ازغدی، ادامه ی شریعتی یا مطهری؟!

حوزه ی بی عیب!

شریعتی از اسلامی انقلابی می گفت که در آن نقش جدی ای برای مرجعیت و روحانیت نبود! انتقادهای زیادش از این نهاد او را نماد “اسلام منهای روحانیت” کرد و فتوایی از مراجع آنروز مبنی بر ضاله بودن کتابهایش صادر شد!
مطهری اما منتقدی از روحانیت بود که اعتراف به مزایایش داشت. اعتقاد داشت با لزوم حفظ و نگهداری اش باید آنرا اصلاح کرد. اسلام منهای روحانیت را خیانت می دید و فقهاء را تنها سلسله ی معرفتی متصل به معصوم می شمرد.

  • آیا حوزه و روحانیت پس از انقلاب و خورده گیری های آندو(با حفظ تفاوت) از آسیبها مبرا شد؟!
  • مثلا مطهری هم از “لوس و ننر و امتیاز طلب و مسرف” بودن برخی فرزندان علماء گله داشت که “همه حواسشان متوجه پستها و مقامات است که کی برد و کی محروم شد و چگونه خودشان آنها را بربایند یا به دوستان خودشان اختصاص دهند”! مطهری اینان را “تحمیل بزرگی به بودجه روحانیت” می خواند(یادداشتها ج۴ص۵۵۵).
    اینبار ازغدی پیش از خطبه ها چیزی از این جنس گفت: “امام گفت مرجع پاپ نیست، مرجعیت نمایشی نیست، مرجعیت ارثی نیست”!
    از قضا برخی آقازادگان زود به خود خریدند و موضع گرفتند و البته واضح است همه امکانات پدر و مرجع عظیم الشأن را هم به ارث برده اند!
  • مطهری از نظارت برمرجعیت و پاسخگویی آن هم می گفت! صراحتا در ده گفتار آورد: “تقلید ممدوح و مشروع سرسپردن و چشم بستن نیست. چشم باز کردن و مراقب بودن است وگرنه مسئولیت و شرکت در جرم است”!(مجموعه آثار ج۲۰ص۱۷۶). (جملات تیز و تندترش را جرأت نمی کنم نقل کنم به یادداشتها ج۴ص۵۵۶ رجوع کنید).
    شاید بازخوانی این تفکر مطهری علت گران شدن سخنان ازغدی بر بعض بزرگان شد!
    آنچه دارد کم کم نمودار میشود مواجهه ای از جنس شریعتی با ازغدی توسط زعمای حوزه است. البته دو نکته را نمی توان لحاظ نکرد:
  1. حوزه مطهری را هم روی دست نگرفت بلکه در مواردی بایکوت هم کرد!اگر خون پاکش سند حقانیتش نمی شد معلوم نبود اقلا با بخشی از آرائش مواجهه شریعتی نشود!
  2. قیاس ازغدی هم با مطهری از جهاتی، از جمله وزان علمی و اتصال به بزرگان و مفاخر حوزه(مثل مرحوم بروجردی و علامه طباطبایی)مع الفارق است.

❓جان کلام اینکه: آیا آسیبها و عیوب سازمان روحانیت تمام شده یا رو به صفر است؟! و امروز نیازی به فریادهای مطهری وار نیست؟
❓اصلا شریعتی و مطهری هردو به کنار، امام خمینی تا آخرین سخنان از این آسیبها و هم خطر ارتجاع و تحجر و مارهای خوش خط و خال در حوزه می گفت(آخرین نمونه ها در منشور روحانیت منعکس است). یعنی نه قبل از انقلاب که حتی تا سال ۶۸مرجع و زعیم منحصر بفردی مثل امام از آسیبها و حتی خطرات می گفت! بعد امام چه شد؟! آیا همه آن آسیبها و نگرانی ها یکباره خود به خود مرتفع شد؟!
❓اگر اقلا برخی از آنها باقی است چرا بزرگان حوزه و بخصوص شاگردان امام، آن خط را دنبال نکرده چیزی از جنس آن فریادها و روشنگری ها نشنیده ایم؟!نمونه های کوچکی از تذکر به یک مرجع توسط بزرگی در حوزه را همین ماهها دیدیم چگونه برخورد شد؟! و از سوی زعماء هیچ حمایتی نشد!
❓تازه آیا نگرانی های امام فقط مربوط به متحجرین ضدانقلاب بود؟! نگرانی و گله از زیاد شدن تشریفات و تجملات، ساختمانها و ماشین ها و…کم زبان زدند؟!آیا در جواب هم مباحثه خود(آیت الله حسن فرید گلپایگانی) مرقوم نفرمود: “بهتر است که بنده و جنابعالی در فکر قبه و بارگاه نباشیم…”!(صحیفه امام ج۲۰ص۲۴۵). آیا واقعا شاگردان دیروز امام همه مبرای از این تجملات و نگرانی هایند؟! آیا…
پس چرا مطهری ای در حوزه پیدا نمیشود تا مثل ازغدی(طلبه ی کت وشلواری) ساکت بماند؟!

🔷 یک نقص مطهری و نقضی از او!

حتی مطهری با وجود تشخیص درست و فریادهای به حقی که داشت “یک نقص” داشت که بالتبع مثل ازغدی هم دارند. امام خمینی آن نقص را در کشف الاسرار برای منتقدین حوزه و روحانیت بیان می کند. و آن نبودن در کسوت زعامت و مرجعیت است.
امام نیز عیوب و آسیبهای حوزه را قبول داشت و حتی با زعیم آن روز حوزه(آیت الله بروجردی) سرآنها مباحثه داشت اما تصریح می کند اصلاح این عیوب بدون تکیه زدن زعامت و مرجعیت ممکن نیست.
❓سخن اما این است که زعماء چرا حرکت مصلحانه مطهری بلکه امام خمینی را در زدودن عیوب حوزه یا اقلا روشنگری دراینباره که آن عیوب به حساب اسلام نرود، را دنبال نکرده اند؟
چرا بزرگان امروز آنجور که سالهای انقلاب در کسوت یک مدرس سطح بر مرجع بزرگ شیعیان -آیت الله العظمی خویی- شوریدند و در ماجرای دیدار فرح پهلوی با ایشان، شهریه او را حرام کردند، امروز همان مقدار را برای فضلای دیگر(مثل دیروز خود) برنمی تابند و حمایت نمی کنند؟! آیا مثلا “حکومت گمراه خواندن”، جمهوری اسلامی از وارد شدن فرح پهلوی در روز غدیر برمرجع شیعیان کمتر است؟! بلکه بالاتر چرا خود آن بزرگان در کسوت زعامت و مرجعیت همان خط انقلابی را در طرد و افشاء سطحی بینی، تحجر و هم اشرافیت مذهبی و…تعقیب نمی کنند؟! امروز برخورد برخی فضلای انقلابی با مثل آن نمونه بسیار پخته تر و متین تر از نمونه های گذشته انجام میشود اما دوچندان از آن نمونه ها طرد و رد میشود!
❓مرجعیت آیا مسئولیت ندارد پس از فوت مرجعی، مهر او را -مثل سلف صالح-شکسته و اموالی که مربوط به شخصیت حقوقی آن مرجع بوده را به مرجع بعد -نه الزاما بیت و پسران- بسپارد؟! و آیا بدون انجام این وظایف، خطر موروثی شدن مرجعیت حرف گزافی است؟!

🔷نقض شهید مطهری برآن نقص!

مطهری در آسیبهای سازمان روحانیت از این مشکل می گوید که گمان میکردیم برخی مصلحان اگر در حوزه زعیم شوند مشکل حل میشود اما دیدیم زعیم شدند و مشکل باقیست بعد بحث شریف و دقیقی مبتنی بر “تقدم سازمان صالح بر زعیم صالح” پیش می کشد: “نظامات اجتماعی نسبت به افراد اجتماع، مانند خیابانها و کوچه های یک شهر است نسبت به مردم آن. مردم مجبورند از همین خیابانها و کوچه ها حرکت کنند حداکثر آزادی عمل مردم، در انتخاب نزدیکترین راه از بین این راه هاست. حال اگر شهری بدون نقشه و حساب، توسعه یافته باشد، افراد چاره ای ندارند که رفت و آمد خود را با وضع موجود تطبیق دهند مگر آن که تغییراتی در وضع کوچه و خیابانها پدید آورند. همچنین اگر زعمای صالح، در رأس سازمانهایی که نواقصی دارند قرار بگیرند، تفاوت آنها با دیگران به اندازه آن است که کسی از میان خیابانهای پرپیچ و خم و نامنظم یک شهر نزدیک ترین راه را برگزیند. به این بیان اگر بخواهیم توجیهی برای نظر افلاطون و فارابی[که تقدم زعیم صالح بر سازمان صالح را قائلند] بتراشیم باید بگوییم: آنها به آن افراد صالحی اهمیت داده اند که حاکم برسازمانهای اجتماعی باشند نه محکوم آنها”(ده گفتارص۲۷۸با تلخیص)
⬅️یعنی جامعه انقلابی و جوانان و طلاب انقلابی امروز چیزی بیشتر از مراجع و زعمای صالح -که الحمدلله دارند- می خواهند: زعمایی حاکم بر سازمان حوزه نه محکوم آن.
به کی بگوییم هنوز طلاب برای گرفتن چند هزارتومن در چند صف شهریه اند؟!پاسخ زعیم صالح نمیتواند این باشد که ما شهریه مان را به کارت می ریزیم! این همان رفتن از راه نزدیکتر جای اصلاح سازمان است! حالا ببینید چند ده مساله مهمتر، فوری تر و کلیدی تر از صف شهریه، معطل مانده است؟!
جواب یک زعیم صالح و دلسوز براینکه دهها مسأله مستحدثه را در درس خارج خود بحث کرده مثل همان حذف صف برای پرداخت شهریه خود و رفتن از نزدیکترین راه است نه درست کردن جریان فقاهت معاصر! اگر فحلی از این زعما عروه ای نو پر از مستحدثات می نگاشت و وزنش چنان بود که همه فقهای بعد ناگزیر از تعلیقه برآن بودند آنوقت مرجع و زعیم جریان فقاهت را به مسائل عینی و واقعی نزدیک کرده بود آیا چنین شده است؟!
❗️به کی بگوییم سه تن از بزرگان حوزه، رئیس قوه قضاییه شدند و در بطن نیازهای کشور قرار گرفتند اما وقتی به حوزه برگشتند همان کتابهای سابق و همان فروعات را کاویدند و حداکثر مقالاتی در مسائل جدید چاپ کردند!باوجودی که برخی از آنها علمیت بلکه شائبه اعلمیت داشته و دارند!
آیا جا نداشت مثل آنچه شیخ انصاری با متاجر کرد این بزرگواران اقلا با کتاب القضاء، حدود، دیات و…میکردند که دیگر هیچ فقهی مفری از پرداختن به آن فروع و آن تبویب مسائل نداشته باشد؟!
آیا چنین شده است؟!

محسن قنبریان
۹۷/۹/۲۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *