عدالتخواهی یک چرخه و زنجیره دارد: پدیده و مصداق -> تولد مسأله -> تبیین اسلامی-بومی مساله ->راه حل خودی مساله.
هر مرحله از این چرخه، قواعد و “ضوابط عقلانی و اخلاقی” خاص خود را هم دارد که جداگانه باید بدان پرداخت.
زنجیره را با مثال کوچک و ساده توضیح میدهم:
- پدیده و مصداق:
در دادگاهها یا رسانهها با نمونههایی بر میخوریم که پولشویان و مفسدان اقتصادی کمکهای عام المنفعه از ورزش تا مذهب کردهاند.
اگر قواعد اخلاقی و حقوقی این کشف، درست انجام شده باشد؛ حالا باید “مساله” متولد شود. اگر چنین نشود، یک دسته افشاگری کور اتفاق افتاده که بهره سیاسیون میشود اما چرخه عدالتخواهی را عقیم گذاشته است. بهانه هم دست غیر عدالتخواهان میدهد که کل جریان عدالتخواهی را به “ناامید کردن مردم”، “رواج بی اعتمادی”، “سیاه نمایی”، “رواج بی اخلاقی و هتک و تخریب” و… متهم کنند و پشتوانه مردمیاش را بگیرند. - تولد مساله
از پدیدهها و مصادیق مثال قبل (ولو با اثبات اجمالی=یعنی قطعیت بعض موارد) اقلا دو مساله عامتر از باشگاه فلان و حوزه علمیه بهمان و هیات بیسار متولد میشود:
– عدم شفافیت مالی
– وجود کمکها و نهادهای پوششی برای فساد یا مفسدان
فعالان رسانهای عدالتخواه باید صرفا پدیدهنگار نباشند و تا “تنقیح مساله” را بیایند. و الا برخورد با مورد (چه با هجوم رسانهای چه قضایی و دولتی) مشکلی را حل نمیکند. فردا روز از نو خواهد بود. نپرداختن به مساله، عدالتخواهی را غیر از عقیم شدن؛ بازیچه دست امنیتیها و سیاسیون میکند که هربار برای یک تسویه حساب اسنادی دست برخی از آنان برسانند! - تبیین اسلامی مساله
خود مساله ممکن است مرز نداشته باشد و کشور مسلمان و کافر نشناسد (مثل عدم شفافیت مالی و آثار آن)؛ اما “تبیین مساله”، در “یک منظومه تفکری” صورت میگیرد و شرقی-غربی، اسلامی-غیر اسلامی دارد.
برای مثال شفافیت بمعنای مصطلح معاصرش، “لازمه بازار آزاد” (سرمایهداری) و وفادار به آن است. یعنی سایر حلقههای متقدم و متاخر خود را در آن نظام فرا میخواند.
بازار آزاد با “رقابت آزاد” و بدون رانت شروع میشود. دولت و حاکمیت را هم در این رقابت کنار میگذارد(لسه فر). لذا خاستگاه شفافیت در آنجا رقابت آزاد در قواعد بازار آزاد است.
جداگانه میدانیم: هر محصولی با توجه به غایت خود، “صورتبندی” میشود. از اینرو شفافیت در نظام پولی و مالی دیگر ممکن است تفاوتهای “خاستگاهی”، “ساختاری”، “غایتی”، “روشی”و… پیدا کند. شفافیت در مکتب اقتصادی اسلام باید تبیین و تحدید خود را از منظومه این مکتب بگیرد (که اینجا جای تفصیلش نیست).
مساله ها هم باید تا مسالههای بنیادین عدالت اقتصادی و عدل سیاسی دنبال شود؛ و الا بخاطر سطحینگری، نخبگان خود را از دست میدهد و به جریانی ژورنال تنزل میکند. - راه حل خودی
هوشمندی عدالتخواهی، وقتی پدیدهها را به مساله کشاند و در “عقلانیت اسلامی-ایرانی” خود، تبیین و تمییزش کرد (یعنی از عناصر غیر مکتبی پیرایشش کرد) و بدنه اجتماعی لازم را هم با خود همراه کرد؛ باید به راه حل برسد.
راه حلها نیز خودی و غیر خودی دارند. البته گاه هم نیازمند “ابتکار” و خلق راه حلهای خودی هستیم که از فرهنگمان ارتزاق کند.
اگر به راه حل نرسیم؛ عدالتخواهی زود “متهم به ساختار شکنی”، چپ گروی یا صرفا نق زنی میشود.
البته راه حلهای اصیل، هرگز با “محافظه کاری” بر ساختارهای موجود، به دست نمیآید . گاهی لازم است عدالتخواهی با تحولخواهی گره بخورد و ساختارها و روشهای نو ابداع کند.
دو مرحله آخر(سوم و چهارم) بیش از فعالان رسانهای و میدانی میخواهد.
متاسفانه اینجا جای خالی مطهریها و بهشتیها بیشتر حس میشود.
برخی فقیهان و متفکران حوزه، اصلا عدالت مسالهشان نیست و جز تیمن و تبرک بدان نمیپردازند!
برخی دیگر عدالت را چنان توسعه معنا داده و بالا میبرند که دیگر کسر شان است به مسالههای واقعی میدان(حتی کلان مسالههای عدل سیاسی و اقتصادی: تقسیم عادلانه منابع کسب ثروت/و درآمدها) بپردازند! علیرغم آن اوجدهی به عدالت، درس خارج فقهشان مثل همه دروس سنتی خالی از هر مساله جدی میدان طرح میشود!
برخی مبلغان و خوش ذوقها، اصرار دارند دائم “مفاهیمی بدیل” یا “موازی”، تبلیغ کنند! یکبار “ولایت”، یکبار “مطالبهگری”، یکبار “مواسات” و…
برخی دیگر از انجام نادرست مواردی در مرحله اول توسط برخی جوانان، رنجیده و انگار با کل عدالت و عدالتخواهی لج افتادهاند! والبته مقابلیهایشان هم همان میکنند!
این همه و غیر آن، جنبش عدالتخواهی را در مراحل سه و چهارش با گفتمانهای رقیب(اسلام منهای فقاهت/ مارکسیسم، سوسیالیست) تنها گذاشته تا انحراف جوانان عدالتخواه را در دهه بعد بخاطر تحقق پیشگوییاش جشن بگیرد!
جنبش عدالتخواهی برای گفتمان غالب شدن(تعبیر حضرت آقا) نیازمند طی این مراحل با ضوابط عقلانی و اخلاقیاش هست. “لایک خور بالا” در مرحله اول، نشانه حمایت عمومی آگاهانه مردم از کل چرخه عدالتخواهی -چیزی که نمیشناسند- نیست! لاغری جنبش در مراحل آخر، باید توسط دلسوزان تدبیر شود تا “کاریکاتوری شدن” بهانه حذف و تخریبش نشود.
- مطلب مرتبط:
– عدالتخواهان سرکار نروند!
محسن قنبریان ۹۹/۶/۲۱