بایگانی دسته: پیام‌ها و تحلیل‌ها

سکوت غیر قابل جبران!

جملاتی برگزیده از سخنرانی حجت الاسلام قنبریان روز شهادت حضرت زهرا(س):

حضرت بیش از یک خطبه(۴یا۵خطبه) خوانده در یکی همه مردم را خطاب کرده: معاشر الناس(ای همه مردم) المغضیه علی الفعل القبیح الخاسر (بی تفاوت و ساکت در مقابل کار زشت غیر قابل جبران)

گناهان دو جورند. قبیح خاسر آن است که اساس را تهدید میکند. جامعه اسلام را ورشکسته میکند. بعضا قابل جبران نیست.

امام(ره) نهی از منکر در مقابل این انحرافات را بلغ من بلغ واجب میداند. نه شرط تاثیر نه خطر جان و مال و آبرو نمیتواند مانع شود.[۱]

مقلد هر که هستید در جهاد و امر به معروف مقلد خمینی باشید. این فرق او با مثل آیت الله حکیم[در سخنرانی اشتباها شاهرودی گفته شده] است او مردم را اسیر شهوات میدید که تنها می‌گذارند امام می‌فرمود آیت الله مردم الان در تهران دارند برای این راه شهید میشوند[۲]!

قبیح خاسر مثل غصب خلافت که مسیر تاریخ را عوض کرد و هنوز به ریل اصلی برگردانده نشده است.

مثل تبعیض‌های مالی بیت‌المال در عهد خلیفه دوم که مهاجر را بیشتر از انصار داد و بدریون را به بهانه تمجید قرآن[۳] بیشتر داد و زاویه تبعیض شروع شد. عامه مردم هم “مغضیه علی الفعل القبیح الخاسر” ساکت بودند. غنائم اسب و شتر بود حالا سابقه دارهای اسلام وقتی ۱۰۰۰شتر دارند کجا بچرانند تبعیض بعدی و بعدی آمد یکباره زمان عثمان همه چراگاه‌های مدینه مال یک خانواده شد. این فعل قبیح خاسر است. سکوتش رایجش میکند حالا دیگر علی(ع) هم نمیتواند برگرداند! در جلد ۸کافی بیش از ۲۰مورد از این قبیل را میشمارد که نتوانسته به شکل سنت رسول‌الله برگرداند!

قبیح خاسر مثل جعل مفهوم ولایتعهدی در اسلام! این از خود یزید بدتر است. اسلام حکومت موروثی نداشته است. خواص توجیه کردند مردم سکوت کردند حالا دیگر خون حسین(ع) هم نمیتواند محوش کند! این یعنی خاسر. سرمایه را بر باد میدهد.

ما هم در انقلاب فعل قبیح خاسر داشته‌ایم؟

رهبری دوبار استغفار کرده یکی از کنترل بی‌رویه جمعیت و پروژه عقیم‌سازی، یکی هم از عدم تحقق عدالت[۴]

بدنه کارشناسی کشور رسیدند به اینکه تکثیر نسل برای آینده کشور مخاطره دارد، رهبری پذیرفت، چند مخالف بین مجتهدین بود چاره نشد حالا خطر پیری داریم و ده‌ها تابع دیگر! و دیگر تکثیر نسل به آسانی شدنی نیست.

عدالت چرا نشده؟ چرا پیشرفت ثمراتش معلوم شد اما عدالت نه؟! باید معطل بمانیم یا مسیر را اشتباه آمده‌ایم؟!

ریشه در سیاست‌های اصل ۴۴ و نحوه واگذاری‌ها دارد. راه را غلط آمده‌ایم. اصل ۴۴قانون اساسی صنایع بزرگ و مادر معادن بزرگ و بانک و بیمه سدها و شبکه نیرو و مخابرات و… را دولتی میخواند. باز کارشناسان دولت و مجلس و مجمع رسیدن به اینکه اینجور توسعه ناممکن است. سرمایه‌گذار کجا سرمایه‌گذاری کند اینها باید خصوصی شود.

باز قلیلی مخالف بودند اما بقول دبیر مجمع بین بدنه کارشناسی اجماع شد[۵]. گفتند برداشت شورای نگهبان که عوض نمی‌شود، رفراندوم هم برای این اصل آسان نیست پس از اختیارات ولایت مطلقه استفاده کنیم! از ۷۷ تا ۸۱ روی سیاست‌های کلی اصل۴۴ کار کردند (برای خصوصی‌سازی)، رهبری اشکال گرفت و عودت داد. دوباره باز نگری کردند ۸۳ دادند رهبری، ۴بند از ۵بند را پذیرفت یکی را با ۴پرسش اساسی بازگرداند و…

حال بفرض اصل ماجرا درست، چگونه اجرا شد؟! طبقه‌ای یک شبه دارا شدند و جلو افتادند و دیگر ملت به آنها نمیرسند!

جای نمونه جدید همین نمونه‌ای که مستندش در برنامه راز آمد را ببینید!۶۰۰میلیارد ارزانتر بخرد ۶۰۰کارگر را هم بیکار کند! اینها فعل قبیح خاسر است! سکوتش آنجاست که نماینده ولی‌فقیه در آن استان بین حق و باطل بیطرف میماند! مستند را ببینید[۶].

ورود آقا به شخصه در مقابل اجرای ۲۰۳۰ بخاطر قبیح خاسر بودن است بعدش دیر است و غیر قابل جبران.

همه وظیفه دارید اینجور قبیح‌های خاسر را شناخته و بایستید. اگر داریم در مقابل زاویه‌های ابتدایی اشرافیت مذهبی فریاد میکنیم و یاری میطلبیم بخاطر قبیح خاسر بودن آن است، رویه شد دیگر جمع نمی‌شود.

باید مثل فضلای انقلابی ایلام که در مقابل تجملات نماینده ولی‌فقیه ایستادند و به استناد فتوای خود رهبری(حرمت ماشین های قیمتی برای روحانیون و منسوبین) او را زیر سؤال بردند هرجا مشاهده شد ایستاد.

بقول آقای ازغدی باید برای انقلاب هم سوریه رفت و هم زندان!

 صلاح دیدید در نشر مطلب بکوشید

[۱] تحریرالوسیله

[۲] https://www.mashreghnews.ir/amp/283394/

[۳] ۱۰۰/توبه

[۴] دیدار با مردم آذربایجان شرقی۹۶/۱۱/۲۹

[۵] کتاب موج دوم انقلاب/محسن رضایی

[۶]

همیشه پای بی عدالتی در بین است!

حجاب واجب است و هم الزامی یا نه؟! شرط الزام باید “ضمن بیعت” لحاظ شود تا قانونی شود(چنانچه از برخی ادله استظهار میکنند) یا حاکم میتواند با ادله حسبه و غیر آن حتی پیاده رو را هم زنانه-مردانه کند(چنانچه از سیره امیرالمومنین نقل میشود)؟!

پاسخ فقیهانه بدین سؤال ها بماند برای مجالی فراختر که اصلا مساله ما فعلا چیز دیگری است.

ما ایرانی ها دشمن زده ایم!

ما ایرانی ها با ۴دهه توطئه و دشمنی واقعی و نه توهمی بیگانگان عملا دشمن زده شده ایم. مثلا بین همه عناصر تحلیل نقش دشمن پررنگتر است! بین همه قوانین آنچه موارد کار دشمن را میگیرد پرکاربردتر و پرمصرفتر است.

کافیست: آکادمی موسیقی گوگوش و شبکه های ماهواره ای، ساپورت پوشی را ترویج کنند. باربی ۲۰۱۲ ساپورت پوش وارد بازار شود. الشرق الاوسط از ساپورت پوشی دختران تهران به “انقلاب رنگین” تعبیر کند. فرانس ۲۴ از “حمله شلوارهای تنگ به تهران” گزارش دهد و…

زود سؤال از وزیر کشور و کارت زرد به او در مجلس کلید میخورد! دادستان به استناد موادی از قانون مجازات اسلامی(مثل ماده۶۳۸) در مقابل هنجارشکنان ادعای جرم میکند !و…

آزادی یواشکی و چهارشنبه های سفید و… در فضای مجازی راه می افتد چندسال میگذرد تا قرارداد چند میلیون دلاری گردانندگان این پیج ها با آمریکا خبری میشود و دوباره چون پای براندازی دشمن و دلارهای آمریکایی دربین است حساسیت آغاز و آن قصه تکرار میشود! و البته مثل قبل کمی بعد تبش میخوابد!

 زخم های چرکین خودمان

درتمام این دو دهه این گزارشهای رسمی هم در همان حوزه بدحجابی هست:

دولت در ۹۱ برای کاهش محدودیت های ارزی ثبت سفارش ۷۷ قلم کالا را ممنوع کرد که پوشاک هم در این فهرست است درحالیکه آمار گمرک سال۹۲ نشان می دهد این ممنوعیت درباره ساپورت اعمال نشده است!

مرکز پژوهشهای مجلس از رشد ۵۰۰درصدی قاچاق پوشاک گزارش می دهد! وبخشی از این قاچاق عجیب را “قانونی”(!)میخواند یعنی از سوی عناصر ذی نفوذ در نظام تصمیم گیری انجام میشود!

معاون وقت پیشگیری ستاد مبارزه با قاچاق کالا در گفتگو با تجارت فردا درباره گزارش مرکز پژوهشها میگوید: ممکن است معاون وزیر یا مدیر کل گمرک یک استان یا شهرستان تخلف کرده باشد…!

و نمونه های نوبه نودیگر

این زخم های چرکین -که جای جولان مگس هایی مثل ایادی دشمن در آن پیج ها میشود- چون نامش را انقلاب مخملی نمیگذارند -که نمی دانم چه چیزش کم است که نامش براندازی نیست؟!- یا دشمن از آن قاچاقچیان قانونی و دربدنه نظام تقدیر نمیکند موجب حساسیت بالا و پیگیری فوری قرار نمیگیرد. نگه داشته میشود برای مناظره انتخاباتی و زدن رقیب! معمولا هم مشمول مرور زمان میشود!

فکرش را بکن یک دشمن عاقل با این ویژگی ما به مرور میتواند چه کاریکاتوری از ما بسازد؟!

با ایستادنش پشت براندازان  ما را وادار میکند چند هتاک یا کاشف حجاب بازی خورده در خیابان را بگیریم و به قانون مجازات اسلامی بسپاریم اما با مفسدان و قاچاقچیان بزرگ حجاب تسامح کنیم!

شما بگویید: دختر ساپورت پوش مقصر تر است یا قاچاقچی ساپورت در سطح معاون وزیر؟!

تکرار این مواجهه کاریکاتوری چه تصویری از اسلام و انقلاب اسلامی به جوانان خودی و غربی می دهد؟!

ازما نمیپرسند: فقط حجاب الزامی است؟! قاچاق بدحجابی هیچ حکم الزامی ندارد؟!!

بنده هیچ منکر شایع شده ای را سراغ ندارم مگر اینکه از نردبان بی عدالتی بالا رفته است. هیچ معروفی هم اقامه و برپا نشده است الا اینکه در تناسب با سایر احکام الهی بوده و از عدالت جان گرفته است: العدل حیات الاحکام.

محسن قنبریان  ۹۶/۱۱/۱۵

مطلب مرتبط: قاچاقچیان حجاب!

تشکل اسوه در قرآن

چکیده سخنرانی حجت الاسلام قنبریان در اردوی تشکیلاتی بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور – آبعلی/بهمن ۹

ممکن است بپرسی چرا اصحاب کهف؟! ما قرار است اهل مبارزه و مقاومت شویم نه به غار بخزیم!

اما نگاه کن حماسی ترین و عرفانی ترین تشکل تاریخ -یعنی سیدالشهداء و یارانش- آیات اصحاب کهف را بر نیزه خواند.

اصحاب کهف یک تشکل اسوه در قرآن است که ۷رکن دارد:

  1. اعضاء اصلی اهل فتوت و جوانمردند:
    “اذ اوی الفتیه الی الکهف”.
    “انهم فتیه امنوا بربهم”.
    جوانمردانی که ایمان آوردند.
    جوانمردی مهم است قبل از ایمان. اگر کسی نداشت و با ایمان هم کسب نکرد مومن معامله گر و غیرقابل اعتمادی است. پیامبر قبل از بعثت اهل حلف الفضول و یاری ستمدیدگان شد. این روحیه بسیار مهم است.
    هسته اول تشکل را با اهل فتوت ببندید تا از پشت خنجر نخورید. فروخته نشوید و… تشکلهای اسلامی تاریخ را نگاه کنید بودن و نبودن این عنصر چقدر مهم است.
  2. مأوی داشتن:
    “اذ اوی…”
    اهل تشکل باید حتما ساعتی در روز خلوت با خدا داشته باشند. بدون پناه به حصن حصین اهلبیت کارها بی کیفیت است. آدمها مقاومت را از دست می دهند.
    از مالک اشتر گرفتارتر نیستی حضرت امیر فرمود بهترین وقتت را برای خود و خدا بگذار…
  3. تهیأ و مقدمه سازی برای رشد:
    “هیئ لنا من امرنا رشدا”
    حضرت امیر(ع)فرمود بهترین تهیه برای رشد فکر است. “لارشد کالفکر”
    تشکل باید زمینه فکر آزاد و مباحثه دائمی را فراهم کند تا افراد با فهم و بصیرت اقدامات را همراهی کنند.
    با فکر واستدلال جذب کنید نه “احساساتی کردن”. فرمود : نظام الدین حسن الیقین.
    اجازه اشکال به مبادی و چالش در مبانی بدهید. قبل از اقدام و عملیات بحثها را پاس دارید. با فکر و مطالعه غالب باشید نه غلبه و قدرت.
  4. ارتباط قلبی اعضاء با قیام برای خدا:
    “ربطنا علی قلوبهم اذ قاموا”.
    جوانمردانی که اهل فکر و مباحثه و هم خلوت با خدا باشند وقتی برای آنچه یافته اند برای خدا قیام کنند قلوبشان بهم پیوند میخورد.
    نکته ظریف اینجاست میفرماید در وقت قیام این ربط قلبی پدید می آید.
    منتظرذنباشد قلبها یکی شود بعد اقدام، نه، اقدام برای خدا قلبها را یکی میکند…
    حضرت امیر فرمود: اقرب القرب مودات القلوب: نزدیکترین خویشاوندی دوستی های قلبی است. فرمود : جانها وقتی متناسب هم شود ائتلاف میگیرد.
  5. اعتزال و کناره گیری از اهل دنیا:
    “اذا اعتزلتموهم”.
    این انزوا نیست کناره گیری از امور نیست کناره گیری از اهل دنیاست. حضرت امیر فرمود: در کناره گیری از فرزندان دنیا همه مصلحتهاست.
    حتی اگر در مسیر حرکت گروه کسان یا گروههایی که دنبال متاع دنیا در حرکتند تا مقداری از حرکت هستند اما حرکت با سقف آنها بسته نشود….
  6. تهیأ رفق و مدارا:
    “یهیئ لکم من امرکم مرفقا”
    آن شرایط سخت برای هسته تشکل نه یعنی تکفیر غیر و سختی و درشتی کردن بادیگران. جذب حداکثری باید باشد با “مدارای فعال”. تلورانس و تساهل، رفق نیست شتردیدی ندیدی است. رفق ، مداری فعال است حوصله کردن در بحث و روشن کردن اذهان از سوی دیگری مهربانی کردن و مردم داری تا گاردها باز و ذهنیتها برطرف شود و همراه شوند.
    -مردم داری و مهربانی با احساسی کردن فرق دارد. برخی جای سؤال و بحث با قصه و احساسات میخواهند جذب کنند این غلط است اما عده ای هم هستند ایراد نظری ندارند گاردی دارند، تلقی درستی از شما ندارد، مهربانی و مدارا گارد اینها را باز میکند.
  7. تلطف و نرمی کردن:
    “ولیتلطف”
    با او که تا آخر نمی آید هم نرم خو باشید…

کاش دانشجوی شریف بودم!

 

دیشب وقتی اخبار مربوط به پرسش و پاسخ‌های صریح دانشجویان با سخنگوی قوه قضائیه را مرور می‌کردم برای اولین بار در عمرم آرزو کردم ایکاش دانشجوی دانشگاه شریف بودم!

این حس را حتی در اوج مجاهدت‌های علمی هسته‌ای و شهادت دانشمندان آن پیدا نکرده بودم. شاید بخاطر اینکه در خود استعدادی برای فیزیک هسته‌ای ندیده‌ام اما خالی از دغدغه عدالت و مطالبه‌گری آرمان‌های انقلاب و حفاظت از ارزش‌هایی که این همه خون برایش ریخته شد نمی‌شوم.

 

البته کاش در کنار سؤالات صریح و انتقادات مشهور به قوه قضائیه -که آنجا طرح شد- کف و سوت نبود تا سخنگو هم مجبور نشود شأنش را بکاهد و سوت بلبلی‌اش را رو کند! یا بهانه‌ای برای بسته شدن این حضورهای حداقلی شود.

دانشجویان باید مسیر را طوری طی کنند که زمینه آمدن رؤسای قوا و حتی فرماندهان نظامی‌در دانشگاه برای پاسخگویی فراهم شود. یعنی چیزی که رهبر انقلاب ۵سال پیش خواسته اما برآورده نشده است آنجا که فرمود:

“از مطالب دیگری که گفته شد مسأله حضور مسئولان در دانشگاه است. این اشکال کاملا وارد است. من عقیده‌ام این است که مسئولین باید در دانشگاه‌ها شرکت کنند. رؤسای سه قوه، مسئولین میانی، رئیس صدا و سیما، مسئولین سپاه و نیروهای مسلح اینها بروند با دانشجوها جلسه بگذارند و حرف‌های گفتنی دانشجوها را بشنوند[۱]

 

اما باید چیزی هم جای کف و سوت یا هو کردن برای مخاطبین -که نمونه کوچکی از هیأت منصفه جامعه‌اند- بماند. نمی‌دانم برای نمونه آخرش به مسئول حاضر، “نمره اقناع” دهند و معدلش همانجا قرائت شود یا هر راه دیگر اما نقد و انتقاد را از ادب و اخلاق جدا نکنند.

 

دیشب می‌گفتم اگر آنجا بودم از این فرصت نادر استفاده و چیزهای دیگر پیرامون قوه قضاییه و رئیس آن هم می‌پرسیدم که اهمیتش از شایعات درباره دختر ایشان کمتر نیست. ساختمان‌های متعلق به ایشان در قم و شایعات مربوط به مزرعه و دامداری‌ها و اشکالات آن و… -که اقلا گروهی الان به هر انگیزه در بست‌ها و پست‌هایشان طرح می‌کنند- جای موشکافی دارد.

 

دیشب آرزو کردم کاش این مطالبات صریح و بی‌پرده با ایشان و مسئول قوه و قوای دیگر در فیضیه و معصومیه قم یا حتی مصلاهای نماز جمعه جدی و بدون سانسور انجام می‌شد. چرا نهادهای انقلابی خود پیگیر آرمان‌های انقلاب‌شان نباشند تا آمدنیوز و رسانه‌های معاند یا افراد خاص یا مشکوک به بهانه پیگیری آن دنبال گرفتن ماهی خود باشند.

 

به نظرم همه‌اش تقصیر بدخواهان و شایعه سازان نیست، “خوب خواهان” نظام در نماز جمعه‌ها و حوزه‌ها و هیأت‌ها و تشکل‌ها و… هم جدی و فراگیر مطالبه نکرده و بعضا رسوب “السؤال بدعه” دارند یا از آن استفاده ابزاری کرده‌اند!

دم انتخابات یاد زندگی اشرافی برخی افتادن و حتی بعدش با او “ساختن”(!) چاره نیست. فقط خانه آخوندی و روحانی آنچنانی نیست خانه برخی “آقایان” به ظاهر اینطرفی هم چیزی از آنها کم ندارد!

خلاصه “سیاست برای عدالت” است نه “عدالت برای سیاست”!

به امید آنروز.

 

 محسن قنبریان
 
۹۶/۹/۲۱



[۱] ۹۱/۵/۱۶دیدار دانشجویی

یک تجربه(۳) : تریبون آزاد یک ستاد

 یادم نمیرود شبی که جوانی پشت تریبون آمد و ضمن انتقادات حتی تعرضی به شهدا کرد! برخی مسن ترهای عرصه دفاع مقدس نیم خیز شدند اما با مهربانی به ایشان تذکری داده شد .

فردا شب آمد متنی از رو خواند همان انتقادات را داشت اما از توهین خالی بود و از شهدا و خانواده شهدا عذر خواست از سوی برگزار کنندگان هدیه ای به او داده شد و صحنه دیدنی ای شد.

چند ماه بعد منتقد تندگویی که پشت تریبون نمی آمد و معمولا بعد از پایان تریبون شخصی می آمد و بحث میکرد سراغ همان جوان رفته بود.

آن منتقد در جواب بنده که میگفتم چرا در تریبون نمیگویی؟ میگفت : میترسم!

حالا آن جوان سوژه ای شده بود برایش .

خود چند ماه بعد گفت سراغش رفتم ببینم واقعا متعرضش نشده اند ، دیدم گفت : اصلا!

 شکی نیست آزادی یکی از آرمانهای انقلاب و انتقاد یکی از حقوق مردم است امام خمینی ” تخطئه کردن مسئولین را یک هدیه الهی ” میخواند. چرا که باعث بهبود و تعالی است.

قبول کنیم تا این آرمان هنوز فاصله داریم .

گاه برنامه های چالش با یک مسئول و پرسش آزاد باید تا شورای تأمین یک شهر برود.

از آن سو این تنگ نظری های آدم های صرفا سیاسی و اجرایی و کمتر فکری و فرهنگی موجب شده ذهنیتی برای جوانان شایع شود که حق هیچ انتقادی نیست و بگیر و ببند است.

هرچه جامعه از شهید مطهری ها و بهشتی ها خالی تر شود جمع یاران انقلاب هم از آزادی نقد و تفکر بیشتر میترسند و ترجیح میدهند برنامه های کلیشه ای و تکراری خود را ولو با همان آدمهای تکراری تکرار کنند ، نکند با انتقادی نظام تضعیف شود!

 تجربه تریبون آزاد در ایام انتخابات ۹۲ کنار ستاد جلیلی از سوی بچه های حزب اللهی تجربه زیبایی بود.

شعار آزادی این بار نه در ستاد اصلاح طلبان که در ستاد اصولگرایان فریاد میشد. بین جمعیت می گشتیم و مخالف تر را می آوردیم پشت تریبون .

آزادی ، خانه زاد انقلاب اسلامی برای ایران معاصر بوده است و سزاوارتر از همه به اعطایش خود نیروهای مذهبی و انقلابی اند.

اگر بسته و امنیتی نیاندیشند و از یک پرسش نهراسند و کتابخوانها و اهل تحقیق خود را بیفزایند آنوقت از هر برنامه تبلیغی ، برای انقلاب رساتر است.

کسانی که آن شبها شاهد آن جمعیت و آن سعه صدر بودند ،اثرش را دیدند.

منتقدی با رگ گردن باد کرده که وقتی پشت تریبون می آمد اول سلام میکرد بعد مؤدبانه و منطقی حرف میزد و منتظر جواب میشد.

باور کنیم بسیاری از داد و بیدادها و حتی توهینها را آزادی نقد ، مؤدب و منطقی میکند.

میدانم برای برخی کمی جلوتر از اسلام و انقلاب رفته باید شاهدی موجه بیاورم.

توصیه میکنم دیدار حضرت آقا با دانشجویان را در ۹۱/۵/۱۶ حتما ببینند.

چند جمله ی آن:

“من عقیده ام این است که مسئولین باید در دانشگاهها شرکت کنند . رؤسای سه قوه، مسئولین میانی، رئیس صدا وسیما، مسئولین سپاه و نیروهای مسلح  اینها بروند با دانشجوها جلسه بگذارند و حرفهای گفتنی دانشجوها را بشنوند…”

در قبال احضار برخی منتقدین مسئولین به دادگاه :

” من هم عقیده ام همین است که در قبال اظهار نظر احیانا قدری تند یک جوان دانشجو خیلی نباید حساسیت وجود داشته باشد…”

و درباره حد انتقاد:

” یکی از دوستان دانشجوی عزیز گفتند که به ما میگویند : پازل دشمن را تکمیل نکنید! – این از حرفهایی است که بنده زیاد تکرار میکنم : پازل دشمن را نباید تکمیل کرد- ایشان میگویند خب پس انتقاد چه میشود ؟ انتقاد هم نکنیم؟! من اعتقاد ندارم که نباید انتقاد کرد…اصرار دارم بر این که جریان دانشجویی و جنبش دانشجویی موضع انتقادی خودش را حتما حفظ کند به هیچ وجه توصیه ما این نیست که شما انتقاد نکنید .خب چکار کنیم که این انتقاد تکمیل کننده پازل دشمن نباشد ؟ روی این مسأله فکر کنید .نه این که بگوییم تکمیل پازل دشمن که یک امر منفی است با لزوم انتقاد که یک امر مثبت است منافات دارد. نه؛ خب خود شما هم گفتید من انتقاد کردم ،در همه دنیا نقل هم شد اما هیچکس در دنیا ادعا نخواهد کرد که فلانی علیه نظام اسلامی یا فرض کنید که علیه تشکیلات اجرایی یا تقنینی کشور دارد اقدام میکند .خب شما هم همین جور انتقاد کنید”.

وقتی شبهای تبلیغات انتخابات ۹۲ دیدم طلاب و دانشجویانی در ستاد جای رجز خوانی ورشعار یا کارهای پست تر ، تریبون آزاد گذاشته و مخالف را برخود ترجیح داده و سپس به تدارک جواب منطقی اند امیدوار شدم که مطهری و بهشتی هایی در راه است و انقلاب اسلامی جاری است…

محسن قنبریان  ۹۵/۱۲/۲۳

گزارشی کوتاه از آن شبها را در کلیپ زیر ببینید

 

یک تجربه(۲): جشنواره عدالت و دیانت

 نهادهای اجتماعی میتوانند مکمل نهادهای سیاسی(حاکمیتی) بوده در پیشرفت مادی و معنوی شهرها اثر کنند.

اما متاسفانه شأن این نهادها (حوزه علمیه، مساجد و هیأتها، تشکلهای دانشجویی، رسانه های مستقل و…)  آنگونه که باید از سوی خودشان ارج گذاشته نمی شود!

کأنه هرکس برای اصلاح و بهبود امور شهرش فقط باید کاندید شود یا منصوب در اداره و پستی شود تا احیانا کاری کند وگرنه فقط غر بزند که چرا کسی کاری نمیکند؟!

در حالیکه در جایگاه نهادهای اجتماعی و مدنی میتوان نقش آفرینی بسیار والایی در اینباره داشت.

یک تجربه در سال ۸۷

گروهی از طلاب و دانشجویان بهبهان برای تحقق عملی شعار عدالت ابتکاری بنام “جشنواره عدالت و دیانت” آفریدند.

با رفتن به همه نقاط محروم شهر و روستا قریب ۱۵۰ ساعت بازدید از نزدیک و ۳۰ ساعت کار تحلیلی انجام دادند و همه را مستند و مصور با مسئولین شهرستان در میان نهادند و از آنها مطالبه کردند.

روستاهایی که در هفته فقط دو روز آب داشتند، تانکر آبی که قدمتش از انقلاب اسلامی بیشتر بود زنگ زده و پر از فضولات پرندگان و لجن گرفته که مردم بسیاری از آن روستا را عارضه ای پوستی داده بود!

انجام نشدن طرح هادی در روستای ۳۰۰۰ نفری، آسیبهای بهداشتی حاصل از تلمبار فضولات ، مدارسی با قدمت ۵۰ سال به بالا و کمبودهای فضای آموزشی که موجب پیاده روی ۲ ساعته دانش آموزان میشد و… اینها وقتی مصور میشد بیننده (مسئول یا کارشناس) را متأثر میکرد.

جلساتی که با فرماندار وقت (آقای حسن حائری) و واحد عمران و برنامه ریزی و مسئولان مربوطه نهادند موجب شد گزارشات این تیم طلبه-دانشجو تبدیل به مصوبه و ابلاغ شود و در بودجه آن سال دیده شود.

برخی از آن محرومیتها رفع شد واز انجام وظیفه مسئولان هم تشکر شد.

گرچه حال و هوای آن سالها، عدالت خواهی بود و شعار دولت هم همین بود لذا از نشان دادن نقاط تبعیض آمیز و فقر و محرومیت استقبال میشد اما بعید است هیچ دولتی از اینگونه فعالیتهای آرام و بی تنش اما دلسوزانه استقبال نکند.

بشرط اینکه تحقیقات ،همه جانبه و دقیق و همراه با راهکار عملی باشد چیزی که در “جشنواره عدالت و دیانت” وجود داشت.

گردآوری های عینی، ۳۰ ساعت با متخصصین تحلیل و بررسی میشد تا بهترین راه حل و مقرون به صرفه ترین روش برایش پیدا شود.

گرچه نامش ” جشنواره” بود اول قرار بود جشنی هم برگزار و گزارش عملکرد به مردم داده شده سالانه تعقیب شود اما بخاطر صرفه جویی ، کلیشه ای شدن این گزارشات برای مردم و برخی عوامل دیگر جشن عمومی آن برگزار نشد.

متأسفانه حوادث تلخ سال ۸۸ و مشکلات و حواشی طولانی مترتب برآن و هم برخی علل دیگر تعقیب آن ابتکار در سال بعد توسط آن تیم را با مشکل مواجه کرد ؛ اما تجربه ای بود قابل تکرار به شرط همت ها و هم افزایی ها…

محسن قنبریان  ۹۵/۱۰/۲۸

طلبه تراز انقلاب از حیث اخلاق

 

 حصه‌های تکلیف!

 

 انسان – مسلمان – طلبه – روحانی عهد حکومت دینی

هرچه از اولی به آخری میروی تشخص هایی می یابی که “تکالیف و مشقت های” بیشتری برتو بار میکند نه “بهره ها و مزایای بیشتر”.

مثلا توسعه منزل یک طلبه از یک مومن معمولی سخت گیرانه تر است. روحانی معاصر با روحانی ۵۰ سال پیش نجف از حیث اقبال به دنیا باید متفاوت باشد و از آنها هم برخود سخت تر بگیرد! چون در عهد حکومت دینی است و حاکمیت منتسب به صنف اوست. او از ائمه مسلمین است و باید به زی آنها در آید. سرّ تفاوت سیره ائمه در زمان حاکمیت و زمان شهروند معمولی بودن همین است .

اگر منزلت فقیه ، منزلت انبیاء بنی اسرائیل است(حدیث امام رضا) تکالیف و زحماتش هم باید با آنها سنجش شود نه از عنوان و امتیاز انبیاء استفاده اما از وظایف و تکالیف و سختی های آنها شانه خالی کرد. لذا برای اصل رسالت طلبگی و تبلیغ دین، همان شرط بعثت هست که “فشرط علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه: خداوند با انبیاء شرط کرد در تمام درجات دنیای پست زاهد و بی رغبت باشند”.

وقتی این رسالت افزون و منتسب به اجرای دین (حکومت) میشود بار سنگین تر میشود چنانچه امیرالمومنین از نزدیکان خواست:

“فأعینونی بورع و اجتهاد: مرا با سخت کوشی و شدت پرهیز یاری کنید”

 

فرمول۱: عدم زهد ما = زهد مردم از دین!

امام علی(ع) فرمود: “جز این نیست که مردم را در طلب علم دین بی رغبت کرد، مشاهدات زیاد آنها از کم بودن عاملین به علم دین”( غرر الحکم)

 خودشان مردم را از مثل بنده باز داشته اند!

امام صادق(ع) از عیسی بن مریم نقل میکند که به اصحابش فرمود: وای برشما از علماء سوء! کسانی که اجرت را میگیرند اما کارکرد لازم را انجام نمیدهند”( بحار ج۲ ص۱۰۹)

فقط رسانه های بیگانه وتهاجم فرهنگی مقصر نیست عمل ما هم اثر داشته است.

امام سجاد( ع) چنین مبلغینی را “روباه امت” خواند.

 

 فرمول ۲: چرا گاهی طلبه از آخوند نورانی‌تر است؟!

پیامبر فرمود: “هرکه در علم رشد کند اما زهد و بی رغبتی اش از دنیا افزون نشود ، جز دوری اش از خدا زیاد نمیشود”( بحار ج۲ ص۳۷).

روحانی عصر انقلاب اسلامی بودن کلفت و سختی و تنگی ای دارد بی تعارف برخی از ماها باید از این لباس در آییم و برخی اقلا در کشوری غیر از حکومت اسلامی آخوند شویم!

 

(چکیده‌ای از درس اخلاق/ حوزه علمیه/ دهه فجر ۹۵)

یک تجربه: اردوی درد!

چند فرمول:

  1. نسبت مستقیم “هم” و “هموم”!
    به فرمایش امیر المومنین: بقدرالهمم تکون الهموم: همتها و دردمندی ها به اندازه همند (غررالحکم)
  2. نسبت مستقیم “همت” و “اهتمام”!
    از سوی دیگر همت افزون موجب اهتمام وکوشش افزون است
    (من کبرت همته کبر اهتمامه).
  3. نسبت مستقیم “همت” و “فضیلت”!
    همت اندک مبطل فضایل آدمی است
    (من صغرت همته بطلت فضیلته).

لذاست که استاد مطهری در کتاب انسان کامل ،معیار انسانیت را دردمندی می شمارد.

گر تو هستی اهل عشق و مرد راه

دردخواه و دردخواه و دردخواه (عطار)

لزوم دردمندی طلاب و بچه حزب اللهی ها

گرچه دردمندی معیار انسانیت است اما آنها که میخواهند معلم انسانها باشند (روحانیت) این دردمندی برایشان ضروری تر است.

برای آنهاکه از نظام اسلامی -که باید دنبال قسط باشد- بیشتر دم میزنند (حزب اللهی ها) این دردمندی ضروری تر است.

بدون این دردمندی:

  1. خود این جلوداران عدالت و قسط ممکن است اهل تجمل و رفاه شده ، مستضعفان را فراموش کنند. مدرسه و موسسه متجمل بنشینند و نقاط دوردست و محروم را رها کنند.حتی از فقر و فقیر استفاده ابزاری برای بالا رفتن خود و پایین آوردن رقیب کنند!
  2. “فقط ” جدلهای سیاسی کنند که فقرها و گورخوابی ها و حاشیه نشینی ها و زنجانی ها و مه آفریدها و…تقصیر کیست؟! سببها رابگیرید!

البته معلوم شدن اینها هم لازم است که مثلا زنجانی دستپخت احمدی نژاد است یا پلوی ستاد روحانی؟! یاهردو ؟ یاهیچکدام؟! اما این وسط گور خواب و توالت خواب بدبخت است که مثل سنگ بین این و آن پرت میشود!

قبلا مسئولین اقلا سال آخر التفاتی به محرومان و پایین شهری ها میکردند یکی دو اتوبوس برایشان در خط واحد اضافه میکردند چند کوچه آسفالت میکردند و…

اما اخیرا از روضه آنها برای مظلوم جازدن خود و ظالم خواندن رقیب بهره میبرند بدونی که نانی برای این بی نوایان شود!

یک تجربه:

یکی دوسال پیش حوزه علمیه ای (امامزاده فضل بهبهان) برای طلاب تازه ورودش اردوئی تعریف کرد بنام: “اردوی درد”!

در کنار برخی از مطالب نظری (مثل آنچه در صدر کلام گذشت) و توجه دادن به دردهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی موجود جامعه، اردوی چند ساعته ای برای پایان هفته ها تعریف کردند که از نزدیک این دردها را ببینند مثل طلبه ی زیر نور ماه شوند.

کپر خوابی ها وبیغوله نشینی ها را یک کلاس با استادش از نزدیک بازدید میکرد و البته دست خالی هم نمیرفتند.

بیش از آن فقیر این طلاب نیازمند این دیدار بودند تا روحانیت فردا دردمند بماند و فراموش نکند چه رسالتی بردوش دارد که “درباره ی گرسنگی مظلومان و سیری ظالمان ساکت نباشد”

یادم می آمد درباره آقای محمد رضا حکیمی -که فارغ از ارزیابی نظراتش کسی است که بیشتر از همه چیز از عدالت و مبارزه بافقر نوشته بود- در ابتدای طلبگی مدتی رفته و کنار این مستضعفان زیسته و اثرش تا این کهولت در او باقی مانده است.

آن اردوهای درد موجب شد برخی از آن طلاب جوان روزهای آخر هفته را بجای سرگرمی های مناسب سن، با گروهی جهادی(مهدی یاوران) سراغ محرومان روند و برای رفع مشکلات عمرانی آنها کار کنند.

شنیدم این تجربه در برخی مساجد و بین برخی گروههای دانش آموزی تکرار شد و اثراتی مثل” قناعت”، “مناعت”، “جدیت و فعالیت” برای آن دانش آموزان در پی داشت…

تجربه خوبی بود . بشرط استمرار اثرات فوق العاده ای دارد. شما هم میتوانید ایجادش کنید و اثرات تربیتی اش راببینید. هر مسجدی باید کانونی از دردمندی برای دردهای معیشتی و غیر معیشتی پیرامونش باشد بدون آن، گیردادن های سیاسی صرفا نق زدن و مچ گیری باندی جلوه کرده مردم را بیشتر مأیوس میکند.

محسن قنبریان  ۹۵/۱۰/۱۳

باب الحوائج کودک افغان!

ماجرای مرتضی احمدی کودک شش ساله افغان که عاقبت این روزها (۲۳/آذر/۹۵) به آرزویش رسید را حتما شنیده و دیده اید.

مرتضی کودک فقیر و بدبخت افغانی عاشق سوپر استار فوتبال جهان “مسی” می شود.

از پلاستیک راه راه پیراهن شماره ۱۰ آرژانتین برای خود می سازد.

بقیه اش با شبکه مجازی و آدمهای بی دردی که این را سوژه ای جهانی کنند.

رسانه های بزرگ دنیای ثروت و قدرت هم که عطش غول سازی از ستاره های غرب جای ستاره های هدایت دارند از این کودک فقیر دریغ نمیکنند.

آژانس خبری فرانسه و الجزیره  وبی بی سی و سی ان ان و…همه وارد میشوند!

یعنی همانها که کمتر یا اصلا به فقر و غارت افغانستان و بمباران های مکرر هزاران از این کودکان بدبخت توسط ناتو و آمریکا نمی پردازند اینبار سنگ تمام میگذارند(سال ۹۴)!

جالب اینکه “مسی” از ۲۰۱۰سفیر صلح یونیسف و مامور حمایت از حقوق کودکان هم شده تا برمحبوبیتش در قلبهای بندگان بیفزاید. همین عنوان وظیفه ذاتی برای او درست میکند که نه بعنوان یک ستاره فوتبال بلکه بعنوان سفیر صلح به جنگ و فقر افغانستان توسط سلطه جویان حساس باشد!

اما اوترجیح میدهد “دیوار ندبه” در اسرائیل را زیارت و کمک ۱۰۰۰۰۰۰یوروئی به رژیم “کودک کش” اسرائیل بکند و البته باز “سفیر صلح و حامی حقوق کودکان”بماند!

این سوژه ی ژورنال و تفننی از کودک فقیر افغان و عشق سوزانش به ستاره غرب البته میتواند او را بزرگتر و در نیمه شرقی محبوبتر کند پس ولو با تعلل طولانی عاقبت در دستور کار قرار میگیرد.

اما همین یک کودک نه همه کودکان افغان !

و صدقه ای اندازه کاسه او نه توان مسی!

صدقه ای که باز سودش به جیب مسی برود: یک لباس با امضای مسی و یک توپ!

حتی تلاش فدراسیون فوتبال افغانستان برای تدارک یک دیدار با سوپر استار برای این کودک خاطر خواه بی محل گذاشته میشود!

چنانچه رسم بیچارگان است “مسی فقیر افغانستان” هم با اضافه شدن نامش به ثروتمند ترین فوتبالیست جهان بعنوان عاشق پاپتی مسی سرش شلوغ میشود و معروف میشود!

حال گرسنگان و بدبختهای اطرافش برای دیدن خاطرخواه کوچک امضاء شده مسی باید صف بکشند وحتی نوبت بگیرند !

این هم توهمات و رویاهائی است که فقط در بیچارگان عالم پیدامیشود.

هنوز آرزوی یک دیدار واقعی در ذهن فقیر تر از شکم این کودک مانده تا اینکه سال بعد(آذر۹۵) تیم مسی به قطر می آید و فرصت دیدار مهیا میشود و کودک فقیر حاجت روا میشود!

حکایت غریبی است!

نمی دانم وقتی خبر و ویدئوی مرتضی را با مسی در استادیوم دیدی خندیدی یا گریستی؟!

بدتر از فقر مادی ما فقر فرهنگی ماست ! اینکه کودک افغانی در فقر وفلاکت آرزوی سوپر استار شدن به سبک غربی دارد گریه و آهش از بمبهای خوشه ای که همان غرب وحشی برسرشان میریزد سوزناکتر است.

چون همین هوس، مشت گره کرده شان علیه ظلم خانمان سوزشان را باز میکند.

باور نمیکنی اردوگاه فلسطینی های آواره در اردن را یادت می آورم ایام فیلم موهن علیه پیامبر رحمت ومهربانی .

همه جهان اسلام از جمله مرد وزن و کودک و جوان همین اردوگاه مشت گره علیه آمریکا و غرب داشتند تا سوپر استاری که او هم سفیر صلح بود و البته از هالیوود(خانم جولی) به این اردوگاه آمد مشتها باز شد آن هوس بچه فقیرها اثر کرد همه دورش جمع شدند و از اوامضاء گرفته با ملکه سینما عکس گرفتند تا سندی برای رویاها وخیالات شبانه شان باشد!

و من متحیر ماندم آتش زدن یک پارچه بنام آمریکا مهمتر است یا دوری از نمادهای زنده ومتحرک سبک زندگی آمریکائی؟!

و ندیدن سربازهای تحقق نظم نوین آمریکائی که نه در کسوت رنجرها که با جلوه های سینمائی و فوتبالی می آیند.

امام باقر(ع) فرمود:”ایاکم والولائج فان کل ولیجه دوننا فهی طاغوت”: برحذر باشید از ولیجه ها که هر ولیجه ای غیر از ما (از شعب) طاغوت است. “ولیجه” چیزی است که آرام آرام به قلب ما داخل وموجب انس ما با آن میشود از اظهر مصادیق امروزینش همین سوپر استارهای موسیقی و سینما و ورزشند.

طاغوتند چون هر گل زنی سوپر استار نمیشود هر نوجوان خوش صدائی “جاستین بیبر” نمیشود هر دختر زیبا اما محجوبی “جولی” نمیشود وقتی در خدمت فرهنگ و سبک زندگی آمریکائی در آمد آنوقت طاغوت بزرگ همه توانش را خرج میکند تا او را ولیجه ی قلبها کند وبا آنها قلبها راتصرف کند.

اینها سربازان خوشگل نظم نوین آمریکائی میشوند.

محسن قنبریان  ۹۵/۹/۲۳

منطق جداسازی سالنهای مردانه و زنانه!

یک تشابه:

ظاهرا اصل تفکیک مکانهایی برای زن و مرد در عرف عقلایی دنیا شناخته شده است.

در ایران: مدارس، تالارهای عروسی، میادین ورزشی، پارک بانوان، تاکسی بانوان، زندان، برخی دانشگاههای تک جنسیتی و… را شاهدیم.

در غرب: زندانها، فضاهای سربازی، مسابقات ورزشی و مدارس و دانشگاههای تک جنسیتی را شاهدیم.

مثلا مدارس تک جنسیتی در آمریکا (دخترانه) ظرف ۱۰ سال اخیر ۲۵ برابر شده است!

(ترجمان علوم انسانی/ گفتگو با جولیت ویلیامز استاد مطالعات جنسیت ومعاون بخش علوم اجتماعی دانشگاه یو سی ان ای).

تفاوت پنداری!

برخی احتمالا تفاوت را به “اجباری” و “آزادانه” بودن ببینند که در ایران ، اجباری است و این بد است! اما در غرب هم “مختلط” هست و هم “جداگانه” لذا شهروند مختار به انتخاب آزادانه است و این خوب است!

اما این تفاوت پنداری و غیر محققانه است در غرب هم تفکیک سه نوع است:

  1. اجباری: مثل تفکیک جنسیتی دستشویی ها، زندانها، برخی فضاهای نظامی و…
  2. قانونی: مثل حق قانونی تفتیش شدن توسط همجنس در گیتهای بازرسی، یا حق قانونی درمان با کادر پزشکی و پرستاری همجنس، یا حق ساعت اختصاصی زنان برای برخی مکانها مثل پیست اسکی و…
  3. داوطلبانه: مثل تاکسی ویژه بانوان و…

از این روممکن است بین مصادیق الزامی و قانونی در ایران و غرب فرق باشد اما در بودنش فرقی نیست.

تفاوت واقعی

ظاهرا تفاوت واقعی در “منطق” اسلام و غرب است و البته موارد و مصادیق.

در منطق غرب مثلا مسابقات ورزشی جداگانه ی زنان (الزامی) و مدارس تک جنسیتی (قانونی) بخاطر رعایت شئون اخلاقی و عفاف و کرامت زن و… نیست،

 بخاطر” قبول تفاوتهای بدنی یا ذهنی زن ومرد” است.

برای نمونه استدلال برخی موافقین مدارس تک جنسیتی مبتنی بر “عدالت جنسیتی” است. مدعی اند عصب شناسی، تفاوت یادگیری دختران و پسران را ثابت میکند لذا کلاس واحد بی عدالتی جنسیتی به دختران است

(ر. ک: مصاحبه باجولیت ویلیامز).

همینطور تفاوت بدنی در ورزش علت جداسازی جنسیتی مسابقات است نه عفت و دیده نشدن توسط نامحرم و…

منطق اسلامی تفکیک:

  1. عدالت جنسیتی
    چنانچه ورزش اختصاصی زنان از این حیث ضروری است، تالار عروسی جدا هم ضروری و پارک اختصاصی هم نیکو است.
    قرآن زن را «من ینشأ فی الحلیه»: پرورش یافته در زینت(۱۸/ زخرف) معرفی میکند.طبیعت او میل به زینت دارد اگر مکان اختصاصی ای برای این “تجمل و زینت” تعریف نشود و جز خانواده ، او در حجاب تعریف شود نوعی بی عدالتی به زن است.
    بعلاوه که زنان نسبت به آسیب های اخلاقی وآبروئی، آسیب پذیرترند پس همانطور که آسیب پذیرتر بودن او در قوای بدنی اش او را دارای حق ورزش اختصاصی و تفکیکی کرده؛ آسیب پذیرتربودن در قوای جنسی و عاطفی اش نیز چنین حقی برایش ثابت میکند که مکانهای تجمل و شادی و تفریحش جدا باشد و بخاطر اینها عرض و آبرویش در مخاطره نیافتد.
    چه خوب گفت شهید مطهری که: «در قدیم “انسان” بودن زن فراموش شده بود و امروز “زن ” بودن او» (نظام حقوق زن در اسلام).
  2. منطق اختصاصی اسلام:
    کرامت زن وامنیت اخلاقی خانواده وجامعه:
    فلسفه پوشیده داشتن زن از مردان و اختصاص زینت و تجملش به محرمان و همجنسانش این است که: اسلام میخواهد زن در کنار مردان، بعنوان “یک انسان” نظاره شود نه “یک زن با جذابیتهای تأنیث”.
    وقتی او با اختصاصات زنانه اش (نه اشتراکات انسانی اش مثل هوش و کار و…) جلوی مردان حاضر شود به او نگاه و طمع جنسیتی می شود و این خلاف “کرامت انسانی” اوست.
    (ر.ک: مسأله حجاب /استاد مطهری).
    بعلاوه که خانواده و جامعه از این نحوه حضور آسیب می بیند.
    “به هیچ زنی خیانت نشده مگر اینکه زنی با جلوه های زنانه اش حاضر شده است”.

محسن قنبریان ۹۵/۹/۲۱ با تخلیص