تنظیم و تدوین چند یادداشت حجت الاسلام قنبریان درباره حوادث اخیر توسط روزنامه وطن امروز
دریافت «یادداشت حجت الاسلام قنبریان درباره حوادث اخیر»
خواندن متن مصاحبه در ادامه مطلب
تنظیم و تدوین چند یادداشت حجت الاسلام قنبریان درباره حوادث اخیر توسط روزنامه وطن امروز
خواندن متن مصاحبه در ادامه مطلب
حمید پارسانیا:[۱]
وقتی که فقاهت، وضعیت مطلوب و آرمانی را برای امت اسلامی در نظر میگیرد، کار اجتماعی و جمعی را یک فرد نمیتواند انجام دهد. کار جمعی را باید عموم مردم انجام دهند و فرهنگ باید کشش آن را داشته باشد. اگر این کشش وجود نداشت و انجام نشد، به زور نمیشود دیگران را وادار کرد.
انسانها باید بتوانند به کمالاتی که حقشان است برسند و این کمالات بهصورت یکسان در دسترس آنها قرار گیرد. اموال باید به گونهای در جامعه چرخش و دوران داشته باشد که بین گروه خاصی دست به دست نچرخد.
ما بین فقه و قانون فاصلهای داریم. قانون عمدتاً تدبیر و مدیریت اجرای آن مطلوبهایی است که دین میخواهد؛ اما این تدبیر و مدیریت مطلوبها توسط خود فقه انجام نمیشود؛ بلکه توسط دانشهایی است که شرایط اجرا را نشان میدهد و معرفی میکند.
یوسف اباذری:[۲]
از پی درگذشت مهسا امینی، یکی از مهمترین غلیانهای اجتماعی در ایران رخ داده و در فضایی لبالب از احساس یگانگی، مردمانی از گروهها و اقشار متفاوت را به هم پیوسته است. غلیان اجتماعی پدیدهای متناقض است: از یکسو اندوهگذاریای عظیم است و از سوی دیگر شادی بیکران.
هیئت حاکمهی ایران نیز هر کنش اجتماعی را به تنش فرهنگی بدل کرد تا مانع پرداختن مردم به مسائل حقیقی زندگیشان شود.
این خیزش، کلیهی ابعاد زندگی ایرانی را در برمیگیرد، زندگیای که هماکنون در خطر انهدام قرار دارد. اگر ایران را خانه متصور شویم، باید اعتراف کنیم که این خانه در معرض نابودیست.
آرش حیدری:[۳]
شعار «زن، زندگی، آزادی» مسئله مرکزیاش خیلی روشن، خود زندگی و حق زندگی شاد است. فروکاست این حرکت اعتراضی به شکاف نسلی و آن تحلیلهای عجیب و غریب درباره گیمر بودن، مجازی بودن و خیالاتی بودن جوانان، ندیدن حداقل دوهزار سال تاریخ و دستکم ندیدن مشروطه به این سو است. این تحلیلهای فروکاستگرای پوزتیویستی با نگاهی غیر تاریخی پدیدهها را مبهمتر میکنند تا آشکارتر.
شکاف میان ایدئولوژی رسمی و زندگی روزمره انسان ایرانی است. ایدئولوژی رسمی از فقه سنتی تغذیه میکند، سیاستهای فرهنگی رسمی رابطهای تقابلی با زندگی روزمره و قیوداتش دارند و پیشاپیش بخش بزرگی از جریانهای معمول زندگی را ذیل نوعی ابتذال و آسیب میفهمند.
برهنگی به معنای جنسیکردن همهچیز مسئله اصلی منتقدان این حرکت اعتراضی بوده است، نه فعالان آن. اتفاقا اینجا مسئله دارد وارونه میشود. مسئله خود زندگی، بدن زنده و طبیعی و حق زندگیشاد است. مسئله بر سر بدن متحرکطبیعی است، نه بدن تحریککننده. این تیپ تحلیل نوعی فرافکنی بنبستهای گفتمانی جریانغالب سیاستفرهنگی در ایران است. مسئله بر سر انسان بدنمند ذیحق است.
علیرضا شجاعیزند:[۴]
با تحلیلهای طبقاتی در باب جامعه ایران خیلی موافق نیستم.. منازعه «سبک زندگی» در ایران بیش از آن که ماهیت طبقاتی داشته باشد، مضمون گفتمانی دارد و بیش از آن که بنیانهای معرفتی- اعتقادی داشته باشد، ریشههای نفسانی دارد؛ همان که وبلن هم از آن با عنوان «تنآسایی» یاد کرده است.
شکاف بنیادی و اصلی جامعه ما که شکافهای دیگر را نیز فعال میسازد، شکاف اسلام و مدرنیته است. اعتراض و آشوبهای اخیر را نیز بر پایه این شکاف، بهتر از شکافهای قومی و نسلی و جنسیتی میتوان تحلیل کرد.
مساله ما با غرب، بر سر زندگی است؛ بر سر سبک زندگی است که خود برخاسته از نگاه هریک به هستی و بهمعنایی که از زندگی دارد. مساله ما با غرب بر سر فرهنگ است، بر سر سویههای فرهنگ. زن و بدن و حجاب و موسیقی و ورزشگاه و فضای مجازی از فروعات و تبعات آن هستند
جامعهشناسی اسلامی
[۱] تحلیل جامعهشناختی اعتراض و اغتشاش
[۴] منازعه «سبک زندگی» در ایران مضمون گفتمانی دارد نه طبقاتی
اگر بخشی(ولو کوچک) از جامعه دختران و زنان در مقابل حجاب، گارد گرفته و با برخی تظاهرها دارند مقاومت مدنی می کنند؛ چه میتوان کرد؟!!
– بر همان روش پرهزینه قبل اصرار کنیم؟!
– طرح های بدیل بیاوریم و جرم را تخلف و جریمه را جای گشت بگذاریم؟!
– شکست را بپذیریم و عقب نشینی کنیم؟!
فوری ترین کار چیست؟!
حل یک اشکال مشهور!
آیا اگر صدا و سیما زنان بدحجاب را در مراسمات مذهبی و انقلابی نشان دهد دچار تناقض شده ایم؟!
اصلا تناقض نیست و باز هم باید -اگر بودند- نشان شان دهیم!
به لحاظ اصولی گاهی انجام یک واجب، اجابت یک کار خیر، رعایت یک ارزش؛ با یک حرام، ناهنجاری و ضد ارزش در هم ادغام می شوند!
مثلا در نماز، چشمت نگاه حرامی بکند!
در کار خیری مشارکت کنی اما همزمان از کسی غیبت کنی!
در این موارد نمازت قضا نمی خواهد، نگاهت هم حرام بوده است!
کار خیرت، خوب اما غیبت کردنت هم بد بوده است!
(اصولیون این را “اجتماعِ امر و نهی موردی” می خوانند)
بد حجابی در راهپیمایی های انقلابی هم همینطور است؛ یک کار ارزشی با کاری اشتباه ادغام شده است! راهپیمایی اش قبول است و قابل تحسین، بد حجابی اش هم حرام است!
حالا اگر مثل همان زنِ بد حجاب خواست واجب دیگری را انجام دهد:
آیا اینجا بدحجابی و بی حجابی اش مانع انجام این تکلیف است؟!
آیا طرفهای مقابل او حق دارند بخاطر بدحجاب بودن، مانع حضور او در محل و نهی از منکرش شوند؟!
آیا ضبط و پخش چنین صحنه ای توسط صدا و سیما، حکمی مغایر با حضور مثل او در راهپیمایی دارد؟!
برای نهی از منکر یا پخش رسانه ای آن حتما باید روسری بپوشد؟!
آیه ۷۱ توبه برای امر به معروف و نهی از منکر، به همه زنان و مردان جامعه اسلامی، ولایت داده است!
زنان (المومنات) را زبان زده است تا بگوید این ولایت(ولایت تواصی، ولایت امر به معروف) شامل همه زنان هم می شود[۱]!
چون شرط آمر به معروف و ناهی از منکر، عدالت نیست؛ پس بی حجاب هم این ولاء را دارد!
بدون استقرار این ولاء طرفینی، جامعه به دو طبقه ی: همیشه امر کن/ همیشه امر شو تقسیم میشود. این گسل به مرور مقاومت مدنی می زاید و…!(دقت کنید)
فوری ترین کار!
فوری ترین کار برای شکستن آن گارد و گسل اجتماعی، احیای این ولاء عمومی و طرفینی است.
برای رسمیت شمردن ولاء زن بدحجاب برای نهی از منکرِ متشرعه[۲]، میتوان این کارها را کرد:
هیچ اشکال ندارد طرفهای مقابل، بعد از نهی شدن توسط زن بدحجاب، او را نسبت به بدحجابی نهی از منکر کنند.
ولاء طرفینی وقتی رسمیت یافت، نهی از منکرها بهتر پذیرش می شود!
گام های بعد و میزان و نحوه الزام حجاب را اینجا بخوانید.
برشی از یک گفتگو/ حجت الاسلام محسن قنبریان
مطالب مرتبط:
[۱] در اینباره ر.ک: المیزان ج۹ص۳۸۸/ اسس النظام السیاسی عند الامامیه ص۴۳و۴۵/دراسات فی ولایه الفقیه ج۱ص۷۷، ج۲ص۱۶۹وص۲۲۵
[۲] این ولاء برای متدینین و متشرعه رسمیت یافته و حتی اگر اِعمال هم نکنند و نهی از منکری نکنند، جامعه مذهبی این حق را برای آنها می شناسد اما برای بدحجاب و… این حق فراموش شده است!
مطالب ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در مدرسه تخصصی فقه امام کاظم (ع) در مورخه ۱۸ مهرماه ۱۴۰۱ با موضوع «نگاهی فقهی به فرآیند تحقق حجاب» منتشر میشود.
جامعه سنتی گذشته
در جامعه سنتی ای که ظرف تشریع اسلام شد، “نظم اجتماعی” ای بود که “حکمرانی” را مدد می رساند. آمدن “ولایت مطلقه رسول الله“(ص) و “تشکیل حکومت مرکزی” توسط حضرت، همه این نهادها و سلسله مراتب آنرا از بین نبرد. “دولت فراگیر و مداخله گر”(لویاتان) جای نهادهای اجتماعی حکمرانی ننشست.
برخی نمونه های آن نظم و نهادهای اجتماعی:
اینگونه ولایت مطلقه رسول الله(ص) یا حاکم مشروع، در عین رعایت مصالح عالیه اسلام، از طریق نهادها و حقوق اجتماعی، حکمرانی را پیش می برد. در نوادری حتی تصرف در امور خانوادگی و کسب و کار هم بخاطر مصالحِ عارضه بر اسلام و مسلمین، بر حاکم اسلامی لازم می شود؛ اما “وضع طبیعی” و “نظم اجتماعی نرمال” همان ترتیب اولیاء است.
جامعه مدرن
در جامعه مدرن، استیت و دولت مدرن جای آن نظم اجتماعی نشسته است. لایه های ولایت های اجتماعی را نابود و در همه جا یا خود نشسته یا “استیلای بازار” را نشانده است!
روز به روز از ولاء (و بالتبع نقش) والدین، کم می شود و به نقش رسانه و “اباحه های قانونی” افزون می شود. حالا بچه ها میتوانند با یک تماس با “اورژانس اجتماعی”، پدر خویش را دادگاهی کند! از “سن ازدواج” تا “روابط مُجاز” و… را دولتها و مجالس قانون گذاری معلوم می کنند!
“اینترنت جهانی”، بستر تربیت بچه ها و “بیمه”، تکافل آنها را برعهده می گیرد!(هردو هم شعبه ای از استیلای بازار آزادند).
در این نظم جدید، “خانواده ی ذره ای شده”، “بی اختیارتر” شده و دیگر مقصر وضع کودکان خود هم نمی شوند!
دولتها ممکن است در جنگ سیاسی باهم، اینترنت را محدود کنند(کره شمالی)؛ یا مثلا جای اینستاگرام، تیک تاک بسازند(چین)؛ تا به لحاظ سیاسی مستقل از آمریکا باشند اما به لحاظ فرهنگی با همان ارزشهای غربی، کودکان را بزرگ کنند!
پ.ن:
بحث ابعاد وسیعی دارد [۶]اینجا نتیجه گیری ام بر یک بُعد است:
در ماجرای اغتشاشات_اخیر، جانشین فرماندهی کل سپاه(سردار فدوی)، میانگین سنی بسیاری از دستگیر شدگان اخیر را ۱۵سال اعلام کرد! از شبیه سازی اغتشاشات خیابانی به بازی های رایانه ای گفت!
سایر گزارشات نیز نزدیک به همین را بیان دارد.
قطعاً عمده اینان دانشجو یا دانش آموزند که زندان و احکام سنگین قضایی برایشان مخرّب و آزادی و رهایی مطلق هم مخلّ به اصلاح و تربیت است.
آیا وقتش نرسیده به جایگاه های اجتماعی ای در کنار دولت، اعتبار دهیم و نظم ترتیب اولیاء را متناسب با شرائط جدید، بازتولید کنیم؟!
الان یک پدر یا جد -حتی اگر بزرگ فامیل باشد- به لحاظ حقوقی و قانونی جز برای “کفالت” یا “تامین وثیقه”، وزن اجتماعی ای ندارد!
کفالتش هم مثل وثیقه اش فقط ضامن حاضر کردن متهم است؛ یعنی کارکردی حقوقی است نه نقشی اجتماعی!
استاد -حتی اگر عضو هیات علمی دانشگاه معتبر کشور باشد- جایگاه حقوقی ای ندارد که بتوان آزادی دانشجویی را به او سپرد! چون یک مرتبه قبل در ترتیب اولیاء، استاد و معلم جایگاهی در نظم اجتماعی و حکمرانی مدرن ندارد!
ساخت چنین نظمی و جایگاه دادن به چنین نهادهایی(ابوّت، معلم، استاد، روحانی محله و…) وقتی آسیب های اجتماعی نوجوانانمان، هزینه های سیاسی هم ساخته است؛ راه حلی وسط بین “زندان و احکام قضایی” و “رهایی با عفو بی برنامه” است.
محسن قنبریان ۱۴۰۱/۷/۱۴
[۱] ر.ک: قواعد الاحکام ج۲ص۱۱و۱۲/ جامع المقاصد ج۱۲ص۱۰۳ و…
[۲] ر.ک: جواهر الکلام ج۳۹ص۲۵۴
[۳] ر.ک: مستند الشیعه ج۹ص۴۲۵
[۴] الکافی ج۵ص۳۱/ تهذیب الاحکام ج۶ص۱۴۰
[۵] ر.ک:المبسوط ج۷ص۲۷۵ و…
[۶] درباره این نظم شرعی و وفاقش با ولایت مطلقه فقیه و امام در کارگاه های فقه و حل مساله به تفصیل بیشتر گفته ام.
چند تجربه کوچک و محلی روایت شده در جشنواره عمار در حوزه سلامت اجتماعی را اینجا ببینید.
وقتی یک معلم روستا یا مبلّغ یا چند بسیجی میتوانند در منطقه ای آسیب های اجتماعی (اعتیاد یا ماهواره و…) را کاهش دهند، طرح های مطالعه شده و منسجم ملی هم به کمک مثل همین مردم (نهادهای اجتماعی)، شدنی است و نتایجی بهتر از ایسلند هم دارد!
![]() |
در آستانه فصل سرد |
مستند «در آستانه ی فصل سرد»، داستان روستای خانقا یکی از روستاهای استان کرمانشاه است، که به دلیل آنتندهی بد شبکههای صدا و سیما و تبلیغات دشمن به اشغال ماهواره در آمده است. در این اوضاع معلم روستا به فکر راه حلی برای جمع آوری ماهواره ها می افتد و…
|
![]() |
امید در برزخ |
جمعیت یک روستا از توابع «اسفراین»، نزدیک به سه هزار نفر است که بیش از ۸۰ درصد مردم آن معتاد هستند و با فقر و امکانات کم دستوپنجه نرم میکنند. شیخ «داود امیدی»، از تحصیلات حوزوی انصراف میدهد و بهعنوان «سرباز طلبه» به این روستا اعزام میشود. این روحانی تلاش میکند تا کلینیک ترک اعتیاد را راهاندازی کند و ریشه این معضل را خشک کند. |
![]() |
شیخ نشین ها |
سه محله شیخ «علی چوپان»، «کوزهگری» و «دهپیاله»، در دل شهر بزرگ شیراز قرار دارند. ساکنان این محلهها، با مشکلاتی مثل اعتیاد، نداشتن فضای تفریحی و فرهنگی مناسب و توسعه نامتوازن شهری مواجه هستند اما نقطه عطف آنجا، پیگیری مشکلات محله توسط پیرمردی دغدغهمند به نام «بهمن چاره» و دانشآموز دبیرستانی، «سمیه پولاد» است که درمقابل محرومیت حاصل از بیتدبیری مسئولان سکوت نمیکنند.
|
![]() |
متولدین دره پنج شیر |
محله پنجتن آل عبا از محلات قدیمی زاهدان است. مردم این منطقه مشکلات زیادی برای زندگی دارند. “مهدی رستگار نیا” ، سال ۱۳۹۰ در مسجد محله، اقدام به راهاندازی یک قرارگاه فرهنگی میکند. بسیجیان مسجد شروع به شناسایی مشکلات محله کرده و برای رفع آنها تلاش میکنند. مردم شیرآباد در همسایگی محله، به اعتیاد مواد مخدر گرفتار شدند. آقای رستگار نیا فضایی را برای اشتغال بانوان نیازمند محله ایجاد میکند. ایشان با افزایش امکانات شهر، شرایط زندگی را برای مردم بهبود میبخشد ؛ اما این مردم نیاز به توجه مسئولین دارند تا مشکلاتشان ریشهای حل شود. |
![]() |
اخراجی های۴ |
حجتالاسلام «محمد رنجبر»، در یکی از روستاهای چهارمحال و بختیاری، با کمپ ترک اعتیاد «پیروان همت» آشنا میشود. او درمییابد که این مرکز در کنار برنامههای خود، «توسل» را کم دارد. حاجآقا رنجبر با درک احساسات و افکار معتادان، به آنها کمک میکند تا در مسیر زندگی سالم گام برداند. منش و رفتار حاجآقا، باعث شده است تا خیلی از معتادها و اشرار این کمپ، متحول شوند و دوباره با خدا ارتباط بگیرند. مستند، روایتی از فعالیتهای متفاوت این طلبه دارد. |
![]() |
ایمان |
اهالی منطقه احمدآباد از مناطق حومه بجنورد، با محرومیت دستوپنجه نرم میکنند. اعتیاد و بیسوادی در منطقه جولان میدهد. ایمان اشراقی، جوانی بسیجی و دردمند است که میخواهد راهحلی برای این ناهنجاریها پیدا کند. |
![]() |
جهاد |
مستند «جهاد»، روایتی از مراقبت و کمک به افرادی است که درگیر مصرف مواد مخدر شدند اما با کمک جمعی از خیرین قرارگاه جهادی امام رضا (ع)، با ترک اعتیاد به زندگی خود بازگشتهاند. |
![]() |
محرمانه های مشهد |
شهر مقدس «مشهد»، بیش از یکمیلیون و دویست هزار نفر جمعیت حاشیهنشین دارد. خبرنگاری به تعدادی از مناطق حاشیهای شهر مانند «همتآباد»، «شهرک شهید رجایی»، «اسماعیلآباد» و… میرود و پای صحبت فعالان فرهنگی و مذهبی آنجا مینشیند و مشکلات فراوان ازجمله اعتیاد، فقر، نبود امکانات ورزشی و امنیت اجتماعی و… را بازگو میکند. |
![]() |
عطر سیب |
مستند «عطر سیب»، در مورد فعالیت یکی از ائمه جمعه کشور بود که فراتر از حیطه کاری خود اقداماتی را در راستای بهبود فضای عمومی شهر و منطقه خود انجام داده بود. سوژهای که به طور خاص در مستند به آن پرداخته شده است، اقدامات عام المنفعه و انساندوستانه امام جمعه فلارد، حاج آقا بخشایش پور، در شهرستان لردگان است. |
ژان ژاک روسو _اولین کسی که مفهوم حقوق بشر را به کار برد_ قبل از دنیای دیجیتال، کاندیداشدن سلبریتی ها برای امر سیاسی را منع کرد. نوشت:
“بازیگران نباید نامزد انتخابات شوند چون شاید بدون هیچ تخصصی و صرفاً با استفاده از تکنیک های متقاعد کننده، کنترل مملکت را به دست بگیرند”!
دنیای دیجیتال و لایک جای صندوق رأی نشست و سلبریتی ها عملا کنترل مملکت ها را دست گرفتند!
به تعبیر جورج مونبیو در گاردین؛ “یکی از نتایجش این است که هیچ موضوعی، موضوعیت نمی یابد مگر زمانی که از دهان یک هنرپیشه خارج شود. فروپاشی اقلیم، آوارگان، حقوق بشر، آزارگری جنسی به نظر می رسد هیچ یک از این مسائل نمی توانند بدون اینکه به هالیوود بروند مطرح شوند”!
اولویت بندی ها و جهت دادن به خواست های عمومی را آنها با همان مقدار تخصص و تعهد شان عهده دار می شوند!
خوب چه اشکال دارد؟! وقتی برای حقوق بشر یا آوارگان و امور شریف نظرها را جلب کنند!
مشکل این است که آنها فقط مشهور نیستند؛ فقط نظرها را جلب نمی کنند؛ بلکه معمولا طبقه اجتماعی خاصی شده اند.(با پوزش از افراد شریف این طبقه)
سلبریتی در بستره سرمایه داری و در ارتباط با بازار و ذیل حمایت دولتِ بازار، متولد و رشد می کند پس نوعا علیه ارزشهای آن نمیتواند اقدام کند! برای تبلیغ ارزشهای دنیای آزاد، هویت گرفته است. پس انتقاد و خواستِ طبقات پایین را با واژگان خود و پس از درونی کردن برای خود، ترجمه و قالب بندی می کند! (اگر نگویم خواسته های طبقه خود را به فرودستان حقنه می کند)!
چاره در چنین دنیایی چیست؟!
پتانسیل های اجتماعی اگر با سلبریتی ها، جنبشی شوند که در آسمان تمنیّات آنها صورت بندی میشوند!
رسانه ملیِ یک انقلاب فرهنگی، قرار بود دانشگاه شود!
یعنی “اندیشه ها” را مقابل “چهره ها”، ضریب رسانه ای دهد و عملا مقابل سلبریتی زدگیِ انتقادها و خواست ها قرار گیرد.
بدون محافظه کاری مساله های جامعه را با تضارب آراءِ صاحبان اندیشه به جامعه بکشاند و با راهبری آنها جنبش های اجتماعی را در نظام ارزشی مقبول، سامان دهد.
پ.ن:
– مساله چگونگی مواجهه درست با نحوه پوشش در اتمسفر سلبریتی ها، آزادی جنسی و علیه مطلق حجاب ترجمه میشود!
– هیچ مواجهه علمی بین صاحبان اندیشه در رسانه های فراگیر ضریب نمی گیرد. (حتی برنامه ای کم بیننده بدین خاطر تعطیل میشود!)
– پلیس و بدنه انقلابی، جلوداران قافله را خط شکنان هنجارهای جامعه (عده ای از سلبریتی ها) می بینند؛ پس گشت ارشاد را سنگر مقاومت گرفته، برآن اصرار می کنند!
– رسانه های دشمن از سوژه های رویه های جاری، سریال ساخته و به جنگ اصل نظام می برند!
– بخاطر حفظ نظام، کل پروژه، امنیتی می شود!
حالا دیگر سؤال از رویه ی ناقص یا معیوب ارشاد، بهانه برای زدن نظام جلوه می کند!
* این چرخه در مسائل دیگر (بنزین و…) تکرار میشود
آنچه جایش بین:
سلبریتی_رسانهدشمن / امنیتی_رسانهملی؛ خالی است: دانشگاه تلویزیونی_مجازی است تا نیاز و تقاضای مردم را بشکل اصیل و معقول برای سیاستگذار صورت بندی و مردم را هم اقناع کند.
محسن قنبریان ۱۴۰۱/۶/۲۹
ایسلند در مصرف مواد مخدر و الکل بدترین کشور اروپایی بود که با یک برنامه منظم و پیگیر به بهترین تبدیل شد
مجموع تحقیقاتی دقیق که به تاسیس “مرکز تحقیق و تحلیل اجتماعی ایسلند” انجامید و با استفاده از داده های پیمایش ها و برداشت های حاصل از تحقیقات مختلف به یک طرح ملی بنام “جوانان در ایسلند” انجامید.
چرخش موفق ایسلند هم “رادیکال” و هم “تجربه محور” بود؛ رویکردی که خودشان “عقل سلیم تقویت شده” نامیدند.
از تغییر قوانین تا همیاری های اجتماعی و بعد اعانه های دولتی(برای خانواده های فقیر جهت مشارکت در برنامه ها)
نتایج پیمایش های جدید رو به بهبود نهاد مستی جوانان از ۴۲٪ به ۵٪ رسید!
پ.ن:
حجاب و عفاف و جامعه ایرانی، مناشئ و پیامدهای متفاوتی از اروپا و الکل دارد؛ مقصود صرفا ارائه تجربه ای مبتنی بر تحقیق های درست و به جا و همیاری های منظم اجتماعی برای تغییر است.
برای “ایجاد فضایل” (ازجمله عفاف و حجاب) از بستره ایمان و ولاء و “نظام حقوقی حفاظت از آن” در ۱۲قسمت برنامه علامت (شبکه دو) سخن گفته ام. چارچوبه ها و دکترین های دینی با برنامه های مطالعه و تجربه شده کنار هم میتواند چالش های اجتماعی مان را کم کند.
طرح ملی جوانان در ایسلند ظرف دو دهه نوجونان ایسلند را از بدترین کشور اروپا (در مست کردن/ مواد مخدر/ سیگار) به بهترین تبدیل کرد.
این طرح در ایسلند جواب داد چون:
در آمریکا و انگلیس جواب نداد چون سه عامل بالا مفقود بود:
طرح های سلامت اجتماعی باید دقیق و مطالعه شده، منسجم و با تفاهم حاکمیت_مردم و با همیاری نهادهای مدنی انجام شود.
(این مقاله را بخوانید!: ایسلند چطور جوانانش را از الکل و مواد مخدر نجات داد؟)
محسن قنبریان
چکیده ارائه ای از یک کارگاه آموزشی در مشهد
حجت الاسلام قنبریان
۲۹شهریور۱۴۰۰
نمونه ای از آموزه های دینی در غرر الحکم
نیرومند کردن جمع و اقامه حق و خیر عمومی رساندن؛ مظاهره و مشاوره و تعاون
این آموزه ها مانند جویباری است که از بالا می جوشد و با طی کردن دامنه، باید با حفظ اصالت های آن، سازه ها و ساختارهای متناسب با فرهنگ خودمان ساخته شود.
فرهنگ صدر اسلام برگرفته از این آموزه ها؛ حلف الفضول
کسی از یمن مال التجاره ای را به پدر عمروعاص فروخت و او مال را گرفت اما پول آن را پرداخت نکرد و هرچه به وی مراجعه کرد، نتیجه ای نبخشید. او بر کوه ابوقبیس رفت و تظلم خواهی کرد. عموهای پیامبر گفتند که برای ما ننگ است که ما در قریش باشیم و به کسی ظلم شود و حقش را نگیرد. درنتیجه یک نهاد مدنی به نام «حلف الفضل» شکل گرفت که پیامبر در سن ۲۰ سالگی عضو آن بود و عهد بستند که به هرکس اینگونه ظلم شود، به او کمک کنند.
عجیب اینکه در دوره حکومت مدینه علیرغم اینکه یاری مظلوم و … وظیفه حاکم اسلامی است اما پیامبر فرمود: اگر حلف الفضولی مرا دعوت کند، عضو آن خواهم شد. یعنی بودن این نهاد مدنی در زمان حکومت عدل هم جایز و لازم است.
تجارب فرهنگ ایرانی برگرفته از این آموزه ها
همه این آموزه ها در قدیم بر عهده حکومت ها گذاشته نمی شد و نهادهای اجتماعی نیز نقش داشتند بلکه حکومت را وادار به وظائف خود می کردند.
سابقه تمدنی این نهادهای اجتماعی برای بازتولید آن در عصر مدرن و در مختصات جدید خیلی مهم است؛ در اسلام چیزی به نام «فتوت ها» و «عیاران» شکل گرفت و ریشه خیزش ها علیه حکومت تمامیت خواه نژادی اموی در قرن دوم، همین جوانمردان بودند. در تصوف (نگاه معنوی به زندگی اجتماعی) ایرانی تقسیمی وجود داشت؛ تصوف برای خواص و جوانمردی برای عوام! و هر صنفی خود را به یکی از مفاخر عالم و انبیاء و اولیاء برمی گرداند و آداب و رسوم مخصوص به خود را داشت مثلا از جمله بند های فتوت نامه ها، کمک به حاجت مندان و ملهوفین محله خود، کمک به مظلوم و … است (بازتعریف حلف الفضول در فرهنگ ایرانی[۱]).
مثال دیگر بحث «کار» می باشد که علاوه بر اسلام، در فرهنگ ایرانی نیز شریف و مقدس بود بخلاف یونان که کارها را برده ها انجام می دادند و کار محقر شمرده می شد[۲].
این نهادهای اجتماعی مستقل از دولت بودند و حتی در بعضی دوره ها، با دولت رقابت هم می کردند مثل دولت صفاریان که برآمده از صنف رویگران سیستان یا دولت آل بویه که برآمده از ماهیگیران طبرستان بود یا سربداران که هسته اولیه آن را قصابان سبزوار پدید آوردند[۳].
برخی از اینها وقتی به حکومت رسیدند، سعی کردند آداب فتوتی خود را لحاظ کنند مثلا در سربداران همه پوشش واحد داشتند، تجمع روزانه در خانه فرمانروا وجود داشت (مشاوره و مظاهره)
در سیر تاریخی قبل از مدرنیته به «لوطی ها» یا «پاتوقچی ها» مواجه می شویم که بازتولید همان فرهنگ اهل فتوت است هرچند انحطاط هایی هم رخ داده است. عمده جریان مشروطیت را همین ها رقم می زنند!
پس از قاجار با پدید آمدن دولت مرکزی، برخی از بافت های فرهنگی و نهادهای اجتماعی منهدم شد از جمله اهل فتوت زیرا برای هر کاری، اداره خاص وجود دارد و نهادهای اجتماعی بدون کارکرد می شوند. در همین دوره است که بر اثر بی کار شدن،لوطی ها به بزهکاری نیز روی آورده اند.
نظریه رقیب
از اواخر قرن ۲۰، جهان به سمتی می رود یا برده می شود که دولت-ملت ها را تضعیف می کند و دولت به مثابه نگهبان منطقه، حافظ استانداردهای جهانی است تا حاکمیت جهانی استاندارد های برآمده از دنیای مدرن و خالی از معنا شکل بگیرد. در هدف یازدهم سند ۲۰۳۰، «شهر یادگیرنده» را بر این اساس معنا کرده اند و حتی مرادشان از یادگیری علم -که از مفاد آن است-، علم نافع مانند علم به مبدأ و معاد نیست بلکه صرفا آموزش هایی برای بهتر زیستن در دنیای کنونی مراد است.
در تمدن گذشته ایرانی فصل الخطاب در درگیری ها، مذهب یا ایرانیت بود و هرچند سلایق متفاوت بود ولی عقائدشان یکی بود اما در دنیای مدرن عقائد را تکثر می بخشند و سلایق را یکی می کنند! و استانداردهای شهر یادگیرنده را بر اساس ارزش های آمریکایی در مسائل مختلف معین می کنند. لذا به عنوان الگو، به شهر «هیوم» در استرالیا مثال می زنند.
البته در اینجا نیز به نهادهای مدنی توجه می شود اما برای راهبرد بزرگ دهکده جهانی و حفاظت از آن استانداردها؛ تا در صورت نقض آنها توسط دولت ها، هم فشار بین المللی و هم فشار نهادهای مدنی بر آنها باشد.
وظیفه ما و کارکرد نهادهای اجتماعی در دوران جدید
خوبی های آن نظریه را باید اخذ کرد اما چتر فرهنگی تمدنی را خیر!؛ نهادهای مدنی را در راستای خیر عمومی و مصلحت شهر سامان داده و آن آموزه ها را بازتولید کنیم.
ظرفیت های موجود برای مردمشهر
– در حوزه سیاست: قانون اساسی اجازه تشکیل انجمن های مختلف و ایفای نقش در صنف خود را داده است مانند اصل ۲۶، اصل ۱۰۴ و اصل ۱۰۶٫ اصل ۱۰۴ به طور مطلق اجازه تشکیل انجمن داده است اما قانون کار، فقط سه تشکل را به رسمیت شناخت و در همین سه تشکل هم نزدیک سه چهار درصد از کارگاه های بزرگ، شورا دارند!
– در حوزه اقتصاد: اصل ۴۴ قانون اساسی، اقتصاد ایران را دولتی و تعاونی تعریف کرده است و خصوصی را کمک کار آن دو. در قانون خصوصی سازی نیز ۲۵ درصد از اقتصاد باید به تعاونی داده شود. سیاست کلی و قانون تعاونی ها و فرم تعاونی فراگیر (یکی تعاونی های توسعه شهرستانی و دیگری تعاونی های دهیاری) همگی ابلاغ شده است که از جمله اختیارات آن، اولویت این تعاونی ها برای مثلا تعویض بافت قدیم شهر است. پس خیریه ها و گروه های جهادی و … می توانند از این ظرفیت برای مالک تعاونی شدن نیازمندان یک شهر و صاحب سرمایه شدن آنها استفاده کنند[۴].
همچنین می توان حلف الفضول و عهدهای فتوت را در ادارات و سازمان های مختلف برای کمک رسانی به نیازمندان و اقامه حق بازتولید کرد که امروزه به عنوان مثال، چنین عهدی بین وکلاء، بین برخی کارمندان ادارات درحال شکل گیری است.
گزارش چند نمونه کوچک:
[۱] به فتوت نامه ها مراجعه کنید.
[۲] مقاله «حرکت و کار در اندیشه و آیین های ایرانی و یونانی» از دکتر مرتضی فرهادی: http://ensani.ir/fa/article/349880
[۳] نمونه لبنانی آن، سازمان مومنان جبل عامل بود که شهید اول درست کرد و در القواعد و الفوائد نیز آن را تئوریزه کرده است.
[۴] عدالت در منابع ثروت مقدم بر عدالت توزیعی است.
باتشکر از جنبش عَلَم بسیج مشکوه