بایگانی برچسب: s

اولین تحجر پس از انقلاب در حوزه زنان

خانم منیره گرجی فرد تنها زن حاضر در مجلس خبرگان قانون اساسی است. او همسر یک کفاش ولی سخنران پرشور قبل از انقلاب، گاه همراه طالقانی و گاه حتی در مدارس یهودی است.

وقتی وعده های برخی زنان غربزده برای مجلس خبرگان را می شنود، برای حفظ انقلاب و با حمایت شهید بهشتی کاندید می شود و نزدیک ۲میلیون رای می گیرد.

اولین مواجهه خط تحجر با او در همان مجلس خبرگان است. نماینده ای می گوید: این مجلسِ گناه است! یک زن و ۷۰ مرد؟! و تهدید می کند اگر این زن بیرون نرود ما می رویم!

خانم گرجی پشت تریبون می رود و می گوید: من مطمئنم گناه نمی کنم هرکس فکر می کند مجلس، مجلس گناه است تشریف ببرد!

می گوید آن مجلس سه ماهه، اندازه ۵۰۰سال رنجش داده است! و البته از حمایت یاران صدیق امام هم گفته است.

درباره اش گفته اند اصول مربوط به زنان با تلاش و کوشش او بود.

حتی برای حذف قید “رجل” در شرایط رئیس جمهور تلاش می کند پیش امام می رود و امام می فرماید شما نماینده اید بگویید چه کنیم؟!

* قسمتی از مصاحبه شان را اینجا بخوانید: ناگفته‌های خواندنی تنها زن تاریخ خبرگان

* پ.ن: در ویدئو خانم گرجی فرد از تحقیر زنان می گوید که خداوند سرّ الهی را به یکی از آنان گفت اما در رادیو و تلویزیون گفته میشود: اسرار خود را به زنانتان نگویید!

محسن قنبریان

حرف نو و نامیرای انقلاب اسلامی چیست؟!

نانو، سلول بنیادین، موشک نقطه زن و… نوآوری هستند اما حرف نوی انقلاب اسلامی نیستند؛ اینها را بخاطر عقب نماندن از دنیا بدست می آوریم اما با حرف نوی انقلاب آمده ایم دنیای جدیدی بسازیم!

رهبر انقلاب تاکنون ۳۵بار از این حرف نو اساسی و بنیادین سخن گفته اند:

حرف نو جمهوری اسلامی

تعابیر ازحرف نو انقلاب: جمع بین مردم و ارزشهای الهی و معارف اسلامی/ جمع توحید و کرامت انسان/ جمع بین پیشرفت های مادی و رضای الهی و حفظ ارزشهای الهی/ جمع بین مردم و خدا در حکمرانی/ تلفیق آراء مردمی با افکار اسلامی/ مردم سالاری دینی/ جمهوری اسلامی/ و…

توجه۱: این حرف نو، نه فقط در پیدایش حکومت، بلکه در حل همه مسائل حکمرانی مطرح است. مردم سالاری یعنی براساس دین و اسلام، سالار زندگیِ جامعه خود مردمند”.

راه حلهای بسیاری از محافل انقلابی برای معضلات حکمرانی این استاندارد را ندارد!

توجه۲: این حرف نو، دو رقیب و دیگری دارد که از محافل تصمیم سازی نظام دور نیستند بلکه هریک در ادواری سهمی از دستگاه تصمیم سازی یا بدنه حزب اللهی و جناح های سیاسی را تحت تاثیر قرار داده اند:

الف) اسلام لیبرال، غربگرا و… که جانب دنیا، مردم و… می ایستد و ارزشهای اسلامی را کم اهمیت می شمارد

ب) اسلام تحجر، واپسگرا و… که جانب ارزشهای اسلامی می ایستد و مردم و همراهی آنها را کم اهمیت می شمارد!

در حل هر مساله، این دو رقیب را هم باید توجه کرد!

این مجموعه فیش را در دهه فجر مطالعه و مداقه کنید.

محسن قنبریان

جامعه مقدس و اعتراض!

جامعه مقدس، جامعه ای نیست که حرم دارد، اربعین دارد و از مقدسات تبرک می گیرد! جامعه ای است که به فرمایش پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع)، ضعیف بدون لکنت حق خود را مطالبه می کند(عهدنامه مالک اشتر[۱])

قبل از کمپین ها و ثبت اعتراضات در سایتهای وزارتخانه های دنیا، امیرالمومنین بیت القصص(خانه شکایات[۲]) درست کرد.

نشستن کارگر معترض بر روی ریل راه آهن، بد؛ اما آن بدتر است یا نشستن ۴۰ساله روی اصل۲۷ و بستن آن؟!

نخبگان باید روی روشهای درست و کم هزینه اعتراض فکر کنند بلکه بر سر تحقق همین اصل۲۷ قانون اساسی هم!

* برای قضاوت بهتر فایل صوتی کامل این سخنرانی که در تاریخ ۷ آذر ۱۴۰۱ ایراد شده را اینجا ببینید.

محسن قنبریان

[۱] فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلى الله علیه و آله و سلم یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِن، لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّهٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع

(نامه۵۳نهج البلاغه)

[۲] امیرالمؤمنین علیه السلام؛ بنیان گذار صندوق بیت القصص

سخنرانی/ حَبِیسه یا مُحَرَّره؟!

درسهایی از نهج البلاغه به کلام حجت الاسلام قنبریان، در شام میلاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) ایراد شده است. این جلسه مورخه ۲۳ دی ماه ۱۴۰۱ برگزار شده است.

  • اشکال با خطبه ۱۷۲ و آیه ۵۳ احزاب
    – حبیس رسول الله!
    – مِن وراء حجاب!
  • اشکال به فراز نامه ۳۱

۵ پاسخ:

  1. معنای حبیس رسول الله(ص)
  2. اثر صدر آیه ۵۳ احزاب در معنای وراء حجاب
  3. جوابی قاطع از آیه ۱۵نساء
  4. سیره فاطمی خلاف آن خوانش از روایت منقول از ایشان
  5. اعراض به خاطر ادله قطعی
  • تکلیف افضلیت نماز زن در قعر خانه
  • تحفظ بر دلیل و بی جا بودن تعمیم

آیا صوت زنان، عورت است؟!

– سخن محقق اردبیلی و صاحب حدائق علیه این تعبیر و تکلفات اصحاب!

دریافت جلسه چهاردهم «درسهایی از نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

ادامه خواندن سخنرانی/ حَبِیسه یا مُحَرَّره؟!

خدا را شکر که هستی!

صدا (سرود دختران بالغ)، رنگ (روسری و حجاب برخی بانوان حاضر) و مهمتر سخنان حکیمانه، همه پیام بود؛ برای دو جانبِ افراطی و تفریطی نسبت به گفتمان اصیل انقلاب اسلامی:

ضرورت شرعی خواندن حجاب، ناظر به  نواندیشانی بود که از رد الزام تا انکار اصل وجوب و حجاب عرفی رفته اند. به سیاسیونی که اهمیت حجاب را دست چندم کرده اند، هم بود.

دختر خود خواندنِ کم حجاب و رد اتهام بی دینی و ضد انقلابی، خط روشنی مقابل جریان دیگر است که بیشتر از خشونت رفتاری، دچار درشت گویی زبانی درباره اینان است. یکبار شریک مفسدان اقتصادی خطاب می کند و یکبار برانداز!

جالب اینکه فرمودی قبلا به علماء دراینباره تذکر هم داده ای!

بخصوص این جمله پدرانه بسیار دلکش بود که: “من حسرت می خورم به آنجور اشک ریختن. می گویم ای کاش من می توانستم اینجور مثل این زن جوان اشک بریزم اینرا چطور میشود متهمش کرد؟”

فن آوری اجتماعیِ تصحیح حجاب، عمده اش با تأثیر و تأثر متقابل مردم بر هم انجام می شود و اندکی از برخورد با ناهنجاری ها، گردن حکومت می افتد. این تأثیر و تأثر متقابل جز با این نگاه حاصل نمیشود. باید محجبه و متشرع در بد حجاب هم فضیلتی قائل باشد و حتی امر و نهی او بر خود را بپذیرد تا زمینه اثر گذاری بر او هم فراهم شود. بی دین و برانداز دیدن بد حجاب، قفل کردن این فن آوری اجتماعی و رفتن به سمت برخورد صرفاً خشن است! (دقت کنید)

خدارا شکر که از نسل مطهری و بهشتی تو برای ما ماندی!

محسن قنبریان

۱۳/ درسهایی از نهج البلاغه

جلسه سیزدهم «درسهایی از نهج البلاغه» به شرح نامه ۵۳ نهج البلاغه پرداخته شده است. این جلسه مورخه ۹ دی ماه ۱۴۰۱ برگزار شده است. صوت این جلسه منتشر می‌شود.

دریافت جلسه سیزدهم «درسهایی از نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

روابط اجتماعی حاکم
  • تا اینجا از عیب جوی مردم، بخیل و ترسو و حریص منع و به حقگو ولو تلخ گو دستور داد
  • اینجا به همنشینی با اهل ورع و صدق دستور می دهد
    – ریاضت دادن آنها که اهل مدح و ستایش کردن نشوند!
    – آنچه موجب عجب و کبر حاکم میشود؟!
    – در صورت ستایشگر خاک بپاشید!
  • محسن و مُسیئ نزدت مساوی نباشد
    – تسویه بین بدکاران (از اشراف یا فقرا)
    – تئوری پردازی برخی در جبهه انقلاب که: عیب خودی را پنهانی ولی عیب غیر خودی را علنی بگویید!

مردان خدا پرده پندار دریدند!

شهیدان، شاهدان غیب و مردان خدایند. خصوصیت مردان خدا این است که پرده پندار و مَجاز را می درند و حقیقت را آشکارا می بینند؛ بلکه می نمایانند.

در سنت عرفانی ما: همه دنیا و ماسوی الله، پرده پندار است؛ لکن در عرفانِ اجتماعیِ خمینی کبیر(ره) مَجاز بر مَجاز در جهان های اجتماعی هم نشان داده میشود. سیاست های شیطانی، مَجازی بر پندار دنیاست که مردان خدا در کسوت شهادت و مبارزه اینرا هم می درند.

استخوانهای متبرّک آنها بعد از قریب ۴۰سال هم که بیایند با همه گمنامی شان، پرده پندارِ براندازان و انقلاب ربات های مجازی را پاره می کنند! حقیقتِ مردم ایران را دوباره نشان می دهند.

 بدون آنها هیچ رسانه ای نمی تواند پرده مَجاز شیطنت ها را پاره کند! واقعاً مردان خدا پرده پندار دریدند!(خوش آمدند)

درصدی از این مردم، گله مند هم هستند، حتی معترض؛ اما زیر تابوت مردترین های مردان جمهوری اسلامی، با نظامشان هستند.

 و الحق براندازند! برانداز همه توطئه ها و دژخیمی ها (آفرین به شما مردم)!

محسن قنبریان

تحجّر اگر حاکم شود…!

تحجر اگر حکمران جامعه ای شود چیزی از جنس طالبان می شود. کتاب نظام امارت اسلامی نوشته قاضی القضات طالبان با مقدمه هبه الله آخندزاده رهبر طالبان، مانیفست حکمرانی این گروهِ به حکومت رسیده است.

آنچه این روزها درباره منع زنان از کار و تحصیل در افغانستان می گذرد هم عمل به این کتاب است!

در جای جای کتاب زن، ضعیف و جای او در خانه معرفی شده است(ص۸۰و۸۱). نظام ربّانی درباره زن، بودن در خانه و تولد فرزند و سرپرستی اطفال است(ص۱۵۱و۱۵۲). تعلیم زنان باید در خانه و توسط محارم باشد. اگر ناگزیر به خروج از خانه شد، معلم، زن باشد. اگر این هم میسر نشد، بایستی میان دانشجویان زن و معلم پرده ای باشد(ص۲۵۴و ص۲۶۲) نویسنده برای فتوای به حرمت اختلاط به این شعر فارسی هم تمسک می کند: “زبیگانگان چشم زن کور باد/ چو بیرون شد از خانه درگور باد”!

نزدیک به این فتاوا در کنج حجره های ما هم پیدا میشود؛ لکن اسلامِ خمینی و متفکران انقلاب درباره زن نظرشان چیز دیگری بود. آن نظر، غیرِ شرعیت از اجتهاد روشمند، مقبولیت با رأی مردم را هم از آن خود کرد.

تحجری که امام(ره) تا روزهای آخر از آن نالید و در منشور حوزیان هم از آن حذر داد، بعیداست مشکلش، بودنِ خمینی بوده باشد و بعد از او به اصالت و زمانه شناسی برگشته باشد!

توجه: هروقت در جامعه مظاهر غربزدگی -مثل کشف حجاب و…- بروز می کند، آن قرائت متحجر موجّه جلوه می کند!

گفتمان اصیل انقلاب اسلامی، نقطه وسط و ثبات حرکت پاندولی جامعه است؛ هرچه حرکت به جانب تحجر منحرف شود، از آنسو به سمت غربزدگی برمی گردد و بالعکس!

محسن قنبریان

لوازم این نظر را آیت الله نمی‌پذیرد!

(صمیمانه با آیت الله محسن اراکی)

مقدمه

این طلبه کوچک هفته های قبل در بحث نقد و ابرام ها بر حکم محاربه و اعدام محسن شکاری و موج سواری بیگانه بر آن، ساکت بودم.

بیش از یک ماه پیش تر و در اول شروع دادگاه ها یادداشت کوتاهی، درباره مجازاتهای محارب و فحّاش با دو واسطه برای رئیس قوه قضائیه فرستادم -که نمیدانم به دستش رسید یا نه؟- و دیگر ساکت ماندم.

سخن اخیر استاد معظم آیت الله اراکی -که از حکم محارب و مفسد فی الارض به بغی هم ارتقاء دادند و تقریبا همه حاضران در اغتشاشات را شامل کردند- ناگزیرم کرد فقط دو پرسش از لوازم نظرشان بپرسم؛ که بعید می دانم دو لازمه را بپذیرند.

لازمه اول: جواز کشتار خیابانی!

به پایان خطبه۱۷۲ نهج البلاغه درباره باغیان جمل استناد کرده اند که حضرت فرمود:

“به خدا سوگند، حتی اگر به یک نفر از مسلمانان دست می یافتند و او را به عمد و بی هیچ گناهی می کشتند، کشتن همه آن لشکر (ذلک الجیش) برمن حلال بود، زیرا همه آنان در کشتن آن مرد حضور داشتند و این جنایت را منکَر نشمردند و به زبان و دست از او دفاع نکردند”.

نتیجه گرفته اند:

“طبق این فرمایش امیرالمؤمنین؛ جمعی که برای براندازی قیام می‌کنند و اقدام به قتل مسلمان مظلومی می‌کنند، همۀ کسانی که در آن جمع حاضرند و بر این کار اعتراض نمی‌کنند شریک جرم و باغی به شمار می‌آیند و قتل آنان به جرم «بغی»، شرعا جائز است.”

بر قتل، جرائم دیگر مثل سوزاندن و نا امن شدن خیابان برای مغازه داران و تردد خانمهای چادری افزوده و بر عنوان افساد فی الارض و محارب هم عنوان بغی را افزوده اند و نتیجه گرفته اند:

“باغی کسی است که برای براندازی حکومت اسلامی اقدام می‌کند هرچند موفق نشود، حتی اگر کسی را هم نکشد. همین اقدام عملی برای براندازی حکومت اسلامی ولو در زمان غیبت معصوم(ع)، بغی است و حکم باغی، قتل است حتی اگر کسی را نکشد، حتی اگر مستقیماً مرتکب جرمی نشود. همین که اقدام عملی برای براندازی بکند، حکم بغی را دارد”

حکم اشخاصی که اقدام عملی برای براندازی حکومت اسلامی انجام دادند چیست؟

سلمنا که بغی اعم از خروج بر معصوم و شامل دوره غیبت هم بشود[۱]؛ لازمه عنوان بغی را پرسش دارم:

اگر جمع های اغتشاشگران (حاضر و مجرم)، صدق عنوان “جیش” در این خطبه و “فئه” در کلمات فقهاء می کند؛ لازمه اش در چنین ارتکاب مشهودی چرا مثل همان جمل نباشد؟! چرا محاکمه و دادگاه؟! در همان معرکه(خیابان) چرا به جرم بغی کشته نشوند؟!!

مگرحضرت امیر(ع) اهل جمل را شناسایی و شبانه دستگیر و بعدا برایشان دادگاه تشکیل داد؟!

اگر شرکت در چنین تجمعاتی که افرادی در آن محاربه می کنند، در حکم بغی؛ و آن اجتماع، بمثابه جیش و لشکر باغیان جمل است؛ پس آیت الله بپذیرد نیروی نظامی-انتظامیِ نظام پس از یکی دو بار هشدار و ابلاغ با بلندگو، دستور آتش دهد و مثل جمل در همان معرکه آنها را بکشند!

از اجرای حکم خدا هم به اتهام ژاله سازی و برچسب ۱۷شهریور پهلوی شدن نترسد! چون حتما ایشان جواب دارد که آن خروج بلکه اعتراض علیه جائر بود و این خروج علیه عادل!

اینرا طلبه ای در فیضیه می تواند پلاکارد کند اما آیا آیت الله چنین لازمه ای را می پذیرد؟!!

رهبران انقلاب البته در ۴دهه گذشته قطعا خوانشی که چنین لازمه ای داشته باشد نداشته اند.

اگر در رصد اطلاعاتی بودن و به تعبیر فقهاء “در قبضه ی امام بودن”، بی نیاز از اقدام در صحنه دارد؛ که باید گفت با این فرض (در قبضه بودن و جدا نشدن از مردم با رفتن به بیابان یا گرفتن یک شهر) اصلا حکم بغی درباره شان منتفی است: “و حکی عن الشیخ ایضاً و ابنی حمزه و ادریس، اشتراط الخروج عن قبضه الامام منفردین عنه فی بلد او بادیه فی جریان حکم البغاه اما لو کانوا معه و فی قبضته فلیسوا اهل بغی[۲]

لازمه دوم: پذیرش حکمیت بیطرفان، بین ولایت و اغتشاشگران!

اگر حضور در بین اغتشاشگرانِ خیابان، بغی مثل جمل است و از نهج البلاغه می توان برای حکم بغی همه استفاده کرد، دعوت به حکمیت بین حکومت و باغیان را هم باید بر همان اساس پذیرفت!

حضرت امیر(ع) به همین باغیان جمل در نامه۵۴ فرمود: “وَقَد زَعَمتُما اَنِّی قَتَلتُ عُثمانَ، فَبَینِی و بَینَکُما مَن تَخَلَّفَ عَنِّی وَ عَنکُمَا مِن اَهلِ المَدینَهِ ثُمَّ یُلزَمُ کُلُّ امرِئً بِقَدرِ مَا احتَمَلَ: پنداشتید که من عثمان را کشتم، میان من و شما از مردم مدینه کسانی هستند که با من بیعت نکرده و به شما نیز یاری نرسانده اند، اینان داوری کنند تا هرکس به هر اندازه دخالت داشته، گناه را بر گردن گیرد”

یعنی بین آن امام معصوم و باغیان جمل مثل اسامه بن زید و عبدالله بن عمر و سعد ابی وقاص -که نه علی(ع) را پذیرفته اند و نه الان با باغیان اند- حَکَم شوند و هرچه حُکم کردند طرفین بپذیرند[۳]!

فقهای بزرگ شیعه هم در احکام بغات از حکمیت فرد یا جمعی بین آنها و امام سخن گفته اند[۴].

(یجوز ان یستند الحکم الی الاثنین او اکثر مع ملاحظه الاجتماع بلاخلاف اجده فیه بل فی المنتهی الاجماع علیه)

آیا آیت الله این قسمت از احکام مواجهه با باغیان را هم می پذیرد؟! یا فقط کشتن همه، عمل به سیره علی(ع) است؟!!

آیا اگر معترضان در بدو امر پیشنهاد حکمیت کردند و حکمیت غیر شخص حاکم و نهادهای حکومتی (مثلا نهادهای بین المللی اسلامی یا حتی مرجعیت نجف) را بیان کردند، خود این پیشنهاد متهم به براندازی نمی شود؟!!

بسیار بعید می دانم آیت الله اصل چنین پیشنهادی را مسموع و براندازانه نداند!

نهج البلاغه علی(ع) هم مثل ذوالفقارش، دو لب است؛ تیز کردن یک لبه آن و کُند کردن لبه دیگرش، انتسابش به علی(ع) را مخدوش می کند!

رهبران انقلاب اسلامی اگر در اعتراضات، حکمیت کسانی غیر از نهادهای قانونی را نپذیرفته اند؛ در مقابل معترضان خیابان را -ولو چیزی هم آتش زده و ناامنی موجب شده اند- باغی ندانسته اند.

موخره

این قیل و قالها سر اعدام، در جمهوری اسلامی حکایت غریبی دارد. در جو انقلابی روزهای اجرا، سینه سپر دارد؛ ولی یکی دو دهه بعد در انتخابات ها و طلب رای از مردم هرکس گردن دیگری می اندازد و “آیت الله اعدام”، میشود یک فحش و کلی مربی بصیرتی برای اثبات نبودن در کمیته های سه نفره درست می شود!

نه در جو دادن های حزب اللهی، بیشتر از حکم خدا گفتن، انقلابی گری است و نه در میتینگ و ستادهای های انتخاباتی انفعال از حکم خدا و صرفاً تبرئه کاندیدای خود جوانمردانه است.

بهتر نیست همان قدر که حکم قطعی خداوند است اجرا و در جوانب یا تطبیقات مشکوک یا اختلافی، در دماء(کشتن) احتیاط کنیم و بعد همه محکم از کار دفاع کنیم؟!!

خدا را شکر امام بزرگوار و رهبر انقلاب بسیار حساب شده تر در این موارد حکم کرده اند:

– سال۶۷ امام خمینی در تطبیق حکم بغی بر زندانیان منافقین، باوجودی که بخاطر حملات گسترده منافقین به شهرهای مرزی، “شرایط رجوع به فئه” و تشکیلات کاملا سازمان یافته تا درون زندان داشت جدی می شد؛ به کمیته سه نفره توصیه احتیاط کرد. در تطبیق حکم،  فقط هرکس بر همراهی با منافقین مصرّ بود و دونفر یا سه نفر از کمیته به این تشخیص می رسیدند، حکم اعدام درباره اش جاری می شد.

– رهبر انقلاب نیز حاضران در اغتشاشات اخیر را چند بار دسته بندی کرده اند و به همه حاضران حُکم -چه رسد به حکم باغی- ندادند: “کسانی که در خیابان فساد و تخریب می کنند و کردند اینها همه یک حکم ندارند” بعد برای جوانان هیجانی که جوانان و بچه های خودمان می خوانند، به تنبیهی بسنده و بازمانده های عناصر ضربت خورده چهل سال گذشته راهم به میزان مشارکتشان در تخریب و ضربه به امنیت مطالبه مجازات می کند[۵].

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۰/۲

[۱] بسیاری از فقهاء بغی را منحصر در خروج بر امام معصوم می دانند ر.ک: ریاض المسائل ج۸ص۲۴/ لمعه ص۸۳/جواهر الکلام ج۲۱ص۴۶/و…

[۲] جواهر الکلام ج۲۱ ص۳۳۲

[۳] نامه ۵۴ نهج البلاغه : پاسخ به ادّعاهاى سران جمل

[۴] فقهاء حکمیت خواهی یا پناه بردن به قرآن را فقط پس از جنگ و کثرت کشته و مجروح آنها، آنهم وقتی اول کار به آن دعوت شده و نپذیرفته اند، رد می کنند (تحریر الاحکام ج۲ص۲۳۵/ جواهر الکلام ج۲۱ص۳۲۶و۳۲۷)

[۵] رک: سخنان ایشان در ۱۴۰۱/۷/۱۱و۱۴۰۱/۸/۱۱

با دیگریِ مذهبی چگونه باید برخورد کرد؟!

نظام اسلامی دو جور دیگری دارد:

  1. دیگری ای که خلاف ضروریات دین است مثل فرقه های دست ساز استعمار (بهائیت و…)/ یا همجنس گرایی و…
  2. دیگری ای که در اجتهاد (در عقاید یا فروعات) یا تطبیق، دیگری است. مثل فرقه های مذهبی درون اسلام یا گروه های سیاسی مسلمان.

برخورد با این دو متفاوت است:

گروه اول اجازه فعالیت تبلیغی و اجتماعی نمی یابند.

گروه دوم را نمی توان ملحق به اول کرد. اصل اولی درباره آنها جواز فعالیت اجتماعی است.

اینها اجتهاداً یا تقلیداً، اجتهاد متفاوتی قبول دارند (مثلا قائل به ولایت فقیه نیستند) یا به لحاظ سیاسی در تطبیقات و نحوه اداره کشور مشکل دارند؛ که فرقی نمی کند از مجتهدین باشند یا روشنفکران، هنرمندان، مداحان و…

حکومت اسلامی -مثل هر حکومت دیگر- حق دارد غیر معتقدین به نظام را در بدنه سیاسی خود پذیرش نکند؛ اما حق ندارد مانع فعالیت گروه دوم در عرصه های اجتماعی-فرهنگی شود مادامی که  فعالیتشان مخل به مبانی (وضروریات دین) یا مسلحانه نباشد(اصل۲۷ قانون اساسی).

سؤال مهم این که افرادحقیقی گروه دوم چه زمانی منع فعالیتشان مشروع است؟!

روایتی از امیرالمومنین(ع) رسیده است که: “یجب علی الامام ان یحبس فساق من العلماء…: بر امام واجب است علماء فاسق و پزشکان نادان و دلالها و واسطه های مفلس و کلاهبردار را حبس کند[۱]“.

چند رکن این روایت:

  1. وجوب بر امام(ع)
    آیا میتوان این حکم را بر نوّاب امام و حکّامِ مشروع هم سرایت داد؟!
    برخی اشکال کرده اند؛ اما مجلسی در روضه المتقین نوشته شکی نیست این حکم لازم است چون مدار دین و جان و مال مردم غالبا گردن این سه طایفه است[۲].
    برخی فقهاء نیز بدان فتوا داده اند.
  2. معیار حبس (و حصر و منع)، رسیدن به مرحله فسق است. یعنی نه بخاطر اجتهادی دیگر یا تطبیقی -که به نظر حکومت خطاست- بلکه اقدامات آن عالم متصف به فسق (گناه/ نه خطا) شود. مثلا علیه نظام مشروع و قانونی اقدامات براندازانه انجام دهد.
  3. این حبس چه حبسی است؟
    در ادامه روایتی افزوده شده است که حضرت فرمود: حبس امام بعد از اجرای حد، ظلم است!
    یعنی این حبس و زندان قبل از مرحله اجرای حد (اگر مشمول حد باشد) است.

 یکی از کسانی که حصر علماء را باتوجه به همین روایت تئوریزه کرد آیت الله منتظری بود. دراینباره می نویسد: “پرواضح است که در این صورت زندان در مرتبه متأخر قرار می گیرد. یعنی ابتدا او را پند و نصحیت داده و موعظه یا تهدید می کنند اگر این کارها اثر نبخشید، او را به زندان می افکنند. در این صورت زندان او نیز از نوع زندان تعزیری محسوب می شود و اگر زندان در ادب کردن او موثر نمی باشد باید نوع زندان او را بدین گونه مشخص کنیم که بگوییم او را برای دفع شر و زیانش از جامعه و مردم زندانی کرده ایم که در این صورت زندان او نه جنبه تعزیری دارد و نه جنبه حدی (بلکه صرفاً برای تامین مصالح عمومی جامعه است[۳])”.

نمونه هایی از سیره امام خمینی

درباره افرادی از نهضت آزادی / و شخصیت حقوقی آن:

آیت الله اردبیلی نقل می کند: درباره برخی از افراد نهضت آزادی امام فرمود آنهایی را که من می شناسم، آدمهای مسلمان خوبی هستند.

یکی از آقایان می خواست تحریک کند؛ گفت: اینها روحانیت را قبول ندارند! امام فرمودند: روحانیت را قبول دارند، شماها را قبول ندارند. آن آقا گفت شخص شما را قبول ندارند. امام فرمود: قبول نداشته باشند من که اصول دین نیستم[۴]“!

این رعایت همان میزان دقیق است امام خودش را دین نمی داند و تشخیص و تطبیق آنها را چون متدینانه می داند، منع نمی کند.

گفته شد حکومت اسلامی هم دیگری هایی که اصول اساسی اش را قبول ندارند اجازه ورود به بدنه سیاسی اش را نمی دهد نامه امام درباره رسمیت نداشتن نهضت آزادی دراینباره مهم است[۵].

درباره آیت الله سید ابوالفضل زنجانی:

ایشان که مورد احترام علمی شهید مطهری و یاران امام و به تعبیر برخی از آنها عالم خداترسی بود، امام جماعت مسجد حسینیه ارشاد و از اعضای مقاومت ملی و جبهه ملی بود. نماز عید فطر سال۵۶ در تپه های قیطریه را او امامت کرد و بعد بنا به وصیت آیت الله طالقانی بر پیکر او نماز خواند. اما پس از پیروزی انقلاب فاصله گرفت و ازجمله در ۱۲شهریور۵۹ اعلامیه تندی نوشت که به تعبیر آیت الله اردبیلی بوی تکفیر امام را می داد! ایشان نقل می کند وقتی نظر امام را پرسیدند که چه کار کنند امام فرمود: هیچ چیز!

-: یعنی تذکر زبانی هم به ایشان داده نشود؟!

امام: چه تذکری؟! مگر شما چیزی می دانید  که او نداند؟!

امام فکر می کردند ممکن است من قضیه را در جلسه سران سه قوه طرح کنم و با او برخورد بکنیم با آن که خداحافظی کرده بودم صدایم زدند و فرمودند با آقا سید ابوالفضل کاری نداشته باشید[۶]“.

از این موارد معلوم می شود مواجهه با مواردی مثل آقای شریعتمداری در زمان ایشان بخاطر تفاوت با سید ابوالفضل زنجانی بوده است.

تا همراهی با کودتاگران نشده امام به حصر اجازه نداده است.

بررسی موارد حصر خانگی دیگر مثل مرحوم آیت الله محمد صادق روحانی مجال دیگری می طلبد. اینقدر گفتنی است که برادر ایشان(سید محمد) با وجود مخالفت های اساسی با امام حصر نشد[۷]. درباره ایشان(سید محمد صادق) هم وقتی در دولت اصلاحات برای رفع حصر ایشان واسطه شدند، رهبر انقلاب موافقت کردند[۸].

آیت الله منتظری هم پس از امام با ندید گرفتن توصیه -بلکه فرمان- امام خمینی درباره منافقین و لیبرالها، به حصری دچار شد که خود آنرا برای حاکم اسلامی مشروع شمرده بود!

حق این است که نحوه مواجهه و میزان تحریک همه این مخالفان با نظام اسلامی یک جورنبوده؛ استفاده دشمنان (بخصوص رسانه های دشمن) از مواضع آنها هم بالسویه نبوده است و این هم در تنوع برخورد اثر داشته است.

ته نوشت:

۱. پیروان ایدئولوژی های غیر اسلامی (مثل مارکسیسم) به نظر متفکران انقلاب اسلامی “ممنوع” از بیان نبودند، “مشروط” به مواجهه فکری با علماء دین بودند[۹].

۲.دیگری های مذهبی (هیاتها، مقلدین و مراجع غیر همراه با ج.ا و…) که تحلیل سیاسی متفاوتی دارند اما جزئی ثابت شده از توطئه ها نیستند و به نظر ما خطای در تطبیق و تحلیل دارند اگر ملحق به دسته اولِ دیگری ها (ممنوعه ها) شوند، به مرور به بزرگتر شدن جامعه مذهبیِ علیه نظام می افزایند. در نفی حکومت دینی طیف غیر مذهبی و این مذهبی ها به ائتلافی رسمی یا غیر رسمی می رسند و زمینه جذب طیف مذهبی و غیر مذهبی جامعه می شوند.

۳. تطبیق این موازین دقیق موجب شده قانونگذاران در قانون اساسی برای وزیر اطلاعات و قضائیه، اجتهاد و عدالت را شرط کنند.

این امور را نمیتوان بروکراتیک کرد و از نصابها کاست!

دستگاه امنیتی مامور مواجهه با توطئه های براندازی است، عالمان موظف به مواجهه با دیگرهای علمی اند و مداحان و هنرمندان انقلابی مسئول مواجهه با خوانش های غیر انقلابی مثل خود اند. این سه، جای هم نمی نشینند.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۰/۱

[۱] تهذیب الاحکام ج۶ص۳۲۱/ الفقیه ج۳ص۳۱

[۲] روضه المتقین ج۶ص۹۰

[۳] دراسات فی ولایه الفقیه ج۲ص۴۸۳/مبانی فقهی حکومت اسلامی ج۴ص۱۵۹

[۴] گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی ۱۰خرداد ۹۰
مصاحبه با آیه الله سید عبد الکریم موسوی اردبیلی

[۵] ارزیابی عملکرد «نهضت آزادی»

[۶] گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی ۱۰خرداد ۹۰

مصاحبه با آیه الله سید عبد الکریم موسوی اردبیلی

[۷] ر.ک: مقاله تحلیلی بر معارضه و رویارویی روحانیون مبارز انقلابی با آیت الله سید محمد روحانی در نجف / مجتبی شهرآبادی / پژوهش در تاریخ سال نهم ش۲۵و۲۶ پاییز و زمستان۹۸

[۸] ر.ک: روایات و خاطرات سید مهدی امام جمارانی تدوین دکتر صادق عبادی ج۲ص۷۴۴

[۹] ر.ک: پیرامون انقلاب اسلامی شهید مطهری