بایگانی برچسب: s

 برای فریضه نهی از منکر نیازمند دیالیز عمومی در جامعه هستیم/ انجام هر تکلیف اجتماعی با توجه به اصل «واقع – رسانه – واقع» باشد

  • با توجه به اتفاقی که در درمانگاه قران و عترت قم و مواجهه یک حوزوی با یک خانم رخ داده است بحث های مختلفی را می توان مورد توجه قرار داد. برای اولین سوال بفرمائید تفاوت فرهنگی و عمل به شعائر و مظاهر دینی در یک جامعه‌ی اسلامی تا چه میزان معتبر و قابل قبول است؟

همانطور که می‌دانید تکثر در جامعه یک واقعیت طبیعی است.  یا به صورت طبیعی تکثر دارد و یا تکثری برای آن می‌سازند که به این هم باید توجه کنیم. مثلا در دنیای معاصر استعمار با ادیان چنین کاری کرده که تکثری را بر‌ آن‌ها عارض کرده است. می‌بینیم عقیده که مربوط به فطرت و جهت مشترک بین انسان‌ها هست، دائما در آن تنویع درست می‌کند، عقاید، مذاهب و یا نحله‌های مختلف را می‌سازد و یا به رواج آن‌ها کمک می‌کند. اما در مورد سلیقه که از قضا هر جایی اقلیم و فرهنگ خودش را دارد سعی می‌کند به سبک واحدی درآورد و یک جامعه‌ی جهانی بسازد. همه شلوار جین بپوشند، همه موسیقی متال گوش دهند، همه لاتین سخن بگویند، همه از ارزش‌های آمریکایی برخوردار باشند. این برای این است که تکثر ساختگی وجود دارد.

مواجهه با تکثر در مذهب و دین ما یک اصولی دارد. قانون اساسی ما جایی است که مجتهدان بزرگی جمع شدند و این قانون را نوشتند که به تعبیر مرحوم نائینی به مثابه رساله‌ی عملیه در اجتماعیات است، در این قانون هم ۳ اصل به این تکثرها توجه کرده: اصل ۱۲ مربوط به مذاهب اسلامی که ۴ مذهب دیگر غیرشیعه را قبول می‌کنیم که کار خودشان را انجام دهند و مناسک و شعائر خودشان را داشته باشند. اصل ۱۳ مربوط به ادیان توحیدی دیگر است که زرتشت، مسیحیت و یهودیت را قبول کرده‌ایم و اصل ۱۴ که یک نسبت مطلق‌تری دارد و اتکای آن به آیه‌ی ۸ سوره‌ی ممتحنه است که می‌فرماید: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»؛ خدا نهی نمی‌کند درباره‌ی کسانی که جنگ دینی با شما ندارند، یعنی حربی نیستند و شما را هم از شهرهایتان اخراج نکردند، نهی‌تان نمی‌کند که اولا درباره‌ی آن‌ها برّ و نیکی کنید و ثانیا درباره‌ی آن‌ها قسط بورزید که خدا مقسطین را دوست دارد.

برای مشاهده کامل مطلب به بخش ادامه خواندن مراجعه نمایید. ادامه خواندن  برای فریضه نهی از منکر نیازمند دیالیز عمومی در جامعه هستیم/ انجام هر تکلیف اجتماعی با توجه به اصل «واقع – رسانه – واقع» باشد

راه برگرداندن حجاب به جامعه زنان ما چگونه است؟

درصد کوچکی کشف حجاب کرده و جمعیت بزرگتری باحجابند و برخی از آنها تذکر هم می دهند اما جمعیت بزرگتری از هردو، وسط ایستاده اند نه با کشف حجاب همراهی می کنند و نه با تذکر شما!

راه، خلق اراده عمومی است؛ کاری که امام(ره) سال ۵۹ کرد

مطلب مرتبط: روند تحقق حجاب توسط امام خمینی

۳۶/ درسهایی از نهج البلاغه

درسهایی از نهج البلاغه
شرح نامه۵۳/ جلسه سی و ششم/ ۱۱اسفند۱۴۰۲

فراز پایانی (برخی اخلاقیات حاکم و حکمرانی)

  • نفی خودپسندی و حُبُّ الاِطراء (دوست داشتن ستایش مردم)
  • منع از: منت بر رعیت در احسان/ زیاد شمردن کار خود/ تخلف از وعده
  • انجام امور در وقت و موضع خود:
    ترک عجله _ ترک سهل انگاری در وقتش
    ترک لجاجت و اصرار در وقت ابهام _ ترک سستی در زمان وضوح
  • منع از استئثار در آنچه با مردم مساوی است
    و منع از غفلت از آنچه جلوی چشمهاست
    – استئثار از بیت المال خصوصی تا شأن های پیش ساخته!
    – بیان شهید ثانی و آیت الله خامنه ای دراینباره
  • توصیه ها در خویشتن داری
  • توجه به زمانداران عادل قبل و سنت های نیکو و…
  • دعای سعادت و شهادت برای مالک

دانلود سخنرانی «۳۶/ درسهایی از نهج البلاغه» | “دانلود از پیوند کمکی

ادامه خواندن ۳۶/ درسهایی از نهج البلاغه

۳۵/ درسهایی از نهج البلاغه

درسهایی از نهج البلاغه
شرح نامه۵۳/ جلسه سی و پنجم/ ۴اسفند۱۴۰۲

فراز مربوط به خونریزی (عمدی و خطایی) حاکم!

تفکیک سه مساله در سیره حضرت:

  1. اعتراضات
    سیره حضرت در خصوص جواز اعتراضات و بهاء دادن به آن
  2. الهائشات
    وقتی کار به نا آرامی می کشد…
    روایاتی در باب: المقتول لایدری من قتله (کافی ج۷ ص۳۵۴و۳۵۵)
    – هائشات ملحق به این باب: نه قصاص نه عاقله! پرداخت دیه از بیت المال
    – ماجرای اربد
  3. الغارات (حملات تروریستی)
    ملحق به بغی…
    …حتی شُنّت علیکم الغارات (خ۲۷)

دانلود «۳۵/ درسهایی از نهج البلاغه» | “دانلود از پیوند کمکی

۳۴/ درسهایی از نهج البلاغه

درسهایی از نهج البلاغه
شرح نامه۵۳/ جلسه سی و چهارم/ ۱۳بهمن۱۴۰۲

فراز مربوط به صلح و معاهده

دو محور این فراز: صلح و مراقبت های نظامی بعدش/ معاهده و لوازمش
اصالت با صلح است یا جهاد؟
دو دسته کفار در آیات ۸و۹ ممتحنه:
۸ ممتحنه در عرصه داخلی: فقهاء به استناد آن صدقه مسلمان بر ذمی، وقف و وصیت بر او را اثبات می کنند
– قابل استفاده در عرصه بین الملل
آیه ۹ همراستا با ۳۵ محمد: جایی که صلح و سازش خوب نیست: جنگ کفار با دین و اخراج از شهرها
صلح باید دارای مصلحت باشد؛ “لله فیه رضاً”
صلح و هدنه، غیر از معاهده ذمه است…
پای مصلحت و رضای خدا که پیش آمد رجوعش به اولوا الامر است
آیه ۸۳ نساء
معاهده: تفاوت عقده / ذمه
تاکیدات حضرت بر وفای به عهد و نهی از ادغال و مدالسه و خداع
معاهده نباید دو پهلو و قابل تاویل نوشته شود: لا تعقد عقداً تجوّز فیه العلل و لا تعولنّ علی لحن قول…

دانلود «۳۴/ درسهایی از نهج البلاغه» | “دانلود از پیوند کمکی

رای ستانی اینان نامشروع است!

شما هم احتمالا اعضایی از خبرگان یا کاندیدهایی برای آن را دیده اید که نه فقط التزامی عملی به وظیفه نظارتی خود ندارند بلکه حتی با زبان تصریح هم می کنند! “نظارت” را به “صیانت” یا “حمایت” یا… تقلیل می دهند!

