بایگانی ماهیانه: آبان 1401

برای مقابله با خبرسازی‌های رسانه‌ها…

یک ایده (شاید هم تاریخ گذشته!) برای مقابله با خبرسازی های رسانه های معاند؛ و باز یادآوری اصل مشارکت دهی فعال به مردم

مراقب باشیم!

دربرابر سخنان ۱۳ آبان مولوی عبدالحمید مراقب باشیم:

  • خودمان بیش از این او را نماینده تام اهل سنت نشان ندهیم!
  • در پاسخ به او کنایه هایی نزنیم که عامه غیر شیعه را نشان بگیرد!
    هر پاسخی به ایشان که گسل شیعه-سنی را فعال کند، ندانسته در خدمت دستهایی قرار می گیرد که از این ماجراها جنگ فرقه ای را نشان کرده اند!
  • پاسخ های متین و سنجیده ای که از بدنه بلوچ و سنی اطراف ایشان بکاهد؛ حکیمانه، اسلامی و ایران دوستانه است.

حِذر در آیه ۷۱ نساء(خُذُوا حِذرَکُم) به معنى بیدارى و آماده باش و مراقبت در برابر خطر است (گاهى به معنى وسیله‌اى که به کمک آن با خطر مبارزه مى‌شود نیز آمده است).

حذر، در این روزهای ما :

  • مراقبت در برابر خطر اختلاف مذهبی و فعال سازی گسل های مذهبی درون ایران؛
  • و اسلحه مقابل دشمن خارجی و مزدوران مسلحِ تجزیه طلب است.

 

محسن قنبریان

تحلیل جامعه‌شناسان از وقایع اخیر

حمید پارسانیا:[۱]

وقتی که فقاهت، وضعیت مطلوب و آرمانی را برای امت اسلامی در نظر می‌گیرد، کار اجتماعی و جمعی را یک فرد نمی‌تواند انجام دهد. کار جمعی را باید عموم مردم انجام دهند و فرهنگ باید کشش آن را داشته باشد. اگر این کشش وجود نداشت و انجام نشد، به زور نمی‌شود دیگران را وادار کرد.

انسان‌ها باید بتوانند به کمالاتی که حقشان است برسند و این کمالات به‌صورت یکسان در دسترس آنها قرار گیرد. اموال باید به گونه‌ای در جامعه چرخش و دوران داشته باشد که بین گروه خاصی دست به دست نچرخد.

ما بین فقه و قانون فاصله‌ای داریم. قانون عمدتاً تدبیر و مدیریت اجرای آن مطلوب‌هایی است که دین می‌خواهد؛ اما این تدبیر و مدیریت مطلوب‌ها توسط خود فقه انجام نمی‌شود؛ بلکه توسط دانش‌هایی است که شرایط اجرا را نشان می‌دهد و معرفی می‌کند.

یوسف اباذری:[۲]

از پی درگذشت مهسا امینی، یکی از مهم‌ترین غلیان‌های اجتماعی در ایران رخ داده و در فضایی لبالب از احساس یگانگی، مردمانی از گروه‌ها و اقشار متفاوت را به هم پیوسته است. غلیان اجتماعی پدیده‌ای متناقض است: از یک‌سو اندوه‌گذاری‌ای‌ عظیم است و از سوی دیگر شادی بیکران.

هیئت حاکمه‌ی ایران نیز هر کنش اجتماعی را به تنش فرهنگی بدل کرد تا مانع پرداختن مردم به مسائل حقیقی زندگی‌شان شود.

این خیزش، کلیه‌ی ابعاد زندگی ایرانی را در برمی‌گیرد، زندگی‌ای که هم‌اکنون در خطر انهدام قرار دارد. اگر ایران را خانه متصور شویم، باید اعتراف کنیم که این خانه در معرض نابودی‌ست.

آرش حیدری:[۳]

شعار «زن، زندگی، آزادی» مسئله مرکزی‌اش خیلی روشن، خود زندگی و حق زندگی شاد است. فروکاست این حرکت اعتراضی به شکاف نسلی و آن تحلیل‌های عجیب و غریب درباره گیمر بودن، مجازی بودن و خیالاتی بودن جوانان، ندیدن حداقل دوهزار سال تاریخ و دست‌کم ندیدن مشروطه به این سو است. این تحلیل‌های فروکاست‌گرای پوزتیویستی با نگاهی غیر تاریخی پدیده‌ها را مبهم‌تر می‌کنند تا آشکارتر.

شکاف میان ایدئولوژی رسمی و زندگی روزمره انسان ایرانی است. ایدئولوژی رسمی از فقه سنتی تغذیه می‌کند، سیاست‌های فرهنگی رسمی رابطه‌ای تقابلی با زندگی روزمره و قیوداتش دارند و پیشاپیش بخش بزرگی از جریان‌های معمول زندگی را ذیل نوعی ابتذال و آسیب می‌فهمند.

برهنگی به معنای جنسی‌کردن همه‌چیز مسئله اصلی منتقدان این حرکت اعتراضی بوده است، نه فعالان آن. اتفاقا اینجا مسئله دارد وارونه می‌شود. مسئله خود زندگی، بدن زنده و طبیعی و حق زندگی‌شاد است. مسئله بر سر بدن متحرک‌طبیعی است، نه بدن تحریک‌کننده. این تیپ تحلیل نوعی فرافکنی بن‌بست‌های گفتمانی جریان‌غالب سیاست‌فرهنگی در ایران است. مسئله بر سر انسان بدن‌مند ذی‌حق است.

علیرضا شجاعی‌زند:[۴]

با تحلیل‌های طبقاتی در باب جامعه ایران خیلی موافق نیستم.. منازعه «سبک زندگی» در ایران بیش از آن که ماهیت طبقاتی داشته باشد، مضمون گفتمانی دارد و بیش از آن که بنیان‌های معرفتی- اعتقادی داشته باشد، ریشه‌های نفسانی دارد؛ همان که وبلن هم از آن با عنوان «تن‌آسایی» یاد کرده است.

شکاف بنیادی و اصلی جامعه ما که شکاف‌های دیگر را نیز فعال می‌سازد، شکاف اسلام و مدرنیته است. اعتراض و آشوب‌های اخیر را نیز بر پایه این شکاف، بهتر از شکاف‌های قومی و نسلی و جنسیتی می‌توان تحلیل کرد.

مساله ما با غرب، بر سر زندگی است؛ ‌بر سر سبک زندگی است که خود برخاسته از نگاه هریک به هستی و به‌معنایی که از زندگی دارد. مساله ما با غرب بر سر فرهنگ است، بر سر سویه‌های فرهنگ. زن و بدن و حجاب و موسیقی و ورزشگاه و فضای مجازی از فروعات و تبعات آن هستند

جامعه‌شناسی اسلامی

[۱] تحلیل جامعه‌شناختی اعتراض و اغتشاش

[۲] درباره‌ی مهسا و ایران

[۳] دیدگاه آرش حیدری

[۴] منازعه «سبک زندگی» در ایران مضمون گفتمانی دارد نه طبقاتی

آرتین یتیم نیست؛ یتیم…!

امام حسن عسکری(ع) فرمود:

«سخت تر از یتیم جدا شده از پدر، یتیمی است که از امامش جدا شده و توانایی دستیابی به وی را ندارد. و حکم امامش را درباره مسائل دینی مورد ابتلا نمی‌داند. آگاه باشید هر فرد ناآگاه به شریعت ما که از دیدار ما محروم است، یتیمی است که در دامن عالمان شیعه جای دارد(یَتِیم فِی حَجرِه). آگاه باشید، هرکس وی را هدایت و راهنمایی کند و شریعت ما را به وی بیاموزد، در مقام رفیق اعلی با ما خواهد بود» (احتجاج،ج۱،ص۶۶)

آرتین یتیم نیست. یتیم، ما و دختران و پسران مان ایم که از امام خود(ع) دور و برخی فرزندانمان این روزها در مخالفت با برخی ارزشها برخاسته اند؛ در سلف مختلط دانشگاه، جشن آزادی حجاب می گیرند و…! زیر نوازش پدرانه عالم دینی هم قرار نگرفته اند. همانها که امروز آیت الله خامنه ای، “بچه های خودمان” خواند که: “به دلیل برخی هیجانها و احساسات و برخی بی دقتی ها در مسائل، وارد میدان شدند”.

