۱۲/ درسهایی از نهج البلاغه

جلسه دوازدهم درسهایی از نهج البلاغه به کلام حجت الاسلام قنبریان، به شرح نامه ۵۳ نهج البلاغه پرداخته است. این جلسه مورخه ۲۵آذر ماه ۱۴۰۱ برگزار شده است.

دریافت جلسه دوازدهم «درسهایی از نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی


فراز انتخاب مشاور و وزیر

یک خلط زیانبار:

تکلیف حکومت شورایی یک چیز است؛ خصائص مشاوران خاص یک چیز!

  • سیره نبوی و علوی در اولی
  • خصائص مشاور خاص در عهدنامه

خصائص وزراء

  • دو دسته صفت سلبی و ایجابی
  • قاعده مهم در شاخص شایسته سالاری

برخی تطبیقات سیاسی

  • معیار همکاری با دولت عادل (انقلابی)
  • در عین حال دولت نباید همه سرمایه اجتماعی را از نهادهای مدنی ببرد
  • نامه نویسان سرگشاده به رهبر بعد از دوران مدیریت و زمامداریشان چرا الان هم در مردم نیستند؟!
  • الگوی ۵تن یاران امام چگونه بود؟!
  • تفریط ما بچه حزب اللهی ها!

فراز انتخاب مشاور و وزیر

یک خلط زیانبار!

دو مساله جدا از هم بعضاً باهم خلط می شود:

– حکومت شورایی (امرهم شوری بینهم)

– خصائص مشاور (فراز مورد بحث: فلا تُدخلن فی مشورتک…)

خلط این دو در فقه سیاسی زیانبار است که:

 – مثلا صرف داشتن مشاورانی از سوی حاکم یا مشورت در امور با برخی نزدیکان؛ حکومت شورایی و اسقاط تکلیف “شاورهم فی الامر” تلقی شود!

درحالیکه همه مستبدین هم آخر یکی دو نفر مشاور دارند! مشاور داشتن مساوی با حکومت شورایی و “امرهم شوری بینهم ” نیست!

– زیان دیگر این خلط این است که خصائص سلبی و ایجابی مشاور در آموزه های اسلامی را در حکومت شورایی ضرب کند و از اول مشورت با عامه مردم را سلب و نوعی نخبه سالاری جایش بنشاند!

متاسفانه این خلط زیانبار در نوشته های محققین نیز زیاد دیده میشود!

پس با دو امر مواجه ایم:

  1. ضرورت حکومت شورایی و رجوع به عموم مردم
  2. داشتن سمت مشاور برای حاکم

درباره امر اول ؛ جمع بین “ولایت” و “شورا” داریم: “امر” در “شاورهم فی الامر” و “امرهم شوری بینهم”، امر حکومت است همان است که “اولی الامر” یعنی ولایت دارد.

– امام رضا(ع) از رسول الله(ص) روایت کرد: “مَن جائَکم یُرید ان یُفرَّق الجماعه و یَغصب الامهَ امرَها و یتولّی من غیر مشوره فاقتلوه فان الله قد اذن ذلک”: هرکس اراده متفرق کردن جماعت مسلمین و غصب کردن امر آنها و حکمرانی بدون مشورت را داشت او را بکشید که خداوند اینرا اجازه داده است (عیون اخبارالرضا ج۲ص۶۲)

نکات: اولا حکومت را به مردم نسبت و امر امت خواند(یغصب امرها)

ثانیاً تولی و سرپرستی و حکمرانی را مشروط به مشورت کرد که عمل به همان آیه “امرهم شوری بینهم” است این هم نه یعنی یکی دو مشاور امین نزد خود داشته باشد؛ “بینهم” یعنی بین صاحبان آن امر -که همان امت است- مشورت کند.

سیره عملی رسول الله(ص) هم مؤید همین مشورت عمومی است. آیه “شاورهم فی الامر” مشورت با مردم را بر او واجب کرده است. “فاذا عزمتَ…” دلالت دارد که عزم با خود اوست و لازم نیست حتما نظر اکثریت بگیرد؛ لکن اینرا باید در سیره عملی ایشان خواند که اولا مشورتها عمومی بوده نه فقط با مشاوران خاص و دوما علی الاغلب همان نظر راجح در مشورت عمومی عمل شده است. اصلا بشکل آره یا خیر نبوده و بحث می شده و گاه نظر سوم پدید می آمده است از این حیث فرم و قالب های دنیای ما (رأی گیری و رفراندم) ناقص است و آن سیره مردم سالاری بالاتری بروز می داده است.

چند مورد از سیره پیامبر(ص) در مشورت عمومی:

  1. درباره جنگ اُحد
    جالب اینکه رویایی دیده بود و تعبیرش را هم اینجور بیان کرد که درون مدینه برای جنگ بماند لکن در مشورت عمومی با مسلمین فرمود: “آرای خود را بر من بگویید…” و نظر مشورتی از قضا بخلاف آن رویا شد و همان مورد قبول پیامبر واقع شد. (المغازی ج۱ص۲۰۹تا۲۱۴)
  2. در جنگ احزاب
    واقدی می نویسد اینجا هم پیامبر مشورت عمومی کرد (و نظر سلمان در خصوص خندق کندن مورد قبول واقع شد)
  3. .در ماجرای صلح حدیبیه
    باز به همه همراهان فرمود: “آرای خود را به من بگویید” (سنن بیهقی ج۹ص۲۱۸)
  4. در جنگ های بنی قریظه و بنی نضیر
    باز گزارش مشورت عمومی هست (الدر المنثور ج۲ص۹۱و۹۲)
  5. در فتح مکه
    وقتی خبر دادند ابوسفیان دارد می آید، پیامبر با همراهان مشورت کرد (صحیح مسلم ج۳ص۱۴۰۳/ مسند احمدج۳ص۳۵۷)
  6. در جنگ تبوک
    درباره عبور از تبوک با اصحاب مشورت کرد(السیره الحلبیه ج۳ص۱۶۱)

سیره امیر المومنین(ع) هم همین است. در نامه ۵۰ نهج البلاغه می نویسد: “لا اَطوی دونکم امراً الا فی حُکم” (جز در حکم خدا، بدون مشورت با شما کاری نکنم)

– مثلا برای عزیمت به شام و جنگ با معاویه با مهاجرین و انصار مشورت کرد: “فانکم میامین الرای…فاشیرو علینا رایکم” (شما دارای آراء مبارک اید …مارا با رایتان مشورت دهید). (نهج السعاده ج۲ص۹۲)

خصائص مشاور خاص

اما مطلب دیگر مشاوران خاص حاکم است که فراز مورد بحث نامه۵۳ آنرا تبیین می کند.

چون مشورت، شرکت دادن عقول است دیگر از ویژگی های علم و عقل و تجربه نمی گوید؛ سه خصلت منفی را سلب می کند: بخل/ ترس/ حرص

می فرماید: “هرگز بخیل را در مشورتت داخل نکن که ترا از بخشش باز می دارد و وعده فقر به تو می دهد، و نیز ترسو را؛ که تورا در امور تضعیف کند، و نیز طمعکار را؛ که آزمندی در ستم را در نظرت زیبا سازد. بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که بدگمانی به خدا آنها را در آدمی فراهم می آورد”.

خصائص وزراء

بعد سراغ خصلت های کلی وزراء می رود ( بعدا به تفصیل درباره دبیران و فرماندهان وقضات خواهد فرمود)

اینجا با دو خصلت وزیر بهتر را معرفی میکند:

– سلبی: قبلا وزیر اشرار نبوده باشد

– ایجابی: در گفتن حرف تلخ حق، گویاتر و در همراهی کردن در موارد ناپسند اقل مساعدت داشته باشد!

می فرماید: “بدترین وزیران تو کسی است که پیش از تو وزیر اشرار بوده و کسی که در گناهانشان شرکت داشته است. پس هرگز چنین کسانی را مَحرم راز خود قرار مده زیرا اینان یاوران گناهکاران و برادران ستمکارانند و تو می توانی جانشینانی بهتر از آنان بیابی که در رأی و کاردانی مانند آنها باشند و بار گناهان آنان را بردوش نداشته باشند از کسانی که ظالمی را در ستمکاری و گناهکاری را در گناهش یاری نرسانده اند. رنج و خرج چنین کسانی برای تو کمتر و یاری شان به تو بهتر و مهربانی شان برتو بیشتر و الفتشان به بیگانه کمتر است. اینان را از خاصان و نزدیکان خود در مجالس ات قرار ده”

قبلا در بحث حکومت علوی و تبار ناگزینی[۱] درباره انتخاب کارگزاران به قاعده ای رسیدیم که هم رکن سلبی داشت هم ایجابی:

– به لحاظ سلبی فرمود نه فقط از سر دوست داشتن (محاباه) کسی را برنگزین بلکه حتی از سر فراست و تیزهوشی و اعتماد و حسن ظن ات هم نباشد.

– به لحاظ ایحابی فرمود با اختبار و امتحان باشد (یعنی شاخص شایسته سالاری مبتنی برفکر و میل حاکم نباشد بلکه شاخصی بیرونی و قابل بررسی و بحث بین الاثنینی باشد) آن اختبار و معیار بیرونی را اینجور تفصیل داد: با بررسی سوابق مدیریتی اش برای دولت صالحین (بما وُلّوا للصالحین قبلک)/ یا خیر عمومی اش در نزد عامه مردم (فاعمد لاحسنهم کان فی العامه اثراً)

در این فقره هم بعد از بیان صفت سلبی (وزیر اشرار نبوده باشد) سراغ صفت ایجابی می رود:

“باید برگزیده تو کسی باشد که از همه به گفتن سخن تلخِ حق گویاتر باشد و در اموری که در اثر هوای نفس از تو سر می زند و خداوند بر اولیائش نمی پسندد کمتر یاری ات دهد؛ در هرکجا که باشد”

برای درک چنین وزیرانی خوب است نامه ۵تن (بهشتی، باهنر، خامنه ای، اردبیلی، رفسنجانی) به امام در سال۵۸ را ملاحظه کنید.[۲]

الان در افراط یا تفریط نسبت به آن وزرا و مشاوران هستیم:

– یا نامه های سرگشاده، بعضا از سر ترس یا حرص آنهم بعد از مسئولیت و کناره گیری داریم!

– یا این گفتمان برای دیدارهای خواص و دانشجویان و… که: چیزی بگوییم که آقا بپسندد!

– جالب اینکه در همان نامه ۵تن هم راه امام درست بود و بعدا برخی از آن ۵تن اعتراف کردند لکن چنین رابطه جسورانه و در عین حال ولایت پذیری، محصول انقلاب اسلامی و به سمت عهدنامه مالک اشتر بود.

تصیل نکات و برخی تطبیقات سیاسی را در فایل صوتی بشنوید!

[۱] ۱۹/ سلسله بحث درس های نهج البلاغه

[۲] سیره حکومتی امام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *