پیشگیری بهتر از درمان!

گرچه آزادسازی ساحل برای مردم حتی با تحمیل هزینه هم ارزشمند است اما می دانیم با این تخریب، چه هزینه هایی از بیت المال هدر می رود!

خدا می داند هنگام ساخت مثل این ساختمان های حاکمیتی چند سوت زنی، متهم به تخریب نهادهای حاکمیتی شده است؟! اگر برایشان پرونده قضایی نشده باشد!

جالب اینکه رئیس هردو قوه پیش از این در حکم معاون قضایی و دادستان کل هم بوده اند و شاید می شد زودتر و کم هزینه تر مانع این تجاوزها به حقوق عامه شد!

اما ماهی را هر وقت از آب بگیرند تازه است!

با عبرت از این موارد پیشنهادی برای مصلاها و ساختمانهای دینی-حاکمیتی دارم:

علیرغم مصوبه شورای عالی حوزه،در برخی شهرها و مراکز استانها، حوزه های بزرگ و مجلل یا مجتمع های دینی-فرهنگی احداث یا در حال احداث است!

شورای سیاستگذاری نماز جمعه قبلی “هر شهر، یک مصلای خوب” را ارزش می دانست؛ فعلی ها می گویند: منع کرده ایم!

اما در واقع ساختمانهای بزرگ زیادی هنوز بودجه جذب می کنند و بعضاً صرف جهاتی از ساختمان می شود که اولویتی ندارد!

پیش روی ما _هر وقت خداوند تقدیر کند_ حکومتی خواهد بود که به حسب روایاتی صحیح، مناره های اینچنین را ویران می کند[۱].

کنگره های کاخ مانند بناهای مذهبی را ویران می کند[۲].

کاش بیت المال،وجوهات،نذورات و…هزینه چیزی نشود که قائم آل محمد(ص) ویرانش می کند.

در دستور امام خمینی برای مصلای تهران نیز حدگذاری واضحی دراینباره هست: یادآور سادگی مساجد صدر اسلام باشد!

مطالب مرتبط:

محسن قنبریان

[۱] الغیبه/ طوسی / ص۲۰۶ ح۱۷۵

[۲] الارشاد/ مفید /ج۲ص۳۸۵

خاستگاه تبعیض در حقوق کارمندان:

  1. بدعت بیت المال خصوصی!
    • یکی از عوامل تبعیض ساز در پرداخت ها، توزیع درآمدهای اختصاصی آن اداره و سازمان بین مدیران یا کارکنان خود است!
      یعنی دستگاه هایی که اموال و امکاناتی در اختیار دارند با آن، درآمد زایی کرده، اما بجای واریز به خزانه و بیت المال عمومی، در حسابی برای خود نگه داشته و بعد به عناوینی مختلف مثل رفاهیات مستمر و غیر مستمر بر حکم مدیران یا پرسنل خود می کشند؛ این موجب می شود دریافتی اینها تفاضل بالایی با پرسنل دستگاه های دیگر بیابد و تبعیض بین کارمندان دولت را موجب شود!
    • این رویه غلط حتی دستگاه های فقیری مثل آموزش و پرورش را هم واداشته که از مدارس درآمد زایی کند و معامله تالار پذیرایی یا مانند آن با مدرسه کند؛ تا با آن درآمد، احیانا به معلم آن مدرسه رفاهیاتی دهد!
      تصورش را بکنید امکاناتی که دست دستگاه های برخوردار هست چه تفاوتِ زمین و آسمانی با یک مدرسه دارد، همین تفاوت در میزان پرداختی آن دستگاه ها با معلم را پیش می آورد!
    • باطل بودن این رویه غلط واضح است:
      آیا بدهی آن دستگاه هم از حقوق کارکنان کسر می شود؟!
      توضیح اینکه اگر درآمد حاصل از امکانات یک اداره، مال کارکنان خود آن اداره است؛ باید بدهی های آن اداره(به اداره برق و گاز و …) هم مال کارکنان باشد؛ چون اصطلاحا همو که مالک میشود، مدیون می شود!
      وقتی همه بالاتفاق می گوییم بدهی های آن دستگاه، بدهی کارکنانش نیست، پس معلوم است درآمداختصاصی آن دستگاه هم مال کل بیت المال است نه خصوص کارکنان یا حتی مدیران خودش!
      ۲٫ رابطه کارمند با اداره، رابطه شریک در شرکت خصوصی نیست!
      یک شرکت خصوصی، شخصیت حقوقی است. درآمد کسب می کند و بدهکار می شود. اعضاء، مالک آن شرکت اند و بالتبع آن درآمد و هم بدهی بین آنها تقسیم می شود.
      اما یک اداره دولتی، گرچه باز شخصیت حقوقی است و درآمد و بدهی پیدا می کند، اما کارمندان و مدیرانش، مالک آن نیستند؛ بلکه در قراردادی اجیر یا وکیل شده اند و صرفاً تولیت دارند.
      درآمد های آن اداره هم به تبع اموال آن اداره، مال بیت المال مسلمین است و مدیران آن اداره بهره ای بیشتر از بقیه ندارند.
    • بدعت معاویه!
      اولین کسی که بیت المال خاصه(خصوصی) در اسلام پدید آورد، معاویه بود! برخی اموال خاص(مثل اراضی مرغوب) را به عنوان بیت المال خاصه، مال دستگاه سلطنت کرد[۱].
      درآمد این اموال خاص بین خودشان تقسیم می شد و چیزی حتی به بقیه کارگزاران نمی رسید.
      درآمد اختصاصی بخشی از این اموال در دوره عباسی به۶۴۸۳۰۰۰۰ دینار می رسید[۲].
      برازنده جمهوری اسلامی نیست طوری دیگر بدعت بیت المال خاصه را بازتولید کند و دستگاه های برخوردار درآمد اختصاصی را جای خزانه کل بین خود تقسیم کنند!
  2. نگهداشت مالی ناقص و ناتراز
    یکی دیگر از عوامل تبعیض ساز در پرداخت ها، تقلیل نگهداشت نیروی انسانی به نگهداشت های صرفاً مالی و آن هم به شکل ناقص و ناتراز و تبعیض ساز است!
    اینگونه می شنوید که مثلا دلیل پرداخت نجومی به درصدی از پزشکان بیمارستانهای دولتی، نگهداشت نیروی متخصص، بیان میشود!
    پرداختهای مدیران و متخصصان موسسات و شرکتهای دولتی نیز به همین بهانه، نامتعارف می شود!
    اولین آسیب جدی این روند همان تقلیل نگهداشت به پرداخت مالی است!
    به لحاظ روانی، ارضاء هر میلی در انسان موجب تقویت و تشدید آن میل می شود. پرداخت پرکیس یک پزشک اگر به یک میلیارد هم برسد باز در بخش خصوصی یا کشور کوچک و ثروتمند همسایه، بیشترش هست؛ ابزار مالی تا کجا میتواند در نگهداشت، پیروز باشد؟!
    این مسابقه با بخش خصوصی و شیخ نشین های پولدار بر مدار حرص و طمع کارگزار تا کجا ادامه یابد؟!
    تا چه تفاوت پرداختی با کارگزاران مشابه او(مثلا یک پزشک در شهری محروم یا مهندسی در شرکتی غیر نفتی) هنوز موجه است؟!
    شرط اصلی برای پرداخت نگهداشت مالی چیست؟!
    استفاده از ابزار مالی(پس از تامین کفاف نسبی زندگی)، برای نگهداشت نیروی انسانی، به یک شرط جایز است:
    مضطر شدن به نگهداشت آن کارگزار و باقی ماندن نیاز به او، پس از ساخت فرصت برابر برای همه شایستگان!
    یعنی مثلا درب دانشگاه برای جذب پزشک باز شود تا استعدادهای انسانی بیشتری فرصت خدمت بیابند و از سوی دیگر تعادل عرضه و تقاضا، قیمت خدمات پزشکی را عادلانه کند [۳]؛ اگر باز پنجه طلاای، فقط با نگهداشت مالیِ مازاد قابل نگه داری بود، اشکال ندارد!
    یا در گزینش تکنیسین ها، فرصت برابر برای جذب خدمت ارزانتر و بهتر فراهم شود؛ اگر قحط الرجال شد، برای نگهداشت آن تکنیسین برتر با شیخ نشین ها مسابقه دهیم!
    فقهای اسلام شرط پرداخت بیت المال به مثل یک قاضی را پس از نبودن کاندیدای رایگان(یا ارزان) بیان کرده اند [۴].
    نساختن فرصت برابر تحصیل، گزینش و ارتقاء برای واجدین شرایط، هم انحصار ساخته و هم پرداخت نامتعارف و تبعیض(حتی بین هم صنفان) را موجب می شود!
    عجیب اینکه چنین رویه ای دقیقا مغایر با نگهداشت استعدادها و نیروهای انسانی در سطح کلان است و موجب فرار استعدادهای دیگر می شود.
    امیرالمومنین(ع) وقتی با اُفت انگیزه دینی و ایمانی کوفیان برای جهاد مواجه شد، حاضر شد به همه حاضر شوندگان در جهاد با امویان غیر از “مؤونه”(خرجی خانواده)، “عطاء” و پرداخت اضافی دهد [۵].
    اما یک والی و مدیرش(قعقاع بن شور) را باوجود احتمال پیوستن او به معاویه با ابزار مالی، نگه نداشت و حتی بر میزان بالای مهریه او برای همسرش سخت گرفت و او هم به معاویه پیوست [۶]!

