بایگانی برچسب: s

چگونه دستگاه واژگانی عترت(ع) هک می شود؟!

به این دسته روایت -برای نمونه- توجه کنید:

  • “سخت کوش(الکاد)برای خانواده مثل مجاهد فی سبیل الله است”[۱]
  • “تجارت کنید(اتجروا)خدا برایتان برکت قرار دهد”[۲]
  • “من مرد صاحب حرفه(متحرفا) در طلب رزق را دوست دارم”[۳]
  • ” برتو باد به اصلاح مال”[۴]
  • “بی نیازی(غنی)نیکو یاوری برتقوای الهی است”[۵]

حال بجای “الکاد”، “اتجروا”، “متحرفا”، “اصلاح المال” و “غنی”؛ بگذاریم: “پول وثروت”!

مگر سخت کوشی، تجارت، حرفه داشتن، اصلاح مال کردن موجب پول درآوردن و ثروت اندوختن نیست؟!

پول و ثروت ترجمه اینها نیست اما بیگانه با اینها هم نیست. از عوارض اینهاست گاه لازم و همیشگی و گاه مفارق و گهگاهی! پس کار بدی نکرده ایم!

اما بااین جابجایی، تنوع عبارت پدید نیامده، دستگاه واژگانی عترت در این حوزه هک شده است!!!

خوانش سایر آموزه های این واژگان با مشکل مواجه می شود!

ببینید:

  • “تجارت عقل را زیاد می کند”[۶]

وقتی جای تجارت -طبق قرار- پول درآوردن را بگذارید؛ خوانش نمیشود! چون پول درآوردن، عامل زیادی عقل نیست بلکه گاه نشان سفاهت و حماقت هم هست.[۷]

  • “اصلاح مال از ایمان است”[۸]

جای اصلاح مال، پول درآوردن یا زیاد کردن ثروت بگذاری خوانش نمیشود! چون پول درآوردن و زیاد کردن ثروت نشان ایمان نیست! اصلاح مال در واژگان معصوم یا قرین “عفاف از حرام [۹]” است یا “تقدیر معیشت و برنامه ریزی[۱۰]” و “مرمت معاش[۱۱]” است. اینکه از حرام پاکش کنی و ضایعش نکنی و به نیاز خود و مومنان برسی، اصلاح مال است نه اینکه حتما افزونش کنی و…!

از اینرو فقهاء آن را علامت رشد و درآمدن از سفاهت قرار داده اند.

شعار “تباً للذهب[۱۲]“(مرگ بر سکه طلا!) پیامبر و “ثروت میراث فراعنه است[۱۳]” و “ثروت ملکه کندوی فجّار است[۱۴]” و دهها عبارت اینچنین دیگر فهم نمیشود! برای اینکه ثروت -به غلط غنی معنا شد و- بهترین یاور برای تقوا شد!

چند نتیجه مهم:

  1. با تقلیل مفهوم “کار”، “صاحب حرفه بودن”، “سخت کوش بودن”، “بی نیازی” به مفهوم “پول و ثروت” یک تغییر راهبردی پدید می آید نه صرفا یک ترجمان امروزین!
    پول و ثروت ما به ازاء کامل برای آن مفاهیم نیست. نه “جامع همه افراد” آن مفاهیم است و نه “مانع اغیار” از بعضی موارد!

جامع افراد نیست:

  • وقتی علی(ع) ۱۰۰چاه و چشمه را به دست خود حفر و همه را در راه خدا وقف می [۱۵] کند یا ۱۰۰۰اصله خرما میرویاند و وقفشان می کند؛ کاد و سخت کوشی کرده است اما کارش از پول نمی گذرد!
  • یک گروه جهادی با ارائه خدمات رایگان و سازندگی از واسطه پول استفاده نمی کند(نه پول در می آورد و نه پولی به نیازمند می دهد)!
  • آشپزهای موکب های اربعین، صاحب حرفه اند، فعالیتشان اقتصادی هم هست اما پولی نیست!
  • صاحب مبیت ها نیز با “اقتصاد تبرعی تحبیس” خدمت می کنند بدونی که پولی درآورند .

