بایگانی برچسب: s

جنگ روانی و توطئه فرهنگی مأمونی!

  • استقبال عجیب مردم از امام رضا(ع) در مسیر مدینه تا مرو، بخصوص اجتماع عظیم نیشابور، دستگاه عباسی را لرزاند و به فکر توطئه ای فرهنگی و جنگی روانی انداخت!:
    “ساخت و انتساب اتهامی به امام رضا(ع)؛ آنقدر ظریف که در مردم جا بگیرد، و آنقدر شنیع که بشود امام را بخاطرش مجرم کرد!”
  • ساختند و گرفت! و امام را در سرخس به همان اتهام مدتی زندانی کردند!
    ملاقات کوتاه اباصلت با امام توطئه را برایمان پرده برداری می کند. به امام می گوید:
    -: یابن رسول الله مردم از شما سخنانی حکایت می کنند!
    – : چه می گویند؟!
    -: می گویند: شما فرموده اید: مردم بندگان ما هستند!
  • تأویل بردن “ارادت مردم” به “بردگی”! + و “نقل کرامات حضرت” در این سفر به “اظهار ربوبیت”! + چاشنی کردن و بزرگ نمایی چند سوژه غالی = تکمیل پروژه مامون و ارکان جنگ روانی-فرهنگی علیه امام.
    حالا اتهام بزنند که خود امام مدعی است: همه مردم بردگان و بندگان اویند!
  • جالب، برخورد امام با این توطئه است:
    – در زندان سرخس روزی ۱۰۰۰ رکعت نماز می خواند، طوری که مجالی برایش نمی ماند!
    اینگونه “چهره بندگی” خود را پررنگ تر و شبهه و اتهام “ربوبیت” را دفع می کند.
    – در همان ملاقات کوتاه (پس از شکایت به خدا از این اتهام) پاسخ نقضی شیرینی به دهان اباصلت می گذارد. می‌فرماید: “اگر مردم براساس آنچه می گویند همه بردگان مایند، پس آنها را به چه کسی خواهیم فروخت؟!!”

پ.ن:

دستگاه های مامونِ جهانیِ زمانت را بشناس اما از سوژه شدن غالیان و افراطی ها برای تاویل دادن دو رکنِ حق دیگر به ناحق هم غافل نشو!

کارگردان عنکبوت مقدس صراحتا گفت: “موضوع فیلم، یک قاتل زنجیره ای نیست یک جامعه قاتل زنجیره ای است!”

تصویر این زنجیره در یک جامعه (ایران اسلامی) از کجاست تا کجا؟!

از یک قاتل مذهبی(!) تا یک حرم مذهبی!

خودش می گوید:”البته بیان اینکه این مرد یک مرد متدین است برای داستان مهم است، حلقه او را به یک حرم بزرگ -که نماد رسمی ادیان است- متصل می کنیم؛ بلکه کل موضوع مربوط به چیزی است که خوب می دانید…”!

موضع گیری ات امام رضایی باشد نه تایید و تکثیر سوژه های دروغ!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۳/۱۸

هبوط علم دین‌!

چگونه عالمان معتزلی عصر مأمون عدالت را در فلسفه اجتماعی رها کردند؟

و چگونه امام رضا(ع) رها نکرد؟

هبوط به این است که علم را خالی از تعهد کند و آن را به یک قیل و قال تنها تنزل بدهد.

 برای فهم بهتر پروژه مأمون به آنچه عالمان معتزله دچارش شدند اشاره می‌کنم:

معتزله پنج اصل اعتقادی داشتند:”توحید” و “عدل”، “وعد وعید”-که در مورد خداوند است-، “منزله بین المنزلتین”-که در مورد گناهان کبیره بود- و یکی هم “امر به معروف”. این امر به معروف را به عدل متصل می‌کردند و به تعبیری یک جور فلسفه اجتماعی می ساختند.

 آقای هانری کربن در «تاریخ فلسفه اسلامی» اینگونه آورده است که «از نظر معتزله عدل به معنای دوری جستن فرد از شرّ و ظلم نیست بلکه عدل عمل جمعی امت برای ایجاد برابری و وفاق اجتماعی است تا هر فرد بتواند امکانات بالقوه خودش را تحقق بخشد».

 عدلی که اینجا از آن صحبت شده، یک عدل اجتماعی است که به یک فلسفه اجتماعی تبدیل می‌شود.

در ادامه می‌گوید «بدین سان اختیار و مسئولیت انسانی به صرف کاربرد قوای فردی محدود نمی‌شود بلکه به مجموعه امت بسط می یابد یا باید بسط یابد». بعد می‌گوید که «این اصل (یعنی امر به معروف) به کرات در کتاب آسمانی اسلام بیان شده است اما اهمیت مکتب معتزلی در این است که اصل عمل اخلاقی و اجتماعی را بر مبنای اصل کلامی عدل و اختیار انسانی قرار داده است».

یعنی این ها(معتزله) آمدند و آن عدلی که ما نیز در باورها داریم که هر چه عدل است خدا می‌کند نه هر چه کرد، عدل است(که اشعری ها می‌گویند) این را معتزله تا یک فلسفه اجتماعی آوردند که از آن امر به معروف و نهی از منکر دربیاید و امت بتوانند عدالت اجتماعی درست کنند و شاه جور را نپذیرند.

 شما منتظرید تا ببینید که معتزله با این فلسفه بزرگ اجتماعی چه با شاهان جور می‌کنند؟ حالا امام رضا(ع) را با معتزلی های بزرگ دوران خودش مثلاً احمد بن ابی دو‌ءاد -که قاضی القضات مامون شد- یا ثمامه بن اشرس -که مشاور نزدیک مامون بود- یا بشر بن معتمر -که از نزدیکانی بود که به عنوان شاهد‌، عهدنامه ولایتعهدی را امضا کرده است- مقایسه کنید.

می بینید که این افراد واقعاً علم شان هبوط کرد یعنی همین مقدار هم که معتزله در مورد عدالت و کشاندن آن تا امربه معروف و نهی از منکر می‌گفتند، چیزی از آن گفته نمی‌شد و حتی برعکسش اتفاق افتاد.

ماجرای «محنه القرآن» که تفتیش عقائد بود که اگر کسی مثل امام رضا(ع) جلوی این ماجرا نمی ایستاد ممکن بود که یک دوره تفتیش عقائد همچون دوران قرون وسطی در اسلام نیز اتفاق بیافتد. از عجائب تاریخ است که معتزلی هایی که به دنبال آزاداندیشی بودند و علیه سلاطین جور از امر به معروف و نهی از منکر حرف می زدند و از عدالت اجتماعی می‌گفتند تبدیل به اصلی ترین افرادی شدند که تفتیش عقائد را شروع کردند. در ماجرای «محنه القرآن» انسان ها را تفتیش می‌کردند که شما بگویید که به مخلوق بودن قرآن معتقدید یا برعکس؟! همین احمد بن ابی دؤاد متصدی بود و محاکمه می‌کرد.

خوب این یعنی هبوط! معتزله از حرف هایی که در عالم تئوری می زدند که عدالت را از خدا شروع می‌کردند و تا فلسفه اجتماعی می آورند و تا تکلیف امربه معروف و نهی از منکر امتداد می دادند؛وقتی عالمانش درباری شدند هبوط کرد.

مامون می‌خواست همان کاری که با معتزله کردند، را با امام رضا(ع) کند؛ که علم امام رضا فقط در قیل و قال معلوم شود که کمتر یا بیشتر بلد است بلکه تعهدش را -تعهدی که نسبت به عدالت اجتماعی، خدای خود و تکلیف بندگان و مستضعفان و محرومان دارد- را از او بگیرند.[که موفق نشد/ تفصیل را در مصاحبه و مجموعه ویدئوهای اسلام ناب ببینید]

دریافت فایل مصاحبه «پروژه مأمون به اسارت بردن مفهوم امامت بود»

مصاحبه/ پروژه مأمون به اسارت بردن مفهوم امامت بود

مصاحبه روزنامه قدس با حجت الاسلام قنبریان منتشر می‌شود.

دریافت فایل مصاحبه «پروژه مأمون به اسارت بردن مفهوم امامت بود»