برآیند دو باور یک نقطه تعادل می سازد:
- خون شهید هدر نمی رود!
خداوند باید همواره بشارتی در پشت سر آنان داشته باشد تا “یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ” (به سبب مؤمنانی که هنوز به آنها نپیوستهاند، همواره بشارت داده می شوند) صادق باشد.
کسی نگوید خون حاج قاسم و مدافعان حرم چه شد؟!!
بفرض که حکومت اسد سقوط هم بکند، آن خون ها هدر نرفته؛ از قضا ثابت می شود برای اسد نبود برای حرم و مقاومت بود.
تفاوت داعش دیروز با مسلحین امروز، ای بسا تفاوت داعش با طالبان شود!
اینبار اغلب سوری اند، ناگزیر به رعایت حق شهروندان سوری از جمله شیعیان و حرم های مطهرند! (نگرانی از مقاومت مفروغ)
آن خون ها، پیروان بسیار ساخت؛ که شاهدیم. - جای آنان پُر نمی شود!
آنچه در روایات برای “عالم” آمده را امام کاظم(ع) برای “مومن” هم فرمود: “اذا ماتَ الْمُؤْمِنُ… ثُلِمَ فی الْاسلامِ ثُلْمَهً لایَسُدّها شَیْءٌ…” (وقتی مومنی بمیرد در [دژ] اسلام شکافی پدیدار خواهد شد که هیچ چیز آن را ترمیم نمی کند).
کسی نگوید شهید فرق می کند!
چون آن عالمی هم که روایات چنین تعبیری درباره اش داشت، کسی است که فرمود: باقون مابقی الدهر (در تمام روزگار باقی اند)!
عجیب که معصوم بفرماید: رخنه نبود مثل حاج قاسم و سید حسن، پُر نمی شود؛ اما ما بخواهیم با عرفان بازی، ثلمه فقدانشان را هیچ کنیم!
عرفان، واقع بینی است.
از ایندو تقاطع بگیریم و در تعادل بایستیم!
بدون آنها هم می شود پیروز شد؛ اگر “من خلفهم” باشیم!
محسن قنبریان