ای بسا علیه همین عالم دینی شعار هم بدهند/ بنویسند؛ اما ایشان امروز درباره شان فرمود: “افرادی را هم که معاند نیستند اما بر اثر غفلت یا بدفهمی و شنیدن مطالب نادرست در رسانه ها با دشمن هم صدایی می کنند، بدون دعوا کردن و با نوشتن و پیام دادن و استدلال، مراقبت و ارشاد کنید”.

بهانه تبریک ولادت امام حسن عسکری(ع) بود؛ و الا حرف در عمل به این روایت در شرایط کنونی ما بسیار است! “کان معنا فی الرفیق الاعلی” مزد کارهای کاغذی و نمایشی و حتی گاهی فرار افزا نیست!

 

محسن قنبریان

لگد شدن خط قرمزها

در این ۴۰روز عده ای از فعالین اجتماعی سیاسی، اساتید دانشگاه و حوزه، فعالین رسانه و… دیده شدند که دیدگاه نزدیکی با معترضین داشته اما اغتشاش و خشونت و فحاشی را هم تایید نمی کنند و حتی بعضا قربانی هتاکی دانشجونمایان هم شدند!

برخی متهم به وسط بازی هم شدند!

روی سخنم با این طیف است:

  • اگر کنار اعتراض به ماجرای مهسا امینی، درباره آتش زدن پلیس چیزی نگفتید؛ اقلا اینبار درباره شکنجه کردن داعش گونه شهید علی وردی چیزی بگویید!
  • اگر با وجود برخوردِ از سابق بهتر پلیس با اغتشاشِ خشن تر از سابقِ آشوبگران، باز فقط برخی رفتارهای پلیس را نقد و محکوم کردید؛ اینبار شکنجه این جوان مظلوم را محکوم کنید!
  • اگر شائبه ی “کار خودشان است” در کشتار شاهچراغ، ذهن شما را هم تسخیر کرده؛ ویدئوی شکنجه این طلبه بسیجی هیچ شائبه ای باقی نمی گذارد!

بدون اجماع بر خطوط قرمز، هیچ اصلاحی در رفتار معترض یا مامور انجام نمی شود!

 

محسن قنبریان

لانه‌هایی برای تسخیر!

جای کلیشه های تکراری ۱۳آبان می شود طرحی نو دراندازیم؟!

طرح مسأله

  • سامانه پایش آسیب های اجتماعی دانش آموزان، خطر پذیری آنها در ۶سال اخیر را ۱۰برابر نشان می دهد! خشونت رتبه اول!
    در صدر عوامل موثر بر این آسیب زایی، رسانه های دیداری (ماهواره ای یا سکوی مجازی آنها) است!
  • سامانه فکت یار در گزارش خود از رشد تعامل کاربران ایرانی با رسانه های ماهواره ای ایرانی زبان پس از فیلتر اینستاگرام گفته است!
    یعنی فیلترینگ حتی اگر استقبال بیشتر به پلتفرم های داخلی را در پی داشته باشد، رتبه اول عوامل موثر در آسیب و خطر پذیری دانش آموزان را نکاسته و فقط از رصد سکوی مجازی آنها به دیدن کانال ماهواره ای منتقل شده است!
  • اعتماد به رسانه ملی و رسانه های داخلی هم رشد چشم گیری نکرده است! شنیده ها از پیمایش رسانه ملی از میزان قبول فوت طبیعی مهسا امینی توسط مردم حتی پس از گزارش پزشک قانونی، نگران کننده است!
  • دستگاه های بروکراتیک نظام هم که جز فیلتر و منع، نمی دانند و نمی توانند؛ دهه قبل در ماهواره تجربه شد و الان علیرغم تاثیر واضح آن شبکه ها، قانون ماهواره به نتیجه قهری رها شدن انجامید؛ تا سیاست فیلترینگ مجازی به چه نتیجه ای بیانجامد!

