بایگانی برچسب: s
عدالتخواهی در عرفان آیت الله شاه آبادی
تقریر با استعانت از بیان عارف کامل آیه الله شاه آبادی(ره):
- “حضور حق” و “محضر حق”
حضور حق، دیدن خداوند در همه چیز است(کٲَنَّکَ تَراه). اما محضر حق یعنی خود را در حضور او دیدن. اگر خدا را نمی بینی، بیابی که او ترا می بیند (وٳن کُن٘تُ لاتَرَاهُ فٳنَّه یَراکَ).[۱] - عالم محضر حق است:
عالم و همه اهل آن، “محاضر حقاند”. نه “در محضر حق”! بین این دو فرق دقیق است. اشیاء را در محضر حق دیدن، اشیاء را دیدن است؛ اما اشیاء را خود محضر دیدن، محضر حق دیدن است. و این مقتضای عرفان است. (دقت کنید).
یعنی همانطور که “صاحب مقام حضور”، خدا را در همه اشیاء مییابد و همه چیز را مظهر و مجلای او مییابد؛ “صاحب مقام محضر” هم، همه چیز را محضر حق میبیند که در مرآی حق و حاضر نزد اوست[۲]. - مأموران حفظ و نظم محضر:
کسی که به درک محضر باریابد؛ مأمور حفظ محاضر حق و منظم کردن آن است.
مثلاً جان محترم، محضر حق است؛ پس مأمور است مانع ریختن خون محترم شود. حق غصب شده را به صاحبش برگرداند و… - مأمور به امر فطرت:
این مأمور بودن به حفظ و نظم محضرهای حق، امر فطرت است. فطرت، حکم به رعایت حضورِ حاضر میکند. چنانچه در حضور یک طفل، رعایتی داریم که در خلوت نداریم. همچنین است رعایت “حضور مُنعِم”، “حضور مقتدر”، “حضور کامل”، “حضور محبوب” که همه برای حق تعالی است[۳]. - عدالتخواهی؟
“منظم کردنِ” محاضر حق، همان “عدالت خواهی” است. چون عدالت، “دادن حق به مستحق”(إعطاء کلِّ ذی حقّ حقَّه)، یا “قرار دادن امور جای خود”(یَضعُ الامور مواضعها) است. حق مالی و موقعیت اجتماعی و معنوی انسان و طبقهای را دادن، عدالت است و عیناً تنظیم محاضر حق نیز هست.
نتیجه اینکه: سلوک به محضر حق -که مناط عصمت است- روح و باطن و معنای عدالتخواهی است. عدالتخواهی و قیام به قسط هم بروز و ظهور و کالبدِ درک محضر حق است.(تأمل کنید)
گوشهای از بیان آیه الله شاه آبادی:
“بحث جناب موسی(ع) و خضر(ع) از این نظر بود که موسی(ع)، همه چیز را محضر حق مشاهده می کرد و مأمور منظم کردن حفظ محضر بود؛ اما خضر(ع)، حافظ حضور و نظرش به فرمانهای غیبی مولا بود.
همه اهل عالم محاضر ربوبیاند و پیغمبران، مأمور حفظ محاضر حقند. بنابراین وقتی حضرت خضر(ع) کشتی را سوراخ کرد، حضرت موسی ایراد گرفت که چرا کشتی مردم را سوراخ میکنی؟! چون انبیاء، مأمور حفظ نوامیس پنج گانهاند که یکی از آنها مال و جان است. بنابراین امام در روایتی میفرماید: تصرف در مال مسلمان، حلال نیست مگر با رضایت او[۴].
حضرت خضر هم به تبعیت از حضرت موسی که رسول وقت است، تابع این قانون است؛ چنان که حضرت موسی مأمور به تبعیت او در اسرار باطن بود.
آن اعتراضات به جهت همین دو مرحله است که گاه انسان خود و هرچه هست، همه را حاضر در محضر حق میبیند و گاه حق را بدون توجه به خلق حاضر میبیند که این حالت، استغراق است…[۵]“
مطالب مرتبط: سلسله مباحث توحید و توحّد قائمین به قسط / جرعهای از رشحات المعارف
محسن قنبریان ۹۹/۶/۱۷
[۱] کافی ج۲ص۶۷
[۲] وجهش این است که اعیان و مخلوقات عین علم حق اند؛ مثل صور خیالی ما که عین علم مایند(صفحات الاعیان عندالله کصفحات الاذهان عندنا). آیه ۱۳و۱۴ملک به همین اشاره دارد: خداوند راز مخفی در سینه ها را می داند چون خالق است(الا یعلم من خلق).
[۳] ر.ک:رشحات المعارف ص۳۳تا۳۶
[۴] وسائل ج۱۴ص۵۷۲
[۵] رشحات المعارف ص۲۵و۲۶
عدالت-مواسات
مواسات: سهیم کردن در مال است[۱]. بالاتر در جان [۲]
ضدش: منع است [۳]
عدالت: دادن حقوق افراد [۴]و نهادن امور در جای خود [۵] است.
از این رو، مواسات یک اخلاق و رفتار است ولو واجب ترین و سخت ترین آن [۶] اما عدابت و قسط یک سیاست عام [۷] بلکه ملاک راهبری و سیاست است [۸]چه زیبا فرمود الانصاف من النفس کالعدل فی الامره انصاف به خرج دادن در حیثیت فردی مثل عدالت ورزی در حکمرانی است[۹].
مواسات از حقوق است -البته واجب [۱۰]– برادران دینی است [۱۱]یعنی مربوط به جامعه ایمانی است.
اما عدالت و قسط، سیاستی عام [۱۲]و برای همه شهروندان و آدمیان حتی غیر همکیشان است حسن العدل نظام البریه لذا امیرالمومنین علیه السلام، مواسات را حافظ اخوت ولی عدالت را حافظ دولتها خواند[۱۳]. و فرمود اکرم الاخلاق السخا و اعمها نفعا العدل گرامی ترین اخلاق سخاوت و عمومی تر در نفع، عدالت است[۱۴].
انسان ۲۵۰ ساله ی امامت را در “دوره محرومیت از حاکمیت” بیشتر در جلوات انفاق و ایثار و مواسات می بینیم. و در “دوره حاکمیت” بیشتر در چهره قسط و عدالت! فرمود: اولی الامر را به امر به معروف، عدالت و احسان بشناسید[۱۵]. اگر مواسات، بهشت برادری است، عدالت بهشت دولتهاست[۱۶]. لذا امیرالمومنین علیه السلام در سالهای حکومت فقط چاه آب و نخلستان وقف نکرد و کیسه برای فقیر نبرد؛ سراغ مواسات در تقسیم بیت المال (توزیع عادلانه درآمد) رفت. سراغ توزیع عادلانه منابع ثروت رفت. مقابله با اقطاع بخشی های بی حساب، اموال خاص (صفوالمال) برای خلیفه و خواص؛ جنگها بر او تحمیل کرد[۱۷].
[۱] بحار ج۲۳ ص۵۸۲
[۲] زیارت نامه ابالفضل علیه السلام
[۳] الکافی ج۱ ص۲۲
[۴] تهذیب ج۹ ص۱۳۱
[۵] نهج البلاغه ص۵۵۳
[۶] معانی الاخبار ص۱۹۱ و ۱۹۲
[۷] نهج البلاغه ص۵۵۳
[۸] ملاک السیاسه العدل/ غررالحکم
[۹] غررالحکم
[۱۰] الکافی ج۲ ص ۱۴۴ تا ۱۴۸
[۱۱] معانی الخبار ص۱۹۱ و ۱۹۲
[۱۲] نهج البلاغه ص۵۵۳
[۱۳] غررالحکم
[۱۴] غررالحکم
[۱۵] الکافی ج۱ ص۸۵
[۱۶] العدل جنه الدول/ غررالحکم
[۱۷] ر.ک: روضه الکافی ترجمه رسول محلاتی ج۱ ص۸۴
تقلیل عدالت به مبارزه با فساد، اجحاف است
بخشی از لایو با جنبش عدالتخواه دانشجویی ۹۹/۵/۲۷
مصلحت و عدالت در سیره امیرالمومنین
صوت «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)»
- تقلیل ندادن عدالت به عدالت قضایی و مبارزه با فساد
- پرونده امیر(ع) در عدالت اقتصادی و دو محور اصلی آن؟
- معنای مصلحتی که می تواند با رفتاری عدالت طلبانه معارض شود؟
- مصلحت نظام از تعریف رهبران تا آنچه شده!
- عدالت قضایی امیر(ع) به دوره بعد از حکمیت و قبل از حکمیت قابل تقسیم است.
- برخی فرارها و اختلاسها پس از شورش های ۶گانه به همه نواحی مملکت و تجزیه آنهاست نه دوره استقرار و
- مبسوط الیدی حضرت.
- برخی عذر های جمهوری اسلامی
و چندین مطلب دیگر
محسن قنبریان
دریافت صوت «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)» | “دریافت از پیوند کمکی”
پیوست۱ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین (ع)»
روایتی صحیح السندکه امیر(ع)۲۵ برنامه اصلاحی خود را اعلام می کند.
برخی اقتصادی و در دو محور عمده عدالت اقتصادی(توزیع عادلانه منابع ثروت/ توزیع عادلانه درآمدها) است.
اما از تدریج در تحقق آنها خبر می دهد بخاطر مصالح واقعی نه ساختگی!
با دقت ملاحظه کنید.
دریافت “پیوست۱ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین (ع)»”
پیوست ۲ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)»
مصلحتی که می تواند “موقتا” یک حق و عدلی را تعطیل کند کدام است؟!
- اولا اصل بر عدم تاخیر است:
امیر المومنین در نامه ۵۰ نهج البلاغه:”آگاه باشید حق شما بر من این است که…وحقی را که از آن شماست از موردش تاخیر نیاندازم وتا آن را به انجام نرسانم باز نایستم وهمه شما نزد من درباره حق مساوی باشید. وهرگاه چنین کردم نعمت خدا برشما تثبیت شده برشما لازم میشود از من اطاعت کنید واز دستورم تخلف نکنیدودر انجام کاری که به صلاح شماست کوتاهی نورزیدوبرای رسیدن به حق در امواج سختی ها فرو روید…” - ثانیا مصلحت معارض باید اهم باشد و چاره دیگری هم نباشد.
در خطبه ۱۶۸ نهج البلاغه از تاخیر خود در باره حق عثمان(قصاص قاتلین) میگوید:”…اگر خوانخواهی عثمان تحقق پذیرد مردم سه دسته می باشند: دسته ای با شما هم رای هستند و گروهی با شما مخالفند وجمعی نه موافقند ونه مخالف . پس شکیبائی کنید تا مردم آرام شوند و دلها از تب وتاب بیفتد و حقوق از دست رفته به آسانی گرفته شود…”
️توضیح:حکومت برای کف و سقفی تشکیل میشود: کف آن رفع هرج و مرج است که فرمود امیر فاسق هم از هرج ومرج مدام بهتر است/سقف آن هم اقامه قسط و عدل اجتماعی است.
حالا اگر در روز اول این حکومت بعد از شورش و هرج و مرجی که ۴ماه خانه عثمان محاصره و کشته شده است یکباره سراغ انتقام برود آن هرج ومرج ادامه می یابد و کف حکومت هم تامین نمیشود. تاخیر برای استقرار یافتن حکومت وبعد سراغ استیفای این حقوق رفتن حکم عقل است.
این مثال در روزهای اول بیعت اتفاق افتاده و قابل سریان بر یک حکومت مستقر نیست الا همان هرج ومرج گسترده ثابت شود. - نمونههای دیگر را در روایت کافی(پیوست ۱)ملاحظه کنید که میفرماید:”اگر بخواهم مردم را به ترک آنها(۲۵ بدعت شمارش شده)وادارم وبجای اصلی آنها برگردانم و به همان ترتیب که در زمان رسول خدا(ص)بود مقرر دارم لشکر از دور من پراکنده شوند تا جز خودم تک وتنها بجای نمانم ویا اندکی از شیعیان من …” وهم فرمود:”اذاً لتفرقوا عنی: در اینصورت(اجرای این ۲۵مورد)مردم از دورم پراکنده میشدند”.
️تدریج در اجرا با پیگیری مدام هم کاملا عقلائی است. آن مصلحت مزاحم تحقق فوری آن حقوق و عدالتها پراکندگی عامه مردم و زوال حکومت است نه رنجش خواص و کانونهای خاص! سریان این مصلحت به جای که بخلاف خواست عمومی عدالتی اجرا نمیشود درست نمی باشد.
پیوست۳ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)»
“مصلحت نظام”در بیان و اندیشه بنیانگذار انقلاب و رهبران آن به چه معنا بوده است؟!
امروز معمولا بنام مصلحت نظام برخی حقوق و عدالتها تعطیل یا به تاخیر می افتد. دقیقا “نظام” در این تعبیر به چه معناست؟!
باید جای “نظام” معنایی بگذارید که وقتی بنیانگذار می فرماید:حفظ آن از اعظم فرائض است[۱]/اهمیتش از حفظ یک نفر_ولو امام عصر باشد_ اهمیتش بیشتر است[۲]/معنای درستی درآید.
آیا مثلا جان وآبروی رهبر انقلاب از اعظم فرائض و مهمتر از جان ولیعصر است؟!!
️این نظام یعنی نظام آرمانها و ارزشهای اسلام و روی زمین اسلام مستضعفان و محرومان!
- خود امام خمینی در ادامه همان جمله می فرماید:”برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا می کند برای اسلام”(توجه کنید)
در اول وصیت نامه هم بخوبی این حقیقت را توضیح داده اند که ثقل اصغر(اهلبیت) خود را فدای ثقل اکبر(اسلام و نظام ارزشها و آرمانهایش) می کنند. - رهبر انقلاب هم می فرماید:”نظام جمهوری اسلامی ،نظام آدم ها و اشخاص و افراد نیست؛نظام آرمانهاست”(۸۰/۸/۹)
در پایان سخنانشان در دانشگاه علم وصنعت هم از آن به “ساخت حقیقی” (مقابل ساخت حقوقی) تعبیر کردند(حتما رجوع کنید). - این اسلام ،”وجود ذهنی ” و مباحثات طلبگی نیست روی زمین اردویی دارد امام خمینی در نامه اش برای تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام به خوبی این مصلحت و نظام را معرفی می کند:”مصلحت نظام از امور مهمه ای است که مقاومت مقابل آن ممکن است اسلام پابرهنگان زمین را در زمانهای دور و نزدیک زیر سئوال ببرد و اسلام آمریکائی مستکبرین و متکبرین را با پشتوانه میلیاردها دلار توسط ایادی داخلی و خارجی بر آنان پیروز گرداند[۳]“
️مصلحت اسلام پابرهنگان مصلحت نظام است!
یک مثال عینی:اول انقلاب برای خانه دار کردن بیغوله نشین ها نیازمند زمین شهری شدیم. وزمین داران طبق قاعده فقهی مسلط بر اموال خود بودند و نمی شد ملزم به فروششان کرد. همین معنا از مصلحت نظام امام را واداشت علیرغم مخالفت مراجعی مثل آیت الله گلپایگانی طرح الزام فروش بیش از ۱۰۰۰متر را اجازه دهد. ️یعنی برای مصلحت پابرهنگان موقتا حکم شرعی الناس مسلطون علی اموالهم را تعطیل کند!
️تفاوت بین این مصلحت و معنا از نظام با آنچه چند دهه بعد شکل گرفت را با مثالی عینی در فایل صوتی بشنوید
[۱] صحیفه نور ج۱۵ص۲۰۳
[۲] صحیفه امام ج۱۵ص۳۶۵
[۳] صحیفه امام ج۲۰ص۴۴۶
شورای نگهبان تراز انقلاب ۲
دریافت یادداشت «شورای نگهبان تراز انقلاب ۲»
بخش نظارت بر انتخابات
جان کلام: سراغ گرفتن از تناسب “مسئولیت” با “اختیارات” است.
آیا در اختیار داشتن “حق استصواب” [حق هر تصرف قانونی برای سلامت انتخابات و هم سلامت منتخبین] ، ملازمه دائمی با “ضمانت صواب و سلامت” دارد؟!
تقسیم بحث:
مسئولیت ناشی از آن حق ویژه، دو چهره و هرکدام چند زیر بخش دارند:
۱.مانعیت برای ورود نااهلان:
۱/۱- لزوم پاسخگویی در برخی تأیید ها (چالش تاجگردون)!
۱/۲- لزوم رفع شبهه در ردشدگان (چالش حریم سازی برای ارتکاب علنی)!
۲. پرسش از زمینه شدن حق استصواب برای تحقق انتخابات بهتر و نهاد کاملتر(مجلس شورا، خبرگان)
۲/۱- لزوم پاسخ در تأیید a و رد مشابه
(چالش حکم الأمثال)!
۲/۲- تکلیف فضائل دیده نشده؟
(چالش دهن شیرین کن ها)!
- اگر حوصله دارید تعقیب کنید.
شورای نگهبان تراز انقلاب ۱
بخش نظارت بر قوانین
(فقط به سهم القدر شورا در عقب ماندگی عدالت، اشاره میکنیم).
مقدمه اول:
فلسفه وجودی شورای نگهبان، جلوگیری قانونی از انحراف در حرکت نظام است[۱].
مقدمه دوم:
به اعتراف رهبر انقلاب و مردم، در عدالت اجتماعی، “نمره خوبی نداریم[۲]“، “دچار عقب ماندگی هستیم[۳]” و نتیجه “مطلقا راضی کننده نیست[۴]“!
یعنی بی تعارف: از “آرمان عدالت اجتماعی” به “تبعیض” منحرف شدهایم.
چون چیز سومی در بین نیست. وقتی عدالت تحقق نیافت، یعنی تبعیض شکل گرفته است!
مقدمه سوم:
مجرای تأثیر شورای نگهبان بر طی مسیر عدالت، غیر از نظارت بر “مصوبات مجلس” در این حوزه، نظارت بر “بودجههای سالانه” و هم “برنامههای ۵ساله توسعه” است.
“عدم تعادل و توازن امکانات و منابع و فرصتها” بین استانها -که وزیر کشور آنرا مهمترین مشکل کشور میداند- و تبعیض مرکز، شمال-جنوب، شرق، غرب را پدید آورده، حاصل از برنامههای بودجه و برنامههای توسعه است.
۶ برنامه ۵ساله توسعه تاکنون بطور متوسط، سالی ۱۹%تورم بر مردم تحمیل و موجب کاهش قدرت خرید مردم عادی با درآمدهای ثابت شده است. بطور طبیعی آنها را فقیرتر کرده و صاحبان سرمایه را داراتر کرده است[۵]!
این برنامهها و بودجهها از سوی شورای نگهبان، مغایر با شرع و قانون اساسی تشخیص داده نشده است! و سال بعد و برنامه بعد، همان مسیر امضاء شده است تا به چنین فاصله طبقاتی غیر قابل انکاری رسیدهایم!
مقدمه چهارم:
متفکران انقلاب اسلامی مثل شهید مطهری، عدالت را نه فقط یک “اصل کلامی و اعتقادی” بلکه “یک فلسفه اجتماعی” میدیدند. بلکه بالاتر آنرا در سلسله علتهای احکام دیده و به چشم “یک قاعده فقهی” بدان نگاه میکردند[۶].
رهبری اثردهی این قاعده را از شورای نگهبان، مطالبه هم کردند: “عدالت را یک معیار و یک سنجهاساسی در قانونگذاری بدانیم. این نکته قابل توجه نمایندگان محترم مجلس و شورای نگهبان است که در قانونگذاری بالخصوص به مسأله عدالت و همچنین رصد دائمی آن توجه شود[۷]“.
چگونه قاعده فقهی عدالت درباره تأیید بودجهها و برنامههای ۵ساله لحاظ نشده است؟!
چرا در تناوب این برنامهها و نمایان شدن آثار ضد عدالتیاش، مجتهدین و حقوقدانان شورا، دچار “تبدل رأی” نشده و استباط خود برای بار بعد را تغییر ندادهاند[۸]؟!
دفاع:
ممکن است شورای نگهبان در اینباره از خود دفاع کند که: به حسب آمارها، اهداف برنامههای توسعه جز در موارد معدودی محقق نشده است. پس آنچه به تایید شورا رسیده، اجرا نشده است و تقصیر گردن دولتهاست!
اما این احتمال نیاز به بررسی دارد.
ثبات بر اعضای شورا غلبه داشته و عمر برخی از اعضاء به چند برنامه ۵ساله میرسد. با این وضع چگونه در استمرار آن روندها مانع ایجاد نشده است؟
چرا رئیس دولت خاطی از برنامه عادلانه(!)، باز تأیید صلاحیت شده است؟! برنامه و بودجهریزی بعد، باز از شورا تأیید گرفته است؟!
اصلا فرض کنید همین تخمین آقای کدخدایی برای “اصلیترین مشکل” کشور(تبعیض) هم درست باشد و سهم القدر شورای نگهبان فقط ۲۰% باشد، چرا نسبت به همین مقدار پاسخگویی نیست؟!
تا “مواضع اشتباه” از سوی متخصصان در مباحثات و مناظرات برای شورای نگهبان ریز و دقیق روشن نشود، چه امیدی به “اصلاح نگرش” وجود دارد؟!
آیا یک نگاه به نتایج عینی این نظارت ۴۰سالهی شورا لازم و ضروری نیست؟! و این جز با بحث آزاد با منتقدین ممکن است؟!
ادامه دارد…
محسن قنبریان
۹۹/۴/۲۳
[۱] “اگر ما در یک نظام دستگاهی را فرض کنیم که به شکل قانونی، مانع از پدید آمدن انحراف می شود، آن دستگاه را باید واقعا دستگاه بسیار مهم و حساسی شمرد که شورای نگهبان این گونه است”/”شورای نگهبان مانع انحراف حرکت نظام است زیرا هدایت صحیح جامعه و حفظ مسیر کلی اجرا و قانونگذاری از انحراف در اینجا به وسیله جمعی انجام می گیرد و اساس هم در هر جامعه ای همین است چون جهت گیری های ابتدایی در خیلی جاها خوب و صحیح است اما اشکال بر غالب جوامعی که منحرف شده اند، در استدامه و استمرار حرکت است که باید صحیح بماند”(رهبری ۱۳آبان۷۱)
[۲] رهبری۹۹/۳/۷
[۳] رهبری۹۶/۱۱/۲۶
[۴] رهبری۹۰/۲/۲۷
[۵] رجوع کنید نامه برای ایران دکترحسن سبحانی
[۶] شهید مطهری:”انکار اصل عدل و تأثیرش، کم و بیش در افکار مانع شد که “فلسفه اجتماعی اسلام” رشد کند و بر مبنای عقلی و عملی قرار بگیرد و “راهنمای فقه” قرار گیرد. فقهی به وجود آمد غیرمتناسب با سایر اصول اسلام و بدون اصول و مبانی و بدون فلسفه اجتماعی”(یادداشتهاج۳ص۲۵۰)/
“اصل عدالت اجتماعی با همه اهمیت آن در فقه ما مورد غفلت واقع شده است. در حالی که از آیاتی چون “بالوالدین احسانا” و “اوفوا بالعقود” عموماتی در فقه به دست آمده است، ولی با این همه تأکیدی که قرآن بر روی مسأله عدالت اجتماعی دارد، مع هذا “یک قاعده و اصل عام” در فقه از آن استنباط نشده واین مطلب سبب رکود تفکر اجتماعی فقهای ماگردیده است”(مبانی اقتصاد اسلامی ص۲۷)/”عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات. نه این است که آنچه دین گفت،عدل است بلکه آنچه عدل است دین می گوید. این معنای “مقیاس بودن” عدالت است برای دین. پس باید بحث کرد که آیا دین مقیاس عدالت است یا عدالت مقیاس دین است؟! مقدسی اقتضاء می کند بگوییم دین مقیاس عدالت است اما حقیقت این طور نیست…”(مبانی اقتصاد اسلامی ص۱۴و۱۵)
[۷] رهبری. دومین نشست اندیشه های راهبردی۲۷اردیبهشت۹۰
[۸] این تصحیح اشتباه و اعلام تبدل رأی اجتهادی را هم امام و هم رهبری از شورا خواسته اند: امام۳۰تیر۵۹/رهبری ۲۰تیر۸۶.
تبعیض؛ درونزا ، برونزا
تبعیض درونزا:
تبعیض حاصل از ساختارهای اقتصاد داخلی است (از زنجیره ۵گانهای از آن قبلا سخن گفتهام[۱]
مثلا: نابرابری حقوق و دستمزد به کسانی این اختیار را میدهد که مازاد درآمد را سپردهگذاری کنند. سود بانکی این سپردهها (که ۸۵درصدش مال ۵ درصد جامعه است) تقریبا برابر با دستمزد یکسال ۱۱میلیون کارگر ایران است! ️این جلو افتادن به همراه امکان وام و اعتبار بانکی بیشتر بخاطر سپرده بیشتر؛ امکان مالکیت منابع (کارخانه، مسکن، ماشین و…) برایشان فراهم میکند و باز جلو میافتند/ و…
تبعیض برونزا:
تبعیض حاصل از اقداماتی خارج از ساختارهای داخلی اقتصاد است؛ مثل تبعیض حاصل از تحریمها!
نمودار فاصله طبقاتی در سالهای اخیر تناسب معناداری با تحریمها هم دارد.
بطور کلی: آنچه موجب کاهش ارزش پول ملی شود؛ این پیامد را دارد که: هرکس “پول” در دست دارد (کارگر و کارمند جزء) بخاطر کاهش ارزش پول، فقیرتر میشود و او که “سرمایه”(ملک و ماشین و کارخانه و…) در دست دارد، داراتر شود چون ارزش ریالی سرمایهاش بیشتر شده است. بدین طریق کاهش ارزش پول ملی، تبعیض میسازد.
اما آنچه موجب کاهش ارزش پول ملی میشود؛ منفی شدن سه تراز است:
- تراز سرمایه: وقتی جذب سرمایه خارجی بوسیله تحریم کم شود و فرار سرمایه به خارج شکل گیرد؛ تراز سرمایه منفی میشود. آمدن ارز بیشتر به کشور عرضه بیشتر را موجب میشود و ارزش ریال را بالا میبرد.
- تراز تجاری: وقتی حجم صادرات کمتر از واردات شود؛ تراز تجاری منفی میشود.
افزایش صادرات با افزایش تقاضا برای ارز در کشور صادر کننده رابطه مستقیمی دارد؛ چرا که کشور وارد کننده کالا و خدمات بایستی پول جاری کشور صادر کننده را خریداری کند. بنابراین هرچه صادرات افزایش یابد پول کشور صادر کننده تقویت میشود.
تحریم موجب منع یا کاهش صادرات میشود؛ پس دستیابی به ارز خارجی کم میشود و به تبع قیمت ارز بالا میرود و ریال بیشتری برای خرید ارز داده میشود و ارزش ریال سقوط میکند. - تراز ارزی: هرچه ریال کمتری تبدیل به ارز شده باشد؛ این تراز منفی میشود.
برای مثال ۳۰میلیارد دلار صادراتِ برنگشته در سال قبل(۹۸) تراز تجاری۹۸ را منفی کرد (گزارش بانک مرکزی). به تبع در تراز ارزی هم اثر میکند و ارزش پول ملی را کاهش میدهد. وقتی در اقتصاد کنونی ایران فروش نفت کم شود هم بطور طبیعی ارز دست دولت کمتر شده تراز ارزی منفی میشود.
دلار ۲۰هزارتومانی، بخاطر کمبود دلار اتفاق میافتد و معنایش این است که ریال بیشتری باید برای یک دلار داد.
حالا او که دستمزد و حقوق ماهانه ریالی دستش را میگیرد؛ بخاطر کاهش ارزش ریال، فقیرتر میشود. اما او که سرمایه دارد (دلالان مسکن، سهام داران بورس و…) غنیتر میشود.
نتایج:
- درک برونزا بودن بخشی از تبعیضها، جامعه عدالتخواه را به آن عامل (تحریمهای استکبار جهانی) متوجه میکند و “عدالت” را به “برائت” پیوند میدهد. توازن نگاه بین ویژهخواری و استئثار داخلی با استبداد و استکبار خارجی برکات بسیاری برای جنبش عدالتخواهی دارد.
- رفع و کاهش تحریمها، راهبردهای متفاوتی را روی میز داشته که همه بالسویه نیست: “سازش”، “دور زدن تحریم”، “روش دولت ملی دکتر مصدق” و “نسخه معاصر اقتصاد مقاومتی”. برخی از راهبردها ناقض اصول و آرمانهایی از انقلاب مثل استقلال یا عزت اسلامی و برخی توالیای از فساد را به دنبال دارد. مهندسی بهترین راهبرد آرمانگرا-واقع گرایانه، با حفظ اصول و پرهیز از توالی فاسد مجال واسع خود را دارد.
- به فرض بقاء تحریمها، عمدهترین راه حل برای کاهش اثر تبعیضی تحریمها؛ “مدیریت رانت حاصل از تغییر ارزش ریال به نفع طبقه فرو دست” می باشد که سه راه کانال تعقیب دارد:
- صاحب سرمایه کردن دستمزد بگیران:
دادن سهم کارخانجات و تشکیل تعاونیهای کارگری و کارمندی (که بخشی از سیاستهای ابلاغی اصل۴۴بود).
اعطای زمین رایگان یا ارزان برای مسکن و مشاغل خرد.
بسته معیشتی بهتر یارانه نقدی.
و… - وضع مالیات بر عایدی سرمایه دهک بالا مثل مالیات بر ماشینها و املاک لاکچری، مالیات بر خانههای خالی، سکه و ارز .
- سیاستهای انقباضی پولی: وقتی بانکهای خصوصی با خلق پول بتوانند نقدینگی بیشتر تولید کنند، هم ارزش ریال کاهش مییابد و هم صاحبان نقدینگی و ریالهای بیشتر، هجوم بیشتری به بخش سرمایه (ملک و طلا و…) میبرند و موجب افزایش ارزش آن میشوند. کنترل بخش پولی(بانکها) با محدود کردن خلق پولشان برای مهار آن رانت و مقابله با تبعیض ضروری است.
- صاحب سرمایه کردن دستمزد بگیران:
محسن قنبریان
۹۹/۴/۱۷
[۱] http://mghanbarian.ir/qanda/2174/
باتشکر از دکتر خاکی که در مباحثه اقتصادی از توضیحاتشان بهرمند شدم.
برای وضوح بیشتر این یادداشت ها را ببینید:
شان حرمها در مطالبه عدالت و برائت
در فرهنگ قرآن غیر عبادت دو شأن اجتماعی-سیاسی برای حرم بلند بانگ زده شده است: “قیام” (۹۷مائده) و “استقامت” (۳توبه).
از رنگ پرده و جنس سنگ فرش و طرز طاقدیسها چیزی نیست؛ از قراردادنش “قیاما للناس” و “برائت از مشرکان” سخن است.
حرم در متن جامعه و “باید موجب برپائی مردم در شئون زندگیشان شود”. جای دیگر فرموده “با قسط و عدالت اجتماعی مردم برپا میشوند” (۲۵حدید) پس حرم باید خاستگاه اصلی عدالتخواهی باشد؛ تا مانع”اضمحلال داخلی” شود.
چنانچه مرکز اصلی “مقابله با دشمن خارجی” و برائت از ائمه کفر هم باید باشد. مثل حرم امام رضا(ع) باید کانون اصلی تجمعات دانشجوئی و طلبگی علیه مستکبرین و استکبار جهانی باشد از ماجرای کشمیر و میانمار تا غزه و میناپولیس و…
در برائت، اقلا در جمعه و جماعات حرم شعارهائی مثل برائت از مشرکین این سالها در عرفات هست اما در عدالت اگر باشد همان تکرار گفتهها و موعظههاست.
این سالها اصناف کارگری و عامه مردم اعتراضات عدالتخواهانه زیادی داشتهاند که به تقریر رهبری هم”اغلب موارد حق با مردم است و اگر این توقعات و انتظارات برآورده نشود، اعتراض میکنند”. اما چنانچه در دیماه۹۶ و آبان۹۸ دیدیم اعتراضات با مداخله بیگانه به فتنه و آشوب میکشد و هزینه بسیار (از جمله ریختن خون بیگناهان) تحمیل میکند. “مطالبات مردم مسالهای متفاوت از فتنهسازی به بهانه مطالبات است که این دومی کار دشمن است” (۹۸/۱۰/۱۱).
در چنین وضعی دوگانه: مرداب سکوت-گرداب آشوب، شکل میگیرد که هر دو سم است. مطالبه مردم در تعالی انقلاب اسلامی نه صرفا گرفتن حق خودشان، “بلکه انقلابی کردن نظام را باعث میشود” (که شاه بیت بیانیه گام دوم هم هست).
محقق نائینی قانون اساسیِ محصول کار مجتهدین را بمثابه رساله عملیه در اجتماعیات میخواند. اصل ۲۷ قانون اساسی اجتماعات را با دو شرط آزاد میداند: عدم حمل سلاح/ عدم اخلال به مبانی اسلام.
اما این اصل عملا -شاید بخاطر یا بهانه همان دخالتهای فتنهگون- معطل مانده است!
هیئت دولت پس از اعتراضات دی۹۶ در خرداد۹۷ مصوبهای اخذ کرد و مکانهایی را برای تجمعات اعتراضی مردم معلوم کرد: تعدادی از وزرشگاهها/ برخی بوستانها/ ضلع شمالی مجلس.
برای شهرستانها هم تعیین مکان را به شورای تامین سپرد: شهرهای زیر یک میلیون یک مکان و بیش از یک میلیون دو مکان.
تعجب از اینکه حرمها جزء این مکانها هم نبودند! در حالیکه غیر از آن شأن قرآنی، بطور طبیعی رویکرد اسلامی در کنش معترضان را افزایش و جنبشها را از سکولاریزاسیون دور میکند.
حرمها هم نه درخواستی داشتند و نه اعتراضی! به همان کلیشههای هزار ساله و ابتکارات فرش گل و رواق فلان و… بسنده کردند!
حرم غیر از وقف و نذر هم دارد. مثلا حرم امام رضا(ع) در خود “۴بست” هم دارد که بشکل تعدیل شده قابل “باز تولید متناسب” با حکومت اسلامی است.
توضیح اینکه: بست نشینی در حرمها سه صورت تاریخی داشته است:
- جنبه ملکوتی و جهت استشفاء (مثل پنجره فولاد) یا توبه (مثل کار ابولبابه در مسجد پیامبر). این جنبه هنوز هم باقی است.
- جنبه فرار از پیگرد قضائی؛ که مجرمان بدان پناه میآوردند. در اینباره در فقه اسلامی فقط درباره مکه، اتفاق نظر هست(بخاطر آیه۹۷ آل عمران) اما در الحاق حرمهای معصومین و امامزادگان به آن اختلاف نظر است. بعلاوه که در همان موارد جواز هم منع آب و غذا کردن بر بستنشین برای تسلیم شدن، مجاز خوانده شده است.
در عرف سیاسی هم امیرکبیر با آن مخالفت و زمینه پرچیده شدنش را فراهم کرد. در سالهای اخیر فقط یک گروه سیاسی روز احضار به دادگاه چنین کردند که فایدهای هم نداشت! - جنبه اجتماعی-سیاسی و برای مطالبهگری عمومی؛ مثل:
– بست نشینی ۷ماه سیدجمال اسدآبادی در حرم عبدالعظیم حسنی و افشاگری درباره استبداد قاجار.
– بست نشینی علماء و طلاب تهران به رهبری سیدمحمد طباطبائی و سیدعبدالله بهبهانی در زمان مظفرالدین شاه در حرم عبدالعظیم حسنی برای مطالبه تاسیس عدالتخانه
– مهاجرت علمای تهران به قم (مهاجرت کبری) و بستنشینی در حرم فاطمه معصومه در جریان مشروطهخواهی.
– بست نشینی ۱۱ماه آیت الله شاه آبادی علیه استبداد رضاخان.
این قسم بستنشینی نه از سوی مجرمان که از سوی حق طلبان و عداتخواهان و نوعا با جلوداری علماء انجام میشد. وقتی ناصرالدین شاه از ملاعلی کنی-بزرگ علماء تهران- خواست تا حکم به منع بستنشینی کند؛ ایشان به رندی جواب نوشت: “گمانم این است که دولت، باب عدالت را باز نماید تا جمیع ابواب بسته شود”!
نباید گمان کرد بستنشینی مختص دوره حکومت جور است. در نهضتی که میخواهد نظام تقنینی و اجرائی و قضائیاش را دائم متناسب با آرمانها و ارزشهای انقلابش تازه و پویا کند؛ هم بستنشینی قسم سوم قابلیت باز تولید دارد. از تجمع در ورزشگاه و بوستان که کمتر نیست و بهینهسازی بیشتری برای گام “نظام انقلابی” دارد.
محسن قنبریان
۹۹/۴/۱۲

قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه؟!
امام رضا(ع) را مأمون عباسی هم در کاخ مجلل قرار داد و برایش تخت و سریر بناگذاشت (الکافی ج۶ص۵۱۷)!
برنامههای مناظره با علماء ادیان و فرَق هم مکرر از تالارهای آن به عالم مخابره شد (الاحتجاج)!
وزیر اعظم خود (فضلبنسهل) را هم برای دریافت نسخه کامل اسلام (محض الاسلام) نزد حضرت میفرستاد و رساله اسلام ناب نگارش میشد! (تحف العقول)
اما “متشیّع” شدن او را “تشیع” نخواندیم و تظاهر دیدیم. به تعبیر قدسی، “عفریت مستکبر” خطابش کردیم (حدیث لوح)؛ که “در عمل” راه خود را میرفت و قدسیت امام را روکش خود میخواست!
امام رضا(ع) نیز در این امپراطوری جور، “زهد ورزید” و “به شرط عدم مداخله در امور”، به اجبار ولایتعهدی را پذیرفت!
به همان “گفتنها” و “چند مجلس روضه” بسنده کرد و در امور مملکتداری دخالتی نکرد! (گاهی تذکری داد)
سهم آن امام حکیم در آن “غربتِ امامْ شاه پنداری” و پروتکلهای تشریفاتی، سم دربار و تسلی زنان مومن نوغان با گلافشانی بر تابوتش بود که “تلّ گلها” را موجب شد!
از آن “عفریت مستکبر” تا “حضرت روح الله”(ره) فاصله از زمین تا سهاست.
امام رضا(ع) به این حکمت علوی پایبند بوده که: «الزهد فی ولایه الظالم بقدر الرغبه فی ولایه العادل»: زهدورزی در[مناصب] حکومت ظالم باید به اندازه رغبت در حکومت عادل باشد(غررالحکم).
او برای تحقق ولایتی که ائمه طاهرین برای فقیهان شیعه جعل کردهاند؛ “راغب” است. اگر نظرش را بخواهیم در ریز و درشت حکومت ولایت فقیه “ورود” میکند و اصلا آن همه دُرهای گرانبها در آن “گفتنها” برای اجرا و بکارگیری در “این دولتها” بود نه برای مأمونها!
حق امام رضا(ع) بر حکومت عادل، یک حرم مجلل و ضریح مرصع و تلِ گلها در ولادت و شهادت نیست. “تحقق وعدههای” ائمه شیعه در عدل و داد، حق او برحکومت عادل است.
فرمود: “ما خاندانی هستیم که همچون پیامبر(ص) وعده خود را وام و دیْن میدانیم”(تحف العقول ص۴۴۶).
انقلاب اسلامی برای ادای این دیْن آمده نه صرفا تکرار زنان نوغان و تشریفات حرم و باز گفتنها و رساله نویسیها!
پ.ن: رهبرانقلاب اسلامی درباره وضعیت عدالت:
- مطلقا راضی کننده نیست(۹۰/۲/۲۷)
- دچار عقب ماندگی هستیم(۹۶/۱۱/۲۶)
- نمره خوبی نداریم(۹۹/۳/۷)
- جبران عقب ماندگی نیازمند همت زنان و مردان مومن انقلابی است(۹۶/۱۱/۲۹)
* مطالب مرتبط:
محسن قنبریان
۹۹/۴/۱۱