تعریفی که شورای نگهبان از رجل سیاسی کرده با آرمان ها ناسازگاره!

با این تعریف از از رجل سیاسی محال است شهید رجایی رئیس جمهور شود! / کاخ داشتن و زندگی تجملاتی جز مذهبی که با آن بیعت کردیم نیست!/ سرمایه داری بیرون دولت مشکلی ندارد اما نباید رجل سیاسی-مذهبی باشد چون تعارض منافع دارد!

۱۰ / درسهای نهج البلاغه

شرح خطبه ۲۱۶؛ جلسه دهم / ۲خرداد۱۴۰۴؛ حجت الاسلام قنبریان

 

آثار و پیامدهای رعایت حقوق متقابل حاکم و مردم

 

  1. عزّت حق
    حقوق یا حقیقت؟
  2. برپا شدن راه های دین
    هر حکومتی به قیامتی می برد و حکومت اسلامی باید به بهشت ببرد.
    اطاعت در این حکومت غیر اکراهی است
    پس با تحقق حقوق متقابل، راه دین برپا می شود نه به زور کسی برده شود!
    شبهه حدود و اجبارها!
    – برخی روایاتش در تصحیح طلاق و ارث زنان که مظلوم واقع می شدند!
  3. پرچم عدالت برافراشته میشود!
    عدالت سیاسی (حاصل از رعایت حقوق متقابل) مادر عدالتهاست!
    بدون حقوق متوازن حاکم و مردم:
    – در غلبه حاکم، اگر هم قسط بخواهد، عدالت استالینی است!
    – در غلبه رعیت، آنارشی و هرج و مرج شده که عدالتی شکل نمی گیرد!
  4. سنّت ها در مجاری خودش جاری می شود!
    بحث کلیدی ترتیب اولیاء در فقه (ترتیب: مالک، اب و جد، حاکم)
    ثمره تحقق حقوق متقابل، تحقق ترتیب اولیاء در جامعه است
    حکومت در کار خانواده دخالت بی جا نمی کند؛ خانواده را تعالی می دهد!
    مثلا “سنت” ازدواج در خانواده جاری میشود نه با دست درازی های حکومت، حکومی شود! (نمونه های واقعی)

دانلود سخنرانی «۱۰/ درسهای نهج البلاغه» | “دانلود از پیوند کمکی

امر جامع!

اسلام چون اجتماعی است در همه مناسک و اوامرش توجه به جامعه دارد.

برای نماز جماعت -که خود اجتماعی است- “مسجد جامع” و “نماز جمعه” هم تعبیه کرده؛ تا اهم مسائل درش طرح شود!

 

در هزاران “امر” که باید مومنان در آن “مشورت”(۳۸ شوری) و “تعاون”(۲مائده) کنند، “امر جامع” هم تعریف می کند که باید برآن بمانند و هرگز از آن به امر دیگر منصرف نشوند الا به اذن ولیّ امر (علىٰ أمْرٍ جامعٍ لَمْ یَذْهَبوا حتّىٰ یَسْتَأذِنوه)!

 

“امر جامع” بر جامع های دیگر، حکومت دارد و آنها را در تسخیر خود در می آورد؛ از کوچه تا شهر و کشور تا بین الملل!

فقط لحاظ همین هندسه شریعت موجب میشود امر مهمتر به زودی گشایش یافته بقیه امور هم به مقصد برسد.

 

آیا امروز غزه ، “امرجامع” امت اسلام نیست؟!

ولی در جامع ترین کنگره امت -یعنی حج- سخن از غزه و حتی نماد آن(چفیه) ممنوع است!

 

تصورش را بکنید هر فرد شاخص (مثل #عارف) در گردهمایی ها، مقابل هر امر دارای اولویتِ بعد، یک کلام از “اولویت اول” بگوید؛ بعد به آن مساله دیگر بپردازد؛ چه می شود؟!

 

هریک از ما در گروه ها و شبکه های مجازی وقتی قصه یا قضیه ای “امر مشترک” می شود، یک کلمه بنویسم: “بعد از غزه!…”

چه میشود؟!

 

فوتبال ما و کَن، منبر و کلیپ جنجالی چیزی برای غزه ندارد؛ اما دائم قصه ای دارد که ما را از امر جامع غافل کند! برخی با قاسمیان و انصاریان ، برخی با بیرانوند و روستایی!

 

مسلمین پویش جهانی روزه برای همدردی با غزه و آزادگانی از جهان پیاده روی از قاهره راه انداخته اند!

روزه سکوت هم میشود؛ از حرفهای حواس پرت کن!

 

محسن قنبریان

ما و اسلام سعودی؛ از آرمان تا واقعیت!

اینکه سعودی -به تعبیر امام خمینی- اسلام سفیانی است و “بتهایی خطرناک تر از لات و هبل در چهره فریبی نو برپاست” و “حرم، حرم است اما نه برای ناس که برای آمریکا”؛ درست!

اینکه بین اسلام انقلابی ما با اسلام آمریکاییِ عربستان از حج ابراهیمی تا مواجهه با مظلومین فلسطین تا نفی سبیل استکبار بر ثروت مسلمین و همکاری با صدام و آمریکا و اسرائیل و دهها مساله دیگر چالش بوده و هست؛ درست!

 

اما واقعیت سیاست و روابط بین الملل هم اقتضائاتی داشته!

از قیمت و تعداد بشکه صادرات نفت در اپک تا همکاری ای منطقه ای علیه پروژه ایران هراسی و تحریم ها و…، موجب شد پس از حج خونین سال۶۶، روابط (حتی خانوادگی!) با ملک عبدالله توسط برخی شاگردان امام یا گشایش های سالهای اخیر توسط رهبر انقلاب رقم بخورد!

 

چاره دو چیز نیست:

  1. صرفاً بیانیه خوانی از آن آرمان ها که پای هر چالش از امام بخوانیم: (جنایت آل سعود و برائت خونین) “تا قیام قیامت هم با آب زمزم و کوثر پاک نمی شود”/ “اگر از مساله قدس بگذریم از حجاز(آل سعود) نمی گذریم”!
    که گذشتیم! و این بیانیه خوانی ها فقط القاء شکست و ناامیدی می کند!
  2. غلبه عمل گرایی و فراموشیِ همه چیز با بیانیه های ضعیفی مثل توئیت اخیر وزیر خارجه که:
    “مدیریت بسیار شایسته حج امسال مورد تقدیر ایران است. من درودهای گرم و دعای خیر خود را برای موفقیت روزافزون دولت و مردم عربستان سعودی در استقبال از مسلمانان در حرمین شریفین تقدیم می‌کنم
    و مواضع شهروند خود -که نرم تر از فرمایشات امام بود- را وحدت شکن القاء کند!

 

چاره، رجوع به عقلانیت انقلاب اسلامی و تدارک لوازم آن است:

جمع بین آرمانگرایی و واقع بینی (نه واقع گرایی)

آرمان حجِ واقعا ابراهیمی و برائت واقعی از مشرکین (نه نمادین و مخفی در چادرهای عرفات) و آرمان وحدت واقعی مسلمین علیه آمریکا و اسرائیل و مانند اینها، در واقعیت موجود در گرو افزایش اقتدار بخصوص قدرت نرم جمهوری اسلامی است.

اقتدار نرم و سخت انقلاب مقدمه واجب برای تحقق آن آرمان هاست. امام از آن به “تعادل قوا در جهان به نفع مسلمانان” تعبیر می کرد!

قدرت نرم انقلاب اسلامی راهپیمایی علیه آمریکا را در ایام حج بنام برائت از مشرکین درون خیابان های مکه برد و به تعبیر امام “فلسطینی راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت”!

به رخ کشیدن قدرت سخت جمهوری اسلامی توسط رهبر انقلاب حل چالش فاجعه منا را تسریع و فوریت داد!

 

این مقدمه واجب، فقط حکم وجوب ندارد؛ بلکه چگونگی اش نیازمند نظریه، راهبرد و پیگیری مستمر است!

از الگو شدن ایران (امه وسطا لتکونوا شهداء) #در_عدالت_و_دیانت ، تا پیگیری راهبردهایی برای تحقق ایده هایی مثل منطقه آزاد دینی شدن مکه و مدینه برای همه مسلمانان! همان که رهبر انقلاب بعنوان “حق بالسویه همه مسلمین نسبت به مکه” از آن یاد کردند! (حتما بخوانید!)

چیزی که نه در محافل علمی و اندیشکده ای و نه دیپلماسی رسمی و نه عمومی خبری از آن نمی بینیم!

 

بدون افزایش این امکان ها، اظهار بیانیه های انقلابی، وقتی/جائی که دولتمردان جاری باید هزینه اش را جبران کنند، چک کشیدن از یک خزانه خالی از اقتدار است!

پاسخش هم همان توئیت منفعل وزیر خارجه یا حمله رسانه های داخلی به گوینده است!

سعی مان باید پیگیری مستمر آرمان ها با واقع بینی و رعایت اقتضاء میدان ها باشد!

 

برای چالش جدید می توان رابطه را با دفاع از حقوق شهروند جمع کرد بخصوص وقتی نقض حقوق بین الملل (چه رسد به اسلامی) هم نشده است!

 

*مطالب مرتبط:

محسن قنبریان ۶ خرداد ۱۴۰۴

مراقبت از جهان اجتماعی

 محسن قنبریان

سیاست هارونی نشان داد که حتی اگر ائمه از صحنه‌ی فیزیکی حذف شوند، از جهان اجتماعی حذف‌ناپذیرند. امام کاظم(ع) با وجود سال‌ها زندان، روز به روز پیروان بیشتری یافت. به‌همین دلیل، مأمون تصمیم گرفت به‌جای حذف فیزیکی، «امامت» را از ذهن مردم پاک کند؛ با کاخ‌نشین‌کردن امام و آوردن عالمان مختلف، می‌خواست «عصمت» و «علم» او را منحل کند.

تحمیل ولایت‌عهدی به امام رضا(ع) و برپایی مناظرات علمی، بخشی از این نقشه بود؛ اما نتیجه معکوس داد: امام به عنوان «عالم آل محمد» شناخته شد. مأمون امیدوار بود این شکست را با امام جواد(ع) جبران کند؛ چرا که:

  1. امام، بسیار جوان بود و حتی برخی شیعیان در امامت او تردید داشتند.
  2. شایعه‌ی عجیب «افک» مشروعیت نسب او را زیر سؤال برده بود، تا جایی که امام رضا(ع) مجبور شد قیافه‌شناس بیاورد!

امام جواد(ع) در شرایطی بود که تصویر اجتماعی‌اش توسط عباسیان کنترل می‌شد. نه امکان مناظره‌های عمومی داشت، نه ارتباط آزاد با مردم. حتی در مدینه، رفت‌و‌آمدش را محدود کرده بودند. در همین شرایط، پدرش از خراسان برایش نوشت تا به «مجاوره و محاوره» روی بیاورد.

مجاوره یعنی همسایگی و ساختن بسترهای کوچک برای ارتباط. از دل همین مراودات روزمره، گفت‌وگو شکل می‌گیرد. این تنها راه مقابله با مدیریت رسانه‌ای خلافت بود. نمونه‌هایی از این ابتکار در زندگی امام جواد(ع) کم نیست:

  • مناظره با مأمون در کوچه، کنار
  • پاسخ کوبنده به قاضی عباسی در مراسم عقد
  • نجات فردی متهم به نبوت که در واقع طی‌الارض کرده و به زیارت رفته بود!

این‌ها تلاش‌هایی برای محافظت از «جهان اجتماعی» امامت بود؛ جایی که قدرت رسانه‌ای خلیفه هم نتوانست آن را از بین ببرد.

فکرت| گفت‌وگویی برای ساخت فردا

برش از یک سخنرانی، موجب وزن دهی بیشتر آن قطعه شده که شاید مطلوب نهایی گوینده نباشد؛ این کلیپ در کانال رسمی بنده منتشر نشد.

اشاره ای به سخنان ناقد محترم:

  1. به رخ کشیدن رهبری در تایید روایتی بی ربط، وقتی ایشان نفر دوم با مطهری است، به چشم بندی می ماند!
    ایشان بجای قالتاق، “انگلیسی” به کار می برد! نه صرفا تبری از عمل افراد میجوید و نه آنان را غیر شیعه می داند! بلکه مکرراً “آن خوانش از تشیع” را انگلیسی می خواند! (اینجا)
  2. مطهری اشتباه نمی کند!
    این کار مصلحانِ شیعه در روایات منع نشده؛ بلکه به عکس خود رئیس مذهب آن را بنا نهاده است!
    ترجمه عرفی “یستأکل بنا” در “اصناف شیعه” تعبیر خنثی تری از قالتاق نیست!(اینجا)
    تا در کنار “شیعه تنوری“، “محب دجالی” و تا کنار عالم وارث، “مضرتر از لشکر یزید” عنوان نشود، تشیع اصیل جریان نمی یابد. برچسب زنی به افراد حساب دیگری دارد!
  3. روایت ابن جندب خروج از بحث و همان است که اول بیان بیرون شد.
  4. سلطان در تعابیر علمای صفویه با سلطنت اموی مشترک لفظی است!
  5. تشیعِ محمدی، “اسلام ناب” است؛ فرقه ای کنار فرقه ها نیست؛ وقتی مثل ائمه ی مصلح اش خوانش های انحرافی از آن سلب شود، نه تقدس از معصوم به “عنوان تشیع” سرایت و حتی خوانش بیّن الغی مصون از تعرض گردد!

امام صادق(ع) خود با تشیع چنین نکرد، مصلحانی مثل خمینی و مطهری و بهشتی و خامنه ای از او تأسی کردند.

 حتی اگر در صغریات به نظرتان اشتباه کنند اصل صنف بندی و تنزیه، سیره معصوم است.

روایات شما حکم افراد در تشیع اصیل را می گوید نه تایید هر تشیع!

* تشیع نو اصیل و نااصیل

محسن قنبریان

۰۹/ درسهای نهج البلاغه

شرح خطبه ۲۱۶؛ جلسه نهم / ۲۶اردیبهشت۱۴۰۴؛ حجت الاسلام قنبریان

اهم نکات ۸جلسه قبل را اینجا بشنوید!

  1. و مقام حق: اهلیت تمتع/ استیفاء و اجرا
    آیا مردم فقط حق دارند یا خود می توانند استیفاء هم بکنند؟!
  2. حقوق متقابل و متکافؤ
    ریشه مردم سالاری دینی در این خطبه است!
  3. اصل مساوات قانونی؛ شرط حکومت ولایتیه
    تقسیم سه گانه میرزای نائینی در اینباره!
  4. چرا حقوق متقابل حاکم و مردم بزرگترین فریضه خداست؟
    قاعده ای از علامه طباطبایی: اگر تحمل حق به اندازه تحمیل حق (بر دیگران) نباشد اربابیت اتفاق می افتد!
  5. نظام اولویت و تقدم:
    تقدم اصلاح دولتمردان بر تربیت جامعه!
    تقدم سیاسی بودن مردم (استقامت بر حقوق اساسی) بر کار تربیتی!
    برخی فکر می کنند وقتی جامعه تربیت شد به او حق سیاسی دهند!
  6. شاخص دینداریِ سه سطحی!
    شاخص دین در ساحت اجتماعی، حُسن الیقین و … نیست؛ تحقق حقوق متقابل مردم_حکومت است!

دانلود سخنرانی «۰۹/ درسهای نهج البلاغه» | “دانلود از پیوند کمکی

“حسینِ…” !

چه می شود کرد “حقیقت” به قدر طاقت ما نصیب می شود نه به قدر قامت حق!

از اینجا “برداشت” ها مقابل هم می شوند و “حسینِ…” از “حسینِ…” ممتاز می شود؛ مثل “اسلامِ علوی/ اسلامِ اموی” و…!

“حسینِ مردم زحمت کش” غیر از حسینِ مستأکلین می شود!

باور کنید دوئیت برای دو طایفه آدم نمی ماند؛ “روایت حسین شان” هم دوتا می شود!

یکی حسینِ رنجِ کار و جهادِ “الکاد علی عیاله” است و یکی حسینِ بزم و حال و حاشیه!

“حسینِ کارگرهای شب سرد زمستانی” و “حسینِ لقمه های پاک باباها” غیر از حسینِ مرفهین بی درد و اسلامِ سرمایه داری زالو صفت است!

اولی حسینِ خطبه منا و دومی حسینِ منبرهای طلا و حکایت های گِرد و ملوس و بی صفاست!

حجتِ حقانیت “حسینِ…” چیست؟!

خودِ حقیقت! حسین(ع)!

وقتی خود عاشورای۶۱ ، اهالی تپه ندبه‌ای دارد که می گریند اما همان حسین بن علی بن ابیطالب (حسینِ اصل) را یاری نمی کنند؛ برایم عجیب نیست این ویروس در غیبت امام قوی تر ظاهر شود! “حسینِ سازش” هم وارث “حسین شهید” قلمداد شود!

 هنگامه “اباء از ضیم” ، هنگامه “هیهات منا الذله” است؛ “حسینِ رزم طوفانی” و “حسینِ رمز موشکهای تهرانی” حسینِ حقیقی است نه نوحه ها و مدیحه های دیگر!

“حسینی که وقتش خاک خواهد کرد صهیون را به آسانی”!

درود بر حاج مجتبی رمضانی !

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۳/۱