از سلسله درسهای نهج البلاغه در مورخه ۱۷ دی ماه ۱۴۰۳، جلسه شرح خطبه ۲۱۶ توسط حجت الاسلام قنبریان منتشر میشود.
بایگانی برچسب: s
آیا در جامعه خواست اکثریت ارزشساز است؟! نظر شهید بهشتی را بشنوید…
سلسله محتوای نظریات شهید بهشتی در زمینه حکمرانی ـ ویدئوی سوم
روایت برخورد امیرالمومنین(علیه السلام) با نجاشی یار قسم خورده حضرت
نیرو انقلابی باید بر سر هر دو مسئله حساس باشد که وقت هر دو آنها ضیق است…
حجتالاسلاموالمسلمین
قنبریان پاسخ میدهد…
سخنرانی/ ما کجای طرح مقاومت رهبری هستیم؟!
پنجمین سالگرد شهادت سردار سلیمانی/ هیئات دانشجویی دانشگاه های تهران /۱۱دی۱۴۰۳/ دانشگاه امیرکبیر
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین قنبریان
- زنده بودن شهید، زنده بودن یادش نیست؛ مراسم کافی نیست!
طرح معمای حدیثی: عدم زوال طاغوتی که ایامش تمام نشده با جد و جهد امیرالمومنین علیه معاویه چگونه قابل جمع است؟
جمع بین مشیت الهی_همت مردمی
– جد و جهد جزیی از مشیت تغییر
– مظلومیت و صبر جزء دیگر
- طرح مقاومت رهبر انقلاب
راه حل مردمسالار برای فلسطین/ وادار کردن اسرائیل بدان کار هسته های مقاومت
این ایده در ذهنیت جهان اسلام نیست!
وظیفه ۱ و ۲ ما…
- مقاومت مردم پایه / اجتماعی کنار حکومی
رقابت پیمایش ها در ایران و اراضی اشغالی
مقاومت فقط در ایران نیابتی است؛ در خوب و بدش!
حوثی ها در طرح رهبری نه بالعکس؛ ایران عقب تر از یمن نیست!
حوثی ها وارث زید و خامنه ای وارث امام صادق(ع)…
مقاومت و زندگی؛ نه مرگ، نه سازش!
وظیفه ۳ و ۴ ما…
- امت سازی و نقش آن
وظیفه ۵ ما…
قانون اقدام متقابل علیه آمریکا، از ۸ماه قبل از شهادت سردار تاکنون باید ۱۷گزارش داده باشد!!!
وظیفه ۶ ما…
تقلیل گرایی به فقط مطالبه وعده صادق، مثل تقلیل حجاب به نیروی انتظامی و تقلیل حکمرانی مجازی به فیلترینگ است!
دانلود سخنرانی «ما کجای طرح مقاومت رهبری هستیم» | “دانلود از پیوند کمکی“
چرا دیگر ۱۹ دی ” آفریده” نمیشود؟
۱۷دی۵۶ وقتی مقاله روزنامه اطلاعات در سالگرد کشف حجاب، روحانیت را کنار کمونیستها، مخالف توسعه ایران قرار داد و به امام خمینی توهین کرد، خیزشی از سر غیرت دینی نسبت به مرجعیت رخ داد که سلسله جنبانِ تکانه های بعد شد و به ۲۲بهمن رسید!
در سال جاری در کنار حوادث جانکاه غزه و لبنان، ترور سران مقاومت از جمله سید حسن نصرالله، اسرائیل رسما دو تن از مراجع شیعه (آیت الله خامنه ای و سیستانی) را تهدید به ترور کرد؛ اما اتفاقی از جنس ۱۹دی۵۶ رقم نخورد؛ نه در حوزه، نه در قم، نه بالتبع در کشور!
شاید عده ای به افول جایگاه روحانیت و مانند آن ربطش دهند!
اما اقلا در مقیاسِ مقابله با اسرائیل و در درون خود حوزه چنین تحلیلی بیشتر خلاف واقع است!
پس کمبود کجاست؟!
“نداشتن پیوست اجتماعی مقاومت”!
همانطور که دیگر واقعه گوهرشاد تکرار نمی شود و متشرعان، مقابله با کشف حجاب را “فقط” از حاکمیت طلب می کنند؛ ۱۹ دی هم در آن خاستگاه، “تجدید” نمی شود و فقط سالگرد همان۵۶، “یادبود” می شود!
با بزرگان حوزه هم که حرف بزنی این حرف ها را می شنوی: “رهبری هرچه صلاح بداند!” “درباره نوع و اندازه مواجهه با اسرائیل، نظام حکمرانی تصمیم می گیرد!”…
لذا به بیانیه یا حداکثر مطالبه وعده صادق پس از نماز جمعه بسنده می شود!
هیچ یک از اینها “جنبش اجتماعی” ۱۹دی۵۶ نیست، “مراسم” و “کلیشه” است!
تا مقاومت، “پیوست اجتماعی” و “عرصه خلّاق” نیابد؛ تا “نهاد اجتماعی” در کنار “سازمان حکومتی” جای درست خود -غیر از تکبیرگویی- نیابد؛ مثل آن ۱۹دی تولید نمی شود!
محسن قنبریان
بازار آزاد چگونه شورش اجتماعی و سرکوب سیاسی میآورد؟!
اقتصاد آزاد مبتنی بر آزاد سازی قیمت هاست تا عرضه و تقاضا، تعادل بیافریند!
رضایتِ اقتصادی فروشنده و خریدار در چنین بازاری، “طبیعی” توجیه می شود!
درحالیکه می دانید برخی کالاها با وجود تقاضای عمومی، عرضه کننده نامحدود ندارد؛ تبانیِ قیمت و انحصار به وجود می آید.
رضایت مشتری در این شرایط بخاطر “اضطرارش” است نه “انتخابش”!
اما بازار آزاد همین را “تجاره عن تراض” می خواند!
شهید بهشتی در اینباره لازمه بیّنی می شمارد:
“در اینجا می گوییم همان “رضایتی” که می گویید طبیعی است، این “نارضایتی” و خشم و انقلاب هم طبیعی است!
…مدتها ۹۰٪ از آن من بود، ۱۰٪ از او، حالا واکنش دیگر این است که این دفعه ۱۰۰٪ از او باشد و دست من هم به کلی از کار انباشته ام کوتاه شود. این هم واکنشی طبیعی است! قانون طبیعیِ “عمل و عکس العمل”. شما هرچه توپ را محکم تر به دیوار بزنید، توپ هم محکم تر بر می گردد!
… می گوید می خواهم با معیارهای طبیعی زندگی کنم: “عرضه” طبیعی، “تقاضا” طبیعی، “رضایتِ” به دنبال آن طبیعی؛ “خشمِ” به دنبال آن هم طبیعی، “انقلابِ” به دنبال آن هم طبیعی؛ این تندروی، تندروی در عکس العمل هم طبیعی! همه اش طبیعی است”! (بانکداری، ربا و قوانین مالی اسلام ص۸۲)
یک نسبت مستقیم دیگر:
اقتصاد آزاد با هر مکانیسم قیمتی مخالف است، اما هم زمان “سرکوب دستمزد کارگری” را توجیه می کند!
جالب اینکه اینجا هم بین اقتصاد به سیاست پل می زند:
به تشکل های کارگری و اتحادیه های صنفی حمله می کند و محدودیت می سازد تا در سرکوب دستمزد موفق باشد!
به تعبیر دیگر: سرکوب برای اکثریتها / آزادی اقتصادی برای گروههای کوچک ممتاز!
از اینجاست که نائومی کلاین بین شوک اقتصادی و شوک الکتریکی نسبت مستقیم می بیند! و معتقد است: بازار آزاد بدون پلیس به جایی نمیرسد!
محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۰/۵
مقاومسازی مقاومت!
فوریترها:
- هسته سخت مقاومت در ایران، اعتمادش را به فرمانده کل بیشتر کند، اجازه شک و تردید به خود ندهد. رهبر انقلاب به مبارزه و آرمان پشت نکرده است، حتی با حوثی ها مقایسه اش نکند!
- مقاومت عمومی ملت را گسترش دهد. پیمایش های جامعه ایرانی در مواجهه ها با اسرائیل باید در مسابقه با پیمایش های رژیم صهیونی باشد!
“خوانش ملیِ مقاومت” بعلاوه تحقق فوری تر “سیاستهای اقتصاد مقاومتی” (بخصوص بند۱،۴،۵) راهبرد این بُعد مقاوم سازی است. - بسیج جوانان سوری بدون داشتن حمایت حاکمیتی در سوریه (مثل زمان اسد)، “فن آوری اجتماعیِ” جدیدی می خواهد.
تفکر اخوانی از اول اولویت احیاء خلافت اسلامی داشته و فن آوری اش جوانان مسلمانی را جذب و دست نیروهای بعضاً نفوذی صهیونیزم و آمریکا داده است!
چگونه جوانان معترض سوری بجای هرج و مرج یا حکومت استبدادیِ خواست آمریکا، متوجه مبارزه با اشغال اسرائیل شوند؟! پیشران این مهم چه می تواند باشد و نقش عالمان سنّی جهان اسلام و ایران در آن چیست؟! - حزب الله علیرغم مقاومت مردم جنوب و تمایل ۷۶درصدی آوارگان وفادارش به عدم آتش بس (در فرض عدم آتش بس در غزه)، بخاطر مصالح دیگر و کل لبنان پیشنهاد آتش بس را پذیرفت.
جنگ حزب الله_اسرائیل، تبدیل به توافق آتش بس دولت لبنان_اسرائیل شد؛ دیگر نقض آتش بس با موافقت دولت پاسخ می گیرد!
در عراق مرجعیت تسلیم آمریکایی ها نشد که به انحلال حشد الشعبی فتوا دهد؛ لکن اصل جنگ و صلح و سلاح دست دولت را پذیرفت.
حمایت از هسته های مقاومت لبنان و عراق، ابعاد دیپلماسی بیشتری را طلب می کند.
محسن قنبریان
رهبر انقلاب درباره مرجعیت زن چه/چرا گفتند؟!
این یادداشت دو مقصد دارد:
- حضرت آیت الله خامنه ای درباره مرجعیت زن دقیقا چه گفتند؟!
- چرا ایشان در دیدار مخصوص بانوان در دوسال پیاپی یکبار وزارت زن و اینبار مرجعیت زن را مطرح می کنند؟!
- چه گفتند؟!
“بنده حتی معتقدم بسیاری از مسائل زنانه که موضوعش زنان هستند و مردها درست موضوع را تشخیص نمی دهند، خانمها باید از مجتهد زن تقلید کنند”! (۱۴۰۳/۹/۲۷)
برخی بزرگواران آن را نقض فتوای مشهور مبنی بر شرط مذکر بودن در مرجعیت -حتی در بخش زنان- ندانسته و آنرا در حد موضوع شناسی بهتر زنان در این امور تقلیل دادند!
برخی یادداشتها هم به اقوال و ادله ای پرداختند که مرجعیت زنان -اقلا برای زنان- را بلامانع می دانند!
بنظر می رسد سخن رهبر انقلاب بیش از اولی و کمتر از دومی را می گوید با این تفاوت که مجتهده زن را در این بخش از مسائل زنان اعلم می داند!
توضیح اینکه؛ از دیر زمان فقهاء بین مقام افتاء با قضاء و ولایت تمایزاتی قائل بوده اند از جمله یکی در همین مساله زنان که برخی افتاء آنها را پذیرفته اند اما مناصبی مثل قضاء یا تصدی امور عامه را نه.
آیت الله حکیم در مستمسک عروه آورده: “افتی بعض المحققین بجواز تقلید الانثی و الخنثی”؛ تقلید(در همه مسائل نه فقط مسائل ویژه زنان مثل دماء ثلاث و…) از زنان را برای زنان فتوای برخی از محققین فقه شمرده است.
دلیل موافقین جواز تقلید از زن -اقلا از سوی زنان- این است:
دلیل تقلید یکی اطلاقات ادله و عمده بناء عقلاء(سیره رجوع جاهل به عالم) است؛ چیزی که موجب تقیید آن اطلاقات یا ردع از بناء عقلاء باشد و مرجعیت را مختص به مردان کنند در بین نیست (مستمسک عروه/ حکیم)
روایات اختصاص به مردان دو دسته است:
– روایت ابی خدیجه و عمربن حنظله، اینها مختص مقام قضاء است نه افتاء
– روایت عامربن عبدالله که در مقام افتاء است، اما ضعیف است و اعتباری ندارد!(مبانی منهاج الصالحین / سید تقی طباطبایی قمی)
در مقابل صحیحه عبدالرحمن بن حجاج است که امام(ع) برای مساله حج صبی، مادر او را به حمیده ارجاع می دهد، ظاهر این ارجاع به زن (حمیده) برای گرفتن حکم شرعی است نه گرفتن روایت؛ چنانچه ایشان هم برای همسر ابن حجاج روایت نقل نکرد بلکه فتوا داد! (الاجتهاد و التقلید/ رضا صدر)
بالاتر اینکه اساساً حال فتوا همان حال روایت است. برای حجیت فتوا همان ادله حجیت خبر(روایت) آورده می شود؛ از اینرو همانگونه که حجیت روایت مختص به مردان نیست، حجیت فتوا هم مختص آنها نیست (بحوث فی الاصول / محقق اصفهانی)
اما اگر کسی اطلاق ادله تقلید را منصرف به مردان بداند:
– اگر وجه انصراف، ملاحظه غلبه باشد، این غلبه اثبات انصراف نمی کند
– اگر وجه، لفظ “علماء”(جمع مذکر) باشد، مثل “فقراء” در الصدقات للفقراء است که تلبس به مبدا(علم) را ثابت می کند نه اختصاص مردان (کتاب البیع ج۲ / محمد علی اراکی)
اما ادعای ردع بر بناء عقلاء:
اگر کسی از مذاق شرع، استتار زن را بفهمد و اینکه شارع راضی به تصدی امور عامه و اداره آنها را برای زن نیست؛ و این را رادع از سیره جاری رجوع جاهل به عالم بداند!، این هم قابل قبول نیست چون اخص از مدعاست! جواز تقلید از زن حتما مستلزم تصدی امور عامه نیست و بین ایندو (افتاء و تصدی امور عامه) مباینت است؛ چرا که ممکن است زنی مجتهده مستتره و در کمال استتار هم باشد اما جاهل به رای او عمل کند، بخصوص اگر مرجعیت برای خود زنان مطرح باشد. (مبانی منهاج الصالحین سید تقی قمی)
مزید بر آن اینکه اهل سنت به عدم اعتبار رجلیت در افتاء قائل بوده اند و در همان زمان معصومین مثل عایشه و… را از مفتیان می دانستند. این در مرآی معصومین بوده ولی تخطئه ای نشده است (الاجتهاد و التقلید / سید رضا صدر)
جمع بندی بخش اول اینکه قول به مرجعیت زن در همه مسائل -اقلا برای زنان- فتوای شاذ و بی استدلالی نیست.
آیت الله خامنه ای دقیقا این فتوای برخی محققین را نگفتند بلکه از مرجعیت زنان در مسائل خاص زنان (نه همه مسائل) گفتند؛ با این تفاوت که در این بخش بعلت موضوع شناسی دقیق تر مجتهدش را اعلم از مردان شمردند و از لزوم تقلید زنان در این بخش گفتند. - چرا وزارت زنان و… را طرح کردند؟!
به نظر بنده در مقابل نقش های فیک و مبتذلی که نو به نو از سوی تمدنی غربی در سبک زندگی ما تولید می شود، فقط رویکرد فعالی که امام خمینی و انقلاب اسلامی آورد می تواند پاسخگو باشد، نه رویکرد منفعلی که دیگر ناتوان از برگرداندن زنان به خانه است!
جان کلام رویکرد فعال این است که نقش های اصیل جای نقش های مبتذل بنشیند و آن، مداخله در مقدرات اساسی کشور و اسلام است.
آیت الله خامنه ای در دیدار سال قبل بانوان: “در اصلِ مسئولیّتهای اجتماعی هم همینجور است. امام(رضوان الله علیه) در یک جایی گفتند که دخالت در سیاست و در مقدّرات اساسی کشور وظیفهی زنان و تکلیف زنان است؛ حقّ زنان و تکلیف زنان است؛ یعنی واجب کردند که زنها بایستی در مقدّرات کشور و وظایف اساسی کشور دخالت کنند و وارد بشوند، که خب خود این یک فصل طولانیای دنبالش دارد؛ یعنی در این زمینهها بین زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد.
در پرداختن به امور جامعه: مَن اَصبَحَ و لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم؛ اینکه فرمودند «لَیسَ بِمُسلِم»، یعنی چه زن باشد، چه مرد باشد. شما صبح که میکنید، زن خانهدارید، زن کارمندید، زن شاغلید، زن صنعتگرید، هر کاری میکنید، باید به فکر جامعه باشید؛ یعنی اهتمام داشته باشید که جامعه در چه وضعی است. حالا چقدر بتوانید کمک کنید و نقش ایفا کنید، این فرق میکند؛ افراد هر کدام یک نقشی میتوانند ایفا کنند، امّا این اهتمام همگانی است؛ این پرداختن، اهتمام داشتن، به فکر بودن، همگانی است. در اینجا هم جنسیّت نقشی ندارد…”
مساله مشاغل و مناصب ذیل اصل یادشده قرار می گیرد؛ لذا ایشان در ادامه دارند:
“یک مسئله، مسئلهی مشاغل اجتماعی و مدیریّتها است. اینجا هم مسئلهی جنسیّت مطرح نیست. در مدیریّتهای گوناگون، مشاغل گوناگون اجتماعی و دولتی، حضور زنان هیچ محدودیّتی ندارد. حالا مثلاً فرض کنید آمریکاییها به یکی از این کشورهای همسایهی ما الزام کرده بودند که بایستی زنها در محیط اداری مثلاً ۲۵درصد حضور داشته باشند؛ الزامی، اجباری؛ غلط است. چرا ۲۵درصد؟ خب ۳۵درصد، خب ۲۰ درصد. این عدد معیّن کردن، نسبت معیّن کردن، معنی ندارد؛ اینجا ملاک، شایستهسالاری است. یک جا هست که یک بانوی باسواد مجرّب کارآمد مثلاً برای وزارت بهتر از این مردی است که در این زمینه نامزد وزارت شده؛ این زن باید وزیر بشود. در مورد نمایندگی مجلس هم همینجور است. مثلاً فرض کنید در فلان شهر، یک نفر یا دو نفر نمایندهی مجلس لازم است؛ یک نفر یا دو نفر زن، یک نفر یا دو نفر مرد معیّن شدهاند، [باید دید] کدام شایستهترند، باید شایستگی را نگاه کرد. هیچ ترجیحی اینجا وجود ندارد، هیچ محدودیّتی هم در این زمینهها وجود ندارد؛ یعنی نظر اسلام این است. بحث، بحث شایستهسالاری است.”
آن اصل اول (اهتمام به امور جامعه) هیچ قیدی ندارد، اما مشاغل و مناصب و تعینات اجتماعی ذیل آن، منوط به رعایت یک اصل مهم دیگر -غیر از عفاف و حجاب- است؛ که در ادامه بدان پرداختند:
“البتّه زن در این مشاغل میتواند حضور پیدا کند، امّا بایستی جوری باشد که از آن مشغلهی مهمّ اساسی زنانه، یعنی خانهداری و فرزندآوری، محروم نشود؛ حتّی در بعضی از مشاغل که برای زنان واجب کفائی است، مثل پزشکی. پزشکی زنان واجب است؛ تا حدّی که پزشک زن به قدر کفایت وجود داشته باشد، باید زنها پزشکی بخوانند. همچنین مثلاً معلّمی بانوان یک واجب کفائی است. خب حالا ممکن است یک وقتی این واجب کفائی [تعارض پیدا کند] با مسئلهی خانهداری یا فرزندآوری یا استراحتها و مرخّصیهایی که برای یک زن خانهدار لازم است یا ساعات کاری که او بتواند کار را انجام بدهد و مثلاً به کار خانه هم برسد؛ اگر چنانچه در این زمینهها تعارضی به وجود آمد، مسئولین کشور هستند که بایستی برای این فکر کنند؛ یعنی آنقدر تعداد را افزایش بدهند که اگر چنانچه این معلّم که مثلاً فرض کنید بایستی در هفته پنج روز در مدرسه شرکت کند، مِن باب مثال چهار روز میتواند شرکت کند، خلأ به وجود نیاید؛ معلّم دیگری وجود داشته باشد که آن خلأ را پُر کند؛ همینطور مسئلهی پزشکی. بنابراین، در مشاغل، در مدیریّتها، در کارهای اساسی، در کارهایی که واجب کفائی برای زنان است، محدودیّتی وجود ندارد و اگر چنانچه تعارضی با کارهای خانگی زنانه به وجود آمد، باید به یک نحوی این را حل کرد که نه این زمین بماند، نه آن. البتّه به نظر بنده منافات هم ندارند؛ من میشناسم بانوانی را که کارهای اجتماعی سنگین داشتند -چه کار دانشگاهی و علمی، چه کارهای غیر علمی- چندین فرزند هم بزرگ کردند، تربیت کردند، خیلی هم خوب توانستند این کار را انجام بدهند. بنابراین، اینها منافاتی با همدیگر ندارند.”(۱۴۰۲/۱۰/۶)
محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۰/۳
سخنرانی/ شرح خطبه ۲۱۶
جلسه سوم / ۲۳آذر۱۴۰۳
حجت الاسلام قنبریان
اهم نکات جلسه قبل
آیت الله خامنه ای “مثل الذی لی علیکم” را “همان مقدار” تفسیر کردند(۱۴۰۳/۴/۵)
فراز “فالحق اوسع الاشیاء…”
مقام تواصف / و مقام تناصف حق!
آیا همان مقام تمتع حق و مقام استیفاء است؟!
معنای تواصف و تناصف
احتمال درست تر در “فالحق اوسع الاشیاء فی التّواصف”
تفسیر درست و کامل “و اضیقها فی التناصف”
– تناصف بین حاکم و رعیت در تمتع حق و استیفای آن
– شاهدی از عهدنامه مالک اشتر
تناصف اعم از مقام تمتع و استیفای حق است.