بایگانی دسته: پیام‌ها و تحلیل‌ها

حوزه‌ای مختص مذهب حقه یا برای تمدن اسلامی؟!

(تمایز اصلی پیام آیت الله خامنه ای از سایر بزرگان و مراجع در یکصدمین سالگرد بازتاسیس حوزه قم)

حوزه های تشیع از مدینه تا کوفه تا خراسان و قم و نجف در مقابل دیگری ای تشکیل شده که: مذهب عامه (از حیث علمی) و سلاطین جور (از حیث عملی) بوده است.

حفاظت از اصول و فروع مذهب حقه به لحاظ علمی و گسترش شعائر آن به لحاظ تبلیغی، اصلی ترین و مستمرترین وظیفه حوزه های شیعی در تاریخ بوده است؛ که در جای خود کاملا بجا و منطقی هم هست.

اما با برآمدن استعمار و فروپاشی عثمانی و هدف گرفته شدن کل امت اسلام برای جهانی کردن تمدن غرب، دیگریِ سابق (عامه/ سلاطین جور) نزد عالمان بصیر جای خود را به استعمار و غرب داد.

 در این دوره با تفرقه افکنی های بیرونی و سازمان یافته به قصد تجزیه و سیطره و تسلط مواجه ایم. لذا از کاشف الغطاء و میرزای قمی تا علماء مشروطه و اوج آن انقلاب اسلامی، صف بندی علمی، تبلیغی و کنشی تغییر محسوسی می کند.

البته این مواجهه با غرب استعماری هرگز به معنای نگاه پلورالیستی به مذهب حق و نایستادن بر سر هویت تشیع در اصول و فروع نیست.

 دگر اندیشی های روشنفکرانه چه آن که با تشیع زدایی در خدمت استعمار در آمد و چه آنکه به قصد مبارزه با غرب از اهمیت تشیع کاست، در اینباره مردود و خود دیگری ای برای آن نگاه اصیل است.

لکن “جبهه بندیِ” جدید مقابل غرب (نه عامه) مختصات جدیدی در علوم و فنون حوزه اقتضاء دارد.

مختصات جدید، ترکیب و صورت بندی برتر خود را شکل می دهد. و البته چون که صد آمد نود هم پیش ماست، شبهات علیه عقاید تشیع هم کنار شبهات کانت و هگل جواب می گیرد و…

بیانیه آیت الله خامنه ای -حتی در مقایسه با بیانات ارزشمند مراجع- این مختصات معاصر را جدی تر و پررنگ تر بیان کرد:

  1. از اول بیانیه، با نگاه تاریخی و موقعیت یاب این دوره ی حوزه را شناساند.
    حوزه قمِ معاصر را “پدیده ای بی نظیر در میانه حوادثی سهمگین” تصویر و آن حوادث سهمگین را هم “اقدامات دولتهای استعماری در منطقه غرب آسیا” نشان دادند.
  2. از عناصر تشکیل دهنده حوزه، عنصر سوم را دقیقا متوجه همین واقعیت جدید نشانه گرفتند و حوزه را “خط مقدم جبهه تقابل با تهدیدهای [آن] دشمن در عرصه های گوناگون” خواندند. (عنصر اول و دوم علم و تهذیب بود که غایات، آنها را جهت ویژه می دهند و این غایت جدید اقتضائات خاص خود را برآنها می نهد)
  3. نگرانی امام خمینی از تحجر و جدایی دین از سیاست را ذیل همین بخش بیان می کنند و جملاتی از منشور روحانیت امام را تکرار می کنند.
    کانه ارتجاع به موقعیت گذشته را تحجر دانسته و غایه القصوای حوزه را “صرفا” تقابل علمی و تبلیغی با عامه گرفتن را فروکاست از موقعیت جدید و رسالت عظیم حوزه می دانند!
    گرچه ناگفته پیداست تاکیدشان بر “سرمایه تشیع” در بیانیه مشعر به اصالت ها و حفاظت از هویت تشیع در اصول و فروع است، و با نگاه های پلورالیستی یا اصالت مبارزه با غرب به هر روش، هرگز قابل جمع نیست!
    لکن تمام البحث در غایت است همان که “اول الفکر و آخر العمل” است، “علت فاعلی” را تعین و “ماده و صورتِ تولید علمی و تبلیغ “را سامان تازه ای می دهد.
  4. دو عنصر دیگر تشکیل دهنده حوزه را دقیقا متناسب با این غایت جدید و بدون تقلیل و فروکاست به سابق می نگارد:
    تولید و تبیین نظامات اجتماعی
    • نوآوری های تمدنی در چارچوب پیام جهانی اسلام

به نظر حقیر نگاه به “ترکیب” بیانیه بعلاوه “پیوست تاریخی” آن، رمز اصلی فهم دقیق آن است و بدون این دو، تجزیه و تقلیل قطعی است.

تنزیل اجزاء این منشور به “سامانه سابق حوزه ها” در بهترین و مترقی ترین حالت، چیزی بیش از فقه و معارف مقارن و معاصر نمی آورد!

البته فاش پیداست بیان صریح تغییر غایت و تاثیرش بر مواد و صور حوزه (در علم و تبلیغ) فریادهای اهل ارتجاع و تحجر را در خواهد آورد؛ چنانچه در طول سالهای مبارزه در آورده و منشور روحانیت امام بی پرده بدان پرداخته است!

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۲/۱۹

امام رضای همه!

جامعه تنوع و تکثر دارد و معمولا به شکل طیفی است.

 

در دو سر طیف ممکن است “انگشت نمایی” -به تعبیر روایات: اَن یُشِیرَ الناسُ إلَیهِ بالأصابِعِ– اتفاق افتد!

 

برخی دنیا زده در تجملات آن (لباس و ماشین و خانه و…) خود را انگشت نما می کنند! پیشران هبوط بیشتر و انحطاط میشوند!

برخی هم دین بازی پیشه کرده در عبادت و نماز و زیارت و… خود را شهره می کنند! با تظاهر دینی، خود را جلو می اندازند!

 

جمع درست دین و دنیا نقطه تعادل اسلام است.

ولایت و دستگاه سرپرستی اجتماعی در راهبری جامعه از هر دو انحراف در دو سر طیف حذر می دهد.

 

بر لباس شهرت و مُدها و فشن های انگشت نما نهیب نمی زند مگر اینکه از انگشت نمایی مناسکی، نماز بازی و زیارت بازی و مقدس مآبی هم نهی می کند.

(روایاتش را ببینید!)

 

امام رضا(ع) امام همه است؛ هم انحراف مسلمان در لباس بیگانه و هم بازیش در لباس دین را می بیند، نه بر تبرج ها تسامح می کند و نه چفیه بازی های زمانش را ندید میگیرد!

فرمود: “هرکه خود را به عبادت شهره سازد، به دینداری او بدگمان باشید؛ زیرا خداوند از شهرت عبادت و شهرت لباس نفرت دارد”!

 

اگر این توازن موجود در روایات در تریبون های دین هم رعایت شود، جامعه بهتر به تعادل می رسد!

دنیازدگی و دین بازی دو روی یک سکه اند. هردو دنیا طلبی و دین فروشی است.

 

اگر باور کنیم سهمی از انگشت نماییِ پوشش، رهیدن از شهیدبازی، ولایت بازی و… است؛ تازیانه وعظ و تشر خطابه را متعادل می نوازیم!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۲/۱۷

حسن باقریِ جهاد تبیین!

فراخوان برای نجات جزیره ای ایرانی بین ما و دشمن!!

اگر تبیین، جهادی مقابل دشمن است؛ “اطلاعات دقیق میدان” هم می خواهد. حسن باقری هایی می خواهد که در بین جوانان حواس جمعِ انقلابی مان حتما پیدا میشود.

برخی پیمایش های موثق [۱]بمثابه اطلاعات عملیات و عکس ماهواره ای-  جزیره ای از اهالی ایران بین جمهوری اسلامی و دشمن را شناسایی کرده که دشمن بدان طمع دارد و برای الحاق آن به خود تلاش بیشتری می کند!

اگر جامعه کنونی ایران را بلوک بندی های متداول پیمایشی کنیم، این “واحد بزرگ انسانی و ملی” در “میانه” قرار گرفته است؛ نه جزء بلوک وفاداران و حامیان همیشگی است و نه جزء بلوک مخالفان و ناهمراهان با نظام اسلامی!

برخی جهات امیدبخش این واحد بزرگ:

  • ۲۱درصدِ جامعه ی ایرانی اند!
  • اکثرا جوان اند (۴۴٪ زیر ۳۵سال)!
  • منتقدند اما بطور کلی مشارکتهای سیاسی را رها نکرده اند! (حتی در انتخابات۱۴۰۰، ۴۹درصد مشارکت داشتند)
  • به خلاف برخی واحدهای مخالف، رابطه با آنها قطع نیست، هنوز ۶۵درصدشان پیگیر اخبار رسانه ملی اند!
  • علی القاعده در مناسبتها درصد قابل توجهی شان پای منابر یا برنامه های فرهنگی هستند.
  • ۴۴درصدشان پایبندی همیشگی به نماز دارند!
    جداگانه غیر از منابع دینی از منابع پیمایشی هم ثابت شده بین نماز خواندن و فضایل دیگر اجتماعی سیاسی، “نسبت مستقیم” برقرار است.
  • علیرغم موج و حمایت بیگانگان از اعتراضات۱۴۰۱ ، فقط ۱۹درصدشان با آن موافق بودند!
  • فقط ۱۰درصدشان حتی برای رفع تحریم های اقتصادی موافق رسمیت شناسی اسرائیل اند!

برخی جهات نگرانی:

  • علیرغم حمایت فی الجمله و حضورهای سیاسی (بخصوص تا قبل از ۱۴۰۰)، میل به مهاجرت در آنها بالاست(۳۷٪)!

  • ادراک فساد در کشور برای اینان هم -مثل بلوک های دیگر- بالاست؛ ۸۶درصد!!!
    توضیح اینکه به حسب مطالعات، نسبت “فساد” با “ادراک فساد” در ایران نسبتِ ۱ به ۷ است!
    ادراک فسادِ ۸۶درصدی -که حبابی بزرگتر از فساد واقعی دارد- نقطه کانونی ای برای جهاد تبیین در کنار مبارزه با فساد واقعی می شود.

  • فقط ۲۵درصد موافق انطباق قوانین با اسلام اند!
    یعنی باور به اسلام سیاسی -که نقطه کانونی هجوم دشمن بوده و هست- آسیب جدی دارند!
    پیمایش های متعدد و برای بلوک های دیگر هم نشان می دهد کانونی ترین نقطه هجوم دشمن همین عینیت دیانت و سیاست است.
    دستگاه های تبلیغی دشمن از سوژه های روزمره (مثل فساد و سوء استفاده از موقعیت و استفاده ابزاری از مقدسات و…) دائم برای تحکیم مخالفت با اسلام سیاسی استفاده می کند.

