بایگانی برچسب: s

اشاره گذرا به ۵ مهارت امیدبانی

حجت الاسلام و المسلمین قنبریان؛ مدرسه علمیه حقانی؛ ۱۴ بهمن ۱۴۰۲

دانلود سخنرانی «اشاره گذرا به ۵ مهارت امیدبانی» | “دانلود از پیوند کمکی


اشاره گذرا به ۵ مهارت امیدبانی[۱]

در فرصت اندک باقیمانده تا انتخابات چه میشود کرد؟!

دو مهارت از امیدبانی در کوتاه مدت:

  1. فن آوری اجتماعی رَوْح الله
  2. فرآوری تجارب موفق و ناموفق

 

اگر مفید دیدید به مبلغان و فعالان سیاسی فرهنگی پیشنهاد کنید!

[۱] تفصیل مباحث امیدبانی را به صورت جزوه و فایل صوتی جلسات در این لینک دنبال کنید

بیا شب قدر اجابت دعای علی(ع) شویم!

(برشی از منبر شب شهادت امیرالمومنین حجت الاسلام قنبریان)

سحری که ضربت خورده بود فرمود: نشسته بودم که خواب مرا گرفت و رسول الله(ص) در رویا برمن ظاهر شد. گفتم: ای رسول خدا چه کجی ها و دشمنی ها از امت تو دیدم!

فرمود: برآن نفرین کن! گفتم: خداوند بهتر از ایشان را به من دهد و بدتر از من را برآنان بگمارد.(خ۷۰)

بدترهایی که بر آنها حاکم شدند در تاریخ معلوم است؛ اما بهتر از آنها کدامند که به علی(ع) داده شدند؟! علی(ع) که همان روزها شهید شد!

این قسمت دعا هم اجابت شده! شیعیان تربیت شده، بهتر از کوفیان سست عنصری است که خدا به علی داد! شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم از جمله آن بهترین هاست که خدا به علی(ع) داد!

خود علی(ع) در خطبه۱۲ آدرسشان را داده؛

“چون خداوند در جنگ جمل پیروزش گردانید

یکى از یاران گفتش: اى کاش برادرم، فلان، مى بود و مى دید که چه سان خداوند تو را بر دشمنانت پیروز ساخته است. على (ع) از او پرسید: آیا برادرت هوادار ما بود؟ گفت: آرى. على(ع) گفت: پس همراه ما بوده است. ما در این سپاه خود مردمى را دیدیم که هنوز در صلب مردان و زهدان زنان هستند. روزگار آنها را چون خونى که بناگاه از بینى گشاده گردد، بیرون آورد و دین به آنها نیرو گیرد.”

شهدا این نکته را فهمیدند و شب قدر از خدا خواستند جزء این “ابدلنی الله بهم خیراً منهم” و جزء “سیرعف بهم الزمان و یُقوی بهم الایمان” برای علی(ع) باشند.

شهید سلیمانی و حججی ها و… مصداق این نیستند؟!

آیاتی برای درنگ ۵

حسنه ی دنیا!

علامه طباطبایی ذیل آیه۴۱ نحل، اول به دو تفسیر که یکی “حسنه دنیا” را “شهری خوب” و دیگری “حالتی نیکو”(پیروزی و نجات از ذلت) گرفته اند، اشاره و بعد می نویسند:

“این دو تفسیر مآلاً [در نهایت] یکى است براى اینکه مهاجرین در راه خدا براى دین مهاجرت کردند که مجتمعى اسلامى و پاک تشکیل دهند که در آن مجتمع جز خدا کسى پرستش نشود، و جز عدل و احسان چیزى حکومت نکند، و یا براى این بود که به مجتمعى وارد شوند و در آن منزل کنند که وضعش چنین باشد… پس هدف و غرض از حسنه اى که وعده داده شدند که در دنیا به آن برسند همین مجتمع صالح بوده چه اینکه مقصود از حسنه شهر باشد و یا حالت حسنه اى که در آن شهر به خود مى گیرند.”

اگر آیات قرآن، قضایای حقیقیه است؛ پس کسانی دیگر هم که برای خدا از ستم ها هجرت کنند، برایشان حسنه دنیا یعنی چنان مجتمع صالح اسلامی خواهد بود.

از این رو وقتی در قنوت “ربنا آتنا فی الدنیا حسنه…” می خوانی، بدان سیاسی ترین دعا را می کنی!

از ستمشاهی هجرت کرده و پی جامعه ای هستی که “جز خدا پرستش نشود” و “جز عدالت و احسان حکومت نکند”!

روایاتی که “وسعت رزق و معاش” را “حسنه دنیا” می خواند هم دارند از لوازم همان حکومتِ عدالت و احسان می گویند: آیه ۲۰۱ – سوره بقره

مهم است رصد کنی در کدام مرحله از این وعده نیکو هستی و چه موانعی سر راه داریم؟!

 

محسن قنبریان

انسان حقیقی، “راعون” است؛ آنها که عهدها -بخصوص با خدا- را رعایت می کنند، دائم خطا نمی کنند تا دائم عذرخواهی کنند. “وفای به عهد”، جوهر انسانیت است و با آن، انسان، حقیقی است.

اما واقعی ترین انسان، کسانی اند که دائم عهد و توبه را می شکنند!

به اندازه همه شبهای قدرِ عمر، عهد بسته و توبه کرده ایم؛ اما امسال باز هم برای عذر خواهی می رویم، عذر از شکستن توبه و عهد و…! و می دانیم که باز هم می شکنیم!

امیرالمومنین(ع) برای این انسانِ شایع هم مناجاتی دلنشین دارد:

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَیَّ بِالْمَغْفِرَهِ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا وَأَیْتُ مِنْ نَفْسِی وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدِی، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ بِلِسَانِی ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِی، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ‏:

 خداوندا، بیامرز آن گناهان مرا، که تو از من داناتر به آنها هستى. اگر بار دیگر مرتکب شدم تو نیز بار دیگر از من در گذر.

اى خداوند، اگر با خود وعده کرده ام که در طاعت تو قصور نکنم و به وعده خویش وفا ننموده ام، مرا ببخش.

بار خدایا، اگر به زبان به تو تقرب جسته ام و به دل خلاف آن کرده ام، بر من مگیر.

اى خدا، بیامرز براى من هر اشارت کنایه آمیز را که به گوشه چشم کرده ام و هر سخن نابجا را که از دهانم جسته است و نیز خواهشهاى دل و لغزشهاى زبانم را. (خطبه ۷۸)

محسن قنبریان

آیاتی برای درنگ ۴

قسط در نظام اقتصاد و نظام اعتقاد!

وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ ۖ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ۚ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ

(۲۸و۲۹ اعراف)

مشرکان فحشای خود را به خدا نسبت می دادند! خداوند به پیامبر(ص) می فرماید بگو خدا امر به فحشاء نمی کند.

پس خدا به چه امر می کند؟!

به قرینه مقابله جا داشت مقابل فحشاء، بفرماید خداوند به پاکی و حیاء  امر می کند؛ اما می فرماید: خدا به قسط امر می کند!

