بایگانی دسته: پیام‌ها و تحلیل‌ها

نیازِ وحدت ؛ وحدتِ نیاز!

رهبر انقلاب در کتاب “خون دلی که لعل شد” از هم سلولی ای در دوره پهلوی می گوید؛ کمونیستی که به هیچ دینی عقیده نداشت!

 اما با او در مقابل ستم پهلوی، وحدتی را ترسیم می کرد!

«گفتم سوکارنو رییس جمهور اندونزی در کنفرانس باندونگ گفت: ملاک اتحاد ملتهای عقب مانده نه وحدت دینی و نه وحدت تاریخی و فرهنگی و امثال آن بلکه وحدت نیاز است. مسائل یکی است و سرنوشت نامعلوم. و دین نباید میان من و شما جدایی بیندازد!»

این یک ائتلاف سلبی مقابل اربابهای زمین است که می شود به “تعالی” برسد؛ به “کلمه سواءِ” توحید هم برسد! (۶۴ آل عمران: قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الَّا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله)

کاروان صمود علیه اسرائیل از این قبیل است.

امروز از هر دینی و شاید بی دین هم درش پیدا شود؛ وحدتِ نیاز بر سر ضدیت با ظلم اسرائیل!

افتادن در مسیر اجابت این “تعالوا”، به ایمان نزدیک می کند!

اتحاد دیگری هم می تواند بین مومنین به پیامبر(ص) با اعتصام به حبل الله باشد!

اینجا هم سخن از “تعالوا” است اما تعالی به جنگیدن یا دفاع از مسلمان (ولیعلَمَ الذین نافقوا و قیل لهم تعالوا قاتلوا فی سبیل الله او ادفعوا…)

منافقین امت این “تعالوا” را اجابت نمی کنند، قرآن هم خطابشان می کند: هم للکفر یومئذ اقرب منهم للایمان! در این وقت به کفر نزدیک ترند!(۱۶۷ آل عمران)

عجیب نیست؟!

معرکه های تاریخی(مثل غزه) پیشران های کفر و ایمان هم می شوند؛ عده ای را به ایمان و عده ای را به کفر نزدیک می کند!

محسن قنبریان ۰۴/۶/۱۵

امام جمعه اجتماعی تهران!

این ذره پروری است که عزیزانی، مثل بنده کمترین را کنار بزرگان و خوبان بنشانند. گرچه این پیشنهاداتِ بی اذن و اطلاع، صرفا از بدنه اجتماعی نه مراکز مسئول است، اما باز بنا به روایات، “وقتی افراد شایسته تری وجود دارند”، (راضی شدن به همین مقدار هم) خیانت به خدا و رسول و قبولش وعده عذاب دارد!

همان قدر که گزاره “ایران، تهران نیست”، درست است؛ گزاره “تهران، ایران نیست” هم درست است!

از حیث پایتخت، خطیبانی سخنگوی نظام و مبیّن مواضع آن هستند؛ اما از حیث شهری (تهران) هم جا دارد اقلا اندازه برخی مراکز استان و شهرستان ها، امام جمعه ای داشته باشد!

عالمی فارغ از مشاغل، برای رسیدگی به مردم تهران -بخصوص با رحلت عالمان ربانی این شهر- ضرورت دارد.

امام صادق(ع) فرمود: هر کس زمام امرى از امور مردم را به دست گیرد و عدالت پیشه کند و درِ خانه خود را به روى مردم بگشاید و شرّ نرساند و به امور مردم رسیدگى کند، بر خداوند عزّ و جلّ است که در روز قیامت او را از ترس و هراس ایمن گرداند و به بهشتش بَرَد.

به تعبیر دیگر، شأن اجتماعی امام جمعه تهران، کنار شأن سیاسی اش بدرخشد.

 اصناف گرفتار، طیف های منتقد و… بتوانند جای ولیّ امر او را ببینند. او هم در بازار و مراکز تجاری و اداری و تفریحی آمد و شد داشته و برای تهران، خطبه بخواند.

 انتظار معجزه نیست، همانقدر امام جمعه تهران باشد که امامان جمعه فعال برخی مراکز استانها و شهرستانها برای بلادشان هستند!

برای امام جمعه ای اجتماعی، علمایی وارسته و مردمی از آن شهر(مقیم یا مهاجر) لایق این سمت هستند.

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۶/۱۴

استراتژی‌های قرن۲۰، نوین نیست!

رئیس جمهور اسبق آقای حسن روحانی نزدیک دوماه بعد از جنگ، نطق ۳۵دقیقه ای ارائه داد که ۲۰دقیقه اش روایت رسمی از جنگ و عدم پیروزی اسرائیل و آمریکا، ۱۰-۱۲دقیقه اش توصیه‌هایی تکراری از سوی ایشان یا دیگران بود.

 اما چنان که حدس می‌زدم جان کلامش در ۳دقیقه آخر است؛ چنانچه روزنامه‌های اصلاح طلب هم همان را برجسته کردند: توسعه و تکمیل استراتژی ملی یا استراتژی نوین ملی!

در شرایط خاص منطقه و آنچه بر هسته‌های مقاومت می‌گذرد این ۳دقیقه معنای جدی‌تری دارد.

 البته تغییر استراتژی ملی هم در بیان ایشان جدید نیست و اقلا از سال۸۵ بدان پرداخته‌اند.

این ۳دقیقه بدون بیانات قبل، خوب فهم نمی‌شود.

بیان ایشان در ماهنامه راهبرد شماره۳۹:

«قدرت یا ثروت؟!

یکی از مباحث مهم و زیربنایی در کشور ما -و سایر کشورها- این است که آیا استراتژی ملی باید مبتنی بر تأمین قدرت ملی و به دست آوردن قدرت و تأمین آن و یا ثروت ملی باشد؟ بسیاری از اختلافات در داخل کشور و میان جناح‌ها، به همین مسئله زیربنایی برمی گردد. یکی از مشکلات ما در طول این ۲۷سال، این بوده که نتوانسته‌ایم در زمینه «استراتژی ملی» به اجماع نظر برسیم که یکی از مباحث مهم آن این است که آیا اولویت با «ثروت ملی» است و یا «قدرت ملی»؟ آیا می‌خواهیم فضای ایران در روابط بین الملل همچنان فضای امنیتی باشد یا روزی می‌خواهیم به فضای سیاسی و فضای اقتصادی تبدیل کنیم؟

ایامی که تیم مذاکره کننده هسته‌ای اول با اروپا مذاکره می‌کرد،  یکی از اهدافش این بود که در کنار حفظ و نگهداری فناوری هسته‌ای، به روابط جامع اقتصادی با اتحادیه اروپا برسد و فضای امنیتی را به تدریج به فضای سیاسی اقتصادی تبدیل کند. امروز هر قراردادی که بخواهیم با یک شرکت خارجی منعقد نماییم، بحث ریسک مطرح است. اگر بحث سرمایه گذاری خارجی مطرح است و با مشکل مواجه ایم، به این دلیل است که جهان، فضای کشور ما را امنیتی می‌بیند. ما همواره هزینه بسیار بالایی را از لحاظ اقتصادی پرداخت می‌کنیم. سؤال این است که بخش اقتصادی ما تا کی می‌خواهد برای بخش سیاسی و امنیتی یارانه پرداخت کند؟!»

اما انتخاب یکی از اینها برای استراتژی ملی، فرع بر پاسخ به یک سؤال بنیادی‌تر است که ایشان در ذیلش طرح می‌کند:

«انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی؟!

یکی از مباحث مهم و زیربنایی در این زمینه، همان بحثی است که کم و بیش هنوز در فضای ذهن نخبگان ما خلجان می‌کند، اینکه آیا می‌خواهیم «جمهوری اسلامی ایران» باشیم یا می‌خواهیم «انقلاب اسلامی» باشیم؟!

 اگر بناست انقلاب اسلامی باشیم، رسالت بسیار بزرگی بر دوش داریم. یعنی ما انقلاب اسلامی هستیم و می‌خواهیم این فرهنگ را در سطح منطقه و جهان نشر بدهیم و قاعدتاً قدرت و ثروت خودمان را هم در سایه آن می‌بینیم. بر این مبنا هر مقدار انقلاب اسلامی بسط و گسترش پیدا کند، به طور طبیعی بر قدرت و حتی ثروت ما افزوده خواهد شد. اما اگر می‌خواهیم «جمهوری اسلامی ایران» باشیم، رسالت اولیه و اولویت ما جمهوری اسلامی ایران است. پس باید مسیر دیگری را بپیماییم و با اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران در سایه تأمین قدرت و ثروت به استحکام آن برسیم و هدف محوری ما هم حفظ و تکامل این نظام خواهد بود. از این دیدگاه بسط انقلاب اسلامی نیز منوط به پیشرفت کشور و قدرت نظام و الگوسازی آن خواهد بود. در واقع انقلاب کردیم تا به جمهوری اسلامی برسیم و دیگر نباید به گذشته رجعت کنیم. پس ما هنوز در مورد برخی مسائل اساسی اختلاف نظر داریم.

ما به صدها نشست و تحقیق و بررسی و همفکرهای گسترده نیاز داریم تا به نظر واحدی برسیم. همه ما مسلمان و ایرانی و دلسوز این کشور و نظام هستیم و باید کوتاه‌ترین راه را انتخاب کنیم. زمان و فضای زیادی در اختیار ما نیست که اختلاف نظرها را ادامه دهیم. ما در یک میدان مسابقه هستیم. یا همپای دیگران می‌دویم یا دیگران جلو می‌زنند و ما در آینده نیازمند به آنها خواهیم بود.

البته در جنگ هشت ساله، فضاهای امنیتی و نظامی بر ما تحمیل شد و ضرورت داشت که مقاومت و ایستادگی کنیم. بعد از پایان جنگ هم غرب همچنان فشار خود را بر ما ادامه داد تا ما هم وادار به عکس العمل شویم و فضای امنیتی کشور ادامه یابد. آیا در شرایط فعلی ما نباید تلاش کنیم تا به اتفاق نظر برسیم؟ آیا ما نباید ببینیم که در چه مقطعی باید ثروت ملی را به عنوان اولویت مدنظر قرار دهیم؟»

چنانچه می‌بیند در تلقی ایشان:

  1. انقلاب و نظام، ترتب زمانی دارند، انقلاب تمام شده و نباید بدان برگشت، حالا ماییم و جمهوری اسلامی؛ یک “انقلاب دائمی” نیست! تقدم با نظام و جمهوری اسلامی «ایران» است نه انقلاب اسلامی!
  2. با این انتخاب بنیادین حالا نوبت به آن پرسش می‌رسد؛ استراتژی قدرت ملی یا ثروت ملی؟!
    جواب ایشان اینجا هم ثروت ملی است.
    ساده‌اش پیروی سیاستِ نظام از روابط جامع اقتصادی با اروپا؛ چیزی که آنها «تغییر با تجارت» می‌نامند!

نقد:

  1. «انقلاب اسلامی» با «جمهوری اسلامی ایران» دو چیز هم عرض در زمان که یکی تبدیل به دیگری شده، نیست. رابطه‌ای طولی و بمثابه روح و بدن است.
    اصالت با «جمهوری اسلامی ایران» است اما وقتی -به تعبیر بیانیه گام دوم- «نظامی انقلابی» است نه وقتی «انقلاب زدایی» از آن شده باشد.
    اصالت با جمهوری اسلامی ایران بود که به صرفِ دشمن مشترک داشتن با صدام، وارد جنگ طوفان صحرا علیه آمریکا نشدیم!
    حتی با دوست و دشمن مشترک، بعد از طوفان الاقصی، رسماً وارد جنگ با اسرائیل نشد و فقط به تجاوزات علیه خود جواب داد!
    اما جمهوری اسلامی ایران، در همین وقت نظامی انقلابی ماند؛ که براساس قانون اساسی خود، هسته‌های مقاومت را یاری کرد و آنها را مقابل مظلوم رها نکرد. (دقت کنید)
    روحِ انقلاب اسلامی، برای جسمِ جمهوری اسلامی ایران، مثل صُور متبدّله صدرایی است؛ آنرا صورتی بعد صورتی رشد می‌دهد از کودکی تا جوانی و کمال l؛ تا به همه اهداف و آرمان‌هایش برساند. در همه این تبدّلات، «جمهوری اسلامی ایران» است؛ یعنی مردم سالاری دینی و ملی دارد.
    نه «روحِ بلا بدن» می‌شود که بی خیال نظام برآمده از اراده ایرانیان در جهان کاری بکند؛ و نه به «پیکر بی روح» تنزل می‌کند که ژاپن اسلامی و مالزی شیعی شود؛ یکی در کنار همه و البته درون نظم ظالمانه‌ای که «قدرت جهانی» ساخته و اجازه داده ذیل آن قدرت هژمونیک، فقط ثروت ملی و gdp خود را افزایش دهند و چرخش و آقایی دلار را بیفزایند و هر وقت قدرت جهانی نخواست مثل مالزی یک شبه فقیر شود!
  2. قدرت و ثروت ملی هم جدای از هم نیست!
    تجربه تاریخی ایرانیان برای اصلاح سیاسی (مشروطیت) و اصلاح اقتصادی (ملی کردن نفت) به آنها آموخت هیچ یک بدون قدرت ملی در مقابل بیگانگان ممکن نیست.
    طرح منطقه‌ای قدرت‌های جهانی معاصر هردو جنبش چیز دیگری بود، مصلحان ملی یا از قدرت ملی غفلت داشتند یا فاقد ابزار آن بودند لذا از درون مشروطیت، دیکتاتوری رضاخان در آمد و علیه نهضت ملی، قدرت جهانی کودتای ۲۸مرداد را رقم زد!
    هم اکنون هم در نقطه عطف منطقه اسلامی قرار داریم؛ قدرت‌های جهانی طرحی دارند که پیشرانی آن را نه فقط کریدورهای اقتصادی بلکه جنگ‌های بزرگ از ۲۰۰۱ به این سو برعهده دارند. تجاوزات اسرائیل به کشورهای همسایه در این پازل دیده می‌شود.
    از اینجا «ایران قوی» جزء هویت ملی ایرانیان شد. آخرین پیمایش‌ها هم نشان می‌دهد ملت ایران حفظ قدرت موشکی را حتی از انرژی هسته‌ای لازم‌تر می‌دانند.
  3. دوگانه قدرت یا ثروت، ایده قرن بیستمی است و دیگر از کار افتاده است.
    به دو شاهد بسنده می‌کنم:
    جوزف بورل نماینده عالی اتحادیه اروپا در سخنرانی اش در دانشگاه آکسفورد، دقیقا همین الگوی دهه هشتادی آقای روحانی را -که اروپا پایه گذارش بود- ناکارآمد خواند:
    «ما مدلی ساختیم -‌مدل اروپایی‌- براساس همکاری و وابستگی متقابل اقتصادی در درون خود که موفقیت چشمگیری بوده است؛ ۷۰سال صلح در میان ما. ما معتقد بودیم وابستگی متقابل از طریق چیزی که آلمانی‌ها آن را «تغییر از طریق تجارت» می‌نامند، همگرایی سیاسی ایجاد می‌کند. این مساله در روسیه و حتی چین منجر به تغییر سیاسی می‌شد.
    خب، اشتباه بودن این باور ثابت شده است. این اتفاق نیفتاده است. در مواجهه با اقتدارگرایی روسیه، وابستگی متقابل، صلح به ارمغان نیاورد. برعکس، به وابستگی به‌ویژه به سوخت‌های فسیلی تبدیل شده و بعدا این وابستگی تبدیل به یک سلاح شد.»
    شاهد دوم از کتابِ امپراتوری زیرزمینی: آمریکا چگونه اقتصاد جهانی را تبدیل به سلاح کرد؟ نوشتۀ هنری فارِل و آبراهام نیومن است.
    این کتاب ثابت می کند اقلا از ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ به این سو تجارت بمثابه سلاح استفاده شده است.
    «داده» و «دلار» دیگر نه فقط ثروت ملی بلکه قدرت آمریکا را می سازد.
    جالب اینجاست که این در اقتصاد به هم تنیده عصر جهانی سازیِ اقتصاد صورت می گیرد.
    چنانچه می بینید «روابط جامع اقتصادی با اروپا» اولا ابداع خود آنها برای تغییر در انقلاب ها و نظام ها از طریق تجارت است.
    ثانیا در مقابل قدرت ملی -اگر باشد- شکست خورده است؛ چنانچه درباره روسیه بیان شد.
    یا آمریکا داده و دلار را قدرت ملی خود کرده، روابط گسترده و به هم تنیده اقتصادی را هم با تحریم ضربه می زند.
  4. استراتژی ملی دشمن صهیونیستی کدام است؟!
    تقدم قدرت ملی یا ثروت ملی؟!
    استراتژی ملی او دو رکن اساسی دارد:
    الف) از بین بردن هر تهدید وجودی قبل از شکل گیری (قدرت ملی)!
    همین، عامل عملیاتهای گسترده پیش دستانه‌اش و نقض مکرر آتش بس‌هایش شده است.
    با قدرت نظامی و امنیتی اش موازنه منطقه‌ای درست کرده و اراده نامشروعش را بر نظام‌های سیاسی عرب تحمیل می‌کند.
    ب) توسعه اقتصادی مبتنی بر نوآوری‌های علمی و فناوری‌های جدید و دانش بنیان (ثروت ملی)!
    از طریق فروش محصولات نرم افزاری و اینترنتی، تحریم کالاهای صهیونیستی و محدودیت حضور در بازارهای جهان اسلام و حتی مشکل حمل و نقل را دور زده است.
    صادرات محصولات نرم افزاری اش ۱۶میلیارد دلار در سال و حدود ۳۰٪ کل صادراتش شده است!
    ما نیز در بند۲ سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی (بهمن۹۲) به این مهم در دوره تحریم‌ها پرداختیم:
    «پیشتازی اقتصاد دانش بنیان، پیاده‌سازی و اجرای نقشه جامع علمی کشور و ساماندهی نظام ملی نوآوری به منظور ارتقاء جایگاه جهانی کشور و افزایش سهم تولید و صادرات محصولات و خدمات دانش‌بنیان و دستیابی به رتبه اول اقتصاد دانش‌بنیان در منطقه.»
    آقای روحانی خود باید از میزان تحقق آن گزارش دهد.
    خام فروشی و مونتاژ در روابط جامع اقتصادی با غرب هم مصونیت بخش نیست و جلو افتادن در علم و فن آوری به همراه قدرت بازدارنده نظامی حتی در روابط تحریمی می‌تواند توسعه ملی به بار آورد.
  5. دست برتر قدرت نرم افزاری
    صحنه جهانی دارد نشان می دهد سهم قدرت نرم افزاری و فرهنگی از قدرت نظامی و ثروت اقتصادی بیشتر است.
    سیطره غرب قبل از اشغال نظامی و طرح های توسعه اقتصادی وابسته اش، مدیون غربزدگی ای است که در نخبگان جهان درست کرده است.
    انقلابی که طرح نویی در عالم آورده، رقیب نرم افزاری او تلقی می شود و قابل مقایسه با رقبای نظامی(کره شمالی)، اقتصادی(چین) و سیاسی(روسیه) نیست.
    فقط مظلومیت غزه توانسته سیطره پروپاگاندای غرب را بشکند.
    ۵۱٪ جوانان آمریکا راه حل نهایی فلسطین و اسرائیل را انحلال اسرائیل و واگذاری آن به حماس می دانند! (نظر سنجی هاروارد)
    ۶۳ تا ۷۰٪ مردم کشورهای (بریتانیا ، آلمان، فرانسه، دانمارک، ایتالیا، اسپانیا) نظری منفی به اسرائیل دارند (نظر سنجی یوگاو)
    و…

نخبگان شرقی و اسلامی جای استفاده از این قدرت نرم افزاری برای آفریدن نظم عادلانه‌تر بین المللی، به علت غربزدگی، درون همان نظام سلطه دنبال جایابی ملی اند!

  ترجیح می‌دهند انقلاب مردمی و حرف نوی آن را با تغییر از طریق تجارت، سایش و سازش دهند به جای اینکه آموزه‌های فطری و جاودانه‌اش را جهانی کنند!

در حالیکه آقای روحانی خود تصریح کرد:

(در صورت تقدم انقلاب اسلامی هم) بر این مبنا هر مقدار انقلاب اسلامی بسط و گسترش پیدا کند به طور طبیعی بر قدرت و ثروت ما افزوده می‌شود!

مشکل این است که احیای امت و اتحاد اسلامی را ممتنع‌تر از گرفتن احترام متقابل از غرب مستکبر می‌بینند!

 لذا برای ایده‌هایی مثل بازار مشترک و پول مشترک اسلامی و هم پیمانی نظامی مشترک تلاش جدی ای نمی‌کنند.

از قدرت نرم افزاری و تمدنی خود برای خلق قدرت و ثروت ملی ابتکاری نمی‌کنند.

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۵/۲۶

اعتراض لفظی استانداران موقت اسرائیل بزرگ!

نتانیاهو در مصاحبه‌ای با شبکه «i۲۴» گفت: «من در یک مأموریت تاریخی و معنوی هستم و از نظر احساسی به رؤیای اسرائیل بزرگ پیوند خورده‌ام.»

او توضیح داد که این ماموریت نسلی و فراتر از زمان حاضر است و شامل آرزوهای گذشته و آینده جامعه یهودی می‌شود!

اسرائیل بزرگ شامل بخش‌هایی از اردن و لبنان و مصر و سوریه و… و همان نیل تا فراتِ معروف است! اسطوره‌ای توراتی که کاندیدای احیای پادشاهی بنی اسرائیل(!) حالا خود را پیوند خورده با آن می‌خواند!

جوک ماجرا اینجاست که سران مرتجع عرب – که فعلاً مثل استانداران موقتی در سرزمین رویاییِ نتانیاهو سرکارند و به زودی در معرض تجاوزند- بعد از این سخنان، بیانیه‌های محکومیت دادند!

یاد امام عزیز گرامی که می‌فرمود:

«ما شکایت از این حکومت‌ها را به کجا ببریم جز به ساحت مقدس خدای تبارک و تعالی؟ ما چطور شکایت کنیم از آنهایی که ایران را که ایستاده است و می‌خواهد در مقابل همۀ قدرت‌ها بایستد و اسلام را محقق کند در دنیا، در مقابل این، طرح جهاد می‌دهند و اسرائیل، که به جنگ با اسلام برخاسته است و باصراحت می‌گوید که از نیل تا فرات مال من است و حرمین شریفین را از خود می‌داند، سکوت کرده‌اند؟ ما این دردها را کجا ببریم؟» ‏‏۶۱/۳/۲۳

 ‏‏«باید بگوییم که دشمنهای اسلام، ممالکی که به اسلام سلطه پیدا‏‎ ‎‏کردند و به مسلمین، آنها مرد عمل بودند، نه حرف، و مسلمین در‏‎ ‎‏این، بعد از صدر اول، مرد حرف بودند نه عمل.»۵۸/۴/۱۹

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۵/۲۳

در تمجید از بیانیهٔ ۱۹۱ نفر!

بیانیه‌نویسی در شرایط اجتماعی و سیاسیِ خاص، کارکردی دارد؛ مثلاً می‌تواند هم‌بستگیِ ملیِ پدیدآمده از تجاوز أجنبی را به شکل تفصیل‌یافته در عرصه‌های ضروری امتداد داده، و هم به شکل خودآگاه درآورد و ثمراتی روشن‌تر و بادوام‌تر بگیرد.

 

باید توجه داشت!

نه الهیات‌گویی و نه بحث‌های تکنیکی و تاکتیکی، گرچه هردو لازم‌اند اما هیچ‌کدام جای علوم انسانی را – که وسط این‌دو می‌نشیند – نمی‌گیرند. این‌که انسجامِ موجود در دوگانهٔ «ایران یا اسلام / ملّت یا امّت؟» روایت شود، یک ساخت علوم انسانی است که  بسا مطابق با یافتهٔ مردم‌شناسیِ بومی در ایران نباشد!

ادامه خواندن در تمجید از بیانیهٔ ۱۹۱ نفر!

من رو باید نزد حسین ابن علی آوورد…!

من چِه‌م شده در شهر میچرخم اگر زباله گردی میبینم طوریم نمیشه، اگر گرسنه ای دیدم طوریم نمیشه، اگر اخبار از گرسنگی غزه میشنوم طوریم نمیشه

فقط خدا!

شاید زوال اسرائیل و نجات فلسطین، راهبردهای کلان و چند ضلعی و زمانبر داشته باشد؛ اما ظاهرا برای نجات غزه از مرگِ گرسنگی فقط همین آیه مانده است!

یعنی جلوی چشممان باید اینقدر جنایت عریان شود که “آسفونا” در آسمان شکل بگیرد! خدای رحمان (به حسب روایات: قلب ولیّ مطلقش) چنان متأسف شود، که خودش راساً -مثل غرق کردن فرعونیان در نیل- انتقام بگیرد!

اگر سازمان ملل، فلان؛ اگر امت اسلامی، بهمان؛ اگر دولتهای عربی، پشمان؛ اگر…(!) حالا حالاها -اقلا برای قحطی و نسل کشی غزه- جواب نمی دهد!

برای “وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ…” (شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟) همه -از سازشکار تا مقاوم- عذری (ناموجه و موجه) دارند!

کارهای نمادین و تظاهرات و… در خود سرزمین های اشغالی توسط خود صهیونیست ها هم انجام می شود! (ببینید!)

تازه ما میشویم مثل غاصبانِ فلسطین!

محسن قنبریان ۱مرداد۱۴۰۴

مطالب مرتبط:

– صورت لزومی که هست، هماهنگی ای که نیست

لیس بمسلم

وا معتصماه

بی تفاوت نباشیم

یا حجاج

– جایزه لبیتم در قحطی غزه

– سوال شرعی فایز ابوشماله از علماء اسلام

سوختن، چاره بیچارگان

– خدای نهج‌البلاغه، مدافع برخی شهرهاست

درست‌تر حاضر شدن بود؛ که امیر سلحشوران انجام داد!

مدتی است عادت کرده ایم برای هرچه واقع میشود، فلسفه ببافیم و نامش را هم روایت گذاشته ایم!

فضا هم طوری میشود که خلاف آن گفتن، اختلاف بی ثمر می سازد!

 

برای تهدید شدن قبلی رهبر انقلاب هم نوشتم درست تر، حاضر شدن است.

ایشان پیشتر و بیشتر از همه ما همان درست تر را فهمید و انجام داد و جمعه نصر رقم خورد!

 

نیامدن حضرت آقا در همه جلسات روضه، غیر از استهزاء (البته بی جای) دشمنان، استمرار حاضر نشدن را اقتضاء می کرد؛ مثل سالهای پایانی عمر سید مقاومت!

چون همان دلیلی که حفاظت/ مخفیگاه/ کمینگاه/ و…(!) را توجیه می کرد استمرار را هم اقتضاء می کرد؛ حکم الامثال فیما یجوز و فیما لایجوز واحد!

تازه احتمالا دشمن تهدید و ارعابش را بیشتر هم میکرد!

 

قیاس ایشان با شهید نصرالله مع الفارق بود!

رهبر یک گروه در یک کشور بی دفاع به حکم عقل و شرع باید با ویدئو کنفرانس با یارانش سخن بگوید؛ اما کشوری قوی که در آفند و پدافند ادعا دارد حکم دیگری دارد!

وظیفه دارد با پدافند و حفاظت برتر، رهبرش را برای امور معمول، حفظ و صیانت کند نه او را مخفی کند!

اگر یک گروه مبارز با استتار بمانند، نشانه پیروزی شان در مقابل اشراف اطلاعاتی دشمن است؛ اما این برای یک کشور و نظام مقتدر، افتخار نیست؛ بلکه اصلا استمرارش ننگ هم هست!

 

“موردی” و “موقعیتی” و “موقت”، ظاهر نشدن رهبر، تاکتیک خوبی است؛ اما راهبرد و سیره خوبی نیست.

خدا را شکر رهبر شجاع ایران نگذاشت اختفاء و ظاهر نشدن سیره شود.

 

محسن قنبریان ۱۵ تیر۱۴۰۴

 

مرتبط: امیر سلحشوران

وقت عهد خون ۲

أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّهِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَهِ؟ (خطبه ۱۸۲)

 

کجایند برادران من که راه حق را سپردند، و با حق رخت به خانه آخرت بردند؟

کجاست عمّار؟ کجاست پسر تیهان و کجاست ذو الشّهادتین و کجایند همانندان ایشان از برادرانشان که با یکدیگر به مرگ پیمان بستند و سرهاى آنان را به فاجران هدیه کردند؟

 

پیمان جانبازی، عهد خون و مانند آن، مفاهیمی دینی است.

امیرالمومنین(ع) که خود در لیله المبیت در بستر پیامبر(ص) خوابید و “یشتری نفسه ابتغاء مرضاه الله” شاملش شد، با حمزه و جعفر طیار در دوره نظام نبوی تعاهد کرد تا فدایی پیامبر و مکتب او باشند(روایت)

ایشان در دوره خود از استمرار این سیره می گوید.

از برادران دینی اش که “الذین تعاقدوا علی المَنیه” بودند؛ یعنی با هم  معاهده بر مرگ می بستند که تا آخرین قطره خون یاری گر ولایت باشند.

 

این سیره در شهدای کربلا به اوج رسید کسانی که در وصفشان می خوانیم: الذین بذلوا مهجهم دون الحسین(ع) کسانی که خون دل خود را پیش روی حسین(ع) تقدیم کردند.(سجده زیارت عاشورا)

 

این سرمایه ی عجیب تشیع است!

پیامبر(ص) را از ترور رهانید و در اُحد و غزوات از گزندها مصون داشت!

تا این هم عهدان بودند هیچ گزندی به حضرت امیر(ع) نرسید!

تا بودند حسین(ع) و فرزندانش جراحتی ندیدند و به حرم آسیبی نرسید!

 

ایرانِ حسین در مکتب عاشورا به غنی سازی این منبع قدرت رسیده است و می تواند هر گزندی را از مکتب و رهبر مکتب دور کند. ان شاء الله

 

محسن قنبریان ۹ تیر ۰۴