«روایت زن ایرانی»

«روایت زن ایرانی»؛ ویژه‌نامه سیزدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار منتشر شد.

آنچه در این ویژه نامه میخوانید:

  • نسبت خانه‌نشینی زن با کالا انگاری او؛ تقریری از سخنرانی حجت‌الاسلام محسن قنبریان
  • آسیب شناسی نقش رسانۀ ملی در بازنمایی نقش زنان، دکتر فرج الله هدایت نیا
  • یادداشت دکتر رقیه فاضل؛ دکتری علوم تربیتی، درباره سرمایه‌داری و فرصت فکر‌ کردن زنان
  • یادداشت رقیه رودسرایی؛ نویسنده کتاب انقلاب ژاکت‌های دکمه‌دار
  • بت دوگانه‌ی(خانه‌داری-فعالیت اجتماعی) را بشکنیم! ، مهدی تکلو، دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
  • یادداشت‌هایی درباره فیلم‌های با موضوع زن در ادوار جشنواره مردمی عمار
  • مفرد مونث غائب؛ گفت‌و‌گو با مریم برزویی، کارشناسی حقوق و طلبه سطح دو
  • معرفی کتاب مَنَم یه مادرم؛ روایت هایی از سبک تربیتی والدین شهدا
  • همچنین گفتارهایی از فاطمه دلاوری پاریزی، احمد عسگری، ملیحه بخشی‌نژاد و…

جشنواره مردمی فیلم عمار

دریافت «روایت زن ایرانی» | “دریافت از پیوند کمکی

۰۲/ عدالت پردازیِ فاطمه(س)

سخنرانی با موضوع «عدالت پردازیِ فاطمه(س)» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در ایام فاطمیه دوّم ۱۴۰۱، برگزار شده در هیئت الزهراء دانشگاه شریف منتشر می‌شود. شب دوّم این سخنرانی در تاریخ ۲ دی ماه ۱۴۰۱ برگزار شد. گزیده و متن کامل این سخنرانی در ادامه خواهد آمد.

  • بزرگترین گسل اجتماعی، شکاف فقر و غنی است
    – مشکل اصلی وقتی است که حقوق اساسی (آموزش، بهداشت، امنیت و…) کالا و طبقاتی شود!
  • شریف آنجاست که هوش ایرانی آنجاست! هوش سیستانی چقدر به شریف می رسد؟!
    – دهه قبل منتظر صدای شریفتری از شریف برای عدالت اجتماعی بودیم!
  • خوانش تاریخی از اثر مخرب این شکاف اجتماعی
  • عدالت و تربیت:
    تنزیه از مظالم(پاکی از حق الناس):
    – با تنسیق قلوب، عامل درونی ظلم رفع می شود.
    – با توزیع عادلانه فرصتها و منابع، ابزار بیرونی ظلم زایل می شود.
    ۲٫ تنزیه از آثام(پاکی از گناهان):
    – بسیاری از گناهان یا از سر اتراف و شادخواری است(فسق مترفین)
    – یا از سر فقر و نداری است
    عدالت بر هردو اثر می کند!
  • مثالهای معاصر
    از خلق پول تا قاچاق حجاب!

حجت الاسلام قنبریان – هیات الزهرا دانشگاه شریف ۱۴۰۱/۱۰/۲

ویدئو: برشی تقطیع شده از جلسه دوم

دریافت شب دوّم «عدالت پردازیِ فاطمه(س)» | “دریافت از پیوند کمکی

ادامه خواندن ۰۲/ عدالت پردازیِ فاطمه(س)

۰۱/ عدالت پردازیِ فاطمه(س)

سخنرانی با موضوع «عدالت پردازیِ فاطمه(س)» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در ایام فاطمیه دوّم ۱۴۰۱، برگزار شده در هیئت الزهراء دانشگاه شریف منتشر می‌شود. شب نخست این سخنرانی در تاریخ ۱ دی ماه ۱۴۰۱ برگزار شد. گزیده و متن کامل این سخنرانی در ادامه خواهد آمد.