این در حالی است که رهبر کنونی انقلاب اسلامی تصریح به وظیفه نظارتی خبرگان کرده و نظارت بیشتر را می ستاید [لینک: حتماً بخوانید![۱]]

به حسب دو مقدمه فقهی، رای دادن به چنین نامزدهایی فاقد وجاهت شرعی است:

  1. فتوای ولی امر مبتنی بر حرمت شرعیِ اشغال پست توسط کسانی که قانون اساسی را قبول ندارند:
    اگر کسی در نظام جمهوری اسلامی در مسئولیتی مشغول کار است، ولی آرمانهای نظام جمهوری اسلامی را آن‌گونه که امام بزرگوار ترسیم کرده است و در قانون اساسی تجسّم پیدا کرده، در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست برای او حرام شرعی است. آن‌جایی که صحبت از مسائل اساسی نظام اسلامی است، آن‌جایی که وحدت دین و سیاست مطرح است، آن‌جایی که اصول قانون اساسی مورد نظر است، آن‌جایی که الزام به تبعیّت از دین و شریعت مطرح است، اگر یک مسئول عقیده‌ای غیر از این دارد، میتواند شهروند جمهوری اسلامی باشد -مانعی ندارد- اما نمیتواند مسئول باشد؛ بخصوص در مسئولیتهای بالا. مدیران ارشد، نمایندگان مجلس و مسئولان عالی‌مقام قوّه قضایی، درعین‌حال که مسئولیت مهمّی در نظام جمهوری اسلامی دارند، نمیتوانند به آرمانهای نظام جمهوری اسلامی و اصول قانون اساسی اعتقادی نداشته باشند؛ چون اعتقاد انسان در عمل و گفتار او اثر میگذارد.
    (بیانات دیدار با مردم اصفهان ۸۰/۸/۸)
  2. قانون اساسی در اصل۱۱۱ نظارت بر بقاء شرایط و حتی بازبینی بودنِ شرایط از بدو امر را به خبرگان سپرده است:
    هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود، یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصل۵ و۱۰۹ گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد تشخیص این امر بر عهده خبرگان مذکور در اصل۱۰۸ می باشد…

نماینده ای که نظراً یا عملاً نظارتی که تامین کننده این اصل باشد را نداشته باشد، طبق “فتوای معیار” و هم “طبق قانون اساسی”، فاقد صلاحیت نمایندگی خبرگان ملت است.

توجه:

 در صلاحیت، باید “احراز” صورت گیرد و اصل بر صلاحیت نیست؛ لذا مشکوک هم مطرود است. کسانی که اعتقاداً یا التزاماً چنین چیزی برایشان احراز نشود، مصادیق خبرگان قانون اساسی نشده و طبق مبنای بیان شده، رای دادن به آنها هم محل اشکال است.

پ.ن:

تصورش را بکنید در ادوار گذشته، شورای محترم نگهبان برخی را به علت “عدم اعتقاد یا التزام به وظیفه نظارتی خبرگان”، با عنوان “عدم التزام به قانون اساسی”، رد صلاحیت می کرد؛ چه اثری در افکار عمومی و ترفیع شان مجلس خبرگان داشت؟!!

محسن قنبریان ۹ اسفند ۱۴۰۲

[۱] https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=23762

خبرگان و محرمانگی مُسری!

میزان و نحوه نقش مردم در انتخاب رهبر، قصه ای شیب دار است:

