بایگانی ماهیانه: مرداد 1398

اِشـراف مذهبی یا اَشــراف مذهبی؟!

چالش این روزها

چالش این روزهای فضای مجازی طرح چندباره نظر حاج آقا پناهیان در باره ضرورت پولدار شدن مذهبی هاست.

در همایش فعالان مهدوی، فخر یاران حضرت مهدی(ع) را مالدار بودن خواند! و از ضرورت تربیت نیروهای مذهبی برای پولدار شدن گفت.
https://www.farsnews.com/news/13980503000698

پیش از این نیز همان را “دینداری فعالانه” در مقابل “دینداری منفعلانه” خوانده بود.
https://eitaa.com/panahian_ir/2817

همین روزها حجه الاسلام رهدار -رئیس موسسه فتوح- نیز ائمه را میلیاردرهای زمان خود خواند! از لزوم ارث بردن غیر از علم(مال) از ائمه توسط فقهاء گفت! و شدیدا تئوری هایی که بر فقیرانه زندگی کردن طلاب تمرکز دارند را غلط و ساخت کسانی خواند که موقوفات حوزه ها را می خورند! از “امام قوم” بودن روحانیت و اقتضائات مالی اش گفت و…
https://eitaa.com/manahejj/1631

پیش تر از اینها حجه الاسلام رسول جعفریان نیز ساده زیستی را شرط برای حاکمان ندانسته، عدالت ورزی آنها را فرض خوانده بود و برای خود از زی کاخ نشینی امام رضا(ع) و حدیثی از ایشان در احتجاج با صوفیه شاهد آورده بود
https://www.khabaronline.ir/news/374020

مقابل هریک از اینها نیز مواضعی اتخاذ شده است و صف بندی ای شکل گرفته است.

حقاً اینگونه مباحثات بشرطی که دور از اغراضی غیر علمی و هم بدون شانتاژ و با عدالت رسانه ای برای هردو طرف باشد؛ می تواند چالشی مهم در زمانه ما را برای جامعه حل کند.

سابقه این چالش

اولین بار نیست که روحانیت و فقهاء با قدرت و ثروت مواجه می شوند. در عهد صفوی نیز این صف بندی عالمانه تر از الان و بین مجتهدان تراز اول شیعه شکل گرفت. یک طرف جناب محقق ثانی و فاضل شیبانی و یک طرف جناب محقق اردبیلی و فاضل قطیفی علیه هم رساله فقهی نوشتند!

محقق ثانی اراضی ای در عراق را از سلطان صفوی قبول و به اموال زیاد داشتن سید مرتضی و علامه حلی و خواجه نصیر(که هریک در برهه هایی به قدرت و ثروت جامعه نزدیک شده بودند) شاهد می آورد.

در مقابل محقق اردبیلی به کلی از این اموال و واگذاری ها تنزه جست و رساله در رد نوشت و بدین خاطر “مقدس” اردبیلی لقب گرفت.

وزان علمی و عملی آن مفاخر شیعه از طرفین صف این چالش در جمهوری اسلامی بالاتر بود و الان میراث فقهی آن مباحثه در ۴رساله خراجیه یک جا در کتاب الخراجیات چاپ شده که خواندن آن بر محققین این چالش فرض است.

حتی اگر مساله قبول جوائز سلطان برای الان ما مسأله نباشد اطراف مسأله بسیار شبیه چالش های امروز ماست: فقیه (یا روحانی) حق دارد اموال بزرگی از انفال یا اراضی فتح شده را در اختیار داشته باشد؟!

پولدار شدن -حتی با کسب شخصی- رخصتی برای زیّ اشرافی و زندگی فراختر و رفاه خود و آقازادگان می سازد؟! یا از اموال باید به قدر ضرورت و قناعت در مصارف خود استفاده و بقیه در ترویج دین و کمک به دینداری خرج شود؟!

کلام پایانی

پرداختن به همه ابعاد مسأله و ادله طرفین مجال فراختری می طلبد اما آنچه می توان قاطع تر گفت این است:

تولید ثروت توسط مذهبی ها و حتی آخوندها، ننگ و عار نیست و حتی شاید لازم هم باشد؛ اما حکم حب “جمع مال” با “کسب مال” یکی نیست و با یک روایت ضعیف و حتی بی توجه به ذیل همان روایت، ثابت نمیشود و جای دقتهای اجتهادی دارد. آنچه جامعه را نگران می کند درآمدن مذهبی ها به زیّ اشراف است! هیأت بچه مایه دارها در بالاشهر و ایاب و ذهاب با ماشین های لوکس و مداحان گرانقیمت، سخنران هایی از سالاریه قم و سعادت آباد تهران -یعنی”نحوه خرج کردن این ثروت”- جای نگرانی است. که جایی در سیره امیرالمومنین ندارد.

موقوفات بسیار حوزه های علمیه را خرج همان حوزه ها و ترویج پژوهش و رفع فقر “مفرط” برخی طلاب کردن البته حرف درست و بی عیبی است؛ اما بهره مندی های خاص و بعضا تبعیضی برخی موسسه داران، زیاد شدن و بدتر پرتجمل شدن ساختمان ها در کنار لاغر شدن علم و عمق و زیاد شدن آفتابه و لگن جای نهار است که دلسوزان را نگران کرده است.

امامِ قوم بودن فقیه حرف درستی است. اینکه مذهب باید بر زندگی، اِشراف داشته و بالتبع مخارج لازم تحصیل و تحقیق و تبلیغش فراهم شود، یک سخن است؛ درآوردن امامِ قوم از زیّ ساده و زاهدانه اش سخنی دیگر است.

امام قوم بیش از علم پیامبر باید زهد او را ارث ببرد که بدون آن به ادله مکفی اصلا علمی نخواهد بود!

سینه چاکان امام قوم بودن، بیشتر از خمینی و خامنه ای، امام قوم نشده و نمیشوند؛ بیش از آنها هم اموال وثروت در اختیار نمیگیرند؛ اگر زیّ مورد توصیه شان با زندگی درویشی امام خامنه ای (به اعتراف دشمنانش) یا سادگی جماران خمینی تفاوت کرد معلوم است از امام قوم، اَشراف مذهبی را قصد کرده اند نه اِشراف مذهبی!

مطالب مرتبط:

محسن قنبریان
۹۸/۵/۹

۷_توحید و توحّد قائمین بالقسط

استدلال به آیه ۱۱۶هود:

“چرا در سده های پیش از شما صاحبان بقائی(اولوا بقیه) به هم نرسیدند تا مردمان را از تباهی کردن در زمین باز دارند؟ جز اندکی از کسانی که آنها را رهانیدیم. و بیدادگران تبعیت از مترفان کرده و همه مجرم بودند”

شاهد:”اولوا بقیه ینهون عن الفساد فی الارض” است.

  • “اولوا” و “ذو” هردو برای مصاحبت است اما اولوا برای شدت مصاحبت است. صاحبش، جزء یا حالت و شأن متصل و ملازمی است (اولوالعلم،اولواالفضل،اولوالامر،اولوالنُهی،اولوالالباب …) بخلاف “ذو” که اعم است: “ذامال وبنین” می گویند؛ نه اولوالمال!
  • بقیه: اسم از بقاء و ضد فناء است. “اولوابقیه” یعنی صاحبان بقاء. بقیه الله هم یعنی حالت باقیه از خدا،” ما ابقی” نه یعنی باقیمانده و ذخیره و مانند اینها.

در فرهنگ قرآن، “باقی” فقط “وجه رب” است(یبقی وجه ربک).

پس”اولوا بقیه”یعنی وجه رب ها. همانها که باقی اند ما بقی الدهر.

اوج عرفان:

اوج عرفان، رسیدن به همین فناء فی الله و باقی شدن با خداست. چه بگویی مقام وجه اللهی چه بگویی اولوا بقیه شدن.

  • “ینهون عن الفساد فی الارض”، وصف برای “اولوابقیه” است. وصف هم مُشعر به علیت است و بدان اشاره دارد.

یعنی علت اولوا بقیه شدن و وجه الله شدنشان،نهی از فساد در زمین و درافتادن با مترفین و ظالمین است.

این همان مطلوب ماست که از اول ادعا کردیم توحید و توحّد قائمین به قسط اصیل است نه سایرین.

سلسله و پیوند این عارفان:

امیر المومنین در خطبه ۱۲۴ اتصال اینان به هم در طول تاریخ(من القرون به تعبیر قرآن) را با”ولایت” و “ملاقات با محبت” معرفی می کند.(یتواصلون بالولایه ویتلاقون بالمحبه).

در جلسات اولی اندکی از نحوه این پیوند ویژه ولائی سخن گفته شد.

موعظه خداوند:

آیه ۴۶سبأ تنها موعظه خداوند را “قیام لله مثنی و فرادی” می خواند.قیام برای خدا دوتائی یا تنها!

از طرفی وعظ،انجذاب الی الحق وجذب حق کردن است از طرفی قیام دوتایی(مثنی مقدم بر فرادی است در آیه) ظهور در قیام بیرونی وعلیه ظلمه و… است.

معلوم است همین اقدامات همراه با یقظه های سلوکی موجب انجذاب و رسیدن به حق تعالی میشود.

لذا امیرالمومنین(ع)در خطبه ۱۱۰ جهاد را پس از ایمان به خدا، افضل چیزی می شمارد که متوسلان الهی با آن به خداوند توسل می جویند!(دراین خطبه درنگ کنید).

برخی از این سالکان

سید محمد سعید حبوبی(از شاگردان سلوکی ملاحسینقلی همدانی)،میرزا ابراهیم شریفی(داماد وشاگرد مرحوم آیت الله قاضی)،شیخ محمدجوادشریعت(از شاگردان آقای قاضی)از این جمله اند که درباره شان برای اهل اخلاق و سلوک کم گفته شده است.

[در مجموعه عکسنوشته های عرفان و سیاست چند کلامی درباره شان گفته شده است]

دریافت قسمت هفتم سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط»

۳ – عرفان و سیاست

میرزا ابراهیم شریفی، شاگرد سلوکی و داماد سید علی قاضی و حلقه اتصال شاگردان قاضی به هم است. داماد قاضی میشود و پس از عزیمت به ایران جمع شاگردان رو به پراکندگی می نهد.

متولد سیستان است. در قم شاگرد فقهی شیخ عبدالکریم بود که بعلت تظاهرات علیه حضور خاندان پهلوی با پوشش نامناسب در حرم حضرت معصومه مورد پیگرد واقع شد و به نجف رفت.

در نجف شاگردی سید ابوالحسن و نائینی و عراقی کرد و با قاضی سلوک اخلاقی را طی کرد.

به سیستان برگشت و مقبول مردم منطقه حتی اهل سنت واقع شد.

به توصیه آیت الله کاشانی نامزد انتخابات مجلس (دوره۱۹) شد و با عمو زاده اسدالله علَم که عضو لژ فراماسونری پهلوی بودرقابت کرد. رژیم بر حذف او فشار آورد و رأی مردم برای رقیب درباری او خوانده شد. اعتراض عمومی مردم درقیام ۱۹بهمن سیستان درحمایت از او و نتیجه انتخابات بود.

برای او حکم اعدام بریده شد که با پادرمیانی آیت الله کاشانی و تماس آیت الله بروجردی با دربار به مصادره همه اموال تقلیل و پس از شکنجه بسیار و بیماری آزاد که همان موجب رحلت ایشان شد.

صوت سخنان موهن وزیر بهداشت!


آیا پاسخ ایشان به نقد وانتقادها، از سخیف بودن این سخنان می کاهد؟!
قضاوت باشما!
مطالب مرتبط:
  1. چند کلام اورژانسی در نقد حرف وزیر بهداشت!

  2. واکنش وزیر بهداشت…

واکنش وزیر بهداشت…

وزیر بهداشت نسبت به انتقادها بر سخنانش واکنش نشان داد:

https://khabaronline.ir/news/1283665

خدا را شکر وزیر خود را عاشق اباعبدالله(ع) میخواند اما نقد فوق برسخنان ایشان باقیست!

ما نیّت و شخص را نقد نکرده بودیم، سخنان ایشان هنوز هم آشکارا آن مفهوم را دارد و در پاسخشان هم تکذیب نشده است!

واضح و روشن سخن ما این است که ۱۳شهادتی که ایشان گفته اند و یکی اش را جامعه شیعی اقلا ۱۳شب عزا میگیرد(پس جمع عددی ایشان هم درست نیست) اگر دو ماه محرم و صفر و روضه هر هفته در خانه ها و تکایا برقرار باشد، بازهم نتایج گفته شده ایشان را ندارد!

متاسفانه ایشان سخنانشان را تکذیب نکردند. اگر عین آن سخنان را بخوانید تأیید می کنید ایشان در اینجا، جای معذرت خواهی، جا خالی داده است!

۱) چند کلام اورژانسی در نقد حرف وزیر بهداشت!

۱) چند کلام اورژانسی در نقد حرف وزیر بهداشت!

  1. بی اطلاعی مضحک علمی!

ظاهرا آقای دکتر بین داغ دیدگی (beravement) با “عزاداری” خلط کرده و آثار آن را بر این بار کرده اند!

اولی حالتی روانی و درونی و غیر اختیاری است که با ضایعه فقدان ناگهانی عزیزان اتفاق می افتد. اما دومی بیرونی، اجتماعی، اختیاری و برنامه ریزی شده است که اثر تسلی بخشی یا تعالی بخشی دارد.

درتحقیقات پاکز(۱۹۸۳) مشکلات روانی شمارش شده(افسردگی، خشم و اضطراب) برای داغدیدگی ناگهانی ثابت شده است.

لایندمن(۱۹۴۴) از ۱۰۱ داغ دیده اینچنین برخی از آن آثار(اضطراب و بی قراری و…)را گزارش کرد.

براساس تحقیقات بونل و برنل(۱۹۸۹): فرد، در داغ والدین گذشته و بافقدان همسر حال و بافقدان فرزند آینده را ازدست می دهد.

حال اینکه هیچیک از این آثار در عزاداری گزارش نشده است! حتی عزاداری برای همان ازدست رفتگان، داغ دیده را تسلی و نوعی تخلیه روانی-هیجانی (catharsis) انجام می دهد.

عزاداری برای بزرگان دینی و شخصیت های مقدس -که بشکل خشن تر از ما در اروپای مسیحی و فرهنگهای دیگر وجود دارد- در مرآی تحقیقات روان شناسی بوده و ازقضا کاملا بعکس، تأثیرات روانی مثبتی گزارش شده است مثل احساس لذتی خاص، آرامش، افزایش کنش ورزی اجتماعی و…

در مطالعات معلوم شده اینگونه عزاداری ها “عامل نابهنجار” (abnormal) در زندگی افراد نمیشود و حتی نقش درمانی (therapeutic) ایفاء وبه زندگی نشاط می دهند.(۲)

کمی پرس وجو از همکاران روان شناس می توانست آقای وزیر را ازاین خلط و اشتباه فاحش نجات دهد.

تعجب اینجاست که آقای دکتر اگر تجربه وجدانی وشخصی گریه بر اباعبدالله(ع) نداشته، آیا تجربه عزاداری وگریه برنزدیکان خود (سوم وهفتم وچهلم و…)در گروه اجتماعی-خانوادگی هم نداشته است تا بالوجدان اثر فوق العاده آن در سلامت روان را احساس کند؟!

عزاداری بر کاملان وبرگزیدگان صد چندان از این اثر بخشی در سلامت روان دارد.

۲٫ آدرس خشونت های اجتماعی؟!

اگر آقای وزیر آدرس خشونت های اجتماعی را می خواهد،تکیه ها،حسینیه ها وهیأتها نیست؛ کابینه و وزارتخانه هاست!

مولای ما علی(ع)فرمود:”قلوب مردم گنجینه در دست دولتمردان ایشان است پس عدالت یا جوری را که در این گنجینه می گذارند، همان را در می یابند” (غررالحکم).

آیا در آمریکا -با این آمار بالای خشونت اجتماعی- هم ۱۳وفات معصوم را عزا میگیرند؟! یا فاصله طبقاتی وجور اقتصادی دولتهاست که موجب خشونت اجتماعی میشود؟! در فرانسه هرشنبه پس از هیئت وگریه بر مسیح یا حسین(ع) تظاهرات، خشم وخشونت راه می افتد یا پس از فشار مکرر ومضاعف نظام طبقاتی وجور اقتصادی حاکمان؟!!

آقای دکتر اعضاء سابق و لاحق همین کابینه -که خود وزیربهداشتش هست-را معاینه کند، ببیند همکارسابقی که امروز به جرم کشتن همسر دوم در دادگاه است، پس از پیاده روی اربعین یا زیاد شرکت کردن در مجالس عزاداری اهلبیت چنین کرد یا خوشی زیر دلشان زده بود وبعضی مسائل دیگر؟!

آن عالی رتبه تر، بچه اش پس از مجلس روضه وعدم تعادل روانی حاصل از آن در خانه کشته شد یا بعلتی دیگر؟!

نمونه های بغل دستتان کافی بود که فرضیه تان را تعدیل کنید.

۳٫ علت اصلی روان پریشی؟!

قرآن ما علت روان پریشی را هم نه حزنهای متعالی وغصه های شیرین ائمه هدی(ع) بلکه “رباخواری” و زندگی تنازلی اقتصادی معرفی می کند(۲۷۵بقره)!(۳)

آقای وزیر البته پیش از این درباره همکاران خوداعتراف کرده بود :” متاسفانه دانش آموختگان مابه بیمار به عنوان وسیله نگاه می کنند و ماشینی شده اند”!
https://www.isna.ir/news/98011705336

وقتی ورودی رشته پزشکی را بخاطر نشکستن بازار سوداگری درصدی از پزشکان، محدود و جوانان نخبه بسیاری را محروم می کنید؛ وقتی حقوقی اقلا ۵۰تا۶۰برابر یک کارگر شریف برایشان تصویب می کنید و با عین حال خود را از زیر میزی و تنازل اقتصادی محروم نمی کنند؛ باید به قول شما “ماشینی” وبه تعبیر قرآن “دچار خباط” و به تعبیر روان شناسی “روان پریش” شوند و آبروی درصد خدوم و پاک پزشکان را هم به خطر اندازند.

      1. سخنان وزیر را بخوانید:
        http://entekhab.ir/0023t5
      2. تفصیل بیشتر رجوع کنید به مقاله روانشناسی عزاداری محمد کاویانی
      3. تفاسیر مجمع البیان،التبیان فی تفسیر القرآن و…ذیل آیه۲۷۵بقره:”خباط داء کالجنون لأنه اضطراب فی العقل کالاضطراب فی الضرب. ‌

محسن قنبریان
۹۸/۵/۴

۶_توحید و توحّد قائمین بالقسط

مقامات عرفانی و راه آن:

عرفاء مبدأ سیر وسلوک را بیت مظلمه نف٘س ونهایت را ذات مقدس حق به جمیع اسماء وصفات (فنای ذاتی)میدانند.

این قرب به حق تعالی از طریق “قرب نوافل” و “قرب فرائض”(مستحبات و واجبات)انجام میشود.

قرب نوافل و فرائض:

در قرب نوافل و تقرب با مستحبات سالک میرسد به جایی که بجز خدا نبیند!

فرمود:”بنده با نوافل، به من نزدیک میشود طوری که دوستش میدارم وگوشش میشوم که با آن بشنود، چشمش میشوم که با آن ببیند، زبانش میشوم که با آن بگوید و…”(اصول کافی ج۲ص۳۵۲کتاب ایمان وکفر).

اما با قرب فرائض از این بالاتر میرود: “فالحقُّ یسمعُ به ویبصربه و…”خدا با او میشنود ومی بیند!

سالک با چشمی الهی ببیند کجا تا او عین الله ناظره شود کجا؟!

دراینجا او جلوه خدا و خلیفه خدا در زمین شده است.

نقایص برخی دستورات سلوکی:

حالا چگونه اعظم فرائض و واجبات الهی که اقامه قسط است وهدف ارسال رسل و انزال کتب است در دستورات برخی اهل سلوک نیست؟!!

چگونه اغاثه الملهوف(فریادرسی غمدیده) با این همه روایات مؤکد بعنوان یک مستحب مؤکد وگاه واجب در دستورات سلوکی برخی نیست؟!

کسانی که در دستورات سلوکشان چنین واجبات و مستحباتی هم کنار ذکر و چله نشینی هست ، راهیابی شان به آن مقصود تمام وکمالتر انجام میشود (همان مضمون ۱٨آل عمران).

تأییدی از امام صادق (ع):

محمد بن مسلم می گوید از امام صادق (ع)شنیدم که میفرمود:” برای خداوند خلقی است که از نور آفریده و رحمتی از رحمت اویند پس آنها چشم بینای خدا، گوش شنوای او،زبان ناطق او در خلق اند[همان مضمون حدیث قرب فرائض] … پس با آنها سیئات را محو، ضیم وننگ را از بندگان دفع،رحمت را نازل ، مرده را زنده و زنده را میمیراند.و…” (معانی الاخبار ص۱۶).

این نتایج همه سیاسی اجتماعی هم هستند. دفع ضیم وننگ از بندگان کاری است که سیدالشهداء با قیام خود کرد[به مباحث نسل مستشهد رجوع کنید].

