بایگانی دسته: یادداشت‌ها و مصاحبه‌ها

قانون اساسی و حمایت از مظلوم

در اصل۳ -که در مذاکرات، خلاصه آرمانهای قانون اساسی بیان شده- در دو فراز از حمایتِ مظلوم سخن است:

  1. دفاع نظامی!
    در فراز۱۱ اصل۳ آمده:”تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور”.
    یکی به نقصان این بند اشکال کرد:”منظور دفاع از سرزمینهای اسلامی هم هست، یعنی همانطور که ملت و ارتش ایران برای استقلال و تمامیت ارضی ایران دفاع می کنند، از فلسطین و سایر سرزمین های اسلامی هم باید دفاع کنند!”
    شهید بهشتی جواب داد:”اصولا امروزه در دنیا چنین چیزی را میتوان در قانون اساسی کشوری گفت؟ ما الان این را در داخل دفاع از نظام اسلامی کشور بصورت مستتر آورده ایم ولی آیا با صراحت در هیچ قانون اساسی کشوری میتواند باشد که ارتش ملی مسئول دفاع از سرزمین های دیگر است؟”(مذاکرات ج۱ص۲۹۷)
    اختلاف در تصریح و استتار بود نه اصل حمایت نظامی.
  2. حمایت از مستضعفان جهان!
    در بند۱۶ این اصل درباره سیاست خارجی هم اول “حمایت همه جانبه از همه مستضعفان جهان” بود که حتی در پیشنویس “آزاد کردن همه…” آمده بود!
    به قید “همه جانبه” اشکال شد که: دخالت در امور داخلی آنهاست(ص۳۰۰) این بند به بحث زیاد و رد چندباره عبارات انجامید و دست آخر با این عبارت تصویب شد: “تنظیم سیاست خارجی کشور براساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به مسلمانان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان”(ص۳۱۳)

پ.ن:

آقای ظریف کمک نظامی و حتی جنگیدن کنار مردم غزه هر ملاحظه دیگر داشته باشد مغایر قانون اساسی نیست. یاری آنها هم جنگیدن بجای آنها نیست.

محسن قنبریان

چطور یک مکتب اقتصادی کل علم اقتصاد را تسخیر کرد؟

 وقتی هاجون چانگ در سال ۱۹۸۶ برای خواندن اقتصاد از کرۀ جنوبی به بریتانیا رفت، مهم‌ترین چیزی که آزارش می‌داد، فرهنگ غذایی به‌شدت بسته و محافظه‌کارانۀ انگلیسی‌ها بود. غذاهای انگلیسی کم‌تنوع و بدمزه بودند و به سختی می‌شد رستورانی پیدا کرد که سبک دیگری از غذا را ارائه دهد. در عوض در دانشگاه با معرکۀ آرای جالب‌توجهی بین مکاتب اقتصادی مختلف مواجه بود که دربارۀ هر موضوعی با هم وارد کارزارهای فکری می‌شدند و به علم اقتصادی پویایی می‌دادند.

 چانگ که طی این سال‌ها به استاد اقتصاد برجسته‌ای تبدیل شده است، گمان می‌کند امروز داستان برعکس شده. فرهنگ غذایی انگلستان متنوع و رنگارنگ شده است، ولی علم اقتصاد تقریباً به‌طور کامل به انحصار یک شیوۀ فکری درآمده است.

 تا دهۀ ۱۹۷۰، علم اقتصاد را طیف متنوعی از «مکاتب» فرا گرفته بود. اگر بخواهیم فقط مهم‌ترین‌ها را نام ببریم، عبارت‌اند از کلاسیک، نئوکلاسیک، کِینزی، توسعه‌گرا، اتریشی، شومپیتری، نهادگرا، و رفتارگرا که هر یک حاوی دیدگاه‌ها و روش‌های پژوهشِ متفاوتی بودند. این مکاتب اقتصادی -یا رویکردهای گوناگون به اقتصاد- دیدگاه‌های متمایزی داشتند؛ به این معنی که دارای ارزش‌های اخلاقی و جهت‌گیری‌های سیاسی مغایر با هم بودند، و در همان حال نحوۀ عملکرد اقتصاد را نیز به شیوه‌های متفاوت می‌فهمیدند.

 گاهی، مکاتب اقتصادی متعارض در «تقابل‌های مرگ‌بار» روبه‌روی هم قرار می‌گرفتند. مثلاً اتریشی‌ها در مقابل مارکسیست‌ها در دهۀ ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، یا کِینزی‌ها در مقابل نئوکلاسیک‌ها در دهۀ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰. در مواقع دیگر، روابط متقابلشان صلح‌جویانه‌تر بود و طی گفتگوها و آزمایش‌های علمی استدلال‌هایشان را قوی‌تر می‌کردند.

 اما، از دهۀ ۱۹۸۰، اقتصاد وضعیت غذای بریتانیایِ قبل از دهۀ ۱۹۹۰ را پیدا کرده است. یک سنت، یعنی اقتصاد نئوکلاسیک، تنها گزینۀ موجود در منو است. مانند سایر مکاتب، این مکتب هم نقاط قوت خود را دارد؛ همچنین دارای محدودیت‌هایی جدی است. غلبۀ اقتصاد نئوکلاسیک دلایل مختلفی دارد. بخشی از آن‌ها به عواملی آکادمیک مثل سیطرۀ روزافزون ریاضیات در اقتصاد برمی‌گردد، اما برخی هم غیرآکادمیک است. در واقع «سیاست زور» نیز به‌طور جدی در شکل‌گیری این پیشرفت نقش داشته است.

 بی‌میلی ذاتی مکتب نئوکلاسیک به زیر سؤال بردنِ توزیع درآمد، ثروت و قدرت، که زیربنای همۀ نظم‌های اجتماعی و اقتصادی موجود هستند، آن را مقبولِ نخبگان حاکم کرده است.

 اقتصاد نئوکلاسیک امروزه چنان مسلط است که اصطلاح «اقتصاد» مترادف با آن شده است. طوری که امروزه تعداد اندکی از اقتصاددانان نئوکلاسیک، حتی وجود مکاتب دیگر را به رسمیت می‌شناسند، تصدیق شایستگی‌های فکری آن‌ها که جای خود دارد. آن‌ها می‌گویند برخی ایده‌ها، مانند اقتصاد مارکسیستی، «اصلاً اقتصاد محسوب نمی‌شوند». و اندک دیدگاه‌های مفیدِ دیگر مکاتب نیز قبلاً در همین اقتصاد نئوکلاسیک، ادغام شده‌اند. حرف این نیست که اقتصاد نئوکلاسیک بد است، مسئله این است که تسلط صرفاً یک مکتب اقتصادی بد است.

 سیطرۀ کامل یک نوع مکتب اقتصادی، نه‌تنها تأثیر بدی روی علم اقتصاد می‌گذارد، بلکه برای زندگی ما نیز مضر است، چرا که نظریۀ اقتصادی حاکم هنجارهای فرهنگی را نیز شکل می‌دهد. مثلاً با تسلط اقتصاد نئوکلاسیک که تصور می‌کند انسان‌ها خودخواه هستند، رفتار خودخواهانه عادی شده است و افرادی که به شیوه‌ای نوع‌دوستانه عمل می‌کنند به‌عنوان «آدم‌های ساده‌لوح» مورد تمسخر قرار می‌گیرند، اما اگر نظریه‌های اقتصادی رفتارگرا یا نهادگرا حاکم بودند، معتقد می‌شدیم که انسان‌ها انگیزه‌های پیچیده‌ای دارند که خودخواهی فقط یکی از آن‌هاست.

آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «چرا رستوران علم اقتصاد این روزها فقط یک غذا دارد؟» که در شمارۀ بیست‌وهشتم فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۱۳ آبان۱۴۰۲ در وب‌سایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ هاجون چانگ است و شهریار سرفلاح آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید.

ادامۀ مطلب را در «چرا رستوران علم اقتصاد این روزها فقط یک غذا دارد؟» بخوانید.

“مردم اسطوره ای و بی نظیر غزه”

این تعبیر سید مقاومت بود که: هیچ نظیری در دنیا ندارند!

 “روایت گران” و “مستند سازان”، جامانده اند تا استقامت، صبر، شکر و تجلیات متعدد ایمانِ اسلامی را از کودک و بزرگ این مردم تصویر کنند.

بهتر از “حرف/دم زدن از اسلام” و “عکس/ سلفی گرفتن با مقدسات” ، “تجلیِ مکارم اخلاقی” ای -که بعثت اسلام برایش بود- دعوت به اسلام می کند.

 این ویدئو پنجره بسیار کوچکی از “داعی شدن عملی غزه برای اسلام” است.

و همزمان “طعنه” به کسانی است که نام و نان اسلام را می خورند و به غیر اسلام دعوت می کنند!

اگر هنوز در اثنای ساخت “مدینه النبیِ” عدل و آباد، مستقل و آزاد و پراز معنویت -آنقدر که چشم جهان را بگیرد و دلهارا برباید- هستیم؛ جهانیان، قرآن و محمد(ص) را در محاصره و تحریم سخت تر از شعب ابیطالبِ غزه با کشتار زنان و کودکان پیدا کردند؛ ایمان و فضایلی همسنگ صدر اسلام!

“ایمانِ غزه” در جوار بیت المقدس، بر بازگشت مسیح(ع) از آسمان هم بی اثر نیست!

 رفتن آن ولی خدا پس از “فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَىٰ مِنْهُمُ الْکُفْرَ” بود (قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ؟!)

“ناصران الی الله” در مقابل کفر یهود، در هر زمان دیگر هم حواریون عیسی(ع) هستند. امروز غزه نه فقط وارث محمد(ص) که حواری مسیح(ع) هم هست!

آن کفر، عیسی(ع) را به آسمان برد و این ایمان زمینه بازگشت او در قدس است(إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَىٰ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رَافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَروا وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعوکَ فَوقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ یَومِ القیامه)

محسن قنبریان

مرکز پژوهش ها از فلسطین یاد هم بگیرد!

  • اسرائیل قطعاً رفتنی است. پسا صهیونیزم نخبگان فلسطینی به همراه اراده عمومی و ملی شان برای نوشتن برنامه های بازسازی و پیشرفت شان کافی هستند.
  • در این شرایط نسل کشیِ تمام عیار در غزه، نخبگان جهان اسلام اگر میتوانند برای نجات غزه طرحی، شدنی ارائه و اجرا کنند.
  • هرچه هم خیرات انقلاب اسلامی برای جنبش های رهایی بخش زیاد بوده باشد؛ خود شیفتگی نباید مانع یادگیری شود! غزه در همین وضع برای ج.ا.ا و دولت (با گفتمان مردمی) و نظام تعلیم و تربیت و تبلیغ ایران درس دارد!
  • در این قریب یک ماه همه به وفور صحنه های تربیتی ای دیده ایم که پر از ایستادگی، شکر به خدا، امید و خلاقیت و… بوده است.
  • حتی اگر این صحنه آفرینی ها به بچه ها تلقین شده بود هم زیر بمباران به خاطر نمی ماند.
  • چنین انسجام و یکپارچگی ای، نحوه ای تربیت و بستره آموزش دارد که بخصوص از انتفاضه الاقصی به اینسو رونق گرفته است.

منیر فاشه نظریه پرداز فلسطینیِ حوزه تعلیم وتربیت در کتابهای خود برای این نظام خاص، ادبیات علمی ساخته است:

  • بردن فرهنگ به “اجتماع مردم” جای دولت و سازمان های غیر دولتی
  • گذر از مفاهیم و ساختارهای مدرن با احیای سنت های کهن
  • معانی بخشی به آموزه ها در بستر و شکل عمل و درون مجاوره محاوره ها
  • و…

“حرکت در هماهنگی با نیروی زندگی(=امید)” را بوجود آورده است.

خوب است مرکز پژوهشها، برای تحقق شعار #مردمی_سازی ، این زیسته مردمی و ادبیات علمی آن را، کاوش کند و پیشنهادهای شدنی به دستگاه های عریض اما کم اثر فرهنگی و نظام تعلیم و تربیت ایران ارائه نماید.

 

محسن قنبریان

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام محسن قنبریان درباره بازنمایی رسانه‌ای توفان الاقصی

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام محسن قنبریان درباره بازنمایی رسانه‌ای توفان الاقصی

گفت‌وگوبا حجت‌الاسلام محسن قنبریان درباره بازنمایی رسانه‌ای توفان الاقصیگفت‌وگوبا حجت‌الاسلام محسن قنبریان درباره بازنمایی رسانه‌ای توفان الاقصیقرآن می‌گوید اگر در حق شما ستم شد، شما می‌توانید به همان میزان ستم، مقابله به مثل کنید. آیا می‌شود به خانه کسی حمله کنند، زن و بچه او را بکشند او هیچ دفاعی از خود نکند؟ این انظلام است، پذیرفتن ظلم است، پذیرفتن ظلم حرام است. باید در برابر ستمگر ایستاد و عقل اجازه می‌دهد به میزان همان ستم، ستم را پاسخ بدهیم. اگر دشمن یک نیروی ما را کشت، ما هم می‌توانیم یک نیروی او را بکشیم، تا اینجا قاعده عقلی است اما از اینجا به بعد قرآن یک قاعده اخلاقی به آن قاعده عقلی اضافه می‌کند و اینکه در مقابله به مثل تقوا را رعایت کنید و تعدی نکنید، اگر کشتن یک نیرو از دشمن قاعده عقلی است اما قاعده اخلاقی ایجاب می‌کند که دیگر او را مثله نکنیم، زجرکش نکنیم یا مثلا به خانواده او تعدی نکنیم، اینها قواعد اخلاقی قرآن است. قواعدی که استراتژی کلی حماس مبنی بر رعایت آنها بود و تاحد زیادی به آن عمل کرد و این را نباید نادیده بگیریم.

ادامه خواندن گفت‌وگو با حجت‌الاسلام محسن قنبریان درباره بازنمایی رسانه‌ای توفان الاقصی

امکان سنجی آزادی فلسطین به وسیله توده های مردمی!

در این ویدئو به این سناریو پرداخته می شود: از طریق نهادهای اجتماعی و بسیج توده های مردم از درون و مرزهای فلسطین، مردم برای آزادی فلسطین سرازیر شوند. ۷میلیون از داخل و بقیه از مرزهای اردن و لبنان و …

طوفان الاقصی این جرات را داده اما آیا چنین بسیج توده واری شدنی است؟! آیا به پیروزی می انجامد؟!

مقابل این سناریو، ۴سناریوی دیگر طرح می شود:

  1. ادامه سیاست تشکیل دو دولت با برگشت به مرزهای۱۹۶۷ و اجازه سکنای نیم میلیون فلسطینی دیگر!…
    با مرور سابقه این توافق، این سناریو چقدر شدنی است؟
  2. خروج یکطرفه اسرائیل از کرانه باختری با حمایت جامعه جهانی (تامین۷۵٪ هزینه)…
  3. خروج اسرائیل بدون هماهنگی و همکاری با فلسطین و جامعه جهانی!
    خروج از بخشی از کرانه باختری که ۳۰هزار شهرک نشین دارد با هزینه خود!…
  4. مقاومت مسالمت آمیز فلسطینی ها از طریق سازمانهای بین المللی و با اشکال قانونی!
    با سرعت شهرک سازی ها این چقدر شدنی است؟!

آیا راه حل تشکیل دو دولت باقی خواهد ماند یا با حوادث اخیر، آزاد سازی فلسطین با بسیج توده های مردمی کلید خواهد خورد؟!

پ.ن:

– ایده ها برای فکر کردن است. بخصوص ایده بسیج توده ها در وضعیت سازشکاری دولت های عربی و اسلامی حائز اهمیت است.

– در این سناریو ها سخنی از همکاری جبهه مقاومت نیست! فقط به مقاومت درونی گروهی فلسطینی پرداخته و بیان کرده موشک آنها جرات داده اما تمام کننده نیست.

آیا توده های مردمی و اقدامات نظامی جبهه مقاومت نمی تواند سناریوی مکملی بسازد؟!

جرأت طوفان؛ جان گرفتن گفتمان دینی «جهادگرایی در فلسطین»

نویسنده: حامد دهقانی

 

شیخ محمد الحسن ولد الددو، عالم شناخته‌شده و اسلام‌گرای اهل موریتانیا، در سخنرانی چند روز پیش خود، در حمایت از جهاد مسلمانان در غزه و فضیلت بسیار آن، به حدیث «إن أفضل رباطکم عسقلان» استناد می‌کند.

 

شگفت آنکه تطبیق حدیث «أفضل رباطکم عسقلان» بر «جهاد در غزه» فهمی بدیع و تازه در فضای گفتمانی حمایت از فلسطین است و موج مطالبی که به یکباره در این روزها در این راستا شکل گرفته، تقریبا بی‌سابقه بوده است.

 

چنین می‌نماید که موفقیت علمیات طوفان الأقصی نقش مهمی در فراگیر شدن بازخوانی این‌زمانی – و چه بسا آخرالزمانی – از این حدیث داشته است.

 

پیروزی مجاهدان فلسطینی، اگر خدا بخواهد، گرایش و اقبالی تازه در میان توده‌ها به جریان اسلام سیاسی، چه در اهل سنت و چه در شیعه، ایجاد می‌کند و روحی تازه به گفتمان جهادگرایی در فلسطین می‌دمد. اما شاید این برای نخستین بار در تاریخ معاصر باشد که مقاصد جهادی مسلمانان، چنین یکسو و هم‌جبهه شده است.

 

ادامه مطلب: جرأت طوفان؛ جان گرفتن گفتمان دینی «جهادگرایی در فلسطین»

تناظر دوگانه های اسرائیل و ایران

چکیده سخنرانی حجت الاسلام قنبریان/ هیات آرمان انقلاب(جامعه پزشکی)/ ۲۷مهر۱۴۰۲

ایران و اسرائیل هریک در دوگانه ای مهم قرار دارند که بدون درک آن نمی توان تحلیل درست از صحنه و هم توصیه و راهبرد درست داد!

  1. اسرائیل در دوگانه دولت اسرائیل_سرزمین اسرائیل:
    صهیونیزم پدیده ای مدرن است که در “بستر سکولاریزم” متولد شد و ناگزیر به استانداردهای آن است!
    از سوی دیگر مخاطبش قوم یهود است ولاجرم با “مذهب” کار می کند.
    لذا همزمان پایتختِ “ارزشهای لیبرال” (مثل هم جنس گرایی و…) و هم “افراطی ترین گرایش های مذهبیِ تکفیری” است!
    تقاضای جهانی از او، سکولاریزم است که برآیندش “دولت اسرائیل” است؛ به شکل دموکراتیک سرکار می آید و همراه با ارزشهای لیبرال است.
    تقاضای قوم یهود از او، رسالت مذهبی است که در مفهوم “سرزمین اسرائیل”(ارض موعود) خود را نشان می دهد.
    آمایش جمعیتی در آنجا:
    – یهود سکولار ۴۰٪
    یهود سنتی ۲۳٪
    یهود مذهبی ۱۰٪
    یهود ارتدکس افراطی ۸٪
    دو دسته آخر خواهان اجرای شریعت و قانون رسمی شدن اصول دین یهودند.
    سکولارها معمولا مناصب سیاسی دولت و مذهبی ها نهادهای اجتماعی را پر می کنند.
    اسرائیل اینگونه توانسته در دوگانه یاد شده تعادل ایجاد کند. یهودی زاده های کمتر متدین و جامعه جهانی را با یک دولت سکولار که از کنسرت ها تا دیگرباشی ها را حمایت می کند، راضی کند؛ و یهودی های مذهبی و متعصب را با اعطای ارض موعود و یادگارهای تورات راضی کند.
    هارمونی انطباق و شکاف در این دوگانه بسیار حائز اهمیت است:
    – وقتی در جنگ۱۹۶۷، صحرای سینای مصر و جولان سوریه و اماکن مقدسی از تورات به سرزمین اشغالی اضافه شد، مذهبی ها را مایل به دولت سکولار کرد و آنرا معجزه و نشانه الهی تلقی کردند. اینگونه “دولت اسرائیل” و “سرزمین اسرائیل” همگرایی بیشتر یافتند.
    ارتش اسرائیل(در دولت)= ارتش خدا خوانده شد و حتی یهودیان مذهبی اقبال بیشتری در سِمَت های ارتش از خود نشان دادند.
    خاخام تسوی یهودا کوک (پدر معنوی جنبشی تندرو) می گوید: “صهیونیزم پاسخی به ندای پروردگار است. باید گفت که صهیونیزم نشأت گرفته از اراده الهی بوده و در قالب جنبش سکولار ظهور و بروز یافته است. اراده خداوند را اجرا می سازند. صهیونیست ها اگر به دنبال اجرای یک پروژه سکولار ملی باشند، ابزاری در دست خداوند خواهند بود و خدا به وسیله آنها آزادی قوم یهود را رقم خواهد زد.”
    – در مقابل وقتی انتفاضه (مثل الاقصی سال۲۰۰۰) شکل می گیرد، نسبت به دولت اسرائیل تردید می کنند!
    انتفاضه ها، “سرزمین اسرائیل” را نشانه گرفته و میخواهند مانع پیشروی آنها یا اخراج آنها از اورشلیم و قدس شوند. از اینرو وقتی مورد اقبال واقع می شوند یهود مذهبی، سرزمین را هم در معرض خطر می بیند.
    – سطح درگیری سازشکاران (خودگردان یا شاهان منطقه) در حد برخی دولت های اسرائیل است؛ که لیکود بهتر است یا حزب کار؟! ولی اصل سرزمین اسرائیل را پذیرفته اند. در این سطح دولتهای آمریکا هم تفاوت قائل اند؛ بایدن هم کنار معترضان خیابانی نتانیاهو، گله مند بود.
    اما نوک فلش طوفان الاقصی، “سرزمین اسرائیل” بود نه نتانیاهو و رقبایش؛ پس تهدیدش بسی بیشتر از ائتلاف سیاسی رقبای سیاسی است.
    مطالبات طرح شده توسط دولت جمهوری اسلامی تا کنون؛ “محاکمه”(نتانیاهو)، “اخراج سفرای اسرائیل از کشورهای اسلامی” و “تحریم کالاهای اسرائیلی” بوده است. اینها کف مطالبات و در حد مواجهه با “دولت اسرائیل” است نه “سرزمین اسرائیل”!
    انتفاضه و مقاومت بُردش، سلب سرزمین اسرائیل بوده نه محاکمه یک جانی یا اخراج موقت یک سفیر که دولت اسرائیل هم خود ممکن است چنین کند.(دقت کنید)
  2. ایران در دوگانه امت گرایی اسلامی_منافع ملی در چارچوب دولت-ملت مدرن:
    – ایران نیز از حیث “انقلاب اسلامی”، “امت گرا” بوده است. امام خمینی از “جمهوری های اسلامی مستقل و متحد” در جهان اسلام می گفت. در فصل اول قانون اساسی -که بمثابه اصولِ اصول است- هم آمد:
    “تنظیم سیاست خارجی کشور براساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان”(بند۱۶اصل۳)
    در اصول بعد(اصل۱۵۰) درباره سپاه پاسداران آمد “برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن پابرجا می ماند”. از همین جا “سپاه قدس” در آمد.
    – اما از حیث “نظام جمهوری اسلامی ایران”، “ملت گرا” و عضوی از اعضای سازمان ملل با قواعد و کنوانسیون های آن است!
    مثلا نمی تواند در امور داخلی کشورها دخالت کند! از اینرو در بحرین، دخالتی نمی کند و در سوریه و عراق پس از دعوت دولتهای قانونی، علیه داعش ورود می کند.
    طیف بندی جمعیتی ایران:
    به حسب برخی پیمایش ها (کامل منتشر نشده) حدود ۲۲٪ از مردم ایران -که عمدتا از طبقه متوسط به بالا و در کلان شهرها زندگی می کنند- گرچه مذهبی هستند لکن “اسلام سیاسی” را قبول ندارند و خواهان ارتباط با آمریکا و به رسمیت شناختن اسرائیل اند! اینها دولت-ملت کنونی ایران را سلب نکرده و جزء براندازان هم نیستند.
    از همین جا، جهاد تبیین و همراهی عمومی و اکثریت قاطع لزوم می یابد.
    دولتهای غربگرا در ایران نیز از انقلابی ها متفاوت اند. در ۴۰سال گذشته رجال سیاسی و اردوگاهی پدید آمده که دولت-ملت و صرفا منافع ملی را بر امت گرایی و انقلابی گری ترجیح می دهد. برخی از این رجال در مجاری تصمیم سازی نظام بوده و هستند. دبیر شورای امنیت وقت در سال۸۳ صراحتا گفت: “یکی از مباحث مهم و زیربنایی در این زمینه همان بحثی است که کم و بیش هنوز در گوشه و کنار فضای ذهن نخبگان ما خلجان می کند و آن اینکه آیا می خواهیم “جمهوری اسلامی ایران” باشیم یا می خواهیم “انقلاب اسلامی” باشیم؟ اگر بناست انقلاب اسلامی باشیم، رسالت بسیار بزرگی بردوش داریم یعنی ما انقلاب اسلامی هستیم و می خواهیم این فرهنگ را در سطح منطقه و جهان اسلام نشر بدهیم و قاعدتاً قدرت و ثروت خودمان را هم در سایه آن می بینیم و بر این مبنا هر مقدار انقلاب اسلامی بسط و گسترش پیدا کند به طور طبیعی بر قدرت و حتی ثروت ما افزوده خواهد شد. اما اگر می خواهیم جمهوری اسلامی ایران باشیم، رسالت اولیه و اولویت ما جمهوری اسلامی ایران است پس باید مسیر دیگری را بپیماییم و با اقتدار ج.ا.ا و تامین قدرت و ثروت است که به استحکام آن خواهیم رسید و هدف محوری ما حفظ این نظام خواهد بود”. (ماهنامه راهبرد ش۳۹)
    در بین این دوگانه است که:
    – مقامات در سخنرانی ها و آرمان خوانی ها بیشتر امت گرا بروز کرده اما در اقدامات و روال تصمیم سازی بیشتر دولت-ملت و منافع ملی را لحاظ می کنند.
    – در آزمایش موشک، رویش مرگ بر اسرائیل نوشته و ماکت دیمونا را هدف فرضی قرار می دهیم اما در دشمنی واقعی اسرائیل با مسلمانان غزه و کشتن بچه ها، تا مرزمان تهدید نشده یا از سوی دولت قانونی آنجا دعوت نشده ایم، صبر می کنیم و یا پنهانی و غیر مستقیم به گروه های مقاومت کمک می کنیم.
    نقطه تعادل در این دوگانه، ابتکاراتی برای جمع بین آندوست. بطور واضح:
    شکستن محاصره غزه و رساندن کمک های ضروری(آب و غذا و دارو) وظیفه انسانی و امتی ماست که هیچ پروتکل بین المللی هم آنرا دخالت در امور دیگر کشورها نمی داند. چون احتمال ممانعت اسرائیل هست، جمهوری اسلامی می تواند امنیت این محموله ها را در دریا و خشکی تا رسیدن به دست مردم غزه تامین کند. کشتی های نظامی اش، کشتی امداد رسانی را اسکورت و تهدید آنرا، تهدید مرزهایش بخواند. به سازمانهای بین المللی اجازه بازرسی کشتی امدادی را بدهد و کمک های کشورهای اسلامی را به دست مردم غزه برساند.
    از این پس در صورت تعرض، حق دفاع از خود دارد و اگر بدون تعرض به مسلمانان غزه برساند پیروزی خود را تثبیت و شکست دادن مردم غزه با گرسنگی و تشنگی را می شکند.
    ۲٫ گروه های مقاومت آسان تر از دولت ج.ا.ا می توانند بهانه مداخله نظامی و کمک به برادران خود را بیابند.
    ۳. خط قرمزی (مثل اشغال زمینی غزه)، می تواند اجماع امت اسلامی شود و کشورها -از جمله ایران اسلامی- و گروه های مقاومت را متعهد بدان کند. اینجور فضای جهانی هم ایران یا حزب الله را شروع کننده جنگ علیه اسرائیل نمی داند.
    پرداختن به ابتکاراتی که فریاد رسی مظلومان را با کمترین هزینه بین المللی تامین کند، باید کار نخبگان سیاست و مورد مطالبه مردم انقلابی باشد.
    امام سجاد(ع) در دعای۸ صحیفه سجادیه فرمود: “اللهم اعوذ بک من… ان نَعضُدَ ظالماً اَو نَخذُلَ ملهوفاً خدایا پناه می برم به تو از اینکه یاریگر ظالمی یا خوار کننده داغدیده و ستمدیده ای باشم.

شهادت میدهم چیزی ز دینداری نمی دانم

سراپا غرق تردیدم، من آیا یک مسلمانم ؟

 

مسلمان نیست هرکس بی خبر باشد ز هم کیشش

حدیثی خوانده ام اینگونه سرگردان و حیرانم

 

دلم از آه مظلومی  نمی سوزد ، نمی لرزد

خدایا تازه فهمیدم، پر از  جهل است ایمانم

 

من آنم که نمی بینم زبیر و طلحه ی خود را

ولی در ادعایم بوذر و عمار و سلمانم

 

گهی هستم ز هرچه انقلابی انقلابی تر

و گاهی فتنه ای می سازم و بعدش پشیمانم

 

نکرده این نماز روبروی کعبه آبادم

نکرده مسجد الاقصی ویران گشته ویرانم

 

شده هر روز این دنیا غروب سرخ عاشورا

ولی من روضه را تنها برای گریه می خوانم

 

رسیده ناله ی هل معین مهدی زهرا

ولی من در هوای ملک ری سر در گریبانم

 

کویرم خشک و بی پایان, اسیر فصل یخبندان

نشد این گریه ها باران , بر این جان بیابانم

 

منم آن شاخه ی زردی که این دوران نامردی

نیاورده کمی دردی به این اعضای انسانم

 

به چشم خویش میبینم به خاک و خون کشیدن را

سحر می سوزم و افطار عبد سفره ی نانم

 

نگاه من نمی بیند  مسلمان فلسطین را

مسلمانم ولی محصور در عنوان ایرانم

 

مکرر امت اسلام واحد را نشان می داد

مکرر سوخت ، من شرمنده ی پیر جمارانم

 

چه زیبا گفت از مرگ یهود و موج بیداری

همان موج خروشانی که من یک قطره از آنم

 

شده عالم پر از فریاد و طغیان کرده استبداد

چرا در این همه غوغا سکوت افتاده در جانم

 

جهان در پیچ تاریخیست, من در پیچ گمراهی

نمی دانم که با حقم و یا در حزب شیطانم

 

 

گهی تند و گهی آهسته ام اما خدا داند

اگر سید علی فرمان دهد مانند طوفانم

 

خدا گفته است حجم با برائت میشود کامل

کمال دین خود را لعن اسرائیل می دانم

 

اگرچه دیر می گویم،  پر از تکبیر می گویم

منم سرباز و امروز است خاک غزه میدانم

 

حسین محسنات

یا حَجّاج!

از حَجّاج، سفاک تر، والی ای در تاریخ اسلام سراغ نداریم.

در زمانی که والی عراق بود، تعدادی از زنان مسلمان تاجر با کشتی و اموالشان دست دزدان قوم “مید” از “دیبل”(بندری در سند) افتادند!…

یکی از آن زنان -از بنی یربوع- از همان کشتی ندا داد: یا حَجّاج!

این دادخواهی به حجاج رسید جواب داد: یا لبیک!

از همین جا عملیاتهایی برای آزاد سازی آنها و بعد فتح سند کلید خورد… (فتوح البلدان ج۳ص۵۳۴)

تاریخ آینده بر مظلومیت امت اسلام خواهد گریست که حَجّاج هایش کودکان و زنان (یمن یا…) را به خون کشیدند اما فریاد حدود یک میلیون زنان و مادرانی که در باریکه ای بنام غزه گروگان اند را هیچ پاسخی ندادند! یا فقط برای مصرف داخلی، ژستی گرفتند و زباناً محکوم کردند!

جنایت در غزه به ضیم و ننگ رسیده است؛ همان که حسین(ع)، به قیمت کشته شدن و پیروز نشدن، عاشورا پذیرفت! (بین السله و الذله)

از اینسو در تمام این ۷۵سال اینقدر افکار عمومی جهان برای مقابله با اسرائیل فراهم نبوده است. فقط تظاهراتهای اروپایی و آمریکایی را ببینید!

بین “مقاومت اسلامی” با “حَجّاج های امت” حتما فرقی هست!

بیانیه و محکوم کردن و صرفا سخن گفتن را سازشکارها هم دارند.

مقاومت یا باید دیگر برای مردم شان از محو اسرائیل و… نگوید یا در این “ننگ اسلامی” و “فرصت جهانی” ، انتقام شایسته را بگیرد.

می دانم که در تدبیر و بالمرصادند و حتما به موقع اقدام خواهند کرد! و به طرح کثیف بایدن بعد از فاجعه بیمارستان تن نمی دهند.

محسن قنبریان ۲۶مهر۱۴۰۲