۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب

حجت الاسلام قنبریان با شیوع ویروس کرونا که منجر به تعطیلی مدارس، دانشگاه‌ها و حوزه‌ها شد، از این فرصت بدست آمده اقدام به تدارک درس گفتار کتاب گرانقدر «رشحات المعارف» نمود. پیشتر این مطالب همراه با متن چکیده، بطور مختصر یک شب در میان و همراه با نسخه صوتی، هر قسمت حدود ۱۵دقیقه این مطالب ارائه شد. در این پست تنها نسخه‌های صوتی منتشر شده را بصورت یکجا جمع‌آوری کرده و منتشر می‌شود. جهت پیگیری مطالب پیشین می‌توانید از کلید واژه‌های زیر استفاده نمایید:

  1. رشحات المعارف
  2. آیت الله شاه آبادی
  3. تهذیب نفس
  4. خودسازی
  5. درس گفتار

 

  1. دریافت صوت جلسه نخست «۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»


  2. دریافت صوت جلسه دوّم«۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»


  3. دریافت صوت جلسه سوّم«۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»


  4. دریافت صوت جلسه چهارم«۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»


  5. دریافت صوت جلسه پنجم«۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»

  6. دریافت صوت جلسه ششم«۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»

  7. دریافت صوت جلسه هفتم«۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»

  8. دریافت صوت جلسه هشتم«۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»

  9. دریافت صوت جلسه نهم«۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»

  10. دریافت صوت جلسه دهم«۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»

  11. دریافت صوت جلسه یازدهم«۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»

  12. دریافت صوت جلسه دوازدهم«۱۰۰۰ثانیه منبر مجازی برای رجب» | «دریافت از پیوند کمکی»

جلسه اول: مقدمه/ضرورت خودسازی/ فصل خودسازی/ شاه آبادی و رشحات المعارف

آیت الله بهجت به شهید ردانی و فرمانده های دفاع مقدس فرمود: مراقب صدام درون هم باشید!
حضرت آقا فرمود: “اشتباه است که ما خیال کنیم، دشمن فقط آمریکا و صهیونیست است؛ ما یک دشمن خطرناک تر از آمریکا وصهیونیزم داریم و آن نفس است”(۸۰/۵/۶)

بعضی رفتند با نفس بجنگند، استعمار و استبداد بر جامعه اسلامی را فراموش کردند!
بعضی رفتند پی مبارزه، نفس کار دستشان داد و ضد خود شدند!
راه نجات جمع بین این دومبارزه است.

آیت الله شاه آبادی اسوه این جامعیت است که امام بزرگوار ما را تربیت کرد. ۱۱ماه تحصن علیه رضا خان و چله نشینی در جوار امیر المومنین را باهم داشت.

کتاب رشحات المعارف درسهای عمومی ایشان در مسجد جامع تهران برای مردم است.
حاوی معارفی است که پشتیبان عمل و عبادت ما میشود. هم عبادات ما را افزایش می دهد؛ وهم آنرا تصفیه می کند. حضور قلب و اخلاصش را تٲمین می کند.

جلسه دوم: معرفت کلیدیِ “عالم محضر خداست”

“عالم محضر خداست، در محضر خدا، معصیت نکنید”؛ ترجیع بند مواعظ امام خمینی بود. هزاران جوان را این یک جمله تربیت و به اوج کمالات انسانی رساند.

زادگاه این معرفت، بالاصاله قرآن است؛ اما استاد عرفان امام(آیت الله شاه آبادی)آنرا سر سفره امام و پیروانش آورد:

“علم به حضور حق و خود در حضور و خدمت او دیدن، مناط عصمت است؛ یعنی کسی که دارای چنین علمی باشد، به اختیار خود مرتکب نافرمانی و گناه نمی شود…”(ص۲۵رشحات المعارف)

چهار شرافت این معرفت:

۱.موجب “عبادت احرار” است؛ چون حیاء از خود خداست نه خوف جهنم و شوق بهشت.

۲.مولد “عبادت عارفانه” است؛ چون الان قیامت فرد را برپا می کند موکول به حسابرسی فردای قیامت نیست!

۳.موجب “عبادت زاهدانه” است؛ چون بیش از واجب و حرام و رذایل عمده را دربر می گیرد. سالک را ادبی بیش از رساله و اخلاق می دهد.

۴.در عین حال، “فطری” و همگانی است. رعایت احترام حاضر، فطری هر انسانی است. آیت الله شاه آبادی می فرماید:”اینها از تٲسیسات فطرت بشر است و قراردادی و جعلی نیست”(ص۳۴)

درک ذهنی و عقلی این حضور:

٭صورتهای خیالی ای را مثل یک داستان نویس تصور کنید.

٭شما خالق آنها در ذهن خود هستی. آنها نزد شما حضور دارند و شما نزد آنها حاضرید.(دقت کنید)

٭خود آن صورتهای ذهنی، علم شمایند. مثل علم شما به اشیاء خارجی نیست. پس درون و برون آنها نزدتان حاضر است. از آرزوی آن پرسناژ ذهنی خبر دارید و…(توجه کنید)

٭حکماء از باب مَثَل نه مِث٘ل می گویند: صفحات الاعیان عندالله، کصفحات الاذهان عندنا: اشیاء خارجی برای خداوند مثل صورتهای ذهنی نزد مایند!(تٲمل کنید)

مرحوم شاه آبادی می فرماید:

“تو عین حضور حقی. نفَس کشیدنت، چشم برهم نهادن و گشودنت…”(ص۳۲)

شاهد قرآنی و روایی:

٭آیه ۱۳سوره مُلک می فرماید:”قولتان را پنهان کنید یا آشکار؛ خداوند از درون سینه ها باخبر است” در آیه ۱۴ وجه آنرا بیان می کند:”الا یَع٘لَمُ مَن٘ خَلَق؟” آیا او که خلق کرده نمیداند؟!

این همان استدلال است که مخلوق، نزد خالق حاضر است؛ درون و برونش.

٭زندیقی که ادعا میکرد کرم های درون گل و لای جلویش چرا مخلوق او نباشد؟!

از امام صادق(ع) پاسخ شنید: پس بگو چند نر و چند ماده در آنهاست!

میشود شما از جنسیت مخلوق ذهنی ات بی خبر باشی؟! اگر هزاران نفر را در داستان ذهنی ات بیافرینی از جزئی ترین خصوصیات آنها باخبری! چون نزد آنها حضور داری و آنها نزد تو حاضرند. خالق حقیقی عالم را کمتر از این نگیر!

باور این معرفت، سازنده است.

امام خمینی:”آن وقتی که قلم به دست می گیرید، بدانید در محضر خدا، قلم دست گرفته اید. آن وقتی که می خواهید تکلم کنید، بدانید زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنید. در محضر خدا باهم دعوا نکنید سر امور باطل و فانی”

(صحیفه امام ج۱۳ص۴۶۱)

جلسه سوم: فرق مقام حضور و محضر/ نقطه شروع؟

 

آیت الله شاه آبادی فرمود: “علم به حضور حق و خود را در حضور و خدمت او دیدن مناط عصمت از گناه است”(ص۲۵).

این را از امام صادق(ع)آموخت که از دو مرتبه سخن گفت: از خدا بترس

۱.”مثل اینکه او را می بینی”.

این مقام حضور است. دیدن و احساس حضور خداوند کردن.

۲.”واگر خدا را نمی بینی، بدان که او تورا می بیند”.

این درک محضر است. اینکه انسان ولو خودش حضور خدا را احساس نمی کند اما خود را در محضر او ببیند. مثل بودن جلوی دوربین مدار بسته ای که ببیننده را نمی بینی اما یقین داری دیده می شوی. این درک محضر است.

-سومین مرتبه، دیگر کفر است. امام صادق(ع) فرمود:”اگر چنین دیدگاهی داشته باشی که خدا هم تورا نمی بیند، حتما کافرشده ای”.

پس مومن اقلا درک محضر دارد.

 

عصمت از گناه، وابسته به میزان این درک و مرتبه آن است.

شاه آبادی می فرماید:”همه اهل عالم محاضر ربوبی اند و پیغمبران، مٲمور حفظ محاضر حقند”(ص۲۵)

پس حساسیت اولیاء، برجان و مال و آبروی انسانها و هم تکالیف الهی وحقوق الله از این جهت است. در محضر خدا، نباید آبروی بنده او را برد و…

ایشان اختلاف موسی و خضر در سوره کهف به این می داند که موسی(ع) مٲمور منظم کردن و حفظ محضر بود؛ اما خضر(ع) حافظ حضور و نظرش به فرمانهای غیبی مولا بود(ر.ک:ص۲۵)

 

نقطه شروع مصونیت از گناه

شروع از درک محضر است. مثل کسی باش که در خانه ای هستی که صاحب خانه از آیینه تورا می بیند.

امام صادق(ع) فرمود:”اگر می دانی که خدا تورا می بیند، اما به گناه مبادرت می کنی، پس حتما او را از پست ترین ناظران برخود قرار داده ای.”

برخی کارها را جلوی بچه هم نمی کنیم اما جلوی خدا می کنیم!

قدم اول در همین رعایت محضر، در نماز و عبادت است.

وقتی هنوز موسی نیستی که همه محضرهای خدا را منظم کنی که کسی ظلمی نکند، آبرو از بنده ای نبرد، خون ناحقی نریزد و…؛ اقلا در وقت نماز محضر الهی را درک کن.

این مقام احسان و محسنین است که نمازشان و مناجاتشان را اینگونه می خوانند که اقلا خود را زیر نگاه خداوند می بینند. این کمی تمرین می خواهد و سخت نیست.

(تفصیل را درفایل صوتی بشنوید)

جلسه چهارم: فطرتهای چهارگانه احترام حاضر

جواد الائمه(ع) به شخصی که از ایشان نصیحت خواست فرمود: بدانکه هرگز از چشم خداوند خالی نیستی! حالا ببین چگونه باشی؟!(تحف العقول).

این همان راهکار و شاهکار تربیتیِ دادنِ درک محضر درسیره اهلبیت است.

آیت الله شاه آبادی چهار جلوه برای این حاضر در فطرت می شمارد؛ که احترام و رعایت می آورد:

  1. حاضری که مُنعم ماست. محضر منعم، محترم است.
    اگر سر سفره کسی باشی، حتی او را هم نبینی، رعایت محضر آن سفره و مهمانی می کنی.
    “چه می گویی وقتی سؤال فرمود: آیا حضور حاضر یا حضور منعم محترم نبود؟! یا حاضر و منعم نبودم؟!”(ص۳۳)
  2. حاضری که مقتدر است. محضر مقتدر، محترم است.
    این رعایت حتی در حیوانات هم هست. در حضور مقتدر از خود مودب اند!
    حال، درک محضر کسی که همه قدرتها از اوست، چه باید باشد؟
    “اگر پروردگار سبحانه و تعالی بپرسد که چگونه معصیت و نافرمانی مرا جایز شمردی و روا داشتی و حال آنکه حضور مقتدر محترم است، چه جواب می دهی؟”(ص۳۳)
  3. حاضری که کامل است. محضر کامل، محترم است.
    استادی در علم و هنر وقتی حاضر است در آن عرصه شاگرد و عامی رعایت احترام و ادب می کند.
    اصلا تفاوت جایگاه های اجتماعی افراد نزد مردم بخاطر همین حکم فطری است که کامل در نظر فطرت، محترم تر است(ص۳۴)
    آیا هر کمالی از خدانیست؟! “آیا سزاوار است در حضور چنین کاملی نافرمانی کردن؟! با اینکه لزوم احترامش، حکم فطرت است”(ص۳۵)
  4. حاضری که محبوب است. محضر محبوب، محترم است.
    در معشوق های زمینی هم چنین است که در حضور و محضر او، عاشق در شدت رعایت است. در کلمات و حرکاتش شدت دقت را دارد.
    جالب اینکه این رابطه، به دیگران هم محضر می دهد. محبی که با محبوب خود تلفنی حرف میزند؛ ما، بین آنها نیستیم، اما حال مراعات محب، مارا هم محضر می دهد، متوجه می کند و به آن محبوب جلب می کند.
    سردار دلها در کرملین اذان گفت و به نماز ایستاد؛ مقامات روسیه را خیره کرد و تحت تٲثیر برد.

نسبت سه گانه گناه:

  • نسبت به خود عصیان
  • نسبت به عاصی و گناهکار
  • نسبت به معبود

نسبت به معبود همه گناهان، کبیره اند چون مغایر با فطرت حضور حاضر است.(ص۲۹)

٭تفصیل را در فایل صوتی بشنوید

جلسه پنجم: میقات حضور/ فراز و نشیب انسان

میقات حضور؟

از علم نافع درک حضور و محضر حق گفتیم؛ که عصمت ساز است.

درباره “محضر” نکاتی عرض شد. حالا کمی درباره “حضور” بیاندیشیم. حضور دیدن حق است. “میقات” و محل این مشاهده و ملاقات کجاست؟

عارف کامل شاه آبادی(ره) می فرماید:

“ارض انسان، میقات برای لقای حق است”(ص۲۲). یعنی چه؟!

آدرس این میقات؟

یک مثال قرآنی:

خورشید که سر میزند/ نور می پراکند/ بالای ابرها(قلمرو خورشید)، هیچ سایه ای نیست/ اما دورتر از آن، نزد ما، اجسامی هستند که “نور را بریده و محدود می کنند”/سایه ها پدید می آید/ از یک دشت تا شهر با کثرت محدود کننده ها، سایه بیشتر وبیشتر می شود.

اما خورشید و نورش، علت سایه هاست. سایه هیچ نیست الا “حدود محدودیت نور”(تٲمل کنید)

آیت الله شاه آبادی به آیه ۴۵فرقان توجه می دهد: “آیا ندیدی چگونه پروردگارت، سایه را گسترده ساخت و اگر می خواست آن را ساکن قرار می داد؛ سپس خورشید را بر آن دلیل قرار دادیم”.

ایشان این “ظل ممدود”(سایه کش آمده) را عالم اشیاء و ماهیات می خواند:”بر رئوس ماهیات عوالم وجود از اول ظهور کشیده؛ از سمای مشیت تا تنزل کرده به ارض انسان”(ص۲۲).

قلمرو خورشید، عالم ذات و اسماء الهی است که نور وجود نامحدود است. محدود و مقید شدن نور وجود، ماهیات متکثر آفریده؛ سایه، جمادیت، حیوانیت، انسانیت و… است، که نور وجود آشکارشان کرده است.

می فرماید:”انسان دور ترین سلاسل موجودات است؛ ولی دورش نکرده که دورش اندازد؛ بلکه دورش ساخته تا از طریق عشق و اطاعت نزدیکش کند. پس، از ارض انسانیت، دخول در سمای ترقی است. ارض انسان، میقات برای لقای حق است؛ زیرا فقط انسان است که می تواند حق را بیابد و تمام توجهش به معبود معطوف شود.”(ص۲۲)

در آمدن از حجاب و درک حضور:

چگونه اگر سایه، توانست حد و محدودیت خود را باز کند به وادی نور می رسد؟! اشیاء هم چنین اند!

لکن فقط انسان می تواند این سلوک را داشته باشد:”پاره کردن حُجُب فقط کار انسان است نه حیوان. میمون، میمون است اگر چه هزارها سال بر او بگذرد…تنها انسان است که می تواند قید و بند جمادی و نباتی و حیوانی را پاره کند و شایسته لقای حق شود”(ص۲۳)

“یک گروه مُعرض از حقیقت و مُخلّد در ارض طبیعت و مصداق “لکنَّه ٲخ٘لَدَ الی الارضِ و اتّبَعَ هَواه”(۱۷۶/اعراف)[او به طبیعتِ پست گرایید و از هوای نفس پیروی کرد]هستند. دسته دیگر کسانی هستند که شایسته نام انسانیت اند و با قدم اطاعت، محبت و عشق متوجه مولا شده اند. این دسته پشت به طبیعت و رو به حقیقت در قوس صعود حرکت می کنند؛ چنان که می گویند “قولا و عملا” که نماز، روزه، حج و سایر عبادات را برای رضای تو انجام می دهیم:”ٳنَّ صلاتی و نُسُکی و مَحیایَ و مَماتی لله ربِّ العالَمین”(۶/انعام)[به راستی نماز وتمام عبادات من وزندگی ومرگ من همه برای پروردگار جهانیان است]. چنین کسی روبه خداست و مورد عنایت واقع می شود وقیود و حجابهای گوناگون را پاره میکند”(ص۲۳)

٭ تفصیل را در فایل صوتی بشنوید

جلسه ششم: معرفت نافعِ ظهور اعمال

اعمال در نسبت با معبود، به بحث حضور ومحضر خداوند انجامید.

اعمال در نسبت با خود عمل به معرفت کلیدی ظهور اعمال می کشد.

خداوند “آتشنشان” است نه “آتشفشان”!

فهم عوامانه این است که گناهان ما، خدا را غضبناک می کند؛ او هم آتش می افروزد و گناهکاران را در آن می اندازد! بعد شبهه میشود: چرا نمی بخشد؟ چه لذتی از سوزاندن ما میبرد؟!

اما درک عارفان می گوید: آتش، خود گناه توست؛ تازه خداوند به بهانه های بسیار ، آتش های ترا خاموش کرده است. بیماری، بلاء، کار خوب، زمانها ومکانهای خوب بهانه آتشنشانی خداوند است. اما آتشفشانیِ نفس اماره ما دوباره آتش می افروزد!

آیت الله شاه آبادی می فرماید:” خیال نکنی که در آنجا به چوبت می بندند؛ چنین نیست. همین شراب ومال مردم است. الیوم تُج٘زی کُلُّ نَف٘س بما کَسَبَت٘ لا ظُل٘م َ ال٘یَومَ ٳنَّ الله سریعُ الحساب (غافر/۱۷) امروز هرکس با کاری که انجام داده است، پاداش داده می شود. امروز هیچ ظلمی نیست. خداوند سریع الحساب است”(ص۳۹و۴۰)

کشف بزرگ محمدی(ص):

ظهور اعمال، کشف بزرگ دین خاتم است:”ٳنما تُج٘زو٘نَ ما کُنتُم تعملون (تحریم/۷) جز این نیست که فقط شما با آنچه انجام داده اید، مجازات میشوید”.

شاه آبادی(ره):” این کشف بزرگ خاتم الانبیاء است…”(ص۳۹)

یک مثال: فحش چگونه عقرب میشود؟

-انسان ۵حس ظاهری دارد و۵حس باطنی. اولین حس باطن،”حس مشترک” است که همان لوح نف٘س است. محل اتصال حواس ظاهری با حواس باطنی است. شنیدنی ها، دیدنی ها و… آنجا می ریزد.

-اگر آنچه به حس مشترک رسیده ، یک “معنای جزئی” مثل کینه کسی ، دوستی کسی باشد؛ حس باطنیِ “وهم” آنرا درک می کند.

-اگر دارای یک صورت است(مثل تصویر کسی یا چیزی)، حس مشترک آنرا درک می کند.

-حفظ کننده ی معانی جزئی ، نامش “حافظه” است .

-نگهبان صورت های جزئی هم  نامش “خیال” است.

-قوه ای هم که در اینها تصرف کرده ودست کاری می کند(مثل تصویرا اسب را شاخ دار وبالدار می کند)، “قوه متصرفه” است.

حالا فرآیند تولد عقربِ فحش در بیان آیت الله شاه آبادی:

– فحش دهنده، اراده کرده؛ حروف وکلمات را ترکیب وکلمه زشتی می سازد(بسته شدن نطفه فحش)

-از دهان بیرون می اندازد. در امواج هوا حرکت می کند تا به گوش طرف می رسد و آنراتحویل می گیرد.

-حس مشترک طرف ، آنرا به خیال منتقل می کند.(رسیدن به خزانه و رحم)

-در محفظه خیال طرف، پرورش می یابد.

-حالا قوه وهم ، آنرا درک می کند و آن معنا،گرفته جان میگیرد. مثل یک بچه عقرب میشود وطرف را می گزد!

-سوزش دل او نشانه تولد این عقرب است . هرچه یادش آمد ، آن عقرب بزرگ تر میشود و بیشتر زهر میریزد.

“سرمایه و خمیر مایه ونطفه عقرب ملکوتی فحش دهنده همین است”(ص۳٨).

٭تفصیل مطلب را در فایل صوتی بشنوید

جلسه هفتم: مراتب ظهور اعمال

آیت الله شاه آبادی(ره) این را کشف بزرگ محمدی(ص)خواند که: “جزا”، “خود عمل” است.

“وَجَدوا ما عَمَلوا حاضراَ(۴۹/کهف) همان که عمل کرده اند را حاضر می بینند”

“بَدا لهُم سَیئات ما کَسَبوا(۷/ تحریم) گناهانی که انجام دادند برایشان آشکار می شود”.

نکته کلیدی مراتب این ظهور است:

عمل، سه مرتبه دارد:

  1. پیکره ظاهری عمل: همین نماز ظاهری، همین انفاق کردن، همین باد به سینه انداختن و…
    این در همین دنیا و “عالم مُلک”، ظاهر و آشکار است.
  2. مرتبه خُلقی و نفسی عمل:
    کریم بودن مال نفس است و روح انفاق ظاهری است. خودبزرگ بینی همین طور، روح اعمال متکبرانه است و…
    این ملکوت عمل است. در برزخ آشکار میشود. دنیا نمیتواند آنرا کامل روشن کند. “برزخ” آشکارش می کند.
    کسی چشم ملکوتی داشت، حقیقتش را همین جا می بیند.
  3. مرتبه عقلی و ریشه عقیدتی عمل:
    آن کرامت نفس، ریشه در باوربه پستی دنیا و جاودانگی آخرت است. فراموشی عظمت خداوند است که منشأ تکبر می شود.
    این مرتبه از عمل در “قیامت” آشکار می شود. برزخ برای نمایان کردن باور کافی نیست.

آیت الله شاه آبادی می فرماید: “این کشف بزرگ خاتم الانبیاء است که می فرماید ای اهل عالم، بدانید وآگاه باشید که هرچیزی وهر عملی در عالم دو صورت دارد: ملکی و ملکوتی، شهودی وغیبی.

آنچه در ملک است، شهود می کنی؛ ولی آنچه در برزخ است از ملک غائب است ونمایش آن در دنیا میسر نیست؛ زیرا لامپ دنیا، کوچک و محدود به حدی است. تمام “احسانات ملکی”، در برزخ ظهور می کند. “معارف و قرب”، در ملکوت. زیرا برزخ، استعداد ظهور لامپ آن را ندارد. همچنان که لامپ دنیا برای ظهور حقایق برزخی کوچک است، لامپ برزخ هم برای نمایش معارف و قرب، کوچک است.”(ص۳۹)

از همین جا معلوم می شود چگونه تکرار عمل بد، به کفر می انجامد. (عاقبه الذین اسائوا السوء ان کذبوا بآیات الله)…

می فرماید: “در اینجا میان تو ونظرت به صورت زیبای نامحرم، “نور” فاصله است؛ ودر آنجا “نار” ! اینجا صورت زیبا است ودر آنجا صورت زشت! در اینجا فعل وآرزو است به ملاقات و آرزوی وصال ؛ ودر آنجا آرزوی بُعد و دوری است از شدت تنفر ! چنان که می گویی: یا لیت بینی وبینک بُعد المشرقین فبئس القرین(۳۸/زخرف). همین خود عذاب است؛ ولی به محض چشم برهم نهادن وبه نامحرم نگاه نکردن وترک این معصیت ، خمیر مایه خلقت حور در بهشت است”(ص۴۰)

٭ تفصیل مطلب را در فایل صوتی بشنوید.

جلسه هشتم: منزلت عزم

ربط بحث:

-اعمال نسبتی با خدا دارند؛ که محضر وحضور حق ، آنها را بزرگ (همه گناهان) یا کوچک(همه عبادات) می کند.

-نسبتی با خود دارند. باطن و غیب عمل و ظهور آن، مال این نسبت بود.

-اعمال، نسبتی هم با عامل دارند. وقتی عمل، صورت غیبی دارد؛ تکرارش ، نفس انسان را به آن صورت غیبی در می آورد.یعنی ملکه شدن عمل، نفس را ملوّن به رنگ آن عمل می کند(ر.ک:ص۴۳)

وزیر کشورِ مملکت انسان؟

آیت الله شاه آبادی، عقل را “وزیر معارف” انسان می داند. چون خوب وبدها را می شناساند.

اما یافته او با “عزم” در انسان، ایجاد می شود. لذا عزم را:

-نظمیه و وزیر کشور انسان می خواند(ص۴۳)

-عزم را مناط انسانیت می خواند(ص۴۴)

از همین جا سرّ حرمت استماع موسیقی حرام و لهویات را بیان می کند: “یکی از اسرار حرمت استماع ملاهی و ساز و غنا این است که عزم انسانی را مختل می کند…اراده را از بین می برد وعزم را نابود می کند. بنابراین شرع مطهر اکیدا استماع غنا و حضور در مجالس لهو را ممنوع فرموده است؛ زیرا مناط انسانیت را ازبین می برد”(ص۴۴)

کشور وجودت را به وحدت برسان!

عزم، ملکات خوب و فاضله را در انسان راسخ می کند: شجاعت، سخاوت، عفت و عدالت.

وقتی همه اینها را برای “عبودیت” حق منظم کرد؛ کثرت را به وحدت می آورد. “حتی تکون ٲعمالی و اورادی کلها وردا واحدا و حالی فی خدمتک سرمدا”(دعای کمیل) می فرماید:”همه این زحمات وکوشش ها از برای این است که عبادات واخلاق از کثرت روبه وحدت نهد…صبر صفت بزرگی است، شجاعت صفت نیکی است، عفت صفت پسندیده ای است، ولی این صفات وقتی عظمت پیدا می کند که برای پرستش حق باشد. ستایش وپرستش او، صفات را بزرگ وبا عظمت می کند. سرمایه این کمال انسانیت، عزم است”(ص۴۵)

رسیدن به خلاقّیت ملکوتی

انسان صاحب عزم، که صفات عالی را در خود راسخ کرده؛ واجد صفت خلاقیت می شود.

شاه آبادی می فرماید:”اگر کسی دارای این ملکه شد، علاوه بر آن ثواب ها صفت خلاقیت پیدا می کند که می فرماید:”فیها ما تشتهیه الٲنفس وتلذُّ الٲعین”(در آنجا هرچه نفوس را بر آن میل و اشتهاست وچشم ها را شوق ولذت است؛مهیاست)هرچه بخواهی فعلیت دارد…پس قصرها وباغها ونعمت های بهشتی مخلوق تو و صورت غیبیه عملت است …”(ص۴۷)

٭ تفصیل را در فایل صوتی بشنوید.

جلسه نهم: حجابهای هفت گانه(۱)

اول یک مقدمه:
درفهم عارفان ، “قرب” و نزدیکی به خداوند، با “علم حضوری” به اوست.
“بُعد” ودوری از خداوند هم چیزی جز “جهل” وفقدان یقین نیست.
در تعابیر دینی سه چیز داریم:
-اسلام: همین شهادتین گفتن و مسلمان شدن.
-ایمان: باور کردن ودل سپردن به حقایقی غیبی است. عقل ثابتش کرده اما مشاهده نشده است.
-ایقان:یقین پیدا کردن به آن حقایق است که درجه اعلی آن ،یافتن و مشاهده قلبی آنهاست.
این همان منزلت مقرّبین است.

۴حجاب بین ما خداوند:
خداوند اوج تجرد و بی حدی است .ما موجودی محدود و مادی هستیم. بین ما وخداوند چه حجابهائی هست ؟ وچگونه می توان آنها را درید؟
۱.خود ماده:
اگر علم، قرب است؛ جهل وبی خبری ، بُعد و حجاب است.
شرط علم، حضور معلوم است. اشیاء مادی ، هیچ چیز درشان حضور ندارد. خودشان هم نزد خودشان حاضر نیست. یک کتاب از جلد خود خبر ندارد! از صفحه چندم خود بی خبر است!
بدن ما ، خودش و خودش اینچنین است. اگر می بینی از اجزایش خبر داریم بخاطر”روح ” است نه بدن که ماده است.(ر.ک:ص۴۹و۵۰)

۲. متعلق به ماده(مادی).
روح ما خود مجرد از ماده است و لایق علم حضوری، اما متعلق به بدن مادی شده است؛ این تعلق حجاب دوم است.
“روح نسبت به تمام محسوسات مُلکی، مُدرِک [درک کننده] است، ولی عالم ماورای طبیعت را ادراک نمی کند؛ زیرا تعلق وبستگی به بدن ملکی دارد. اگر از این حجاب رست وتعلق به بدن ملکی را رها کرد، مُدرک محسوسات برزخی می شود”(ص۵۰)
رویا ساده ترین کاهش این تعلق است. خواب مصنوعی، خواب مغناطیسی یا مردن (اختیاری یا اضطراری) نمونه های دیگر ترک این تعلق است.

۳.بدن برزخی
تازه روح از ماده ترک تعلق کند، در خواب و مکاشفه و… باز بدنی دارد؛ مادی نیست اما جسمانی است یعنی سه بعدی است واز سه جهت محدود است.

۴.تعلق به بدن برزخی
غیر از خود آن بدن، تعلق آن هم حجاب است. “تا در بدن برزخی است وتعلق به آن دارد، مُدرک ماورای برزخ که عالم مثال یا عالم فوق عرش است نیست و محجوب از آن عالم است”(ص۵۰)
علی التشبیه چنانچه اینجا باید چشم بر نامحرم ببندی تا تعلق کم شود و ملکوتی شوی؛ اگر اهل مکاشفه هم شدی باید چشم بر حورالعین ببندی تا بالاتر روی!
راه طولانی است و سالک پرتلاش می خواهد…
٭تفصیل را در فایل صوتی بشنوید

.جلسه دهم: حجابهای هفت گانه(۲)

سیر در آیات از ملک تا جبروت:

وقتی پی محبوبی می گردی، از “جای پایش” شروع می کنی؛ می روی از دور”شبح” اش را می بینی؛ جلوتر بروی،”بویش” را هم حس می کنی؛ تا به “او” می رسی.

از “جا پا” تا “خود محبوب”، آیات اند. “آیات ملکی” مثل طبیعت زیبا و کیهان و… شروع علائم است. “تمثال های برزخی”، آیات روشن تر است. “ملائک”، بیشتر اورا نشان می دهند تا می رسی به “صادر اول” که برترین نمای اوست.

حجاب های هفت گانه:

همان که “حجاب” است از حیثی”آیه” است. چهار حجاب (ماده، مادی، برزخ، برزخی) گذشت.

۵.حجاب تقدّر:

از برزخ به ملکوت اعلی که برود، عالم فرشتگان است. آنجا جسم برزخی ندارند اما اندازه دارند.

۶.حجاب تحدّد :

بالاتر از ملکوت، عالم جبروت است. آنجا ولو محدودیتهای قبل را ندارد؛ اما “هستی محدود” دارد. جبرائیل، هستی محض و نامحدود نیست.

۷.حجاب تقوّم:

به وجود برتری برسی که صدور اول باشد ومثل “سایه بی نهایت”، بی نهایت باشد؛ باز، سایه است؛ قیام و بودنش به صاحب خود است.

(ر.ک:ص۵۰و۵۱)

قیامت نزدیک است!

اگر قرآن درباره قیامت دارد:”یرونه بعیدا و نراه قریبا: کفار دورش می بینند وما(مومنین) نزدیکش”؛ این دوری و نزدیکی تایمی و تقویمی نیست.

اگر آیات قیامت در همین دنیایت را دیدی واز آنها رد شدی، قیامت را می یابی؛ نزدیکِ نزدیک!

٭تفصیل را در فایل صوتی بشنوید.

جلسه یازدهم: سه سلطان برزخ

منفرد خواهی شد!

اینجا زندگی انسان، اجتماعی است؛ حوائج مادی و معنوی او با استمداد و استخدام و… برآورده می شود. معلم لازم است تا یاد بگیری، نانوا لازم است تا نان بخوری و…

اما دنیای پیش رو، “زندگی انفرادی” خواهد بود.

“در آنجا زندگی انفرادی است و باید احتیاجات را خودت منفرداَ رفع کنی. باب استقراض و استمداد مسدود است. اینجا آمده ای که برای آنجا تهیه ببینی”(ص۵۷).

“فهمیدی که باید به اراده کارت درست شود و به صرف اراده، زندگی آخرت اداره شود. آنجا نتیجه تحصیلات عقلی و نفسی و حسی است؛ یعنی باید عقلت منوّر باشد به معارف حقه و عقاید صحیحه و نفست که قلبت است، باید منور باشد به اخلاق حسنه و حست، منور به اعمال صحیحه وصالحه.”(ص۵۷)

-قرآن هم “نسب ها” را در آنجا منتفی اعلام می کند(لا انساب بینهم یومئذ) ؛ و هم اسباب دنیوی را تمام شده اعلام می کند(تقطعت بهم الاسباب).

سه سلطان برزخ:

۱٫      سلطان حس: فرشته رومان

کارش تفتیش اعمال است.

“وکلَّ انسان ٲلزمناهُ طائِرَهُ فی عُنُقِه و نُخ٘رِجُ له یومَ القیامهِ کتاباً یَلقاهُ منشوراً این مرحله، محکوم به حکم مَلک رومان است که سلطان حس است و آنچه از حس سرزده، محکوم به حکم اوست؛ ولی صورت آن برزخی است…”(ص۵٨)

۲٫      سلطان نف٘س: فرشته فتّان[فتنه گر]

“این مَلک، ممتحن اعمال قلبی است و سنگینی و سبکی انسان را می سنجد. می بیند آیا دارای ملکه حیاء، عفت و عدالت بوده یا خیر…”(ص۵۹)

۳٫      سلطان عقل: فرشته بشیر و مُبشّر یا نکیر و منکر

“یکی دیگر ازسلاطین عالم برزخ که عظیم ترین سلاطین است، سلطان عقل است که به اعتبار مواجه شدنش با مومن که دارای عقاید حق صحیحه و واجد معارف الهیه است، بشیر و مبشر است و به اعتبار مواجه شدنش با منافق و کافر که دارای عقاید باطله و فاسده است، نکیر و منکر است”(ص۵۹)

٭ تفصیل را در فایل صوتی بشنوید

جلسه دوازدهم(آخر): جایگاه عترت

نظام دایره ای عالم
عالم وجود ، دایره ی است. از اوئی و بسوی اویی است. نیم دایره(قوس )نزول است و نیم دایره(قوس) صعود.
شروع از نور پیامبر(ص) بوده و ختم هم به اوست: بکم فتح الله وبکم یختم.
“چون به واسطه عنایات پروردگار واطاعت به مقام مشیت رسید و مشیت مقام واحد است و مطلق دو نمیشود؛ پس صحیح است بفرماید: بکم فتح الله وبکم یختم.
فتح دایره وجود وختم آن به مشیت است و خداوند به واسطه او هر ناقصی را به حد کمال خودش می رساند” (ص۷۴و۷۵)

لزوم پیوند با آل محمد(ص)
“یاایها الذین آمَنوا آمِنوا[ای کسانی که ایمان آورده اید، ایمان بیاورید!] اشاره به همان مقام ولایت مطلقه است که آنها را مشیت حق بدانی؛ چنانچه خودشان فرموده اند: نحن مشیه الله. هرکه خدا را بخواهد، باید و ناچاراست که در خانه آنها برود…بعد از مقام تسلیم باید صبر کنی که او در تو توجه پیدا کند ونظر مرحمتی بنماید. تو رو به او باش، خودش در دل تو ظهور می کند…مثل اشجار که چون پیوند خورد، این درخت دیگر آن درخت نیست…”(ص۶٨و۶۹)

دعائم اسلام، پشت بند تسلیم
“چنانچه برای حفظ عمارت ، ستون ها وپشت بند تهیه می کنند، اسلام هم که عبارت از تسلیم قلبی است، پشت بندهایی دارد که ستون آن هستند و عبارتند از دعائم پنج گانه: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت.اینها دعائم وپشت بندهای اسلام است…خلاصه باید پیوند را نگهداری کرد…”(ص۷۳و۷۴)
٭تفصیل را در فایل صوتی بشنوید

حجت الاسلام قنبریان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *