بایگانی ماهیانه: اسفند 1399

ریشخند به نهج‌البلاغه

رهبر حکیم انقلاب، نهج‌البلاغه را آیین نامه انقلاب اسلامی خواندند(۵۹/۲/۱۳)

نهج البلاغه درباره مخارج دولت از بیتالمال چند ابلاغ روشن دارد:

  1. ارتزاق همه کارگزاران تا حد فراخی متناسب با تامین کرامت انسانی آنها (اسبِغ علیهم الارزاق). تعبیر دیگر حضرت در این نامه گویاتر است: لکُلّ علی اللوالی حقّ بقدر ما یُصلحه: برای هریک از آنها حقی(مالی) گردن والی است، به اندازهای که امورشان سامان یابد[۱]
  2. اعطای بیتالمال بیشتر از حق و اندازه، اسراف و تبذیر و به لحاظ تکلیفی، حرام است(انّ اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف[۲]). اینکار همزمان ضرر زدن به بیتالمال -که برای مصالح عموم مردم است- میباشد(فانَّ اموالَ المسلمین لا تَحتَمِلُ الاِضرَارَ[۳]). این ضرر زدن به لحاظ حکم وضعی، موجب ضمان هم هست[۴].

در دولت ج.ا.ا چه خبر است؟!

اول یادآور شوم:

– بیش از ۶۰درصد بودجه برای حقوق و مزایای کارگزاران دولت است!

حقوق بگیران دولت از بیت‌المال دو دسته‌اند:

  1. کارکنان شرکتهای دولتی:
    ۳۷۱شرکت و ۹ بانک و ۲ موسسه انتفاعی دولت، سر جمع بیش از ۳۶۳ هزار نفر را یک دسته، حقوق بگیر کرده است.
    براساس گزارش دیوان محاسبات (دی۹۹) بالاترین میانگین پرداخت ۵۷ شرکت دولتی، ۵۲میلیون تومان و کمترین،۲۰میلیون است!
    یک سوم این دسته(بیش از ۱۲۸هزار نفر) حقوقی نجومی با میانگین ۲۶میلیون تومان در ماه میگیرند!
    میدانید اگر فرضاً همان شرکت به بخش خصوصی واگذار شد، حقوق کارگرش در کشاکش نمایندگان  کارفرمایان و دولت با نماینده کارگران جای حدود ۲۰میلیون به حدود ۳ میلیون تنزّل میکند؟! همان کار، همان کارخانه، همان کارگر!!! (تامل کنید!)
  2. کارمندان ادارات دولتی:
    که اکثریت کارکنان دولت و حدود ۲/۲میلیون نفرند. میانگین حقوق کارمندی با افزایش ۲۵درصدی بودجه۱۴۰۰ به حدود ۱۵میلیون و پانصد هزار تومان میرسد[۵].
    آن درصدی از کارکنان دولت که در دهکهای پردرآمدی نیستند در این دستهاند. که درصدی از آنها در دهکهای پایین جا دارند. در این دسته، حقوق ۲میلیون و ۸۰۰هزاری(سال ۹۹) بوده که با افزایش ۲۵درصدی به ۳میلیون و پانصد هزار در ۱۴۰۰میرسد!

یعنی دولت به دستهای از کارگزارانش ۵۲میلیون یا اقلا ۲۰میلیون میدهد و به دستهای دیگر حدود ۳میلیون!

ابطال آیین نامه علی(ع)