  • ۵۶درصدشان هم با عدم مقابله با بی حجابی در اماکن عمومی قائلند!
    این بلوک و جزیره مُشاع در شهرهای ما در کشاکش بین حامیان و مخالفان و برندازان است!

شناسایی تفصیلی خصائص آنها به جهاد گران تبیین کمک می کند مسائل آنان، ادبیات و زبان آنان را بهتر بشناسند و با توجه به آن محتوای مناسب یا اقدام و کنش امید بخش و جاذب را طراحی کنند.

مثلا:

چه بیان انتقادی ای، اینان را همراه و در عین حال کنشگری درون چارچوبه نظام می نماید؟

چگونه می توان ادراک حبابی فساد را در آنها کاست و برای مقابله به فساد واقعی  با هنجارها و ارزشهای انقلاب اسلامی بسیج شان کرد؟!

چگونه میتوان شیدایی به غیر و غرب را در آنها کاهش داد و از “حب وطن”، درگیری با موانع پیشرفت را نتیجه گرفت؟! که امیر المومنین(ع) فرمود: عَمَرَتِ الْبُلْدانُ بِحُبِّ الاَْوْطانِ: شهرها با وطن دوستى آباد مى شوند. (تحف العقول، ص۲۲۹)

چگونه می توان اعتقاد به عینیت دیانت و سیاست -که تابلوی قرآن و سیره نبوی و علوی است- را تحکیم بخشید؟ مواجهه با دین بازان و مقدس نماهای سو استفاده چی و هم نا کارمدی ها و ناشایست سالاری چگونه باشد تا از این نمونه ها، آن آموزه غلط ساخته نشود؟!

«به نسل جوان جامعه با چشم خوش‌بینی نگریسته و با این نگاه با آنان تعامل شود» (رهبرانقلاب اسلامی / پیام صدسالگی حوزه)

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۲/۱۷

مرتبط: موشک‌هایمان نقطه‌زن شده‌اند یعنی ۵ متر هم خطا ندارند… اما جهادتبیین‌هایمان ۵ کیلومتر آن ور تر را می‌زنند!

[۱] پیمایش مرکز تحلیل اجتماعی متا

مقاومت را مذاکره نمی کنیم یا فعالانه پیش می بریم؟!!

اصطلاحاً “غایت” هر چیزی هم “فاعلیت” و هم “صورت” آن چیز را معلوم می کند. اگر غایت، برداشت گندم باشد، کشاورز و زمین و آب و دانه وسط می آید و اگر نجاری باشد کسی و چیزی دیگر.

 

صورت مذاکرات و ذاتیات و عرضیات آن هم از این قاعده مستثنی نیست.

مثلا مذاکره برای “رفع تحریم”، صورتی و برای “رفع سایه جنگ” صورت دیگری دارد.

 

نبستن مسائل کشور به مذاکرات + حصر مذاکره در موضوع هسته ای، لوازم خاص خود را دارد.

سؤال اساسی اینکه: درباره مقاومت و موشکها، مذاکره نمی کنیم؟!

یا به ادامه مقاومت و حتی عملیات نظامی در مسأله بغرنج غزه فکر می کنیم؟!

 

وزارت خارجه دهها کار دیگر غیر از مذاکره هسته ای دارد که سهمی باید برای رفع فشارها از مقاومت در عراق و لبنان باشد.

 

نیروهای نظامی در برجام، حین مذاکراتِ صرفا هسته ای، موشک آزمایش و مرگ بر اسرائیل بر آن می نوشتند؛ آیا در دور جدید مکلف به سکون در حوزه مقاومت بخاطر مذاکراتند؟!

وضع فلسطین و غزه هیچ وقت به وخامت امروز نبوده است؛ اعلان دیروز، اِعمال امروز می خواهد.

 

حدیبیه سازی مذاکرات اقتضائاتی دارد. نیروهای انقلابی جای ایستادن سر همان نقطه ی: “مذاکره؛ آری یا خیر؟” خوب است بر سر جهات “حدیبیه سازی” آن فکر کنند:

  1. بر مهندسی آن برای “رفع تحریم” نه “رفع سایه جنگ” فکر و نظارت کنند.
  2. بر انحصارش در هسته ای و کنارش جنبش دهی به مقاومت در منطقه اسلامی اصرار بورزند.
  3. به “صورتِ نیاز عملیاتی و نظامی” در فجایع غزه توجه دهند و وعده صادق۳ را در مذاکرات تأویل نبرند.

 

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۱/۳۰

صورت لزومی که هست؛ هماهنگی ای که نیست!

 

به تعبیر رهبرانقلاب: “در قضایای غزّه، واقعاً این باند تبهکار که بر فلسطین حکومت میکنند، از حد گذرانده‌اند تبهکاری را؛ واقعاً از حد گذرانده‌اند!”

 

ایشان در همین دیدار از پاسخ سخت خدایی به رژیم -که بی تردید است- سخن گفتند؛ اما همزمان گفتند: “ولی این وظیفه مردم را، وظیفه ما را، وظیفه دولتها را کم نمی کند”.

 

وظیفه ما و دولتها در این بیان فقط سیاسی و اقتصادی بیان نشد؛ بلکه “در صورت لزوم عملیاتی“[نظامی]  بیان شد!