  1. اول شناخت و پذیرش رهبر، بالاصاله با مردم بود.
    اصل۵ (پیش از بازنگری): “در زمان غیبت حضرت ولی عصر در ج.ا.ا ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل(…)است که اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند و در صورتی که هیچ فقیهی دارای چنین اکثریتی نباشد رهبر یا شورای رهبری مرکب از فقهای واجد شرایط بالا طبق اصل۱۰۷ عهده دار آن می گردد”.
    اصل۱۰۷ هم (قبل از بازنگری) اول شناخت و پذیرش عمومی را بیان می کرد، بعد خبرگان را دخالت می داد: “هرگاه یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل۵ این قانون از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شده باشد -همانگونه که در مورد امام خمینی چنین شده است- این رهبر، ولایت امر و همه مسئولیت های ناشی از آن را برعهده دارد در غیر این صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می کنند[۱]…”
  2. لکن در بازنگری قانون اساسی از اساس خبرگان جای مردم “در همه صور” نشست!
    در اصل۵ عبارت “که اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند” حذف و به اصل۱۰۷ ارجاع داد.
    اصل۱۰۷ هم در کنار حذف “شرط مرجعیت” و “شورای رهبری”، “دخالت مستقیم اکثریت” را حذف کرد؛ و آنچه درباره امام خمینی شد را استثناء گرفت: پس از ایشان (“که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند”) تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است”…
    حتی برخی اعضا (آیت الله یزدی) آن صورت که کسی باز توسط اکثریت قاطع مردم شناخته شده باشد را طرح کردند و پرسیدند چرا این راه مسدود شود؟!
    اما مخبر کمیسیون (آیت الله مومن) پاسخ داد: به طور کلی پس از امام، تعیین رهبری برعهده خبرگان نهاده شد؛ اگر مردم هم فردی را بشناسند و بپذیرند باید از سوی خبرگان انتخاب شود تا ولایت امر را برعهده بگیرد[۲].
    نائب رئیس کمیسیون (آیت الله امینی) هم گفت: اگر مردم هم کسی را پذیرفتند از دو جهت به تایید مجلس خبرگان نیاز است: اول اینکه تصدیق کنند که اکثریت قاطع مردم او را پذیرفته اند. دوم اینکه کسی را که اکثریت قاطع مردم پذیرفته اند شرایط رهبری را داراست؛ بنابراین برای جلوگیری از هرگونه سوء استفاده کمیسیون این بخش اصل [“اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند”] را حذف نمود[۳].
  3. در عمل هم کار به اینجا کشید که حتی گزینه های مناسب برای رهبری آینده در همان خبرگان به شکل محرمانه بررسی شود و نه عموم مردم که حتی اعضای منتخب آنها در خبرگان هم -بجز آن کمیسیون خاص- از اسامی آنها بی خبر باشند!
    اخیراً یکی از نمایندگان پرسابقه خبرگان (آیت الله جزایری) علتش را ترور شدن معرفی کرده است!
    اگر عللی مثل طرح شدن زود هنگام بحثهای رهبری آینده و ترور شخصیت او توسط رسانه های معاند و مانند اینها را می گفتند، شاید مسموع تر بود تا ترور فیزیکی!

جان سخن این است که شرایط رهبر در اصل۵ چیزی نیست که از بروز و ظهور اجتماعی نگذرد و آدمهایش دربسته و کشفشان سرّی بماند. “مدیر و مدبر و شجاع بودن”، برای یک مجتهد گمنام و کنج حجره که رخ نمی دهد.

وقتی “ثبوتا” این شرایط در فراز و فرودهای اجتماعی-سیاسی رخ می دهد، “اثباتا” هم مردم -اقلا یک طریق- برای شناخت و پذیرش او می شوند.

حتی اگر بنا به مذاکرات بازنگری، تشخیص پذیرش اکثریت مردم را به خبرگان بسپاریم، باز “درستیِ تشخیص مردم” و “اکثریت بودن آن” محک گذاری می شود (سخن نائب رئیس کمیسیون) نه اینکه از اساس در همه صور، مردم فقط تابع انتخاب خبرگان باشند (سخن مخبر کمیسیون)! تا اصل محرمانگی و سرّی بودن برش حکومت کند.

تلخی ماجرا آنجاست که این محرمانگی مُسری است و نه تنها گزینه های محتمل رهبری که حتی مشروح مذاکرات عادی مجلس خبرگان هم به سمع مردم نمی رسد و هیات رئیسه و سخنگو تصمیم میگیرد چه مقدار خبر دهد!

پ.ن:

خدا کند رای دهندگان فعال این دوره، غلبه این نگاه ها را از مجلس خبرگان بگیرند و کاندیدهایی ولو با تفاوت اندک را برگزینند!

محسن قنبریان ۸ اسفند ۱۴۰۲

[۱] جالب اینکه شهید صدر در پیشنهاد خود به قانون اساسی۵۹ حتی در صورت تساوی و تکافو، رای اکثریت ملت را تعیین کننده معرفی می کرد. (ر.ک: الاسلام یقود الحیاه ص۲۲و ترجمه اش : اسلام راهبر زندگی)

[۲] رک: مشروح مذاکرات قانون اساسی ص۱۴۵۱و۱۴۵۲

[۳] همان