بایگانی برچسب: s

خوارج عقب ماندند نه جلو افتادند!

 

  • مارق، سبقت گرفته در فعل نیست.
  • مارق، خود را جای امام نهادن و بی نیازی از امام آغازیدن است!

دقیق تر ببینیم!

 

فایل کامل سخنرانی را در «جلسه بیست و سوّم «سلسله درس‌های نهج البلاغه» گوش دهید.

دادگاه ویژه ای برای آزاد سازی اسلام از دست اشرار دین باز!

  • نهج البلاغه “آیین نامه انقلاب اسلامی[۱]” و عهدنامه مالک اشتر -با سند معتبر- تارک این آیین نامه ی حکومتی علوی است.
  • در حوزه قضائی معمای عجیبی دارد! اول ۱۴ خصلت برای انتخاب قاضی می شمارد از جمله:
    – برترین شخص/ محکوم تنگنا نشدن/ به لجاجت نیافتادن/ اصرار بر لغزش نکردن/ وقتی حقیقت روشن شد از رأی برگشتن/ در شبهات محتاط بودن/بیش از دیگران به دلیل تکیه کردن/ بیش از همه در کشف واقعیت شکیبا بودن/ هنگام روشن شدن حکم از همه قاطع تر بودن/ و…
    – و البته می فرماید: “واولئک قلیل” چنین قضاتی کم اند!
    – سپس تاکید می کند: “در کارهای قضائی او را به دقت زیر نظر بگیر!”
    و پس از پرداختن به مسائل مالی او باز تاکید می فرماید: “در انتخاب قاضی بسیار دقیق باش”!
  • از آن ۱۴ خصوصیت و این همه تاکید بر سخت گیری در انتخاب، یک نتیجه می گیرند:
    فَاِنَّ هذا الدین قد کان اسیراً فی ایدی الاشرار…
    (در انتخاب قاضی بسیار دقیق باش که) “این دین اسیر دست اشرار بوده، از روی هوی و هوس در آن کار کرده و آنرا وسیله دنیا طلبی ساخته اند”!
    این سویه اصلی دستگاه قضائی در حکومت علوی است. در حکومت اسلامی با اشرار برهنه مواجه نیستی؛ اشرارش، ملبس به ابزار دین بازی اند! و این کار قضاوت را سخت و قاضی اش کم می شود.
    – حالا یکباره اموالی به ارزش چند ده میلیارد را ممکن است بنام وقف در تصرف آقازادگان خود قرار می دهند!
    – ممکن است در سایه خیریه، پولشویی شود!
    – بنام حوزه علمیه و مانند آن جنگل خواری شود[۲]!
    – بنام نهادهای مقدس ساحل خواری شود!
    -و…
    این اسیر شدن اسلام به دست اشراری ماهر و موجه است؛ که قاضی باید اول اسلام و ارزشها را آزاد کند نه اینکه فریب آنرا بخورد!
  • در روایت معتبر دیگری فرمود: “یجب علی الامام ان یحبس الفساق من العلماء” بر امام و حاکم اسلامی واجب است که عالمان فاسق را زندانی کند[۳].
    – سیره عملی خود حضرت امیر(ع) روشنگر این روایت است:
    – او مخالفان سیاسی خود را حبس نکرد. بر خوارج در شهرک ۱۲ هزار نفری آنان وارد و بحث آزادانه می کرد. کج فهمی و بازی مکاران زمان خوردنِ آنها را تا وقتی رسماً آدم نکشتند، جرم امنیتی نکرد!
    – ولی به مفسر قرآن و عالمی دینی از نزدیکانش که لابد به توجیهی شرعی بیت المال بصره را هنگام حمله تروریست های معاویه برداشته و فرار کرده بود نامه۴۱ را نوشت و تهدید کرد اگر دستش به او برسد با ذوالفقار گردنش را بزند!
  • امام خمینی به همین معمای عجیب نهج البلاغه توجه داشت، وقتی دستور #دادگاه_ویژه ای برای ملبسین به لباس اسلام را داد:
    ” با آنکه در اسلام برای مجازات مجرمین فرقی بین گروه ها نیست و همه در مقابل قانون برابر هستند، باید مجرمینی که با پوشیدن لباس روحانیت خود را در این صف وارد کرده اند به مجازات برسند”.(۵۸/۳/۴)
    فرق اینان با مجرمان دیگر را همان مضمون عهدنامه بیان می کند:
    “فرقش این است که شیطنت و ملعنتشان بیشتر از دیگران است. آنقدر صدمه ای که اسلام از یک آخوند فاسد می خورد از محمد رضا[ پهلوی] نمی خورد”!(۵۸/۷/۲۰)
    و باز در حکم دادستان ویژه روحانیت همین مضمون را تاکید می کند:
    “تا بر طبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان و دین به دنیا فروشان رسیدگی نمایید” (۶۶/۳/۲۵)
  • اینکه دانه درشت های فساد یا امور شبهه ناک در این سالها بین برخی متنفذین پیدا شده و حتی در برخی دادگاه های مفاسد اقتصادی نام برده شده، ظاهرا شکی نیست؛ اما اینکه دادگاه ویژه در اینباره چه عملکردی داشته گزارشی در دست نیست! صدای برخورد با برخی طلاب و فضلای جوان و نوعا انقلابی بخاطر مطالبه گری و با شکایتهای مسئولین، این سالها بیشتر شنیده شده است!

مطالب مرتبط:

محسن قنبریان ۱۴۰۰/۱۱/۲۲

[۱] رهبر انقلاب ۵۹/۲/۱۳

[۲] برای نمونه ر.ک : رهبر انقلاب ۹۳/۱۲/۱۷

[۳] الفقیه ج۳ص۳۱

سائق نه قائد!

حضرت امیر(ع) رهبری پیامبر(ص) را چنین توصیف می کند:

فَساقَ الناسَ حتّی بَوَّاَهُم مَحَلَّتَهُم وَ بَلَّغَهُم مَنجاتَهُم

مردم را به منزلت شایسته شان سوق داد و به محل نجاتشان رساند.(خطبه ۳۳)

فرق یک اسبِ درشکه با راننده یک ماشین این است: اولی از جلو می کشاند و دومی سوق می دهد.

سائق، راهبری با جهت دادن است، سمت و سو دادن مجموع استعدادهاست، لحاظ مردم و اراده شان در حرکت به سوی نجات و کرامت است؛ نه صرفاً کشاندن از جلو و لحاظ استعداد و خواست نکردن(قائد)، نه هم رنگ جماعت شدن و اصلا به جایگاه شایسته و نجات راهبری نکردن(تابع)!

رهبری پیامبرانه بُعد دیگر اسلام ناب بود که در انقلاب۵۷ امام خمینی زنده اش کرد. نه مثل مراجع تابع بود و نه مثل رهبران استالینی!

محسن قنبریان

۲۴/ سلسله درس‌های نهج البلاغه

جلسه بیست و چهارم «سلسله درس‌های نهج البلاغه»، مورخه ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۰ به همّت هیات راه فاطمه(س) قم برگزار شد. صوت این جلسه منتشر می‌شود.

گفت و شنود این جلسه حول موضوع «تلاقی عرفان و سیاست»، با محوریت خطبه ۲۲۲ نهج البلاغه سپری شد.

جلسه بیست و چهارم «سلسله درس‌های نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی


چهار کارکرد ذکر

  • عباد نجیّ در دوره فقدان پیامبر و امام:

–  خداوند در فکرشان راز و در ذات عقلشان تکلم می کنند اما با آیه و روایت و فقه و حکمت با مردم حرف می زنند

– یادآوری ایام الله، تقویم خوانی نیست، ۲۱بهمن بریزید به خیابان است!

– ترساندن از مقام الهی، فقط یاد معاد نیست حذر دادن از شاه پرستی و غرب پرستی است!

  • اهل ذکر در نهج البلاغه:

– امر به قسط می کنند!

– نهی از منکر می کنند!

– در عین حال انگار شاهد آخرت و احوال اهل برزخ اند

  • برخی کنشگران سیاسی بی اخلاق و برخی اهل سلوک بی خیال جامعه اند، این الگوی نهج البلاغه نیست!

 

* تفصیل را در صوت بشنوید

زمانه نهج البلاغه!

  • الان در زمانه حکومت اسلامی و عمل به نهج البلاغه ایم یا زمانه امام سجاد(ع)؟!
  • مطالبه عمل به نهج البلاغه خارجی گری و انقلابی گری مذموم است یا چیدن میوه قیام یک ملت و شهدای دفاع مقدس و کانال کمیل ها؟!
  • هزار سال زمان وسائل الشیعه بود و وقت نهج البلاغه نبود، چرخید تا زمان نهج البلاغه شد! استبراء و استنجاء در شاه جور و حکومت عدل فرقی نمی کند، اما در انقلاب اسلامی عمل به خط کش نهج البلاغه لازم است!
  • نامه های نهج البلاغه، نامه خصوصی نبوده، سید رضی از صندوقچه مثل منذر بن ابی جارود نگرفته، معلوم است در جامعه این عتاب ها شنیده شده است!

لینک کامل سخنرانی جلسه بیست و سوّم «سلسله درس‌های نهج البلاغه»

حالات یک عدالتخواه

یکی از درسهای نهج البلاغه به حالات مختلف درونی یک کنشگر اجتماعی یا عدالتخواه و… پرداخته شد تا از تعادل درون، عدالت رفتاری بیرون نتیجه گرفته شود. کانال یکی از فضلای ارجمند آن را در قطعاتی شنیدنی تر تقطیع کرده است:

قسمت اول قسمت دوّم
قسمت سوّم قسمت چهارم
قسمت پنجم قسمت ششم

صوت کامل جلسه بیستم «سلسله بحث درس های نهج البلاغه»

۲۳/ درسهایی از نهج البلاغه

جلسه بیست و سوّم «سلسله درس‌های نهج البلاغه»، مورخه ۱ بهمن ماه ۱۴۰۰ به همّت هیات راه فاطمه(س) قم برگزار شد. صوت این جلسه منتشر می‌شود.

جلسه بیست و سوّم «سلسله درس‌های نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

فرق مارق و سابق!
  • مارق، خوارج و خارج شده از دین ، کسی که خود را مقدم بر امام کند، نه در فعل بر امام سبقت بگیرد!
  • خوارج در فعل از امام عقب ماندند؛ نه اینکه جلو افتادند! امام قائم بود ولی آنها قعود کردند!
  • درباره عبدالله بن ابی سرح پیامبر(ص) مسلمین را سرزنش کرد که چرا در سکوتش او را نکشتند! بعدا مردم مصر بر او اعتراض و ۲۰۰۰نفر به مدینه آمدند؛ حضرت امیر(ع) در حال قیام نبود اما بعدا این قیام را در نامه۳۸ ستود!
  • فاطمه(س) در قیام و امام در قعود بود، او “السابقین الی ارادته” بود اما “المتقدم لهم” نبود!

*گوش دادن این فایل را به کنشگران سیاسی-اجتماعی توصیه می‌کنیم

حجت الاسلام قنبریان

ادامه خواندن ۲۳/ درسهایی از نهج البلاغه

۲۲/ سلسله بحث درس های نهج البلاغه

دریافت جلسه بیست و دوم «سلسله بحث درس های نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی


اختلال های فن آوری زبان

  • زبان/ بیان/ کلام
  • نظم طبیعی این سه
  • دو اختلال اول(زبان و بیان) بشری است: خطبه۲۳۳
  • اختلال سوم(کلام) اخلاقی است: حکمت ۲و۴۰و۴۱و۶۰
  • وضعیت اعلای نظم طبیعی: خطبه۲۳۳
  • ۵ درمان برای اختلال سوم

ادامه خواندن ۲۲/ سلسله بحث درس های نهج البلاغه

تنظیم دید در دعوای کوچک‌بینی و بزرگ‌بینی!

به زباله گرد یا اتوبوس خواب یا…، اگر توجه دهی؛ از برخی می شنوی که:

“توجه به راهبرد کلان پیشرفت و تمدن اسلامی، چاره است نه دمیدن به این امور خُرد!”

“راهبرد اخراج آمریکا از منطقه را فدای این سیاه نمایی های کوچک نکنید!”