بایسته آن: “با هماهنگیِ خوبی” / “مجتمعاً” معرفی شد!

 

واضح است دولت های عربی و به ظاهر اسلامی که هیچ تحرک سیاسی ای در قبال این جنایات نشان نداده و برخی بیشترین مراودات اقتصادی را هم دارند، در عملیات نظامی نه تنها مشارکت نمی کنند که از خاک و امکاناتشان علیه عملیات های سابق  به رژیم کمک کرده اند!

 

دولت عراق -که بهتر از بقیه بوده- رسما می گوید: ما محور مقاومت نیستیم و وحدت ساحات[جبهه ها] را نمی پذیریم!

 

لبنان -که خود در اشغال و تجاوز اسرائیل است- دولتش دنبال خلع سلاح حزب الله است!

 

پس هماهنگی دولتی برای اقدام نظامی، تعلیق محال است؛ اما ظاهرا “صورت لزوم” برقرار است و تبهکاری از حد گذشته است!

 

آیا “این لزوم”، مثل قبل “با هماهنگی گروه های مقاومت” قابل انجام نیست؟!

مردم وظیفه ای ندارند؟

 

وقتی آمریکا برای امنیت اسرائیل تحمیل مذاکره می کند؛ آیا نمی شد دولت ایران مذاکرات (نه توافق) با آمریکا را مشروط به آتش بس غزه و رسیدن کمک های بشردوستانه به مردم آنجا می کرد؟!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۱/۲۸

برای شنبه …!

معمولا با دوگانه حسنی_حسینی / ساباط_عاشورا در الگوگیری مواجه بودیم؛ حالا که بیش از یک دهه و در چند دولت است راه مذاکره و توافق طی می کنیم خوب است به الگوی برتر آن از باب “یتبعون احسنه” بپردازیم:

حدیبیه _ ساباط!

یعنی معاهده ای از سنخ حدیبیه پیامبر(ص) با مشرکان یا از جنس امام مجتبی(ع) با معاویه؟!

واضح است حسن(ع)، محمدی و معصوم است و نقصی بر او نیست؛ اما این بدان معنا نیست که بین معاهده حدیبیه و ساباط هیچ تفاوتی به لحاظ خاستگاه، شرایط، فرآیند و فرجام نیست.

سالهای برجام معمولا رئیس جمهورِ وقت برای تئوریزه مذاکرات این دو را شبیه هم به رخ می کشید؛ اما آیا واقعا هردو یکسان اند؟!

تاریخ، ارزش ساختن “تجربه فعال” دارد. یعنی ولو در شرائط متعدد، تکالیف متعدد شود، هم ساباط و هم حدیبیه مشروع و چاره میگردد؛ اما ساخت شرایط الگوی بهتر با درس گرفتن از تاریخ، وظیفه است.

 وقتی می توان حدیبیه بست چرا ساباط؟! اولی “تحمّلی فعال” برای “فتح مبین” است و دومی پذیرش “تحمیلی” به جهت “حقن دماء[۱]“(حفظ جان ها) است.

چند تفاوت شاخص:

  1. مذاکره در قوت یا ضعف؟!
    حدیبیه یک سال پس از پیروزی بزرگ و دست برتر پیامبر(ص) در جنگ احزاب (مقابل همه طوایف مشرک و همه یهود) و در نقطه روبه افول مشرکان بود.
    ابتدای محاصره ی مدینه توسط احزاب هم  پیشنهاد صلح از سوی ائتلاف شرک-یهود درقبال واگذاری نصف نخلهای مدینه به آنها آمده بود!
    مختصات آن روز به تعبیر سردار اسلام -علی(ع)- “تَری فی انفسها القُوّهَ و فینا الضَّعفَ تُرعِدُ و تُبرِقُ[۲]” (:در خود اقتدار و در ما ضعف می دیدند پس مثل رعد و برق می غریدند!) بود.
    اما پیامبر(ص) در آن شرایط رد کرد و پاسخ نوشت: “جز نوک سرنیزه ها و تیزی شمشیرها جوابی به شما ندارم[۳].”
    پس از پیروزی حیرت انگیز در مقابل سپاه ۱۰هزار نفری(مقابل هزار مسلمان!)، حدیبیه در شرایط غیر جنگی و در هنگام عزم بر زیارت بیت الله بدون سلاح، “تحمّل” شد.
    اما ساباط برعکس، پس از یک سلسله شکست و عدم یاری امیر(ع) بود:
    – سقوط شهرها در ماجرای غارات
    – عدم تجهیز سپاه تا آخرین ساعات عمر امیرالمومنین
    – تا لشکر خسته از جنگ همراه امام حسن(ع) که شعارشان “البقیه البقیه[۴]” (باقیمانده را دریاب) بود!
    در این شرایط ضعف، ولو چاره ای جز صلح نیست و مشروع می شود لکن دیگر “تحمیل” است و نتایج دیگری دارد.
  2. روحیه عمومی و ارکان مملکت
    ساباط پس از جنگ ترکیبی از سوی نفوذی های اموی در سپاه حسنی بود. جنگِ شایعات در جناح های سپاه همراه شبهه رشوه ها به سران که بعضی هم درست در می آمد!
    سپاهی که صبح بیاید و ببیند فرمانده اصلی اش آلوده پول کثیف شده و به دشمن پیوسته و شایعات درست بوده، برایش مقاومتی نمی ماند و استراتژی البقیه البقیه را می پذیرد تا بدتر از این نشود!
    اما در حدیبیه گرچه منافقانی هم در اطراف پیامبر(ص) هستند اما سرداران و سران آلودگی و نجاست خواری جار زده ای ندارند. کاتب حدیبیه فاتح خندق و قاتل اسطوره مشرکان (عمروبن عبدود)، علی بن ابیطالب(ع) است.
    اعتراض چند افراطی به پیامبر(ص) سر تعابیر و متن معاهده -که آقای روحانی دائم به سر نیروهای انقلابی می کوبید- حاشیه حدیبیه بود نه متن آن.(دقت کنید)
    اینجا برعکس این پیامبر(ص) بود که در احزاب به جنگ روانی در سپاه دشمن دست زد؛ شایعات توافق گروهی از یهود یا غطفان با رسول الله، پیوند و استقامت ائتلافیون را شکست تا گروه گروه محاصره را ترک و فرار کردند[۵]!
  3. رابطه مردم-حاکم
    حدیبیه در مختصات رابطه عمیق مردم-حاکم انجام شد. همان وقتِ مذاکرات زیر درختی بیعت عظیم رضوان شکل گرفت و مورد ستایش وحی قرار گرفت[۶].
    این مردم سالاری دینی باشکوه با مواجهه مقدس با پیامبر(ص) همراه شد که یک تار مو (از تقصیر کردن) و یک قطره آب وضوی ایشان زمین نیافتاد و همه تبرک برده شد!
    اما صلح ساباط گرچه پس از بیعت عمومی و آزادانه مردم با امام حسن(ع) در بدو امر بود لکن شکافها و تفرقه ها، تضعیف ها و تخریب ها موجب شده بود اعتماد عمومی از رؤسا آسیب ببیند؛ حتی خود امام دائم در مظان ترور دشمن بود؛ طوری که زیر لباس، زره می پوشید! در لشکر خود در ساباط و مدائن مورد تعرض غارت و جراحت واقع شد! عجیب اینکه اینها موجب تحرک جدی و انسجام بیشتر نمی شد!
  4. برآیند و فرجام
    پس از حدیبیه پیامبر(ص) در محاصره و تحریم قریش نبود. از فرصت استفاده و کار یهود را یکسره کرد. دعوتش را جهانی کرد و با ارسال نامه ها به سایر بلاد گسترش داد.
    در یکسال قرارداد حدیبیه با اقتدار زیست. وقتی امیر نصرانی ها (که طرف قرارداد حدیبیه نبودند) سفیر ایشان (حارث بن عمیر) را کشت، بدان سو لشکر فرستاد و موته رقم خورد.
    در این یکسال وقتی طایفه ای از مشرکان بندهایی از معاهده را شکست، پیامبر حدیبیه را ابطال و اصرارهای ابوسفیان برای پایبندی را رد و مکه را فتح نمود.
    اما ساباط، گرچه متن قرارداد فاخر نوشته شد اما پس از آن پسر همان ابوسفیانِ حدیبیه بر کوفه مسلط شد همه عهدها را شکست و تصریح کرد: “کلَّ شرط شَرَطتُه فَتَحتَ قَدَمَیَّ هاتین[۷]” (: هر شرطی از شروط معاهده که پذیرفتم، آنرا اکنون زیر پا می گذارم)!
    امام حسن(ع) به مدینه بازگشت و “نظام اسلامیِ” علوی و حسنی به “نهضتِ شیعی” بازگشت تا زمینه قیام حسینی شود. اصالت خود را حفظ کند اما حکومت را از دست بدهد.
    این تحمیل کجا شبیه آن تحمل است؟!

تجربه فعال

برای حدیبیه سازی مذاکرات باید از مختصات ساباط فاصله گرفت و به قدر مقدور مختصات حدیبیه را بازتولید کرد. این چند مورد شدنی و مهم اند:

  1. اقتدار واقعی نه نمایشی
    شاید اگر مذاکرات بعد از وعده صادق۳ در موضع یمنی و توان موشکی ایرانی انجام می شد بهتر به نظر می آمد اما از جزییات نشدن ها بی اطلاعیم، پس قضاوتی نمی کنیم.

    1. به رخ کشیدن قدرت نظامی و صدای تهدید با همراهی کامل رجال سیاسی اقل کاری است که نباید از دست داد.
    2. رجال نظامی نباید در این شرایط سخنگوی دیپلماسی باشند هر سخن از مذاکره توسط اینان پیام ضعف است.
    3. مذاکرات نه به هدف رفع سایه جنگ بلکه به هدف رفع تحریم طراحی و تعقیب شود و الا دچار البقیه البقیه خواهیم شد.
  2. سلامت ارکان، ارتقاء روحیه عمومی
    1. قرار دادن پاک ترین ها و راسخ ترین ها در مجاری دیپلماسی و نظامی با مراقبت شدید دستگاه های اطلاعاتی و حفاظتی.
    2. قطع زنجیره شایعات و شبهات و بی اعتمادی به مذاکره کنندگان امین نظام توسط رسانه ها و نخبگان.
    3. تدارک تدبیر برای گسست ائتلاف دشمن از ظرفیت شکاف اروپا و چین با آمریکا و هم کشورهای منطقه.
  3. تعمیق یکدستی و پیوند مردم-حکومت
    اصل مهم اینجا این فرمایش رهبری است:
    “اگر ما کاهش حضور مردم را داشته باشیم از آن طرف افزایش فشارهای دشمن را خواهیم داشت؛ یعنی اینها از همدیگر به معنای واقعی کلمه یک نسبت معکوسی دارند”(۱۴۰۰/۳/۲۶)

    1. توجه ویژه به رهبر انقلاب اسلامی و اعتماد به تدابیر و راهبری ایشان در این مقطع حساس.
      بازتولید بیعت رضوان ها در حمایت از تدبیر رهبری در اصل و نحوه مذاکرات لازم است؛ چیزی که ظرفیت همراه سازی عامه مردم را هم دارد.
      در فقدانش دشمن و نفوذی ها ممکن است کمپین ها یا تجمعاتی برای فشار بر رهبری در جهت عبور از خطوط قرمز طراحی کنند.
    2. یکدست انگاری حاکمیت و ندمیدن بر انفصال و تفکیک دولت-رهبر
      توضیح اینکه: همان رهبری که بار قبل نامه ترامپ را لایق پاسخ ندید، اینبار مخاطب نامه بود و اجازه ایشان مبنی بر مذاکره غیر مستقیم را فرماندهان ایشان هم بیان کردند.
      به تدبیر ایشان مذاکرات، اماراتی پیش نرفت و در عمان -همانجا که در دولت آقای رئیسی قطع شده بود- ادامه می یابد.
      گرچه دولت با دولت و دیپلمات با دیپلمات در قدرت چانه زنی و گرفتن حقوق مسلم فرقهایی دارد اما این تفاوت ها نباید به انعکاس یکدستی تصمیم در ارکان نظام خدشه کند و عملا مردم یا فعالین را دو پاره موافق و مخالف مذاکرات تبدیل کند.
      به توصیه خود رهبری، منتقدین نباید خوبیها را برای رهبری و آنچه نمی پسندند را برای دولتها ثبت کنند[۸]. اینجور انسجام ها می شکند با هم از اصل تصمیم حمایت و با هم از انجام درستش مراقبت کنیم.
    3. مردم اخبار صحیح را صریح و سریع از مقامات بشنوند نه ترامپ و رسانه های دشمن.
      هر میزان محرمانگی که میدانند دشمن رعایت نکرده در جنگ ترکیبی استفاده می کند را خود با مردم در میان بگذارند و الا اعتماد عمومی ضربه اساسی می خورد و هدایت افکار عمومی دست دشمن می افتد و غلبه در جنگ ترکیبی رخ می دهد.
  4. پرداختن به امور اساسی در ضمن مذاکرات
    1. تجربه زشت گذشته و گره زدن همه امور به مذاکرات هرگز تکرار نشود. حل مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم در ضمن مذاکرات جدی دنبال شود.
    2. مذاکره با ترامپ نباید با سکون در محور مقاومت و اهداف اصولی همراه باشد.
      تعلیق مقاومت در برابر اسرائیل و یاری غزه دست برتر دادن به ترامپ برای تحکم است. گفتمان(= سخن غالب) وعده صادق۳ و توجیه داخلی و بین المللی آن حتی در ضمن مذاکرات اهرمی جدی برای جلوگیری از زیاده خواهی های ترامپ است.
    3. گزینه بازدارنده جدی برای فرض عهدشکنی دوباره ترامپ باید حتما روی میز مذاکرات باشد. طبعا آن نمیتواند مذاکره و معاهده ای دیگر باشد.
      اگر این گزینه، خواست عمومی برای سلاح اتمی باشد (چنانچه در سخنان لاریجانی بروز کرد) نخبگان جامعه -نه رجال رسمی- باید زمینه اش را در تظاهرهای عمومی مردم فراهم کنند.

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۱/۱۹

[۱] کامل ابن اثیر ج۳ص۲۰۵/ الامامه و السیاسه ج۱ص۱۴۱

[۲] الخصال ج۲ص۳۸۶

[۳] مکاتیب الرسول(ص) ج۳ص۵۹۷

[۴] صلح الحسن ص۲۱۴

[۵] ر.ک: الصحیح من سیره النبی الاعظم ج۱۱ص۲۰۳

[۶] فتح/۱۸

[۷] البدایه و النهایه ج۸ص۱۳۱/ الغدیر ج۱۰ص۳۲۶

[۸] رهبری۸۲/۶/۵

سوختن، چاره بیچارگان!

این “خبرنگار” فلسطینی احمد منصور نیست که زیر بمباران رژیم می سوزد؛ این “خبر”، “هشتگ”، “ترند”، “افکار عمومی” و هرچیز دیگر از این جنس است که بمباران می شود و می سوزد!

 

احمد منصور صحنه ای بهتر از این را نمی توانست به دنیای یخ زده و از تکرر جنایات بی حس شده مخابره کند.

بهتر از این نمی شد گفت دیگر عکس، خبر، هشتگ ها، کمپین ها و راهپیمایی ها و اعتراضات منبعث از آن هیچ اثری ندارند؛ هیچ!

خود خبر و خبرنگار را هم اینجا -مثل امداد و امداگر- آتش می زنند و به ریش همه جهان می خندند!

 

عاقبتِ هرکس که غزه را می بیند و ته مانده وجدانی دارد همین جور سوختن و مردن است!

چه آرون بوشنلِ نظامی باشد، با خودسوزی مقابل سفارت رژیم؛ چه احمد منصورِ خبرنگار باشد، با آتش زدنش در چادر خبرنگاران!

 

هرکس که اختیار ارتش ها و موشک ها را ندارد، چاره اش فقط سوختن است!

دق کردن و مردنش را علی(ع) هم می ستاید(خطبه۲۷)!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۱/۱۸

 

مطلب مرتبط: بی تفاوت نباشیم

تراز و ناتراز

برای بنده که نهج البلاغه می خوانم و آرزو دارم _چنانچه همان سال۵۹ وعده داده شد_ “آیین نامه این انقلاب به حساب آید”۱؛ کار رئیس جمهور در عزل معاون پارلمانی برای سفر نوروزی به قطب جنوب قابل تقدیر و ستایش است.

نه از جهت اینکه این تراز نهج البلاغه است!

تراز، نامه۴۵ است؛ که حضور در یک مهمانی ای که فقراء در آن نیستند برای مسئول جایز نیست!

بلکه از آن جهت که ایشان اجازه نداد مرزهای اشرافیت جابجا شود.

خرید و عروسی و مراسمات و هدایا و عیدی و… بعضی از مسئولین با نهج البلاغه #ناترازی کم ندارد؛ اما گیر دادن به اینها دیگر نشانه اُمل بودن است!

دست پزشکیان درد نکند که از مرزشکنی جدیدِ آن بعض، جلوگیری کرد و با “دوست دیرین” خود مماشات نکرد.

تقدیرم نه از آن جهت است که اولین برخورد اینچنین در جمهوری اسلامی است!

نه! میدانم برخی فسادها و اشرافیت های دیگر حتی کمتر از این هم برخورد شده و میشود؛ لکن نامه زدن و اعلام کردن تراز نهج البلاغه و جای تقدیر دارد:

“در دولتی که مفتخر به اقتدا به مولای متقیان است و در شرایطی که هنوز در کشورمان فشارهای اقتصادی بر مردم زیاد و محرومان پرشمارند، سفر پر هزینه تفریحی مسئولان رسمی، حتی با هزینه‌های شخصی، قابل دفاع و توجیه‌پذیر نبوده و با معیار ساده‌زیستی مسئولان سازگار نیست.”

علی(ع) هم میتوانست عثمان بن حنیف را بخاطر آن مهمانی، بی صدا عزل یا از بصره جابجا کند تا آبروی او و خانواده اش آسیبی نبیند؛ اما نامه۴۵ را به کارتابلش نفرستاد، عمومی و علنی به او زد تا مردم آن روز و امروز بدانند بخاطر کاری -که در ظاهر غیر قانونی هم نبوده- عزل شده است!

این پدیده نادر و کم وقوعی در جمهوری اسلامی است. از قضا پرده گیری ها، جسارتها و مرزشکنی ها را زیاد کرد و بعضا “بخاطری که مطالبه گران پر رو نشوند”(!) برخوردهای محتمل مخفی می شد یا حداکثر در استعفاء بروز می کرد!

“نهج البلاغه کتاب تدوین شده ی انقلاب اسلامی[۱]” است.

کار رئیس جمهور اگر ساده زیستیِ تراز نهج البلاغه را در همه مسئولان نهادینه نکند، اما اقلا حال مردم را خوب کرد.

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۱/۱۶

مطلب مرتبط:

[۱] رهبر انقلاب اسلامی ۵۹/۲/۱۳

پاندول کشف/حجاب

برخورد موضعیِ گشت ارشاد سوژه های رسانه ای می ساخت تا در ۱۴۰۱ بهانه ای برای کشف حجاب عده ای فراهم کرد ‌که به تجمعات و اغتشاشاتی انجامید.

این نیروی اجتماعی پاندولِ رفته به سمت برخوردهای سلبی و انتظامی را به سمت مقابل هل داد که گشت ارشاد تعطیل و عملا در ساحات غیر انتظامی هم حجاب اهمال شد!

اینبار افزایش کشف حجاب حتی به شکل جمعی و در مراسمات و مکانهای رسمی و کشیده شدن به برهنگی در لایوها و برخی کنسرتها و… در کنار عدم ابلاغ قانون توسط مقامات، پاندول را به سمت حجاب خواهی کشید!

اینبار زنان محجبه در زیر برف و سرما در مشهد و تهران و… تجمعات تشکیل داده و از مراجع تقلید تا دستگاه های قانونی عمل به قانون منع کشف حجاب را خواستند!

احتمالا اجرای قانون و جریمه ها و… نیز -بخصوص اگر با سوژه سازی یا برساخت رسانه ای همراه شود- دوباره پاندول را به طرف مقابل بکشد؛ چنانچه در همین حالا از طیف های مقابل هم تقاضای تجمع مخالفین حجاب شنیده می شود! و هکذا…

به راستی نقطه تعادل این پاندول نیروهای اجتماعی کجاست؟

 دستگاه حکمرانی چه نقشی در تنظیم این نقطه تعادل دارد؟

آیا وسط بازی مسئولان و باری به هرجهت (متناسب با جو خیابان) چاره است؟!

آیا کمک رسانی تکثرهای درون حاکمیت به جهات متخالف این پاندول، منطق مقبولی دارد یا تعارضات درونی را عیان تر می کند؟!

مشکل حجاب بیش از همه، ضعف نحوه حکمرانی ما را عیان می کند.

 هر مساله اجتماعی که گستره ای این چنین داشته و در تکثر جامعه -ولو با نسبت نابرابر- موافق و مخالف داشته باشد همین ضعف حکمرانی را عیان می کند.

حکمرانی را صرفا به نظام سلسله مراتبی دولتی تقلیل دادن و انتظار بیش از حد از تقنین و اجرای دولتی داشتن یک سوی مشکل است.

فقدان پیوست اجتماعی موثر در چنین قوانینی و بی بهره گی از مهارت فن آوری های اجتماعیِ نهاد های مدنی برای تحقق یک ارزش سوی دیگر مشکل می باشد.

در این شرایط درصد قابل توجهی از کنشگران و نخبگان بین ابلاغ یک قانون ناقص یا اهمال و امضای وضع موجود مخیّر می شوند!

نه آن قانون -به فرض ابلاغ- در سیستم اجرای دولتی (آن هم یک دولت غیر همراه)، کامل محقق می شود و نه اجرای کامل آن لزوماً به تمام شدن مساله کشف حجاب می انجامد!

از آن سو عدم ابلاغ قانون -ولو معیوب- از سوی مقامات و اهمال وضع پوشش و رشد فزاینده کشف حجاب و… هم هیچ توجیهی ندارد!

 آنچه مسلم است این است که تعطیل حکم خداوند برای حکومت اسلامی برازنده نیست.

چند پیشنهاد عملی:

  1. همین قانون مصوب مجلس، ابلاغ و فصول اول آن که ناظر به وظایف دستگاه های دولتی است (بیش از ۸۰درصد قانون) در موعد مقرر اجرا شود. بدعت عدم ابلاغ قانون به نفع هیچ دولتی نیست.
  2. برای بندهای خاص و احیانا چالش دار درباره اصناف و اطیاف که رئیس جمهور مقابله با مردم می داند(!)، در دستور العمل های اجرایی، تاخیر اجرای معین معلوم شود.
    این موارد حداکثر چند ماده از فصل۵ قانون مثل ماده ۴۰،۴۷،۴۹،۵۲ می باشد نه بیشتر.
    آن تاخیر اجرای موقت باید همزمان به تصحیح احتمالی این بندها پرداخته و مهمتر از آن، پیوست نگاری اجتماعی برای منع کشف حجاب را موجب شود.
    اگر دبیرخانه شورای امنیت ملی میتواند ابلاغ کل قانون را جلوگیری کند؛ مجامعی مثل شورای سران می تواند این تاخیر اجرایی برخی مواد قانون را -که خلاف خود قانون است- بر عهده بگیرد!
    توجه شود: پرداختن به مقدمات (فصول اول قانون) نباید موجب اهمال همه ذی المقدمه و منع کشف حجاب (موضوع فصل۵) گردد.
  3. مطالبه گران حجاب سهم جدی ای از نیروی خود را برای تعریف و تحقق فن آوری های مکمل اجتماعی و تدابیر عملی (نه صرفا کار فرهنگی) به کار بندند؛ چیزی که تقریبا در قانون مصوب علیرغم تفاصیل زیاد وجود ندارد.
    ساکتین بین دوگانه فوق الذکر قابل تجمیع در این کنش جدید هستند.
    شورای انقلاب فرهنگی یا شورای فرهنگ عمومی میتواند دبیرخانه این هم افزایی اجتماعی گردد.
  4. اجماع سازی بین عناصر حاکمیت سر چنین قدر متیقنی، واجبی فوری است.
    تشتت یا تکثر موجود درون حاکمیت در اینباره عملا به بدنه های اجتماعی تابع (یا متبوع) کشیده و انسجام اجتماعی را آسیب زده است.
    چنین هماهنگ سازی ای بین قوای مختلف به حسب قانون اساسی در درجه اول برعهده نهاد رهبری است(بند۷ اصل ۱۱۰)؛ بیت ایشان و بعد شورای سران باید این مهم را در اولویت خویش قرار دهد.

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۲/۲۲

خواهرِ مقاومت!

قَالَ امِیرُالمُومِنِین عَلَیهِ السَّلَام:

إِذَا کَانَ فِی رَجُلٍ خَلَّهٌ رَائِقَهٌ، فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا:

هرگاه در انسانى خوى و خصلت خوشایندى باشد انتظار همانندهایش را نیز (در او) داشته باشید.(حکمت۴۴۵)

 

خَلَّهٌ یعنی خصلت و خوی، رَائِقَهٌ یعنی زیبا و جذاب.

امام از قاعده ی هم بستگی خوی های زیبا به هم سخن می گوید: خصلت های خوب برادران و خواهران هم اند!

 

پس از مقاومت شگفت انگیز غزه، حالا نوبت روزه داری و رمضان المبارک زیبایشان است!

در ویرانی های مساجدشان زیر بمباران نشان داده بودند عمارت مسجد به آدم هایش است نه زخارفش. (اینجا)

نماز جماعت هایشان کنار مساجد ویران تصویر ساز شده بود.

 

سابقاً از حجاب متاثر از مقاومت فلسطینی ها -علیرغم غربزدگی سواحل مدیترانه- مطلبی از دیوید گریبر مردم شناس یهودی اشتراک گذاشته شد! (اینجا)

 

باور کنیم همه احکام دین به هم می آیند! مقاومت در مقابل استکبار، نمازِ مقابل تکبر و روزه ی سپر از آتشِ جزاء را فرا می خواند.

 

در مقابل، سازش و سرسپردگی در مقابل بت های زنده، یا لا ابالی گری و بی دینی می آورد و یا دین بازی ای مثل نماز بازی و افطار بازی و مساجد اشرافیِ شیوخ عرب!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۲/۹