بایگانی برچسب: s

انفال ملکه!

فقط بخشی از اموال ملکه انگلیس که این روزها جشن ۷۰ سالگی سلطنت او برپاست:

  • بستر تمام آبهای بریتانیا و منابع آن!
  • تمامی معادن طلای اسکاتلند!
  • همه زمین های کانادا بعنوان دومین کشور بزرگ دنیا! هیچ شهروند کانادا مالک زمین نیست(بجز ۹/۷٪ زمین ها)!
  • ۵۰هزار هکتار در شمال شرق اسکاتلند و ۲۰ هزار هکتار در نورفالک
  • سرجمع: مالک یک ششم خشکی های کره زمین در سراسر دنیا!!!
  • ! درباره بقیه اموال او تحقیق کنید! قوها، خفاش ها و…!

شاید حالا بهتر فلسفه انفال در شریعت اسلام را بفهمیم که چنین اموالی را دست امین الله داده تا برای مصالح مردم استفاده کند و در زمان غیبت امام، انتفاع عموم مردم از آنها مباح است! (تحریر الوسیله امام خمینی) و حکومت اسلامی باید بمثابه تنظیم گری برای انتفاع عادلانه از آنها باشد.

محسن قنبریان

رویایت را نگهدار!

برشی از سلسله سخنرانی «مهارت امیدبانی در قرآن» ایراد شده در ماه رمضان ۱۴۰۱، توسط حجت الاسلام قنبریان

  • سیاوش شاهنامه بسیار شبیه یوسف قرآن است! سیاوش و سودابه/ یوسف و زلیخا و…
    – فرق اساسی در این است که سیاوش با یک کابوس شروع می کند و یوسف (ع) با یک رویا!
    – عکسهای سلفی یوسف پس از رویا همه تاریک و ناهمخوان است( /چاه، بردگی، طعمه زلیخا، زندان) اما عکسهای سلفی سیاوش روشن است (پیش رستم، پیش پدر و…) ! اما…
    – رویای یوسف، برایش امیدبانی می کند و از حوادث ناهمخوان می گذرد!
    ولی کابوس سیاوش عاقبت او را در کام می کشد و خوشی ها را می رباید!
  • میشل فوکو سال منتهی به انقلاب در خیابانهای تهران رویای اجتماعی ایرانی_اسلامی شما را دید که نوشت: “ایرانی ها چه رویایی در سر دارند؟!”
  • مسئولین هم باید مراقب باشند با صحنه های زشت، رویای اجتماعی را کابوس نکنند!

* برش قبلی را اینجا ببینید.

* سلسله بحث مهارت امیدبانی درآیات قرآن را دنبال کنید!

خوارج؛ خوب، بد، زشت!

در روایات ما  از حضور ابلیس نزد انبیاء و حتی نصیحت و خیرخواهی او برای آنها و قبول برخی از آنها از سوی انبیاء خبر است!

حالا با میزانِ امیرالمومنین هم شاید بشود چند خوبی از خوارج بیاموزیم و بدی شان را هم علامت بگذاریم! و زشت ترین کار خارجی گری را حذر دهیم!

  1. حقیقت، خطا، گناه!
    – خوب:
    حضرت امیر(ع) خوارج را بر قاسطین و زیاده خواهان و زیاده خوران چنین ترجیح می دهد: “بعد از من خوارج را نکشید! کسی که در طلب حقیقت به خطا رفته مانند کسی که دنبال باطل بوده و به آن رسیده نیست”(خ۶۱).
    زیاده خواهان و رانت خوران _بعکس خوارج_ از اول به دنبال باطل رفته و به آن رسیدند!
    – بد:
    بدی خوارج در نتیجه گیری خطایشان بود. یافتن حقیقت قواعدی دارد که بدون آن، نتیجه خطا خواهد شد. سطحی بینی و جمود اندیشی آنان به خطایشان برد.
    زشت:
    زشت، تکفیرشان بود. خوارج “خطا” را از “گناه” تفکیک نمی کردند و هردو را هم حکم به تکفیر می کردند‌! درحالیکه یکی قصد و نیت درست و در دیگری تعمد بر باطل است!
    تکفیر و تفسیق، جوهر خارجی گری است حتی اگر به اسم مقابله با خوارج انجام شود!
    حضرت امیر(ع) حتی شامیان را تکفیر نکرده درباره شان می فرمود: “ما امروز با برادرانِ مسلمان خود به سبب کژی و انحراف و شبهه و تاویلی که در دین پدید آمده می جنگیم.و هرگاه راهی بیابیم که خداوند با آن ما را بار دیگر متحد سازد، و ما به سبب آن دوباره باهم مرتبط وبه هم نزدیک شویم، خواهان و مشتاق آن خواهیم بود و راه دیگری را نخواهیم پیمود”(خ ۱۲۲)
    زشت این است که تفاوت برخورد امیر(ع) با قاسطین و خوارج (بفرض وجود) درک نشود و برچسب خوارجی از برچسب قاسطین و جائرین پرکاربردتر شود! در حالیکه قاسطی گری گناه است نه خطا، از اول قصد شده و چهره کریه آن در مصائب و آسیب های اجتماعی پیدا شده است!
  2. خلافت و امارت؛ انتخاب، انحراف، بدعت!
    خوب:
    خوارج خلافت و امارت را انتخابی و با بیعت عموم یا شورا می دانستند؛ از این حیث مشابه حضرت امیر(ع) در خ ۱۷۳ می اندیشیدند که فرمود: “به جان خودم سوگند اگر امامت و خلافت با حضور عمومی مردم منعقد نشود، من دیگر راهی برایش سراغ ندارم”!
    بد:
    بدی شان در سوء انتخابشان بود که مثل عبدالله بن وهب راسبی را امیر خود کردند و رهبری فکری عبدالله بن الکواء را پذیرفتند!
    زشت:
    زشت، بدعتِ موروثی کردن خلافت و تبدیل آن به سلطنت توسط حزب قاسطین بود. خروج نرمی از اسلام محمد(ص) و اخراج مسلمانان از حقوق اساسی شان از جمله حق تعیین سرنوشت!
    این از انتخاب بد خوارج و ذوالخویصره ها و… شنیع تر بود و خروج اسلام از ریل محمدی اش را منجر شد؛ ولو نویسندگان مارک خوارجی بر آن نزدند!
  3. حل فتنه ها؛ حکمیت، حکَم نااهل، استبداد خشن!
    خوب:
    خوارج هم اول مثل امیر المومنین راه حل فتنه ها و خروج ها را حکمیت می دانستند. دیدند خود علی(ع) پیش از صفین، در جمل خارج شدگان از بیعت و ناکثین را دعوت به حکمیتِ متخلفین از بیعت خود و نا همراهان با جمل کرد: “می پندارید که من عثمان را کشته ام! میان من و شما، از اهل مدینه کسانی هستند که نه با من هستند و نه با شما. اینان را قاضی و حکَم قرار دهیم تا هرکس هر اندازه در این امر دخالت داشته برگردنش آید و از عهده آن برآید”.(نامه۵۴)
    یاللعجب! علیِ معصوم حاضر به حکمیت متخلفین از بیعت مثل سعد ابی وقاص ها و زید بن ثابت ها میشود تا شاید خون مسلمانان در فتنه های سیاسی ریخته نشود!
    بد:
    بدی خوارج در حکمیت خواهی نبود در کج فهمی و موقعیت نشناسی شان بود که در لحظات براندازی قاسطین فریب خورده و به حکمیت وادار کرده، بدترین حکَم را بر علی(ع) تحمیل کردند!
    زشت:
    زشت تر از کار خوارج، حذف از اساس حکمیت و نشاندن خشونت و استبداد بجای آن در هر فتنه و خروج(بلکه هر نهی از منکر سیاسی) است. کاری که قاسطین و دولت اموی در زمان تسلط خود با آزادیخواهان و عدالتخواهانی چون حجر و حسین بن علی(ع) و زید بن علی و… کردند.
    جالب اینکه بر همه هم برچسب خوارج زدند!

نکند بدِ خارجی گری را بر کسانی تطبیق دهیم که زشتش در خودمان در نمو باشد!

  • نکند روزی بخاطر بدی منتخبِ حکمیت (ابوموسی) و امارت (عبدالله بن وهب)، سازوکار “حکمیت” و “انتخاب” را خارجی گری و هشتگ خوارج کنیم و مقابلش سرکوب و استبداد را “ولایت” و “دیانت ناب” بفهمیم و تبلیغش کنیم!
  • آنچه با “عدالت و خوارج” می کنیم خیلی فاصله ای نگذاشته، فرداست که به جمهوریت هم برسد!

* به دلایلی این یادداشت با تاخیر منتشر شد!

محسن قنبریان ۱۴۰۰/۲/۱۰

اسلام اموی: دوشیدن شیر دنیا بوسیله دین!

ادبیات و گفتمان سازی حضرت امیر(ع) درباره حزب دین‌باز اموی فوق العاده است.

ظاهرا حاجیانی از شام در مکه حاضر می شدند که موضوع نامه ۳۳ نهج البلاغه شده است. از جمله توصیفات حضرت برای این گروه دین باز این است:

یَحتَلِبُونَ الدُنیا دَرَّها بِالدِّین

“یَحتَلِبُون” از “حلب” یعنی شیر دوشیدن.

“دَرَّهَا” یعنی شیر دنیا. شیر زیاد و فراوان.

می فرماید: با دین، همه شیر دنیا را می دوشند!

یعنی با دین بازی همه تمتعات دنیا را می برند؛ فقط بر آن بردن و خوردن، نقاب دین می زنند!

تایید می کنید:

  • اینگونه ادبیات و گفتمان سازی، چقدر در زمین زدن دین بازی و رسواگری دنیا طلبان متدین نما اثر گذار است.
  • در مقابل تمایز ندادن دینداری از دین بازی برای جامعه و رنگ تقدس زدن به هر که در لباس و نقش دین است، چه خسارت بار است.

محسن قنبریان

سوژگی فقه در ابژه سکولاریزاسیون!

نقدی بر یادداشت آقای میلاد دخانچی

  • اصلا فقه، همان که شما می‌گویید(!):
    • گرایش سلطه گر نسبت به زن!
    • زن گریز یا حتی زن ستیز!
    • گریز از سوژگی و هیاهو و تشویق های زنانه تا همه آنچه شمرده اید!
      (بحثش بماند برای بعد)

  • به تصریح تان از ورزشگاه تا اقتصاد و فرهنگ و سیاست هم زیر چتر این فقه است که خسارت همه را برای او فاکتور کرده اید!

و نوشته اید: “برای دفاع از الهیات خود دست به دامن فلفل می شود. بنابراین ماجرای فلفل، نه نتیجه عملکرد سهوی فلان کارگزار و یا بدسلیقگی در اجراست. فلفل اسلحه ایست که فقه زن گریز (اگر نگوییم زن ستیز) برای دفاع از کیان خود در دست میگیرد”!

بنظرتان: فقه و بانیان آن مقصرند چون عقب ماندگی خود را با توسل به قوه قهریه دولت مدرن جبران می کنند، اینجاست که “فلفل” متولد میشود!

از خود نپرسیدید:

  • این فقهِ فهم شده شما با آن تسلطش بر فرهنگ و سیاست در ایران، چطور با اینهمه سوژگی زنان در رسانه ملی کاری ندارد و فقط به دیدن چند سانت ساق پای لخت مردان در نمای دور ورزشگاه و احیانا استماع چند فحش گیر داده است؟!!
  • پخش ورزش های بانوان و دهها کار بدن نما و فریبا از دختران و زنان در مثل برنامه عصر جدید و دهها برنامه دیگر، سوژگی و عاملیت زنان نیست؟! یا این استاندارد های دوگانه و تناقض ها ریشه در جایی غیر از فقه سنتی و مرجعیت دارد؟!
  • اگر حداقلِ کار این فقه در دفاع از کیانش و بیرون نیافتادن از قدرت، گاز فلفل ورزشگاه مشهد است چرا رسانه ملیِ تحت سیطره خود را از سوژگی های نو به نوی زنان پالایش نمی کند؟! و حتی به اطوار جدید سوژگی زنان با روی خوش جایزه و نشان می دهد؟!!

  • بنظرم از میانه راه به خطا رفته اید!
  • ظاهرا جریانی سکولار و کاملا هوشیار دارد این تناقض ها و استانداردهای دوگانه را مدیریت می کند و به جایی رهسپار است!
  • با یک دست در اصلی ترین ابزار سوژگی (رسانه) فقه زدایی می کند و تماشاگر میلیونی می افزاید و با دستی دیگر پشت درب ورزشگاه، زنان را به جنگ فقه و مرجعیت فقهی می کشاند!
  • اینگونه هر روز سیل مهاجم بیشتری به فقاهت تولید می شود!
  • این روند به گذر بیشتر جامعه از فقه (بالقوه و بالفعلش) می کشد! به جای شرع، عرف یا تفقه عرفی می نشیند!
    دقیقا این، تامین نیاز همان دولت مدرن و همسو کردن حکمرانی مدرن با تئوری های مدرن(عرفی سازی و سکولاریزم) می باشد!
  • با این تدابیر، مرجعیت سنتیِ تضعیف شده در جامعه هم دیگر نمیتواند در روندهای قدرت و حکمرانی، مؤثر و مراقب باشد!
    فرداها بهتر می توانند ولایت فقیه را از ولایت فقه به ولایت یک معمم عرفی اما مسلط به دولت مدرن تنزل دهند! (مباد آن روز)
    بلاتشبیه؛ ملکه و سلطنت هم متعلق به قرون میانه است که سایه اش در دولت مدرن مانده است!

و دقیقا ردپای همین تناقض ها را در سیاست و اقتصاد هم می بینید:

  • حرمت نزول خواری سنتی اما آزادی ربای بانکی و خلق پول بانکهای تجاری!
  • وجوب خمس بر پس اندازهای سالیانه خانواده برای خرید خانه و ماشین، اما معافیت عملی از خمس و بعضاً مالیات برای معادن واگذاری شده!
  • و…

جریان عینی سکولاریزاسیون، فقه را هم در ذهنیت خود عرفی و سکولار می خواهد تا یک دستیِ دولت مدرن با تئوری های مدرن را موجب شود. سراغ کنشگران میدانی این جریان را باید در نظام دیوانی و حتی انتظامی_امنیتی (کشوری و لشکری) گرفت!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱/۱۳

برنامه‌های حجت الاسلام قنبریان در نیمه اول ماه رمضان

  1. درس‌هایی از چهل حدیث امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)

    مسجد بلال بهبهان/ بعد از نماز ظهر و عصر

  2. کارگاه آموزشی: اسلامی که انقلاب کرد (اسلام به قرائت امام خمینی)

    از سوم تا سیزده رمضان ظرفیت محدود حضوری ساعت ۱۷ تا ۱۸
    پخش زنده از اینستاگرام پخش زنده از آپارات
  3. مهارت امیدبانی در آیات قرآن

    تجمیع هیات‌های مذهبی بهبهان صحن مطهر امامزاده فضل
    ساعت ۲۲:۱۵ پخش زنده از اینستاگرام
  4. برنامه سحرگاهی “لطف لطیف” رادیو اقتصاد (۴:۲۰تا۵:۳۰)

    ۳۰ سحر ماه مبارک لطیفه های کوتاه آیات اقتصادی قرآن
    پیوند پخش زنده رادیو اقتصاد

صدا و سیما/ مسأله عدالت

برنامه اجتماعی شبکه افق مورخه ۱۶ اسفند ماه ۱۴۰۰ با دعوت از حجت الاسلام قنبریان روی آنتن زنده صدا و سیما رفت. فایل برنامه جهت دریافت روی این تارنما قرار می‌گیرد.

دریافت برنامه «مسأله عدالت» با کیفیت [۱۴۴P | 240P | 360P | 480P | 720P]

ادامه خواندن صدا و سیما/ مسأله عدالت

اسلام با قرائت خمینی

درس گفتار سومین دوره معرفتی – تربیتی – تشکیلاتی عصر اقامه، با سخنرانی حجت الاسلام قنبریان منتشر می‌شود.

دریافت جزوه «اسلام با قرائت خمینی» | “دریافت از پیوند کمکی

دادگاه ویژه ای برای آزاد سازی اسلام از دست اشرار دین باز!

  • نهج البلاغه “آیین نامه انقلاب اسلامی[۱]” و عهدنامه مالک اشتر -با سند معتبر- تارک این آیین نامه ی حکومتی علوی است.
  • در حوزه قضائی معمای عجیبی دارد! اول ۱۴ خصلت برای انتخاب قاضی می شمارد از جمله:
    – برترین شخص/ محکوم تنگنا نشدن/ به لجاجت نیافتادن/ اصرار بر لغزش نکردن/ وقتی حقیقت روشن شد از رأی برگشتن/ در شبهات محتاط بودن/بیش از دیگران به دلیل تکیه کردن/ بیش از همه در کشف واقعیت شکیبا بودن/ هنگام روشن شدن حکم از همه قاطع تر بودن/ و…
    – و البته می فرماید: “واولئک قلیل” چنین قضاتی کم اند!
    – سپس تاکید می کند: “در کارهای قضائی او را به دقت زیر نظر بگیر!”
    و پس از پرداختن به مسائل مالی او باز تاکید می فرماید: “در انتخاب قاضی بسیار دقیق باش”!
  • از آن ۱۴ خصوصیت و این همه تاکید بر سخت گیری در انتخاب، یک نتیجه می گیرند:
    فَاِنَّ هذا الدین قد کان اسیراً فی ایدی الاشرار…
    (در انتخاب قاضی بسیار دقیق باش که) “این دین اسیر دست اشرار بوده، از روی هوی و هوس در آن کار کرده و آنرا وسیله دنیا طلبی ساخته اند”!
    این سویه اصلی دستگاه قضائی در حکومت علوی است. در حکومت اسلامی با اشرار برهنه مواجه نیستی؛ اشرارش، ملبس به ابزار دین بازی اند! و این کار قضاوت را سخت و قاضی اش کم می شود.
    – حالا یکباره اموالی به ارزش چند ده میلیارد را ممکن است بنام وقف در تصرف آقازادگان خود قرار می دهند!
    – ممکن است در سایه خیریه، پولشویی شود!
    – بنام حوزه علمیه و مانند آن جنگل خواری شود[۲]!
    – بنام نهادهای مقدس ساحل خواری شود!
    -و…
    این اسیر شدن اسلام به دست اشراری ماهر و موجه است؛ که قاضی باید اول اسلام و ارزشها را آزاد کند نه اینکه فریب آنرا بخورد!
  • در روایت معتبر دیگری فرمود: “یجب علی الامام ان یحبس الفساق من العلماء” بر امام و حاکم اسلامی واجب است که عالمان فاسق را زندانی کند[۳].
    – سیره عملی خود حضرت امیر(ع) روشنگر این روایت است:
    – او مخالفان سیاسی خود را حبس نکرد. بر خوارج در شهرک ۱۲ هزار نفری آنان وارد و بحث آزادانه می کرد. کج فهمی و بازی مکاران زمان خوردنِ آنها را تا وقتی رسماً آدم نکشتند، جرم امنیتی نکرد!
    – ولی به مفسر قرآن و عالمی دینی از نزدیکانش که لابد به توجیهی شرعی بیت المال بصره را هنگام حمله تروریست های معاویه برداشته و فرار کرده بود نامه۴۱ را نوشت و تهدید کرد اگر دستش به او برسد با ذوالفقار گردنش را بزند!
  • امام خمینی به همین معمای عجیب نهج البلاغه توجه داشت، وقتی دستور #دادگاه_ویژه ای برای ملبسین به لباس اسلام را داد:
    ” با آنکه در اسلام برای مجازات مجرمین فرقی بین گروه ها نیست و همه در مقابل قانون برابر هستند، باید مجرمینی که با پوشیدن لباس روحانیت خود را در این صف وارد کرده اند به مجازات برسند”.(۵۸/۳/۴)
    فرق اینان با مجرمان دیگر را همان مضمون عهدنامه بیان می کند:
    “فرقش این است که شیطنت و ملعنتشان بیشتر از دیگران است. آنقدر صدمه ای که اسلام از یک آخوند فاسد می خورد از محمد رضا[ پهلوی] نمی خورد”!(۵۸/۷/۲۰)
    و باز در حکم دادستان ویژه روحانیت همین مضمون را تاکید می کند:
    “تا بر طبق موازین شرع مقدس به جرایم روحانی نمایان و دین به دنیا فروشان رسیدگی نمایید” (۶۶/۳/۲۵)
  • اینکه دانه درشت های فساد یا امور شبهه ناک در این سالها بین برخی متنفذین پیدا شده و حتی در برخی دادگاه های مفاسد اقتصادی نام برده شده، ظاهرا شکی نیست؛ اما اینکه دادگاه ویژه در اینباره چه عملکردی داشته گزارشی در دست نیست! صدای برخورد با برخی طلاب و فضلای جوان و نوعا انقلابی بخاطر مطالبه گری و با شکایتهای مسئولین، این سالها بیشتر شنیده شده است!

مطالب مرتبط:

محسن قنبریان ۱۴۰۰/۱۱/۲۲

[۱] رهبر انقلاب ۵۹/۲/۱۳

[۲] برای نمونه ر.ک : رهبر انقلاب ۹۳/۱۲/۱۷

[۳] الفقیه ج۳ص۳۱

سینمای روشنفکری و عدالت

  • سینمای روشنفکری ما عدالتخواهی مثل “خروج” و سوده همدانی را بر نمی تابد، فقط درگیری طبقه اشراف و بورژوا با حاکم برای تبدیل ثروت به قدرت را انعکاس می دهد!
  • عدالتخواهی اسلامی طبقه محروم هم بدون واسطه متوسط کنش گر است بدون اینکه بخواهد در قدرت رقابت کند!

صوت کامل این جلسه را اینجا بشنوید