به گمانم احیاناً امیرالمومنین(ع) هم  راهبرد می فهمید! درباره اضمحلال اسلام اموی هم راهبرد داشت؛ اما بهترین فرماندهان و استاندارانش -مثل مالک- را در بزرگ بینی و کوچک بینی تنظیم دید می داد:

«خدا را خدا را در حق طبقه فرو دست در نظر بگیر! آنان که بی چاره اند ؛ از مساکین، نیازمندان، بینوایان و زمین گیران…، از تو خواسته شده حق همه ایشان را رعایت کنی! نشاط و سرخوشی، تو را از توجه به آنان باز ندارد. زیرا:

فَانَّکَ لا تُعذَرُ بِتَضییعِکَ التافِهَ الاَحکامِکَ الکثیرِ المُهِم: پرداختن به کارهای بزرگ و مهم تو را از ضایع کردن امور کوچک اینان معذور نمی سازد!

هرگز به امور آنان بی اهتمام نباش!» (عهدنامه مالک اشتر نامه۵۳ نهج البلاغه)

محسن قنبریان

 

۲۱/ سلسله درس‌هایی از نهج البلاغه

آزادی و زن

  • آزادی مطلق مستلزم مسئولیت مطلق است!
  • آزادی مطلق بدون آزادگی نمیشود!
  • دو درس از نهج البلاغه در اینباره
  • علی(ع) و احیای آزادی و زن!

دریافت «۲۱/ سلسله درس‌هایی از نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

آزادی و زن

مقدمه اول:

آزادی مطلق مستلزم مسئولیت مطلق است!

مثلا وقتی قیود خانوادگی را بر فرزند خود می کاهید مسئولیت هایش وجدانا بیشتر گردن او می افتد…

اریک فروم در روان شناسی اجتماعی همین را توجه و نتیجه گرفته نوعا مردم از آزادی (مطلق) فرار می کنند!

اگزیستانسیالیست ها نیز که انسان اصیل را انسان مسئول تر می دانند، نتیجه می گیرند وقتی تمام مسئولیت برعهده خود اوست پس باید فقط تابع خود باشد(آزادی مطلق)

مقدمه دوم:

آزادی مطلق بدون آزادگی نمیشود!

آزادگی، آزادی درونی و رهیدن از قید و بندهای درونی(طمع، ترس و…) است. بدون آن آزادی بیرون محقق و مستمر نمیشود. مستبدین با طمع و ترس دیگران خود را مستولی و آزادی جامعه را می گیرند. بودن حدنصابی از آزادگی(مثل حسین ها و زینب ها) در جامعه مانع استبداد و خودکامگی هاست.

آزادی بیرونی ابتدایی خدادادی همه است اما آزادی مطلق و کامل، تحصیلی است و محرِّر(آزاد کننده) می خواهد؛ مربیان دلسوز که مصلحان اجتماعی هم باشند محرِّر اند.

لطیفه: انِّی نَذَرتُ لَک ما فِی بَطنی مُحَرَّراً(۳۵آل عمران):

– همسر عمران نذر کرد نوزاد خودش را در راه خدا آزاد کند (مُحرَّر= آزاد شده)

– مُحَرَّر غیر از مُعتِق است. معتق، برده آزاد شده است، محرَّر، آزادِ آزاد شده!

آزاد چرا آزاد شود؟ اصلا یعنی چه؟!

تا از آزادی بیرونی به آزادی درونی هم برسد و به آزادی مطلق بار یابد!

در سنت بنی اسرائیل طفلی که محرَّر میشد در کنیسه و معبد نهاده میشد و معتکف و خدمتکار آنجا می شد. به حسب روایات ما از معبد بیرون نمی آمد[۱].  در وقت بلوغ خود تصمیم می گرفت که خادم معبد بماند یا بیرون رود. همسر عمران، مریم(س) را محرَّر کرد و او به آزادی معنوی هم رسید و مادر مسیحا شد.

پیامبر(ص) و امام(ع) در مقیاس بزرگ اجتماعی مُحرِّر(آزادی بخش) اند و همه افراد جامعه را مُحرَّر(آزاد شده) می خواهند. هم قید و بندهای ظاهری(فرعون ها و قارونها و…) را برمی دارند و هم قید و بند های درونی؛ اما با دو شیوه! برای اولی دست به شمشیر هم میشوند برای دومی با تعلیم و تزکیه و بیان و کرامات اخلاقی و… اقدام می کنند.

آزادی اجتماعی با آزادی معنوی، مصلح اجتماعی از مربی اخلاقی، سیاست از دیانت جدا نیست!

امیرالمومنین(ع) درباره رسول الله(ص) فرمود: “خداوند متعال او را به حق مبعوث کرد تا بندگان را از عبادت بندگان خارج و به عبادت خداوند برگرداند از تعهد های(غیر الهیِ) بندگان خارج و به تعهد الهی برگرداند[۲]…”

شهید مطهری سوء تفاهم غرب با خدا و آزادی را زیبا تصویر می کند که: گمان کردند اگر خدا را قبول کنند استبداد قدرت های مطلقه [قرون وسطایی] را نیز باید بپذیرند، بپذیرند که فرد در مقابل حکمران هیچ حقی ندارد و حکمران  هم در قبال فرد هیچ مسئولیتی ندارد وفقط در مقابل خدا مسئول است؛ لذا افراد فکر کردند اگر خدا را بپذیرند باید اختناق اجتماعی را نیز بپذیرند و اگر بخواهند آزادی اجتماعی داشته باشند باید خدا را انکار کنند، پس آزادی اجتماعی را ترجیح دادند[۳]!

این دو گانه غلط در حکومت اصیل اسلامی هرگز شکل نمی گیرد:

دو درس نهج البلاغه در اینباره:

درس اول: قسمتی از خطبه ۱۷۳:

«به جانم سوگند اگر امامت [بمعنای امارت و حکمرانی]جز با حضور همه مردم صورت نبندد، دیگر راهی برای تحقق آن نخواهد بود…اَلا وَ اِنِّی اُقاتِلُ رَجُلَین آگاه باشید من با دو کس در جنگم: رَجُلاً ادَّعَی ما لَیسَ لَه کسی که مدعی چیزی شود که از آنِ او نیست، وَ آخَرَ مَنَعَ الذِی عَلَیه و دیگر کسی که از ادی حقی که گردن اوست، روی برتابد» این تامین آزادی اجتماعی است. جز این دو عامل برای سلب آزادی افراد نیست: یا زیاده خواهی کسی، حق دیگری را می کاهد یا بی مسئولیتی کسی بار دیگری را می افزاید!

حکومت علی(ع) برای این دو عامل شمشیر می کشد نه خودش قید و بند اضافی تازه ای باشد؛ نه! خود با خواست عمومی آمده و می ماند.

درس دوم: قسمتی از نامه ۳۱:

اینجا در مقام آزادی درونی و آزادگی (که موجب کمال آزادی است سخن می گوید همان مقاتله کننده برای تامین آزادی اجتماعی عمومی اینجا مربی است نامه ۳۱ به فرزندش و جوانان است:

«نفس خویش را گرامی شمار و از هر پستی دور بدار هرچند تورا به نعمت های فروان رساند. زیرا در برابر آنچه از بزرگواری خویش از دست می دهی عوضی دریافت نمی کنی وَ لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً بنده دیگری مباش که خداوند آزادت آفریده است» اینجا به حسب سیاق روشن است به مدخلیت آزادگی( کرامت نفس و دوری از پستی) با آزادی اجتماعی سخن می فرماید.

برای آزاد سازی درون دیگر ابزار شمشیر نیست، موعظه است ؛ اما حاکم حکیم می خواهد که ایندو باهم جمع کند.

احیای مقام زن

در آزادی بیشتر از همه از زنان ما را ترسانده اند! در حالیکه تولد دختر در قرآن با آزادی تصویر شد(لطیفه آیه ۳۵ آل عمران)! در این مبانی نورانی کاهلی کردیم که به آن ترس رسیدیم!

بعثت و مقام زن:

– آزادی بیرونی و اجتماعی:

 از زنده به گور شدنش جلوگیری کرد/ زن یک مال بود! به مالک ارتقائش داد(۷نساء و…)/ قدرت در انحصار شیوخ قبایل (اشراف چهل ساله به بالا) بود اسلام حق سیاسی بیعت را برای زنان هم جاری کرد(۲۱ ممتحنه)/ حتی تنها تصویر حاکم عاقبت به خیرش (غیر پیامبرانی چون سلیمان و داود و یوسف) یک زن (بلقیس) است(۲۳تا۴۴نمل)!

– آزادگی و آزاری معنوی:

برای اینکه کج فهمی قرائت مردسالار نکند ، زنان را هم برای حیات طیبه نام برد که با ایمان و عمل صالح آنها هم به همان مقامات بار می یابند!(۹۷نحل)/

زُهری روایت کرده: هیچ زنی پس از ایمان مرتد نشد(بخلاف مردان)!

دوره انحطاط:

پس از پیامبر امر زنان و آزادی شان هم مثل امور دیگر منحط شد. عمل فِیک جای عمل اصیل و صالح، خودنمایی و تبرج جای سجایای اخلاقی-اجتماعی (۳۵احزاب) و هجرت(۱۹۵ آل عمران) و امر به معروف(۷۱توبه) نشست./

مدینه شهر خوانندگان شد/ همسر پیامبر(ص) از ام زِمل (صاحب تبرج  جاهلیت اولی) الگو گرفت[۴]! تبرج او فرماندهی و شتر سواری اش نبود، عمل فیک و توخالی اش بود خود فتوای قتل عثمان داده بود و حالا خود تحت تاثیر کانون ثروت و قدرتی به جهاد علیه  کسی می رفت که نقشی در کشتن عثمان نداشت بلکه در محاصره آب و غذا به او می رساند!

احیای دوباره آزادی و زن:

در این فضا باید نهج البلاغه را دید علیرغم تحریف و جعل روایات دروغ توسط اموی ها سیره امیرالمومنین در اینباره روشن است.

چگونه زن، عقرب و شرَ باشد وقتی این همه زن در حکومت و مجاهدتهای علوی برای احیای اسلام ناب نقش آفرینند؟!

– ام فضل(گزارشگر خروج عایشه از مکه تا بصره به امام[۵])

– ام براء و سروده هایش در جنگهای علی(ع)[۶]

– ام خیر سخنران و شاعر روشنگری مثل عمار[۷]

– ام سنان [۸]

– زرقاء[۹]

– سوده همدانی، مطالبه گری عدالتخواه که آمد و حکم عزل کارگزار ناتراز را از حضرت گرفت!

– در۲۴مورد قضاوت حضرت ، زنان یا متهم یا شاکی بوده اند و در هیچکدام به بی خردی و کم ایمانی و… توصیف نشده اند[۱۰].

– از همه بالاتر زینب(س) ؛ کسی که این فرمایش پدر را در حضور اجتماعی زنانه اش برای همه مجسم کرد : «الُحرُّ حُرّ و اِن مَسَه الضُّر و العَبدُ عبد و اِن ساعَده القَدَر: آزاد ،آزاد است ولو در سختی و ناملایمات افتد و برده ،برده است ولو مقدرات به کمکش آید[۱۱]»

هیچکس از دختر علی(ع) زیباتر این آزادی کامل و مطلق را از کوفه تا شام مجسم نکرد. آزادی ای که چون با آزادگی درون است حتی در اسارت و زنحیر و درون همه مصائب هم هست. به یزید گفت : “اگر مصائب روزگار مرا برآن داشت که باتو مخاطبه کنم ولی بدان قدر ترا کم می کنم و سرزنش ترا بزرگ و توبیخ ترا بسیار می شمارم”.

جای خوشنویسی سخن پدر یا شرح و تفسیر آن، آنرا در خیابانها و شهرها تجسم داد و زینت پدر شد؛ همه دیدند حر، آزاد است ولو در زنجیر و یزید (که زینب اورا ابناء طلقاء یعنی برده آزاد شده فتح مکه خوانده بود) برده است ولو مقدرات او را شاه کرده است!

[۱] العیاشی ج۱ ص۱۷۰

[۲] الکافی ج۸ص۳۸۶

[۳] ر.ک: مجموعه آثار ج۱ص۵۵۴

[۴] ام زمل رئیس قبیله ای بود که در زمان بعثت علیه پیامبر(ص) جنگید بر شتر سوار و مردان را برای نبرد تشجیع و بعد عایشه او را امان داد و…

[۵] طبری ج۴ص۴۵۱

[۶] اعیان الشیعه ج۳ص۴۷۵وص۴۷۶وص۴۷۹

[۷] همان

[۸] همان

[۹] عقد الفرید ج۱ص۳۴۷

[۱۰] ر.ک موسوعه امام علی(ع)

[۱۱] غرر الحکم