  1. آیه یک دلالت بر حسن و قبح ذاتی افعال و رد اشعری گری دارد[۱].
    باید فحشاء با عقل مستقل و فطرت شناخته شود که خداوند بفرماید: ان الله لایأمر بالفحشاء!
    اگر صرفاً نهی الهی، چیزی را فحشاء می کرد؛ معنا چنین می شد: خداوند امر نمی کند به چیزی که نهی کرده است!
    و این معنا احتجاج با مشرکان را تمام نمی کرد. چون آنان با سلسله سند از آباء می گویند: انَّ اللهَ اَمَرَنا بها! (خدا ما را به آن -طواف برهنه- امر کرده است).
    پس قرآن باید سلسله سند را باطل و اثبات کذب آباء می کرد نه بفرماید: خدا که به فحشاء امر نمی کند! (دقت کنید)
  2. اما چرا در مقابله فرموده: قل امر ربی بالقسط؟!
    حتی اگر می فرمود: “انَّ اللهَ یأمر بالعدل…”(۹۰نحل) تاکید سخن قبل می شد: حُسن عدل از احکام مستقل عقل است و کلما حکم به العقل حکم به الشرع.
    به تعبیر شهید مطهری: عدالت در سلسله علل احکام است، نه در سلسله معلولات. نه این است که آنچه دین گفته، عدل است؛ بلکه آنچه عدل است، دین می گوید[۲].
    اما”قسط” تفاوتی با “عدل” دارد: به معنای نصیب و سهمی است که بر اساس عدل به اشخاص داده می شود. اِقساط (باب افعال) به معنای قسط را در حق دیگران رعایت کردن است[۳].
    به تعبیر دیگر قسط ناظر به مقام اجرا و پیاده شدن عدل است؛ که گاه به نحو خاص در مورد تقسیم عادلانه سهم افراد به کار می رود. شاهد، آیه ۹حجرات است که توصیه به قسط بعد از عدل آمده: فَاَصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا[۴].
    این پیاده کردن و اجرای عدالت و دادن نصیب ذی حقان، گاه در اقتصاد است (۹رحمن/۸۵هود/۱۵۲انعام) و گاه در احکام قضایی و مانند آن (۹حجرات/۴۲مائده)
    با این توضیح “قل امر ربی بالقسط” اینجا چه می گوید؟!
  3. ظاهرا فقط نمی خواهد به عدل و میانه در عبادت دعوت کند؛ می خواهد آن عدل -که بنام خدا، فحشاء در جامعه ساری نکند- را تحقق دهد.
    آن نظام ارباب-رعیتیِ جاهلیت، از معاش به معاد رسیده و دیگر بنام خدا، فحشاء را دین جا می زد!
    راه واژگونی اش، قسط است. از نظام معاش تا نظام دین و معاد، از زندگی اقتصادی تا اعتقادی باید مبتنی بر قسط و رعایت نصیب ها باشد. نصیب تولید و مصرف در “اندوخته” و “اندیشه” باید عادلانه باشد تا طبقه ای ارباب نشوند و جای خدا ننشیند. لذا جداگانه می فرماید: قل امر ربی بالقسط!
    راز اینکه در مقابله با “فحشاء”، “قسط” را به رخ می کشد؛ همان راز “یملأ الله به الارض قسطا و عدلا” درباره ظهور آخرین ولیّ خداست؛ که نمی فرماید: یملأ الله الارض دیناً و صلاه و صوماً[۵]!
    آن عدالت فراگیر دنیا را پر از اعتقاد دینی و مناسک اصیل دینی هم خواهد کرد.

محسن قنبریان

[۱] ر.ک: زبده البیان محقق اردبیلی ص۷۲/آیات الاحکام استرآبادی ص۱۶۵/ الانصاف و مسائل دام فیها الخلاف سبحانی ج۳ص۲۳

[۲] یادداشتها ج۶ص۲۰۳

[۳] مفردات الفاظ القرآن ص۶۷

[۴] التحقیق فی کلمات القرآن ج۹ص۲۵۹

[۵] ر.ک: سخنرانی رهبر انقلاب۷۷/۱۲/۴

آیاتی برای درنگ ۳

هر هبوطی، برهنگی ای دارد!

یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ(۲۷اعراف)

 

  • هبوط آدم و حوا از بهشت، با برهنه شدن و دیده شدن شرمگاه هایشان ملازم بود. (آیات۲۰ تا۲۴ اعراف )
  • بعدش در آیه۲۷، همه انسانها خطاب می شوند که مراقب باشند در “همان نیرنگ و فتنه شیطان” برای آدم و حوا نیافتند (یا بنی آدم لایفتننَّکم الشیطان)!

️اما نکته جالب این است که در تشبیه بنی آدم با آدم و حوا فقط به برهنه کردنشان توسط شیطان بسنده نمی شود؛ تشبیه در اخراج از بهشت هم هست! (کَما اخرج ابویکم من الجنه ینزع عنهما لباسهما لیُریهما سوءتهما)

نمی فرماید: ای آدمیان شیطان شما را فریب ندهد، همانطور که لباس پدر و مادرتان را کَند تا شرمگاهایشان را بنمایاند!

می فرماید: شما را فریب ندهد، همانطور که پدر و مادرتان را از بهشت اخراج کرد درحالیکه لباسشان را می کَند تا شرمگاهایشان پیدا شود!

می شود نتیجه گرفت: اخراج دوباره و هبوط دیگر در کار است و هر هبوطی هم همراه با برهنگی ای است! (دقت کنید)

 

اصلا “هبوط مکرر و مضاعف” در آیه۶۱ بقره تصریح شده است.

بنی اسرائیل هم از بهشت ملکوتی المَنّ و السَّلوی، با خطاب “اهبطوا مصراً” به مصر یا شهری از شهرها هبوط کردند.

 

تقارن و “ملازمت هبوط با برهنگی” هم در آیه۲۸ اعراف پی گرفته می شود (اذا فعلوا فاحشه…)

مفسرین این فاحشه به ارث رسیده از اباء و اجداد اعراب را “طواف برهنه” ای توصیف می کنند که فقط الیاف نازکی شرمگاهانشان را می پوشاند!

این طواف تا فتح مکه توسط رسول الله(ص) بین مشرکان دایر بود و پس از تسلط ایشان و خواندن آیات برائت توسط امیرالمومنین(ع) در کعبه، جمع شد! (ر.ک: المیزان)

 

چه کسی باورش می شد روزی طواف و حج ابراهیمی چنین سقوط کند و رسماً فحشاء شود؟!

علامه طباطبایی ذیل آیه۲۸ می نویسد: “مردم مخصوصا مردم زمان ما کارهایی می کنند که هیچ دست کم از طواف کذایی اعراب ندارد”!

 

کافی است اخبار روزانه را دنبال کنید تا از رسمیت یافتن ارتباط جنسی والدین با بچه ها، چند شوهری، آمیزش با حیوانات و… مطلع شوید؛ هبوطی بعد از هبوط و برهنگی ای بدتر از برهنگی!

در آموزه های انجیل نیز فصل۱۷ مکاشفه یوحنا باعنوان “فاحشه بزرگ” وجود دارد که در ادبیات مسیحی به “روسپی بابل”، “مادر فاحشگان و گناهان روی زمین” معروف شده و تفسیر و تاویل های آخرالزمانی خاصی پیدا کرده است که بی ارتباط با آنچه هبوط در هبوط و برهنگی و بزهکاری خواندیم نیست! (تحقیق و تعقیب کنید)

 

محسن قنبریان

ما هیچ یک “دین زاده” و “عرش مُولد” و “آسمانی سرشت” نیستیم. فرزند خاکیم و به طبیعت و شهواتش نزدیکتر از آسمانِ روح و امریم!
انتسابمان در خارج به دین، چهره ای دیگر برایمان می سازد که گاه درون مان از آن فاصله دارد!
هرچه انتسابمان به دین بیشتر شود ممکن است این فاصله بیشتر شود (جز آنها که واقعا خود را ساخته و “کلمه تقوا” شده باشند)!

کمتر برای این تضاد و دوگانگی و “نفاق اخلاقی”، به خدا پناه برده و سرش مناجات کرده ایم.
اما این “کعبه زاده” و “مُحدق عرش الهی” -یعنی علی(ع)- است که در حکمت ۲۷۶ نهج البلاغه چنین استعاذه می کند:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِی لَامِعَهِ الْعُیُونِ عَلَانِیَتِی وَ تُقَبِّحَ فِیمَا أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی، مُحَافِظاً عَلَى رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِی بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّی، فَأُبْدِیَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِی وَ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِی، تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِک:
خدایا به تو پناه مى برم که ظاهر من در برابر دیده ها نیکو، و درونم در آنچه که از تو پنهان مى دارم، زشت باشد؛ و بخواهم با اعمال و رفتارى که تو از آن آگاهى، توجّه مردم را به خود جلب نمایم، و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده با اعمال نادرستى که درونم را زشت کرده به سوى تو آیم، تا به بندگانت نزدیک، و از خشنودى تو دور گردم.

آیاتی برای درنگ ۲

فقط سرمایه داران کافر، هیزم جهنم اند!

  1. ترکیب جمله “اُولئِکَ هُم وَقُودُ النَّار”، مفید انحصار است. یعنی فقط گروه مورد بحث، وقود و آتش زنه جهنم اند!
    اینجا بخوانید.
  2. این آیه گروه خاصی از کفار را توصیف می کند: کسانی که می پندارند اموال و اولادشان از خداوند بی نیازشان می کند[۱].
    در آیه۱۱۶ آل عمران همین گروه، مخلدین جهنم هم خطاب شده اند.
    این گروه لاجرم سرمایه دارند که چنین پنداری دارند. فقیر و ندار، موضوع این پندار (که دارایی هاست) را ندارد.
    شاهد این برداشت، آیه بعد(۱۱آل عمران) است که اینان را “در شیوه و روش” به “آل فرعون” تشبیه می کند: کَدَابِ آلِ فرعون…
    آل فرعون همه از دارایان و ثروتمندان بودند.
  3. محمد جواد مغنیه در تفسیر الکاشف این توصیف قرآن را قبیح ترین وصف ممکن می شمارد و بعد سراغ سرمایه داری معاصر آمده است و آنرا بدترین و زشت ترین جلوه این گروه جهنمی در تاریخ می شمارد و گوشه ای از جنایات آنها در عالم را می شمارد.

کسانی که دنیا را جهنم فقرا و بهشت خود و اغنیاء کردند، اصل و اساس و هیزم جهنم خواهند شد.

محسن قنبریان

[۱] در آیه۳۵ سبا این پندار باطل را به زبان هم آورده اند.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَفْتَقِرَ فِی غِنَاکَ، أَوْ أَضِلَّ فِی هُدَاکَ، أَوْ أُضَامَ فِی سُلْطَانِکَ، أَوْ أُضْطَهَدَ وَ الْأَمْرُ لَکَ. اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِی أَوَّلَ کَرِیمَهٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ کَرَائِمِی وَ أَوَّلَ وَدِیعَهٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِنْدِی…

بخشی از خطبه۲۱۵:

از دعاهاى آن حضرت(ع) که فراوان مى خواند:

…بار خدایا، پناه مى برم به تو، از این که در عین بى نیازیت، نیازمند و تهى دست مانم یا در عین راهنماییت، گمراه گردم یا در عین توانمندیت، بر من ستمى رود. یا در عین آنکه همه کارها به دست توست، خوار و بى ارج گردم.

بار خدایا، جان مرا نخستین گرانبهایى قرار ده که از دارایی های گرانبهاى من مى ستانى و نخستین ودیعه اى از ودایع خود که از من بازپس مى گیرى…

این خطبه زیبا را اینجا بخوانید.

یک نکته:

  • کریمه ها و چیزهای گرانبهای ما غیر جان؛ شرافت، عدالت و انصاف، پاکی و صفا، انسان دوستی، آزادی و… هستند. اگر همه اینها قبل از جان، از دست ما رود یا گرفته شود، از ما تفاله ای می ماند.
  • ودیعه ها نزد ما؛ عقل، دل، وجدان، اراده و اختیار و… هستند اگر قبل از جان، اینها از ما پس گرفته یا ستانده شود ،باز ما تفاله ای خواهیم شد.

حضرت در این دعای پرمغز از خداوند می خواهد قبل از این کریمه ها و ودیعه ها، جانش گرفته شود!

حیات با اینها ارزشمند است ؛بدون اینها زندگی، حیات چارپایان است.

این دعا،ریشه حکومت علوی و قیام حسینی است.

محسن قنبریان

آیاتی برای درنگ ۱

  1. عدالت ورزان (الذین یامرون بالقسط) ولو انسانهای معمولی و غیر معصوم باشند، سزاوارترین به عطف و همجواری با انبیاء و معصومین _که آنها هم مامور به قسط اند(۲۵حدید)_ می باشند.
  2. درگیری و کشتن آنها کنار کشتن انبیاء، در طول تاریخ علامت کافران به آیات الهی بوده است.
    تو گویی اصلا “آیت الله” در آیه، بعد از انبیاء، عنوان برای “الذین یامرون بالقسط” است؛ نه صرفا هر عمامه به سر یا هر فارغ التحصیل فقه پژوه!
    فقط روحانیونی، “آیت الله” اند که امام خمینی، “متعهد” نامید و فرمود: “روحانیت متعهد به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت!”(صحیفه امام ج۲۱ص۲۷۶)
  3. آری “قسط” هم یکی از “معروفها”ست؛ اما فقط همین یکی، بجای عبارت شایع “یامرون بالمعروف” در قرآن، بطور خاصه ذکر شده است: یامرون بالقسط!
    شاید بخاطر جایگاه قسط و عدالت اجتماعی بین سایر معروفها باشد.
    آیه ۷۶نحل، مقابلِ “انسان عدالت ورز” را “یک مرد گنگ” قرار داده می فرماید: “هَل یَستَوِی هُوَ وَ مَن یَامُرُ بِالعَدل”؟ آیا آن گنگ (که قدرت تفهیم و تفهم ندارد) با کسی که به عدالت فرمان می دهد بالسویه است؟!
    کانه بدون امر به عدالت و قسط، آمران به معروف، گنگ می شوند؛ نه خوب متوجه ریشه ها می شوند و نه قدرت تفهیم معروف می یابند!

محسن قنبریان