ی با اختیار و علاقه ساخته شده:
    – بخلاف اغلب فرهنگهای محلی، شریعت بر مجرد نسبت به متاهل سهل گیری حقوقی بیشتری دارد! این تسهیل در اجازه، میزان مراوده(احکام آشنایی و خواستگاری)، سطح مجازات در ارتکاب منکرات و… بین مجرد و متاهل متفاوت است.

این تنوع حقوقی یک فلسفه روشنی دارد:
– آسان گیری ها در جهت تسهیل ازدواج اختیاری و انتخابی برای مجرد است.
– و سخت گیری ها برای ضمانت بقاء و حفاظت خانواده ای است که متاهل با انتخاب و اختیار خود تشکیل داده است.

تطبیق فرهنگها و سنت های محلی به نظم و تراز شرعی، رویکرد اول حکمرانی است که با مجموعه ابزار حکمرانی باید انجام شود.

اما ورودهای لویاتانی حکومت بنام حمایت از زن و کودک، با نشستن جای متولی خانواده(که در رویکرد دوم هست) آثار منفی بسیاری دارد که از جمله آن تبدیل واحد خانواده به سلول های بریده از همِ شهروندی است.

شوک های اجتماعی حاصل از سوء عملکرد یا حتی جنایات برخی پدران و شوهران، زمینه سیاسی لازم برای پیشروی حکومت به سپهر خانواده را می سازد. در حالیکه این جابجایی غیر از نابودی هویت خانواده، افزایش همان آسیب ها را در پی خواهد داشت!

البته این هرگز به معنای سلب صلاحیت از فاقد شرائط و مجازات خاطیان به حقوق زنان و کودکان نیست؛ بلکه تک سایز گرفتن همه خانواده ها و وحدت رویه با روش های حکمرانیِ محدود کننده منظور است.

محسن قنبریان

[۱] ر.ک: اللمعه/و هم: ماده۱۰۴۳ قانون مدنی

سخنرانی/ رابطه دوسویه علوم انسانی با ادبیات و هنر

دریافت سخنرانی «رابطه دوسویه علوم انسانی با ادبیات و هنر» | “دریافت از پیوند کمکی

مقایسه این رابطه در گذشته تمدنی ما و الان!
  • فیلمساز از علوم انسانی اسلامی ارتزاق نمی کند و آن اندیشه چیزی برای فیلمساز نیاورده؛این گسست اصلا خوب نیست.
  • روایت های کانال کمیل و هویزه و… در علوم انسانی ضریب اباء از ضیم تعریف نکرد!
  • پشت برخی از مستندهای عمار باید پیوست نگاری نظری عدالت می شد.
  • از پیوست عدالت تا نظریه عدالت.
اگر این گسست پر نشود باید منتظر شورش پوپولیستی باشیم!
  • علمِ پولی و نگرفتن مساله از میدان عمومی موجب استبداد شایستگی می شود
  • عدم توازن در حقوق خصوصی؛ حق مالکیت معنوی با حق مسکین در مطالبه زکات شهرش را مقایسه کنید!
  • در فقه معاصر هم فقه بورس و پول بیشتر از کار و دستمزد و تعاون پرداخته می شود!
  • در این فضا حرفهای غیر دانشی از مساله های میدان شکل می گیرد و پوپولیست می زاید!

 

* گوش دادن این ارائه کوتاه را به اهالی علوم انسانی و ادبیات و هنر توصیه می‌کنیم