بایگانی دسته: پیام‌ها و تحلیل‌ها

جنگ روانی و توطئه فرهنگی مأمونی!

  • استقبال عجیب مردم از امام رضا(ع) در مسیر مدینه تا مرو، بخصوص اجتماع عظیم نیشابور، دستگاه عباسی را لرزاند و به فکر توطئه ای فرهنگی و جنگی روانی انداخت!:
    “ساخت و انتساب اتهامی به امام رضا(ع)؛ آنقدر ظریف که در مردم جا بگیرد، و آنقدر شنیع که بشود امام را بخاطرش مجرم کرد!”
  • ساختند و گرفت! و امام را در سرخس به همان اتهام مدتی زندانی کردند!
    ملاقات کوتاه اباصلت با امام توطئه را برایمان پرده برداری می کند. به امام می گوید:
    -: یابن رسول الله مردم از شما سخنانی حکایت می کنند!
    – : چه می گویند؟!
    -: می گویند: شما فرموده اید: مردم بندگان ما هستند!
  • تأویل بردن “ارادت مردم” به “بردگی”! + و “نقل کرامات حضرت” در این سفر به “اظهار ربوبیت”! + چاشنی کردن و بزرگ نمایی چند سوژه غالی = تکمیل پروژه مامون و ارکان جنگ روانی-فرهنگی علیه امام.
    حالا اتهام بزنند که خود امام مدعی است: همه مردم بردگان و بندگان اویند!
  • جالب، برخورد امام با این توطئه است:
    – در زندان سرخس روزی ۱۰۰۰ رکعت نماز می خواند، طوری که مجالی برایش نمی ماند!
    اینگونه “چهره بندگی” خود را پررنگ تر و شبهه و اتهام “ربوبیت” را دفع می کند.
    – در همان ملاقات کوتاه (پس از شکایت به خدا از این اتهام) پاسخ نقضی شیرینی به دهان اباصلت می گذارد. می‌فرماید: “اگر مردم براساس آنچه می گویند همه بردگان مایند، پس آنها را به چه کسی خواهیم فروخت؟!!”

پ.ن:

دستگاه های مامونِ جهانیِ زمانت را بشناس اما از سوژه شدن غالیان و افراطی ها برای تاویل دادن دو رکنِ حق دیگر به ناحق هم غافل نشو!

کارگردان عنکبوت مقدس صراحتا گفت: “موضوع فیلم، یک قاتل زنجیره ای نیست یک جامعه قاتل زنجیره ای است!”

تصویر این زنجیره در یک جامعه (ایران اسلامی) از کجاست تا کجا؟!

از یک قاتل مذهبی(!) تا یک حرم مذهبی!

خودش می گوید:”البته بیان اینکه این مرد یک مرد متدین است برای داستان مهم است، حلقه او را به یک حرم بزرگ -که نماد رسمی ادیان است- متصل می کنیم؛ بلکه کل موضوع مربوط به چیزی است که خوب می دانید…”!

موضع گیری ات امام رضایی باشد نه تایید و تکثیر سوژه های دروغ!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۳/۱۸

انقلابی گری و حقوق مخالف ما!

با آنکه مخالفش هستیم کدام برخورد، اسلامی و انقلابی است؟!