محسن قنبریان

[۱] تاریخ یعقوبی ج۲ص۱۵۸وص۱۶۹

[۲] بیت المال، پیدایش و تحولات آن ص۱۷۹

[۳] این بنا برمبنای بازاری کردن خدمات عمومی مثل بهداشت و سلامت، مثال زده شده است نه مبنای مقابلش که موجه تر است.

[۴] السرائر ج۲ص۱۷۸

[۵] خطبه ۱۸۰ نهج البلاغه

[۶] شرح ابن ابی الحدید ج۴ص۱۸۷

سخنرانی/ مالیات بر اشرافیت!

یک جلسه از درس عدالت اقتصادی حجت الاسلام محسن قنبریان/ مدرسه تخصصی فقه امام کاظم(ع) ۷ بهمن ماه ۱۴۰۰

دریافت سخنرانی «مالیات بر اشرافیت!» | “دریافت از پیوند کمکی


• حذف مالیات از ثروتمندان از سیاستهای مشخص نئولیبرالیسم
• مالیات بر اشرافیت در برخی کشورهای سرمایه داری!
• خوانشی از تاریخ صدر اسلام و سیره پیامبر(ص) و خلفاء در اینباره
• برخی ظرفیت های فقه برای مالیات بر اشرافیت
• شواهدی بر اینکه مالیات حکومتی حضرت امیر(ع) بر اسبها، نه تعمیم زکات بلکه مالیات حکومتی و مالیات بر اشرافیت در آن زمان [یا برای جبران کمبود زکات] بود!
• شروعی کوچک در تبصره ۶ بودجه ۱۴۰۱

* تفصیل را در فایل صوتی بشنوید

پیوست فایل صوتی: مالیات بر اشرافیت!

لایحه بودجه ۱۴۰۱
تبصره ۶ مربوط به عوارض و مالیات
صفحات۳۱ و۳۲ مواردی مربوط به مالیات بر اشرافیت

 

امنیت نقطه زن!

  • چاره مظلوم واقع نشدن پلیس مقابل اشرار و اوباش و همزمان شلیک اشتباه نکردن به مردم (بخصوص در تجمعات و اعتراضات)، امنیت نقطه زن است.
  • در امنیت نقطه زن، اشرار و اوباش مسلح(گرم یا سرد) نقطه زنی میشوند؛ یا پلیس از خود صرفا مقابل آنها (نه هر گروه معترض) دفاع می کند (ماده۳ قانون حمل سلاح).
  • افزایش سرانه پلیس، ارتقاءآموزش ها و مهارتها، حمایت بالادستان از پلیس در مقابل افراد مجرم و شرور، شاید بیش از توسعه قانون کنونی برای حمل سلاح لازم باشد.
  • دیدن هردو ضرورت به شکل متوازن لازم است: نه پلیس قربانی شرارت اشرار شود و نه مردم و تجمعاتشان دچار شلیک بی جا و اشتباه گردند.
  • گزارش جام و جم درباره واقعه را بخوانید.#شهید_رنجبر

محسن قنبریان ۱۴۰۰/۱۱/۱۶

جهاد تبیین از سوی منتقدها!

آیا منتقدین و معترضین وضعیت موجود هم می توانند مشارکتی در جهاد تبیین داشته باشند؟! آنرا تخدیری و مُسکن نبینند؟!

ظاهرا اول باید از شنیدن نترسیم و مشکل ذهنی اینها را بیرون بکشیم یا اقلا حرفشان را بشنویم!

بین:

  1. گزارش عملکرد و پیشرفت ها،
  2. صنوف توجیه و توضیح عقب ماندگی‌ها و ضعف‌ها،

آیا چیز سومی برای تبیین وجود دارد؟!

چیز سوم را برای هلی‌بُرن جهادگران دو رسته بالا نمی‌خواهم؛ برای اضافه کردن احتمالی برخی منتقدین و معترضین به جهاد تبیین لازمش دارم!

منتقدها و معترض‌هایی که به عناد با جمهوری اسلامی نرسیده‌اند و حتی هنوز گوشی پی فرمان ولی فقیه دارند، همه‌شان مصرف کننده فضای رسانه‌ای دشمن نیستند! عده ای از آنها مستقیم درگیر بن‌بست‌نماها و عقب ماندگی‌ها هستند! دشمن از گزارش اینان می‌گیرد، نه حتما اینها از دشمن! قبول کنید برای این طیف؛ توجیهات یک طلبه در قم با ادله پیشینی و بعضا عرفانی، یا گزارش عملکرد و پیشرفت‌ها بوسیله رسانه ملی یا آتش به اختیارها، قانع کننده نباشد!

مثلا به کسی که نمونه‌ها او را به: کج ساختاری، فساد شبکه‌ای، حلقه‌های دربسته، سیستم‌های ضدتحولی و…رسانده؛ گزارش از موشک نقطه زن و سلول بنیادین کاری نمی‌کند! اگر بی‌باک باشد به شما خواهد گفت: ناپلئون‌ها و نازی‌ها هم پیشرفته شدند اما آزادی، عدالت، جمهوریت و… را واگذاشتند!

آن چیز سوم به نظر من:

تبیین درست و پیشرونده مساله‌های یاد شده است.

گزارش آن کج ساختار یا فساد و… را یک منتقد اهل کاوش منتشر می‌کند، یک متکلم نظام، در مقابل با ادله شبه عرفانی به “شیخ ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت” تاویل می‌برد!

 رسانه‌چی‌ها، آنرا متهم به ناامیدکردن مردم و افتادن در پازل دشمن می‌کنند! دشمن هم واقعا همین گزارش‌های بی مزد را مساله می‌کند! یعنی چتر تحلیل بر آن و موارد مشابه می‌اندازد و به اصول جمهوری اسلامی (مقاومت، استقلال، اصل ولایت فقیه و…) می‌کشاند!

در این روال، جهاد تبیین به نقاش و ستیز با هم و ذره‌ای شدن و پیروزی دشمن می‌انجامد.

اما؛ ردیابی آن مساله‌ها تا خاستگاه اصلی‌شان + تقابل با دشمن و اثبات اینکه از قضا آن خاستگاه و زایشگاه مشکل، ضداصول ج.ا است؛ جهاد تبیین سوم است که منتقدان انقلابی می‌توانند با دو رسته دیگر هم افزایی کنند!

مانع اصلی جهاد تبیین سوم، اصالت دادن به افراد در مقابل آرمان و اصول است. همان افراد و حلقه‌های خاص، ترجیح می‌دهند تحلیل دشمن پذیرش شود تا اینکه منافع یا سلیقه آنان تغییر کند! ترجیح می‌دهند تیر به اصول اصابت کند اما به سلیقه فکری یا منافع عملی آنان تعرضی نشود!

لذا آن ردیابی منسجم که نتیجه‌اش دفاع تفصیلی از اصول جمهوری اسلامی مقابل دشمن، اما همراه با مطالبه تغییر رویه‌ها و آدم‌هاست، جای جهاد تبیین، برچسب پازل دشمن می‌خورد تا بیرون شود! تعدادی جوان انقلابی در فرمان جهاد تبیین رهبر انقلاب جا نگرفتند و مخالف‌خوان شدند هم اصلا برایشان مهم نیست!

محسن قنبریان

۲۳/ درسهایی از نهج البلاغه

جلسه بیست و سوّم «سلسله درس‌های نهج البلاغه»، مورخه ۱ بهمن ماه ۱۴۰۰ به همّت هیات راه فاطمه(س) قم برگزار شد. صوت این جلسه منتشر می‌شود.

جلسه بیست و سوّم «سلسله درس‌های نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

فرق مارق و سابق!
  • مارق، خوارج و خارج شده از دین ، کسی که خود را مقدم بر امام کند، نه در فعل بر امام سبقت بگیرد!
  • خوارج در فعل از امام عقب ماندند؛ نه اینکه جلو افتادند! امام قائم بود ولی آنها قعود کردند!
  • درباره عبدالله بن ابی سرح پیامبر(ص) مسلمین را سرزنش کرد که چرا در سکوتش او را نکشتند! بعدا مردم مصر بر او اعتراض و ۲۰۰۰نفر به مدینه آمدند؛ حضرت امیر(ع) در حال قیام نبود اما بعدا این قیام را در نامه۳۸ ستود!
  • فاطمه(س) در قیام و امام در قعود بود، او “السابقین الی ارادته” بود اما “المتقدم لهم” نبود!

*گوش دادن این فایل را به کنشگران سیاسی-اجتماعی توصیه می‌کنیم

حجت الاسلام قنبریان

ادامه خواندن ۲۳/ درسهایی از نهج البلاغه

سخنرانی/ رابطه دوسویه علوم انسانی با ادبیات و هنر

دریافت سخنرانی «رابطه دوسویه علوم انسانی با ادبیات و هنر» | “دریافت از پیوند کمکی

مقایسه این رابطه در گذشته تمدنی ما و الان!
  • فیلمساز از علوم انسانی اسلامی ارتزاق نمی کند و آن اندیشه چیزی برای فیلمساز نیاورده؛این گسست اصلا خوب نیست.
  • روایت های کانال کمیل و هویزه و… در علوم انسانی ضریب اباء از ضیم تعریف نکرد!
  • پشت برخی از مستندهای عمار باید پیوست نگاری نظری عدالت می شد.
  • از پیوست عدالت تا نظریه عدالت.
اگر این گسست پر نشود باید منتظر شورش پوپولیستی باشیم!
  • علمِ پولی و نگرفتن مساله از میدان عمومی موجب استبداد شایستگی می شود
  • عدم توازن در حقوق خصوصی؛ حق مالکیت معنوی با حق مسکین در مطالبه زکات شهرش را مقایسه کنید!
  • در فقه معاصر هم فقه بورس و پول بیشتر از کار و دستمزد و تعاون پرداخته می شود!
  • در این فضا حرفهای غیر دانشی از مساله های میدان شکل می گیرد و پوپولیست می زاید!

 

* گوش دادن این ارائه کوتاه را به اهالی علوم انسانی و ادبیات و هنر توصیه می‌کنیم

عدالتخواهی مردمی نه نیابتی!

  • اینجا سخن بر سر لیقوم الناسُ بالقسط بود، مردم فاعل عدالتخواهی هستند نه میتی کومان و خلخالی و نه امنیتی ها بجای مردم!
    نقد “سریال دادِستان” این بود! “هیولای پول” هالیوود بیشتر مردمی بود تا دادستان! آن از حادثه ای امنیتی شروع و با جنبش مردمی تمام کرد، دادستان، با جنبش دانشجویی شروع اما زود نیابتی شد و افراد جنبش در حد هکر و به فرمایش در آمدند!
  • از نهاد معتبر امنیتی میشود سوژه فیلم گرفت و بهتر از “گاندو” و “خانه امن” ساخت اما ارتباط با نیروی امنیتی، سابقه خوبی در ژورنالیسم ایرانی نداشته…!
  • رابطه هم افزا با نهاد معتبر امنیتی و قضایی آری، اما عدالتخواهی ذیل تشخیص برخی امنیتی ها نه!

* برای قضاوت بهتر صوت کامل این نشست را اینجا بشنوید.

حجت الاسلام قنبریان

سینمای روشنفکری و عدالت

  • سینمای روشنفکری ما عدالتخواهی مثل “خروج” و سوده همدانی را بر نمی تابد، فقط درگیری طبقه اشراف و بورژوا با حاکم برای تبدیل ثروت به قدرت را انعکاس می دهد!
  • عدالتخواهی اسلامی طبقه محروم هم بدون واسطه متوسط کنش گر است بدون اینکه بخواهد در قدرت رقابت کند!

صوت کامل این جلسه را اینجا بشنوید

فرض کنید یک علمی_تخیلی می بینید!

  • با همین بودجه‌ای که دولت هم اکنون خرج کارمندانش می کند، اگر تساوی حقوق برقرار شود: سهم هرکارمند ۱۳میلیون و۶۰۰ می شود!(البته فیش دریافتی + رفاهیات)

اما می دانیم این تساوی، موانع عملی و شبه نظری زیادی دارد!

  • حالا فرض کنید دولت به همه کارمندانش ۱۰میلیون دهد تا اقلا زیر خط فقر نباشند و کفاف زندگی را برای عایله خود تامین کنند. و این مقدار بر حکومت اسلامی واجب است.

از اینجا ۴۸هزارمیلیارد از سهم کنونی حقوق در بودجه عمومی آزاد می شود!(محاسبه پژوهشگر عزیز آقای احسان ولدان)

بنظرتان اگر تفاضل مدیر_کارمند و تخصصی_عادی و… را لحاظ کنیم و البته فقط به اندازه همین ۴۸هزار، تفاضل قبول کنیم و از آنسو نخواهیم تبعیض ۷برابری تا ۲۱برابری را تن دهیم؛ چه سناریوهایی قابل فرض است؟!

  • اگر به یک دوم از کارکنان دولت سهمی از ۴۸هزار را به صورت علی السویه بدهیم(به هر عنوانی؛ تخصص، عملکرد بهتر و…) هر نفر تنها حدود ۲میلیون و ششصد هزار بیشتر حقوق می گیرد!
    و اگر ۴۸هزار را بین یک چهارم کارکنان دولت تقسیم کنیم، هریک ۵میلیون و۲۰۰ بیشتر می گیرند. و هکذا!
  • اگر به حسب محاسبات فقط حدود ۲۰۰هزار نفری که فعلا بالای ۱۰میلیون میگیرند (یک پانزدهم کارکنان) را از آن ۴۸هزار بهره‌مند کنیم؛ باز سهم هریک ۳۰میلیون میشود!
    یعنی تفاضل ۳برابری با کمترین حقوق!

«هرچه کسرِ تفاضلی ها را کوچکتر و ارقام تقسیمی را به سوی نامساوی های درشت تر ببریم، به وضعیت موجود نزدیکتر و از عدالت دورتر می شویم!»

محسن قنبریان