  1. تکلیف وجوبیِ اسباغ رزق و فراخی به اندازه تامین کرامت انسانی و حقِ به سامان شدن زندگی، برای آن درصد از کارکنان دولت که از طبقات پاییناند و حدود ۳میلیون تا زیر ده میلیون میگیرند، امتثال نشده است!
  2. حقوقهای چندین برابر از متوسط زندگی، اشکال حرمت تبذیر و تحمیل ضرر به بیتالمال دارد. فرقی هم بین تفاضلِ ۷برابری قانون خدمات (مصوب مجلس و شورای نگهبان) با تفاضل ۲۱برابری سازمان برنامه و بودجه با تفاضل ۱۵برابری کمیسیون تلفیق بودجه۱۴۰۰ در اینباره نیست!
  3. امیرالمومنین در سیره عملی خود این ابلاغها را اجرا کرد. مثلا حقوق ماهانه ۱۰۰درهمی شریح قاضی (قاضی پر سابقه پایتخت) را به سالی ۵۰۰ درهم کاست[۶]. خانه ۸۰ دیناری او در نرخ مسکن آنروز کوفه اصلا رقم بزرگی نبود؛ اما چون متناسب با حقوق دریافتیاش نبود، علی(ع) را حساس کرد تا به او نامه توبیخ آمیز (نامه۳) بنویسد[۷].
  4. به کارگزارانش ابلاغ رسمی میکند:”قلمهای خود را نازک بتراشید و سطرها را به هم نزدیک کنید و زیادیها را بیاندازید و در آوردن معانی صرفهجویی کنید و از زیادهروی بپرهیزید که اموال مسلمین تحمّل زیان رساندن ندارد[۸]“.
    بنظرتان مصرف دوات و کاغذِ بیشتر، به بیتالمال ضرر جدیتر میزند یا صَرف اسکناس بیشتر و امکانات رفاهی و تفریحی مجللتر برای برخی از کارکنان و مدیران؟!
    رهبر انقلاب این فرمایش را اینچنین امروزین خوانش میکنند:”اگر امروز بخواهند این حرفها را تکرار کنند به این شکل خواهد بود که از ایجاد دستگاههای زاید، استخدامهای زاید و توسعه دادنهای زاید خودداری کنید”(۷۱/۳/۳۰)
    آیا افزایشهای بدون ملاک ۷تا۲۱برابری از مصادیق توسعه دادنهای زاید نیست؟! در ژاپن و آلمان و آمریکا، تفاوتِ پرداخت بین ۳تا۴ برابر است!!
  5. امیرالمومنین نه فقط در تقسیم عمومی بیتالمال بین مردم، اصل تسویه را لحاظ و برآن در مقابل عادتهای بجا مانده از بدعتِ تفاضل، سخت مقاومت میکند[۹]؛ بلکه حتی در جبران خدمات، کارکردها و جایگاهها را عامل تفاضل قرار نمیدهد. مثلا در تقسیم غنیمت نیز بین فرمانده و امیر الرماه(رئیس تیراندازان) با یک سرباز عادی و حتی با سربازانی که حاضر اما فرصت جنگ نیافتهاند، فرق نمیگذارد؛ به هر حاضر یک سهم و به هر اسب یک سهم بالسویه میداد[۱۰].

قصد قیاس تقسیم غنائم با ارتزاق از بیتالمال نیست؛ اما به راستی کار یک فرمانده و کار یک سرباز بالسویه است؟!

چرا باید سهمشان از غنیمت مساوی باشد؟!!

جای برچسب زنی، استهزاء و ریشخند، بیشتر بیاندیشیم!

محسن قنبریان ۹۹/۱۲/۲۳

[۱] نامه۵۳ نهج البلاغه معروف به عهدنامه مالک اشتر. با سند معتبر: الفهرست شیخ طوسی ج۳۷ص۱۱۹

[۲] خطبه۱۲۶ نهج البلاغه

[۳] الخصال ج۱ص۳۱۰/ وسائل ج۱۷ص۴۰۴/ مستدرک نهج البلاغه ص۱۱۱

[۴] دلیل تحریر الوسیله – الخمس ص۳۲۰

[۵] https://rizy.ir/p3516
البته اگر کارکنان لشکری هم افزوده شود رقم کارکنان از ۲/۷میگذارد و میانگین حقوق هم حدود ۱۲میلیون میشود نه ۱۵/۵میلیون.

[۶] السرائرج۲ص۱۷۸

[۷] نظام القضاء و الشهاده ج۱ص۱۵۱و۱۵۲. تعبیر آیت الله سبحانی:”کان شریح یرتزق من بیت المال و یاخذ فی کل شهر شیئا قلیلا و لمّا بلغ علیّا انه ابتاع داراً بثمانین دینارا استدعاه… و ما هذا الا لان الامام رای انه ابتاع داراً فوق ما یرتزقه من الامام فصار مظنه دفع الثمن من حرام و حلال”.

[۸] الخصال ج۱ص۳۱۰/ وسائل ج۱۷ص۴۰۴/ مستدرک نهج البلاغه ص۱۱۱

[۹] در خطبه۱۲۶ درمقابل اصرار برخی به رعایت تفاضل در پرداخت های عمومی از جمله فرمود:”اگر مال خودم بود، بطور مساوی تقسیم می کردم چه رسد به اینکه اموال از آن خداوند است. بدانید که پرداخت مال به کسی که استحقاق ندارد، تبذیر و اسراف است. چنین کاری فرد را در دنیا بالا می برد اما در آخرت پّست خواهد کرد…”

[۱۰] این حکم اجماعی است ر.ک: الخلاف ج۲ ص۳۳۱. شیخ طوسی در النهایه می نویسد:” ینبغی للامام ان یسوّی بین المسلمین و القسمه ولا یفضّل احداً منهم لشرفه او علمه او زهده علی من لیس کذلک فی القسمه الفیئ”(النهایه- کتاب الجهادص۲۹۳)

اینکه خروج سیدالشهداء، ایام بعثت است و ورود به مکه نیز مصادف با ایام تولد اوست؛ می گوید: قیام حسینی از جنس بعثت و اصلاح امت، کاری پیامبرانه است.
حسینِ مکه و منا، یک تولد جدید است. حسین، ده سال حسن بود و از اینجا تازه میشود حسین!
منزلهای بعد یک به یک رساننده او به عاشوراست که فقط برای اوست!
لایوم کیومک یا اباعبدالله

۰۳/ سلسله درس‌های نهج‌البلاغه

دریافت جلسه سوّم «سلسله درس‌های نهج‌البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

 ‌

مردم چگونه “شهروند هوای جانان” شدند؟!

پیامبر(ص) با مردم چه کرد که آنها را به آن تعالی رساند؟!

پاسخ نهج البلاغه بر چند نکته تاکید ویژه دارد:

۱.تألیف و پیوند دادن آنها به هم!

۲.سائق شدن برای آنها جای قائد!

۳.توجه به آحاد در کنار رهبری جامعه!

  1. تألیف و پیوند داد و مردم را یکی کرد:

خ۹۶:”خداوند به یُمن او کینه ها را مدفون کرد و آتش دشمنی را خاموش ساخت. با او مردم را با هم برادر کرد”.

خ۲۳۱:”خدا با اوگسیختگی های جامعه را نظام داد، پراکندگی را به هم پیوست؛ میان خویشان پس از آنکه سینه هایشان از دشمنی پرشده بود و آتش کینه در دلهایشان زبانه کشیده بود، الفت و دوستی پدید آورد”.

پیمان اوس-خزرج کمی بعد از جنگ فراگیرشان( بعاث) و تبعاتش، پیمان مسلمان-مسلمان نبود؛ چون هنوز تیره هایی از آنها مسلمان نبودند!

قانون و میقاق سه جانبه مدینه بین مسلمان و مشرک و یهود هم وقتی بود که هنوز مسلمانان اکثریت قاطع نبودند!

  1. سائق بود نه قائد!

سائق، سوق دهنده و راهبری است که امکانات و استعدادها را به سوی خاصی جهت می دهد؛ اما قائد کسی است که از جلو می‌کشد.

راننده را سائق می خوانند اما ماشینی که چیزی را به او یدک کرده اند، قائد است. ماشین شیء بی جان است، اگر جای آن جامعه و افراد مختار و دارای فکر و اراده باشد؛ سائق یعنی کسی که آنها را با آگاه کردن و جهت دادن به اراده هایشان به سمت سعادتشان سوق می دهد.

خ۳۳:”پیامبر مردم را به حرکت در آورد(فساق الناس) و ایشان را در جایگاه در خورشان نشاند و به رستگاری رساند پس کجی هایشان راست گردید، و اوضاع متزلزلشان آرام و قرار یافت”.

خ۱۰۴:”یَسُوقُهُم الی مَنجَاتِهِم”…

  1. توجه به آحاد در کنار رهبری جامعه!

فقط رهبر جامعه نبود پای کسانی که کم آورده بودند، می ماند و کمک میکرد راه بیافتند!

خ۱۰۴:”آنان را به سوی رستگاری شان سوق می داد و می‌کوشید پیش از آنکه مرگشان فرارسد هدایت یابند. پیامبر به از راه مانده و افتاده توجه می‌کرد ودر کنارش می ماند تا او را به مقصود برساند، مگر کسی که اهل هلاکت بود و خیری در او نمی یافت. تا آنکه راه نجات نشانشان داد، و در جایگاهی که در خور آن بودند نشاندشان. در نتیجه آسیابشان بچرخید و نیزه هایشان استوار شد”.

اینگونه پیامبر موجب کرامت امت خود و بهار اهل زمانش شد:”جعله الله بلاغاً لرسالته و کرامه لامته و ربیعاً لاهل زمانه”(خ۱۹۸)

  • امام خمینی و این کیمیاگری

او همین مواجهه با مردم را از پیامبر آموخت و گفت:”ماهمه در تحت لوای توحید مجتمع هستیم. ایران مال همه ماست. توحید، مذهب همه است و مبدا و معاد ایده همه است و ما این مشترکات را داریم و ملت واحده هستیم و لازم است که در مسائل ایران همه در صحنه باشیم و همه باهم ید واحد باشیم”(صحیفه نور ج۱۷ص۷۷). این موجب شد اقلیت ها هم در انقلاب و دفاع مقدس حضور داشته و بیش از ۱۰۰۰شهید و جانباز و آزاده مسیحی داشته باشیم.

* نکات ادبی واژه ها و نمونه ها و شاهد مثالها برای فقرات را در فایل صوتی بشنوید.

محسن قنبریان

گفتگوی حجت الاسلام قنبریان با روزنامه قدس درباره طرح پیامبرانه رسول الله برای همه بشر

گفتگوی حجت الاسلام قنبریان با روزنامه قدس درباره طرح پیامبرانه رسول الله برای همه بشر را بخوانید!

  • بعثتِ باز او و اهداف محقق نشده اش!
  • طرح پیامبر در سه حوزه فرهنگ و سیاست و اقتصاد
  • احیاگران آن بعثت و مقابله فرقه گرایان و دین ستیزان با آنها!
  • امام خمینی و آن طرح پیامبرانه بعثت برای بشر!

دریافت مصاحبه با روزنامه قدس درباره طرح پیامبرانه رسول الله برای همه بشر

دریافت مطلب خارج از قالب روزنامه

نزاع دو اسلام!

نزاع امام کاظم(ع) با هارون الرشید، نزاع دو اسلام بود: اسلام در قول و عمل مدافع پابرهنگان، مقابل اسلام مرفهین بی درد!

عروسی میلیاردی هارون و زبیده و آن تجملات کنارش موقوفات هم داشت! زبیده خیّر هم بود!

آن کاخ ها و شب نشینی ها، ۱۰۰ندیمه ی حافظ قرآن هم همیشه کنار زبیده داشت! در حرم تا بیت الله پیاده رفتن را هم داشت!

اسلام موسوی، مقابل این اسلام لاکچری و قارونیِ هارون بود!

اسلام هارون الرشید پیشرفت را داشت اما عدالت نداشت. اوج پیشرفت علمی و فناوری و شهرسازی و معماری بود. یک ساعت دیواری بزرگ اعجاب انگیزی را به شارلمانی پادشاه فرنگ(فرانسه امروز) هدیه داد که همه دست به دهن شدند. شهر رویایی بغداد سربرآورد و اختراعات نوآورانه از شیشه تا عدسی و چشم پزشکی.

اما ابوالعتاهیه شاعر که رسانه آنروز بود در شعرش از گرانی و خانه های خالی از طعام یتیمان و از پا افتادگان می گوید.

امام کاظم(ع) عایله و نان خور خود را ۵۰۰نفر شمرد یعنی به تنهایی همه آن نادارها را تامین میکرد.

عجیب تر قدرت بازتولید آن اسلام مستکبر و مرفه در یاران امامِ مبارز است!

برخی وکلا و نمایندگان آن امام انقلابی و دائم در زندان و تبعید، در اموال و وجوهات طمع کردند و توقف در امامت (یعنی توقف در اسلام راستین و مبارزه با ستمگران) را پایه گذاری کردند!

حیّان سراج ۳۰هزار دینار وجوهات مردم به امام را بالا کشید و برای خودش خانه آنچنان و باغ و زراعت خرید!

عثمان بن عیسی هم ۶کنیز و وجوهات را حرمسرای خود کرد!

خطر بازتولید اسلام مرفهین بی درد و توقف در مقاصد ولایت را باید جدی گرفت.

(گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام قنبریان شب شهادت امام کاظم/ مسجددانشگاه تهران۹۹/۱۲/۱۸)

سه جمهوری در یک جمهوری

چکیده ای از دو ارائه در جمع طلبگی-دانشجویی

دریافت سخنرانی «سه جمهوری در یک جمهوری» | “دریافت از پیوند کمکی

وقتی میگوییم جمهوریت، دقیقا کجا را نشان می دهیم؟! تحقق کامل جمهوریت و مردمسالاری عیناً حضور مردم در چه ظرفیت های نظام است؟! صرفاً مشارکت انتخاباتی و حضور در راهپیمائی، کفایتِ جمهوریت می کند؟!

برای پاسخ، باید به سه لایه جمهوری  و رابطه آن سه باهم توجه کنید. هر لایه را تسامحاً یک جمهوری می نامم:

  1. جمهوری معروف
  2. جمهوری مغفول
  3. جمهوری مهجور

می گویم جمهوری، چون در همه صندوق رای و انتخابات هست. دولتهای پنهان، لابی ها و… در آن ظرفیت ها منظور نیست؛ که اگر باشد قصه جدی تر هم میشود!

  1. جمهوری معروف:
    همان است که می شناسیم و با انتخابات عمومی شکل می گیرد: مجلس، دولت، خبرگان، شورای شهر و روستا و…
  2. جمهوری مغفول:
    انتخابات های کوچک تر در لایه میانی قدرت که تأثیر و تأثر جدی در جمهوری معروف دارد:
    -اتاق بازرگانی معروف به پارلمان بخش خصوصی! با حداکثر ۲۰هزار واجد رای و ۵۰۰ منتخب!
    -سازمان نظام پزشکی با حدود ۴۰۰هزار واجد رای
    – سازمان نظام مهندسی با حدود ۵۰۰هزار واجد رای
    – کانون وکلا
    – اتاق اصناف
    – فدراسیون های ورزشی
    -و…
    مشارکت رای دهندگان در برخی ۱۰درصدی هم میشود اما اختیارِ نهاد برآمده، چشم گیر است!
    وقتی بازرگانیِ خارجی با سیاستهای اصل۴۴ از انحصار دولت درآمده و به بخش خصوصی داده میشود اتاق بازرگانی، واقعا پارلمان بخش خصوصی میشود! کارت بازرگانی بدون تایید او نمیشود! ۲۵۰بازرگان معرفی شده به قوه قضاییه که ۷میلیارد دلار ارز دولتی را پس نداده اند و ۷۰نفرش کارتن خوابند(!) یا وارد کردن ۷۰۰پورشه با کارت بازرگانی یک پیرزن در ظرفیت حول آن شکل می گیرد!
    نظام پزشکی، حق اعطای مطب به پزشکان و تعیین تعرفه خدمات پزشکی در بخش خصوصی را واجد میشود. سهمیه کنکور پزشکی بین او و وزارت خانه بسته میشود! و می دانی اینها چه تاثیر شگرفی بر سبد خانواده و شغل جوانان ما دارد!
    نزدیک به همین ها در بقیه ظرفیت های قدرت و حکمرانی جمهوری دوم هست!
  3. جمهوری مهجور:
    ظرفیت قانونی و برای حکمرانی دیگری است که لایه سوم جمهوری ماست؛ البته کاملا متروک و رها شده! از قضا واجدین شرایط آن در قبال قبلی ها باور نکردنی است! ۱۱تا۱۳میلیون کارگر! ۱۵میلیون دانش آموز! بیش از ۳میلیون دانشجو! و…
    اصل۲۶ قانون اساسی اختیار انجمن های صنفی و انجمن های اسلامی به اینها داده و اینکه “هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد/ یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت”.
    در اصل۱۰۴ “به منظور تامین قسط اسلامی و همکاری در تهیه برنامه ها و ایجاد هماهنگی در پیشرفت امور” شوراهای کارگری و دهقانی و کارمندی و آموزشی و… تعبیه شده است!
    تبصره۴ ماده۱۳۱ قانون کار، کارگران را فقط مجاز به شرکت در یکی از سه شورای کارگری موجود کرد! آنها هم نمیتوانند حقوق و دستمزد عقب افتاده را استیفاء کنند چه رسد به اثرگذاری در برنامه های واحد تولیدی! یا مطالبه۲۵٪ از اقتصاد کشور برای تعاونی های فراگیر(بند۱۵سال معطل مانده سیاستهای اصل۴۴!)
    دستمزد کارگر مثلا در شورایی مرکب از نمایندگان شوراهای کارگری و به همان تعداد نماینده کارفرمایان و نماینده دولت، تعیین میشود. هرسال، دولت هم مایل به کارفرما رای می دهد تا افزایش حقوق کارگران موجب، اخراج آنها نشود! پس به اقل بسنده میشود!(مقایسه کنید به نحوه تعیین تعرفه پزشکی و مهندسی و…)!

وقتی شوراهای این اصناف و نخبگان، جدی و اثر گذار نباشد؛ حضور دائمی این مردم(بیشترین درصدِ مردم) در حکمرانی جدی نخواهد بود. پارلمان همه آنها مثل پارلمان دانش آموزی، نمادین و تمرینی جلوه و عملا خالی از مشارکت میشود.

اگر پارلمانها و دولتهای بخش خصوصی یا لابی های آنها توانست پیشرانِ جمهوری معروف شود؛ می دانی چه میشود؟! مثلا درتعامل با مجلس شورای اسلامی مانع افزایش مالیات اصناف خود شوند(مثل ماجرای کارت خوان پزشکان)! یا موجب کاهش تعرفه گمرکی واردات خودروهای لوکس شوند! در اینصورت جمهوری معروف، روی طبقه متوسط رو به مرفه قرار میگیرد و بنام جمهوری اسلامی به مرور به یک دمکراسی لیبرال تنزّل می کند. کانون های ثروت پیرامون آن لایه هم قدرت سازی می کند و جمهوری اول را شکل می دهد!

مردمسالاری بدون تحقق جدی لایه سوم و اثرپذیری جمهوری معروف از آن، واقعی نخواهد بود؛ و در بهترین صورت  یک جمهوری نخبگان(نخبگان ثروت، مدیریت، علم، دین) خواهد بود همان که امام نگران بود نشود:”یعنی در امور سیاسی در ایران ۵۰۰نفر دخالت کنند، باقی شان بروند سراغ کارشان…اگر ملت نظارت نکنند در امور مجلس و همه چیز، اگر کنار بروند، بسپارند دست اینها و بروند مشغول کارهایشان بشوند، ممکن است یک وقت به تباهی بکشد”(اینرا درباره نخبگان دینی می فرمود. تئوری ای که سیاست را حق مجتهدین می خواند)!

محسن قنبریان ۹۹/۱۲/۱۴

شهید ادیان!

در اوج حملات داعش در عراق و سوریه، پاپ در جمله ای مبالغه آمیز گفت:”حملاتی که امروزه علیه مسیحیان میشود از زمان پیدایش این دین تاکنون بی سابقه بوده است”! اما در عمل فقط از مقامات سیاسی و دینی، خواست علیه داعش موضع بگیرند!!!

یوناتن بت کلیا نماینده مسیحیان آشوری و کلدانی ایران در مجلس، بعد از شهادت سردار، جامعه آشوریان را مدیون او خواند و فاش کرد: وقتی ۳۰۰آشوری در سوریه اسیر داعش بودند، با سردار دیدار و از ایشان کمک می خواهد؛ آن عزیز ۲۲۵نفر آنان را آزاد می کند!(۷۵ اسیر را داعش کشته بود).

کشیش کلیسای شرق آشور(داریاووش عزیزیان) هم اعتراف کرد: سردار بود که صدها هزار مسیحی را از دست داعش نجات داد!

سیامک مره صدق نماینده کلیمیان مجلس در جلسه پارلمان اروپا در بروکسل گفته بود: اروپائیان باید از این خجالت بکشند که تنها کسی که از مسیحیان شرقی دفاع کرد، سردار سلیمانیِ مسلمان بود؛ در حالیکه نمایندگان پارلمان اروپا پا روی پا انداخته بودند و آب معدنی شان را میل می کردند”!

از جمله برنامه های پاپ در سفر به عراق دلجوئی از خانواده قربانیان حملات داعش است!

ناامنی های داعش و القاعده و… موجب افزایش مهاجرت مسیحیان از عراق و کاهش بیش از ۲۰درصدی آنان شده است!

بهترین پیام نجف به پاپ میتواند تفهیم آیه۴۰حج باشد:”کسانی که از دیارشان ناحق بیرون شده اند می گفته اند: پروردگار ما خدای یکتاست؛ اگر خدا بعضی از مردم (متجاوزان) را به بعض دیگر(اهل مقاومت) دفع نمی کرد، دیر ها و کلیساها و کنشتها و مسجدها -که نام خدا در آن بسیار یاد می شود- ویران می شد؛ خدا کسانی را که یاری او کنند، یاری می کند که او توانا و نیرومند است”

محسن قنبریان

۰۲/ سلسله درس‌های نهج‌البلاغه

دریافت جلسه دوّم «سلسله درس‌های نهج‌البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

درسی از ۲۵سال مسالمت و ۴سال جنگ!

چرا یکی از سه جنگ حضرت امیر(ع) برای گرفتن حق خود(ولایت) انجام نشد؟!

از آنطرف چرا در ۴سال حکومت سه جنگ؟! چرا با آنها سازش نکرد؟!

زود نگو: یار نداشت! ۲۵سال برای تدارک یک شهر مثل کوفه در یمن یا ایران کم نبود! پیشنهادهایی برای یاری شد، اما نپذیرفت!

جواب این است: ولایت از جنس نبوت و از شعب ایمان است. حتی در حد همان رهبر سیاسی-اجتماعی هم باید ریشه در قلب مردم کند. به زور، میشود “سلطه” که ضد ولایت است! لذا برای پذیرش ولایتش نمی جنگد.

اما وقتی آن ولایت با بیعت آزادانه مردم یک نظام و حکومت مردمی شد برای اهداف اسلامی اش(برقراری قسط و ارزشها) با گردن کش ها و زیاده خواهان با شمشیر سخن می گوید.

سه شاهد برای رکن اول:

  1. روزهای سقیفه هم پیشنهاد یاری ابوسفیان و هم عباس را رد کرد(خ۵)

ابوسفیان گفت مدینه را برایش پر از سواره و پیاده می کند[۱]. عباس هم ذی نفوذ در قریش بود. اما هیچکدام را نپذیرفت!

فرمود:”این[اینگونه خلافت گرفتن] آب متعفن و لقمه گلوگیری است. ثمره چینِ قبل از وقت رسیدن میوه، مثل زراعت کننده در زمین دیگری است”(خ۵) یعنی وقت میوه امارت نرسیده است باید همه از دل بخواهند[۲]

  1. به عبدالرحمن عوف در ایام شورای ۶ نفره [۳]فرمود:”برای ما حقی است(حق ولایت و خلافت) اگر به ما اعطاء شد(فان اُعطِیناه) و الا (با مشقت و خواری) بر تَرک شتر می نشینیم ولو شب روی طول بکشد!”(حکمت۲۲). این حق، به زور گرفتنی نیست باید مردم به ما اعطایش کنند.
  2. پس از عثمان هم به طلحه و زبیر نوشت:”عموم مردم با من با سلطه و غلبه یا بخاطر مالی آماده[پول پاشی] بیعت نکردند”(نامه۵۴).

می بینید در تمام ۲۵سال و در بزنگاه های حساس حرفش یکی است که برای پذیرش حکومت و ولایتش به زور متوسل نمیشود.

سه شاهد برای رکن دوم:

با قاعدین و کسانی که بیعت نکردند آسان گرفت اما آنها که بیعت شکسته و بخاطر زیاده خواهی علیه حکومت مردمی شوریدند سخت گرفت.

اصلا “بغی” در فقه ما یعنی شوریدن بر امامِ حاکم. اگر امام در انزوایش در کوچه ای ترور می شد، قاتل اصطلاحا باغی نبود اما وقتی امام با اختیار مردم حاکم شد، شورش بر او بغی است حتی اگر یک نفر(مثل ابن ملجم) باشد.

  1. درباره جملی ها که بیعت شکسته و سر زیاده خواهی بر حکومت مردمی او شوریدند فرمود:”به خدا سوگند حوضی برایشان پر سازم که آبکش آن خودم باشم…”(خ۱۰)یعنی غرقشان می کنم!
  2. درباره قاسطین و ضد عدالتها (حزب اموی) فرمود:”من خوب زیر و روی این امر را بررسی کردم تا آنجا که خواب از چشمم ربود. تنها دو راه پیش روی خود یافتم: با آنها بجنگم یا به آنچه محمد(ص) آورده کافر شوم”!(خ۵۴)
  3. حتی درباره کارگزاری از نزدیکانش که در بیت المال خیانت کرد و از قلمرو حکمرانی حضرت فرار کرد نوشت:”از خدا بترس و اموال این مردم را به سویشان بازگردان که اگر چنین نکنی و خداوند مرا برتو چیره سازد باتو کاری خواهم کردکه نزد خداوند عذر خواه من گردد و با شمشیرم که هرکس را با آن زدم در آتش شد گردنت را بزنم”(نامه۴۱)

می بینید در کارکردهای حکومت اسلامی دیگر به نصیحت و سخنرانی بسنده نمی کند!

حاضر است ۲۵سال حاکم نشود اما راضی نمیشود حاکم باشد اما با زیاده خواهان و زورگویان بسازد!

این درس در بیان رهبر انقلاب:

“امیر المومنین در مقابل آن مساله، ۲۵سال عکس العمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیه ای که به ظاهر کمتر از آن قضیه به نظر می رسید -مساله عدالت اجتماعی، مساله احیای اصول نبوی، دوباره بنا کردن بنای اسلامیِ مستحکمی که پیغمبر گذاشته بود- امیرالمومنین سه جنگ را تحمّل کرد: جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان. ببینید این کار به نظر امیر المومنین چقدر مهم است. کار بزرگ امیرالمومنین این است”(۸۳/۸/۱۵).

ادامه دارد…

محسن قنبریان

[۱] طبری ج۲ص۲۳۷/ ارشاد مفیدج۱ص۱۹۰

[۲] احتمالات دیگر در معنای عبارت را در صوت جلسه بشنوید

[۳] مناقب ابن شهرآشوب ج۱ص۲۷۴

نهج الامیر علیه السلام

امام خمینی نهج البلاغه را “دارای ابعادی به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هرچه تاریخ به پیش رود و هرچه جامعه ها به وجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند”؛ می دانست(۶۰/۲/۲۷)
رهبر انقلاب آنرا “کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی و آیین نامه ی این انقلاب” به حساب می آورد.(۵۹/۲/۱۳)
پس شاخصی برای دولتها و ملتها، آیین نامه ها و سیاستها، و شاقولی برای سلوک عرفانی-سیاسی، فردی-اجتماعی است.

با آن مسیحی، جُرج جرداق؛ سنّی، ابن ابی الحدید میشود. بی آن فاصله جوان شیدای شیعی با “رسوم صوفیانه” یا “تشیع تکفیری” یا “بی دردی و توجیه گری” کم و کمتر میشود!
بهترین جا برای #زنده_کردن_نهج_البلاغه همان جایی است که “دانش” و “بینش” علوی به “گرایش” می رسد؛ یعنی هیئت!

دوستانی هم چهارشنبه شبها در حسینیه هنر قم شروع کرده اند؛ شما هم امتدادش باشید!

  • توفیق درک مجلس مداح اهلبیت آقای علی اکبر حائری را نداشته ام اما بر این قطعه‌اش هزاربار درود میفرستم.

محسن قنبریان