به بهانه شعار چند باره علیه سید حسن خمینی

  1. ضدیت با ولایت فقیه با “مخالفت نظری” با ایشان محقق نمیشود [۱] اما با “مخالفت عملی” با ولیّ مشروع و مقبول قطعا حاصل میشود[۲]
    پس از دوبار نهی صریح رهبر انقلاب از شعار دادن علیه سید حسن خمینی (و برخی مسئولان دیگر) در تاریخ ۱۴خرداد۸۹ و ۲۸بهمن۹۱، اینبار(۱۴خرداد۱۴۰۱) دوباره مرتکب شدن، قطعاً مخالفت عملی با ایشان است. از قضا لحن ایشان را هم تندتر کرد!
  2. اینجا سؤال اساسی پیش می آید:
    نیروهای انقلابی -که معمولا بینش خود را از ایشان می گیرند- با کسی که زاویه دار می پندارند، چگونه برخورد کنند؟!
    بطور عامتر: گروه های اجتماعی و سیاسی وقتی با “نظر” یا “عمل” کسی مخالف اند، چگونه مخالفت کنند تا نقض ارزشهای اخلاقی، مردم سالاری، قانون مداری نشود؟!
    (از بایسته می گویم نه تحلیل صحنه که چرا این سالها، چنان نشده و نمیشود!)
  3. در پاسخ می توان آنانکه مخالف شان هستیم را سه درجه کنیم:
    1. کسانی که با “اندیشه و نظرشان” مخالفت داریم (دگر اندیشان یا صاحبان تحلیل متفاوت از دستگاه رسمی)
      واضح است “مخالفت نظری و تحلیلی” با ما(یک گروه انقلابی یا یک جناح سیاسی) و حتی مخالفت نظری با ولی فقیه، کسی را فاقد حقوق شهروندی(حق بیان و…) نمی کند. مخالفت با چنین کسانی باید “نظری” و از طریق بیان و نقد و مناظره باشد.
      فراموش نکنیم انقلابی بودن در اینجا به هتک و جلسه به هم زدن و شعار دادن نیست؛ به محاجه علمی و نظری کردن مثل سلف صالح است. در نهایت ساختن تقاضای عمومی برای مواجهه نظری و مناظره با اساتید انقلابی، کاری انقلابی در عین تامین حقوق مخالف است.
    2. کسانی که با “عملکرد” آنها مخالفیم و آنها را در غیر مسیر انقلاب می پنداریم و آنها جزیی از دایره مدیریت و کارگزاری نظام هستند؛ از رئیس یک قوه تا وزیر یا تولیت یک حرم و…!
      واضح است مخالفت درجه قبل با بیان و روشنگری هیچ ایرادی ندارد اما اگر در این روشنگری ها، ادله مکفی برای اثبات عدم صلاحیت آنها یافت شد چه؟!
      آیا راهش تخریب و شعار دادن علیه آنها و ترور شخصیت است؟! یا طی راه قانونی عزل و تعویض؟!
      – “انتخابی ها” که عزلشان به پس گرفتن رای مردم است؛ نه نشاندن گروه خود جای همه مردم! یعنی باید مردم را قانع کرد که دیگر به او رای ندهند یا اکثریت نمایندگان مردم او را در مجلس شورای اسلامی استیضاح کنند.
      – “انتصابی ها” هم عزلشان از طریق دستگاه نصب کننده است. جای تخریب و شعار علیه منصوبین، باید مرکز نصب کننده را قانع به عدم صلاحیت او کرد و از آن نهاد نصب کننده مطالبه کرد.
      تمجید نهاد نصب کننده و همزمان تخریب منصوب، نه کاری انقلابی است و نه مطابق با ارزشهای انسانی.
    3. کسانی که از دو درجه قبل حادتر تشخیص داده شده و اصلا “سلب حقوق شهروندی” آنها را مطالبه داریم! مثلا به فساد یا جاسوسی و… قائل شده ایم و نه فقط عزل بلکه حبس و مجازات می خواهیم!
      واضح است در اینجا راهش “تقاضای محاکمه در دادگاه صالحه”، آن هم با کیفر خواست مستند و حقوقی و دادگاه علنی با داشتن حقوق قانونی برای متهم می باشد.
      در مواردی امکان شکوائیه توسط خود مخالفان و مدعیان هست(دیوان عدالت و کمیسیون اصل۹۰ و…) و در مواردی مدعی العموم باید چنان کند. باز حق تخریب و ترور شخصیت قبل از حکم دادگاه نیست.
  4. توجه:
    1. رعایت کردن درجات سه گانه با راه حل های انقلابی اش، انقلابی گری تراز است: “مواجهه نظری با مخالف نظری”/ “پس گرفتن رای مردم با طریقی مردمسالار”/ “سلب حقوق شهروندی از طریق دادگاه صالحه با تمام حقوق قانونی برای متهم”، انقلابی گری کردن در ارزشهای انقلاب۵۷ و منشور قانون اساسی و مثل فرمان ۸ماده ای امام و تذکرات یاد شده رهبری است.
      راه کج رفتن با تخریب مخالفِ نظری، ندید گرفتن رای مردم و سلب حق شهروندی بدون دادگاه یا با دادرسی ناقص، تنزل دادن انقلابی گریِ مثل مطهری و بهشتی به گروه فشار است.
    2. رعایت مراتب و درجات یاد شده، منافاتی با فرمایش انقلابی امام خمینی در ۱۲فروردین ندارد که فرمود: “اگر چنانچه[ملت] دستگاه جابری را دید که می خواهد به آنها ظلم کند، باید شکایت از او بکنند و دادگاه ها باید دادخواهی بکنند و اگر نکردند خود ملت باید دادخواهی بکند، برود توی دهن آنها بزند[۳]
      چون اولا فرمایش ایشان پس از مطالبه از دستگاه قانونی است.
      ثانیا یک ملت به دهان آن جبار می زند نه یک جمع یا گروهی با تشخیصی خاص.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۳/۱۶

[۱] برای نمونه؛ رهبر انقلاب: “هیچ نظر کارشناسی ای که مخالف با نظر این حقیر باشد، مخالفت با ولایت نیست دیگر از این واضح تر؟!”(۹۱/۵/۱۶)

[۲] برای نمونه ر.ک: اجوبه الاستفتائات س۶۵

[۳] صحیفه امام ج۶ص۴۶۱ /۱۲فروردین۵۸

زر امیر ابراهیمی و امرء القیس؛ معلقه بر کعبه یا بیت عنکبوت

مشکل انتخاب فیلم عنکبوت مقدس چیست؟!

