بایگانی دسته: پیام‌ها و تحلیل‌ها

فتوای مردمسالاری وقتی هنوز صندوق رأی باب نبود!

شهید اول از فقهای قرن ۸ه است که بزرگان او را “لسان الفقهاء”، “لسان القدماء”، “از جمله ۵فقیه برتر شیعه” و… می شمارند.

ایشان در کتاب ارزشمند “القواعد و الفوائد” ذیل قاعده۱۴۷ (ج۱ص۴۰۵و۴۰۶) فائده ای با عنوان: “یجوز عزل الحاکم فی مواضع” طرح می کند: القواعد و الفوائد‌- ط دفتر تبلیغات اسلامی

سومین این مواضع برای عزل حاکم چنین است:

“الثالث: مع کراهیه الرعیه له و انقیادهم إلى غیره، و إن لم یکن أکمل إذا کان أهلا، لأن نصبه لمصلحتهم، فکلما کان الصلاح أتم کان أولى.”

یعنی وقتی مردم از آن حاکمِ [شرع]، کراهت داشته و به غیر او انقیاد و پذیرش داشته باشند؛ حتی اگر آن دیگری فقط “صلاحیت” داشته باشد و “اکمل” از حاکم منصوب نباشد[۱]. بخاطر اینکه نصب حاکم برای مصلحت مردم است؛ پس هرجا مصلحت تمام تر است، نصب اولویت دارد.

طبق این مبنا: با بودن کف صلاحیت و اهلیّت، پذیرش و انقیاد مردم تمام کننده مصلحت است و از شرایط کمال مهمتر است.

امروزه صندوق رأی “راهکاری اثباتی” و “توسعه در مصداق” برای کشف انقیاد مردم است؛ نه “توسعه ارتکاز” و “سیره تازه” ای که نیاز به تایید جداگانه و عدم ردع شارع داشته باشد.[۲] (شرایط و فروعات انتخابات، کاندیدا، تبلیغات و… در جای خود باید بحث شود)

در حوزه های انتصابیِ حکمرانی (مثل امراء و ائمه جمعه و…) هنوز هم می شود به مثل این بیان شهید اول تمسک کرد…

محسن قنبریان ۱۴۰۲/۲/۳

[۱] اگر آن دیگری اکمل از منصوب باشد که واضح است باید او را مقدم کرد. شهید هم در موضع دوم از مواضع عزل فرموده: اذا وجد من هو اکمل منه، تقدیماً للاصلح علی المصلحه…

[۲]  امام خمینی بر همین مبنا، “رجوع به آراء اکثریت” را به “بیعت درصدر اسلام” برمی گرداند: در چه صورت فقیه جامع الشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد؟

جنبش دانشجویی تا کی می‌خواهد نزد رهبری علیه خصوصی‌سازی سخن بگوید

دوگانه “پیشرفت(رشد اقتصادی)_عدالت” مساله مهم مکاتب اقتصادی است. با اتاق جنگ اقتصادی دشمن و تحریم ها، برای انقلاب اسلامی جدی تر هم شده است.

رهبر انقلاب سال۸۴ ایندو را از جمله منظورهای سیاستهای کلی اصل۴۴ اعلام کردند:

  • شتاب بخشیدن به رشد اقتصاد ملی
  • گسترش مالکیت در سطح عموم مردم به منظور تامین عدالت اجتماعی.

در بند ب این سیاستها این دو منظور، چنین تعقیب شد:

  • افزایش سهم بخش تعاونی تا ۲۵٪ اقتصاد کشور تا پایان برنامه پنجم
  • اقدام موثر دولت در ایجاد تعاونی ها برای بیکاران در جهت اشتغال مولد
  • رفع محدودیت ازحضور تعاونی ها در تمام عرصه های اقتصادی از جمله بانک و بیمه
  • تاسیس تعاونی های فراگیر ملی برای تحت پوشش قرار دادن سه دهک اول جامعه به منظور فقر زدایی
  • و… از این تعاونی ها، رشد اقتصادی(اشتغال مولد) و هم عدالت اجتماعی(مالکیت فراگیر) را قصد کرده بودند.

اما با گذر قریب ۱۸سال این قسمت سیاستها محقق نشد!

  • کل تعاونی ها در کشور به ۱۰٪ نمی رسد و تعاونی های فراگیر هم محقق نشد.
    بند ج سیاستها (خصوصی سازی) و واگذاری به نهادهای حاکمیتی غیر دولتی عملا سهم بر اصلی منابع دولتی اصل۴۴ شدند!
  • لذا آن دو منظور -بخصوص گسترش مالکیت در سطح عموم مردم و عدالت اجتماعی- محقق نشد!

مجمع تشخیص (بعنوان ناظر سیاستهای کلی) هم در عدم تحقق متوازن سیاست های کلی اصل۴۴ دخالت موثری نکرد!

پس از قریب ۱۸سال شخص رهبر انقلاب نیز در سخنرانی اول فروردین۱۴۰۲ به منظور مشارکت عموم و آحاد مردم در اقتصاد از مسئولین و صاحبنظران طلب نقشه و راهکار کرد!

بر تحقق و انجام کامل بند ب سیاستها -مثل سالهای قبل- اشاره و اصراری نکرد! بجای تعاونی های بیکاران و فراگیر، از شرکت های کوچک (آن هم بعنوان تجربه ناموفق) گفتند! (پیش از این ۱فروردین۹۵ از شرکت ها و کارگاه های کوچک برای اقتصاد مقاومتی و تامین آن دو منظور گفته بودند که اینبار با وصف تجربه ناموفق از آن یاد کردند)

آیا اهمال ۱۸ساله این بند در کنار تحقق فی الجمله واگذاری به بخش خصوصی و حاکمیتیِ غیر دولتی به معنی انصراف و لغو این بخش سیاستهاست؟!

سراغ گرفتن از راههای مشارکت عموم مردم و نام نیاوردن از راه های مصرح در سیاستهای قبلی به معنای تعقیب رشد اقتصادی و عدالت در طرق دیگری غیر از بند ب سیاستهای اصل۴۴ است؟!

پژوهشگران و جنبش دانشجویی خوب است بجای تکرار مکرر اشکال به خصوصی سازی و شنیدن جواب مکرر و یکنواخت از آن، بر سر عدم تحقق این ضلع دیگر سیاستهای واگذاری، تحقیق و مطالبه کنند!

اگر “بند ب” به هر دلیل قابل انجام نیست؛ مطالبه اخیر رهبری را بر حرفهای کلیشه شده و بی ثمر ترجیح دهند. کارهای اندیشکده ایِ شدنی برای “مشارکت عموم مردم” در اقتصاد انجام دهند تا از این تحقق کاریکاتوری جلوگیری و رشد واقعی اقتصادی را همراه با عدالت محقق کنند.

قطعا تحلیل دقیق نشدن ها و تجارب ناموفقِ قبل و توجه به اقتصاد سیاسی آن جزئی از طرح ها و نقشه های مطلوب است.

محسن قنبریان ۱۴۰۲/۲/۲

پاسخی به نقد حجت الاسلام و المسلمین رسایی

برادر ارجمندم جناب آقای رسائی در کنار اعلام موافقت با بخش های زیادی از یادداشت “راهبرد روشن رهبر انقلاب درباره کشف حجاب” از غفلتی در آن تذکر داده اند تا نتیجه گیری غلط نشود؛ و آن اینکه: “راهبرد رهبر انقلاب در موضوع حجاب به هیچ وجه متمرکز بر تذکر لسانی نبوده بلکه این مرحله راهبرد ایشان در مواجهه مردم با موضوع منکر عدم رعایت حجاب است و الا در خصوص حاکمیت راهبرد ایشان ورود نهادهای مختلف و اعمال قانون از سوی آنهاست”

سپس برای این نکته شواهدی از سخنان رهبر انقلاب از ۸۰تا۹۸ آورده اند و نتیجه گرفته اند: “این بیانات رهبر انقلاب از جهت تعدد و هم از جهت صراحت به خوبی نشان می دهد که در کنار راهبرد تذکر لسانی توسط مردم، راهبرد دیگر امام و رهبر جامعه اعمال قانون از طرف حاکمیت بوده و به هیچ وجه مصداق آن برخورد با قاچاق پارچه و لباس و پیدا کردن دست سرویس های امنیتی دشمنان نیست بلکه از نظر رهبر انقلاب دقیقا نسبت به کسانی که کشف حجاب کرده اند باید توسط حاکمیت اعمال قانون صورت بگیرد[۱]

به پاس ذره پروری ایشان نکاتی را عرض می کنم:

  1. بین “راهبرد” و “راه حل” (اصلی-اساسی و تبعی-تکمیلی) اقلا در یادداشت بنده فرق است.
    – راهبرد و استراتژی، احکام کلیِ همیشه ثابت مثل ایدئولوژی نیست. کاملا وابسته به شرایط و موقعیت، ظرفیت های خودی و دشمن طراحی می شود. لذا در کشف راهبرد همیشه باید آخرین بیانات و هندسه کلام در شرایط جدید در نظر گرفته شود و البته برای فهم بهتر به منظومه سخنان سابق هم نظر شود.
    – “راه حل” نیز یک راه حل پایه و اساسی است و راه حلهای فرعی و تکمیلی. مثلا وقتی اطباء می گویند: آخر الدواء الکی! راه حل اساسی درمان دارویی است ولو در آخرین مرحله با جواب نگرفتن به راه حل داغ کردن (جراحی) تن دهند.
    تذکر لسانی و همگانی مردم و تبیین (و همه آنچه “فن آوری اجتماعی” خوانده ام) در یادداشت بنده، راه حل اساسی بیان شده است نه راهبرد.
    راهبرد رهبر انقلاب در شرایط جاری -که گسل اجتماعی پدید آمده و ارتباط را قطع و تذکر را نوعا نزاع می کند- اینجور بیان شده است:
    “رهبر دارد چتر وحدت ملی می گسترد و شکاف و گسل اجتماعی را پر می کند تا تاثیر و تاثر ملت برهم [یعنی راه حل اساسی] فراهم شود”.
    گمان نمی کنم برادر عزیزم با این مهم بمثابه راهبرد (در ظرفی که در فقرات اول یادداشت توضیح یافته) مخالفتی داشته باشد.
    فقط با تحقق این راهبرد است که “فن آوری های اجتماعی” تبیین و تذکر لسانی و حتی “اجرای احکام توسط حاکمیت” قابل انجام و ثمر بخش است.
  2. بین “نوک تیز مطالبه گری از مسئولین” با “خود وظایف مسئولین” هم فرق است!
    – بنده “وظیفه حاکمیت” را فقط برخورد با قاچاقچیان حجاب و سازمان بخشی ها و دستهای پنهان مورد اشاره رهبری، قرار ندادم؛ بلکه “پیکان مطالبه گری” دوستان حزب اللهی در تجمعات را در این موارد منحصر کردم؛ و بین ایندو فرق آشکاری است.
    وقتی محجبه ها، خانواده شهدا و حزب اللهی ها دائم با تحصن و تجمع، فقط مطالبه اِعمال قانون تعزیرات بر بی حجاب خیابان کنند، و چنانچه دیدیم شعار به مرگ بر بی حجاب (و سایر تعابیر) بکشد؛ همان گسل اجتماعی عمیق تر می شود و آن راهبرد زمینه ساز زمین می خورد. (دقت شود)
    – بنده مطالبه گری را به برخورد با “قاچاق لباس و پوشاک” تقلیل ندادم و حتی کنار قاچاقچیان حجاب و سازمان بخشی ها و دستهای پنهان، اول “مطالبه برخورد با مهره درشتهای بی حجابی” را ذکر کردم. کمی قبل هم در یادداشت “هنجار سازی مترفین” مفصل تر به لزوم این برخورد پرداختم.
    معتقدم اینجور مطالبه گری ها از مسئولین غیر از اولویت و اهمیت، آسیب زننده به راهبرد و بستره سازی برای تاثیر و تاثر عمومی ملت نخواهد بود.
  3. بنده به اتکاء آمار مرداد ۱۴۰۱ و هم تعبیر رهبر انقلاب (“خیلی از کسانی که کشف حجاب می کنند…”) راه حل اساسی (نه راهبرد) را “تبیین” و “فن آوری های اجتماعی” بیان کردم. طبعاً با راه حلهای تکمیلی و تبعی سرجای خود مخالفتی ندارم و همیشه هم به آن اذعان کرده ام.
    یعنی ممکن است “پس از” تحقق راهبرد رهبری (یکپارچگی و بستره ارتباط و گفتگو برای تبیین و تذکر) باز عده ای بسیار اندک تر از حالا کشف حجاب را ادامه دهند؛ البته اعمال قانون درباره آنها -وقتی راه اصلی و اساسی طی شده- صحیح است. عادتا با طی روند یاد شده، همراهی عامه را هم خواهد داشت بخلاف وقتی از اول فقط ورود دادستان و اجرای احکام را مطالبه کنیم!
    – در اینباره هم فقط دو روز پیش از این یادداشت(۱۵ فروردین) ذیل سخنان رئیس قوه قضاییه یادداشتی گذاشتم که: نباید “جرم” به “تخلف” و “مجازات” به “جریمه” و “دادگاه” به “سامانه” تبدیل شود. اما همانجا هم دادگاه را مرتبه آخر و پس از تحقق ولاء طرفینی قرار داده در مقایسه با سامانه هوشمند جریمه، رعایت کرامت مرتکب خواندم تا بتواند از خود دفاع کند

– این نکته هم خالی از لطف نیست که در مجموع یادداشتها و مصاحبه های بنده، “تدبیر اجتماعی”، “فن آوری اجتماعی” و مانند آن مساوی “کار فرهنگی” نیست که اخیراً برخی مطالبه گران به آن الرژی یافته اند…

سپاس و قدر شناسی مجدد از جناب آقای رسائی

مرتبط: فهرست مطالب در حوزه حجاب

محسن قنبریان ۱۴۰۲/۱/۱۸

[۱] نقدی بر یادداشت آقای قنبریان درباره کشف حجاب

راهبرد روشن رهبر انقلاب درباره کشف حجابها!

  1. در دیدار با بانوان (۱۴۰۱/۱۰/۱۴) صراحتاً فرمودند: “کسانی را که حجاب کامل ندارند، نباید به بی دینی و ضد انقلابی متهم کرد”.
    برخی از ما پیروان ولایت از وصف (ضعیف الحجاب)، مفهوم گرفتیم و بی حجابها و کشف حجاب کرده ها را به “بی دین” و “ضد انقلاب” متهم کردیم!
    البته ایشان قبلا همین لبیک گویان به کمپین های علینژاد را هم بیش از فریب خورده لقب نداده بود.(۹۶/۱۲/۱۷)
    اینبار(۱۴۰۲/۱/۱۵) تصریح کرد: “خیلی از کسانی که کشف حجاب کردند اهل دین اند…”!
    تا از دست برخی از ماها و اتهام زنی هایمان نجاتشان دهد!
    می پرسی: حالا دعوا سر تعابیر و اتهامات است یا کشف راهبرد رهبری؟!
    منتظر باش!
  2. دو سه دهه قبل ایشان راه حل اساسی بی حجابی و بدحجابی را تذکر لسانی همگانی [نه گروه های نیابتی] می دانست: “بگویید و رد شوید”!
    آنوقت هم بسیاری از ما پیروان ولایت می گفتیم: اثر ندارد!
    اندیشکده ها و مراکز تخصصی هم دنبال بسته سیاستی و اجرایی برای تحقق تذکر لسانی همگانی نیافتادند. به شکل نیابتی و حداقلی انجام و البته محکوم به شکست شد!
    تا به اینجا کشید که کمپین های طراحی شده اپوزیسیون و سوژه سازی های گشت ارشاد از اساس تذکر لسانی را “ناممکن” (نه فقط ناموثر) کرد!
    فکر نمی کنید ادبیات اخیر رهبر انقلاب راهبردی را دنبال می کند؟!
    ادامه دهید!
  3. آمار پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات (دفتر طرح های ملی) در بازه زمانی ۲۹تا ۳مرداد۱۴۰۱ نشان می داد: ۲۳٪از پاسخگویان، اصلا حجاب را “واجب شرعی” نمی دانند!!!
    با انحاء تهاجمات رسانه ای و شبکه ای؛ شک، شبهه و جهل بسیط (به این میزان) نسبت به حکم عجیب نیست. با این وضع، در فضای گسل های اجتماعی موجود و ناممکن شدن گفتگو، تبیین و تذکر لسانی؛ صرفاً تکیه بر ورود قهری یا قضایی و اجرای تعزیرات قانونی، طبعا راه حل اساسی به نظر نمی رسد.
    اما گفتن این حرفها، از سوی برخی گروه ها و شبکه های اجتماعی، اتهام اسلام صورتی(!) می خورد! فقط “دادستان ورود کن!” نشان مذهب و انقلابیگری و غیرت قلمداد می شد!
    تا اینکه رهبر انقلاب هم در دیدار اخیر (۱۴۰۲/۱/۱۵) از “این ندانستن” به نوع دیگری سخن گفت و باز کمیت را بالا برد: “خیلی از کسانی که کشف حجاب می کنند اگر بدانند که پشت این کاری که اینها دارند می کنند چه کسانی هستند قطعاً نمی کنند. من می دانم. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دین اند، اهل تضرع اند، اهل ماه رمضان اند، اهل گریه و دعا هستند. توجه ندارند که چه کسانی پشت این سیاست رفع حجاب و مبارزه با حجاب است. جاسوسهای دشمن، دستگاه های جاسوسی دشمن دنبال این قضیه است. اگر بدانند حتما نمی کنند”!
    یعنی آنهایی که به ابعاد “حرام سیاسی” بودن کشف حجاب نا آگاهند هم “خیلی” هستند!
    اگر “خیلی” از کسانی که کشف حجاب کرده در خیابان اند، “نمی دانند”؛ راهش “تبیین است یا باتوم”؟!
    ایشان در ماجرای اغتشاشات فرمود: “وسوسه روی جوانان را تبیین بر طرف می کند نه باتوم”!(۱۴۰۱/۱۰/۱۹)
    اما راه حل بسیاری از ما باتوم یا مابه ازاء دوربین-جریمه بود!
  4. اما تبیین، فضا و ارتباط می خواهد.
    فضای موجود، گسست و جدایی بین بی حجاب و محجبه و علماء و… است. دشمن هم به شکل جدی به آن دامن می زند و دوستان نا آگاه هم مثل همیشه سوژه ها را برای گسست بیشتر فراهم می کنند.
    رهبر انقلاب با ادبیات خاص اخیر، اول دنبال بسترسازی برای این ارتباط و گفتگو و زمینه سازی برای جهاد تبیین است.
    اول شل حجابها را از زبان تندِ ما و برچسب های بی دین و ضد انقلاب گرفتند.
    وقتی فقط جای برچسب ها را عوض کردیم و به کشف حجابی ها، بی دین و ضد انقلاب گفتیم و حتی به خطبه های جمعه هم کشاندیم؛ سراغ اینها هم آمد و با ادبیاتی غلیظ تر و کلماتی بیشتر از بار قبل (که درباره شل حجابها بود) آنها را از زبان تند ما گرفت. آنها را اهل دین و تضرع و گریه و دعا و رمضان خطاب کرد.
    رهبر دارد چتر وحدت ملی می گسترد و شکاف و گسل اجتماعی را پر می کند تا تأثیر و تأثر ملت برهم فراهم شود. واضح نیست؟!

به طور روشن:

این چتر پدری، برادری-خواهری که زمینه و بستره برای “فن آوری اجتماعیِ” گفتگو، تبیین، تذکر و تصحیح است، را به هیچ طریق پاره نکنیم. دوباره در آن رخنه جدید نیافکنیم.

خطباء، ائمه جمعه، منبری ها و گروه های مرجع چند هفته _بدون اینکه ارزش حجاب را کم یا بی حجابی را مجاز نشان دهند_ با همین ادبیات و درون همین راهبرد سخن بگویند.

اول به بستره گفتگو و ارتباط بپردازند از یکپارچگی و ولاء طرفینی [۱] بگویند و گسل اجتماعی را هم آورند.

به جای تجمعات مطالبه گری برای اِعمال تعزیرات قانونی یا اجرای جریمه علیه بی حجابها و…، به بسته ها و خلاقیت های فن آوری اجتماعی تأثیر و تأثر همگانی و متقابل فکر کنند. برخی ابتکارات خوب را بیفزاییم و نقش آفرینی مدنی خود را گسترش دهیم.

اگر نمی خواهیم حاکمیت در ارزشها برکنار باشد و فعلا مطالبه گری از مسئولین را انقلابیگری می دانیم؛ مطالبه برخورد با مهره درشت های بی حجابی یعنی قاچاقچیان حجاب و پوشاک، سازمان بخشی ها و دست های پنهانی که رهبری اشاره کردند را بخواهیم.

در برنامه جهان آراء عرض کردم بی حجاب کف خیابان، برانداز هم که باشد، بدتر از سرباز میدان ژاله دوره پهلوی نیست؛ با افسر بعثی شلمچه فرق دارد؛ یکبار دیگر (مثل دوره انقلاب) باید او را به ملت برگردانیم.

اولویت مسائل اقتصادی در مطالبه از دولتها را جابجا نکنیم.

رهبر انقلاب در همین سخنرانی تصریح کردند: “برای عملی شدن شعار امسال باید دستگاه ها و بخش های کشور اولویت آن را بپذیرند. همه همتها و اراده ها در طول سال باید متوجه این نقطه کانونی باشد./ شعارهای اقتصادی به معنای بی اعتنایی به مسائل فرهنگی و اجتماعی نیست یک اقتصاد نابسامان بر فرهنگ جامعه هم اثر گذار است”(۱۴۰۲/۱/۱۵)

ایشان از امام و مولایش امیرالمومنین(ع) آموخته که در خطبه۸۷ فرمود: “معذور دارید کسی را که هیچ حجتی علیه او ندارید و او منم!…بر حدود حلال و حرام واقف تان کردم، لباس عافیت از عدالت برتنتان کردم، معروف را با قول و فعلم فرش زیر پایتان کردم، کرائم اخلاقی خود را به شما نشان دادم…”

یعنی بدون مطلع کردن همه به حرامها، به عافیت رساندن زندگی ها با عدالت اجتماعی، فرش کردن معروف در جامعه، نشان دادن کرامت های اخلاقی حاکم؛ حاکمیت در قبال شهروندانش معذور نمی شود؛ عذر خطاها و تخلف ها تمام نمی شود!

مرتبط: فهرست مطالب در حوزه حجاب

محسن قنبریان ۱۴۰۲/۱/۱۷

[۱] رهبر انقلاب در دیدار بانوان(۱۴۰۱/۱۰/۱۴) یکبار دیگر سخنرانی خود برای علمای استان خراسان شمالی(۹۱/۷/۱۹) را به رخ کشید که به نظرم مثالی گویا از ولاء طرفینی و نهی از منکر متقابل بی حجاب-متشرع است.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَفْتَقِرَ فِی غِنَاکَ، أَوْ أَضِلَّ فِی هُدَاکَ، أَوْ أُضَامَ فِی سُلْطَانِکَ، أَوْ أُضْطَهَدَ وَ الْأَمْرُ لَکَ. اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِی أَوَّلَ کَرِیمَهٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ کَرَائِمِی وَ أَوَّلَ وَدِیعَهٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِنْدِی…

بخشی از خطبه۲۱۵:

از دعاهاى آن حضرت(ع) که فراوان مى خواند:

…بار خدایا، پناه مى برم به تو، از این که در عین بى نیازیت، نیازمند و تهى دست مانم یا در عین راهنماییت، گمراه گردم یا در عین توانمندیت، بر من ستمى رود. یا در عین آنکه همه کارها به دست توست، خوار و بى ارج گردم.

بار خدایا، جان مرا نخستین گرانبهایى قرار ده که از دارایی های گرانبهاى من مى ستانى و نخستین ودیعه اى از ودایع خود که از من بازپس مى گیرى…

این خطبه زیبا را اینجا بخوانید.

یک نکته:

  • کریمه ها و چیزهای گرانبهای ما غیر جان؛ شرافت، عدالت و انصاف، پاکی و صفا، انسان دوستی، آزادی و… هستند. اگر همه اینها قبل از جان، از دست ما رود یا گرفته شود، از ما تفاله ای می ماند.
  • ودیعه ها نزد ما؛ عقل، دل، وجدان، اراده و اختیار و… هستند اگر قبل از جان، اینها از ما پس گرفته یا ستانده شود ،باز ما تفاله ای خواهیم شد.

حضرت در این دعای پرمغز از خداوند می خواهد قبل از این کریمه ها و ودیعه ها، جانش گرفته شود!

حیات با اینها ارزشمند است ؛بدون اینها زندگی، حیات چارپایان است.

این دعا،ریشه حکومت علوی و قیام حسینی است.

محسن قنبریان

خمینی را از آموزه‌های مهدوی کودکان حذف نکنید!

بقیه الله -لقب انحصاری امام دوازدهم- نه یعنی باقیمانده خدا؛ بلکه بمعنای “وجه باقی” پروردگار است.

نزدیکترین اصطلاح به آن “اولوا بقیه” در قرآن است:

فَلَوْلَا کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُو بَقِیَّهٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنَا مِنْهُمْ ۗ وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِیهِ وَکَانُوا مُجْرِمِینَ(۱۱۶ هود): پس چرا از نسلهاى پیش از شما صاحبان بقائی نبودند که [مردم را] از فساد در زمین باز دارند؟ جز اندکى از کسانى که از میان آنان نجاتشان دادیم. و کسانى که ستم کردند به دنبال ناز و نعمتى که در آن بودند رفتند، و آنان بزهکار بودند.

– “اولوا” مثل “ذو” دلالت بر مصاحبت می کند اما مصاحبتی متصل تر و پیوسته تر. اولوا العلم یعنی صاحبان علم و اولوا بقیه یعنی صاحبان بقاء، کسانی که “وجه رب” شده و باقی اند (علماء باقون ما بقی الدهر)

این “اولوا بقیه” -که نزدیکترین به بقیه الله هستند- کتاب بیشتر و شاگرد بیشتر نداشته اند؛ به نص قرآن: “ینهون عن الفساد فی الارض” کرده اند. مقابل “ظالمین” و “مترفین” ایستاده اند. فقط همین خط است که توسط بقیه الله(عج) تکمیل و “یملا الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً” می شود.

به تحقیق عَلَم بلند اولوا بقیه با این نص صریح قرآنی در دوره غیبت، شخص امام خمینی بوده است و هیچ عالم و عارفی از این حیث با او قابل مقایسه نیست.

سرود سلام فرمانده در ورژن اول خود نشان داد ابزاری مناسب برای انتقال مفاهیم مهدوی به کودکان است؛ اما صد حیف که برای بار دوم هم نام خمینی بزرگ -این نشان ممتاز راه مهدوی- در آن نیست! امام خمینی اندازه شیخ احمدکافی بلکه ابن مهزیار و میرزا کوچک، حضور در این سبد فرهنگی نداشته است! عجیب اینکه علیرغم اعتراضات بار اول، در سرود دوم هم غایب است!

 امام عزیز محتاج یک سرود برای فهمیده شدن نیست؛ لکن بقیه اللهِ قرآن بدون او از مهدویت های مرتجع و متحجر، سازشکار و اهل قعود و مُترف و اشرافی قابل شناسایی نیست. شیخ کافی و کوچک خان و ابن مهزیار ذیل آن عَلَم بلندِ ینهون عن الفساد فی الارض نشان میشوند ؛حتی همت و سلیمانی ها بدون او صفرهای بدون یک اند!

آموزش خمینی به فرزندان را یک فریضه بدانیم!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۲/۱۳

مظنون اول مسمومیت‌های ایدئولوژیک؟!

مسمومیت زنجیره ای دانش آموزان فرصت مناسبی است تا خاستگاه این جور پدیده ها در فرقه هایی که مظنون اصلی به حساب می آیند مرور شوند!

فرقه ای که مادر را با شستشوی مغزی وا می دارد تا با شیر حاوی سیانور بچه یک ساله اش را بکشد؛ مظنون جدی تری در این حوادث به حساب نمی آید؟!

بخصوص وقتی برای اینگونه اعمال قرائتی ایدئولوژیک و فرقه ای -نه صرفاً سیاسی- هم بیان کنند.

سرنوشت ۸۰۰کودک پادگان اشرف آدرس آخرین جنایت سازمان یافته ی ایرانی تبار درباره بچه ها و دختر بچه هاست!

– زندگی شبانه روزی در پانسیون ها و حق صدا نکردن مادر خود در ملا عام!

– منع ادامه تحصیل و از ۱۳سالگی با شست و شوی مغزی جزء تشکیلات کردن!

– قبل از سن قانونی، دختران را در اختیار فرماندهان در ازدواج و طلاق های ایدئولوژیک قرار دادن!

– دستور به مهاجرت اجباری بچه ها؛ بخاطر اینکه بچه، استحکام خانواده و آن موجب غلبه عشق و عاطفه خانواده بر وفاداری به سازمان و رجوی نشود!

– بردن زیر بمباران آمریکایی ها در عراق برای توجیه مهاجرت اجباری!

– پانسیون های اروپا هم یک پادگان جدید  برای بچه ها که فقط مجازند ویدئوهای سازمان را -بجای تلویزیون- ببینند؛ هر ارتباط با والدین هم ممنوع!

– ۳۰درصد آسیب روانی بچه ها برای فرقه ای که برای ۴۰۰۰نیرویش، ۱۰زندان در اشرف داشت؛ هزینه مجازی است!

مقاله زنان و کودکان قربانیان فرقه تروریستی منافقین را اینجا بخوانید: زنان و کودکان قربانیان فرقه تروریستی منافقین (مقاله علمی وزارت علوم)

پ.ن:

نکته حائز اهمیت اینکه:

آنچه از رواداری خشونت درباره زنان، منع تعلیم دختران و سخت گیری بر آنها بعنوان گزاره های بنیادگرا، بهانه اتهام به مذهب شده؛  نیز روزی ساخت یا جعل فرقه ای بوده است که مقابل اسلام اصیل محمد(ص) قد علم کرده است! و نوعاً نظر مشهور اسلام شناسان اصیل واقع نشده است!

– مواجهه خشن خلیفه ای با زنان و حضور اجتماعی آنها، زمینه جعل احادیث و شیوع قرائتی خاص از اسلام در پیروانش شده است! برای نمونه اینجا بخوانید: رواسازی خشونت علیه زنان در احادیث مجعول

– در مقابل، فرقه خوارج برای جبران کمبود نیرو، زنان را به جنگ و اِعمال خشونت می کشاندند!

نمونه ای را اینجا بخوانید: بررسی نقش زنان نظامی خوارج در قرن اول هجری (با تکیه بر عراق)

نظر اسلام اصیل درباره زن و دختر، در انقلاب اسلامی بروز کرد و معجونی از آن نظرات منحط هم در فرقه رجوی مدرنیزه شد: هم زن، تروریست شد و هم مادری و همسری به محاقِ فرقه رفت!

طلاق ایدئولوژیک، نشستن یک زن و مرد در کابین جلوی ماشین را تحریم و تا بچه کشی پیش برد!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۲/۱۰

رسانه جای رسانا را در تبیین نمی‌گیرد!

(قبل از خواندن یادداشت سخنان رهبر انقلاب در ۱۴۰۱/۱۱/۱۰ را بخوانید)

در فاصله دو روز دو اتفاق مهم در حسینیه امام خمینی افتاد:

  1. نمایشگاه توانمندی های صنعتی(۱۱/۸)
  2. دیدار کارآفرینان بخش خصوصی(۱۱/۱۰)

نمونه توانمندی های صنعتی وقتی می آید در حسینیه مقام اول کشور خیمه می زند، ضریب رسانه ای مضاعف می گیرد؛ لکن آیا موجب تبیین میشود؟!

پاسخ در دیدار ۱۱/۱۰ است!:

“یک ایده دانش بنیان”، تا “تولید”، تا “تجاری شدن” و “ایجاد اشتغال” و “رشد اقتصادی” کردن و تا به “توزیع و مصرف” مردم رسیدن ، یک زنجیره است.

اگر همه این زنجیره خوب متصل شود، مردم رسانای پیشرفت علمی و رشد اقتصادی می شوند.

چون: جوان مردم ایده پردازی اش کرده/ سرمایه مردم تجاری اش کرده/ جوانان مردم در خطوط تولید آن شاغل شده اند/ محصول با کیفیت و ارزان به عموم عرضه شده/ و مورد مصرف مردم و صادرات واقع شده است. اینجا خود مردم رسانای پیشرفت با علم وجدانی می شوند.

اما اگر زنجیره یاد شده بریده و ابتر شد؛ بخشهای عمده آن -به تعبیر رهبری- یک دهه تعطیل شد؛ هر چقدر رسانه سر چند جزء آن(مثلا پیشرفت علمی) مانور دهد؛ مردم با وجودی که می بینند، تبیین پیشرفت صورت نمی گیرد!

اگر در این زنجیره ظرفیت خط تولید و اشتغال، بخاطر مشکلات مجوزهای کسب و کار (که رهبری حدود ۱۰مانع موجودش را شمردند) حل نشود؛ جوان مردم ناچار به مهاجرت و -به تعبیر رهبری- موجب سرافکندگی برای ما شود؛  پیشرفت، رسانا نمی شود و رسانه نمی تواند چیزی را جبران کند!

بیفزایید: اگر کیفیت کالای تولیدی یا قیمت نهایی اش (بورسی و دلالی و…) برای مصرف کننده نامطلوب باشد؛ مردم رسانای پیشرفت نمی‌شوند و در جنگ رسانه ها جانب رسانه تبیین را نمی گیرند!

بیافزایم: حتی اگر همه مشکلات بنگاه های بخش خصوصی -که در دیدار گفته شد- حل شود و رشد اقتصادی مطلوب هم حاصل شود اما ۲۰ثانیه آخر سخنان رهبری -مثل ۱۷سال گذشته- محقق نشود؛ باز تحقق رشد اقتصادی ۸درصدی(!) الزاما حال عموم مردم را خوب نمی کند بلکه میتواند بخاطر پیشرفت نامتوازن و بی عدالتی، انباشت منابع و ثروت در دست عده ای محدود رقم بخورد و ۵ طبقه پایین جامعه هیچ احساسی از این پیشرفت و رشد اقتصادی واقعی نداشته باشند؛ بلکه حتی حامل نارضایتی و اعتراض باشند!

آن ۲۰ثانیه این بود: “تعاونی های تولید می توانند یکی از گره گشاترین کارها برای اشتغال و بخصوص برای ایجاد عدالت اقتصادی در مجموعه کشور باشند”!

یعنی همان بند ب سیاستهای اصل۴۴ که بخاطر عدم اجرا در ۱۷سال گذشته، واگذاری ها و نمای واقعی این سیاستها را معوج و کاریکاتوری کرده است!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۱/۱۱

“حسنه دنیا” یا “بازگشت جاهلیت”؟!

(سخنی خودمانی با حجت الاسلام و المسلمین سروش محلاتی)

ایشان در یادداشت “تنفس در هوای جاهلیت“، آلودگی هوا، تعطیلی، بیماری و مرگ و میر ناشی از آن را به لحاظ دینی -در کنار نامناسب بودن تغذیه و کاهش سطح سواد- نوعی عذاب الهی و علامت انحطاط جامعه خوانده که اوج آنرا ادبیات اسلامی جامعه جاهلی می نامد. “شرّ دار” در کنار “شرّ دین” در کلمات امیرالمومنین را توصیف جاهلیت شمرده که مردم از حداقل های زندگی مانند آب سالم و غذای مناسب محروم اند(خ۲۶)

توصیف ملامت بار حضرت را بدین خاطر می شمارد که ولو اعراب جاهلی چنان انحطاط زندگی دنیوی را انتخاب نکرده بودند اما آن شرایط را پذیرفته و برای تغییر و اصلاح آن تلاش نمی کردند! در آخر هم [جامعه ایرانی را] هشدار می دهد که مبادا مسلمانان پس از جاهلیت نخست بار دیگر گرفتار جاهلیت شوند!

به نظر بنده:

“شرّ دار”، آب تیره و خوراک گلو آزار(خ۲۶) عرَض مفارق یکی از جاهلیت ها (عرب قبل از اسلام) بوده نه مقوّم ذات همه جاهلیت ها و نه حتی عرَض لازم و همیشگی آن است.

برایم کمی عجیب بود که چطور نشانه های ذاتی جاهلیت در خطبه ۱۹۱و۱۹۵ -که بر جبهه دگر اندیش و برانداز بسیار قابل تطبیق است- از نظر ایشان دور مانده و بخاطر سودبردن از آلودگی هوا، در جاهلیت خواندنِ اوضاع، یک نشانه موقعیتی را بر جاهلیتِ قابل تکرار نشانده اند!

حال آنکه نه هر جاهلیتی آب کدر و آلودگی هوا دارد و نه هرجا چنین بود، جاهلیت است:

  1. آیا جامعه فرعونی در کنار نیل با توصیف بهشت گونه عجیب در قرآن (…من جنات و عیون و زروع و مقام کریم و نعمه کانوا فیها فاکهین /۲۵تا۲۷دخان) جاهلیت نبود؟! پس این شرّ دار و “تشربون الکدر و تأکلون الجشب” اش کجاست؟!
  2. پیامبر (ص) فرمود بین دو جاهلیت مبعوث میشود. امیر المومنین(ع) جاهلیت دیگر را حکومت اموی معرفی کرد (خ۹۳: …و قِطَعَاً جاهلیّهً/ و خ۹۸ و…)
    آیا شام و سواحل زیبای مدیترانه با مناطق خوش آب و هوا، با انواع خوردنی ها و کاخ های زیبا و غنائم مرغوب، چیزی از جاهلیت آن می کاست؟!
    چگونه انحطاط ظاهری زندگی، همه ترقی و بهترگزینی شده اما باز جاهلیتی مثل همان جاهلیت سفیانی نام گرفته است؟!
  3. پیامبر خاتم(ص) در همین جاهلیت توصیف شده خطبه۲۶ مبعوث شد. بجای شرّ دین، بهترین دین را آورد و مردم را “خیر امه اخرجت للناس” کرد؛ اما همه می دانیم از اول هجرت و تشکیل جامعه و حکومت نبوی تا فتح خیبر، جامعه مسلمان فقیر بود. بین ۷۰ تا ۴۰۰ نفر[۱] از اصحابش اصلا دار و منزلی نداشتند و روی سکوی مسجد زندگی می کردند! زمستان در حفره ها می رفتند[۲]! از گرسنگی سنگ به شکم می بستند[۳]! و تا فتح خیبر(سال ششم) خوب سیر نشدند[۴]! اگر خوراکی پیدا می شد خرما بود روزی یک مد برای دو نفر[۵]! یکبار وقتی نان دیدند، تکبیر گفتند[۶]! پوشاکشان از خوراکشان نامناسب تر بود آنقدر که همواره نگران ستر عورت در نماز بودند[۷]!

آیا چون شرّ دار و خوراک ناگوار هست، بعثت را جاهلیت بنامیم؟!!

معلوم می شود این عنصری موثر در تعریف مفهوم جاهلیت به گونه ای که قابل تطبیق بر همه مصادیق باشد نیست. جاهلیت در این نما، نه جامع همه جاهلیت هاست نه مانعِ از شمول بر هجرت از جاهلیت ها و تحقق عقلانیت هاست.

اگر اصراری بر عرَض لازم بودن دارید، آلودگی هوا، پارگی ازن و دهها آسیب زیست محیطی، اثر جاهلیت مدرن و طرح های توسعه مادی او در زمین است؛ که بعید است منکر باشید.

جامعه نجیب و صبّار ایرانی را به خاطر تحمل آلودگی هوا و برخی کمبودها، هشدار بازگشت جاهلیت دادن، نه انصاف است نه مروّت.

اگر اسلامِ خمینی را شرّ دین نمی دانید -که حتماً نمی دانید- و پهلوی ها و سیاست های استکبار جهانی را ظلم می دانید؛ آنوقت ملت ایران را جای هشدار از جاهلیت باید بشارت به “حسنه دنیا” بدهید:

آیه۴۱نحل، مومنانی که بعد از مظلوم شدن، بخاطر خدا از ظلم هجرت می کنند را وعده “جای گرفتن در حسنه دنیا” داده است (والذین هاجروا فی الله من بعد ما ظُلموا لنُبوِّئَنَّهم فی الدنیا حسنه…).

به قرینه سیاق آیه و تایید مفسر بزرگی چون علامه طباطبایی، حسنه دنیا در این آیه “مجتمع صالح و عادلانه اسلامی” است.

حتی اگر سالیانی اهل صفه و آب کدر و اکل جشب هم داشته باشد، تکرار جاهلیت نیست، شروع تحقق حسنه دنیاست.

اگر گلایه ای از مدیریت ها، تعارض منافع و مانند اینها داشتید -که آلودگی هوای مردم یکی از آثارش هست- از زشتیِ سیئه در حسنه دنیا (حکومت اسلامی) حذر می دادید* نه شائبه تکرار جاهلیت را برای انقلاب و نظام اسلام گرا القاء کنید!

مهم: مطلب مرتبط: فرق خلاف شرع های ج.ا با حکومت علی(ع)

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۱/۱

[۱] .ر.ک: کشاف ج۱ص۳۱۸

[۲] ر.ک: جامع البیان ج۲۸ص۵۲

[۳] همان

[۴] ر.ک: صحیح بخاری ج۵ص۸۳

[۵] ر.ک: مسند احمد ج۴ص۵۴۰

[۶] ر.ک: تهذیب الکمال ج۷ص۳۹۰

[۷] ر.ک: صحیح بخاری ج۱ص۱۳۰

بزنگاه منتشر شد

 

مرکز موسیقی ماوا

 

درباره این کار جدید (بزنگاه) نظر خواستند، اینجا بخوانید.

اتحاد و عدم تفرقه دو حد و دامنه دارد:

  1. تنزل به حداقل ها مثل: داشتن دشمنِ مشترک.
  2. تعالی به حداکثرها مثل: “کلمه سواء”(ایده مشترک)

 

دشمن مشترک، سلبی است: دشمنی باهم نباشد، چون دشمن داریم!

اتحادی در سرحد دشمنی داعش و اسرائیل است؛ تفرقه و واگرایی داخلی را حل نمی کند:

– احتمالا برخی از حزب اللهی ها درباره همین ویدئو به شما گفته باشند برخی از اینها که حاج قاسمِ ماوا دست نیروی انتظامی را مقابل آنها می خواباند، امتداد داعش اند! بنظرشان اینان داعشجویند! و…

– رقیب اصلاح طلب اینان هم سالها پیش از جان کین، “دموکراسی برون زا” نقل و با “دموآمریکاکراسی” اشغال عراق را تئوریزه کرد و پرسید: باید بیاندیشیم که آیا اخلاقی است بخاطر دموکراسی، استقلال را نقض کنیم(و اجازه اشغال دهیم)؟!

از اینرو تا بر سر ایده ایجابی توافق نشود، سلب دشمن عامل اتحادِ پایدار نمی شود.

دشمنِ مشترک برای نهضت خوب است اما برای نظام کافی نیست. آیت الله خامنه ای در زندان پهلوی با هم سلول کمونیست -آنهم خبیث اش- از قول سوکارنو می گوید: ملاک اتحاد ملتهای عقب مانده وحدت نیاز است نه وحدت دین.[۱] اما کمتر از او الان براندازِ نظام و عمله دشمن تلقی می شود.

 

اما کلمه سواء و ایده مشترک، ایجابی است و همگرایی داخلی را هم میتواند تامین کند.

کلمه سواء در تطور تاریخی دو قرن اخیر ایرانیان: استقلال، آزادی، مردمسالاری، پیشرفت، عدالت و معنویت، و البته همه ذیل اسلام بوده است؛ که همیشه در شعارهایش تجلی کرده است.

نسبت ولایت فقیه با این آرمانهای مشترک، باید نسبت پیغمبر اسلام با کلمه سواءِ توحید برای اتحاد با تکثر مدینه باشد! (آیه۶۴آل عمران کثرت واقعیِ مسلمان_اهل کتاب را مخاطب می کند: بگو ای صاحبان کتاب آسمانی، بیایید در عمل به سخنی که میان ما و شما یکسان است(کلمه سواء) گرد آییم، و آن اینکه جز خدای یکتا را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدا صاحب اختیار(ارباب) خود نگیرد…)

– این از اعتصام به حبل اللهِ جامعه مسلمان(آیه۱۰۳ آل عمران) هم فراگیر تر و کثرت پذیرتر است./ این آرمانها نیز خوانشی اجتماعی در دنیای معاصر از همان کلمه سواء است.

– ولایت فقیه در نظر امام خمینی، فقط “مجری احکامِ فقه” نبود بلکه “ولیّ بر فقه” برای رسیدن به آرمانهای اسلام(عدالت و آبادانی و مردم سالاری) است[۲]

از اینجا بود که امام آنرا حتی برای جوامع غیر مسلمان هم نسخه می دانست.[۳]

چنین ولایتی بنظر سردار شهید برای غیر شیعیان و غیر مقلدان هم یک اعتقاد عقلی است.[۴]

همین ولایت بود که بار اول در قانونی کردن حجاب، خلیفه گری ارامنه ایران را برانگیخت بیانیه دهد به احترام خمینی، اهل کتاب هم حجاب را رعایت کنند.[۵]

فاصله اندازی عینی_ساختاری یا ذهنی_رسانه ای بین عدالت و ولایت، جمهوریت و ولایت، آزادی و ولایت، پیشرفت و ولایت ؛ نتیجه اش ایستادن بخشی از مردم در جانب آرمانهای ۲۰۰ساله و تنزل به اتحاد حداقلی در مواجهه با دشمن خارجی است.

تصویر کردن سردار سلیمانی در این ایده ی اثباتی جذاب تر و از قضا غنی تر است او نمونه ای از امتداد ولایت فقیه خامنه ای بود که شیعه و سنی، باحجاب و بدحجاب، این جناح و آن جناح، ملی و امتی او را کارآمد و مورد وفاق می دیدند.

– فرمانده نظامی بود اما در سیل و محرومیت کنار خوزستان و سیستان و کرمان بود.

– پاسداری بود که هیچوقت در جناح بندی ها و انتخاباتها مداخله نکرد و سر صبحگاه معروف ایام انتخابات ۲خرداد وصیتنامه امام را بر ابلاغ نمایندگی ولی فقیه در سپاه ترجیح داد!

– خط روشن در فتنه ها -از جمله۷۸و۸۸- داشت اما این مانع نمی شد کتاب حاج آخوند یکی از اعضای اتاق فکر جنبش سبز در لندن را نخواند و حتی زمینه زیارت او در سوریه را فراهم نکند!

– دقیقا همو بود که اگر کمکی به غزه و لبنان میشد، متصدی اش او بود؛ “جانم فدای ایران” هم بیشتر از همه برازنده همو بود!

جمهوری اسلامی ای که او نماینده و مجسمه اش بود جمع بین عالی ترین سطح ولایت پذیری با جمهوریت و آزادی و عدالت و پیشرفت بود. جمع بین ملی ترین و امتی ترین آموزه ها بود.

در فهم برین او چنین معجونی -از تجلی عالی ترین ارزشهای انسانی با ولایت- از همه حرم ها مهمتر بود.

ان شاء الله در اثر بعدی این وجه ایشان تصویر شود.

 

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۰/۱۳

[۱] خون دلی که لعل شد. ص۲۴۶تا۲۵۱

[۲] کتاب البیع ج۲ص۶۳۲: …بل یمکن ان یقال الاسلام هو الحکومه بشوونها و الاحکام قوانین الاسلام و هی شان من شئونها بل الاحکام مطلوبات بالعرض و امور آلیّه لاجرائها و بسط العداله…

[۳] منشور حوزیان ۳ اسفند۶۷: یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد …(صحیفه امام ج۲۱ص۲۷۳تا۲۹۳)

[۴] وصیتنامه سردار سلیمانی

[۵] تیرماه۵۹