در چنین شرایطی آیا جنبش های دانشجویی و مردمی برای حفظ ارزشهای اسلامی و ایرانی، بجای تکرار کلیشه های جشن فتح لانه جاسوسی نباید به تسخیر این لانه های جدید فکر کنند؟!

اما تسخیر بی بی سی و ایران اینترنشنال و… چگونه است؟! جریان انقلابی دانشجو و دانش آموزی چه می تواند بکند؟!

پیشنهادات

بطور کلی جریان دانشجویی و دانش آموزی به عنوان نهادی اجتماعی برای فتح این لانه ها دو راه سلبی و ایجابی می تواند تعقیب کند. سلب اعتماد به رسانه های معاند در گرو افزایش اعتماد به رسانه های داخلی و بخصوص رسانه ملی است.

از اینرو به شکل ضربتی و عملیاتی از ۱۳آبان تا ۱۶آذر می تواند مثل این ایده ها را دنبال کند:

  1. رسیدن به عوامل افزایش اعتماد به رسانه ملی!
    فقط از سال۷۰ تا۸۹، ۱۱تحقیق در اینباره انجام شده که با نرخ متوسط هر دوسال یک تحقیق الان باید بیش از ۱۵ تحقیق باشد.
    پایش نتایج تحقیقات موجود و به بحث گذاشتن نتایج در یک کارگروه تخصصی و رسیدن به دو سند سیاستی و عملیاتی اولین قدم است.
    نقایص کار قابل واگذاری به پژوهش مستقل است. تا همین جا میشود بر سند تحول صدا و سیما که در حال انجام است اثر کنند.
  2. مطالبه عملی و عمومی نتایج به وسیله بدنه دانشجویی کشور
    نتایج حاصله از تحقیقات و همچنین قوانین معوق مانده باید به شکل عمومی و فراگیر مورد مطالبه قرار گیرد. مثلا اگر طبق قانون خط و مشی و اصول برنامه های صدا و سیما(مصوب ۶۱/۴/۱۷) در ماده۷: رسانه ملی باید صدای مستضعفان و محرومان باشد؛ و در ماده۱۵: “باید زبان گویای ملت باشد و وظیفه دارد خواست ها، نیازها و مشکلات مردم را به اطلاع مسئولین برساند”؛ میزان این صدا در رسانه بررسی و مطالبه شود.
    در برخی تحقیقات یاد شده نتایج روشنی برای مطالبه به چشم می خورد.
  3. تشکیل کمیته مستقل حقیقت یاب!
    در تقابل با شبهه آفرینی مدام شبکه های معاند، یک کمیته مستقل حقیقت یاب تشکیل و با سرعت و دقت بررسی خود را از طریق رسانه ها به اطلاع عموم برساند.
    مثلا در پرونده های کشته های ادعایی این ایام از طریق شبکه مویرگی دانشجویی در استانها و شهرستانها، اطلاعات دقیق میدانی را جمع آوری و زودتر به هیات بررسی منتخب دانشجویی ارسال و نتایج گزارش شود.(نزدیک همین پیشنهاد را سخنگوی دولت در دانشگاه ها به دانشجویان پیشنهاد میکرد)
  4. تشکیل دادگاه استاد-دانشجویی!
    برای ماجراهایی که افکار عمومی را جریحه دار می کند و اعتماد سازی نکردن در آنها، فاصله مردم با حاکمیت را موجب می شود؛ این دادگاه علمی قابل تشکیل است(نمونه ای ملی و ارزشی از دادگاه راسل).
    قبل از ماجرای مهسا امینی می شد در نحوه عملکرد گشت ارشاد در نمونه هایی که کرامت زن ایرانی مخدوش می شد، با بررسی ادله طرفین به نتایجی رسید و جاهایی که پلیس وعده توبیخ مامور خود را داده، تا حصول نتیجه تعقیب شود. پیگیری و عملکرد خوب هم مورد تشویق و تمجید قرار داده شود.
    الان هم نمونه هایی که به اعتماد عمومی به پلیس یا نهادهای امنیتی می انجامد وجود دارد. (جزییات و شرایط این محکمه علمی جداگانه قابل بحث است)

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۸/۱۰

آیه‎‌ای برای فتنه‌ها

چکیده ای از سخنرانی حجت الاسلام قنبریان، در دانشگاه علم وصنعت تهران، دانشگاه شیراز منتشر می‌شود.

هرفتنه و التباسی حصحصه ای دارد!

آیه۵۱ یوسف کلمه اسرار آمیزی دارد:”اَلآن حَصحَصَ الحَقُّ” الان حق آشکار شد!

یوسف ازاول معصوم بود. برای گمان سوء احتمالی، پارگی پیراهن از پشت و شاهد و… هم آمد؛ اما وقتی این معصونیت، به مظلومیت رفتن به زندان(۷سال) انجامید، بعد از آن در مجمع زنان گفته شد: الآن حَصحَص الحق!

هرجا التباس و اشتباه، قاطی شدن باطلی در حقی، ودر یک کلمه فتنه‌ای باشد؛ الآن حصحص الحقی دارد،یا باید داشته باشد؛ مقداری تدبیری مقداری تقدیری و ربانی.

شهادت مظلومانه زن و کودکان در شاهچراغ الآن حصحص الحق فتنه۱۴۰۱ بود!

مگر در ماجرای مهسا امینی وپس از آن چیزی از التباس، قاطی شدن حق و باطلی بود؟!

برای بعضی نه! اما یک جامعه باید منتظر هم بمانند. بعضی دیرتر میرسند، دیر باورترند، منابع اطلاعات‌شان از دیگران است، به رسانه خودی و حتی مسئولین بی اعتمادند.

بعضی بستره‌ها هم بود، شکاف نسلی، گسل جنسیتی و مذهبی و…؛ بالتبع انتقادهایی از برخی رویکردها و عملکردها در حوزه زنان، حجاب و…بود.

اینها اقلا بنظر آن شهروندان حق و مانع دیدن باطلِ دشمن می‌شد.

۵ ضلعیِ معنای حصحصه:

این کلمه رازآلود فقط یکبار در قرآن آمده و پنج لبه معنا دارد که برای ما مشکل گشایی می‌کند:

  1. ظهور بعد از خفاء و کتمان[۱]
    عکس‌های سلفی ما -که درصدی هم در حباب رسانه می‌افتد- با عکس ماهواره‌ایِ مثل رهبر انقلاب یکی نبود! بسیاری از ما، عاملیت و فاعلیت تحرکات خیابان را همان گسل‌ها و انتقادها و اعتراض‌ها می‌دیدیم. دشمن هم وجود خود را کتمان می‌کرد، حداکثر در بازتاب رسانه‌ای خیابان و کشاندن به مجامع بین المللی رو بازی می‌کرد.
    ماجرای شاهچراغ شد: الآن حَصحَص الحق!
    جای کتمان نماند که داعش (دشمن نشان دار) جنایت کرد.
    آشوب خیابان متاثر از مخالفان اروپایی و برلین بود نه داعش؟!
    همان وقت که پلیس آتش زدند و علیرغم بردباری بیشتر نیروی انتظامی خشونت بیشتر(رفتاری و زبانی) نشان دادند؛ برای بعضی شباهت به دشمن -نه هم وطن- معلوم شد؛ اما بعضی هنوز…!
    ماجرای شهید آرمان علی وردی کاملا شبیه کار یک دشمن بود؛ اما دشمن باید با نشان رسمی خود می‌آمد تابعضی باور کنند. شاهچراغ چنین شد!
  2. جدا کردن حصه و نصیب حق از باطل[۲]
    درحصحصه باید حصه و سهم باطل معلوم شود.
    در زاهدان هم -در بیانیه شورای تامین- بی گناهانی کشته شدند؛ چرا برای آنها ایران تسلیت نشد؟! خون شیرازی و شیعه رنگین‌تر از زهدانی و سنی است؟! کشته شاهچراغ شهید است و مسجد مکی نه!
    هرگز! خون هر بی‌گناهی محترم است. خون ریخته شده بی‌گناه دو وجه دارد:
    – وجه نزد خدایی: که فرقی نمی‌کند و خداوند برای هر دو منتقم است و ولیّ دم یا دیه قرار داده است.
    – وجه برای ما: کارکرد اجتماعی ‌های ریخته شده مثل هم نیست. در زهدان نمی‌شد دست گذاشت کدام بی‌گناه و کدام فرد مسلح یا حمله کننده به پاسگاه بود؛ اما در شاهچراغ یک اسلحه به دست بود و یک حرم بی‌پناه و بیگناه!
    لذا شهدای شاهچراغ الآن حصحص الحق ماجرا شدند[۳].
  3. باطل را زائل هم می‌کند[۴]
    در حصحصه، حق فقط آشکار و از باطل متمایز نمی‌شود؛ بلکه باطل را هم رسوا و زائل میکند.
    شهدای امنیت هم شهید بودند. اینبار اصلا بخاطر تدبیر انتظامی و مقابله با کشته‌سازی، شهدای امنیت به شکل معنا داری بیشترند. اما آن شهیدان عزیز کل جامعه را به حصحصه نرساندند! برای بعضی این بودکه: در درگیری و آشوب اینها میزنند، آنها هم میزنند؛ طبیعی است برخی از این طرف هم کشته شوند!
    اما در عملیات تروریستی شاهچراغ، کشتن زن و بچه و پیر و جوان در حال غفلت(ترور) آنهم با آن وضع که بروی و برگردی و تیر دوباره بزنی و…! کودک شیرخوار و بچه دبستان، شهادتش کارکرد اجتماعی متفاوتی از شهادت مرزدار و پلیس دارد؛ پس: الآن حصحص الحق!
  4. ثبات و استقرار حق را هم در پی دارد[۵]
    در حصحصه، حق باید به ثبات و استقرار هم برسد. مثل یوسفی که نه فقط تبرئه شد بلکه در حصحصه، امین و عزیز مصر هم شد.
    ماجرای شاهچراغ و نوع شهادت آن عزیزان، ملت را به صحنه آورد؛ رمز همیشگی استقرار حقِ در این ۴دهه، حضور میلیونی مردم بوده است که دوباره شد؛ پس: الآن حصحص الحق!
  5. تکرار ظهور[۶]
    از دیگر ویژگی‌های حصحصه این است که امری را درظهور و تبیّن خود، پس از تکرارها به ظهور نهایی می‌رساند و پس از آن هم تکرارش می‌کند. ظهور معصومیت یوسف از بدو ورود تا پس از زندان را به رخ می‌کشد و به اوج خود (تبرئه و امین مصر شدن) می‌رساند و بعد هم پاکی او را تکرار می‌کند.
    شهدای شاهچراغ، نمادی می‌شود برای التباس‌های بعدی! مرز مراقبتی در ذهن ایرانیان می‌شود که مراقب باشند: انتقاد و اعتراض اگر به درگیری یک ماهه خیابان رسید راه برای تروریست‌ها باز می‌شود! از این حیث هم: الآن حصحص الحق!

[۱] یقال حصحص الشئ: اذا ظهر بعدخفاء او تبیّن بعد کتمان

[۲] اشتقاق از”حصه” = نصیب و قسمت. بانت حصه الحق و جهته من جهه الباطل

[۳] در سیره امیرالمومنین(ع) هم بین کشته “الهائشات”(فتنه ها و درگیری های شبانه و…) و “الغارات” یورش های تروریستی به شهرها و بی پناهان فرق است. برای دومی بود که فرمود اگر کسی بشنود و بمیرد ملامتی ندارد!

[۴] الحاصه: مایَحُصّ شعرها: یحلقه کله فیذهب به/ ناقه حَصّاء : لیس علیها وَبَر  ظهوره ظهوراً یُذهب الباطل

[۵] در معانی حصحص: الحرکه فی الشئ حتی یستقرَّ فیه و یستمکن

[۶] حصحص فعل ثنائی مکرر بر وزن فعلل است و این صیغه دلالت بر تکرار حدوث فعل می کند.