  • اینکه به تحلیل بی بی سی فارسی: “آشکارا به دو مضمون ممنوع در سینمای ایران یعنی پورن و نقد مذهب می پردازد”؟! (صحنه هایی عریان و صریح از هردو در فیلم را گزارش می کند)
  • اینکه: بازیگر زن آن در حواشی سینمای ایران بخاطر مصور شدن رابطه ای غیر اخلاقی بدنام شد و از ایران گریخت؟!

نه! هیچکدام!

  • در هنر جاهلی قبل از اسلام (شعر) هم هردوی اینها بود. کسی مثل امرء القیس، هم آدم هرزه و عیاشی بود و هم اشعارش در تصویر عشقبازی و روابط جنسی و…تباه بود؛ اما امیرالمومنین(ع) در گردهمایی رمضانی با اصحاب او را شاعرترین شاعر قبول کرد!
    در افطار ماه رمضانی از ابوالاسود دوئلی درباره موضوع بحث گردهم آمدگان پرسید. او گفت: درباره برترین شعرا گفتگو بود! وقتی نظر حضرت را درباره شاعرترین پرسیدند فرمود: “در یک دسته اسب مسابقه نتاخته اند تا پایان شان به ربودن نیِ گرو شناخته شود”(شعرشان به یک سبک نیست که بتوان مقایسه کرد)” اگر ناگزیر بوده و چاره نباشد جز برتری دادن، “پادشاه گمراه”(امرء القیس) برتر است!”(حکمت۴۵۵)
    حضرت اینجا صریحا با لقب “المَلِکُ الضِّلِّیل” مضمون اشعار امرء القیس را تباهی و گمراهی می داند اما به لحاظ صنعت ادبی، “اشعر الشعراء” می شمارد!
  • برتری هنری فیلمی با صحنه های خلاف عفت و حتی نقد مذهب اگر واقعا هنری باشد[۱]!، درون یک نظام ارزشی دیگر چیز عجیبی نیست و اسلام هم با آن برتری مشکلی ندارد! (با نظام ارزشی اش در نزاع فرهنگی است)
  • لکن تمام فرق در نکته دیگر است که زر امیر ابراهیمی را از امرء القیس جدا می کند:
    امیرالمومنین(ع) در همان گردهمایی معیار انتخاب خود غیر از صنایع ادبی را چنین بیان کرد: “ولکن ان یکن فالذی لم یقل عن رغبه و لا رهبه: اگر بنا شود انتخابی صورت گیرد برترین آنها کسی است که نه به دلیل رغبتی (مالی و…) و نه از ترس کسی، شعر سروده”(شرح ابن ابی الحدید ج۲۰ص۱۵۳ ذیل همان حکمت۴۵۵) یعنی امرء القیس ولو اشعارش تباهی است و فقط به لحاظ صنایع ادبی قابل تقدیر است اما همان اشعار را به سفارش کسی و به رغبت متاعی نسروده بود! آزاد از رغبت و ترس سروده و قصیده اش جزء ۷معلقه به کعبه در جاهلیت شده بود. از این غیر ایدئولوژیک تر؟: فقط هنرِ آزاد!
    فرق زر (زهرا) و فیلم عنکبوت مقدس با امرء القیس و معلقه اش، نه پورن آن است نه نقد مذهبش، سفارشی بودن و غیر آزاد بودنش است.
  • دستگاه داوری آن(جشنواره کن) نه صرفاً بررسی هنری می کند و نه حتی هنر برای هنر را معیار می نهد؛ بلکه کاملا سیاسی و ایدئولوژیک برترهای خود را برمی گزیند. جزیی از پروژه ایران و اسلام هراسی را پیش می برد و از اینجا هنرمندان را به نخل طلایش رغبت و از هو شدن در رسانه های وابسته اش رهبت و ترس می دهد. از نقد ادبی و هنری مذهب به توهینِ مقدسات یک ملت می کشاند!
  • چنین رغبت و دوستی ای را قرآن، “بیت عنکبوت” و “اوهن البیوت”(سست ترین خانه) می خواند: “مثَل کسانی که غیر خدا برای خود اولیاء گرفتند مثل حال عنکبوت است که با تارهایش خانه ای ساخت! ای کاش می دانستند که سست ترین خانه ها، خانه عنکبوت است”(۴۱/عنکبوت)

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۳/۹

[۱] تنیدگی فرم و مضمون و اسلامی شدن یا نشدن سینما بحثی است که جای خود باید بررسی شود. همچنین نمره هنری فیلم عنکبوت مقدس نزد منتقدین حتی اروپایی چند است؟ و آیا همه انتخاب بخاطر جهات سیاسی است یا چیزی از هنر هم در آن است؟ نیز مجال و حرفه دیگری طلب می کند.

امیرجان این استوری، بلندترین تمجید از نظام جمهوری اسلامی بود!

وقتی “دیگریِ” (رقیب) نظام را تتلو میدانی، نه اپوزیسیون های متعدد سکولار و نه هیئت های مذهبی غیر انقلابی و نه قرائت های عدالتِ ضد ساختار موجود و نه …و نه…؛ با صدای بلند می گویی هیچکدام از اینها برای دهه نودی ها و نسل جدید، قدرت رقابت با جمهوری اسلامی را ندارند! یعنی جمهوری اسلامی ارزشهای بنیادین خود را به نسل جدید داده فقط اگر کسی بتواند رقابت کند، تتلو است!

حالا نسبت تتلو با آن رقبای نظام سیاسی ج.ا چیست؟! با شما!
تتلوی ما، جاستین بیبر آمریکاست؛ آنجا هم جمع آوری امضا برای اخراج بیبر کاری دموکراتیک است. اینجا هم -غیر از ارزشهای شرقی و اسلامی- ۲۳۰هزار امضاء برای راه ندادن تتلو بخاطر تاثیر منفی اش بر فرزندان پیدا میشود!

پ.ن: کمپین والدین آمریکایی بر سایت وزارت خارجه آمریکا علیه بیبر: “ما می خواهیم بیبر به دلیل رواج کارهای مخرب و خطرناک بی پروایی و استعمال مواد مخدر از کشورمان اخراج و گرین کارتش باطل شود او نه تنها امنیت ما را به خطر می اندازد بلکه تاثیر بدی بر جوانان کشور ما دارد”!

ایران؛ امنیت ملی بالا، ایمنی شخصی پایین!

وضع امنیت ملی:

درجهنم تروریسم خاورمیانه از امن ترین کشورهاییم.

براساس نظر سنجی موسسه گالوپ از بین ۱۴۳ کشور جهان، رتبه ۳۲ امنیت را داریم

(خبرگزاری فارس۹۲/۶/۳۱)

اما وضع ایمنی شخصی:

سالانه بین ۱۶ تا ۲۷ هزار کشته (به حسب اختلاف آمار) فقط در سوانح جاده ای داریم!

سازمان جهانی بهداشت در سال ۲۰۰۸، تعداد کشته های جاده ای ایران در این سال را ۲۳۰۰۰ نفر و ایران را رتبه اول در تلفات جاده ای خواند!

پژوهشکده بیمه مرکزی ایران هم بین ۱۹۰ کشور، ایران را از این حیث رتبه ۱۸۹ میداند یعنی یک کشور (سیرالئون) بدتر از ماست.

(خبرگزاری مهر۱۵ تیر۹۴).

هر نیم ساعت یک ایرانی در جاده میمیرد

( انتخاب۸ مهر۹۵)!

و می دانیم سهم بالائی از این آمارمتعلق به “ایمنی پایین” خودرو و جاده است.

 

به همت نیروهای نظامی و امنیتی مخلص کشور، داعش نتوانسته در ایران یک طرقه منفجر کند.

اگر میتوانست بمب گذاری کند در خوش شانس ترین حالتش آیا میتوانست یک ساختمان ۱۷ طبقه را با خاک یکسان کند؟!

در فرانسه و ترکیه و لبنان و حتی بغداد که با این حجم نتوانسته چه رسد به ایران.

 

اما جای داعش ،”ایمنی ضعیف” از سوی خودمان به آسانی همه ساختمان پلاسکو را با خاک یکسان و تعدادی از عزیزانمان را زیر آوار برد!

آمار کشته های جاده ای بخاطر ایمنی ضعیف خودروها و جاده ها از سال ۷۷ تا ۸۴ برابر ۲۵۳ هزار نفر بوده است که از آمار شهدای جنگ ۸ ساله بیشتر است!

بالاتر اینکه در مقابل متجاوزان به امنیت ملی مان در ظرف ۵۰ سال گذشته ۲۳۰ هزار شهید داده ایم اما بخاطر ضعف ایمنی فقط بعد از انقلاب تاکنون ۸۰۰ هزار نفر کشته ی جاده ای داده ایم!

( خبرآنلاین۲۶ بهمن۸۹)

نماینده ایذه به شوخی یاجدی حرف تکان دهنده ای زد: “تلفات جاده ای ایذه از تعداد کشته های جنگ روسیه با گرجستان و جنگ عراق با کویت بیشتر است!

(شوشان۲۴ شهریور۹۵).

 

به راستی چرا برای  امر مهم “امنیت ملی” بحق اینقدر حساس و مراقب و غیوریم اما برای “ایمنی شهروندان” اینقدر سهل انگاریم؟!!

 

سه سال اخیر “۱۴ بار” اخطار به ساختمان پلاسکو شده بود!!!

مگر داعش وتهدید کنندگان امنیت ملی و داخلی را فقط اخطار می دهیم؟! آنهم ۱۴ بار!

به ایران خودرو و سایپا چندبار اخطار داده ایم؟! وآیا اصلا فقط اخطار کفایت میکند؟!

چرا خود شهروندان اینقدر نکات ایمنی را ساده میگیرند؟!

آیا دریافت کننده اخطارهای ۱۴ گانه هم مثل آتشنشان های فداکار زیر آوار است یا پیش بچه هایش؟!

با مراقبت ویژه یگان پرواز سپاه پاسداران ، سالهاست هیچ هواپیما ربائی و نا امنی پرواز نداریم اما از ۵۸ تا ۹۳؛ ۷۴ سقوط هواپیما با ۱۹۸۵ کشته داشته ایم

(انتخاب ۹ مرداد۹۵)

اگر تصادفات ریلی را به آن بیفزاییم رقم بسیار بالاتر می رود چرا که ۱۸ برابر متوسط جهانی تصادف ریلی داریم!

 

تهدید کننده امنیت ملی، بیگانگان اند اما تهدید کننده ایمنی شهروندان خودی اند!

و همین فرقی اساسی در جدیت و مماشات دولتهاست!

 

تهدید امنیت ملی، اول حاکمیت را نشانه میگیرد و به تبع شهروندان را؛ اما تهدید ایمنی های ضعیف، اول شهروندان را نشانه میگیرد وبه تبع کارآمدی نظام را.

 

این دو بهم مرتبطند.

نباید پنداشت اخلال در ایمنی شهروندان اثری بر حاکمیتها ندارد.

می بینیم یک سانحه هوایی یا ریلی یا ساختمانی یا حادثه ای بعضا موجب استعفاء یا استیضاح دولتمردان میشود و اگر روی هم تلمبار شود و از دولتی به دولتی ارث برسد کارآمدی مجموع نظام را کاهش داده ، ضریب امنیت داخلی را کاهش می دهد.

 

امیرالمومنین در اینباره فرمود:

«شر الاوطان مالم یأمن فیه القطان: بدترین وطن ها آن است که ساکنان در آن ایمن نباشند»( غرر۱۰۲۵۶)

در کنار امنیت ملی مثال زدنی مان باید ایمنی شخصی شهروندان یک اولویت شود و در این مهم هم شهروندان و هم دولتمردان باید تغییر رویکرد دهند.

 

محسن قنبریان  ۹۵/۱۱/۱

اگر دوستان اصولگرا جزئی از پازل دشمن مان نمی کنند و به مارک تضعیف دولت و مجلس انقلابی تکفیر نمی کنند، فقط یک سئوال دارم:

 جناب آقایان رئیسی و قالیباف!

ابلاغ سیاستهای اصل۴۴، هشت سال طول کشید! بند مربوط به خصوصی سازی با تردد و سؤال بیشتر همراه بود. بند ب مربوط به تعاونی فراگیر برای ۳دهک پایین و بیکاران، همان اول(سال۸۵) از سوی رهبری ابلاغ شد!

همانجا و هم در سیاستهای کلی برنامه پنجم قرار شد برنامه ریزی شود تا ۲۵٪ اقتصاد کشور تا پایان برنامه برای آن دهک ها شود!

الان بند خصوصی سازی، سالم یا فاسد  انجام شده، اما بند ب با گذشت بیش از ۱۵ سال هیچ پیشرفتی نداشته است! احیایش شعار هیچ کاندید انقلابی در مجلسها و دولتها هم نبوده است!

این تبعیض در اجرای بندهای یک سیاست ابلاغی چه منطقی دارد؟!

احیانا اقلا یک همایشی در این تراز برای علل این کاستی آشکار در بند ب و کاریکاتوری کردن سیاستهای اصل ۴۴ را لازم نمی دانید؟!

نفی اقتصاد مردمی(۲۵٪ برای دهک های پایین با تعاونی های فراگیر) و اثبات اقتصاد خصوصی (واگذاری ها به اشخاص و خصولتی ها) به چه حدی که برسد میشود گفت: انقلابی هایمان هم نئولیبرالی عمل می کنند؟!!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۲/۳۱

حق و تکلیفِ تبیین!

تبیین، حق هم هست!

اگر سهم عمده تبیین، “بازکردن گره ذهنی و اقناع قلبی جامعه[۱]” است؛ پس غیر از تکلیف(واجب فوری)، حق همگانی هم هست.

مردمی که درباره عملکرد یا رویکردی از نظام شان دچار گره ذهنی و ابهام اند، حق دارند توضیح و تبیین بگیرند.

تبیین و مطالبه!

وقتی تبیین، حق هم بود؛ مطالبه[ی توضیح] و شفافیت و… روی دیگر تبیین اند!

رهبرانقلاب هم انتقاد را فرصتِ تبیین دانستند[۲]

اصلاً همیشه حق و تکلیف دو روی سکه اند اگر برکسی تبیین واجب است، توضیح گرفتن هم حق کسی دیگر است.

نمیشود آن حق را دست چندم و غیر اولویت کرد و همزمان ملتزم به واجب فوری و قطعی تبیین بود!

اولویت ادای حقِ تبیین!

اگر رفع ابهام و گره ذهنی حق مردم هم هست، مسئولان نظام و بدنه اجتماعی مطلع، بخصوص رسانه های حامی، به ادای این حق و انجام فریضه تبیین اولویت دارند!

رهبر انقلاب هم رسانه ها را درجه اول تبیین قرار دادند (۱۴۰۰/۱۱/۱۹)

دعوا سر “قرمه با غین یا قاف؟”، تبیین نیست!

تبیین واقعاً رفع ابهامها و گره هایی است که توضیح نیافتنش آنها را چراگاه دشمن می کند تا بجای تبیین، آرمانهای انقلاب و ارکان نظام و دستاوردها را تحریف کند و…

عرض عریض میدان تبیین عرصه های مختلف اقتصادی، حکمرانی و… است.

اگر بجای رفع ابهام های واقعی، صرفا از تبیین و ضرورت آن و حواشی آن سخن گفته شود انگار بجای پختن قرمه سبزی با گوشت و سبزی، دعوای قرمه با غین است یا قاف، راه انداخته ایم؛ هرچه بشود قرمه سبزی نمیشود!

بسیاری از تبیینی ها گرفتار این تله نیستند؟!

وضعیت معیوب تبیین!

وضع معیوب این است که رسانه ها و مسئولین:

  1. اصلا حق تبیین و تعیین موارد ابهام را برای مردم به رسمیت نشناسند! همه ابهامها را پیش پا افتاده و نگاهشان عاقل اندر سفیه شود!
  2. تازه بجای همان تبیین پیش ساخته و آماده(اقلا آمار دستاوردها و مقایسه ها و…) فقط “تبیین! تبیین!” کنند! “واجب!”، “فوری!” بکنند؛ اما عملا و واقعا هم هیچ ابهامی را رفع نکند!

این رویکرد شکاف اجتماعی را می افزاید! اکثریت جامعه را دارای ابهام هایی می بیند که “تبیین!”،”تبیین!” ها هم برای مردم رفع ابهام نمی کند! ناگزیر سؤال ها و ابهام ها، مخرج مشترک با دشمن تلقی میشود تا خود را راحت کنند!

وضعیت مطلوب تبیین!

وضعیت مطلوب این است که حق و تکلیف تبیین به شکل مشاع و طرفینی بالای سر همه ایرانیان دور بزند!

هرکه ابهامی دارد، حق توضیح شنیدن و تبیین پذیری دارد و مسئول یا مطلع مربوطه به تکلیف تبیین درباره او عمل کند.

این گونه در مدت زمانی بدنه فعال جامعه همه تبیین گر و در عین حال پرسشگر میشوند.

این تعاطی اجتماعی جایی برای جلوان موثر دشمن نمی گذارد.

مخرج مشترک همه: حفظ و تعالی ایران می شود.

 مخرج مشترک با دشمن و تحریف و ایران ستیزی او به صفر میل می کند!

پسا تبیین!

از رفع ابهامهای متکثر باید به حرف اساسی و نوی جمهوری اسلامی رسید و دلها را به آن قانع کرد:

“**مردم و ارزشهای الهی**؛ این دوتا باهم توأم بشوند و حرکتها و جوامع را شکل بدهند، این را بایستی تبیین کرد” (۱۳۹۰/۱۰/۷)

حالا اگر “فرصت سازی انتقاد برای تبیین” و “حق بودن تبیین برای مردم” در مواردی از ابهامات، جواب نداشت، یعنی اشکال وارد بود، چه؟!

زمین و آسمان برای توجیه بافته شود یا مسئول برگردد عیب را رفع کند؟!

رهبرانقلاب تبیین های دهه۶۰ خود را اینگونه توصیف می کند:

“یک جاهایی هم بود که اشکال پاسخ نداشت، ما می فهمیدیم که بایستی بریم یک کاری بکنیم” (۱۴۰۱/۲/۶)

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۲/۳۱

[۱] رهبر انقلاب: “تبیین اساس کار ماست. ما با ذهنها مواجهه ایم با دلها مواجه ایم. باید دلها قانع شوند. اگر دلها قانع  نشد، بدنها راه نمی افتد”(۹۵/۴/۱۲)

[۲] رهبر انقلاب: “اگر چنانچه یک انتقادی به کسی بشود، این فرصت است برای او که بتواند ذهن ها را روشن کند، تبیین کند، حقیقت را بیان کند، خیلی چیز خوبی است”(۸۸/۳/۲۹)

کودکان امام شناس‌اند!

 

شیخ صدوق در علل الشرایع (ج۲ص۵۸۴) روایت عجیبی از حالت عرفانی نوزادان قبل از تکلم آورده که باورش برای ظاهر بینان سخت است:

مفضّل بن عمر گفت: از امام صادق(ع) پرسیدم: اینکه کودک بدون عامل تعجبی، خندیده و بدون هیچ دردی، می‌گرید سببش چیست؟ آن‌حضرت فرمود: «اى مفضّل! هیچ طفلى نیست مگر آنکه امام خود را دیده و با او مناجات می‌نماید، پس گریه‌اش به خاطر غایب شدن امام از او است و خنده‌اش زمانى است که امام به او رو می‌کند. و وقتى زبان طفل باز شد این باب بر رویش بسته شده و دیگر امام را ندیده و در دلش نسبت به آنچه قبلاً برایش اتّفاق افتاده فراموشى پیدا می‌شود.»

  • اینکه کودکان در دوره پاکی و عصمت خود از صمیم جان امام زمان خویش را بشناسند و عهد “دوره زبان بستگی خود” را تداعی و پاک ترین احساسها را نثار کنند، چیز عجیبی نیست! پیش ما بزرگترها، عوض می شوند!
  • عجیب غفلت ما از این عناصر تربیت است که به برکت خون شهدا در زندگی مان جاری است! قبول کنید مذهبی ترها هم از امام شناسی کودکان دهه نودی غافلگیر شدند!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۲/۲۸

مراقبت از ظرفیت کودکان برای حال خوب جامعه!

سلام فرمانده بازتولید گروه آباده در دهه۶۰!

سیدعلی سابقاً دهه پنجاهیا را فراخوانده بود!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۲/۲۶

  • دهه ۶۰ در اوج دفاع مقدس، در کنار تصنیف های حماسی ای از مثل آقای گلریز و قالب گیری مضامین دفاع مقدس در سبکی از نوحه خوانی توسط حاج صادق آهنگران، گروه سرود آباده پاسخ به یک نیاز در رفع تبعات روحی-روانی جنگ شد.
  • آیت الله خامنه ای از کنار آن پدیده عادی نگذشت! بار اول که آنرا در برنامه کودک دید، گفت: “دلم می خواهد اینها را ببینم”!
    وقتی برای اعزام سپاهیان محمد(ص) در سفر شیراز بودند، آن گروه را از نزدیک دیدند اما به اجرایشان در مراسم اکتفا نکرده و گفتند: “اینگونه فایده ندارد اینها را به دفتر اقامت من بیاورید”! به آن هم بسنده نشد و آنها به دفتر ریاست جمهوری در تهران هم دعوت شدند( ویدئو) و زمینه اجرای اولین سرود با اُرگ در جماران در حضور امام خمینی در عید مبعث را ایشان برای آن گروه فراهم کرد.
  • توجه ویژه ایشان به این پدیده (که: ظرفیت کودکان برای حال خوب جامعه می نامم) وقتی معنادار می شود که ایشان در مضمون سرود جدید آنها تصرف کردند و گفتند: “شعر و آهنگش خوب است اما حزنش زیاد است خانواده شهدا خودشان به اندازه کافی غم و غصه دارند شما باید کاری کنید که برای اینها تسلی خاطر باشد. جنبه های حماسی این سرود کم است”!
    گروه سرودی که معجزه انقلاب بود
    این سطح از ورود به پدیده خود جوشِ فرهنگی از یک شهرستان، کاشف از یک راهبرد فرهنگی در حکمرانی فرهنگی برای تلطیف فضای آن روز جامعه؛ تسلی بخشی و امید آفرینی در اوج تبعات طبیعی جنگ بود.
  • اگر اثر بخشی این ظرفیت را تئوریزه کنیم؛ می توان گفت: چون نسل نو بطور طبیعی، نتایج نسل قدیم است؛ وقتی آنها را آئینه آرمانها، امیدها، آرزوها و اهدافی ببینیم که دنبال کرده ایم، اثر تسلی بخشی، تحمل پذیری، امید آفرینی برایمان دارد.
  • چنانچه برعکس، اگر نسل جدید را تمثالی از شورش و سرکشی علیه هنجارهای پذیرفته پدران و مادران جامعه دیدند، ناامیدی و گله مندی شکل می گیرد.
    – والدین آمریکایی بر همین اساس نگران هنجارهای موسیقی و حواشی خواننده نوجوان جاستین بیبر شدند و بیش از ۲۷۰ هزار امضاء برای اخراج او جمع کردند.

    – داوران عصر جدید هم به نمایندگی از حضار همین نکته را درباره گروه سرود رسا به زبان آوردند؛ بی خیال فرم و مسائل فنی، شیفته انرژی مثبت آن شدند.

    اگر همین مضمون را حرفه ای تر و هنری تر یک استاد موسیقی اجرا می کرد چنین انرژی مثبتی نمی داشت!

  • شاید یکی از علل اقبال عمومی به سرود سلام فرمانده همین نکته روانی-اجتماعی باشد. واقعا ما خود را در آئینه فرزندانمان جستجو می کنیم. اگر اهداف، آرمانها و آرزوهای مشترک خود -که حتی با هزینه ها یا طولانی شدن بازه زمانی تحققش، خسته مان هم کرده- را به زبان هنر و ادبیات نو از فرزندان بشنویم، تسلی دهنده و انرژی بخش می شود!
  • این نظریه ریشه قرآنی هم دارد! قرآن به دهان پدران و مادران مومن می گذارد که فرزندان و نتایج خود را هبه الهی دانسته و از خداوند قره عین شدن آنها را بخواهند.(۷۴فرقان)
    – انتخاب کلمه “قره العین” حاوی بار مفهومی خاصی است که حال نسل قدیم را خوب می کند.
    – به حسب لغت این کلمه یا جایی استعمال میشود که حرارت چشم در اثر درد، خنک شود! یا موجب “قرار” و آرامش چشم نگران و پریشان شود!(ر.ک:تفسیرالمیزان ذیل آیه)
    وقتی در نسل نو، بازتولید اهداف و آرزوها و هنجارهای نسل قدیم دیده شود، برای نسل قدیم تسلی بخشی و آرامش و نشاط می آفریند.

چند مراقبت این ظرفیت:

  1. مضمون اصلی، باور و آرمان و هنجار درصد بالاتری از جامعه باشد؛ تا مردم بیشتری خود را در آیینه آن ببینند! مضامین انتظار، عاشورا، وطن دوستی، آرمانهای انقلاب۵۷ (آزادی، عدالت، جمهوریت، پیشرفت، استقلال) و… چنین اند.
  2. گریزهای احتمالی از مسائل جاری و سیاسی به مضمون اصلی، بیّن و معقول و دارای مقبولیت نسبی باشد، نه شاذ و نادر و بحث انگیز؛ یا تطبیق های محافظه کارانه و ایستا!
  3. ورود حکمرانی به سرایت دادن و شیوع آن، فرهنگی باشد نه سیاسی و حاکمیتی و از بالا به پایین! تسهیل در عرضه برای تقاضای طبیعی جامعه را موجب شود نه بشکل پروپاگاندا یا تسری دادن های هژمونیک.
  4. در سرایت و تسرّی به اکناف جامعه، آلوده کانونهای ثروت و جناح های قدرت نشود! برندینگی برای اغراض دیگر نشود؛ تا کالایی سیاسی و جناحی را قالب کند و مصرف تبلیغاتی و پوششی شود!
  5. استفاده ابزاری کودکان برای دنیای بزرگسالان نباشد به گونه ای که به هنجارها و سطح دید و تلقی کودکان آسیب بزند! در همین سالها دیده ایم ترانه هایی با مضامین و حتی ملودی های دنیای بزرگسالان که در برخی برنامه های کودک از زبان بچه ها بازتولید میشود.(مثل برخی مضامین عاشقانه)