٭ تازه اینها قابل ارزش گذاری ریالی و دیناری است ولو ریال و دینار در بین نیست.

اما او که با وجود حرفه، معاشش تنگ است و دچار فاقه است و امام به او نمازی خاص تعلیم می دهد؛ [۱۶] نماز و دعای او در این وضع برای گشایش اقتصادی است ولی اصلا پولی نیست حتی قابل ارزش گذاری ریالی نیست.

مانع اغیار نیست:

بسیاری از انحاء پول درآوردن -حتی حلال-و مطلقا مصداق کار مفید، کاد، اصلاح مال و حرفه نیستند!

از سودسپرده خوردن نه کار است و نه حرفه و تازه مشمول “فارغ” مذموم در همان روایات هم است. جوانی که بخاطر نداشتن حرفه از چشم پیامبر(ص) افتاد؛ [۱۷] اگر با شرکتهای هرمی و سود سپرده هم ثروتمند و پول درآر بود، باز هم از چشم نبی می افتاد!

افزون کردن ثروت با بورس بازی، نه حرفه است نه اصلاح مال در واژگان عترت!

شغلهای متعدد دلّالی و برخی کارهای خدماتی عصرما، نه کار مفید و نه کاد و سخت کوشی است!

از اینروست که اهلبیت از آن تعابیر استفاده کردند نه پول درآوردن. امام و رهبری هم جوانان را به کار جهادی، رونق تولید و… تشویق میکنند نه پول درآوردن!

وقتی می خواهیم فعالیت اقتصادی “مومنانه” را ترویج کنیم بهتر است از همان مفاهیم والا و جامع و مانع استفاده کنیم. مفهوم مرکزی اگر جای “کار”، “پول” شد، راه خود را ترویج می کند و در اغلب موارد از هم تخلف دارند.

مفهوم مرکزی “کار”، فعالیتهای معادی بنده(نه فقط معاشی) را هم میگیرد و اصلاح برزخ و قیامتش چون کاری اقتصادی و حتی تبرعی نیست از نرخ نمی افتد.

  1. اثر منفی دیگر این تغییر راهبردی این است که: وقتی انگیزش با پول و ثروت انجام شود نه کار و خدمت؛ پرسش های انحرافی و پاسخهای غلط پیدا میشود!
  • آیا پول و ثروت بیش از نیاز را “جمع” کنیم؟!
  • مصرف بیش از نیاز ثروت(مصرف متظاهرانه) چه حکمی دارد؟!
  • آیا بیش از رفاه و راحتی(توسعه بر عیال) هم برای “طلب” ثروت و “جمع” کردن پول جایز است؟!
    اگر اینها را همه جواب منفی دهیم، تخصیص اکثر میشود! باید کنار انگیزشی که ساخته ایم راه برویم و گوینده به نظریه سنجاق شود و دائم بگوییم اینجور پول درآوردن نه! آنجور خرج کردن نه! اینقدر درآوردن نه! آنقدر جمع کردن نه! و…

اگر جواب مثبت دهیم، هک کردن دستگاه واژگانی عترت را ادامه داده ایم! چون: جمع مال(ثروت) را برای “رو نیانداختن به دیگران، ادای قرض و صله رحم”، فرمود: “لاخیر فی من لایحب جمع المال[۱۸]” نه آنچه در دنیای ما باب شده است.

“طلب دنیا” اگر موجب “عفت و تنزه از مال مردم و توسعه متعارف برخانواده و مهربانی برهمسایه” باشد؛ فرمود: “لقی الله عزوجل یوم القیامه و وجهه مثل القمر لیله بدر[۱۹]“؛ نه مصارف متظاهرانه عصر سرمایه داری که پر از تجبّر و اختیال برمردم و همجواران است!

در حالیکه با واژگان انتخابی اهل بیت برای فعالیت اقتصادی مومنانه این مشکلات را نداریم. “کار زیادتر” بکنیم یا نه؟!! “حرفه” خود را آشکار کنیم یا نه؟!! و… سؤالاتی مضحکند که در آن منظومه فکری اصلا رخ نمی دهد.

  1. مفاهیم متعالی کار و کاد و حرفه و… با ارزشی متعالی مثل “فقر انتخابی” کاملا سازگار است؛ در حالیکه ثروتمندی و سرمایه داری هرگز!

وقتی طلحه و زبیر به امیرالمومنین طعنه زدند که مال ندارد[۲۰]؛ معلوم است از ظاهر حال امیرالمومنین چنین بر می آمده است که ثروتی ندارد؛ و الا چنین آشنایان و اقوام نزدیکی نباید چنین گمان میبردند! آخر لباس سنبلاتی ۴درهمی اش با شلوار وصله دارش و خوراک نان جویش[۲۱] دال بر فقر و نداری است! وقت فروش شمشیرش در بازار میگفت اگر پول یک پیراهن[۴درهم]داشت نمی فروخت![۲۲]

پس آن ۱۰۰هزار درهم ثمن غله او که مقابل طلحه و زبیر آشکار می کند [۲۳] معلوم است ثروت مخفی علی(ع) نبوده است بلکه “کار و عمل منفصل” حضرت نزد وکلاء و عمّالش بوده برای مقاصد الهی تا با آن ۱۰۰۰برده آزاد کند و… علی(ع) تنبل و بی کار نیست اما سرمایه دار هم نیست!

همانطور که “عمل متصل” حضرت در حفر چاه و کشت خرما بدست خود و وقف آنها با “فقر انتخابی” اش می سازد، “زاد” عمل منفصلش -که با وکلاء و عمّالش انجام میشود- هم با این فقر که برحاکم واجبش میشمارد [۲۴] می سازد.

اما ثروت و سرمایه چنین نیست. کسانی که خصوصیت ذاتی سرمایه -یعنی خودافزایی- را درک نکرده اند هرچه بیشتر بگویند پرخطا تر میشوند! سرمایه بخلاف کار و حرفه و… از خود میخورد و اول خود را فربه میکند. مومن و کافر ندارد، بخواهد سرمایه دار باشد باید آنرا حفظ و ارتقاء دهد با نوسانات بازار چک کند و بی وقت انفاقی نکند! بی هوا وقفش نکند! اگر مومن بود، در وقت فراز بازار و وفور سود سهمی هم به فقیر و کار خیر اختصاص دهد! لذا سرمایه دار هیچوقت علی(ع) و حتی حاتم طائی را نمیفهمد!

  1. این تغییر راهبردی -که برخی ساده بین فقط تفنن عبارت می بینند- ترتیب کار و حرفه و به تبع طبقات اجتماعی را هم جابجا می کند!

اگر حد وسط استدلال، ثروت و پول درآوردن شد؛ نه دیروز نه امروز “کارِ دست کردن”(کدّ یمین) و کارگری، کار برتر نخواهد بود! درحالیکه در روایات متعدد این شغل انبیاء معرفی شده نه چیز دیگر.[۲۵]

مالک زمین یا ماشین آلات بودن و سود نهاده خود را بردن، البته پول و ثروت بیشتری عاید می کند. پس بطور ظاهرا طبیعی طبقه سرمایه دار(یا سرمایه گذار) بر طبقه کارگر تفوّق پیدا می کند. چون او پول درآرتر و ثروت آفرین تر قلمداد میشود. در حالیکه او دقیقا با “استثمار کارِ کارگر” چنین سود و ثروتی به جیب می زند!
اما اگر مفهوم مرکزی و حد وسط استدلال، “کار” باشد(نه پول) چنین تبعیض و فاصله طبقاتی شکل نگرفته یا اقلا -ولو ندانسته- تئوریزه نمیشود.

کار است که ارزش دارد، به پول بیانجامد یا نیانجامد. کارِ دست و کدّیمین هم با ارزش تراست. حالا بقیه نظام اقتصادی را بچین ببین به این می انجامد که ۱۱میلیون خانواده کارگر زیر خط فقر باشند اما پول درآوردنهای بی ارزش و مخلّ به نظام اقتصادی بسیار باشد؟! و طبق آمار وزارت کار ۳۶٪دهک دهم(سرمایه داران) غیرشاغل و بیکار -در عین حال متمول و سودبر- باشند؟!!

اگر شایسته دیدید در نشرش بکوشید

محسن قنبریان
۹۸/۵/۱۴

[۱] الکافی ج۵ص٨٨وص۱۴۹

[۲] همان

[۳] الفقیه ج۳ص۱۵۷

[۴] الکافی ج۵ص٨٨وص۷۱و ص۱۴٨وص٨۲وص٨۷.

[۵] همان

[۶] همان

[۷] همان

[۸] همان

[۹] معانی الاخبارص۲۵٨

[۱۰] الکافی ج۵ص٨۷

[۱۱] وسائل الشیعه ج۱۷ص۶۳

[۱۲] مستدرک الوسائل ج۱۴ص۱۷۱

[۱۳] بحار الانوار ج۱ص۱٨۵

[۱۴] .بیش از استفاضه با تعابیر مختلف در أمالی طوسی، اختصاص مفید ومعانی الاخبار و نهج البلاغه و…

[۱۵] .بحارالانوارج۴۱ص۳۲

[۱۶] الکافی ج۶ص۶۱۳

[۱۷] جامع الاخبارص۱۳۹

[۱۸] الکافی ج۵ص۷۲وص۷٨

[۱۹] همان

[۲۰] الکافی ج۶ص۴۴۰.درباره ائمه دیگر مثل امام مجتبی وامام سجاد هم مانند این نقل شده است.

[۲۱] تاریخ ابن عساکر ج۳ص۱۹۱

[۲۲] شرح ابن ابی الحدیدج۲ص۱۹۷

[۲۳] الکافی ج۶ص۴۴۰

[۲۴] الکافی ج۱ص۴۱۱وج۲ص۳۵۶

[۲۵] الکافی ج۵ص۷۵والفقیه ج۳ص۱۶۲

حاج آقا پناهیان چه می گوید؟!

چالش های اخیر ریشه اش در سلسله بحثی بنام “زندگی بهتر” است که رمضان۹۴ طرح و در مناسبتهای دیگری تعقیب شده و آخرین باردر همایش فعالان مهدوی در مرداد۹٨ بوده است. بحث فنداسیون و گذرگاه های خاص خود را دارد که چکیده اش را میتوانید در این لینک بخوانید:
http://panahian.ir/post/2437

کلیپ ها، تیترها و چالش ها فقط اضلاع، مثالها یا مصداقهائی درون آن بحثند.

از این حیث بدون قضاوت و ارزش گذاری به برخی از آن چالش ها با “بحث زندگی بهتر” امانت دارانه میپردازیم:

  1. “زندگی بهتر” در تعریف ایشان، بیشتر از “رفاه” است: “ثروتمندشدن”!
    :”ما داریم درباره چیزی بالاتر از رفاه صحبت می کنیم و الا می توان از راه های دیگر هم به رفاه رسید”(مثل نوکرهای مرفه).
  2. ایشان “زندگی بهتر” را با “اشرافی گری” یکی نمی داند.
    :”برخی افراد مذهبی انتقاد کرده اند و طرح چنین بحث هایی را اشرافی گری دانسته اند!…ما هیچ جا در طول این بحث، از ثروت اندوزی و تکاثر تبلیغ نکردیم…بلکه گفتیم باید مال را افزایش داد و کسی نباید اموال خودش را راکد نگاه دارد ولی بعضی ها این عبارت را بمعنای ثروت اندوزی گرفته اند”.
  3. “زندگی بهتر” بنظر ایشان “جمع کردن مال” دارد اما “تکاثر” نه:
    “جمع کردن مال کاردرستی است اما تکاثر کار غلطی است؛ تکاثر یعنی اینکه کسی مال خودش را خرج نکند، انفاق نکند، صدقه ندهد، با مالش کارآفرینی نکند، و صرفا دنبال این باشد که از هر راهی پول دربیاورد و دیگران را از مواهب پول خود محروم کند”.
  4. “زندگی بهتر” ایشان البته “اظهار ثروت” دارد!
    “نه تنها ثروتمند شدن بد نیست، بلکه خدا دوست داردکسی که ثروت دارد ثروت خودش را اظهار کند”(استناد به یک روایت)
    روایاتی برای داشتن ماشین و خانه خوب و… هم در بحثشان هست.
  5. باعین حال “زندگی بهتر”، ترویج حب دنیا نیست.
    “ماهیچوقت حب الدنیا را ترویج نکردیم. اما در روایاتی که قرائت کردیم، دیدید که اگر کسی غصه نان بچه هایش را بخورد امان و ستر از عذاب الهی است…البته ممکن است بپرسید چگونه جمع بین این دو[نداشتن حب دنیا و غصه نان زن و بچه] ممکن می شود؟ گفتیم که دین به دلیل همین پیچیدگی هایش که به دلیل سطحی نبودن دین است، جذابیت دارد لذا هرکس نمی تواند در دینداری زیاد رشد کند.اگر دین فقط یک طرف ماجرا را میگرفت که کار ساده بود!”

درادامه گزارش بدون قضاوت و ارزش گذاری خود، پس ازخوانش تصوری قسمتهای چالشی بحث ایشان، سراغ جهات دیگر می رویم:

  1. ضرورت به تعبیر ایشان “شرکت در رقابت زندگی بهتر”؟
    “در دنیای امروز، مجبوریم در رقابت “زندگی بهتر” شرکت کنیم؛ به عنوان یک وظیفه دینی. مجبوریم علم و تکنولوژی را به عنوان یکی از ابزار زندگی بهتر، پیشرفته تر قرار دهیم و مجبوریم در این رابطه تلاش کنیم. مجبوریم زندگی خودمان را بهتر کنیم و اینها معنایش این نیست که بریز و بپاش مسرفانه انجام دهیم و به تجملات بی خود بپردازیم و عاشق دنیا شویم”.
    “در هیچ جلسه ای از جلسات مذهبی نبوده که ما درباره زندگی بهتر از نظر مادی -درآن محدوده هایی که دین گفته- سخن بگوییم مگر اینکه با اعتراض هایی از سر جهالت مواجه شده ایم، و این خیلی موجب تأسف است. در حالیکه هیچ استاد اخلاقی، زهد را به این صورت معنا نمی کند که زهد یعنی دنیا گریزی ابلهانه ای که دنیای تو به دست مستکبران بیفتد که بر تو مسلط شوند!”
  2. متد بحث؟
    مثل سایر مباحث ایشان، موضوعی انسانی(اینجا زندگی بهتر) تصویر و در آن ترغیب آفریده میشود و بعد لابدا از دین و ولایت و… میگذرد! می گویند:
    “ما دنبال این هستیم که به زندگی بهتر برسیم و دراین گفتگو هم نمی گوییم که می خواهیم سراغ دین برویم؛ حتی نمی گوییم که هم می خواهیم آخرت را داشته باشیم هم می خواهیم دنیا داشته باشیم. بحث خودمان را اینطور پیش می بریم که اگر ما فقط زندگی بهتر در دنیا را بخواهیم چگونه باید زندگی کنیم؟ البته زندگی بهتر داشتن وعده الهی و مژده الهی برای مومنان است و فی نفسه چیز بدی نیست. اگر کسی زندگی دنیایی خودش را بهتر قرار بدهد یک راه خدایی را رفته است. منتها ما فعلا از راه خدا هم نمی خواهیم برویم، بحث مان سر این است که چگونه می شود به زندگی دنیایی بهتر رسید؛ از هر راهی که بشود”!
    البته بعد با روایاتی این زندگی بهتر از طریق پذیرش ولایت میشود.
  3. مستندات؟