معنای دقیق ودرست روایت این است:خداوند با چشم اینها ظلمها وستم ها را می بیند وبا گوش اینان داد خواهی ها را میشنود وبا زبان اینان بندگان را به راه درست می خواند(همان یاد آوری ایام الله و وقت قیام علیه فرعونها که در خطبه۲۲۲بود وجلسه قبل گذشت).

نه اینکه روایت را فقط غیبی و باطنی معنا کنیم که مثلا گوش وچشم خدا شدن یعنی شاهد اعمال بندگان شدن برای احتجاج محشر!(این هم هست اما آن هم هست).

زنده کردن بندگان یعنی کاری که امام کرد نه حتما مرده ای در قبرستان زنده کردن که کاری نادر و اقلی از اولیاء خداست وکمتر انجام می داده اند!روایت با فعل مضارع دارد میگوید با آنها مستمرا زنده می کند!کار اعجازی عیسی مانند که رویه اولیاء الله نبوده است. زنده کردن امتها علیه بیدادها و عازم کردن آنها به سرای نور منظور است. میراندن زنده، “یهلک ملوکا “است فانی ونابود کردن سلسله های شاهی است .همان که خمینی کبیر کرد نه فقط کشتن یک افعی با یک ذکر و…!محو سیئه، پاک کردن نجاسات وپلشتی های فرنگی و فرهنگی ائمه جور از جامعه است و…

جهاد، لباس تقواست!

چشمها را باید شست. در این تلقی درست لباس تقوا فقط پرهیزهای شخصی وفردی نیست ،جهاد با طواغیت هم هست . امیرالمومنین(ع)در خطبه ۲۷ جهاد را درب ویژه بهشت برای اولیاء برگزیده خدا ولباس تقوا معرفی می کند.

آیت الله سید عبدالحسین لاری یک آیت این طریق است. شاگرد سلوکی حسینقلی همدانی وشاگرد فقهی میرزای شیرازی است. اما جلودار در نهضت مشروطه است فتوا می دهد:” واجب است تبدیل سلطنت امویه قاجاریه به دولت حقه اسلامیه”. نهضتی در جنوب ایران برپا می کند هم علیه استبداد هم استعمار. انگلیسی ها را “شیطان “خطاب و لعن آنها را ذکر مذهبی و خود در قنوت نماز شب می گوید. علیه شان سپاه تجهیز می کند و… .

همزمان در عرفان رسائل،”عرفان سلمانی بحقائق ایمانی” و” معارف السلمانی بمراتب خلفاء الرحمانی” و”آداب المتعلمین” می نویسد و شاگرد تربیت می کند.

دریافت قسمت ششم سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط»‏‌

بنیاد واقعیِ مستضعفان

بنیاد واقعیِ مستضعفان

این تیتر انتخابی پیام رسان دفتر مقام معظم رهبری برای حکم انتصاب جدید است.

قید “واقعی” در این تیتر معنا دار است. توضیحی است یا احترازی؟

بنیادی که همواره واقعا برای مستضعفان بوده؟!! یا با این حکم جدید قرار است واقعا برای مستضعفان شود؟!

بنیاد از ٨۰۰شرکت مصادره ای نزدیکان پهلوی شروع کرد. برخی تعطیل و برخی در خصوصی سازی، واگذار شدند؛ به ۴۰۰شرکت رسید. در سال٨٨ به ۱۴۰شرکت اما بزرگ و سود آور رسید: بانک سینا، نفت بهران، زمزم و…

اگر جوهر سرمایه داری، “خود افزایی ثروت” باشد، بنیاد هم مثل همه شرکتهای معاصر یک بنگاه سرمایه داری بوده است. رؤسای سابق فقط حفظ اموال نکرده و مانع تعطیل نشده اند بلکه “ثروت افزایی” کردند. بنیاد را بعد از شرکت نفت دومین موسسه اقتصادی کشور کردند و براساس صورت مالی منتشره سال۹۵، دارائی اش به ۵۶هزار میلیارد رسید. یک شرکت سرمایه دار لوازم خاص خود را هم دارد: حقوق نجومی(۱۹میلیون)، ساختمانهای لوکس و نوسازی مدام آنها و…

امام در حکم ریاست شهید رجائی و موسوی بر “اداره این بنیاد به نفع مستضعفان” تاکید کرد. رئیس دفتر رهبری در معارفه سعیدی کیا حرف اصلی رهبری را چنین بیان کرد: “جناب عالی بنیاد را از #بنگاه_اقتصادی افزایش دهید به یک بنیاد مستضعفان #به_تمام_معنا تبدیل کنید. بنیاد باید در خدمت مستضعفان باشد.” حتی این جمله هم گفته شد: “سرمایه ها را برای مستضعفان بفروشید…”!

اما حکم جدید، ان شاءالله گامی واقعی در راستای بنیاد واقعیِ مستضعفان است به سه قرینه:

  1. در حکم، تعبیرِ “حفظ و استفاده بهینه” به دستور “مصروف کردن این امانت ملی در جهت آبادانی و پیشرفت مناطق محروم” تغییر کرده است.
  2. رئیس جهادی کمیته امداد به ریاست بنیاد نصب شده که ۵سال از نزدیک مستضعفان واقعی را در کشور دیده و میزان استضعاف را لمس کرده است.
  3. قبل از حکم برنامه و تحولی در اساسنامه بنیاد ارائه کرده که امیدواریم در راستای تبدیل آن به یک نهاد خدماتی بجای بنگاه سرمایه ای بوده باشد.

این تدبیر بجای رهبری، بسیار قابل تقدیر است. به امید روزهای بهتر.

محسن قنبریان
۹۸/۵/۱

 اصل مقابله به مثل!

 

آیه ۱۹۴بقره اصلی مهم در مواجهه با کفار را می آموزاند: “پس هرکه برشما تعدّی کرد شما نیز به مثل آن بر او تعدّی کنید”(مقابله به مثل).

برخی فقط اخلاقی خوانش می کنند که یعنی: بیشتر از مثل تعدّی نکنید. مثلا اگر او تهدید کرد شما بجایش قتال نکنید!

اما همه سخن آیه این نیست. اگر می خواست فقط رعایت اخلاق کنید میگفت: “اگر خواستید مقابله کنید”، بیش از تعدی او، تعدی نکنید! اما چنین نگفته؛ با دستور گفته: “فاعتدوا علیه: بر او تعدی کنید”!

یعنی اگر به شما تعدی شد، حتما “مثل همان تعدی” را بکنید. نه مثلا در مقابل دزدی دریایی، فقط بیانیه صادر کنید! شما هم کشتی اش را توقیف کنید!

ثمامه بن اثال از یمامه، تامین کننده غله قریش و مکه بود وقتی در مدینه اسلام آورد، قریش را تحریم کرد! اینبار قریش جای شعب ابیطالب، در محاصره اقتصادی افتاد؛ تا جایی که با نامه به پیامبر(ص) به خواهش افتادند تا از ثمامه بخواهد اجازه حمل غله به آنان دهد!

دستور رهبری در توقیف نفت کش انگلیسی عمل به این دستور بود و تامین کننده امنیت، استقلال و پیشگیری از تعدی بیشتر(جنگ) و ضامن صلح و آرامش خواهد بود.

محسن قنبریان

۵_توحید و توحّد قائمین بالقسط

اصناف سلوک

  • نماینده مجلسی را قبول دارید که از قدرت سیاسی اش برای حل مشکلات افراد استفاده می کند؟ یانماینده ای که تمام تلاشش را براین می گذارد که ساختار را تصحیح کند تا این همه دچار مشکل نشوند؟
    -اهل سلوک وعرفان هم چنین اند:یکی مثل نخودکی اصفهانی با ولاء باطنی خود مشکل این وآن را حل می کند. یکی مثل امام خمینی با ولاء باطنش یک امت را واحد و نظام مشکلات را برمی اندازد.
    توحید امام دراین بود که جنود رب را دید .دید شن ها مأمور حق اند در هلاکت آمریکائی ها.
    اما توحدش این است که اصلا او شن ها را به اذن الهی بفرستد!

انذار اهل قیام

اگر ریزشهای انقلاب ومنحرفین قیام علیه طاغوت(مثل مجاهدینی ها و…) را قلم بگیریم باز اهل قیام به قسط دو دسته اند:

  1. عده ای اهل سلوک اخلاقی عرفانی هم هستند ودنبال شهود توحید وتحقق ۱٨آل عمران در خودند.
  2. عده ای اهل این سلوک نیستند. ریزش نمی کنند وانقلابی می مانند مذهبی ومتدین هم هستند لکن مراقبه جدی نداشتن شان آنها را دچار برزخی سخت می کند. نمونه ای که حاج آقا قرائتی از مسئولی در نظام اسلامی تعریف میکند از این قبیل است(ویدئو ضمیمه را ببینید).

این نمونه ها متاسفانه در صف انقلابی ها کم نیست. دو عارضه منفی جدی دارد:

  • موجب فرار اخلاقی ها از انقلابی گری میشود!و در گذر زمان اردوگاه اهل عرفان واخلاق ،خالی ازقیام واقدام انقلابی میشود.
  • بهانه دست دشمن میشود که مثل مستند بهتان را بسازد و مردم را از انقلابی گری و ولایت فقیه وحکومت دینی بترساند(سه قسمت نقد این مستند را در همین تارنما بخوانید)

دوگانه مهم

  1. آیه ٨مائده: مارا “قوّامین لله شهداء بالقسط”خواسته است:یعنی قیامتان تمام وکمال برای خدا باشد. اوج اخلاص ودوری از شوائب بدون سلوک اخلاقی نمیشود. این قیام لله به این بیانجامد که شهداء به قسط والگوی قسط وعدل شوید.
  2. آیه ۱۳۵نساء: ما را” قوامین بالقسط شهداء لله” خواسته است:قیام تمام وکمال به قسط کنید. از مسیر قیام وانقلاب به شهود رب بار یابید تا آنجا که شهداء لله شوید.

توجهات مهم

  1. در مسیر اقامه قسط و انقلابیگری شدت مراقبه اخلاقی داشته باشیم.
    به ما ناقص گفته اند: عمار باش نه ابوموسی!
    خیر! سه گانه است: ابوموسای مفتون فتنه ها نباش، حجربن عدی (شهید والامقام )هم نباش!!!عمار باش.خطبه۲۰۶نهج البلاغه حضرت، حجر وعمربن حمق رااز سب وفحش سپاه صفین منع میکند وبه روشنگری عمارگونه فرامی خواند!
    فتنه گران عصرما از معاویه و عمروعاص بدتر نیستند. عمار بودن سخت است ابن حمق شدن در بین یاران انقلاب زیاد است که اگر تصحیح نشود باطن وبرزخ سخت پیش روست مثل او که آقای قرائتی گفت.
  2. در مسیر سلوک الی الله و مشاهده توحید و فناء فی الله(توحّد)، حتما از مسیر قیام به قسط برویم واهل قیام و اقدام انقلابی برای مستضعفین زمین باشیم.
    خطبه ۲۲۲نهج البلاغه آدرس این بیان است: عارفانی که خداوند در فکرشان با آنها نجوا ودر ذات عقولشان با آنها سخن می گوید. آنها فردا اقدام کرده ایام الله را بیاد مردم می آورند. ایام الله مناسبتهای تقویم نیست که امشب قدر است فردا عرفه و…!این راکه همه می دانند. ایام الله در قرآن روز خروج علیه فرعون است(۵ابراهیم). یعنی بگوید ۲۱بهمن بریزید به خیابان! از دید فقه ۲۱و۲۲بهمن چه فرقی دارد؟ این” ناجاهم فی فکرهم” در آن سلوک عرفانی است که ایام الله را معلوم میکند.

مضمون این خطبه در مناجات شعبانیه هم هست. مناجات شعبانیه را ۱۴معصوم می خواندند و اوجش مثل ابوحمزه و… نیست. پس از اوج آن که هب لی کمال الانقطاع است و پس از درخواست پاره شدن حجب نور و معلق شدن به عزّقدس، حالا از خدا می خواهد: الهی و اجعلنی ممّن نادیتَه فأجابک ولاحظته فصعق لجلالک فناجیتَه سرّاً وعمل لک جهراً: خدایا مرا از کسانی قرار ده که ندایشان دادی پس اجابتت کردند بدانها توجه کردی و از جلالت مدهوش شدند پس تو با آنها نجوا کردی و آنها آشکارا برایت عمل کردند”
سخن از “ناجیتَه” است تو با آنها مناجات کردی! و مبتنی برآن آنها فردا عمل آشکار کردند.
امام عزیز بیشتر از همه مناجات شعبانیه را دوست داشت و می فرمود آدم رابه جائی می رساند. در فرازهای آن هم بیشتراین فراز را به رخ می کشید. و حقا خود تمثال این فراز بود.

دریافت قسمت پنجم سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط»