یک آسیب در نهاد مربوط به رهبری را جوانان انقلابی تذکر دهند، به نظر بعضی میشوند ضد ولایت فقیه! همان آسیب در همان نهاد مورد توجه مسئولی واقع شود، میشود انقلابی و مصلح!:
مثلا اگر قبل از آقای رئیسی از فساد یا سرمایه گذاری آستان قدس در مال مشهد اعتراض و انتقاد سازنده می شد، چون تولیتش منصوب رهبری است برخی این کار را تضعیف نهادهای ولایت و خود ایشان یا زدن بازوهای ولایت می خواندند! اما وقتی آقای رئیسی حکم تولیت گرفت و از برخی فسادها پرده برداشت و سرمایه را از مال مشهد خارج کرد؛ کار انقلابی و بجا خوانده شد!
اگر جوانان انقلابی همین نحوه انتقاد بسیج دانشجویی از نماکاری ساختمان بنیاد مستضعفان میکردند، شاید به دید برخی، شروع انحراف آنها و احتمال مواجه با ولایت تفسیر می شد! اما همان کار بسیج دانشجویی، انقلابی و به جا خوانده میشود(البته باز نه به نظر همه محافظه کاران)!
حال اگر مهمتر از نماکاری یک ساختمان از عملکرد برخی هلدینگهای بنیاد پرسش یا انتقاد شود؛ یا از تعارض شرکت ساختمانی رویال(یکی دیگر از بنیادها) در سازه های مجلل پایتخت با خانه ومدرسه سازی همان بنیاد در مناطق محروم پرسش شود؛ این سطح از انتقاد میشود تضعیف ولایت؟!!
فکرش را بکنید اگر آن رئیسی به آستان قدس و این بسیج دانشجویی به بنیاد توجه نمی کرد؛ آیا واقعا آسیب مرتفع می شد؟! و آیا زیاد شدن این آسیبها بیش از نقد و انتقادها چهره ولایت را تخریب نمی کند؟!
آیا بهتر نیست مردم را واقعا صاحبان انقلاب بدانیم و “جوشش انقلابی” آنها در راستای ارزشها و آرمانهای انقلاب را مارک و مُهر ضدیت با انقلاب و ولایت نزنیم؟! از آن جوشش های انقلابی برای تصحیح و ترقی نظم و نظام اداری موجود استفاده و پشتوانه ای برای یک “نظام انقلابی” مطلوب قرار دهیم؟!
(تدوینی از قسمتی از سخنرانی “امام خمینی و نظام انقلابی” ۱۴خرداد۹۸)