از قرآن:

  • آیه نفی سبیل:(که اگر در رقابت زندگی بهتر شرکت نکنیم، دنیایمان دست مستکبران و تحت سلطه ابلیسیان قرار می گیرد)
  • آیه ۹۶اعراف و ۶۶مائده: “از این آیه معلوم می شود دارائی-و نه پرخوری- به این حد که از آسمان و زمین برایت ببارد و ببری و داشته باشی، این جایزه دین داری است”.

روایات:

  • روایات اهمیت تجارت
  • خطبه نهج البلاغه که در اثر تبعیت از پیامبر زندگی خوش مادی پدید می آید
  • روایات دعا برای فقیر نشدن
  • روایات داشتن مرکب(ماشین) و خانه خوب
  • روایتی که کار اقتصادی(طلب معیشت) را کفاره و غفران برخی گناهان می شمارد
  • روایت فناء و بقاء اسلام در گرو اینکه مال دست که باشد…

این تنظیم نه براساس فنداسیون انتخابی ایشان، بلکه به حسب نقاط چالش برانگیزبه کمک یکی از فضلای عزیز تنظیم شده بود. پژوهشگران می توانند به اصل و تفصیل مباحث رجوع کنند.
http://panahian.ir/post/2436

بررسی و نقادی این مباحث پس از دیدن تفصیلی آن توسط اهل علم و تحقیق به وضوح حقیقت کمک خواهد کرد.

اِشـراف مذهبی یا اَشــراف مذهبی؟!

چالش این روزها

چالش این روزهای فضای مجازی طرح چندباره نظر حاج آقا پناهیان در باره ضرورت پولدار شدن مذهبی هاست.

در همایش فعالان مهدوی، فخر یاران حضرت مهدی(ع) را مالدار بودن خواند! و از ضرورت تربیت نیروهای مذهبی برای پولدار شدن گفت.
https://www.farsnews.com/news/13980503000698

پیش از این نیز همان را “دینداری فعالانه” در مقابل “دینداری منفعلانه” خوانده بود.
https://eitaa.com/panahian_ir/2817

همین روزها حجه الاسلام رهدار -رئیس موسسه فتوح- نیز ائمه را میلیاردرهای زمان خود خواند! از لزوم ارث بردن غیر از علم(مال) از ائمه توسط فقهاء گفت! و شدیدا تئوری هایی که بر فقیرانه زندگی کردن طلاب تمرکز دارند را غلط و ساخت کسانی خواند که موقوفات حوزه ها را می خورند! از “امام قوم” بودن روحانیت و اقتضائات مالی اش گفت و…
https://eitaa.com/manahejj/1631

پیش تر از اینها حجه الاسلام رسول جعفریان نیز ساده زیستی را شرط برای حاکمان ندانسته، عدالت ورزی آنها را فرض خوانده بود و برای خود از زی کاخ نشینی امام رضا(ع) و حدیثی از ایشان در احتجاج با صوفیه شاهد آورده بود
https://www.khabaronline.ir/news/374020

مقابل هریک از اینها نیز مواضعی اتخاذ شده است و صف بندی ای شکل گرفته است.

حقاً اینگونه مباحثات بشرطی که دور از اغراضی غیر علمی و هم بدون شانتاژ و با عدالت رسانه ای برای هردو طرف باشد؛ می تواند چالشی مهم در زمانه ما را برای جامعه حل کند.

سابقه این چالش

اولین بار نیست که روحانیت و فقهاء با قدرت و ثروت مواجه می شوند. در عهد صفوی نیز این صف بندی عالمانه تر از الان و بین مجتهدان تراز اول شیعه شکل گرفت. یک طرف جناب محقق ثانی و فاضل شیبانی و یک طرف جناب محقق اردبیلی و فاضل قطیفی علیه هم رساله فقهی نوشتند!

محقق ثانی اراضی ای در عراق را از سلطان صفوی قبول و به اموال زیاد داشتن سید مرتضی و علامه حلی و خواجه نصیر(که هریک در برهه هایی به قدرت و ثروت جامعه نزدیک شده بودند) شاهد می آورد.

در مقابل محقق اردبیلی به کلی از این اموال و واگذاری ها تنزه جست و رساله در رد نوشت و بدین خاطر “مقدس” اردبیلی لقب گرفت.

وزان علمی و عملی آن مفاخر شیعه از طرفین صف این چالش در جمهوری اسلامی بالاتر بود و الان میراث فقهی آن مباحثه در ۴رساله خراجیه یک جا در کتاب الخراجیات چاپ شده که خواندن آن بر محققین این چالش فرض است.

حتی اگر مساله قبول جوائز سلطان برای الان ما مسأله نباشد اطراف مسأله بسیار شبیه چالش های امروز ماست: فقیه (یا روحانی) حق دارد اموال بزرگی از انفال یا اراضی فتح شده را در اختیار داشته باشد؟!

پولدار شدن -حتی با کسب شخصی- رخصتی برای زیّ اشرافی و زندگی فراختر و رفاه خود و آقازادگان می سازد؟! یا از اموال باید به قدر ضرورت و قناعت در مصارف خود استفاده و بقیه در ترویج دین و کمک به دینداری خرج شود؟!

کلام پایانی

پرداختن به همه ابعاد مسأله و ادله طرفین مجال فراختری می طلبد اما آنچه می توان قاطع تر گفت این است:

تولید ثروت توسط مذهبی ها و حتی آخوندها، ننگ و عار نیست و حتی شاید لازم هم باشد؛ اما حکم حب “جمع مال” با “کسب مال” یکی نیست و با یک روایت ضعیف و حتی بی توجه به ذیل همان روایت، ثابت نمیشود و جای دقتهای اجتهادی دارد. آنچه جامعه را نگران می کند درآمدن مذهبی ها به زیّ اشراف است! هیأت بچه مایه دارها در بالاشهر و ایاب و ذهاب با ماشین های لوکس و مداحان گرانقیمت، سخنران هایی از سالاریه قم و سعادت آباد تهران -یعنی”نحوه خرج کردن این ثروت”- جای نگرانی است. که جایی در سیره امیرالمومنین ندارد.

موقوفات بسیار حوزه های علمیه را خرج همان حوزه ها و ترویج پژوهش و رفع فقر “مفرط” برخی طلاب کردن البته حرف درست و بی عیبی است؛ اما بهره مندی های خاص و بعضا تبعیضی برخی موسسه داران، زیاد شدن و بدتر پرتجمل شدن ساختمان ها در کنار لاغر شدن علم و عمق و زیاد شدن آفتابه و لگن جای نهار است که دلسوزان را نگران کرده است.

امامِ قوم بودن فقیه حرف درستی است. اینکه مذهب باید بر زندگی، اِشراف داشته و بالتبع مخارج لازم تحصیل و تحقیق و تبلیغش فراهم شود، یک سخن است؛ درآوردن امامِ قوم از زیّ ساده و زاهدانه اش سخنی دیگر است.

امام قوم بیش از علم پیامبر باید زهد او را ارث ببرد که بدون آن به ادله مکفی اصلا علمی نخواهد بود!

سینه چاکان امام قوم بودن، بیشتر از خمینی و خامنه ای، امام قوم نشده و نمیشوند؛ بیش از آنها هم اموال وثروت در اختیار نمیگیرند؛ اگر زیّ مورد توصیه شان با زندگی درویشی امام خامنه ای (به اعتراف دشمنانش) یا سادگی جماران خمینی تفاوت کرد معلوم است از امام قوم، اَشراف مذهبی را قصد کرده اند نه اِشراف مذهبی!

مطالب مرتبط:

محسن قنبریان
۹۸/۵/۹