جامعه چگونه مقدس می شود؟!
حجت الاسلام والمسلمین قنبریان
شب سوم روضه آخر صفـــــــــــر
جامعه چگونه مقدس می شود؟!
حجت الاسلام والمسلمین قنبریان
شب سوم روضه آخر صفـــــــــــر
فقط ۴ امام شمشیر زدند اما ۱۲ امام درباره فقر جامعه حساس اند! در زمان حاکم بودن جوری، در خانه نشینی جور دیگر!
حجت الاسلام والمسلمین قنبریان
شب سوم روضه آخر صفــــــــــــر
نگاه ایستا به دین داری غلط است!
برش از یک سخنرانی، موجب وزن دهی بیشتر آن قطعه شده که شاید مطلوب نهایی گوینده نباشد؛ این کلیپ در کانال رسمی بنده منتشر نشد.
اشاره ای به سخنان ناقد محترم:
امام صادق(ع) خود با تشیع چنین نکرد، مصلحانی مثل خمینی و مطهری و بهشتی و خامنه ای از او تأسی کردند.
حتی اگر در صغریات به نظرتان اشتباه کنند اصل صنف بندی و تنزیه، سیره معصوم است.
روایات شما حکم افراد در تشیع اصیل را می گوید نه تایید هر تشیع!
محسن قنبریان
حجت الاسلام قنبریان؛ هیئت فاطمیون دانشگاه علوم قضایی؛ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
تشیع تاسیس پیامبر(ص) ؛ امام صادق(ع) رئیس مذهب
چرا با این همه دشمن، مصلحان معاصر برای اصلاح از تعابیر تند برای اهل مذهب حق استفاده می کنند؟
– مطهری: شیعه قالتاق!
– بهشتی: شیعه تقلبی!
– خامنه ای: تشیع انگلیسی!
موسس مذهب هم از این سنخ تعابیر استفاده کرده: شیعه مستأکل [که با نام اهلبیت مردم را می چاپد]!
کنار “شیعه تنوری”(هارون مکی) ؛ ما باشیم و روایات “شیعه دجالی” هم داریم!
از این وخیم تر هم فرموده؛ درباره برخی از فقهاء شیعه که ضررشان از لشکر یزید بیشتر است!
علت این صنف بندی، علیرغم اهمیت مذهب و هویت تشیع، پاسداری از اصالت مذهب است!
مراقبت از افراط و تفریط:
افراط: دگم شدن بر رأی خود و برچسب زدن به هر اجتهاد دیگر غیر از اجتهاد خود و مرجع خود
تفریط: حیرت و تردید و حتی “بینات” را اجتهادی دیدن؛ پس گرد سخن گفتن و فقط از ائمه گفتن!
خطرناک تر از دجال، ولاء مومنان با هم و گسست از دشمنان را خلط می کرد!
رهبری “دعوا درست کنی”، “تفرقه اندازی” و “در اهداف دشمنان اسلام بازی کردن” را در سنی و شیعه، “برادران شیطان” ، “ضد اسلام” معرفی می کند!
مضرّ تر از لشکر یزید به فتوای رساله خود و بینات هم عمل نمی کند! مشکلش فسق است نه اجتهاد دیگر!
حجت الاسلام و المسلمین قنبریان
شیعه یک “نهضت مقدس”(عاشورا) دارد و یک “دولت مقدس“(حکومت علوی). مقدس یعنی خالی از عیب و نقص و دارای همه ارزشهای انسانی و اسلامی.
با این دو خط کش می تواند قیامها و نهضت ها، نظامها و حکومت ها را ارزیابی کند.
در قسمتی از خطبه ۸۷ حضرت امیر(ع) کارنامه ای از حکومتش ارائه می دهد؛ به گونه ای که جامعه ی دچار فتنه ها و جنگ ها هم علیه او حجتی ندارد:
اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّهَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا
معذور دارید کسى را که شما را بر او حجت و دلیلى نیست؛ و او منم!
این اوج افتخار یک حکمران است که واقعا معذور باشد و علیه او حجت و دعوی قابل اثباتی نباشد!
أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ؟
آیا من در میان شما به «ثقل اکبر» [یعنى قرآن] عمل ننموده ام آیا «ثقل اصغر» [یعنى عترت] را در میان شما نگذاشتم؟
یعنی براساس قرآن حکم کردم و عترت پیامبر(ص) -حسن و حسین- را هم برایتان نگه داشتم. غیر بقای ظاهری عترت از لزوم پیروی از آنها در همین خطبه هم می گوید؛ گرچه خودش این کارنامه حکومتی اش را منهای قبول امامتش از سوی همه امت عرضه می کند!
به تعبیر دیگر در حد خلافتی کنار خلفاء به چنین کارنامه ای رسیده است نه امامتی کامل و پذیرفته شده توسط همه مملکت!
قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَهَ الْإِیمَانِ
پرچم ایمان را در میان شما برافراشتم.
به زبان امروز، “ایمان” گفتمان رایج و سخن غالب جامعه علوی شد.
و این به دستور العمل و آیین نامه نبود چنانچه در فراز آخر خواهد آمد.
وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ
و بر حدود حلال و حرام آگاهتان کردم.
حکومت اسلامی در احکام و ارزشها بی طرف نیست و آموزش آنرا وظیفه خود می داند. علی(ع) به آن به خوبی عمل کرده است. معاویه به برخی زنان این جامعه گفت: پسر ابوطالب شما را فقیه پرورانده است!(بلاغات النساء ج۱ص۷۲)
أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَهَ مِنْ عَدْلِی
و از عدالت خویش جامه عافیت بر تنتان پوشاندم .
بدون عدالت، عافیت در زندگی نیست و احکام هم برپا نمی شود (العَدلُ حَیاهُ الأحکامِ).
کسی از حاضران منکر این مقدار تحقق عدالت از سوی علی(ع) نیست و حجتی علیه ایشان آورده نمی شود.
و فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی
و معروف را با گفتار و کردارم، در میان شما، گسترش دادم.
غیر از آموزش احکام، واجبات باید “معروف” در جامعه شود. یک هنجار شناخته شده و پذیرفته شده در عموم گردد؛ تا “امر به معروف” آسان باشد.
کارنامه حضرت دراینباره هم درخشان است می فرماید: معروف را مثل فرش برایتان گستراندم.
این قطعا با عدالت و عافیت بخشی به معاش هم نسبتی دارد.
وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی
و اخلاق کریمه را با رفتار و منش خود به شما نشان دادم.
این فراز در نسبت مستقیم با برافراشتن پرچم ایمان در جامعه است.
رهبر انقلاب اسلامی دربیانیه گام دوم درباره نسبت معنویت امام خمینی -در رأس- با رشد معنویت در متن جامعه سخن حقی دارند که تمثال اعلای آن امیرالمومنین(ع) است:
“[انقلاب اسلامی] عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونهای چشمگیر افزایش داد. این پدیدهی مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، بیش از هر چیز رواج داد؛ آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایههای مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایههای ایمان مردمش بسی ریشهدار و عمیق بود. هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بیبندوباری در طول دوران پهلویها به آن ضربههای سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود، ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دلهای مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد. مجاهدتهای جوانان در میدانهای سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیهی برادری و ایثار همراه شد و ماجراهای صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد.”
محسن قنبریان ۱۹بهمن۱۴۰۳
استاد محسن قنبریان:
رابطه امام به عنوان یک انسان کامل با خدای متعال رابطه تصویر است با صاحب تصویر. امیرالمؤمنین(ع) خدانما است و ارادهای جدای از اراده الهی ندارند؛ اما فقرش نسبت به خدای متعال بسیار زیاد است.
علامه جوادی آملی میفرمایند؛ «زیارت جامعه کبیره روی دیگر دعای جوشن کبیر است»؛ یعنی مظاهر اسمائی که در جوشن میخوانیم را در زیارت جامعه کبیره میخوانیم. این زاویه دید بسیار نفیس است نه راه به غلو دارد و نه راه به تقصیر دارد.
نکته دیگر اینکه ما وقتی در مقام وعظ و خطابه و منبر میخواهیم مخاطب را از یک نقطه به نقطه دیگر برسانیم در حقیقت باید مخاطب را از امامشناسی به خداشناسی برسانیم تا کار را تمام کرده باشیم.
به نظر باید در نوحهها و سرودههای مداحان این سهگانه باشد تا چرخه کامل شود و بتواند مخاطب را از نقطهای بگیرد و به نقطه دیگر برساند. یک بُعد، بُعد منقبت و فضائل است، دیگر این که این کسی که فضایلش را گفتی رابطهاش را با خدا میگویید و یک بُعد هم بُعد مرثیه است.
نکته قابل تأمل این که هر جا اهل بیت(ع) فضیلت اخلاقی یا عرفانی خود را بروز میدادند، دست قدرت حق را نشان میدادند. حتما پشت سر آن چهره، بندگی حضرات معصومین نشان داده میشد تا مردم سراغ آدرس غلط نروند. مثلا بلند میشود، وضو میگیرد، نماز میخواند از خدا میخواهد تا آن اتفاق بیفتد در حالی که امام اراده هم بکند کافی است.
انسان والایی که آنگونه کمالات اخلاقی داشته و این چنین هم بنده خدای متعال بوده، وقتی مقتلاش خوانده شود دیگر لازم نیست روضه مکشوف خوانده شود، ادامه داد: معمولا در طبع مداحان ما و شعرای ما اخذ شده که یک کرامت اخلاقی از سید مظلومان میگویند بعد متناسب با همان روضهای میخوانند. خیلی هم به دلها هم مینشیند.
روضه یکی از اعمالی است که ما مخلص میشویم؛ اما در منبر یا جاهای دیگر ممکن است حضور ذهن نداشته باشیم. هیئت خوب و یک جلسه خوب حتما باید یک روضه خوبی داشته باشد، به خود امام بپردازد، و نباید همهاش برای خودمان، برای خودِ گناهکار یا خودِ عاشقمان صرف شود.
در اسلام از جعفر برادر امیرالمومنین(ع) اوج گرفت، در جنگ موته!
خداوند بجای دو دست قطع شده اش، دو بال به او در بهشت عطاء کرد و جعفر طیّار لقب گرفت!
چند دست مثل او فدا شد؟ نمی دانم؛ اما “قله” حتما “دامنه” می آفریند!
تا به عباس پسر امیرالمومنین(ع) رسید؛ در عاشورا!
قله به قدر قد کشیدنش به آسمان، “سلسله جبال” از زمین می سازد!
سلسله عباس!
در زمان ها و زمین ها!
از حسین خرازی تا حاج قاسم و سنوار…
نگاهی به “نماد دست” در آیین های دینی نشان می دهد این قصه سردرازی دارد…
محسن قنبریان
عکس: پلاکی از دست حاج قاسم و نقشه ایران؛ ابتکار لبنانی ها