  • عدالت اجتماعی، دوبار در خطبه فدکیه:
    – برای تصحیح رابطه مردم-مردم: تنسیقاً للقلوب
    – برای تحکیم رابطه مردم-حاکم: ایناساً للرعیه
  • عدالت اول موجب قوام و سرپایی مردم می شود
    – خوانش تاریخی از این کارکرد
  • بعد موجب همگنی و پیوستگی مردم می شود

دریافت شب اول «عدالت پردازیِ فاطمه(س)» | “دریافت از پیوند کمکی


ادامه خواندن ۰۱/ عدالت پردازیِ فاطمه(س)

خامنه‌ای پس از محمد(ص)

کاریکاتور، هنر است؛ مثل شعر. اما همانجور که “هجو”، شعر را فحش می کند؛ اغراض سیاسیِ شارلی ابدو هم کاریکاتور را فحش می کند.

فحش بطور معمول فرمان مقابله و دشمنی از سوی آدم زبون و بی چاره است.

 وقتی دست با چکش کوبیده شود، فرمان مقاومت و مقابله با سوزشِ درد را آدم بی ادب با فحش بروز می دهد.

ناتوانی مقابل یک رقیب قویِ پیروز هم با فحش تسلی می گیرد!

ظاهراً ملاها، جهان جدیدی بنیان نهاده و از مرزهای کشورشان صادر شده است و ظاهرا بدجور ارزشهای منافقانه انقلاب فرانسه و حقوق بشر دروغین را به چالش کشیده که به کاریکاتور هجو روی آورده اند!

آیا شارلی ابدویِ احمق دانست بعد از چند بار اسلام هراسی اش با کاریکاتورِ هجو علیه پیامبر اسلام(ص)، حالا با فراخوان کاریکاتور علیه آیت الله خامنه ای، باصدای بلند گفت: اسلامِ خامنه ای ادامه اسلام محمد(ص) است؟!

این موجب اتحاد بیشتر جهان اسلام حول اسلامِ انقلاب اسلامی خواهد شد.ان شاءالله

محسن قنبریان

و باز درها بر همان پاشنه‌ها می‌چرخد!

دو روز از فرمایشات مهم حضرت آقا درباره زنان و خانواده می‌گذرد و تقریباً نتیجه‌اش در رشد همگرایی جامعه حزب‌الهی تا جایی که برای بنده مشهود است، تقریباً هیچ است!

همه کسانی که از قبل موضعی دارند، جملاتی از حضرت آقا را گزینش کرده‌اند و بر درستی دیدگاه خود با تأکید بر «فصل الخطاب بودن کلام رهبری» اصرار می‌ورزند!

تقریباً گفتگویی شکل نمی‌گیرد و رفت و برگشت‌ها، بیشتر شبیه «بیانیه‌های سیاسی پی در پی» است تا «گفت و شنودی فرهنگی»!

کسی را ندیده‌ام که با فرمایشات حضرت آقا تکان قابل توجهی خورده باشد، کأنه آنچه در پوشش گفتگو انجام می‌دهیم را بیشتر ابزاری برای ابراز و تحمیل دیدگاه خود می‌دانیم، تا مجالی برای تأمل و شنیدن و آموختن!

ایده گفتمان انقلاب اسلامی در برخورد با حجاب را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد؛

    این ایده مرزهای روشنی با جریان توسعه‌خواه، مدیران التقاطی و جریان تحجر دینی دارد و در ذیل انگاره‌ پیشرفت قابل صورت‌بندی است:

بی‌تردید اهمال نسبت به بی‌حجابی، اشتباهی جبران‌ناپذیر است.

هیچ توجیهی در به تعویق انداختن توجه و حساسیت نسبت به مقوله حجاب، پذیرفتنی نیست.

باید حاکمیت در مسئله حجاب، مورد مطالبه و امر به معروف ونهی از منکر قرار گیرد.

در برخورد با پدیده بی‌حجابی، «تمرکز بر برخورد انتظامی و قضایی» ایده‌ای متحجرانه است.

مهمترین عامل رشد بی‌حجابی، تحقق پروتکلهای ایده توسعه  غربی در کشور، توسط جریان مدیران التقاطی و در میانه‌ی چُرت خرگوشی جریان متحجر است.

برخورد انتظامی و قضایی با بی‌حجابی حتما باید در جای خود مورد تأکید قرار گیرد.

امر به معروف و نهی از منکر درباره حجاب، نباید منجر به نفرت آفرینی و برچسب زنی ضد انقلابی و ضد دینی به بی‌حجابان شود.

ایده گفتمان انقلاب اسلامی درباره بی‌حجابی را می‌توان در میان این سلب و ایجابها بهتر فهم کرد:

  1. در این ایده، اینگونه نیست که بی‌حجابی را باید پذیرفت و با آن کوتاه آمد؛ هرگز!
    بلکه بدان معناست که در برخورد با بی‌حجاب، نباید نقطه برخورد را فقط نکته آشکار و هویدای آن در خیابان قرار داد.
  2. در این ایده، اینگونه نیست که بی‌حجابی اهمیت ندارد و باید مواجهه با آن را به بعد موکول کرد؛ هرگز!
    بلکه بدان معناست که ما با مجموعه‌ای از منکرها مواجه هستیم که بنا به فرمایش رهبری مسئله بی‌حجابی به صورت مستقیم در رأس آنها نیست. از امروز باید مبارزه با بی‌حجابی را با شدت و حدّت ادامه دهیم، ولی در ضمن یک منظومه و نظام امربه معروفها و نهی از منکرها که در آنها رعایت اولویتها شده باشد. بی‌حجابی، پیوست فرهنگی فرآیند توسعه مدرن است که متأسفانه آگاهی و به تبع آن، حساسیتِ جریان دینی به علت وجود سه دیگری گفتمان انقلاب اسلامی (جریان غربگرایی، مدیران التقاطی و تحجر دینی) درباره آن کم است.
  3. در این ایده، اینگونه نیست که حاکمیت، وظیفه‌ای در قبال بی‌حجاب ندارد؛ هرگز!
    بلکه بدان معناست که از حاکمیت باید مطالبه حساسیت به مقوله حجاب داشته باشیم و از او بخواهیم که از یک بام و دو هوای خواستن و نخواستن رشد فرهنگی و از جمله حجاب بیرون بیاید. باید به او بفهمانیم که مطالبه ما فقط بر روی برخورد انتظامی و قضایی با حجاب نیست، بلکه حاکمیت باید در وهله‌ی اول، همه تصمیمات غلطش را در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی که بر مقوله «فرهنگ اسلامی ـ ایرانی» و از جمله «حجاب زنان» تأثیرات منفی می‌گذارد، متوقف کندو از دوگانه «سیاست‌زدگی در شعار» و «سیاست‌زدایی در عمل» دست بردارد که نتیجه آن چیزی نبوده است تاکنون جز «هویت‌زدایی انقلابی»؛ و البته به میزان شدت و جدیتش در این کار، برخورد انتظامی و قضایی را در دستور خود قرار دهد. (تقدم دولت‌سازی بر جامعه‌سازی)
  4. در این ایده، اینگونه نیست که باید امر به معروف زبانی و همگانی را از دستور کار خارج کرد؛ هرگز!
    بلکه بدان معناست که در برخورد با بی‌حجابی، خط قرمز امر به معروف و نهی از منکر عمومی این است که نباید «نفرت‌آفرینی» کند و دلها را از هم دورتر نماید؛ نباید با برچسب «ضد انقلابی» و «ضد دینی» همراه باشد؛ نباید به گسست اجتماعی بینجامد؛ نباید اولویتها نادیده انگاشته شود؛ باید از منظر برادری و رحمت باشد؛ باید دلسوزانه و متعهدانه باشد؛ باید به دور از عصبانیت و خشم باشد. باید متوجه بود که مقوله بی‌حجابی هرچه باشد، بیش از هرچیز درمانش منوط بر «هویت‌زایی انقلابی»است که هم می‌تواند حاوی عنصر جهت است و هم امکان کنش و تأثیر اجتماعی را فراهم می‌کند و هم بستری است برای رشد عقلانیت و آگاهی….

شب سالگرد حاج قاسم مهمان دانشگاه امیر کبیر بودم. شعر سحرگونه سید حمید رضا برقعی را دانشجوی جوان مداحی(امین پویان راد) بسیار دلنشین خواند؛ شب جمعه با شما اشتراک می گذاریم.

التماس دعا

نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد که بندۀ‌ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق» که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترین‌ها را که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس «اجننی» گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت: برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر…

خدا را شکر که هستی!

صدا (سرود دختران بالغ)، رنگ (روسری و حجاب برخی بانوان حاضر) و مهمتر سخنان حکیمانه، همه پیام بود؛ برای دو جانبِ افراطی و تفریطی نسبت به گفتمان اصیل انقلاب اسلامی:

ضرورت شرعی خواندن حجاب، ناظر به  نواندیشانی بود که از رد الزام تا انکار اصل وجوب و حجاب عرفی رفته اند. به سیاسیونی که اهمیت حجاب را دست چندم کرده اند، هم بود.

دختر خود خواندنِ کم حجاب و رد اتهام بی دینی و ضد انقلابی، خط روشنی مقابل جریان دیگر است که بیشتر از خشونت رفتاری، دچار درشت گویی زبانی درباره اینان است. یکبار شریک مفسدان اقتصادی خطاب می کند و یکبار برانداز!

جالب اینکه فرمودی قبلا به علماء دراینباره تذکر هم داده ای!

بخصوص این جمله پدرانه بسیار دلکش بود که: “من حسرت می خورم به آنجور اشک ریختن. می گویم ای کاش من می توانستم اینجور مثل این زن جوان اشک بریزم اینرا چطور میشود متهمش کرد؟”

فن آوری اجتماعیِ تصحیح حجاب، عمده اش با تأثیر و تأثر متقابل مردم بر هم انجام می شود و اندکی از برخورد با ناهنجاری ها، گردن حکومت می افتد. این تأثیر و تأثر متقابل جز با این نگاه حاصل نمیشود. باید محجبه و متشرع در بد حجاب هم فضیلتی قائل باشد و حتی امر و نهی او بر خود را بپذیرد تا زمینه اثر گذاری بر او هم فراهم شود. بی دین و برانداز دیدن بد حجاب، قفل کردن این فن آوری اجتماعی و رفتن به سمت برخورد صرفاً خشن است! (دقت کنید)

خدارا شکر که از نسل مطهری و بهشتی تو برای ما ماندی!

محسن قنبریان

۱۳/ درسهایی از نهج البلاغه

جلسه سیزدهم «درسهایی از نهج البلاغه» به شرح نامه ۵۳ نهج البلاغه پرداخته شده است. این جلسه مورخه ۹ دی ماه ۱۴۰۱ برگزار شده است. صوت این جلسه منتشر می‌شود.

دریافت جلسه سیزدهم «درسهایی از نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

روابط اجتماعی حاکم
  • تا اینجا از عیب جوی مردم، بخیل و ترسو و حریص منع و به حقگو ولو تلخ گو دستور داد
  • اینجا به همنشینی با اهل ورع و صدق دستور می دهد
    – ریاضت دادن آنها که اهل مدح و ستایش کردن نشوند!
    – آنچه موجب عجب و کبر حاکم میشود؟!
    – در صورت ستایشگر خاک بپاشید!
  • محسن و مُسیئ نزدت مساوی نباشد
    – تسویه بین بدکاران (از اشراف یا فقرا)
    – تئوری پردازی برخی در جبهه انقلاب که: عیب خودی را پنهانی ولی عیب غیر خودی را علنی بگویید!

سخنرانی/ سلسله جلسات با علی(ع) در انقلاب محمد(ص)

«سلسله جلسات با علی(ع) در انقلاب محمد(ص)»، ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در مسجد دانشگاه تهران، هیئت اصحاب الحسین علیه السلام برگزار شده است. این سلسله سخنرانی منتشر می‌شود.

چکیده سلسله جلسات با علی(ع) در انقلاب محمد(ص)

جلسه اول «سلسله جلسات با علی(ع) در انقلاب محمد(ص)» | “دریافت از پیوند کمکی

جلسه اول

  • بعثت یک انقلاب عمیق؛ هم “ثوره” و هم “اثاره”
  • سلولهای بنیادین جامعه دینی: شاهد غیب/ مومن غیب
  • چرخه مهم: تغییر رویکرد و عملکرد شاهد غیب، پیروی مومنان(سنت شدن)️، یک دنیای اجتماعی جدید

– از آنسو عمل به سنن، مومن غیب را شاهد غیب می کند.

  • شکل گیری سه جهاد:
  1. اصغر: سر مرزهای جغرافیایی
  2. کبیر: سر مرزهای فرهنگی و حفاظت از سنت
  3. اکبر: سرمرزهای معرفت و رساندن ایمان به ایقان
  • علی(ع) مومن و شاهد غیب نبوی!

بزنگاه منتشر شد

 

مرکز موسیقی ماوا

 

درباره این کار جدید (بزنگاه) نظر خواستند، اینجا بخوانید.

اتحاد و عدم تفرقه دو حد و دامنه دارد:

  1. تنزل به حداقل ها مثل: داشتن دشمنِ مشترک.
  2. تعالی به حداکثرها مثل: “کلمه سواء”(ایده مشترک)

 

دشمن مشترک، سلبی است: دشمنی باهم نباشد، چون دشمن داریم!

اتحادی در سرحد دشمنی داعش و اسرائیل است؛ تفرقه و واگرایی داخلی را حل نمی کند:

– احتمالا برخی از حزب اللهی ها درباره همین ویدئو به شما گفته باشند برخی از اینها که حاج قاسمِ ماوا دست نیروی انتظامی را مقابل آنها می خواباند، امتداد داعش اند! بنظرشان اینان داعشجویند! و…

– رقیب اصلاح طلب اینان هم سالها پیش از جان کین، “دموکراسی برون زا” نقل و با “دموآمریکاکراسی” اشغال عراق را تئوریزه کرد و پرسید: باید بیاندیشیم که آیا اخلاقی است بخاطر دموکراسی، استقلال را نقض کنیم(و اجازه اشغال دهیم)؟!

از اینرو تا بر سر ایده ایجابی توافق نشود، سلب دشمن عامل اتحادِ پایدار نمی شود.

دشمنِ مشترک برای نهضت خوب است اما برای نظام کافی نیست. آیت الله خامنه ای در زندان پهلوی با هم سلول کمونیست -آنهم خبیث اش- از قول سوکارنو می گوید: ملاک اتحاد ملتهای عقب مانده وحدت نیاز است نه وحدت دین.[۱] اما کمتر از او الان براندازِ نظام و عمله دشمن تلقی می شود.

 

اما کلمه سواء و ایده مشترک، ایجابی است و همگرایی داخلی را هم میتواند تامین کند.

کلمه سواء در تطور تاریخی دو قرن اخیر ایرانیان: استقلال، آزادی، مردمسالاری، پیشرفت، عدالت و معنویت، و البته همه ذیل اسلام بوده است؛ که همیشه در شعارهایش تجلی کرده است.

نسبت ولایت فقیه با این آرمانهای مشترک، باید نسبت پیغمبر اسلام با کلمه سواءِ توحید برای اتحاد با تکثر مدینه باشد! (آیه۶۴آل عمران کثرت واقعیِ مسلمان_اهل کتاب را مخاطب می کند: بگو ای صاحبان کتاب آسمانی، بیایید در عمل به سخنی که میان ما و شما یکسان است(کلمه سواء) گرد آییم، و آن اینکه جز خدای یکتا را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدا صاحب اختیار(ارباب) خود نگیرد…)

– این از اعتصام به حبل اللهِ جامعه مسلمان(آیه۱۰۳ آل عمران) هم فراگیر تر و کثرت پذیرتر است./ این آرمانها نیز خوانشی اجتماعی در دنیای معاصر از همان کلمه سواء است.

– ولایت فقیه در نظر امام خمینی، فقط “مجری احکامِ فقه” نبود بلکه “ولیّ بر فقه” برای رسیدن به آرمانهای اسلام(عدالت و آبادانی و مردم سالاری) است[۲]

از اینجا بود که امام آنرا حتی برای جوامع غیر مسلمان هم نسخه می دانست.[۳]

چنین ولایتی بنظر سردار شهید برای غیر شیعیان و غیر مقلدان هم یک اعتقاد عقلی است.[۴]

همین ولایت بود که بار اول در قانونی کردن حجاب، خلیفه گری ارامنه ایران را برانگیخت بیانیه دهد به احترام خمینی، اهل کتاب هم حجاب را رعایت کنند.[۵]

فاصله اندازی عینی_ساختاری یا ذهنی_رسانه ای بین عدالت و ولایت، جمهوریت و ولایت، آزادی و ولایت، پیشرفت و ولایت ؛ نتیجه اش ایستادن بخشی از مردم در جانب آرمانهای ۲۰۰ساله و تنزل به اتحاد حداقلی در مواجهه با دشمن خارجی است.

تصویر کردن سردار سلیمانی در این ایده ی اثباتی جذاب تر و از قضا غنی تر است او نمونه ای از امتداد ولایت فقیه خامنه ای بود که شیعه و سنی، باحجاب و بدحجاب، این جناح و آن جناح، ملی و امتی او را کارآمد و مورد وفاق می دیدند.

– فرمانده نظامی بود اما در سیل و محرومیت کنار خوزستان و سیستان و کرمان بود.

– پاسداری بود که هیچوقت در جناح بندی ها و انتخاباتها مداخله نکرد و سر صبحگاه معروف ایام انتخابات ۲خرداد وصیتنامه امام را بر ابلاغ نمایندگی ولی فقیه در سپاه ترجیح داد!

– خط روشن در فتنه ها -از جمله۷۸و۸۸- داشت اما این مانع نمی شد کتاب حاج آخوند یکی از اعضای اتاق فکر جنبش سبز در لندن را نخواند و حتی زمینه زیارت او در سوریه را فراهم نکند!

– دقیقا همو بود که اگر کمکی به غزه و لبنان میشد، متصدی اش او بود؛ “جانم فدای ایران” هم بیشتر از همه برازنده همو بود!

جمهوری اسلامی ای که او نماینده و مجسمه اش بود جمع بین عالی ترین سطح ولایت پذیری با جمهوریت و آزادی و عدالت و پیشرفت بود. جمع بین ملی ترین و امتی ترین آموزه ها بود.

در فهم برین او چنین معجونی -از تجلی عالی ترین ارزشهای انسانی با ولایت- از همه حرم ها مهمتر بود.

ان شاء الله در اثر بعدی این وجه ایشان تصویر شود.

 

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۰/۱۳

[۱] خون دلی که لعل شد. ص۲۴۶تا۲۵۱

[۲] کتاب البیع ج۲ص۶۳۲: …بل یمکن ان یقال الاسلام هو الحکومه بشوونها و الاحکام قوانین الاسلام و هی شان من شئونها بل الاحکام مطلوبات بالعرض و امور آلیّه لاجرائها و بسط العداله…

[۳] منشور حوزیان ۳ اسفند۶۷: یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد …(صحیفه امام ج۲۱ص۲۷۳تا۲۹۳)

[۴] وصیتنامه سردار سلیمانی

[۵] تیرماه۵۹