معرفی کتاب/ کتاب روحی جان سلام

 

اندیشه ها و دانش های امام خمینی از جذاب ترین فعالیت های علمی است. گرایش ها در سلوک اخلاقی و هم انقلابی او از جذاب ترین نقاط جمع حماسه و عرفان برای روح های متعالی است.

بارها گفته ام ولایت، اولا رابطه دو طرفه مردم با ولیّ است و ثانیا قبل از “نمود” و پوسته حقوقی و فقهی (جعل و اختیارات و وظایف) یک “هستی” و “بود” دارد. همه علوم نافع از عرفان تا فقه در ولیّ مجسم و در مردم کشش و هم فعلیت بخشی با پیوند عمیق بروز می کند.

هزار منبر، توصیف کردن این “بود”؛ به اندازه روایت واقعی رابطه مردم با امام خمینی گویا نیست.

این روزها در کنار فعالیتهای علمی و پژوهشی درباره امام عزیز، کتاب روحی جان سلام واقعا به وجدم می آورد.

مجموعه نامه ها به حضرت روح الله از کودک و زن تا اسیران در بند صدام؛ از ایران و جهان به شکل زیبایی آن حقیقت را تصویر می کند.

بچه های دو مدرسه که بی خبر از هم از سر یک درس در کتاب درسی می خواهند امام را نصیحت کنند تا بچه های مدرسه اسپرینگ دال آمریکا و دختری از آلمان و…

این روزهای پر یادبود از امام، خوب است این کتاب را هم جرعه نوش کنید.

سپاس از جناب پژمان عرب برای گردآوری و تدوین.

این عنوان “روحی جان سلام” هم قصه ای دارد که می خوانید…!

 

محسن قنبریان

سخنرانی/ نمای فقه اقتصادی امام(ره)

ارائه حجت الاسلام قنبریان در جشنواره علوم انسانی عمار/ ۴خرداد۱۴۰۲

شش مطلب در نمای فقه اقتصادی امام خمینی

  1. سه مفهوم خاص: احکام فرعی/ روابط یا سیستم/ نظام
  2. توضیح و تمییز روابط از نظام در بیان شهید مطهری
  3. احکام فرعی در دو سیستم دو نتیجه می دهند!
  4. سیستم اقتصادی را چه چیزی درست می کند؟
    نمونه ای از استنباط های نظام اقتصادی
  5. مثالهایی از فقه اقتصادی امام
    مالکیت چگونه حق اما محدود می شود؟!
  6. جایگاه ولایت مطلقه در این بحث

دریافت «نمای فقه اقتصادی امام(ره)» | “دریافت از پیوند کمکی

ادامه خواندن سخنرانی/ نمای فقه اقتصادی امام(ره)

وقتی نصیحت هم خشونت میشود!

چکیده سخنرانی حجت الاسلام قنبریان / شب میلاد امام رضا(ع)۱۴۰۲/ هیات میثاق الشهداء دانشگاه امام صادق(ع)

یک روایت عجیب از امام رضا(ع):

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُاَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ اَلْحِمْیَرِیُّ عَنِ اَلرَّیَّانِ بْنِ اَلصَّلْتِ قَالَ: جَاءَ قَوْمٌ بِخُرَاسَانَ إِلَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالُوا إِنَّ قَوْماً مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ یَتَعَاطَوْنَ أُمُوراً قَبِیحَهً فَلَوْ نَهَیْتَهُمْ عَنْهَا فَقَالَ لاَ أَفْعَلُ فَقِیلَ وَ لِمَ قَالَ لِأَنِّی سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ اَلنَّصِیحَهُ خَشِنَهٌ[۱].

صدوق با سند صحیح روایت می کند که گروهی سراغ امام رضا(ع) در خراسان [ایام ولایتعهدی] آمدند. مردم به امام گفتند گروهی از اهل بیت شما [همانها] کارهای قبیح و زشت انجام می دهند کاش آنها را نهی از منکر کنی! فرمود: چنین نمی کنم! عرض شد: چرا؟! فرمود: از پدرم می شنیدم که می فرمود: نصیحت خشن است!

یعنی ایجاد واکنش در طرف می کند و از نصیحت تلقی و برداشت بدی می کند لذا اثر نمی کند!

واضح است این روایت معتبر، معارض ادله قطعی وجوب نهی از منکر نیست. دنبال نسخ آن حکم نیست!

برخی فقهاء حمل بر عدم شرائط (فوران فتنه) کرده اند! برخی “قبیحه عرفی” گرفته اند که حرام نباشد و نهی از آن واجب نباشد! برخی توضیح و تأویلش را به اهلش سپرده اند!

ما می خواهیم این دوره و شرایط از زندگی امام رضا(ع) با این گروه از اهلبیتش را بفهمیم!

نصیحت (نرم ترین مرتبه نهی از منکر) چه وقت خشن و بی اثر می شود؟!

بستره تاریخی این روایت

روایت درباره “قوم من اهل بیتک” هست. امام رضا(ع) هم می فرماید “لانی سمعتُ ابی یقول” پس این وضعیت خانوادگی و فامیلی از زمان امام کاظم(ع) اقلا درباره بعضی از خویشان بوده است.

نشانه هایی از این وضعیت شکاف و اختلاف :

  1. جاسوسی از امام کاظم(ع)!
    برادر زاده امام کاظم(ع) و پسر عموی امام رضا(ع)؛ علی بن اسماعیل جعفرالصادق(ع) با وجودی که امام کاظم(ع) به او کمک مالی می کرد، به سمت هارون الرشید و سعایت از امام رفت. هموست که به یحیی بن خالد خبر داد از شرق و غرب اموال به سوی او سرازیر است[۲]
    اینطور موجب سخت گیری بیشتر بر امام شد.
  2. تهمت عدم طیب مولد به امام جواد(ع)!
    امام رضا(ع) بچه دار نشد تا آخر عمر خداوند به او جوادالائمه را داد. شایعاتی بالاگرفت که نعوذ بالله مادر امام جواد(ع) خیانت کرده و ایشان فرزند امام رضا(ع) نیست. تعدادی از امامزادگان هم تحت تاثیر قرار گرفته و امام را مجبور به آوردن قیافه شناس کردند! عمو زاده و برادر زاده و عمه و… در باغی جمع شده و لباس دهقان بر تن امام رضا(ع) کرده و قیافه شناس آوردند تا نسب امام جواد معلوم شود[۳]!!!
  3. برادری که امام را به دادگاه کشید!
    امام کاظم(ع) لعنت کرده بود جز امام رضا(ع) مهر وصیتنامه را باز کند. فقر و مضییقه ای که به خاندان او تحمیل می شد موجب شد عباس برادر امام رضا(ع) از او بر سر ارث و میراث نزد قاضی مدینه (ابوعمران طلحی) شکایت کند! ۴شاهد هم حاضر شد.
    عباس گفت در وصیت نامه پدر گنجی است که او (امام رضا) می خواهد پنهان کند و خودش بردارد!…
    اینجا حتی شهود (اسحاق پسر امام صادق و عموی او) علیه عباس شدند که هرروز کار ناشایستی از تو سر می زند و این کار تو نیز نظیر همان کار زشتی است که دیروز انجام دادی!
    قاضی ادعای او را نپذیرفت و به امام رضا(ع) گفت: برخیز ای ابالحسن! شکایت برادرت بی مورد است…
    عباس باز اصرار کرد و اینبار خود مهر وصیت را شکست و آنرا بلند خواند و معلوم شد پدر، امام رضا را وصی اموال و موقوفات کرده است.
    اینجا حتی به پدر هم جسارت کرد[۴]
  4. ماجراهای سیاسی مورد اختلاف!
    در این برهه قیامهایی رخ داد که برخی بنی هاشم در آنها بودند و امام هم دعوت می شد و نمی پذیرفت!
    قیام دیباج عموی امام!
    محمدبن جعفر (معروف به دیباج) در سال۱۹۹ در مکه زره پوشید و بیعت جمع کرد. سال۲۰۰ خود را امیرالمومنین خواند! و بعد بخاطر عارضه در چشم گفت: شنیده ام یکی از چشمان مهدی عارضه دارد(!) امیدوارم مهدی موعود من باشم[۵]!
    امام رضا(ع) به او فرمود: عموجان پدر و برادرت را تکذیب نکن! امر خلافت تو سرانجام ندارد[۶]!
    عاقبت هم شکست خورد!
    قیام زیدالنار!
    زید برادر امام هم در بصره خانه عباسیان را آتش زد و هرکس لباس عباسیان داشت می سوزاند. طوری که به زیدالنار معروف شد!
    باز دستگیر شد و مامون بر امام منت نهاد و بخاطر او آزادش کرد! امام رضا(ع) زید را سرزنش کرد و گفت تا آخر عمر با او حرف نمی زند[۷]!
    برادر دیگر که قصاب خطاب شد!
    ابراهیم برادر دیگر امام باز در سال۲۰۰ در جریان قیام ابوالسرایا با عده ای از خاندان به سمت یمن رفت و بر بعض آن مستولی شد. طوری با مردم بدرفتاری کرد که مردم او را قصاب خواندند[۸]!
    او هم شکست خورد!

مجموع این موارد بستره آن روایت را روشن می کند که علیرغم ولاء اغلب خانواده با امام رضا(ع)، کشمکش ها و درگیری ها و شکافها و اختلافها هم در بین خانواده بوده است.
به تعبیر دیگر ولاء اجتماعی در بین بخشی از این خانواده آسیب دیده است. این ولاء و پیوند، خاستگاه امر به معروف و نهی از منکر است(۷۱توبه). در چنین فضایی البته امربه معروف و نهی از منکر نرم و نصیحت گونه هم خشونت آمیز جلوه می کند و “النصیحه خشنه”!

در چنین شرایطی چه باید کرد؟! امام رضا(ع) چه کرد؟!

خداوند امربه معروف را “مصلحه للعوام” (تامین کننده مصلحت عمومی) قرار داده است. چون وظیفه همگانی اش قرار داده، عادتا عمده منکرات با همین امر و نهی لسانی و نرم در جامعه تصحیح می شود و سهم اندکی برای قوای قهریه و نهی از منکر یدی می ماند.

اگر آن بخش معظم و بزرگ دچار قفل شدگی شد، همه منکرات به سر قوه قهریه می ریزد و عادتا از او برنمی آید! لذا این قفل شدگی باید باز شود.

امام رضا(ع) در چنین شرایطی که نصیحت نرم هم خشونت تلقی می شد سراغ خاستگاه امر و نهی یعنی همان ولاء اجتماعی رفت تا از آنجا قفل را باز کند!

صله و احسان

بارها به عرض رسیده که روی دیگر ولاء امربه معروف، مأوا دادن و یاری و نصرت است(۷۲انفال). همو که موظف به یاری، پرده پوشی، حمایت و… است موظف به تصحیح عیوب با امر و نهی زبانی هم هست.

امام رضا(ع) به ابراهیم برادرش که با عباس برادر دیگر ماجرای دیگری ساخته بود و منکر فوت امام کاظم(ع) شده بود، احسان کرد. فرمود: من اول ذی حجه پس از آنکه او به سبب نداشتن مخارج زندگی مجبور شده بود که زنانش را طلاق دهد و بردگانش را آزاد کند، هزار دینار بدهی او را پرداختم با وجود این او چنین ادعا می کند ولی حتما تو آنچه یوسف از برادرانش کشید را شنیده ای[۹]

در کنار این احسان و حمایت او را هم نهی از منکر کرد که پیامبر(ص) هم وفات کرد…

در ماجرای شکایت عباس از امام رضا(ع) دست از این احسان و یاری نکشید فرمود: به خدا سوگند تا وقتی زنده باشم از همراهی با شما و احسان به شما کوتاهی نمی کنم و شما هرچه می خواهید بگویید[۱۰].

این تعادل زیبا و سازنده است: هم ولاء یاری و حمایت، هم ولاء نهی از منکر. برخی فقط اولی و برخی فقط دومی را می گیرند و موجب آن قفل شدگی یا اباحه منکرات می شوند.

یک استثناء!

در مورد دیباج می بینیم امام رضا(ع) می فرماید: من بر خود چنین قرارداده ام که سقف خانه ای بر من و او سایه نیاندازد!

چرا اینجا ارتباط و پیوند و احسان نه؟!

می فرماید: این هم احسان و صله است زیرا هرگاه عمویم نزد من می آید و بر من داخل شود پس از آن درباره من هرچه به مردم بگوید مردم او را تصدیق می کنند ولی اگر بر من داخل نشود و من هم بر او داخل نشوم اگر چیزی در مورد من بگوید گفته اش مورد قبول مردم واقع نمی شود[۱۱].

معلوم است کسی که ادعای امیرالمومنین بودن دارد از دیدارها سوء استفاده و از امام رضا(ع) هزینه میکند. در چنین صورتهایی که اغراء به جهل می شود و مردم فریب می خورند البته آنجور رابطه و پیوند مضر است.

احیاء و گسترش امامت

از مهمترین عوامل پیوند اجتماعی و تحکیم ولاء اجتماعی، تحکیم اعتقادات مشترک مثل امامت است. بموالاتکم ائتلفت الفرقه. با دوستی اهلبیت، تفرقه ها و پراکندگی ها جمع می شود. امام رضا(ع) بسیار در این زمینه تلاش کردند و مفهوم امامت و ولایت را در امت اسلامی گستراندند.

هر ناهی از منکر خوب است سخنی در تقویت عوامل وحدت ملی (محبت اهلبیت، وطن دوستی و…) داشته باشد.

* تفصیل مطالب و نکات را در فایل صوتی بشنوید

[۱] عیون اخبار الرضا ج۱ص۲۹۰

[۲] ر.ک: بحار ج۴۸ص۱۲۲

[۳] ر.ک: کافی ج۱ص۳۲۲

[۴] ر.ک: عیون اخبارالرضا ج۲ص۴۲تا۴۴

[۵] ر.ک: کامل ابن اثیر ج۶ص۳۱۱و مقاتل الطالبین ترجمه جواد فاضل ج۲ص۳۱۳

[۶] ر.ک: عیون ترجمه رسول محلاتی ج۱ص۱۶۸

[۷] ر.ک: عیون اخبار الرضا ج۲ص۲۳۵

[۸] ر.ک: ترجمه تاریخ طبری ج۱۳ص۵۶۳۸

[۹] ر.ک: الکافی ج۱ص۳۸۰و۳۸۱

[۱۰] ر.ک: عیون اخبار الرضا ج۲ص۴۲تا۴۴

[۱۱] ر.ک: عیون اخبار الرضا ج۱ص۲۲۱

کلیپ/ بازخوانی ایده سیاسی و فرهنگی امام خمینی در مواجهه با تحجر و تجدد

ششمین محفل گفتگو محور فکرت، به «بازخوانی ایده‌ی سیاسی و فرهنگی امام(ره) در مواجهه با تحجر و تجدد» پرداخته است. بخش‌هایی از ارائه حجت الاسلام قنبریان منتشر می‌شود. پیشتر فایل صوتی این نشست منتشر شده بود.

امام خمینی را باید شنید
  • امام‌خوانی را نباید به کسی نیابت دهیم. سخن امام(ره) هنوز شنیدنی است. باید هر کس بصورت مستقیم آثار امام را بخواند و حلقه‌های صحیفه‌خوانی با همت بدنه اجتماعی راه‌اندازی شود.
  • چون هر شخص، موسسه یا سازمانی از دیدگاه خودشان امام را بازخوانی می‌کند. به همین دلیل است که نخبگان باید اهتمام به این امر داشته باشند.
  • اگر بدنه حزب‌اللهی با امام(ره) آشنا نباشد، زمینه استفاده ابزاری از امام(ره) نیز فراهم می‌شود که هر کسی امام خمینی را به نفع خودش مصادره می‌کند. همچنان امام خمینی تنها گزینه برای ماست.
مردم در عهد ولایت «اکثرهم لایعقلون» نیستند
بعضی‌ها می‌گویند مردم غرب زده‌اند ولی امام خمینی خلاف این عقیده را دارد. البته مردمی که در عهد با ولی هستند را نمیشود گفت که اکثرهم لایعقلون. این گفته درست نیست. اولین خصوصیتی که این مردم دارند این است که در عهد با ولیّ در آمدند. امام خمینی(ره)، جامعه‌ای که در ۲۵۰ سال اخیر تطوراتی داشته را به سرانجام رسانده و تجدّد نتوانسته در تغییر ایران موفق باشد و ایران خودش را از آن فاصله داده است.

این زمین کج است!
  • امروز وقتی از فقه گفته می‌شود منظورشان فقه قبل از امام خمینی است و این یعنی ارتجاع به گذشته. فقه قبل از امام، تفاوتش به این نیست که این مکتب آقای خویی است یا مکتب امام خمینی؟! دعوا سر این زمین کجی است که باید صاف شود.
  • این زمین کج است که سرمایه‌داران، ثروتمندتر و فقرا، فقیرتر می‌شوند. فقه امام خمینی(ره) آمده بود تا این زمین را صاف کند. امام(ره)، انقلاب کرد که این زمین کج را صاف کند؛ چون منافع محرومان مهم است.
تا ولاء اجتماعی نباشد امر به معروف اصلا شدنی نیست. این ولاء امروز آسیب دیده است اگر ترمیم شود باب گفتگو باز میشود.

از ریان بن صلت مروى است که گفت قومى در خراسان نزد حضرت رضا(علیه السّلام)آمدند و عرض کردند که گروهى از اهل بیت تو مرتکب اعمال قبیحه میشوند کاش آنها را از آن اعمال نهى میفرمودى فرمود چنین کارى نکنند عرض کردند چرا فرمود زیرا که از پدر بزرگوارم شنیدم که «اَلنَّصِیحَهُ خَشِنَهٌ» نصیحت زبر و درشت است بر شنونده و از این جهت مشکل تاثیر کند.

سخنرانی/ بازخوانی ایده سیاسی و فرهنگی امام خمینی در مواجهه با تحجر و تجدد

پنج مرتبه انسان دینی و عصر دینی

  1. ترابط وحدانی علوم نافع
  2. فقه انقلابی امام
  3. فقه امام، فقه نظام
  4. ولایت فقیه امام، مطلقه بود
  5. ولایت مطلقه امام، حکومت مطلقه نبود

بخش ارائه تا دقیقه ۳۳

پرسش و پاسخها در موضوعات:

  • مربوط به بحث و نظریه امام
  • رفراندوم
  • زنان و حجاب
  • و…

دریافت «بازخوانی ایده سیاسی و فرهنگی امام خمینی در مواجهه با تحجر و تجدد» | “دریافت از پیوند کمکی


گزارشی اجمالی از نشست “بازخوانی ایده سیاسی و فرهنگی امام خمینی در مواجهه با تحجر و تجدد” / ۷خرداد۱۴۰۲ موسسه شناخت

ادامه خواندن سخنرانی/ بازخوانی ایده سیاسی و فرهنگی امام خمینی در مواجهه با تحجر و تجدد

سخنرانی/ از نو حرف نوی انقلاب اسلامی

حجت الاسلام قنبریان در مورخه ۱ خرداد ماه ۱۴۰۲، در شهرستان سبزوار سخنرانی تحت عنوان «از نو حرف نوی انقلاب اسلامی» ایراد کرده است. این سخنرانی منتشر می‌شود.

 

از نو حرف نوی انقلاب اسلامی

نسبت حرف نوی انقلاب اسلامی با: “جهاد تبیین”، “امیدآفرینی” و “مطالبه گری،”

فعلا این سه ماموریت، تشتت در جبهه انقلاب دارد! خنثی کردن همدیگر و درگیری!

 

حرف نوی انقلاب، نظریه ای که این سه ماموریت را همگرا می کند!

  • هسته مرکزی تبیین، تبیین همین حرف نو است!
  • حرف نوی انقلاب، “توحید” نیست، “امتداد اجتماعی” آن هم نیست؛ “توحید و کرامت انسان” است! “ولایت و مردم”، “اسلام و جمهوریت” است…
  • تبیین دستاوردها ذیل این حرف نو “امیدآفرین” است. بودن، علیرغم “دو دیگری قوی”، چشمه امید است…
  • “مطالبه گری صحیح” هم تمایز بین این حرف نو با آدم ها و رویه ها و… است
  • مطالبه گری درون حرف نوی انقلاب، امکان “مخرج مشترک با دشمن” ندارد!

 

به فعالین فرهنگی-سیاسی توصیه میشود این فایل را بشنوند

دریافت سخنرانی «از نو حرف نوی انقلاب اسلامی» | “دریافت از پیوند کمکی

۱۹/ سلسله درس‌های نهج البلاغه

جلسه نوزدهم درسهایی از نهج البلاغه به کلام حجت الاسلام قنبریان، به شرح نامه ۵۳ نهج البلاغه پرداخته است. این جلسه مورخه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ برگزار شده است. صوت این جلسه منتشر می‌شود.

۹معیار انتخاب فرماندهان نظامی…
افزودن صفات مهر بر نظامیان برای تعدیل و غایت عدالت

فرق بین ارتش مدرن و سپاه در دوره های گذشته!
خانواده ها و ایلات صالح و حسب و نسب دار تامین کننده سپاه

۲معیار ترجیح فرماندهان نظامی از هم
با مواسات فرمانده با سربازان، همت آنها واحد می شود نه الزاما پرداخت های نامتعارت مثل نظامیان صدامی
البته باید معونه آنها و تحت تکفلشان تامین شود

این ساخت دقیق نظامیان برای چه هدفی؟!
برای: “برقراری عدالت در شهرها”/ “مردمسالاری دینی”!

دریافت سخنرانی «۱۹/ درسهایی از نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی


ادامه خواندن ۱۹/ سلسله درس‌های نهج البلاغه

چند اصل رهنما برای برنامه ریزی حوزه دختران:

  1. مَحرم سازی حرام نیست بلکه یک حق است!
    دختران عادتاً مصداق “مَن یُنَشّاءُ فی الحِلیه” اند؛ یعنی در زیور و زینت رشد می‌کنند، به حدی که گویی آن زینت‌ها و زیورها، رشدشان می‌دهند.
    پس برای زینت کردن، خودی نشان دادن و کارهایی از این دست، “حق” دارند محیط‌های اختصاصی داشته باشند؛ مَحرم سازی فضای سالن‌های جشن، تفریحات و ورزش‌های خاص آنها، از این قبیل است[۱].
    حتی این مَحرم سازی در فضای مدارس دخترانه هم میتواند جاری و تا حدود زیادی پاسخ به این نیاز طبیعی دختران باشد.
    تاکید بر “حجاب شرعی” در “محیط‌های مختلط”، در کنار آن “مَحرم سازی” همراه با “تامین امنیت آن” (عدم انعکاس رسانه ای و…) ، “توازن اسلام”و واقع نگری‌ اش را نشان دهد.
    استفاده از این حق برای همه طیف های دختران (محجبه و بی حجاب) جایز است.
  2. جامعه، متکثر و ارزش ها هم، طیفی است؛ اما فلش پیشران ها مهم است!
    بپذیریم در جامعه تکثر وجود دارد:
    سطحی از دختران تا حرامهای شرعی یا سرحد حرام، میل و میدانهایی در جلوات تمدن جدید دارند.
    سطحی دیگر از دختران تا مستحبات و حتی “ارزشهای غیر مولوی” حوزه دختران و زنان را دوست دارند رعایت کنند.
    طیفی دیدن تحقق ارزشها بین این دو سطح (کف: واجب و حرام/ سقف: ارزشهای اخلاقی) ، واقع نگری دیگر اسلام است.
    مثلا لازمه‌ی این طیفی دیدن در برنامه‌ریزی اجتماعی این است که نه زنان و دختران معمولی جامعه را از مباحات و حتی “مکروهات فردی” حوزه‌ی زنان، منع کنیم.
    و نه با برنامه ها و ایده ها، محجبه و چادری‌ها را عملا به کف واجب و حرام سوق دهیم.
    از حضور در ورزشگاه [۲]و کنسرت مجاز تا صنوفی از خوانندگی و استندآپ ها در برنامه های عمومی و رسانه‌ای و هرچیز دیگری -بشرطی که حلال باشد- را نباید از دختران آخر طیف منع کرد.
    همزمان نباید برای جذب به حجاب و چادر،  از چادری‌ها در اینگونه برنامه‌ها استفاده کرد. پیشران جذب به حجاب، تنزل دادن های حجاب برتر به کف فعالیتهای مشروع نیست.
  3. چادر، محلّل نیست؛ بلکه شأن ویژه دارد!
    چادر، نه تنها محلّل (حلال کننده)ی حرام نیست بلکه حتی شأنی می‌آورد که رعایتش بر خانم چادری لازم می شود.
    به تعبیر فقهی:
    – برخی امور(محرمات و گناهان) به “شخصیت حقیقی” (یعنی روح و جان فرد) ضربه می‌زند که “خلاف عدالت” خوانده می‌شود و برای همه افراد جامعه یکسان است.
    – در مقابل برخی اعمال و اطوار به “شخصیت حقوقی” و “جایگاه اجتماعی” لطمه می زند. این شخص واقعا نزد خداوند گناهی نکرده و روح لطمه‌ای ندیده، اما جایگاه اجتماعی و دینی او در نزد مردم لطمه دیده است؛ این را “خلاف مروّت” می‌دانند.
    – نکته این‌جاست که بر کسی واجب نیست در “پرتو دین و مظاهر آن”، چنین جایگاهی را  کسب کند؛ اما اگر حاصل شد، ضربه زدن به آن جایگاه جایز نیست؛ چراکه موجب وهن و سست شدن دینداری می‌شود.
    مثلا بر طلبه در شرایط عادی، واجب نیست معمم شود؛ یا برای زن، آنچه واجب است، حجاب شرعی است؛ چادر واجب نیست. اما اگر طلبه‌ای معمم و زنی چادری شد، هرآنچه به این جایگاه دینی لطمه بزند را باید رعایت کند.
    ممکن است حرکت و اتفاقی واحد در دید عمومی جامعه از یک خانم چادری پذیرفته نشود اما برای یک شل حجاب، خوب هم باشد!
  4. خلاف مروّت را حداکثری و موجب خانه نشینی زن چادری نکنیم!
    نیاز به تکرار نیست که حجاب و بخصوص چادر، ابزاری برای “حضور اجتماعی زن مسلمان” است. اینگونه او با حیثیت مشترک با مردان (یعنی انسانیت منهای جلوه های زنانه) در “فعالیت‌های اصیل اجتماعی” حضور خواهد یافت.
    نباید دایره‌ی خلاف شأن و مروت، طوری تنگ شود که زنان محجبه از حضور در “عرصه‌های مهم اجتماعی” هم محروم شوند.
    پیشران جذب دختران آخر طیف، حضور دختران محجبه در این نقش های اصیل اجتماعی است نه تنزل چادری ها به نقش های فیک و لهویات با چادر!
    (تفصیل این اصول و چالش های تطبیق در موارد و مصادیق مجال دیگری می خواهد)

طیف چادری جامعه -که برترین حجاب زن و به تعبیر برخی مراجع، شعائر دینی [۳]را انتخاب کرده اند- این انتخاب اصیل و ارزشمند خود را پاس دارند؛ نه درباره اش آنچه خلاف مروّت است مرتکب شوند و نه هرچه بدین خاطر، دور از شأن خودشان است را بر دختران غیر چادری یا شل حجاب منع کنند.

واضح است آنها هم می‌توانند از مَحرم سازی در مجالس خاص بهره ببرند و بین ارزش چادر و نیاز به زینت و شادی وتفریح جمع نمایند!

 برتر از همه این‌ها حضور مفید خود در نقش های اصیل اجتماعی (در همه عرصه های انسانی) را با حفظ مادری و همسری افزایش دهند.

محسن قنبریان ۱۴۰۲/۳/۴

[۱] منطق جداسازی سالنهای مردانه و زنانه!

[۲] مجاز بودن حضور زنان در ورزشگاه‌ها، یک حکم شرعی اجتماعی است+نسخه کامل کتاب

[۳] آیت الله العظمی فاضل لنکرانی/ جامع المسائل ج۱ص۸۰

از رسول الله(ص) روایت شده:
…البَناتُ مُبارَکاتٌ مُحَبَّباتٌ…: دختران، دارای برکت و دوست داشتنی اند. (مستدرک الوسائل ج۱۵ص۱۱۵).

این روزها سزاوار است همه “مبارکی دختران” را به آنها بنمایانیم.
“احساس مبارک بودن”، خود حافظ و نگهبان درونی موثری است.

مقابل مبارکی و بابرکتی، “تضییع شدن” و “بذل و ریخت و پاش شدن”(مبتذل) است!

چه خوب است دختران هم به آنان که “حافظ برکت” و خجسته بودنشان هستند و “مانع تضییع” و نگاه هرز و مبتذل به آنهایند، قدر شناسی کنند؛ پدر و برادر، مربی و معلم، مامور انتظامی و جوانان غیور!

محسن قنبریان

دختر و خدا!

مشرکان “فرشتگانِ آسمان” را “دخترانِ خدا” می خواندند! اما “دخترانِ زمین” را “بنده خدا” هم نمی دیدند!
دخترکان یا در دخترکُشی می مردند یا در ضعف و زبونی نگه داشته می شدند که حتی از گرفتن حقوق اولیه شان عاجز بودند (وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ)!

در فرهنگ مردسالار و پسرپرور، در واقع این خدا بود که زمین خورده بود؛ که “مدبّرات امر”ش، دختر خوانده می شدند!
مظلومیت “دختر” و “خدا” با هم پیوند داشت!
“دختر” برای “خدای دختران”؛ خدای “مردسالاران” هم “هوی” بود: “مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ “!
اشتباه نکن این خدای زمینی، مونث را دختر خود نمی خواست، #برده_جنسی خود می خواست!
خدا هم این تقسیم ناعادلانه شان را به رخ شان کشید: تِلْکَ إِذًا قِسْمَهٌ ضِیزَىٰ!
اگر خدا محترم می شد، دختر هم؛ دختر عزیز می شد خدا هم!

خدا باید کاری می کرد!
با جاهلیت چه بحث فلسفی کند؟!
چگونه بفهماند خودش “لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ” است و فرشتگان هم “مجرد از ماده” اند و دختر و پسر ندارند؟!
برای “متعمّقون”، چیزهایی گفت؛ حالا باید ذهن ها درباره دختر هم عوض می شد!
خدا، “دختر پروری” کرد!
قبل تر شروع کرده بود و حالا گزارش کار به جاهلیت می داد!

وقتی همه منتظر “پسرِ مسیحایی” بودند، نذر مادری (لَکَ مَا فِی بَطْنِی) را “برای خود”، “قبولِ حَسَن” کرد!
اما او را “دختر” خواست!
در سورپرایز تولد، وقتی مادر از دختر بودن کودکش تعجب کرد، گفت: “لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَىٰ”! پسر مثل دختر نیست! (نفرمود: دختر مثل پسر نیست!)

خداوند “دخترِ برای خود” را آزاد (مُحرّر) می خواست نه “زاد و کالا”!
پس بجای “یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَهِ” او را “أَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا” داد!
فرقها دارند “نشو” با “نبات”… فاصله ها دارند “حلیه”(زیورهای عارضی) با “حُسن”(زیبایی ذاتی)…!
“دخترِ برای خدا”، هم سنخ و هم سخن فرشتگان شد؛ فرشتگان، دختر نشدند اما دختران، فرشته شدند!
از میوه های بهشت خورد!
تو بگو اینبار “آدم”، بهشت بر زمین آورد!

“دخترِ برای خدا” حالا دیگر در “نزاع لفظی”(خصام) ، “بی زبان و عاجز” (غیر مبین) نبود!
نباتش به آنجا رسید که “بیانی” رساتر از “زبان” هم میوه داد!
در مخاصمه یهود لجوج علیه او و زیر سیل تهمت ها، “صبیّ در مهدش” بر پاکی او شهادت داد!
مخاصمه اینقدر “بیّن” و معجزه بود که گروهی از آنسو افتاده، مولودش را “پسر خدا” خواندند! و اینبار خدا پسردار شد!!!

و خداوند این “دخترپروری” را بارها در تاریخ تکرار کرد! مریم(س)، فاطمه(س)، زینب(س)، معصومه(س) و…!
…هرجا که مظلوم می شد یا به دختران ظلم می شد!
اصلا هروقت احتجاجِ مهم و خصامِ سرنوشت سازی داشت، از قبل “برای خود”، “دختری” را “أَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا” می داد! بجای نشو در جلوه و زینت، رشد در حُسن و زیبایی کند!
برای موقف سقیفه، موقف عاشورا، موقف عفریت مستکبر، موقف آخر الزمان…

خدا با دختر از مظلومیت ها درآمد و درآورد!

محسن قنبریان ۱۴۰۲/۲/۳۰